۲۷٬۳۷۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی | عنوان = جلال آلاحمد | تصویر = جلال آل احمد.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = |سرشناسی = |نام کامل = |لقب = |نسب = |زادروز = ۱۳۰۲ش |شهر تولد = تهران |کشور تولد = ایران |تاریخ...» ایجاد کرد) |
(ابرابزار) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| عنوان = جلال آلاحمد | | عنوان = جلال آلاحمد | ||
| تصویر = جلال آل احمد.jpg | | تصویر = جلال آل احمد.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
|سرشناسی = | |سرشناسی = | ||
|نام کامل = | |نام کامل = | ||
|لقب = | |لقب = | ||
|نسب = | |نسب = | ||
|زادروز = ۱۳۰۲ش | |زادروز = ۱۳۰۲ش | ||
|شهر تولد = [[تهران]] | |شهر تولد = [[تهران]] | ||
|کشور تولد = [[ایران]] | |کشور تولد = [[ایران]] | ||
|تاریخ درگذشت = ۱۸ [[شهریور]] ۱۳۴۸ش | |تاریخ درگذشت = ۱۸ [[شهریور]] ۱۳۴۸ش | ||
|شهر درگذشت = | |شهر درگذشت = | ||
|کشور درگذشت = | |کشور درگذشت = | ||
|آرامگاه = مسجد فیروزآبادی تهران ([[شهر ری]]) | |آرامگاه = مسجد فیروزآبادی تهران ([[شهر ری]]) | ||
|نام همسر = سیمین دانشور | |نام همسر = سیمین دانشور | ||
|فرزندان = | |فرزندان = | ||
|خویشاوند سرشناس= | |خویشاوند سرشناس= | ||
|دین = [[اسلام]] | |دین = [[اسلام]] | ||
|مذهب = [[شیعه]] | |مذهب = [[شیعه]] | ||
|پیشه = روزنامهنگار؛ نویسنده؛ فعال سیاسی | |پیشه = روزنامهنگار؛ نویسنده؛ فعال سیاسی | ||
|مناصب = | |مناصب = | ||
|پس از = | |پس از = | ||
|پیش از = | |پیش از = | ||
|اساتید = | |اساتید = | ||
|شاگردان = | |شاگردان = | ||
|تالیفات = غربزدگی، پنج داستان، سنگی بر گوری، سفر به ولایت عرزائیل، یک چاه و دوچاله، در خدمت و خیانت روشنفکران و دیگر آثار | |تالیفات = غربزدگی، پنج داستان، سنگی بر گوری، سفر به ولایت عرزائیل، یک چاه و دوچاله، در خدمت و خیانت روشنفکران و دیگر آثار | ||
|وبگاه رسمی = | |وبگاه رسمی = | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''جلال آلاحمد'''، روشنفکر مبارز و علاقهمند به [[امامخمینی]]. | '''جلال آلاحمد'''، روشنفکر مبارز و علاقهمند به [[امامخمینی]]. | ||
== | == معرفی اجمالی == | ||
جلال | جلال آلاحمد، سال ۱۳۰۲ در محله سیدنصرالدین [[تهران]] به دنیا آمد.<ref>آلاحمد، جلال، غربزدگی، ۷؛ مؤسسه مطالعات تاریخ، یاد کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادمان جلال آلاحمد، ۳/۳.</ref> پدر او [[سیداحمد حسینی طالقانی]] از روحانیان برجسته و بانفوذ تهران بود. فشار وارد از سوی حکومتِ استبدادی [[رضاشاه پهلوی]]، تا حدود زیادی عالمان دین را در انزوا قرار داده بود؛ اما سیداحمد هرگز آرام ننشست و از سنگر محراب و منبر به وظایف دینی، سیاسی و اجتماعی خود عمل میکرد.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۹ ۳۰؛ آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۷.</ref> وی مردی خوشاخلاق و مهربان و مردمدار بود<ref>آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۷.</ref> و با [[امامخمینی]] نیز ارتباط داشت و چنانکه [[شمس آلاحمد]] اشاره کردهاست، پس از فوت وی در سال ۱۳۴۱ امامخمینی در [[قم]] برای او مجلس ختم برگزار کرد.<ref>← امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.</ref> امامخمینی پس از پیروزی انقلاب، در [[اردیبهشت]] ۱۳۵۹، در دیدار شمس آلاحمد به این ارتباط اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.</ref> فرزند بزرگ وی نیز به نام محمدتقی از شاگردان برجسته [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و نماینده [[سیدحسین بروجردی]] در مدینه بود که گویا در سال ۱۳۳۲ به دست مخالفان مذهبی مسموم و کشته شد<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۶۰ ۶۱؛ آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۷.</ref> و امامخمینی درگذشت او را در مسیر خدمت اسلام دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.</ref> | ||
== | == دوران تحصیل == | ||
آلاحمد | جلال آلاحمد پس از تمامکردن دوره دبستان به خواست پدرش از درسخواندن بازماند؛ زیرا پدرش نظر مساعدی دربارهٔ تحصیل در دبیرستان نداشت<ref>مؤسسه مطالعات تاریخ، یاد کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادمان جلال آلاحمد، ۳/۳.</ref> و وی را برای آموختن [[علوم حوزوی]] به [[مدرسه مروی]] فرستاد.<ref>آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۸.</ref> وی ضمن تحصیل در حوزه، برای کار وارد بازار ساعتسازی و سیمکشی شد و همچنین بهدور از چشم پدر در کلاسهای شبانه دارالفنون به تحصیل پرداخت و دوره دبیرستان را به پایان برد<ref>آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۶.</ref>؛ سپس در سال ۱۳۲۲ پدرش او را در بیستسالگی برای ادامه تحصیل حوزوی به [[نجف اشرف]] فرستاد<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref>؛ اما وی پس از سه ماه توقف که پیش برادرش سیدمحمدتقی بود<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۶۱.</ref> برگشت و حوزه را ترک کرد.<ref>آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۸.</ref> آلاحمد پس از تمامکردن دوره دانشسرای عالی در سال ۱۳۲۵ از دانشکده ادبیات و با گرفتن مدرک لیسانس ادبیات فارسی در سال ۱۳۲۶ وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و در دبیرستان شاهپور شمیران به معلمی مشغول شد و تا پایان عمر این شغل را حفظ کرد.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، شش.</ref> او در سال ۱۳۳۰ پیش از آنکه رساله دکترای خود را به نام «قصه هزار و یک شب» دفاع کند، [[دانشگاه]] را ترک کرد.<ref>آلاحمد، جلال، غربزدگی، ۷؛ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref> | ||
آلاحمد در | |||
== | == فعالیتهای سیاسی == | ||
آلاحمد | آلاحمد که به واسطه [[صادق هدایت]] به [[حزب توده]] معرفی شده بود،<ref>آلاحمد، شمس، کیهان فرهنگی، ۸.</ref>از سال ۱۳۲۳ پس از عضوشدن فعالیت سیاسی خود را در آن حزب آغاز کرد.<ref>آلاحمد، جلال، غربزدگی، ۷؛ آلاحمد، شمس، جلال از چشم برادر، ۲۵۶.</ref> از آنجاکه وی به زبان فرانسه و عربی مسلط و مشترک مجله «الهلال» مصر بود، در این حزب مدیریت داخلی روزنامه «بشر» و سپس مدیریت داخلی ماهنامه «مردم» را بر عهده گرفت<ref>آلاحمد، شمس، جلال از چشم برادر، ۲۵۶.</ref> و در بخش انتشارات حزب به سمتهای بالایی دست یافت<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref>؛ اما وی به سبب پیروی رهبران حزب توده از حکومت [[شوروی]]، سرخورده شد و همراه برخی از اعضای حزب، گروه پیشقراول «آوانگارد» را که به معنای پیشاهنگ است، به قصد اداره حزب تشکیل داد.<ref>آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۱۸ ۴۲۳؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، شش.</ref> | ||
آلاحمد در سال ۱۳۲۶ با همکاری اسحاق اپریم جزوه «حزب توده سر دو راه» را منتشر کرد که تحلیلی بود بر شکستهای پیاپی حزب توده در مجلس دهم.<ref>آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۲۳.</ref> سرانجام وی در [[آذر]] ۱۳۲۶، همراه عدهای ازجمله [[خلیل ملکی]] از حزب توده جدا شد<ref>آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۲۵؛ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref> و در [[بهمن]] ۱۳۲۶ در قالب حزب سوسیالیست توده ایران مرکب از انشعابیون اعلام موجودیت کرد<ref>آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۲۱ ۴۲۲.</ref>؛ اما پس از آنکه رادیو مسکو آنان را خائن خواند، چند سالی از صحنه سیاسی کناره گرفت.<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref> | |||
آلاحمد در میانه سال ۱۳۲۹ با [[سیمین دانشور]] ازدواج کرد<ref>آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۳۵.</ref> و به دلیل اینکه درآمدش کافی نبود، به نوشتن مقاله در نشریه شاهد [[جبهه ملی]] پرداخت.<ref>آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت، ۴۳۵.</ref> وی در [[اردیبهشت]] ۱۳۳۰ به [[حزب زحمتکشان ملت ایران]] که [[مظفر بقائی]] و خلیل ملکی آن را تأسیس کرده بودند پیوست<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸؛ مرکز اسناد تاریخی، ۳۰.</ref>؛ ولی در سال بعد آن حزب را نیز ترک کرد و با همکاری خلیل ملکی حزبی مستقل با گرایش جهانسومی با نام «نیروی سوم» را بنا نهاد.<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref> وی پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲، پیوندهای حزبی را کنار گذاشت و به عنوان معلم، مترجم و نویسنده به کارهای ادبی رو آورد.<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref> وی همان سال در دیدار با [[تیمور بختیار]]، نخستین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]]) گفت سیاست را از سال ۱۳۳۲ بوسیده و کنار گذاشتهاست.<ref>آلاحمد، شمش، جلال از چشم برادر، ۴۷ و ۲۵۹.</ref> گفته شده وی در دو دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ متأثر از اندیشههای خداگرایی فرامذهبی [[سیداحمد کسروی]]، سبک داستان کوتاه از صادق هدایت، سبک [[شعر نو]] از [[نیما یوشیج]] و مسائل سیاسی از خلیل ملکی بودهاست.<ref>بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۰۸.</ref> | |||
==دیدار با امامخمینی== | == نگارش کتاب غربزدگی == | ||
آلاحمد در سال ۱۳۴۱ پس از برگزاری مراسم ترحیم پدرش که امامخمینی و علمای قم برگزار کرده بودند، <ref>← امامخمینی، ۱۲/۲۹۸؛ دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۳.</ref> برای تشکر از حضور امامخمینی در مراسم، به دیدار ایشان رفت. وی پس از این دیدار که به همراهی برادرش شمس صورت گرفت، به وی خاطرنشان کرد «این سید خیلی ناب است. باید برویم [[تهران]] و ببینیم چطور میشود او را تقویت کرد.» <ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۸۲۰ ۸۲۱.</ref>؛ چنانکه در بیانی دیگر ایشان را سیدی مقاوم شمرده که از هیچچیز نمیترسد و نمیشود با او وارد بازی سیاسی شد<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۲.</ref> و به گفته برادرش شمس | آلاحمد در سال ۱۳۴۱ مهمترین اثر خود را به نام [[کتاب غربزدگی|غربزدگی]] منتشر کرد که از تسخیرشدن انسان شرقی در برابر انسان غربی و از روبهرو شدن ایرانیان با [[تمدن غرب]] خبر میداد و از دوستداشتن [[سبک زندگی غربی]] در نوع پوشش، زبان و گویش حکایت داشت و عنوانهایی مانند «طرح یک بیماری»، «نخستین سرچشمههای بیماری» و «نخستین گندیدهها» را در کتاب خود به کار برد<ref>آلاحمد، جلال، غربزدگی، ۱۷ ۷۷.</ref>؛ کتابی که مواجه با حساسیت ساواک و باعث احضار و بازجویی از او شد. نسخهای از چاپ نخست این کتاب، برای [[امامخمینی]] نیز در [[قم]] فرستاده شدهاست.<ref>← دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۲۷.</ref> | ||
آلاحمد، چنانکه امامخمینی خود نقل | |||
== دیدار با امامخمینی == | |||
آلاحمد در سال ۱۳۴۱ پس از برگزاری مراسم ترحیم پدرش که امامخمینی و علمای قم برگزار کرده بودند،<ref>← امامخمینی، ۱۲/۲۹۸؛ دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۳.</ref> برای تشکر از حضور امامخمینی در مراسم، به دیدار ایشان رفت. وی پس از این دیدار که به همراهی برادرش شمس صورت گرفت، به وی خاطرنشان کرد «این سید خیلی ناب است. باید برویم [[تهران]] و ببینیم چطور میشود او را تقویت کرد.»<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۸۲۰ ۸۲۱.</ref>؛ چنانکه در بیانی دیگر ایشان را سیدی مقاوم شمرده که از هیچچیز نمیترسد و نمیشود با او وارد بازی سیاسی شد<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۲.</ref> و به گفته برادرش شمس آلاحمد، چشم امید جلالآل احمد در روحانیت به امثال امامخمینی بود و میگفت: «وقتی رجلی مثل (امام) خمینی از این حوزهها بیرون میآید، چرا صد تای دیگر مثل او بیرون نیایند؟» و او به صورت بالقوه این ظرفیت را در [[روحانیت]] میدید و امیدوار بود که بتواند با اتخاذ تدابیری از طریق امامخمینی، این ظرفیتها را بالفعل کند.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۸.</ref> | |||
آلاحمد، چنانکه امامخمینی خود نقل کردهاست، در آغاز نهضت اسلامی نیز به دیدار ایشان رفت و چون کتاب غربزدگی خود را نزد امامخمینی یافت، تعبیری شبیه «چطور این چرت و پرتها پیش شما آمدهاست»، را به کار برد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.</ref> امامخمینی نیز با طلب رحمت برای وی، اظهار تاسف کردهاست که پس از آن، وی را ندیدهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۹۸.</ref> گفته شده پس از چاپ اولیه کتاب غربزدگی، آلاحمد سه نسخه از کتاب را برای پدر خود فرستاده و از او خواست یک نسخه از آن را برای «آقای خمینی» بفرستد.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۲۷.</ref> | |||
پس از [[قیام ۱۵ خرداد]] ۱۳۴۲ و حصر امامخمینی به دست [[رژیم پهلوی]] در قیطریه، آلاحمد به دیدار ایشان رفت؛ اما رژیم اجازه دیدار نداد.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۲ ۲۵۳.</ref> | پس از [[قیام ۱۵ خرداد]] ۱۳۴۲ و حصر امامخمینی به دست [[رژیم پهلوی]] در قیطریه، آلاحمد به دیدار ایشان رفت؛ اما رژیم اجازه دیدار نداد.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۲ ۲۵۳.</ref> | ||
==ارتباط با امامخمینی== | == ارتباط با امامخمینی == | ||
او که به روحانیت انتقاد داشت، پس از قیام ۱۵ خرداد شیفته امامخمینی شد<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۲ ۲۵۳.</ref> و موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی ایشان را تولد دوباره روحانیت و احیای مجدد دین خواند.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۱۳۱.</ref> سخنرانیهای امامخمینی در ۱۳ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به آلاحمد امید تازه بخشید و او اطمینان پیدا کرد که هنوز میشود روی بخشی از روحانیت حساب کرد؛ از اینرو وی به انتشارات رواق که ناشر آثار وی بود، سفارش کرد اطلاعیههای امامخمینی را تکثیر و توزیع کند<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۳.</ref>؛ چنانکه خود، متن سخنرانی امامخمینی در موضوع [[کاپیتولاسیون]] را به تمامی در کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران آورد و همین باعث توقیف کتاب شد.<ref>امامی، جان جویندهاش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.</ref> نیز در نامهای به امامخمینی اعلام آمادگی کردهاست که ایشان هر امری داشته باشد در خدمت است و نشانی خود را به ایشان اعلام داشتهاست.<ref>امامی، جان جویندهاش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.</ref> نامه ۲۱ [[فروردین]] ۱۳۴۳ آلاحمد از [[حج]]، گویای شدت علاقه او به امامخمینی است. وی در این نامه از شنیدن خبر آزادی ایشان از زندان ابراز خوشحالی و تأکید میکند فرصت دستبوسی مجدد را نیافتهاست؛ اما ضمن گزارش بعضی از مشاهدات در حج، از طرح نقش روشنفکران میان روحانیت و [[سلطنت]] سخن گفت که پس از بازگشت و اتمام کار، آن را به ایشان تقدیم خواهد کرد.<ref>امامی، جان جویندهاش در ساحت دین آرام گرفت، ۲۵۳ و ۷۰۲؛ پرسمان، شماره ۱۰۴، ۱۴.</ref> | |||
ساواک در خرداد ۱۳۴۷ در بررسی مدارک به دست آمده از خانه امامخمینی، نامهای از جلال آلاحمد کشف کرد که ارتباط نزدیک وی را با امامخمینی نشان میداد و ساواک خواهان پیگیری آن شد.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ۱۶۷ و ۱۹۶.</ref> در [[شهریور]] و [[مهر]] ۱۳۴۷، گزارشهای ساواک به رسالهای از امامخمینی اشاره دارد که به زبان عربی و فارسی منتشر شده و در آن نُه اصل انقلابی در خصوص مبارزه آمدهاست. این رساله که برای برخی طرفداران امامخمینی، ازجمله جلال آلاحمد فرستاده شده و حاکی از فعالیت جلال به نفع روحانیان مخالف دولت بود، در خانه جلال پیدا شد و ساواک را در یافتن ارتباط او و امامخمینی حساستر کرد.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ۱۹۵ و ۱۹۸؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۸/۴۰۱ ۴۰۳.</ref> | |||
در نامهای که دانشور؛ همسر آلاحمد از [[آمریکا]] به وی نوشته، خاطرنشان کردهاست شاید بیکارکردن وی از تدریس در دانشسرای عالی که با مخالفت ساواک مواجه شده بود<ref>← مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ۲۳۶ ۲۴۱.</ref> به سبب روابط با امامخمینی بوده که چند بار برای دیدن وی به قم رفته و نیز اطلاعرسانی وی در اجازهندادن مأموران برای ملاقات وی با امامخمینی هنگامی که تحت نظر بودهاست.<ref>امامی، جان جویندهاش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.</ref> وی در پاسخ نامه همسرش دربارهٔ اوضاع ایران در ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ تأکید کرد دیگر دولت فعالیتهای روحانیان را تحت نظر ندارد به جز چهار نفر ازجمله امامخمینی که از سیاستهای رژیم انتقاد و [[محمدرضا پهلوی]] را تحقیر کرده که چرا اقدام به آدمکشی کردهاست و این مسئله موجب شدهاست تا [[روزنامه اطلاعات]] در سرمقاله خود مسلمانبودن شاه را در چهار ستون به اثبات برساند.<ref>امامی، جان جویندهاش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.</ref> | |||
== وفات == | |||
جلال آلاحمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ و در ۴۶سالگی در اسالم طوالش در ویلای شخصی خود بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و برخی احتمال کشتن او را مطرح کردهاند.<ref>← دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۳۷۵ ۳۸۷.</ref> جسد وی به تهران انتقال یافت و [[سیدمحمود طالقانی]] بر پیکرش نماز خواند و در صحن مسجد فیروزآبادی تهران به خاک سپرده شد.<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، ۲۴۳ ۲۴۵.</ref> در مجلس ختم وی که در مسجد مجد و با حضور انبوه مردم تشکیل شده بود، [[محمدتقی فلسفی]] به دعوت خاندان آلاحمد و دانشور سخنرانی و از وی و دانشور تجلیل کرد.<ref>امامی، جان جویندهاش در ساحت دین آرام گرفت، ۶۵.</ref> | |||
== | == آثار علمی == | ||
از آلاحمد کتابهای چندی منتشر شدهاست، ازجمله غربزدگی، پنج داستان، سنگی بر گوری، سفر به ولایت عرزائیل، یک چاه و دوچاله، در خدمت و خیانت روشنفکران، ترجمه چهل طوطی اصل با همکاری [[سیمین دانشور]]، ترجمه تشنگی و گشنگی اثر یونسکو با همکاری منوچهر هزارخانی، سفر روس، سفر فرنگ و سفر آمریکا.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۸۹۵ ۸۹۶.</ref>پس از فوت وی، کتاب در «خدمت و خیانت روشنفکران» را چند تن از روحانیون جوان و فعال حوزه به هدایت [[سیداحمد خمینی]]، پنهانی و با جلد سفید چاپ و پخش کردند.<ref>← دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۲۵۴.</ref> | |||
== همسر آلاحمد == | |||
همسر آلاحمد؛ سیمین دانشور پس از پیروزی انقلاب همراه کانون نویسندگان به دیدار [[امامخمینی]] رفته و به روایتی دست یا گوشه عبای ایشان را بوسیدهاست.<ref>دانایی، خاطرات محمدحسین دانایی، ۵۰۵.</ref> وی دارای آثاری است، ازجمله کتاب سووشون، شهر چون بهشت و آتش خاموش. دانشور در ۱۹ [[اسفند]] ۱۳۹۰ و در نودسالگی فوت کرد و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.<ref>اطلاعات، ۲۰/۱۲/۱۳۹۰ش، ۳.</ref> | |||
== | == پانویس == | ||
{{پانویس|۲}} | |||
== منابع == | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، فردوس، چاپ اول، ۱۳۷۲ش. | * آلاحمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، فردوس، چاپ اول، ۱۳۷۲ش. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۵: | ||
* نصیری، علیاکبر، روزنامه اطلاعات، ۱۸/۶/۱۳۹۴ش. | * نصیری، علیاکبر، روزنامه اطلاعات، ۱۸/۶/۱۳۹۴ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
نسرین آقابیک، دانشنامه امامخمینی ( | == پیوند به بیرون == | ||
نسرین آقابیک، دانشنامه امامخمینی (رحمةاللهعلیه)، ج۱، ص… | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای بدون لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای بدون لینک دانشنامه]] |