پرش به محتوا

قواعد فلسفی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ آذر ۱۴۰۱
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''قواعد فلسفی'''، مجموعه‌ای از مبادی و اصول در بررسی مسائل فلسفی. == مفهوم‌شناسی == قاعده به معنای اساس، پایه و ریشه است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۳۶۱.</ref> و در اصطلاح فلسفه به معنای اصل، قانون و حکمی کلی و عقلی است که منطبق بر تمام جزئیات خود...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۱: خط ۱۱:
قواعد فلسفی در [[اصول فقه]] نیز مورد توجه بوده است و نفوذ آنها و تأثیرپذیری [[علم اصول]] از آنها، به حدّی است که به بخشی از ادبیات علم اصول تبدیل شده است. این تأثیرپذیری ناشی از به‌کارگیری پردامنه قواعد فلسفی به دست برخی اصولیان است.<ref>موسوی، سیدعزیزالله، گستره نفوذ فلسفه در اصول فقه شیعه، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref> آنان برای توضیح مبادی خود از فلسفه و قواعد آن استفاده کرده‌اند تا به مباحث اصولی استحکام و دقت بیشتری بخشیده باشند؛ چنان‌که برخی مانند [[آخوند خراسانی]] در کفایة الاصول از چندین قاعده فلسفی بهره برده‌اند؛ نظیر قاعده الواحد، الذاتی لایعلل و الشیء ما لم‌یجب لم‌یوجد.<ref>موسوی، سیدعزیزالله، گستره نفوذ فلسفه در اصول فقه شیعه، ۱۴۹؛ انتظام، ۱۹۶ و ۳۵۱ ـ ۳۵۲.</ref> برخی معتقدند محقق خوانساری نخستین کسی است که دقت‌های فلسفی و قواعد آن را وارد علم اصول کرد و بعدها آخوند خراسانی و شاگرد او [[محقق اصفهانی]] از این روش استفاده کردند.<ref>وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ۳۹ ـ ۴۰.</ref> برخی اصولیان پاره‌ای از تحلیل‌های فلسفی آخوند خراسانی را نقد کردند،<ref>وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ۳۹ ـ ۴۰.</ref> اما در دوره معاصر، [[امام‌خمینی]] این انتقادها را به شکل علمی و گسترده تبیین کرده<ref>همدانی، تبیین دیدگاه‌های انتقادی امام‌خمینی در استفاده از روش فلسفی در علم اصول، ۱۱۵.</ref> و به‌ویژه مسئله خلط حقایق و اعتبارات در فقه و اصول را مورد توجه قرار داده است.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۶۸ ـ ۷۵، ۱۳۳ و ۲۹۴)</ref>
قواعد فلسفی در [[اصول فقه]] نیز مورد توجه بوده است و نفوذ آنها و تأثیرپذیری [[علم اصول]] از آنها، به حدّی است که به بخشی از ادبیات علم اصول تبدیل شده است. این تأثیرپذیری ناشی از به‌کارگیری پردامنه قواعد فلسفی به دست برخی اصولیان است.<ref>موسوی، سیدعزیزالله، گستره نفوذ فلسفه در اصول فقه شیعه، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref> آنان برای توضیح مبادی خود از فلسفه و قواعد آن استفاده کرده‌اند تا به مباحث اصولی استحکام و دقت بیشتری بخشیده باشند؛ چنان‌که برخی مانند [[آخوند خراسانی]] در کفایة الاصول از چندین قاعده فلسفی بهره برده‌اند؛ نظیر قاعده الواحد، الذاتی لایعلل و الشیء ما لم‌یجب لم‌یوجد.<ref>موسوی، سیدعزیزالله، گستره نفوذ فلسفه در اصول فقه شیعه، ۱۴۹؛ انتظام، ۱۹۶ و ۳۵۱ ـ ۳۵۲.</ref> برخی معتقدند محقق خوانساری نخستین کسی است که دقت‌های فلسفی و قواعد آن را وارد علم اصول کرد و بعدها آخوند خراسانی و شاگرد او [[محقق اصفهانی]] از این روش استفاده کردند.<ref>وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ۳۹ ـ ۴۰.</ref> برخی اصولیان پاره‌ای از تحلیل‌های فلسفی آخوند خراسانی را نقد کردند،<ref>وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ۳۹ ـ ۴۰.</ref> اما در دوره معاصر، [[امام‌خمینی]] این انتقادها را به شکل علمی و گسترده تبیین کرده<ref>همدانی، تبیین دیدگاه‌های انتقادی امام‌خمینی در استفاده از روش فلسفی در علم اصول، ۱۱۵.</ref> و به‌ویژه مسئله خلط حقایق و اعتبارات در فقه و اصول را مورد توجه قرار داده است.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۶۸ ـ ۷۵، ۱۳۳ و ۲۹۴)</ref>


==قواعد==
امام‌خمینی در برخی آثار خود به این قواعد فلسفی پرداخته است و در بسیاری از مباحث فلسفی از آنها استفاده کرده است و در اینجا برخی از مهم‌ترین آنها با توجه به اهمیت، جایگاه و کاربرد آنها، بررسی می‌شود.
امام‌خمینی در برخی آثار خود به این قواعد فلسفی پرداخته است و در بسیاری از مباحث فلسفی از آنها استفاده کرده است و در اینجا برخی از مهم‌ترین آنها با توجه به اهمیت، جایگاه و کاربرد آنها، بررسی می‌شود.


Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش