emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
(اصلاح ارقام) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''علی شریعتی'''، اندیشمند مبارز، نویسنده و سخنور. | '''علی شریعتی'''، اندیشمند مبارز، نویسنده و سخنور. | ||
==معرفی== | ==معرفی== | ||
علی شریعتی در دوم آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک از توابع بخش داورزن شهرستان سبزوار در محل خاندان مادریاش زهرا امینی، به دنیا آمد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳ و ۱۶؛ کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۱۹.</ref>. پدرش محمدتقی شریعتی مزینانی از اندیشوران و مؤسس کانون نشر حقایق اسلامی مشهد بود و جدش ملاقربانعلی معروف به آخوند حکیم از شاگردان ملاهادی سبزواری بوده است <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۵ ـ ۹؛ مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۲۵ ـ ۲۲۶.</ref>. | علی شریعتی در دوم آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک از توابع بخش داورزن شهرستان سبزوار در محل خاندان مادریاش زهرا امینی، به دنیا آمد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳ و ۱۶؛ کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۱۹.</ref>. پدرش [[محمدتقی شریعتی]] مزینانی از اندیشوران و مؤسس کانون نشر حقایق اسلامی [[مشهد]] بود و جدش ملاقربانعلی معروف به آخوند حکیم از شاگردان [[ملاهادی سبزواری]] بوده است <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۵ ـ ۹؛ مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۲۵ ـ ۲۲۶.</ref>. | ||
علی شریعتی در کودکی آموختن قرآن را از مکتبخانه روستا آغاز کرد <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳.</ref>، در هفتسالگی وارد دبستان ابنیمین مشهد شد و در سیزدهسالگی به دبیرستان فردوسی رفت <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۵؛ شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۲ ـ ۲۳.</ref>. او در شانزدهسالگی وارد دانشسرای مقدماتی شد و دیپلم گرفت <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۵ و ۳۴؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳.</ref>. وی در سال ۱۳۳۱ «انجمن اسلامی دانشآموزان» را بنیان نهاد و به دلیل شرکت در تظاهرات علیه دولت قوامالسلطنه، مدت کوتاهی بازداشت شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۸.</ref>. او در همان روزها به سفارش پدر، ترجمه کتاب ابوذر غفاری اثر عبدالحمید جودة السحار را آغاز کرد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۹؛ جعفریان، جریانها و سازمانها، ۹۲ ـ ۹۳.</ref> و در سال ۱۳۳۲ وارد فعالیت مطبوعاتی در روزنامه خراسان شد <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۳۲ ـ ۳۳.</ref>. | علی شریعتی در کودکی آموختن [[قرآن]] را از مکتبخانه روستا آغاز کرد <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳.</ref>، در هفتسالگی وارد دبستان ابنیمین مشهد شد و در سیزدهسالگی به دبیرستان فردوسی رفت <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۵؛ شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۲ ـ ۲۳.</ref>. او در شانزدهسالگی وارد دانشسرای مقدماتی شد و دیپلم گرفت <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۵ و ۳۴؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳.</ref>. وی در سال ۱۳۳۱ «انجمن اسلامی دانشآموزان» را بنیان نهاد و به دلیل شرکت در [[تظاهرات]] علیه دولت قوامالسلطنه، مدت کوتاهی بازداشت شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۸.</ref>. او در همان روزها به سفارش پدر، ترجمه کتاب [[ابوذر غفاری]] اثر عبدالحمید جودة السحار را آغاز کرد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۹؛ جعفریان، جریانها و سازمانها، ۹۲ ـ ۹۳.</ref> و در سال ۱۳۳۲ وارد فعالیت مطبوعاتی در روزنامه خراسان شد <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۳۲ ـ ۳۳.</ref>. | ||
شریعتی در سال ۱۳۳۴ وارد دانشکده ادبیات مشهد شد و خیلی زود مسئول انجمن ادبی دانشجویان شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳۹.</ref> و در سال ۱۳۳۵ برای درس اخلاق و تعلیمات دینی مقطع ابتدایی، یک کتاب درسی نوشت که چند بار تجدید چاپ شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳۶.</ref>. در ۲۵/۶/۱۳۳۶ وی و شانزده تن از فعالان «کانون نشر حقایق اسلامی»، ازجمله پدرش به دلیل فعالیت سیاسی در نهضت مقاومت ملی بازداشت و به زندان قزل قلعه تهران منتقل شدند و پس از هشت ماه آزاد شدند <ref>خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۶ ـ ۵۰۷؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴ | شریعتی در سال ۱۳۳۴ وارد دانشکده ادبیات مشهد شد و خیلی زود مسئول انجمن ادبی دانشجویان شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳۹.</ref> و در سال ۱۳۳۵ برای درس [[اخلاق]] و تعلیمات دینی مقطع ابتدایی، یک کتاب درسی نوشت که چند بار تجدید چاپ شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳۶.</ref>. در ۲۵/۶/۱۳۳۶ وی و شانزده تن از فعالان «کانون نشر حقایق اسلامی»، ازجمله پدرش به دلیل [[فعالیت سیاسی]] در نهضت مقاومت ملی بازداشت و به [[زندان قزل قلعه]] تهران منتقل شدند و پس از هشت ماه آزاد شدند <ref>خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۶ ـ ۵۰۷؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴.</ref>. | ||
او در سال ۱۳۳۷ کتاب فی النقد و الادب نوشته محمد مندور مصری را با نام در نقد و ادب ترجمه کرد و در همین سال با همکلاسی خود پوران شریعت رضوی [[ازدواج]] کرد و او خواهر مهدی (آذر) شریعت رضوی است که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به همراه دو نفر دیگر از دانشجویان در دانشگاه تهران به دلیل شرکت در تظاهرات اعتراضی به سفر رئیسجمهور [[امریکا]] به [[ایران]]، به دست مأموران [[رژیم پهلوی]] به [[شهادت]] رسید <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۴۳ ـ ۴۴، ۴۹ و ۵۳.</ref> {{ببینید|دانشجویان}}. | |||
شریعتی پس از گرفتن مدرک کارشناسی در ادبیات با کسب رتبه اول، در خرداد ۱۳۳۸ با بورسیه به [[فرانسه]] اعزام و نخست در دانشگاه سوربون [[پاریس]] در بخش ادبیات و علوم انسانی، رشته قرون وسطی و تاریخ اسلام ثبتنام کرد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۶۷.</ref> و مشغول تحصیل شد <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۳۵؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴.</ref>. او علاقه داشت در رشته جامعهشناسی ادامه تحصیل دهد؛ ولی مطلع شد باید دکترای خود را در ادامه رشته تحصیلی خود، ادبیات ادامه دهد؛ از این جهت زیر نظر پروفسور لازار، رساله خود را در موضوع کتاب تاریخ فضایل بلخ اثر صفیالدین انتخاب کرد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۶۷ ـ ۶۸.</ref>. | |||
شریعتی | شریعتی سال ۱۳۴۰ در پاریس با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، [[جبهه ملی]]، [[نهضت آزادی]]، نشریه ایران آزاد و انقلابیان الجزایری و نشریه المجاهد آنان همکاری میکرد و به دنبال شرکت در تظاهرات سیاهپوستان که در پی کشتهشدن پاتریس لومومبا ـ رهبر آزادیخواهان کنگو ـ در برابر سفارت اتریش برگزار شد، بازداشت و مدت کوتاهی زندانی شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۴۲؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۸؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴.</ref>. وی پس از پایان دوره دکتری در رشته تاریخ، در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت؛ ولی در مرز بازرگان بازداشت و روانه زندان شد <ref>شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۸۷ ـ ۸۹.</ref>. او با وجود داشتن مدرک دکتری، اجازه تدریس در دانشگاه را نیافت؛ از اینرو پس از آزادی به تدریس در روستای طرق و دبیرستانهای مشهد پرداخت <ref>خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۸؛ شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۹۰ ـ ۹۱.</ref>. وی در سال ۱۳۴۴ با [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] و [[محمدجواد باهنر]] در بررسی کتابهای دینی همکاری کرد و در سال ۱۳۴۵ در دانشکده ادبیات مشهد استادیار و مشغول به کار شد <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۹.</ref>. | ||
در سال ۱۳۴۷ [[مرتضی مطهری]] از شریعتی برای سخنرانی در [[حسینیه ارشاد تهران]] دعوت کرد <ref>مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵.</ref>. فعالیت و [[تبلیغ]] در این حسینیه، نقطه عطف زندگی شریعتی بود. او با سخنرانی در دانشگاههای مختلف همچنین در حسینیه ارشاد، تحرکی قابل توجه در نسل جوان پدید آورد و در فاصله سالهای ۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۰ با کاروان حسینیه ارشاد، سه سفر به [[مکه]] رفت و یک سفر به [[مصر]]. | |||
از | کتابهای تحلیلی از مناسک حج و آری این چنین بود برادر، رهاورد سفرهای حج و مصر اوست <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۲۹۲ ـ ۲۹۳.</ref>. برخی از کتابهای او، حاصل سخنرانی در حسینیه ارشاد تهران است. سخنرانیهای مؤثر وی بر شرکتکنندگان این حسینیه، مأموران رژیم پهلوی را وادار به واکنش کرد. آنان در آبان ۱۳۵۱ حسینیه ارشاد را تعطیل کردند؛ سپس به خانه شریعتی و پدرش در مشهد یورش بردند و کتابهای او را با خود بردند <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۴۸.</ref>. وی تا تیر ۱۳۵۲ زندگی پنهانی داشت؛ ولی با اطلاع از بازداشت پدر، خود را به سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]]) معرفی کرد و تا فروردین ۱۳۵۴ در کمیته مشترک ضد خرابکاری زندانی بود <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۴۸؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۱۲.</ref>؛ اما در زمانی که وی زندانی بود [[محمدرضا پهلوی]] به الجزایر سفر کرده بود و سران الجزایر به تقاضای دانشجویان ایرانی، از پهلوی خواستند تا شریعتی را آزاد کند و او به دستور پهلوی، از [[زندان]] آزاد شد <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵ ـ ۲۹۶؛ علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸.</ref>؛ ولی رژیم پهلوی توزیع کتابهای وی را ممنوع اعلام و از کتابخانهها و بازار کتاب جمعآوری کرد <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۴۸؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۵/۶۶.</ref>. | ||
شریعتی | شریعتی سهم زیادی در ایجاد شور انقلابی جوانان داشت؛ به گونهای که از او در کنار [[سیدمحمود طالقانی]] و [[مرتضی مطهری]] با عنوان پرچم انقلاب یادشده است که در دل توده مردم ماندگار شدند <ref>خامنهای، یاد یادآوران، ۱۴۲.</ref>. اندیشه و زبان گویای شریعتی، سبب تحول در جوانان ایران شد و مبارزه و انقلاب را تغذیه کرد و تداوم انقلاب را با وجود مخالفتها پایه و پیکر داد <ref>بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، ۳۳ ـ ۳۴.</ref>. وی معتقد بود هر انقلاب سیاسی باید از یک خمیره فکری برخوردار باشد، از نظر او آنچه انقلابها را برگشتناپذیر میکند، بنیاد فکری و آگاهی است که در ورای هر انقلابی وجود دارد <ref>علیجانی، اصلاح انقلابی، ۱۲۵؛ ← لولاکی، جریانشناسی چپ اسلامی، ۸۳.</ref> و تشیع نیازمند دمیدن مستمر روح تازه و انقلاب مداوم است. او [[سکولارها]] و سنتگراهایی را که بهزعم وی زمان و مکان را درک نمیکردند، مانع انقلاب میدانست <ref>لولاکی، جریانشناسی چپ اسلامی، ۹۹.</ref>. وی از سال ۱۳۵۱ به بعد و پس از انتشار جزوه شهادت، فعالیت خود را بر روی نسل جوان برای رهایی از الگوی فرهنگ غربی متمرکز کرد و در مقدمه کتاب فاطمه فاطمه است، آنان را از تقلید شکل و شمایل غربی برحذر داشت و این انقلاب فرهنگیِ او بر نسل جوان مؤثر بود <ref>صالحی، تأثیر اندیشههای شهید مطهری و دکتر شریعتی در انقلاب، ۴۷.</ref>. | ||
او معتقد به پویایی انقلاب بود که در آثارش مفاهیمی چون [[اجتهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، مهاجرت و نظریه انقلاب در انقلاب را برای جلوگیری از خاموششدن انقلاب مطرح کرد <ref>جنت، اصلاح و انقلاب، ۷۵.</ref>. با این حال، شریعتی به دلیل آنکه در [[علوم اسلامی]] در [[حوزههای علمیه]] تحصیل نکرده بود و نشست و برخاست او با برخی [[دانشمندان غربی]] بود، درباره برخی از علمای دینی، دچار اظهارات تندی شد؛ به همین جهت تقابل و تعامل شریعتی با [[روحانیت]]، از بخشهای چالشبرانگیز زندگی او به شمار میرود. از سوی دیگر، وی قویترین و مؤمنانهترین دفاع از علمای راستین اسلام را به خود نسبت داده و آن را نه تنها وظیفه هر مسلمان مؤمن، بلکه وظیفه هر روشنفکر مسئول، هرچند غیر معتقد به مذهب دانسته است <ref>شریعتی، درباره روحانیت، ۱۵۰؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۵.</ref>. وی در اظهار نظری اذعان کرده پای هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوند نجفرفته نیست؛ ولی امضای دکترها و مهندسها هست و آن را اسباب افتخار علمای دینی و باعث خجالت طیف روشنفکر برشمرده <ref>شریعتی، درباره روحانیت، ۱۴۵ ـ ۱۴۶؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۵؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، ۳۳.</ref>؛ چنانکه از طیف علما به عنوان پیشتازان نهضتهای ضد استعماری ستایش کرده است <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۴/۶۹.</ref>. وی نوشته است در سالهای ۱۳۳۸ ـ ۱۳۴۳ در [[اروپا]]، در برابر سیل اتهامات ریشهدار و مجهزی که نثار جامعه علمای مذهبی و نقش اجتماعی آن میشد، دفاعیاتی از اصالت عالمان و نقش اجتماعی آگاه آنان کرده است <ref>شریعتی، درباره روحانیت، ۱۴۶.</ref>. | |||
از سوی دیگر، شریعتی واژه «روحانی» را نشان طبقهبندی یک صنف، وارداتی و اقتباسشده از تعالیم مسیحی [[قرون وسطا]] میدانست. او روحانیان را با علمای اسلامی یکی نمیدانست. از نظر او در [[اسلام]] دستگاهی، طبقهای یا تیپی به نام روحانیت وجود ندارد و اصطلاح روحانی خیلی تازه و نوظهور است. در اسلام، عالِم در برابر غیر عالم مطرح است، نه روحانی در برابر جسمانی <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۲۰/۱۱۹؛ خامنهای، یاد یادآوران، ۱۳۸؛ حسینی بهشتی، ولایت، رهبر، روحانیت، ۳۳۸.</ref>. | |||
افزون بر این شریعتی، امامخمینی را پیشتاز مبارزه ضد اسرائیلی و یک استثنا در میان مراجع معاصر دانسته <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۴۶۸ ـ ۴۶۹؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶ ـ ۱۷.</ref> و تقلید از ایشان را مایه افتخار برای خود برشمرده است <ref>خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۹؛ دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۷ ـ ۳۵۸.</ref>. وی از علمای مبارز بسیاری به نیکی یاد کرده و امامخمینی را مرجع بزرگ عصر برشمرده که به عقیده او، علمای مبارزی چون میرزای شیرازی و سیدحسن مدرس و امامخمینی، نماینده روح حاکم بر حوزه آن روز نیستند؛ زیرا بهزعم وی، آنان در حرکت مبارزاتی خود در میان تودهها و روشنفکران و نسل جوان، یاران بیشتری دارند تا در داخل حوزه و میان همقطاران خود <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۲۷/۲۴۵؛ ← خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶.</ref>. وی در پایان عمر خود پیغامی به امامخمینی در نجف، در راستای همگامی با ایشان فرستاده بود <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۸.</ref>؛ از همینرو برخی او را از مخلصان و شیفتگان امامخمینی و دارای دوستان و دشمنان مشترک دانستهاند <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۷؛ خامنهای، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۱۱۶.</ref>؛ به گونهای که گفته شده است بیشتر مخالفان افراطی وی، مخالف مبارزه سیاسی امامخمینی نیز بودهاند <ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۸؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، ۲۶.</ref>. ساواک نیز از تمایل طرفداران امامخمینی به شریعتی گزارش کرده است <ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۲۵۴ و ۶/۳۹۶ ـ ۳۹۷.</ref>. | [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] نیز نظر مشابه شریعتی را ارائه کرده است. وی معتقد بود در اسلام سمت خاصی به نام [[روحانیت]] نظیر آنچه در میان پیروان بسیاری از ادیان هست و تقریباً شغل و حرفه خاص روحانیان شمرده میشود، سراغ ندارد. آنچه در اسلام وجود دارد، سلسلهای تکالیف واجب یا مستحب عمومی است که برخی عینی و اغلب کفایی است، بیآنکه کمترین شغل و حرفهای برای یک دسته باشد <ref>شریعتی، درباره مرجعیت، ۱۴۲ ـ ۱۴۸.</ref>. بهشتی در جای دیگر ضمن تکرار نظر پیشین خود از ناگزیری کاربرد اصطلاح روحانی برای عالمان دینی یاد کرده و گفته است ایستادن بر سر لفظ، بیفایده است و منظور از روحانیت، علمای صاحب [[علم]] و [[تقوا]] هستند که توانایی الگوبودن برای جامعه را داشته باشند، الگو در اندیشه خالص و اصیل و عمل اسلامی <ref>ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۳۸ ـ ۳۴۰.</ref>. | ||
شریعتی با تقسیمبندی [[تشیع]] به تشیع صفوی و تشیع علوی، دستهای از روحانیان را از مصادیق تشیع صفوی دانسته و به آنان حمله کرده است <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۹/۳۷ ـ ۳۹.</ref>؛ ازجمله وی به نقد [[محمدباقر مجلسی]] پرداخت و حملات تندی به این عالم برجسته [[شیعه]] کرد و کتاب [[بحار الانوار]] او را حاوی روایات ضعیف و جعلی شمرد <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۲۳/۲۵۵ ـ ۲۵۶.</ref>؛ اما علمای مبارز را مصادیق تشیع علوی میدانست و آنان را ستایش میکرد <ref>جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۲۰ ـ ۲۲.</ref>؛ برای نمونه از [[سادهزیستی]] و شخصیت [[عبدالکریم حائری یزدی]] و [[سیدحسین بروجردی]] قدردانی کرد <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۴/۶۹.</ref>. | |||
برخی ضعفها و خطاهای موجود در آثار شریعتی و حملات تند وی به برخی عالمان شیعه باعث شد تعدادی از عالمان و مجتهدان نظرات تندی علیه او ابراز کنند <ref>مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۱۴؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۵۰، ۳۵۸، ۳۶۰ و ۳۶۶؛ رهنما، ۲۹۸ ـ ۲۹۹ و ۳۴۱ ـ ۳۴۴.</ref> و برخی مخالفان اتهامهایی را متوجه وی سازند؛ اما [[مرتضی مطهری]] و [[مهدی بازرگان]] در اعلامیه مشترکی ضمن تأکید بر برخی اشتباهات شریعتی در مسائل اسلامی و اعتقادی، این تهمتها را ناروا شمردند <ref>مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۱۴ و ۲۱۷؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، ۳۵ ـ ۳۹.</ref>؛ چنانکه اظهار نظرهای نقدآمیز و ستایشآمیز وی درباره عالمان دینی مبارز، نشاندهنده فرقگذاری وی میان آنان است <ref>جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۷.</ref> و در مجموع، اشتباهات شریعتی در برابر خدماتش به اسلام و تشیع، ناچیز بود <ref>شریعتی، محمدتقی، مصاحبه، ۲۴۷ ـ ۲۵۰؛ شهیدی، مصاحبه، ۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ حسینی بهشتی، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۱۳۵ ـ ۱۴۰.</ref> و خود نیز [[محمدرضا حکیمی]] را برای رفع آن اشتباهات، وصی قرار داد <ref>اسفندیاری، اشاره، ۷۴ ـ ۷۶.</ref>. | |||
رابطه [[امامخمینی]] و شریعتی، متفاوت از دیگر علما تعریف شده است. شریعتی اگرچه نمیتوانست در شرایط خفقان رژیم پهلوی از امامخمینی صریحاً نام ببرد، با عبارتهای خاصی ایشان را ستوده است <ref>جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۲۰ ـ ۲۱.</ref>. وی در اواخر عمر خود به روحانیان مبارز ازجمله امامخمینی بسیار علاقهمند و ارادتمند بود و به صورت عاشقانه به ایشان اظهار علاقه میکرد <ref>خامنهای، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۹۶ ـ ۹۷ و ۱۰۷.</ref> و ایشان را مرجع بزرگ عصر میدانست و از ایشان ستایش میکرد <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۲۷/۲۴۵؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶.</ref>. وی رهبران نهضتهای ضد استعماری را از متن روحانیت و تشیع علوی میشمرد و امامخمینی را نمونه این رهبران میدانست و ستایش میکرد <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۲۰/۱۱۹؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۷.</ref>. وی پس از واقعه [[پانزده خرداد]] ۱۳۴۲ و تبعید امامخمینی در سال ۱۳۴۳، از رژیم پهلوی انتقاد کرد و در شعری که به مناسبت تبعید امامخمینی سروده بود، ایشان را ستود <ref>حکیمپور، شریعتی در زندان، ۴۳ ـ ۴۴.</ref>؛ چنانکه در [[اروپا]]، سرمقالهای با عنوان «مصدق رهبر ملی، خمینی رهبر مذهبی» برای نشریه ایران آزاد نوشت؛ اما دیگر اعضا که وابسته به [[جبهه ملی]] بودند، از چاپ آن خودداری کردند و وی از آن نشریه کناره گرفت <ref>جعفریان، جریانها و سازمانها، ۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۲۱۰.</ref>. بنابر گزارش ساواک، شریعتی پس از تعطیلی [[حسینیه ارشاد،]] به طرفداران خود سفارش کرده بود که با طلاب و روحانیان برای بردنِ آنان به سوی طرفداری از امامخمینی به بحث بپردازند <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۶۲ ـ ۳۶۳.</ref>. | |||
افزون بر این شریعتی، امامخمینی را پیشتاز مبارزه ضد اسرائیلی و یک استثنا در میان مراجع معاصر دانسته <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۴۶۸ ـ ۴۶۹؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶ ـ ۱۷.</ref> و [[تقلید]] از ایشان را مایه افتخار برای خود برشمرده است <ref>خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۹؛ دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۷ ـ ۳۵۸.</ref>. وی از علمای مبارز بسیاری به نیکی یاد کرده و امامخمینی را مرجع بزرگ عصر برشمرده که به عقیده او، علمای مبارزی چون [[میرزای شیرازی]] و [[سیدحسن مدرس]] و امامخمینی، نماینده روح حاکم بر حوزه آن روز نیستند؛ زیرا بهزعم وی، آنان در حرکت مبارزاتی خود در میان تودهها و روشنفکران و نسل جوان، یاران بیشتری دارند تا در داخل حوزه و میان همقطاران خود <ref>شریعتی، مجموعه آثار، ۲۷/۲۴۵؛ ← خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶.</ref>. وی در پایان عمر خود پیغامی به امامخمینی در نجف، در راستای همگامی با ایشان فرستاده بود <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۸.</ref>؛ از همینرو برخی او را از مخلصان و شیفتگان امامخمینی و دارای دوستان و دشمنان مشترک دانستهاند <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۷؛ خامنهای، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۱۱۶.</ref>؛ به گونهای که گفته شده است بیشتر مخالفان افراطی وی، مخالف مبارزه سیاسی امامخمینی نیز بودهاند <ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۸؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیتها، ۲۶.</ref>. ساواک نیز از تمایل طرفداران امامخمینی به شریعتی گزارش کرده است <ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۲۵۴ و ۶/۳۹۶ ـ ۳۹۷.</ref>. | |||
امامخمینی در میان دو نظریه مثبت و منفی درباره شریعتی و افکار او، با مطالعه برخی آثار شریعتی <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷.</ref>، برخی نظریات وی را درست و برخی را نادرست برشمرده است. این موضع اعتدالی امامخمینی، هم موافقان مطلقگرای شریعتی را آرام کرد و هم آتش قهر مخالفان افراطی او را تا حدی فرو نشاند؛ همچنین مانع سوء استفاده رژیم پهلوی از این جو اختلاف شد <ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷.</ref>. با وجود تلاشهای برخی برای گرفتن سخنی له یا علیه شریعتی، ایشان در این زمینه یادآور شد که شریعتی مطالب صحیح و غیر صحیح دارد <ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۸ و ۲۳۰؛ دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۳.</ref> و پس از درگذشت شریعتی حاضر به امضای متن تسلیت نامهای که به معنای تأیید همه آثار وی بود نشد <ref>فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۲۳۸ ـ ۲۴۲.</ref>، ولی مطالب غیر صحیح آن بهحدی نبود که به آن انحراف میگویند <ref>دعایی، خاطرات، ۱۶۹.</ref>. در پاسخ به پرسشی نیز که گویا در سال ۱۳۵۶ از ایشان درباره کتابهای شریعتی شده، تأکید کرد که صلاح نمیداند در چیزهایی که موجب اختلاف میشود دخالت کند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۶.</ref>. | امامخمینی در میان دو نظریه مثبت و منفی درباره شریعتی و افکار او، با مطالعه برخی آثار شریعتی <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷.</ref>، برخی نظریات وی را درست و برخی را نادرست برشمرده است. این موضع اعتدالی امامخمینی، هم موافقان مطلقگرای شریعتی را آرام کرد و هم آتش قهر مخالفان افراطی او را تا حدی فرو نشاند؛ همچنین مانع سوء استفاده رژیم پهلوی از این جو اختلاف شد <ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷.</ref>. با وجود تلاشهای برخی برای گرفتن سخنی له یا علیه شریعتی، ایشان در این زمینه یادآور شد که شریعتی مطالب صحیح و غیر صحیح دارد <ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۸ و ۲۳۰؛ دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۳.</ref> و پس از درگذشت شریعتی حاضر به امضای متن تسلیت نامهای که به معنای تأیید همه آثار وی بود نشد <ref>فردوسیپور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۲۳۸ ـ ۲۴۲.</ref>، ولی مطالب غیر صحیح آن بهحدی نبود که به آن انحراف میگویند <ref>دعایی، خاطرات، ۱۶۹.</ref>. در پاسخ به پرسشی نیز که گویا در سال ۱۳۵۶ از ایشان درباره کتابهای شریعتی شده، تأکید کرد که صلاح نمیداند در چیزهایی که موجب اختلاف میشود دخالت کند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۶.</ref>. | ||
از سوی دیگر، امامخمینی برجستهکردن مسئله شریعتی را توطئه ساواک به منظور تحلیلبردن نیروی انقلابیان و حاشیهسازی عمدی جهت انحراف از اهداف اصلی روحانیت میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۷/۴۲، ۴۱۰؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۱۱۲.</ref> و منتقدان و منبریهای مخالف شریعتی و مدافعان سرسخت او را غافل از توطئه حسابشده علیه کل آنان میشمرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۳۴.</ref>. ایشان در سخنرانی به مناسبت چهلم درگذشت فرزند خود، سیدمصطفی خمینی در | از سوی دیگر، امامخمینی برجستهکردن مسئله شریعتی را توطئه [[ساواک]] به منظور تحلیلبردن نیروی انقلابیان و حاشیهسازی عمدی جهت انحراف از اهداف اصلی روحانیت میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۷/۴۲، ۴۱۰؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۱۱۲.</ref> و منتقدان و منبریهای مخالف شریعتی و مدافعان سرسخت او را غافل از توطئه حسابشده علیه کل آنان میشمرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۳۴.</ref>. ایشان در سخنرانی به مناسبت چهلم درگذشت فرزند خود، [[سیدمصطفی خمینی]] در [[نجف]]، از هر دو طیف روحانی و روشنفکر، ضمن ابراز علاقه، در این خصوص گلایه کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۷.</ref> و بدون نامبردن از شریعتی و غیر آن، ضمن اعلام ارادت به روشنفکران، از زیادهروی برخی از آنان درباره [[فقه]] و فقها که به نظر ایشان نه از سر ستیز بلکه ناشی از عدم اطلاع بوده است، گله کرد و درباری خواندن امثال [[محمدباقر مجلسی]] و [[شیخ بهایی]] و [[محقق ثانی]] را رد کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۸ ـ ۲۴۰.</ref>. ایشان همچنین به سخنان برخی از علما که در سخنرانیهای خود به روشنفکران و دانشگاهیان به سبب برخی خطاها ناسزا میگویند، اعتراض کرد و آنان را به جذب و هدایت دانشگاهیان تشویق و از طرد آنان برحذر داشت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۹.</ref>. | ||
همچنین امامخمینی بر امید خود به طبقه جوان و دانشجویان در داخل و خارج کشور تأکید و دانشمندان را به معرفی زوایای اسلام تشویق میکرد. ایشان عرضه اسلام را با چهره واقعی آن مایه پیروزی میدانست و جوانان را به وحدت در سایه اسلام فرا میخواند و مخاطبان خود را از خطر عناصر مرموزی که نیروهای بیگانگاناند و میان انجمنهای اسلامی اختلاف ایجاد میکنند، برحذر میداشت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷ ـ ۲۰۹.</ref>. ایشان ضمن تأکید بر وحدت مسلمانان، اختلافاندازی را ابزار دشمنان میدانست و اختلاف بر سر مسئله علی شریعتی را مایه تحلیل قوا میشمرد و از اینکه به نام شریعتی اهل منبر و دانشگاهیها رویاروی یکدیگر شدهاند، این اختلافها را سبب خواب راحت دشمنان اصلی مردم خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶ ـ ۲۳۷.</ref>. | همچنین امامخمینی بر امید خود به طبقه جوان و دانشجویان در داخل و خارج کشور تأکید و دانشمندان را به معرفی زوایای اسلام تشویق میکرد. ایشان عرضه اسلام را با چهره واقعی آن مایه پیروزی میدانست و جوانان را به وحدت در سایه [[اسلام]] فرا میخواند و مخاطبان خود را از خطر عناصر مرموزی که نیروهای بیگانگاناند و میان انجمنهای اسلامی اختلاف ایجاد میکنند، برحذر میداشت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷ ـ ۲۰۹.</ref>. ایشان ضمن تأکید بر وحدت مسلمانان، اختلافاندازی را ابزار دشمنان میدانست و اختلاف بر سر مسئله علی شریعتی را مایه تحلیل قوا میشمرد و از اینکه به نام شریعتی اهل منبر و دانشگاهیها رویاروی یکدیگر شدهاند، این اختلافها را سبب خواب راحت دشمنان اصلی مردم خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶ ـ ۲۳۷.</ref>. | ||
امامخمینی که گفته شده درباره شریعتی، از سه مطلب ابراز تأسف کرده است: عمومیتنداشتن مخاطبان او بهویژه در علما و بازاریان، درافتادن عدهای با او و در نتیجه مشغولشدن او با مخالفانش و نیافتن فرصت برای تصحیح آثار و تألیفات خود <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۴۸.</ref>، پس از پیروزی انقلاب نیز به جریانسازی ساواک اشاره کرده و مسئله اختلاف بر سر شریعتی و تبلیغات له یا علیه او را برای صرف قوای مبارزان در این جهت برشمرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۱ ـ ۴۲.</ref>؛ همچنین در بیانی دیگر ضمن تأکید بر مسئلهسازی ساواک بر سر مسائلی چون شریعتی و کتاب شهید جاوید و قتل سیدابوالحسن | امامخمینی که گفته شده درباره شریعتی، از سه مطلب ابراز تأسف کرده است: عمومیتنداشتن مخاطبان او بهویژه در علما و بازاریان، درافتادن عدهای با او و در نتیجه مشغولشدن او با مخالفانش و نیافتن فرصت برای تصحیح آثار و تألیفات خود <ref>دعایی، یاد یادآوران، ۳۴۸.</ref>، پس از پیروزی انقلاب نیز به جریانسازی ساواک اشاره کرده و مسئله اختلاف بر سر شریعتی و تبلیغات له یا علیه او را برای صرف قوای مبارزان در این جهت برشمرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۱ ـ ۴۲.</ref>؛ همچنین در بیانی دیگر ضمن تأکید بر مسئلهسازی [[ساواک]] بر سر مسائلی چون شریعتی و کتاب شهید جاوید و قتل [[سیدابوالحسن شمسآبادی]]، منبریهای داغ علیه آنان و جوانهای افراطی طرفدار او را بیتوجه به واقعیتهای جامعه دانسته است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۱۰؛ ۸/۵۳۳ ـ ۵۳۴.</ref>. ایشان برخی طرفداران و مخالفان شریعتی یا شمسآبادی را که به مقابله با هم میپرداختند، غافل و فریبخورده برشمرده و از اینکه دو طرف بهزعم خود تبلیغ له یا علیه شریعتی را برای «[[رضای خدا]]» میپنداشتند، ابراز تأسف کرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۳۳ ـ ۵۳۴.</ref>. ایشان بار دیگر در جواب یکی از حاضران، که موضع روشنِ ایشان در قبال شریعتی را خواستار شده بود، از جوابدادن حذر کرد و دلیل آن را اختلافانگیز بودنِ آن معرفی و اختلافات بر سر شریعتی در شهرهای مانند [[تهران]]، [[اصفهان]] و [[مشهد]] را یادآوری کرد و چنین اختلافها را بر سرمسئلهای واهی و غیر صحیح خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۳ ـ ۴۴.</ref>. | ||
شریعتی که فعالیتش در ایران ممنوع شده بود، پس از آزادی از زندان تصمیم به مهاجرت گرفت و به طور ناشناخته در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۶ با نام علی مزینانی که نام خانوادگی شناسنامهای او بود، از کشور خارج شد؛ ولی یک ماه بعد در ۲۹ خرداد به طور ناگهانی در لندن و در ۴۴سالگی درگذشت <ref>علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸؛ کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۵۶.</ref>. امامموسی صدر زمینه انتقال پیکر او را به سوریه فراهم کرد و بر جنازهاش نماز خواند و در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) دفن شد. محمد مفتح و مصطفی چمران نیز در مراسم دفن وی حضور داشتند <ref>طباطبایی، خاطرات، ۱/۱۳۶، ۱۴۰ ـ ۱۴۲ و ۲/۱۷، ۵۲، ۶۷، ۷۰.</ref>. ساواک از حضور سیدمصطفی خمینی و امامموسی صدر در مراسم چهلم شریعتی در کنار مقبره او گزارش داده است <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۷۴.</ref>. | شریعتی که فعالیتش در ایران ممنوع شده بود، پس از آزادی از [[زندان]] تصمیم به مهاجرت گرفت و به طور ناشناخته در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۶ با نام علی مزینانی که نام خانوادگی شناسنامهای او بود، از کشور خارج شد؛ ولی یک ماه بعد در ۲۹ خرداد به طور ناگهانی در [[لندن]] و در ۴۴سالگی درگذشت <ref>علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸؛ کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۵۶.</ref>. [[امامموسی صدر]] زمینه انتقال پیکر او را به [[سوریه]] فراهم کرد و بر جنازهاش [[نماز]] خواند و در نزدیکی [[حرم حضرت زینب(س)]] دفن شد. [[محمد مفتح]] و [[مصطفی چمران]] نیز در مراسم دفن وی حضور داشتند <ref>طباطبایی، خاطرات، ۱/۱۳۶، ۱۴۰ ـ ۱۴۲ و ۲/۱۷، ۵۲، ۶۷، ۷۰.</ref>. ساواک از حضور [[سیدمصطفی خمینی]] و امامموسی صدر در مراسم چهلم شریعتی در کنار مقبره او گزارش داده است <ref>برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۷۴.</ref>. | ||
پس از درگذشت شریعتی، دانشجویان و انجمنهای اسلامی در اروپا و امریکا پیامهای تسلیت بسیاری به امامخمینی فرستادند. ایشان در مرداد ۱۳۵۶ در پاسخ این پیامها در نامهای، ابراهیم یزدی را موظف کرد تا از آنان رسماً تشکر کند. ایشان در درگذشت شریعتی از مفهوم «فقدان» استفاده کرد و در جواب احساسات آنان، اسلام را پاسخگوی نیازهای مردم معرفی کرد و همه را به وحدت و دوری از دسیسههای دشمن فرا خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷ ـ ۲۰۸.</ref>. | پس از درگذشت شریعتی، دانشجویان و انجمنهای اسلامی در [[اروپا]] و امریکا پیامهای تسلیت بسیاری به امامخمینی فرستادند. ایشان در مرداد ۱۳۵۶ در پاسخ این پیامها در نامهای، [[ابراهیم یزدی]] را موظف کرد تا از آنان رسماً تشکر کند. ایشان در درگذشت شریعتی از مفهوم «فقدان» استفاده کرد و در جواب احساسات آنان، [[اسلام]] را پاسخگوی نیازهای مردم معرفی کرد و همه را به وحدت و دوری از دسیسههای دشمن فرا خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷ ـ ۲۰۸.</ref>. | ||
از علی شریعتی آثار زیادی بهجا مانده است. خودسازی انقلابی، بازگشت به خویشتن، شیعه، تشیع علوی و تشیع صفوی، کتاب حج، جهتگیری طبقاتی اسلام، تاریخ تمدن، هبوط در کویر، تاریخ شناخت ادیان (دو جلد)، اسلامشناسی (سه جلد)، گفتگوی تنهایی، ویژگیهای قرون جدید، جهانبینی و ایدئولوژی و نامهها بخشی از آثار او میباشند. مجموعه آثار وی در ۳۴ جلد تدوین و منتشر شده است. برخی از آثار شریعتی نیز به زبانهای دیگر ترجمه شده است <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۸ ـ ۹؛ علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸.</ref>. سخنرانیهای شریعتی نیز در ۷۸ عنوان، علاقهمندان زیادی در ایران و خارج داشته است <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۱۰ ـ ۱۳؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۷۸ ـ ۳۷۹.</ref>. شریعتی دارای سه فرزند به نامهای احسان، سوسن و سارا است که دارای فعالیتهای علمی و فکری و آثار چندی میباشند. | از علی شریعتی آثار زیادی بهجا مانده است. خودسازی انقلابی، بازگشت به خویشتن، شیعه، تشیع علوی و تشیع صفوی، کتاب حج، جهتگیری طبقاتی اسلام، تاریخ تمدن، هبوط در کویر، تاریخ شناخت ادیان (دو جلد)، اسلامشناسی (سه جلد)، گفتگوی تنهایی، ویژگیهای قرون جدید، جهانبینی و ایدئولوژی و نامهها بخشی از آثار او میباشند. مجموعه آثار وی در ۳۴ جلد تدوین و منتشر شده است. برخی از آثار شریعتی نیز به زبانهای دیگر ترجمه شده است <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۸ ـ ۹؛ علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸.</ref>. سخنرانیهای شریعتی نیز در ۷۸ عنوان، علاقهمندان زیادی در [[ایران]] و خارج داشته است <ref>کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۱۰ ـ ۱۳؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۷۸ ـ ۳۷۹.</ref>. شریعتی دارای سه فرزند به نامهای احسان، سوسن و سارا است که دارای فعالیتهای علمی و فکری و آثار چندی میباشند. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |