۲۱٬۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پس از انقلاب صنعتی و گذر از تولید سنتی، فردریک تیلور پدر مدیریت علمی، نخستین گامها را برای نظریهپردازی علم مدیریت برداشت.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۷۲۵.</ref> او با تکیه بر روشهای علمی، کارگران را همچون ماشین میدانست که برای افزایش بازدهی آنان باید از طریق نظارت دقیق و جبران هزینههای اقتصادی اقدام کرد.<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۹؛ ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ۶۶۳.</ref> پس از آن نظریههای مختلفی در علم مدیریت پدید آمد<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۲۰–۲۳.</ref> که باعث تحول عمیق در این عرصه شد. نظریه دیگر را که به تئوری روابط انسانی شهرت دارد، التون مییو ارائه کرد. این نظریه اثبات کرد نباید با [[کارگران]] مانند ماشین برخورد کرد، بلکه باید به نیازهای انسانی، روحی و روانی آنان توجه کرد تا تولید و بهرهوری بیشتر شود.<ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۲۵.</ref> آخرین نظریه دراینباره نظریه نگرش «سیستمی» است که امروزه بیشتر به آن توجه میشود و بر اساس آن، سازمان به صورت یک نظام و پیکر واحد در نظر گرفته میشود که دربارهٔ مسائل و برنامههای آن باید از ابعاد مختلف و در ارتباط با دیگر اجزای جامعه تصمیمگیری کرد.<ref>دفت، تئوری و طراحی سازمان، ۱/۲۲–۲۷.</ref> در ایران نخستین اندیشههای مدیریت را باید در اندیشه متفکرانی چون فارابی، ابنسینا و خواجهنظامالملک جستجو کرد. فارابی مدینه فاضله را کاملترین شکل جامعه میدانست که در آن مردم برای رسیدن به [[سعادت]]، در امور مختلف با همدیگر همکاری و تعاون دارند و رهبری شایسته که بر انجام وظایف اعضا نظارت دارد، آن را اداره میکند.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۱۲–۱۲۶.</ref> خواجهنظامالملک نیز به دلیل حضور در دربار ملکشاه سلجوقی در نقش وزارت، دارای تجربهای قوی در مدیریت بود و در کتاب مشهور سیر الملوک به بیان وظایف مدیران، شیوههای [[گزینش]] مأموران، نظارت مدیر، روابط رهبر و مردم و مانند آن پرداختهاست.<ref>خواجهنظامالملک، سیر الملوک (سیاستنامه)، ۱۲–۱۸۶.</ref> | پس از انقلاب صنعتی و گذر از تولید سنتی، فردریک تیلور پدر مدیریت علمی، نخستین گامها را برای نظریهپردازی علم مدیریت برداشت.<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۷۲۵.</ref> او با تکیه بر روشهای علمی، کارگران را همچون ماشین میدانست که برای افزایش بازدهی آنان باید از طریق نظارت دقیق و جبران هزینههای اقتصادی اقدام کرد.<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۹؛ ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ۶۶۳.</ref> پس از آن نظریههای مختلفی در علم مدیریت پدید آمد<ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۲۰–۲۳.</ref> که باعث تحول عمیق در این عرصه شد. نظریه دیگر را که به تئوری روابط انسانی شهرت دارد، التون مییو ارائه کرد. این نظریه اثبات کرد نباید با [[کارگران]] مانند ماشین برخورد کرد، بلکه باید به نیازهای انسانی، روحی و روانی آنان توجه کرد تا تولید و بهرهوری بیشتر شود.<ref>نبوی، مدیریت اسلامی، ۲۵.</ref> آخرین نظریه دراینباره نظریه نگرش «سیستمی» است که امروزه بیشتر به آن توجه میشود و بر اساس آن، سازمان به صورت یک نظام و پیکر واحد در نظر گرفته میشود که دربارهٔ مسائل و برنامههای آن باید از ابعاد مختلف و در ارتباط با دیگر اجزای جامعه تصمیمگیری کرد.<ref>دفت، تئوری و طراحی سازمان، ۱/۲۲–۲۷.</ref> در ایران نخستین اندیشههای مدیریت را باید در اندیشه متفکرانی چون فارابی، ابنسینا و خواجهنظامالملک جستجو کرد. فارابی مدینه فاضله را کاملترین شکل جامعه میدانست که در آن مردم برای رسیدن به [[سعادت]]، در امور مختلف با همدیگر همکاری و تعاون دارند و رهبری شایسته که بر انجام وظایف اعضا نظارت دارد، آن را اداره میکند.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۱۲–۱۲۶.</ref> خواجهنظامالملک نیز به دلیل حضور در دربار ملکشاه سلجوقی در نقش وزارت، دارای تجربهای قوی در مدیریت بود و در کتاب مشهور سیر الملوک به بیان وظایف مدیران، شیوههای [[گزینش]] مأموران، نظارت مدیر، روابط رهبر و مردم و مانند آن پرداختهاست.<ref>خواجهنظامالملک، سیر الملوک (سیاستنامه)، ۱۲–۱۸۶.</ref> | ||
افزون بر این، در [[حکمت اسلامی]] در بخش حکمت عملی، بر مباحث مدیریت امور جامعه در قالب تدبیر [[خانواده]] و سیاست مُدن (شهرها) تأکید شدهاست.<ref>ابنسینا، الهیات دانشنامه علائی، ۲–۳؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۲–۳.</ref> در [[فقه اسلامی]] نیز با بیان قواعد و احکام اداره [[جامعه]]، روابط با [[بیگانگان]] در حوزه مدیریت سیاسی، حقوق و وظایف مکلفان، وجوب عدل و احسان در روابط اجتماعی، احکام و قواعد اقتصادی و عبادی، به مدیریت جامعه در ابعاد مختلف آن توجه ویژه شدهاست.<ref>بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۱۸۷، ۲۱۱ و ۲۴۹.</ref> [[امامخمینی]] که بیشتر [[احکام اسلام]] را سیاسی و اجتماعی میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.</ref> [[ولایت و خلافت|ولایت و سرپرستی دینی جامعه]] را بدیهی و [[پیامبر اسلام(ص)]] را نخستین سرپرست جامعه اسلامی میشمرد که از مدیریت جامعه پس از خود نیز غافل نبودهاست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۹–۲۱.</ref> ایشان بحث مدیریت و [[رهبری]] دینی جامعه را در [[کتاب البیع]] و سلسله مباحث [[ولایت فقیه]] و همچنین سخنرانیها و نوشتههای خود در طول دوران مبارزه و تشکیل [[حکومت]] مطرح کردهاست. | افزون بر این، در [[حکمت اسلامی]] در بخش حکمت عملی، بر مباحث مدیریت امور جامعه در قالب تدبیر [[خانواده]] و سیاست مُدن (شهرها) تأکید شدهاست.<ref>ابنسینا، الهیات دانشنامه علائی، ۲–۳؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۲–۳.</ref> در [[فقه اسلامی]] نیز با بیان قواعد و احکام اداره [[جامعه]]، روابط با [[بیگانگان]] در حوزه مدیریت سیاسی، حقوق و وظایف مکلفان، وجوب عدل و احسان در روابط اجتماعی، احکام و قواعد اقتصادی و عبادی، به مدیریت جامعه در ابعاد مختلف آن توجه ویژه شدهاست.<ref>بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۱۸۷، ۲۱۱ و ۲۴۹.</ref> [[امامخمینی]] که بیشتر [[احکام اسلام]] را سیاسی و اجتماعی میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.</ref> [[ولایت و خلافت|ولایت و سرپرستی دینی جامعه]] را بدیهی و [[پیامبر اسلام(ص)]] را نخستین سرپرست جامعه اسلامی میشمرد که از مدیریت جامعه پس از خود نیز غافل نبودهاست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۹–۲۱.</ref> ایشان بحث مدیریت و [[رهبری]] دینی جامعه را در [[کتاب البیع]] و سلسله مباحث [[ولایت فقیه]] و همچنین سخنرانیها و نوشتههای خود در طول دوران مبارزه و تشکیل [[حکومت]] مطرح کردهاست. | ||
== جایگاه مدیریت == | == جایگاه مدیریت == |