۲۶٬۹۰۶
ویرایش
جز (added Category:پروژه عقلی using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==اهمیت و جایگاه اصل سنخیت== | ==اهمیت و جایگاه اصل سنخیت== | ||
اصل سنخیت در اصطلاح فلسفی به آن خصوصیتی که موجب افاضه وجود معلول از ناحیه علیت میشود، گفته میشود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۲۰۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۶، ص۶۷۶؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۶۵.</ref> | اصل سنخیت در اصطلاح [[فلسفه|فلسفی]] به آن خصوصیتی که موجب افاضه وجود معلول از ناحیه [[علیت]] میشود، گفته میشود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۲۰۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۶، ص۶۷۶؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۶۵.</ref> | ||
یکی از قواعد مهم فلسفی که مورد توجه فلاسفه اسلامی است، اصل سنخیت میباشد، عنوان اصل سنخیت میان حکمای متأخر بیشتر رایج بوده است و متکلمان و فلاسفه و متقدم نوعاً از تعبیر «مناسبت» و «ملائمت» استفاده میکردند.<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۱۶ و ۱۹؛ آمدی، ابکار الافکار، ج۲، ص۲۶۰؛ طالقانی، منهج الرشاد فی معرفة المعاد، ج۱، ص۱۵۷.</ref> فلاسفه به این قاعده با عبارت گوناگونی نظیر «لزوم سنخیت میان علت و معلول» و «المعلول یجب این یکون مناسباً للعلة» توجه کردهاند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص۳۲۵؛ قراملکی، قاعده الواحد، ص۴۴؛ کرجی، شواهد قرآنی، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref> | |||
امامخمینی نیز در آثار فلسفی و کلامی خویش از این قاعده بهره برده و آثار و نتایج فراوانی بر آن مترتب ساخته است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۲-۷۹ و ۳۳۵؛ ج۲، ص۹۱-۹۳ و ۱۸۷؛ ج۳، ص۴۱۶؛ جواهر الاصول، ج۳، ص۴۴۷؛ معتمد الاصول، ج۱، ص۴۷.</ref> | یکی از [[قواعد فلسفی|قواعد مهم فلسفی]] که مورد توجه [[فلاسفه اسلامی]] است، اصل سنخیت میباشد، عنوان اصل سنخیت میان حکمای متأخر بیشتر رایج بوده است و [[متکلمان]] و [[حکما|فلاسفه]] و متقدم نوعاً از تعبیر «مناسبت» و «ملائمت» استفاده میکردند.<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۱۶ و ۱۹؛ آمدی، ابکار الافکار، ج۲، ص۲۶۰؛ طالقانی، منهج الرشاد فی معرفة المعاد، ج۱، ص۱۵۷.</ref> فلاسفه به این قاعده با عبارت گوناگونی نظیر «لزوم سنخیت میان علت و معلول» و «المعلول یجب این یکون مناسباً للعلة» توجه کردهاند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص۳۲۵؛ قراملکی، قاعده الواحد، ص۴۴؛ کرجی، شواهد قرآنی، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref> [[امامخمینی]] نیز در آثار فلسفی و کلامی خویش از این قاعده بهره برده و آثار و نتایج فراوانی بر آن مترتب ساخته است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۲-۷۹ و ۳۳۵؛ ج۲، ص۹۱-۹۳ و ۱۸۷؛ ج۳، ص۴۱۶؛ جواهر الاصول، ج۳، ص۴۴۷؛ معتمد الاصول، ج۱، ص۴۷.</ref> | ||
==تقریر قاعده اصل سنخیت== | ==تقریر قاعده اصل سنخیت== | ||
فلاسفه اسلامی در تقریر این قاعده معتقدند؛ در وجود علت میتوان دو حیثیت و جهت را ملاحظه کرد یکی خصوصیت ذات هستی و وجود علت بدون لحاظ معلول، دوم خصوصیت اضافی وجود علّت، در این لحاظ دوم، وجود علت با یک وصف دیگری مورد توجه قرار گرفته است. در اینجا علت غیر از هستی خودش، مفیض و معطی وجود دیگری نیز هست، این خصوصیتی که موجب افاضه وجود معلول از ناحیه علت میشود، همان اصل سنخیت است، لازمه وجود چنین خاصیتی در علّت، تسانخ و یکنواختی وجود علت و معلول | فلاسفه اسلامی در تقریر این قاعده معتقدند؛ در وجود علت میتوان دو حیثیت و جهت را ملاحظه کرد یکی خصوصیت ذات هستی و وجود علت بدون لحاظ معلول، دوم خصوصیت اضافی وجود علّت، در این لحاظ دوم، وجود علت با یک وصف دیگری مورد توجه قرار گرفته است. در اینجا علت غیر از هستی خودش، مفیض و معطی وجود دیگری نیز هست، این خصوصیتی که موجب افاضه وجود معلول از ناحیه علت میشود، همان اصل سنخیت است، لازمه وجود چنین خاصیتی در علّت، تسانخ و یکنواختی وجود علت و معلول است،<ref>سبزواری، تعلیقات علی الشواهد الربوبیه، ص۶۰۴؛ ملاصدرا، مجموعه الرسائل التسعه، ص۲۲۰؛ آشتیانی، هستی از منظر فلسفه و عرفان، ص۱۷۶.</ref> بدین معنا که هرچه در معلول از صفات کمال یافت میشود، به طریق اولی باید در علت نیز یافت شود. عقل با تحلیل معنای معلول به حقیقت ظلّی و شأنی آن پی میبرد و برایش روشن میشود که معلول به عنوان سایه و عکس علّت، وجود مستقلی ندارد و وجودش همانند نور خورشید از علتش نشئت میگیرد، ازاینرو معلول عین ربط به علت است و برای موجود شدنش به علت تام خود نیاز دارد و علل دیگر هیچگونه علیتی به محلول ندارند، پس باید میان علت و معلول سنخیت باشد؛ زیرا اگر سنخیت نباشد نمیتوان میان اشیاء هیچ نسبتی برقرار کرد و اصل علیت مورد انکار قرار میگیرد.<ref>طباطبائی، نهایة الحکمة، ج۲، ص۲۸؛ قراملکی، قاعده الواحد از دیدگاه متکلمان، ص۴۳-۴۴.</ref> | ||
امامخمینی نیز در تقریر قاعده اصل سنخیت معتقد است باید میان علت و معلول و مفیض و مفاض سنخیت باشد؛ زیرا معلول از ترشحات علت است و محال است مترشح، چیزی غیر از سنخ مترشح منه | امامخمینی نیز در تقریر قاعده اصل سنخیت معتقد است باید میان علت و معلول و مفیض و مفاض سنخیت باشد؛ زیرا معلول از ترشحات علت است و محال است مترشح، چیزی غیر از سنخ مترشح منه باشد؛<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۹ و ۳۳۵؛ ج۲، ص۹۱.</ref> ازاینرو باید بین علت و معلول سنخیت باشد و دو معلول متضاد از یک علت صادر نمیشوند، مثلا نار علت حرارت بوده و محال است برودت از آن حاصل گردد، زیرا خصوصیتی در علت لازم است که آن خصوصیت این اثر حرارت از آن حاصل میشود و ممکن نیست اثر مخالف یا این اثر از آن خصوصیت صادر شود؛<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۱.</ref> ازاینرو معنای اینکه میان علت و معلول سنخیت لازم است، این نیست که علت عین معلول باشد و معلول به وجه معلولیت خود در مرتبه علت حاضر باشد، بلکه مراد این است که نباید علت و معلول از دو حقیقت متباین با یکدیگر باشند. پس تمام حیثیت، شئون و شرافت معلول از علت است و هیچگاه علت با معلول خود ناملائم نیست بلکه با او هم سنخ است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۳، صاحبی، حکمت معنوی، ص۴۴۹.</ref> | ||
==ثمرات قاعده اصل سنخیت== | ==ثمرات قاعده اصل سنخیت== | ||
این قاعده ثمرات فراوانی در موضوعات گوناگونی دارد، از جمله، اثبات وحدت صادر اول، تبیین نوع سرشت انسانها، اثبات انحصار آفرینش در وجود، لزوم وجود ممکن اشرف برای برقراری ارتباط مخلوقات مادی با مبادی عالیه وجود.<ref>ملاصدرا، شواهد الربوبیه، تعلیقات، ص۴۸۹ و ۵۳۳؛ مجموعه رسائل فلسفی، ص۳۳۶؛ الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۴۱۸؛ کاشانی، اصول معارف، ص۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۸۴؛ ج۱۰، ص۴۵؛ کرجی، شواهد قرآنی، ص۱۴۶-۱۴۹.</ref> | این قاعده ثمرات فراوانی در موضوعات گوناگونی دارد، از جمله، اثبات وحدت صادر اول، تبیین نوع سرشت انسانها، اثبات انحصار آفرینش در وجود، لزوم وجود ممکن اشرف برای برقراری ارتباط مخلوقات مادی با مبادی عالیه وجود.<ref>ملاصدرا، شواهد الربوبیه، تعلیقات، ص۴۸۹ و ۵۳۳؛ مجموعه رسائل فلسفی، ص۳۳۶؛ الحکمة المتعالیه، ج۱، ص۴۱۸؛ کاشانی، اصول معارف، ص۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۸۴؛ ج۱۰، ص۴۵؛ کرجی، شواهد قرآنی، ص۱۴۶-۱۴۹.</ref> | ||
امامخمینی نیز برای قاعده اصل سنخیت نتایج و ثمراتی برشمرده است؛ از جمله: | [[امامخمینی]] نیز برای قاعده اصل سنخیت نتایج و ثمراتی برشمرده است؛ از جمله: | ||
# قاعده الواحد: امامخمینی برای تبیین دقیق قاعده الواحد، از اصل سنخیت بهره برده، معتقد است؛ از آنجا که | # [[قاعده الواحد]]: امامخمینی برای تبیین دقیق قاعده الواحد، از اصل سنخیت بهره برده، معتقد است؛ از آنجا که [[واجبالوجود]] واحد است به وحدت حقه حقیقیه، ازاینرو جز معلول واحد که همان صادر اول است، صادر نمیشود و اگر واحد مقید به جهت وحدت باشد، قاعده منحصر در واجبالوجود نخواهد بود؛ زیرا هر علتی از آن جهتی که موجب صدور محلول خاصی میشود به مقتضای قانون اصل سنخیت، از همان جهت نمیتواند علت برای معلول دیگری باشد، بنابراین طبق اصل سنخیت و وحدت حقیقی یک وجود واحد از علت صادر میشود و سایر موجودات نیز به واسطه آن معلول اول نیز صادر میشوند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۸۷ و ۲۳۴؛ ج۳، ص۵۶۱؛ انتظام، پیش فرضهای فلسفی در علم اصول، ص۳۴۴-۳۴۵.</ref> | ||
# ادراکات: به اعتقاد امامخمینی لازم است بین مدرِک و مدرَک سنخیت باشد تا ادراک صورت پذیرد، طبق تطبیق عوالم هستی با ادراکات انسان، مدرَکات طبیعی باید همسنخ عالم طبیعت، مدرَکات غیبی باید هم سنخ عالم عقل و مدرَکات برزخی باید هم سنخ عالم برزخ باشند. و مادامی که نفس انسان در غیب و تجرد ذاتی است، نمیتواند موجودات پایینتر را درک کند مگر مناسبت و سنخیت باشد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۲.</ref> | # ادراکات: به اعتقاد امامخمینی لازم است بین مدرِک و مدرَک سنخیت باشد تا ادراک صورت پذیرد، طبق تطبیق عوالم هستی با ادراکات انسان، مدرَکات طبیعی باید همسنخ عالم طبیعت، مدرَکات غیبی باید هم سنخ عالم عقل و مدرَکات برزخی باید هم سنخ [[برزخ|عالم برزخ]] باشند. و مادامی که [[نفس انسان]] در غیب و تجرد ذاتی است، نمیتواند موجودات پایینتر را درک کند مگر مناسبت و سنخیت باشد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۲.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |