emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای نیازمند بازنگری using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معنی == | == معنی == | ||
شریعت از ریشه «شرع» به معنای طریق به سوی چیزی<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۶.</ref> و آبشخوری<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۲۳۶.</ref> که برای نوشیدن آب آماده شده<ref>صاحببنعباد، المحیط فی اللغه، ۱/۲۸۵.</ref> است. شریعت در اصطلاح عرفانی دو کاربرد عام و خاص دارد: کاربرد عام آن، معادل «دین» است و شامل همه آموزههای دینی میشود<ref>یزدانپناه، مبانی عرفان نظری، ۹۹.</ref>؛ اگرچه دین در معنای عامتری نیز به کار میرود که همه سنتها و شرایع خاص امتهای مختلف همانند شریعت [[نوح(ع)]]، [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[محمد(ص)]] را شامل میشود و برخلاف شرایعِ خاصِ هر امت و پیامبر، قابل [[نسخ]] نیست<ref>طباطبایی، المیزان، ۵/۳۵۰.</ref>؛ اما شریعت درکاربرد خاص خود، احکامی است که خداوند به زبان پیامبر خود [[تشریع]] کردهاست<ref>انصاری، ۲/۱۴۲.</ref> و به عبارت دیگر اسمی برای راههای رسیدن بندگان به خداوند است که در بردارنده اصول و فروع و موارد جواز و منع آن است<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۴۴–۳۴۶.</ref> و در اینجا همین معنا مد نظر است. | شریعت از ریشه «شرع» به معنای طریق به سوی چیزی<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۶.</ref> و آبشخوری<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۲۳۶.</ref> که برای نوشیدن آب آماده شده<ref>صاحببنعباد، المحیط فی اللغه، ۱/۲۸۵.</ref> است. شریعت در اصطلاح عرفانی دو کاربرد عام و خاص دارد: کاربرد عام آن، معادل «دین» است و شامل همه آموزههای دینی میشود<ref>یزدانپناه، مبانی عرفان نظری، ۹۹.</ref>؛ اگرچه دین در معنای عامتری نیز به کار میرود که همه سنتها و شرایع خاص امتهای مختلف همانند شریعت [[نوح(ع)]]، [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[محمد(ص)]] را شامل میشود و برخلاف شرایعِ خاصِ هر امت و پیامبر، قابل [[نسخ]] نیست<ref>طباطبایی، المیزان، ۵/۳۵۰.</ref>؛ اما شریعت درکاربرد خاص خود، احکامی است که خداوند به زبان پیامبر خود [[تشریع]] کردهاست<ref>انصاری، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۲/۱۴۲.</ref> و به عبارت دیگر اسمی برای راههای رسیدن بندگان به خداوند است که در بردارنده اصول و فروع و موارد جواز و منع آن است<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۴۴–۳۴۶.</ref> و در اینجا همین معنا مد نظر است. | ||
طریقت از ریشه «طرق» به معنای سیره،<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۲۲۱.</ref> مذهب و هر مسلکی است که انسان در کاری میپیماید، خواه پسندیده باشد یا ناپسند<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۲۹۹.</ref> و در اصطلاح اهل معرفت، سیرهای است که سالکان خود را به آن متخلق میکنند<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۳۷۴.</ref> و سیری مخصوص به آنان است که در آن منازلی را میپیمایند و به مقامات قرب میرسند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ۴۰؛ جرجانی، ۶۱؛ لاهیجی، ۳۰۱.</ref> حقیقت از ریشه «حقق» به معنای چیزی است که حمایت آن بر انسان واجب است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.</ref> و در اصطلاح رسیدن به مقصود،<ref>مولانا، ۲/۷۰۷.</ref> مشاهده نور [[تجلی|تجلّی]]<ref>نجمالدین کبری، ۹۶.</ref> و مشاهده ربوبیت<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۹.</ref> است. | طریقت از ریشه «طرق» به معنای سیره،<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۲۲۱.</ref> مذهب و هر مسلکی است که انسان در کاری میپیماید، خواه پسندیده باشد یا ناپسند<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۲۹۹.</ref> و در اصطلاح اهل معرفت، سیرهای است که سالکان خود را به آن متخلق میکنند<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام، ۳۷۴.</ref> و سیری مخصوص به آنان است که در آن منازلی را میپیمایند و به مقامات قرب میرسند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ۴۰؛ جرجانی، ۶۱؛ لاهیجی، ۳۰۱.</ref> حقیقت از ریشه «حقق» به معنای چیزی است که حمایت آن بر انسان واجب است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.</ref> و در اصطلاح رسیدن به مقصود،<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۷۰۷.</ref> مشاهده نور [[تجلی|تجلّی]]<ref>نجمالدین کبری، ۹۶.</ref> و مشاهده ربوبیت<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۹.</ref> است. | ||
در نگاه عارفان شریعت، پرستش خداوند و آموختنی، طریقت، طلب حق و جستجوی راه و حقیقت، مشاهده حقتعالی و یافتنی است.<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۳۹۴؛ عطار نیشابوری، ۵۵۲.</ref> هر یک از این سه مرتبه دین یعنی شریعت، طریقت و حقیقت لازمه و مقتضای اصول دیگر یعنی [[رسالت]]، [[نبوت]] و [[ولایت|ولایتاند]]؛ زیرا رسالت، تبلیغ احکام، تأدیب به [[اخلاق]] و [[تعلیم و تربیه|تعلیم]] به حکمت است که برگرفته از مقام نبوت است و حقیقت اظهار معرفت ذات و [[اسما و صفات]] و افعال حقتعالی برای اتصاف به صفات الهی است که از مرتبه ولایت به دست آمده و ولایت، مقام مشاهده ذات و صفات و افعال حقتعالی در مظاهر و کمالات اوست.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۴۶–۳۴۷.</ref> از دیدگاه اهل معرفت، شریعت به منزله علمالیقین و طریقت به منزله عینالیقین و حقیقت به منزله حقالیقین است.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۴۵.</ref> | در نگاه عارفان شریعت، پرستش خداوند و آموختنی، طریقت، طلب حق و جستجوی راه و حقیقت، مشاهده حقتعالی و یافتنی است.<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۵/۳۹۴؛ عطار نیشابوری، ۵۵۲.</ref> هر یک از این سه مرتبه دین یعنی شریعت، طریقت و حقیقت لازمه و مقتضای اصول دیگر یعنی [[رسالت]]، [[نبوت]] و [[ولایت|ولایتاند]]؛ زیرا رسالت، تبلیغ احکام، تأدیب به [[اخلاق]] و [[تعلیم و تربیه|تعلیم]] به حکمت است که برگرفته از مقام نبوت است و حقیقت اظهار معرفت ذات و [[اسما و صفات]] و افعال حقتعالی برای اتصاف به صفات الهی است که از مرتبه ولایت به دست آمده و ولایت، مقام مشاهده ذات و صفات و افعال حقتعالی در مظاهر و کمالات اوست.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۴۶–۳۴۷.</ref> از دیدگاه اهل معرفت، شریعت به منزله علمالیقین و طریقت به منزله عینالیقین و حقیقت به منزله حقالیقین است.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۳۴۵.</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
بحث شریعت، طریقت و حقیقت و ارتباط این مراتب ازجمله بحثهای کلیدی [[عرفان اسلامی]] است. برخی از سخنانِ نخستین بزرگان عرفان، نشان از رواج نسبی اندیشه شریعت، طریقت و حقیقت در فضای سدههای نخستین عرفان در قرن پنجم دارد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۵۶.</ref> عارفان اسلامی با استناد به برخی از روایات<ref>صدوق، ۱۸۷؛ احسائی، ۴/۱۲۴.</ref> و با توجه به این نکته که شرع، دارای ظاهر و باطن است، سه سطح برای آن قائل شدهاند<ref>ابنعبدالسلام، ۹۹؛ نسفی، الانسان الکامل، ۷۴؛ آملی، أنوار الحقیقه، ۲۱؛ همدانی، ۲/۲۰۳.</ref> و معتقدند باطنِ شریعت، طریقت، و پایان طریقت، حقیقت است<ref>لاهیجی، ۳۰۱–۳۰۳ و ۳۰۶–۳۰۸.</ref>؛ البته در سخن عارفان گاهی از میان این سه اصطلاح، به دو اصطلاح اشاره شده<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۳/۳۹۷–۴۰۴؛ هجویری، ۴۹۸.</ref> و گاهی اصطلاح دیگری نیز به این دو اصطلاح اضافه شدهاست؛ همانند «حقیقة الحقیقه» که مرتبهای پس از حقیقت معرفی شدهاست<ref>بقلی شیرازی، تفسیر عرائس البیان، ۲/۲۱۳.</ref> یا «علم المعرفه» که باطنِ طریقت دانسته شدهاست.<ref>جیلانی، ۱۹.</ref> پیروان [[تصوف]] معتقدند راه دستیابی به حقایقِ معارف و رسیدن به حقیقتِ کمال انسان، تنها با رویآوردن به طریقت ممکن است که نوعی ریاضتکشیدن در تحمل شریعت است و اگر کسی از این راه سیر کند، به حقیقت دست خواهد یافت.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۵/۲۸۱.</ref> | بحث شریعت، طریقت و حقیقت و ارتباط این مراتب ازجمله بحثهای کلیدی [[عرفان اسلامی]] است. برخی از سخنانِ نخستین بزرگان عرفان، نشان از رواج نسبی اندیشه شریعت، طریقت و حقیقت در فضای سدههای نخستین عرفان در قرن پنجم دارد.<ref>یزدانپناه، فروغ معرفت، ۱/۵۶.</ref> عارفان اسلامی با استناد به برخی از روایات<ref>صدوق، ۱۸۷؛ احسائی، ۴/۱۲۴.</ref> و با توجه به این نکته که شرع، دارای ظاهر و باطن است، سه سطح برای آن قائل شدهاند<ref>ابنعبدالسلام، ۹۹؛ نسفی، الانسان الکامل، ۷۴؛ آملی، أنوار الحقیقه، ۲۱؛ همدانی، ۲/۲۰۳.</ref> و معتقدند باطنِ شریعت، طریقت، و پایان طریقت، حقیقت است<ref>لاهیجی، ۳۰۱–۳۰۳ و ۳۰۶–۳۰۸.</ref>؛ البته در سخن عارفان گاهی از میان این سه اصطلاح، به دو اصطلاح اشاره شده<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۳/۳۹۷–۴۰۴؛ هجویری، ۴۹۸.</ref> و گاهی اصطلاح دیگری نیز به این دو اصطلاح اضافه شدهاست؛ همانند «حقیقة الحقیقه» که مرتبهای پس از حقیقت معرفی شدهاست<ref>بقلی شیرازی، تفسیر عرائس البیان، ۲/۲۱۳.</ref> یا «علم المعرفه» که باطنِ طریقت دانسته شدهاست.<ref>جیلانی، ۱۹.</ref> پیروان [[تصوف]] معتقدند راه دستیابی به حقایقِ معارف و رسیدن به حقیقتِ کمال انسان، تنها با رویآوردن به طریقت ممکن است که نوعی ریاضتکشیدن در تحمل شریعت است و اگر کسی از این راه سیر کند، به حقیقت دست خواهد یافت.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۵/۲۸۱.</ref> | ||
نظریه لایههای سهگانه دین، به سبب برخی از تعابیر اهل معرفت<ref>مولانا، ۲/۷۰۷؛ شبستری، ۴۲.</ref> و عمل بعضی از صوفیان در شریعتگریزی،<ref>← مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹–۶۶۰؛ ← هجویری، ۴۹۹.</ref> از موارد اختلافی مهم میان عرفا و دیگر اندیشمندان بهویژه فقهاست که معتقدند مصالح نهفته در شریعت، به منزله علل و روح شریعت بهشمار میروند و تنها وسیله رسیدن به آن مصالح، عمل به شریعت است؛ اما عرفا معتقدند همه مصالح و حقایق به خداوند میرسد. آنان مصالح و حقایق نهفته در تشریع احکام را منازل و مراحلی میدانند که راه و طریق [[انسان]] به مقام [[قرب الهی]] و رسیدن به حقیقت است.<ref>← مطهری، ۲۳/۳۲–۳۳.</ref> ازجمله عارفانی که به این بحث اشاره کرده یا به آن پرداختهاند، [[عینالقضات همدانی]]،<ref>۶۴ و ۹۳ و ۱۰۸.</ref> [[بقلی شیرازی]]،<ref>تفسیر عرائس البیان، ۲/۳۶۷.</ref> [[ابنعربی]]<ref>مجموعه رسائل، ۱/۵۹۸.</ref> و نسفی<ref>الانسان الکامل، ۷۳–۷۴؛ مقصد اقصی، ۲۱۳.</ref> است. در این میان، برخی از اهل معرفت فصل مستقلی<ref>لاهیجی، ۳۰۱؛ همدانی، ۲/۲۰۳.</ref> به آن اختصاص دادهاند و برخی همانند [[سیدحیدر آملی]] با تألیف کتابی مستقل، این سه سطح را در هر یک از اصول پنجگانه [[مذهب شیعه]] و همچنین فروع پنجگانه [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]] و [[جهاد]] اجرا کردهاست.<ref>انوار الحقیقه، ۲۰۸–۷۳۰.</ref> | نظریه لایههای سهگانه دین، به سبب برخی از تعابیر اهل معرفت<ref>مولانا، مثنوی معنوی، ۲/۷۰۷؛ شبستری، ۴۲.</ref> و عمل بعضی از صوفیان در شریعتگریزی،<ref>← مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۲/۶۵۹–۶۶۰؛ ← هجویری، ۴۹۹.</ref> از موارد اختلافی مهم میان عرفا و دیگر اندیشمندان بهویژه فقهاست که معتقدند مصالح نهفته در شریعت، به منزله علل و روح شریعت بهشمار میروند و تنها وسیله رسیدن به آن مصالح، عمل به شریعت است؛ اما عرفا معتقدند همه مصالح و حقایق به خداوند میرسد. آنان مصالح و حقایق نهفته در تشریع احکام را منازل و مراحلی میدانند که راه و طریق [[انسان]] به مقام [[قرب الهی]] و رسیدن به حقیقت است.<ref>← مطهری، ۲۳/۳۲–۳۳.</ref> ازجمله عارفانی که به این بحث اشاره کرده یا به آن پرداختهاند، [[عینالقضات همدانی]]،<ref>۶۴ و ۹۳ و ۱۰۸.</ref> [[بقلی شیرازی]]،<ref>تفسیر عرائس البیان، ۲/۳۶۷.</ref> [[ابنعربی]]<ref>مجموعه رسائل، ۱/۵۹۸.</ref> و نسفی<ref>الانسان الکامل، ۷۳–۷۴؛ مقصد اقصی، ۲۱۳.</ref> است. در این میان، برخی از اهل معرفت فصل مستقلی<ref>لاهیجی، ۳۰۱؛ همدانی، ۲/۲۰۳.</ref> به آن اختصاص دادهاند و برخی همانند [[سیدحیدر آملی]] با تألیف کتابی مستقل، این سه سطح را در هر یک از اصول پنجگانه [[مذهب شیعه]] و همچنین فروع پنجگانه [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]] و [[جهاد]] اجرا کردهاست.<ref>انوار الحقیقه، ۲۰۸–۷۳۰.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز در آثار خود به جنبههایی از بحث ظاهر و باطن دین و ارتباط این سه سطح دین پرداختهاست و نظر کسانی را که افراط کرده و مدعیاند علم و عمل ظاهری، قالبی زائد و برای جاهلان و عوام است و با اعمال و تکالیف ظاهر شریعت، دستیابی به باطن آن امکانپذیر نیست، باطل دانستهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۹؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۸.</ref>؛ همچنین دیدگاه کسانی را که در جانب تفریط افتادهاند و با جمود بر ظاهرِ شریعت، همه [[مقامات|مقامات معنوی]] و اسرار الهی را انکار میکنند، رد کردهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> و بر این باور است که ترک ظاهر، ابطال باطن و ظاهر شریعت است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> | [[امامخمینی]] نیز در آثار خود به جنبههایی از بحث ظاهر و باطن دین و ارتباط این سه سطح دین پرداختهاست و نظر کسانی را که افراط کرده و مدعیاند علم و عمل ظاهری، قالبی زائد و برای جاهلان و عوام است و با اعمال و تکالیف ظاهر شریعت، دستیابی به باطن آن امکانپذیر نیست، باطل دانستهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۹؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۸.</ref>؛ همچنین دیدگاه کسانی را که در جانب تفریط افتادهاند و با جمود بر ظاهرِ شریعت، همه [[مقامات|مقامات معنوی]] و اسرار الهی را انکار میکنند، رد کردهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۹.</ref> و بر این باور است که ترک ظاهر، ابطال باطن و ظاهر شریعت است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> |