۲۳٬۱۱۲
ویرایش
(+ 3 categories; ±رده:مقالههای آماده ارزیابی←رده:مقالههای تأییدشده using HotCat) |
(←پیشینه) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
اسم اعظم ریشه در آیات قرآن دارد که از آشنایی برخی از تابعان [[پیامبران الهی(ع)]] به بعضی از حروف اسم اعظم و بعضی اسرار این اسم، خبر دادهاست<ref>اعراف، | اسم اعظم ریشه در آیات قرآن دارد که از آشنایی برخی از تابعان [[پیامبران الهی(ع)]] به بعضی از حروف اسم اعظم و بعضی اسرار این اسم، خبر دادهاست<ref>اعراف، ۱۷۵؛ نمل، ۴۰؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۲/۶۱۵ و ۴/۲۲۰.</ref> چنانکه بنابر روایات، [[آصف بن برخیا]] با اسم اعظم تخت بلقیس را منتقل کرد<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.</ref> و مفسران به تبیین آن پرداختهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۶۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۵۳.</ref> در روایات نیز از این اسم سخن به میان آمدهاست؛ چنانکه برخی [[حدیث|روایات]] اسم اعظم را ۷۳ حرف دانستهاند که ۷۲ حرف آن به [[رسول خدا(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] داده شده و یک حرف نزد خداوند است و آن را مخصوص خود قرار دادهاست<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.</ref> در برخی [[دعا|دعاها]]، از جمله [[دعای سمات]] نیز از اسمهای اعظم یاد شدهاست. در این دعا از اسمهایی نام برده شده که اگر بر درهای بسته آسمان خوانده شوند، بازگردند و اگر برای گشایش تنگناهای زمین خوانده شوند، به فراخی گرایند.<ref>طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ۱/۴۱۶.</ref> [[امامخمینی]] نیز به مضمون این دعا اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵.</ref>{{سخ}} | ||
از میان متکلمان، بیهقی از نخستین کسانی است که از اسم اعظم بحث کردهاست<ref>بیهقی، الاسماء و الصفات، ۴۳، ۱۶۴ و ۲۱۱.</ref> سپس [[غزالی]] در کتاب المقصد الاسنی<ref>غزالی، المقصد الاسنی، ۴۰–۴۱.</ref> «الله» را اسم اعظم دانسته، بر آن برهان اقامه کردهاست. فخر رازی بیان مبسوطتری نسبت به غزالی دارد و به طرح دیدگاهها و آرای مختلف در آن پرداختهاست<ref>فخر رازی، لوامع البینات، ۸۸.</ref> اسم اعظم در مباحث عرفانی نیز جایگاه مهمی داشته، به مسائلی چون اسما و صفات، انسان کامل،<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۹.</ref> [[فیض اقدس]] و [[فیض مقدس]]<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱.</ref> مرتبط است. نزد اهل معرفت، اسم اعظم کلید حل همه مشکلات عالم است و با استمداد از آن، هر مقصودی برآورده میشود؛ از اینرو میتوان معجزات پیامبران (ع) و کرامات اولیا (ع) را برخاسته از این اسم دانست<ref>گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۱/۲۳۷–۲۴۴.</ref> تفصیل این بحث را در آثار [[ابنعربی]]<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۴۰۵–۴۰۶.</ref> شاگردان و پیروان او، ازجمله: قونوی<ref>قونوی، الفکوک، ۲۴۹.</ref> جندی،<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰.</ref> قیصری<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷ و ۳۵۹.</ref><ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۹۷–۹۸.</ref> و آملی<ref>آملی، المقدمات، ۳۵۹ و ۴۵۲.</ref> میتوان مشاهده کرد.{{سخ}} | از میان متکلمان، بیهقی از نخستین کسانی است که از اسم اعظم بحث کردهاست<ref>بیهقی، الاسماء و الصفات، ۴۳، ۱۶۴ و ۲۱۱.</ref> سپس [[غزالی]] در کتاب المقصد الاسنی<ref>غزالی، المقصد الاسنی، ۴۰–۴۱.</ref> «الله» را اسم اعظم دانسته، بر آن برهان اقامه کردهاست. فخر رازی بیان مبسوطتری نسبت به غزالی دارد و به طرح دیدگاهها و آرای مختلف در آن پرداختهاست<ref>فخر رازی، لوامع البینات، ۸۸.</ref> اسم اعظم در مباحث عرفانی نیز جایگاه مهمی داشته، به مسائلی چون اسما و صفات، انسان کامل،<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۵۹.</ref> [[فیض اقدس]] و [[فیض مقدس]]<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱.</ref> مرتبط است. نزد اهل معرفت، اسم اعظم کلید حل همه مشکلات عالم است و با استمداد از آن، هر مقصودی برآورده میشود؛ از اینرو میتوان معجزات پیامبران (ع) و کرامات اولیا (ع) را برخاسته از این اسم دانست<ref>گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۱/۲۳۷–۲۴۴.</ref> تفصیل این بحث را در آثار [[ابنعربی]]<ref>ابنعربی، مجموعه رسائل، ۴۰۵–۴۰۶.</ref> شاگردان و پیروان او، ازجمله: قونوی<ref>قونوی، الفکوک، ۲۴۹.</ref> جندی،<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ۸۰.</ref> قیصری<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷ و ۳۵۹.</ref><ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۹۷–۹۸.</ref> و آملی<ref>آملی، المقدمات، ۳۵۹ و ۴۵۲.</ref> میتوان مشاهده کرد.{{سخ}} | ||
امامخمینی در کتاب [[شرح دعاء السحر]] بهتفصیل از اسم اعظم بحث کرده، با استناد به برخی روایات و ادعیه، به بیان ماهیت و مصادیق عینی آن پرداختهاست<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵–۸۷.</ref> ایشان بعدها در کتابهای [[مصباح الهدایه]]<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref> [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]]<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۲۹۱.</ref> و [[آداب الصلاة]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱–۲۴۷.</ref> زوایای دیگری از آن را تبیین کرده و در برخی از کتابهای خود، مطالب را به تحقیق خود در کتاب مصباح الهدایه ارجاع دادهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴–۲۴۵.</ref> در کتاب مصباح الهدایه نیز از خلافت اسم اعظم الهی<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۲۷.</ref> و وساطت آن میان اسمای الهی و فیض مقدس<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷، ۱۹ و ۳۳.</ref> و مظهر اسم اعظم «الله» در مرتبه تعین علمی، که همان عین ثابت [[انسان کامل]] است،<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.</ref> بحث کردهاست. | امامخمینی در کتاب [[شرح دعاء السحر]] بهتفصیل از اسم اعظم بحث کرده، با استناد به برخی روایات و ادعیه، به بیان ماهیت و مصادیق عینی آن پرداختهاست<ref>امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵–۸۷.</ref> ایشان بعدها در کتابهای [[مصباح الهدایه]]<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۱۸.</ref> [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]]<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ۲۹۱.</ref> و [[آداب الصلاة]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱–۲۴۷.</ref> زوایای دیگری از آن را تبیین کرده و در برخی از کتابهای خود، مطالب را به تحقیق خود در کتاب مصباح الهدایه ارجاع دادهاست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴–۲۴۵.</ref> در کتاب مصباح الهدایه نیز از خلافت اسم اعظم الهی<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۲۷.</ref> و وساطت آن میان اسمای الهی و فیض مقدس<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۷، ۱۹ و ۳۳.</ref> و مظهر اسم اعظم «الله» در مرتبه تعین علمی، که همان عین ثابت [[انسان کامل]] است،<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.</ref> بحث کردهاست. |