پرش به محتوا

کاربر:Salehi/صفحه تمرین۵: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:


==ویژگی‌های روز قیامت==
==ویژگی‌های روز قیامت==
قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند،<ref>(حج، ۵۶)</ref> وحشت و هول عظیم در آن<ref>(فرقان، ۲۷)</ref> و بازگشت به رحمت رحمانیه حق‌تعالی برای متقین<ref>(مریم، ۸۵)</ref> شمرده است.  
[[قرآن کریم]] ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند،<ref>(حج، ۵۶)</ref> وحشت و هول عظیم در آن<ref>(فرقان، ۲۷)</ref> و بازگشت به [[رحمت]] رحمانیه [[حق‌تعالی]] برای متقین<ref>(مریم، ۸۵)</ref> شمرده است.  
امام‌خمینی مانند دیگر ‌اندیشمندان اسلامی<ref>(فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹)</ref> درباره برخی از ویژگی‌های روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله:
الف) ظهور مالکیت حق‌تعالی: از دیدگاه امام‌خمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیت‌های اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچ‌یک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شده‌اند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچ‌وجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنان‌که بعضی آیات به آن اشاره کرده‌اند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم».<ref>(ق، ۱۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۰)</ref> طبق این دیدگاه، حق‌تعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمی‌گذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقت‌اند، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایین‌تر، مالکیت حقیقی نیست.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۰ ـ ۲۷۱)</ref>


امام‌خمینی برای اختصاص مالکیت حق‌تعالی به یوم‌الدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حق‌تعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یوم‌الدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرق‌اند، در عالم ملکوت جمع‌اند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یوم‌الدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حق‌تعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب ‌الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه می‌گردد.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> از این‌رو انسان مجموع تعینات و حجاب‌هاست که او را از منبع نور محجوب می‌کنند تا به عالم طبیعت که اسفل ‌السافلین است، می‌رسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجاب‌ها و تقیدات باز می‌گردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر می‌شود و در اینجاست که حق‌تعالی به صفت مالکیت جلوه می‌کند؛ بنابراین یوم‌الدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر می‌شود. از این‌رو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یوم‌القیامه احمدی(ص) است.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حق‌تعالی می‌شود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور می‌کند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه می‌شود و انسان‌های مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسان‌های شقی با اسمای قهر و جلال همراه می‌گردند.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۲)</ref>
[[امام‌خمینی]] مانند دیگر ‌اندیشمندان اسلامی<ref>(فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱ ـ ۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸ ـ ۶۰۹)</ref> درباره برخی از ویژگی‌های روز قیامت به تفصیل بحث کرده است، ازجمله:
 
الف) ظهور مالکیت حق‌تعالی: از دیدگاه امام‌خمینی [[مالکیت]] دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیت‌های اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچ‌یک از اقسام ذکرشده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شده‌اند و عالم امکان، محض [[فقرا|فقر]] است و محدود به حدود [[ماهیت]] است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچ‌وجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنان‌که بعضی آیات به آن اشاره کرده‌اند، مانند «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم».<ref>(ق، ۱۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۰)</ref> طبق این دیدگاه، حق‌تعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمی‌گذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن [[حقیقت‌|حقیقت‌اند]]، به قدر محدودبودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایین‌تر، مالکیت حقیقی نیست.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۰ ـ ۲۷۱)</ref>
 
امام‌خمینی برای اختصاص مالکیت حق‌تعالی به یوم‌الدین در [[سوره فاتحه]] با وجود اینکه مالکیت حق‌تعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده است: ۱. از جهت اینکه روز قیامت یوم‌الدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرق‌اند، در عالم ملکوت جمع‌اند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است. ۲. از جهت اینکه یوم‌الدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حق‌تعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب ‌الله و صعود موجودات به [[فنا|فناء الله]] است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه می‌گردد.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> از این‌رو انسان مجموع تعینات و [[حجب|حجاب‌ها]] است که او را از منبع نور محجوب می‌کنند تا به عالم طبیعت که [[اسفل ‌السافلین]] است، می‌رسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجاب‌ها و تقیدات باز می‌گردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر می‌شود و در اینجاست که حق‌تعالی به صفت مالکیت جلوه می‌کند؛ بنابراین یوم‌الدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر [[اهل معرفت]] از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر می‌شود. از این‌رو، قوس نزول، [[لیلةالقدر]] محمدی(ص) و قوس صعود، یوم‌القیامه احمدی(ص) است.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱ ـ ۲۷۲)</ref> لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حق‌تعالی می‌شود و چون [[نفخ صور]] دمیده شود، آن اسم ظهور می‌کند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه می‌شود و انسان‌های مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسان‌های شقی با اسمای قهر و جلال همراه می‌گردند.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹ ـ ۲۷۲)</ref>
:{{ببینید|لیلةالقدر}}
:{{ببینید|لیلةالقدر}}


ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر می‌کند<ref>(مزمل، ۱۷)</ref> و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش می‌کند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده می‌شوند.<ref>(حج، ۲؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲)</ref> طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر می‌کنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله می‌افتند و نجات خود را طلب می‌کنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب می‌کند.<ref>(کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲)</ref>
ب) عظمت و وحشت روز قیامت: قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر می‌کند<ref>(مزمل، ۱۷)</ref> و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش می‌کند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده می‌شوند.<ref>(حج، ۲؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲)</ref> طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی [[بهشت و جهنم|جهنم]] را حاضر می‌کنند، همه [[انبیا(ع)]] و [[فرشتگان]] به جزع و ناله می‌افتند و نجات خود را طلب می‌کنند، غیر از [[پیامبر اسلام(ص)]] که نجات امت خود را طلب می‌کند.<ref>(کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲)</ref>
امام‌خمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری می‌داند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر می‌شمارد؛ همچنان‌که عذاب‌های آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲)</ref> به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل می‌کند، دل افراد بیدار را می‌شکافد و قلب آنان را ذوب می‌کند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمی‌تواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعله‌ور است.<ref>(معارج، ۱۵ ـ ۲۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۵)</ref>
 
امام‌خمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری می‌داند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر می‌شمارد؛ همچنان‌که عذاب‌های آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲)</ref> به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل می‌کند، دل افراد بیدار را می‌شکافد و قلب آنان را ذوب می‌کند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمی‌تواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است [[فدیه]] دهد، باز آتش جهنم شعله‌ور است.<ref>(معارج، ۱۵ ـ ۲۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۲۵)</ref>


ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی: اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات<ref>(حجر، ۴۹)</ref> رحمت حق‌تعالی را در قیامت وسیع‌تر و بزرگ‌تر از رحمت حق‌تعالی در دنیا می‌دانند.<ref>(فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۴۱؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۳۲)</ref> طبق بعضی روایات برای خداوند صد رحمت است که یک جزء آن را در دنیا قرار داده است و اهل دنیا با آن به همدیگر رحم و مهربانی می‌کنند و ۹۹ جزء آن را برای اهل آخرت نگه داشته است.<ref>(استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، ۲۶)</ref> اهل معرفت رحمت مطلق حق‌تعالی را رحمتی عام می‌دانند که شامل همه موجودات می‌شود که رحمت رحمانیه است و سبب ظهور و ایجاد عالم است؛ اما رحمتی که سبب شفقت بر بندگانش است، رحمت رحیمیه است که یک تجلی آن در روز قیامت رخ می‌دهد تا میان مردم به عدل حکم کند.<ref>(کاشانی، شرح فصوص، ۱۷۵)</ref>
ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی: اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات<ref>(حجر، ۴۹)</ref> رحمت حق‌تعالی را در قیامت وسیع‌تر و بزرگ‌تر از رحمت حق‌تعالی در دنیا می‌دانند.<ref>(فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۴۱؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۳۲)</ref> طبق بعضی روایات برای خداوند صد [[رحمت]] است که یک جزء آن را در دنیا قرار داده است و اهل دنیا با آن به همدیگر رحم و مهربانی می‌کنند و ۹۹ جزء آن را برای اهل آخرت نگه داشته است.<ref>(استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، ۲۶)</ref> اهل معرفت رحمت مطلق حق‌تعالی را رحمتی عام می‌دانند که شامل همه موجودات می‌شود که رحمت رحمانیه است و سبب ظهور و ایجاد عالم است؛ اما رحمتی که سبب شفقت بر بندگانش است، رحمت رحیمیه است که یک تجلی آن در روز قیامت رخ می‌دهد تا میان مردم به عدل حکم کند.<ref>(کاشانی، شرح فصوص، ۱۷۵)</ref>


امام‌خمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده می‌شود که طبق بعضی روایات،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷)</ref> شیطان امید به مغفرت حق‌تعالی پیدا می‌کند<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ ـ ۲۲۷)</ref> و عذاب‌های گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند؛<ref>(امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۸ ـ ۸۹؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۱)</ref> مانند سختی‌هایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبه‌رو می‌شود و همچنین فشارها و عذاب‌های گوناگون که در عالم قبر مشاهده می‌کند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمت‌ها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاه‌گانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختی‌هایی می‌شود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمت‌ها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت،<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)</ref> به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غش‌ها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنان‌که بعضی از آیات دوزخ،<ref>(حجر، ۴۷)</ref> به این مطلب اشاره دارند.
امام‌خمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده می‌شود که طبق بعضی روایات،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷)</ref> [[شیطان]] امید به مغفرت حق‌تعالی پیدا می‌کند<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ ـ ۲۲۷)</ref> و عذاب‌های گنهکاران در [[برزخ]] و [[مواقف قیامت]] از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند؛<ref>(امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۸ ـ ۸۹؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۱)</ref> مانند سختی‌هایی که انسان در حالت [[احتضار]] و دیدن [[فرشتگان قبض روح]] با آنها روبه‌رو می‌شود و همچنین فشارها و عذاب‌های گوناگون که در [[عالم قبر]] مشاهده می‌کند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمت‌ها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاه‌گانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختی‌هایی می‌شود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمت‌ها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت،<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)</ref> به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غش‌ها از باطن و [[فطرت الهی]] او پاک شود؛ چنان‌که بعضی از آیات دوزخ،<ref>(حجر، ۴۷)</ref> به این مطلب اشاره دارند.


البته در قرآن کریم و روایات ویژگی‌ها و نشانه‌های دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانی‌بودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است؛<ref>(معارج، ۴)</ref> ۲. ناگهانی‌بودن روز قیامت؛<ref>(انعام، ۳۱؛ یوسف، ۱۰۷؛ حج، ۵۵)</ref> ۳. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است؛<ref>(حج، ۱)</ref> ۴. جمع‌شدن خورشید و ماه؛<ref>(قیامت، ۹)</ref> ۵. شکافته‌شدن آسمان.<ref>(مرسلات، ۹؛ انشقاق، ۱)</ref> در روایات نیز به ویژگی‌ها و علامت‌های روز قیامت اشاره شده است.<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ کلینی، الکافی، ۸/۱۰۴)</ref>
البته در قرآن کریم و روایات ویژگی‌ها و نشانه‌های دیگری نیز از روز قیامت بیان شده است، ازجمله: ۱. طولانی‌بودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است؛<ref>(معارج، ۴)</ref> ۲. ناگهانی‌بودن روز قیامت؛<ref>(انعام، ۳۱؛ یوسف، ۱۰۷؛ حج، ۵۵)</ref> ۳. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است؛<ref>(حج، ۱)</ref> ۴. جمع‌شدن خورشید و ماه؛<ref>(قیامت، ۹)</ref> ۵. شکافته‌شدن آسمان.<ref>(مرسلات، ۹؛ انشقاق، ۱)</ref> در روایات نیز به ویژگی‌ها و علامت‌های روز قیامت اشاره شده است.<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ کلینی، الکافی، ۸/۱۰۴)</ref>
خط ۵۷: خط ۶۰:


==نفخ صور==
==نفخ صور==
نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است<ref>(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶)</ref> و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشته‌ای به نام اسرافیل آن را انجام می‌‌دهد.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵)</ref> قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است، بی‌هوش می‌شود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا می‌خیزند و می‌نگرند.<ref>(زمر، ۶۸)</ref> در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح می‌شوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح می‌شود و در نفخه دوم که خداوند انجام می‌دهد، همه زنده می‌گردند.<ref>(بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۹)</ref>
نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است<ref>(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶)</ref> و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشته‌ای به نام [[اسرافیل]] آن را انجام می‌‌دهد.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵)</ref> قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است، بی‌هوش می‌شود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا می‌خیزند و می‌نگرند.<ref>(زمر، ۶۸)</ref> در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح می‌شوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح می‌شود و در نفخه دوم که خداوند انجام می‌دهد، همه زنده می‌گردند.<ref>(بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۹)</ref>


صور را به جهت اینکه محل جمع صورت‌های برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل می‌شوند، «صور» می‌نامند.<ref>(ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶)</ref> اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان می‌گردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروخته‌شدن تشبیه کرده‌اند که گاهی سبب خاموش‌شدن آتش و گاهی سبب برافروخته‌شدن آن می‌شود و این نفخ در صورت‌های برزخی (به سبب صورت‌های نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروخته‌شدن دارند)، سبب زنده‌شدن آن صورت‌ها می‌شوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورت‌های طبیعی از میان می‌روند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروخته‌شدن و نورانی‌شدن دارند، برافروخته و زنده می‌شوند.<ref>(ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶ ـ ۱۹۷)</ref>
صور را به جهت اینکه محل جمع صورت‌های برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل می‌شوند، «صور» می‌نامند.<ref>(ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶)</ref> [[اهل معرفت]] این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان می‌گردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروخته‌شدن تشبیه کرده‌اند که گاهی سبب خاموش‌شدن آتش و گاهی سبب برافروخته‌شدن آن می‌شود و این نفخ در صورت‌های برزخی (به سبب صورت‌های نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروخته‌شدن دارند)، سبب زنده‌شدن آن صورت‌ها می‌شوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورت‌های طبیعی از میان می‌روند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروخته‌شدن و نورانی‌شدن دارند، برافروخته و زنده می‌شوند.<ref>(ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶ ـ ۱۹۷)</ref>


امام‌خمینی حقیقت نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود می‌داند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به حق رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور می‌کند و با توابع آن اسم همراه می‌شود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل می‌گردد).<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)</ref> ایشان اسرافیل را مَلَک موکل بر حیات می‌داند<ref>(امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸۰)</ref> که با نفخ صور وظیفه زنده‌کردن موجودات را بر عهده دارد و استثنای برخی افراد در آیه نفخ صور که از بی‌هوشی روز قیامت استثنا شده‌اند، اشاره به افرادی است که از حجاب‌های عالم طبیعت خارج شده و حجاب‌های ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشته‌اند و حضور مطلق در برابر حق‌تعالی برای آنها حاصل شده و این حضور مطلق همان محو و صعق و قیامت کبرای آنان است که در همین عالم برای آنها محقق شده است و ممکن است مراد رسول خدا(ص) که با جمع‌کردن میان دو انگشت سبابه خود خاطرنشان کرد ایشان و قیامت به مانند دو انگشت سبابه هستند،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۲/۳۹)</ref> اشاره به رسیدن آن حضرت به محو و فنا و حصول قیامت کبری برای ایشان باشد.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵)</ref>
امام‌خمینی [[حقیقت]] نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود می‌داند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به [[حق]] رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور می‌کند و با توابع آن اسم همراه می‌شود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل می‌گردد).<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲)</ref> ایشان اسرافیل را مَلَک موکل بر حیات می‌داند<ref>(امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸۰)</ref> که با نفخ صور وظیفه زنده‌کردن موجودات را بر عهده دارد و استثنای برخی افراد در آیه نفخ صور که از بی‌هوشی روز قیامت استثنا شده‌اند، اشاره به افرادی است که از [[حجب|حجاب‌های]] عالم طبیعت خارج شده و [[حجاب‌های ظلمانی]] و [[حجاب های نورانی|نورانی]] را پشت سر گذاشته‌اند و حضور مطلق در برابر حق‌تعالی برای آنها حاصل شده و این حضور مطلق همان محو و صعق و قیامت کبرای آنان است که در همین عالم برای آنها محقق شده است و ممکن است مراد [[رسول خدا(ص)]] که با جمع‌کردن میان دو انگشت سبابه خود خاطرنشان کرد ایشان و قیامت به مانند دو انگشت سبابه هستند،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۲/۳۹)</ref> اشاره به رسیدن آن حضرت به [[محو]] و [[فنا]] و حصول قیامت کبری برای ایشان باشد.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵)</ref>


==بعث==
==بعث==
قرآن کریم بعث و برانگیخته‌شدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) می‌داند<ref>(یس، ۵۲)</ref> که شکی در آن نیست.<ref>(حج، ۵)</ref> در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است.<ref>(کلینی، الکافی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۵)</ref> برخی از حکما حقیقت بعث را زنده‌کردن مردگان و جدا‌شدن صورت از ماده (بدن) و خارج‌کردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر می‌دانند که نشئه‌ای برتر و نورانی‌تر است.<ref>(ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶)</ref>
[[قرآن کریم]] بعث و برانگیخته‌شدن از قبور را وعده [[خداوند]] و [[انبیای الهی(ع)]] می‌داند<ref>(یس، ۵۲)</ref> که شکی در آن نیست.<ref>(حج، ۵)</ref> در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده است.<ref>(کلینی، الکافی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۵)</ref> برخی از حکما حقیقت بعث را زنده‌کردن مردگان و جدا‌شدن صورت از ماده (بدن) و خارج‌کردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر می‌دانند که نشئه‌ای برتر و نورانی‌تر است.<ref>(ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶)</ref>


امام‌خمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت می‌داند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع می‌شود و بعث آغاز می‌گردد.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱)</ref> به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور ‌انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰)</ref>
امام‌خمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت می‌داند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع می‌شود و بعث آغاز می‌گردد.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰ ـ ۶۰۱)</ref> به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور ‌انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰)</ref>
خط ۷۰: خط ۷۳:


==حشر==
==حشر==
حشر به معنای جمع‌کردن است؛<ref>(ابن‌منظور، لسان العرب، ۴/۱۹۰)</ref> زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع می‌کند.<ref>(ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۲۷)</ref> آیات قرآن کریم بر حشر انسان‌ها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد.<ref>(انعام، ۳۸؛ تکویر، ۵)</ref> روایات نیز بر حشر انسان‌ها به شکل اعمال خود تأکید دارند.<ref>(کلینی، الکافی، ۲/۳۱ ـ ۳۲)</ref> امام‌خمینی حشر را از مسائلی می‌داند که اعتقاد به آن در تمام شریعت‌های راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی شمرده می‌شود.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵)</ref> ایشان مانند دیگر ‌اندیشمندان اسلامی<ref>(ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۴۹)</ref> براین باور است که رسوخ اعمال و ملکات انسان که حقیقت جان انسان را تشکیل می‌دهند، سبب می‌شود انسان در قیامت به صورت‌های مختلف محشور شود.<ref>(امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۹)</ref>
حشر به معنای جمع‌کردن است؛<ref>(ابن‌منظور، لسان العرب، ۴/۱۹۰)</ref> زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع می‌کند.<ref>(ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۲۷)</ref> آیات قرآن کریم بر حشر انسان‌ها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد.<ref>(انعام، ۳۸؛ تکویر، ۵)</ref> روایات نیز بر حشر انسان‌ها به شکل اعمال خود تأکید دارند.<ref>(کلینی، الکافی، ۲/۳۱ ـ ۳۲)</ref> امام‌خمینی حشر را از مسائلی می‌داند که اعتقاد به آن در تمام [[شریعت‌|شریعت‌های]] راستین وجود دارد و از ارکان [[ادیان الهی]] شمرده می‌شود.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵)</ref> ایشان مانند دیگر ‌[[اندیشمندان اسلامی]]<ref>(ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۴۹)</ref> براین باور است که رسوخ اعمال و [[ملکات انسان]] که حقیقت جان انسان را تشکیل می‌دهند، سبب می‌شود انسان در قیامت به صورت‌های مختلف محشور شود.<ref>(امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۹)</ref>
:{{ببینید|حشر}}
:{{ببینید|حشر}}


==سؤال==
==سؤال==
قرآن کریم یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان می‌داند؛<ref>(اعراف، ۶؛ صافات، ۲۴)</ref> روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست می‌شوند،<ref>(اسراء، ۳۶)</ref> بلکه انبیا(ع) نیز درباره رساندن رسالتشان پرسش می‌شوند.<ref>(مائده، ۱۰۹)</ref> در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده است، با این بیان که بنده قدمی برنمی‌دارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از حب اهل بیت(ع) سؤال می‌شود.<ref>(حلی، کشف الیقین، ۲۲۷)</ref> اهل معرفت نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ می‌دانند تا آنجاکه خاطرنشان کرده‌اند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت می‌شوند.<ref>(محاسبی، آداب النفوس، ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۶/۳۸)</ref>
[[قرآن کریم]] یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان می‌داند؛<ref>(اعراف، ۶؛ صافات، ۲۴)</ref> روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست می‌شوند،<ref>(اسراء، ۳۶)</ref> بلکه [[انبیا(ع)]] نیز درباره رساندن رسالتشان پرسش می‌شوند.<ref>(مائده، ۱۰۹)</ref> در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده است، با این بیان که بنده قدمی برنمی‌دارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از [[حب اهل بیت(ع)]] سؤال می‌شود.<ref>(حلی، کشف الیقین، ۲۲۷)</ref> [[اهل معرفت]] نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ می‌دانند تا آنجاکه خاطرنشان کرده‌اند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت می‌شوند.<ref>(محاسبی، آداب النفوس، ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۶/۳۸)</ref>


امام‌خمینی نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال خداوند از بندگان می‌داند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمت‌هایی که به آنها داده، بازخواست می‌شوند.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۶)</ref> ازجمله این نعمت‌ها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده<ref>(امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۶۰)</ref> و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده است،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۶)</ref> بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست می‌شوند<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰۹)</ref> و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام داده‌اند قدرت انکار ندارند؛<ref>(امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۳)</ref> زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی می‌دهند.<ref>(فصلت، ۲۱)</ref> نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر می‌شود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است.<ref>(کلینی، الکافی، ۸/۷۳)</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال [[خداوند]] از بندگان می‌داند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمت‌هایی که به آنها داده، بازخواست می‌شوند.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۶)</ref> ازجمله این نعمت‌ها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده<ref>(امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۶۰)</ref> و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده است،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۶)</ref> بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست می‌شوند<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰۹)</ref> و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام داده‌اند [[قدرت]] انکار ندارند؛<ref>(امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۳)</ref> زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی می‌دهند.<ref>(فصلت، ۲۱)</ref> نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر می‌شود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است.<ref>(کلینی، الکافی، ۸/۷۳)</ref>


امام‌خمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی می‌تواند به سؤال نکیر و منکر درباره پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حق‌تعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیت حق نباشد و از اوصاف حق بهره‌ای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمی‌تواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایده‌ای ندارد.<ref>(امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵ ـ ۴۲۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸)</ref>
امام‌خمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی می‌تواند به [[سؤال نکیر و منکر]] درباره پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حق‌تعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیت حق نباشد و از اوصاف حق بهره‌ای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمی‌تواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایده‌ای ندارد.<ref>(امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵ ـ ۴۲۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸)</ref>


==نشر صحیفه اعمال==
==نشر صحیفه اعمال==
نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده می‌شود.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳)</ref> در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفه‌ای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او می‌دهند، تأکید شده است؛<ref>(اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)</ref> کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد<ref>(کهف، ۴۹)</ref> و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاب‌اند.<ref>(انفطار، ۱۰ ـ ۱۱)</ref> در روایات نیز به ثبت نیکی‌ها و بدی‌ها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده است.<ref>(مفید، الامالی، ۲؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۶/۴۲۲)</ref> در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه می‌شود، با دیدن گناهان رنگش تغییر می‌کند و اعضایش به لرزه می‌افتد و با دیدن نیکی‌های خود شادمان می‌شود.<ref>(بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۵۲)</ref> برخی اندیشمندان بر این عقیده‌اند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را می‌نویسند.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳)</ref>
نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده می‌شود.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳)</ref> در آیات بسیاری از [[قرآن کریم]] بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفه‌ای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او می‌دهند، تأکید شده است؛<ref>(اسراء، ۱۳ ـ ۱۴؛ حاقه، ۱۹؛ انشقاق، ۷)</ref> کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد<ref>(کهف، ۴۹)</ref> و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاب‌اند.<ref>(انفطار، ۱۰ ـ ۱۱)</ref> در روایات نیز به ثبت نیکی‌ها و بدی‌ها در [[صحیفه اعمال انسان]] تأکید شده است.<ref>(مفید، الامالی، ۲؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۶/۴۲۲)</ref> در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه [[خداوند]] حاضر و عملش بر او عرضه می‌شود، با دیدن گناهان رنگش تغییر می‌کند و اعضایش به لرزه می‌افتد و با دیدن نیکی‌های خود شادمان می‌شود.<ref>(بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۵۲)</ref> برخی اندیشمندان بر این عقیده‌اند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را می‌نویسند.<ref>(طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳)</ref>


امام‌خمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورت‌های اعمال انسان را به او می‌دهند و می‌گویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است؛<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴)</ref> صحیفه‌ای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشه‌های نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است.<ref>(امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۵۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۷۵)</ref> ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه می‌شود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده می‌کند؛<ref>(صفار، ۱/۴۳۰؛ ابن‌طاووس، ۱۹؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۶/۱۰۸)</ref> بیان می‌دارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت می‌شود و سبب نارضایتی آنان نباشد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۷)</ref> ایشان مانند برخی حکما<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷)</ref> بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است،<ref>(کهف، ۴۹)</ref> همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش می‌بندد و صورت نامه عمل است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۱)</ref> زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس می‌گذارد که همچون نقش‌های کتاب در صفحه جان انسان نقش می‌بندد و از لوازم وجودی او می‌شود و نگارنده این نقش‌ها، فرشتگان الهی‌اند که مربی نفوس‌اند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت می‌کنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را می‌یابد که در لوح نفسش نوشته شده است.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳)</ref> به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشه‌های نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت می‌شوند و همه این امور در محضر خداوندند.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۸)</ref>
امام‌خمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورت‌های اعمال انسان را به او می‌دهند و می‌گویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است؛<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴)</ref> صحیفه‌ای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشه‌های نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است.<ref>(امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۵۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۷۵)</ref> ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر [[امام(ع)]] هر عصر عرضه می‌شود و [[پیامبر اکرم(ص)]] نیز نامه اعمال را مشاهده می‌کند؛<ref>(صفار، ۱/۴۳۰؛ ابن‌طاووس، ۱۹؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۶/۱۰۸)</ref> بیان می‌دارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت می‌شود و سبب نارضایتی آنان نباشد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۷)</ref> ایشان مانند برخی [[حکما]]<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷)</ref> بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است،<ref>(کهف، ۴۹)</ref> همان صفحه [[قلب]] و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش می‌بندد و صورت نامه عمل است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۱)</ref> زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس می‌گذارد که همچون نقش‌های کتاب در صفحه جان انسان نقش می‌بندد و از لوازم وجودی او می‌شود و نگارنده این نقش‌ها، فرشتگان الهی‌اند که مربی نفوس‌اند و وظیفه [[تربیت]] نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت می‌کنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را می‌یابد که در لوح نفسش نوشته شده است.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳)</ref> به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشه‌های نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت می‌شوند و همه این امور در محضر خداوندند.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۸)</ref>


==میزان==
==میزان==
میزان به معنای چیزی است که با آن اندازه‌گیری می‌کنند.<ref>(فراهیدی، کتاب العین، ۷/۳۸۶)</ref> قرآن کریم از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمی‌شود.<ref>(انبیاء، ۴۷)</ref> بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی می‌شود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش جهنم و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش بهشت است.<ref>(مؤمنون، ۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ قارعه، ۶ ـ ۱۰)</ref> در آن روز، سنجش بر اساس حق است.<ref>(اعراف، ۸)</ref> در روایات نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر امیرالمؤمنین(ع)<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۷۴)</ref> و انبیا(ع) و اولیا(ع)<ref>(صدوق، التوحید، ۲۶۸)</ref> تطبیق شده است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفته‌اند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن می‌کنند.<ref>(آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۲۰ ـ ۱۲۱)</ref> برخی حکمای الهی بر این عقیده‌اند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنان‌که گندم و جو را با ترازو وزن می‌کنند، میزان اندازه‌گیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازه‌گیری فکر، منطق و میزان اندازه‌گیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسان‌ها نیز شریعت است که به وسیله آن، ‌اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده می‌شود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امت‌اند.<ref>(غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۴۷ ـ ۱۱۴۸)</ref>
میزان به معنای چیزی است که با آن اندازه‌گیری می‌کنند.<ref>(فراهیدی، کتاب العین، ۷/۳۸۶)</ref> [[قرآن کریم]] از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمی‌شود.<ref>(انبیاء، ۴۷)</ref> بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی می‌شود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش [[بهشت و جهنم|جهنم]] و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش [[بهشت و جهنم|بهشت]] است.<ref>(مؤمنون، ۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ قارعه، ۶ ـ ۱۰)</ref> در آن روز، سنجش بر اساس [[حق]] است.<ref>(اعراف، ۸)</ref> در [[روایات]] نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر [[امیرالمؤمنین(ع)]]<ref>(قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۷۴)</ref> و [[انبیا(ع)]] و [[اولیا(ع)]]<ref>(صدوق، التوحید، ۲۶۸)</ref> تطبیق شده است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفته‌اند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن می‌کنند.<ref>(آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۲۰ ـ ۱۲۱)</ref> برخی [[حکمای الهی]] بر این عقیده‌اند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنان‌که گندم و جو را با ترازو وزن می‌کنند، میزان اندازه‌گیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازه‌گیری فکر، منطق و میزان اندازه‌گیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسان‌ها نیز [[شریعت]] است که به وسیله آن، ‌اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده می‌شود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امت‌اند.<ref>(غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۴۷ ـ ۱۱۴۸)</ref>
:{{ببینید|بهشت و جهنم}}
:{{ببینید|بهشت و جهنم}}
امام‌خمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمی‌داند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۴۱)</ref>. این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعده‌ای است که امام‌خمینی مانند برخی حکما<ref>(غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴ ـ ۳۰۵؛ ← خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، ۹۲ ـ ۱۲۴)</ref> بر آن تأکید می‌کند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلی‌شان باقی می‌مانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته می‌شود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت می‌شوند؛ چنان‌که نور برای چیزی وضع شده است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده است که ابزار وزن‌کردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزن‌کشی باشد، میزان است، مانند علم نحو که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده می‌شود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن می‌آید.<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۲؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹)</ref>
امام‌خمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمی‌داند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و [[خلافت و ولایت|ولایت اهل بیت(ع)]] است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۴۱)</ref>. این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعده‌ای است که امام‌خمینی مانند برخی [[حکما]]<ref>(غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴ ـ ۳۰۵؛ ← خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، ۹۲ ـ ۱۲۴)</ref> بر آن تأکید می‌کند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلی‌شان باقی می‌مانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته می‌شود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت می‌شوند؛ چنان‌که نور برای چیزی وضع شده است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده است که ابزار وزن‌کردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزن‌کشی باشد، میزان است، مانند [[علم نحو]] که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده می‌شود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن می‌آید.<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۲؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹)</ref>
:{{ببینید|روح معانی}}
:{{ببینید|روح معانی}}


==حساب==
==حساب==
حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است<ref>(ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۳۱۴)</ref> و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازه‌گیری وزن و مقدار چیزی است.<ref>(قرطبی، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، ۲/۵)</ref> قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده<ref>(ابراهیم، ۴۱؛ نور، ۳۹)</ref> و خداوند را سریع‌ الحساب معرفی کرده است.<ref>(بقره، ۲۰۲؛ غافر، ۱۷)</ref> روایات بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده است.<ref>(برقی، المحاسن، ۱/۱۹۵)</ref>
حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است<ref>(ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۳۱۴)</ref> و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازه‌گیری وزن و مقدار چیزی است.<ref>(قرطبی، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، ۲/۵)</ref> قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده<ref>(ابراهیم، ۴۱؛ نور، ۳۹)</ref> و [[خداوند]] را [[سریع‌ الحساب]] معرفی کرده است.<ref>(بقره، ۲۰۲؛ غافر، ۱۷)</ref> [[روایات]] بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده است.<ref>(برقی، المحاسن، ۱/۱۹۵)</ref>


اندیشمندان اسلامی با الهام‌گرفتن از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کرده‌اند: ۱. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبوده‌اند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از گناه و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت می‌شوند. ۲. اهل عقاب از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم می‌شوند. ۳. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه می‌شوند.<ref>(ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۵؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۵۴ ـ ۶۵۵)</ref>
[[اندیشمندان اسلامی]] با [[الهام‌گرفتن]] از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کرده‌اند: ۱. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبوده‌اند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از [[گناه]] و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت می‌شوند. ۲. [[اهل عقاب]] از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم می‌شوند. ۳. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه می‌شوند.<ref>(ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۵؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۵۴ ـ ۶۵۵)</ref>


امام‌خمینی موقف حساب را از مواقف عظیم قیامت می‌داند که اگر انسان در این بارگاه به صدق و اخلاص محاسبه شود، طاعات افراد هرچند بسیار باشد، قبول نمی‌شود و اگر خداوند به رحمت و تفضل خود محاسبه کند، اعمال کوچک و ناچیز نیز قبول می‌شوند.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۵)</ref> در حقیقت ترس از حساب به جهت این است که انسان از اعمال خود می‌ترسد وگرنه حساب حق‌تعالی عادلانه است<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۵۹)</ref> و اگر انسان در این دنیا به محاسبه اعمال خود بپردازد و آن را اصلاح کند، در آنجا نگرانی ندارد؛ زیرا گرفتاری‌ها و مهلکه‌های آن عالَم، تابع این عالم است و اگر در این عالم در راه مستقیم نبوت و ولایت قدم زد و لغزش و کج‌روی پیدا نکند، ترسی از گذشتن از صراط ندارد.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۵۹ ـ ۳۶۰)</ref>
امام‌خمینی موقف حساب را از مواقف عظیم قیامت می‌داند که اگر انسان در این بارگاه به [[صدق]] و [[اخلاص]] محاسبه شود، طاعات افراد هرچند بسیار باشد، قبول نمی‌شود و اگر خداوند به [[رحمت]] و تفضل خود محاسبه کند، اعمال کوچک و ناچیز نیز قبول می‌شوند.<ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۵)</ref> در حقیقت ترس از حساب به جهت این است که انسان از اعمال خود می‌ترسد وگرنه حساب حق‌تعالی عادلانه است<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۵۹)</ref> و اگر انسان در این دنیا به محاسبه اعمال خود بپردازد و آن را اصلاح کند، در آنجا نگرانی ندارد؛ زیرا گرفتاری‌ها و مهلکه‌های آن عالَم، تابع این عالم است و اگر در این عالم در راه مستقیم [[نبوت]] و [[ولایت]] قدم زد و لغزش و کج‌روی پیدا نکند، ترسی از گذشتن از صراط ندارد.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۵۹ ـ ۳۶۰)</ref>


==صراط==
==صراط==
صراط به معنای راه است.<ref>(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۳/۱۱۳۹)</ref> قرآن کریم انسان‌ها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است<ref>(حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱)</ref> و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط می‌داند.<ref>(مؤمنون، ۷۴)</ref> حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر می‌شود که بر متن جهنم کشیده شده است؛<ref>(ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)</ref> از این‌رو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب ‌الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت می‌رساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط می‌کنند.<ref>(صدوق، معانی الاخبار، ۳۲)</ref>. صراط در روایات، پلی از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونه‌ای از آن عبور می‌کند.<ref>(صدوق، الامالی، ۱۷۷؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۸)</ref> در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده است.<ref>(کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶)</ref> ‌اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کرده‌اند؛ ازجمله: ۱. دین الهی؛<ref>(طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹)</ref> ۲. طریق به معرفت الهی؛<ref>(ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)</ref> ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع)؛<ref>(طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱)</ref> ۴. طریق توحید<ref>(ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶)</ref> و شهود حق‌تعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد<ref>(قشیری، لطائف الاشارات، ۲/۵۸۲)</ref> که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست.
صراط به معنای راه است.<ref>(جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۳/۱۱۳۹)</ref> قرآن کریم انسان‌ها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده است<ref>(حمد، ۶؛ آل عمران، ۵۱)</ref> و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط می‌داند.<ref>(مؤمنون، ۷۴)</ref> [[حقیقت]] این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر می‌شود که بر متن جهنم کشیده شده است؛<ref>(ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲)</ref> از این‌رو صراط در [[روایات]] به دو قسم تقسیم شده است: صراطی در دنیا که امام واجب ‌الطاعه است و پیروی از او انسان را به [[سعادت]] و [[معرفت]] می‌رساند و صراطی در آخرت که پلی در [[بهشت و جهنم|جهنم]] است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط می‌کنند.<ref>(صدوق، معانی الاخبار، ۳۲)</ref>. صراط در روایات، پلی از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر معرفی شده است که هر کس به گونه‌ای از آن عبور می‌کند.<ref>(صدوق، الامالی، ۱۷۷؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۸)</ref> در برخی روایات نیز صراط بر [[ولایت امیرالمؤمنین علی(ع)]] تطبیق شده است.<ref>(کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶)</ref> ‌[[اندیشمندان اسلامی]] تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کرده‌اند؛ ازجمله: ۱. دین الهی؛<ref>(طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹)</ref> ۲. طریق به معرفت الهی؛<ref>(ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸)</ref> ۳. ولایت امیرالمؤمنین(ع)؛<ref>(طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱)</ref> ۴. طریق [[توحید]]<ref>(ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶)</ref> و شهود حق‌تعالی به صفت انفراد و [[وحدت]] در همه اشیا و در ایجاد<ref>(قشیری، لطائف الاشارات، ۲/۵۸۲)</ref> که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست.


امام‌خمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت،<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۳۲ ـ ۳۳)</ref> معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور می‌یابد و این صراط از عالم دنیا آغاز می‌شود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹)</ref> و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی می‌شود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنان‌که انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور می‌کنند، در حالی‌که جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲)</ref> و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت می‌خواهد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۹)</ref> زاد و توشه انسان در این راه خصلت‌های خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلت‌های نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمی‌تواند عبور کند و به رو در آتش می‌افتد.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۸)</ref>
امام‌خمینی مانند برخی [[حکما]] و [[اهل معرفت]]،<ref>(ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴ ـ ۶۴۵؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۳۲ ـ ۳۳)</ref> معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور می‌یابد و این صراط از عالم دنیا آغاز می‌شود و طرف دیگر آن [[بهشت و جهنم|بهشت]] و [[مقام الوهیت]] است<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹)</ref> و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی می‌شود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنان‌که انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور می‌کنند، در حالی‌که جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر [[حضرت ابراهیم(ع)]] سرد شد<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲)</ref> و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور [[هدایت و ضلالت|هدایت]] می‌خواهد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۹)</ref> زاد و توشه انسان در این راه خصلت‌های خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، [[ایمان]] و خصلت‌های نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمی‌تواند عبور کند و به رو در آتش می‌افتد.<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۸)</ref>
:{{ببینید|هدایت و ضلالت}}
:{{ببینید|هدایت و ضلالت}}
به اعتقاد امام‌خمینی اینکه در بعضی روایات آمده است صراط مستقیم از متن جهنم عبور می‌کند،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۷/۳۳۱)</ref> به این معناست که صراط در متن آن است و جهنم و آتش محیط بر صراط است و وقتی اولیای الهی(ع) از میان آن می‌گذرند، خاموش می‌شود و این امر به این جهت است که آتشی که از فعل انسان سرچشمه می‌گیرد، در مؤمن خاموش است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲ و ۱۹/۳۷۷)</ref> زیرا مؤمن به مقدار سلوک و ریاضت خود دارای نور عقل است که در درون بر شعله آتش که همان شهوت و غضب است غلبه می‌کند.<ref>(امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۶)</ref>
به اعتقاد امام‌خمینی اینکه در بعضی روایات آمده است صراط مستقیم از متن جهنم عبور می‌کند،<ref>(مجلسی، بحار الانوار، ۷/۳۳۱)</ref> به این معناست که صراط در متن آن است و جهنم و آتش محیط بر صراط است و وقتی اولیای الهی(ع) از میان آن می‌گذرند، خاموش می‌شود و این امر به این جهت است که آتشی که از فعل انسان سرچشمه می‌گیرد، در [[مؤمن]] خاموش است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ ۱۸/۵۰۱ ـ ۵۰۲ و ۱۹/۳۷۷)</ref> زیرا مؤمن به مقدار سلوک و ریاضت خود دارای نور عقل است که در درون بر شعله آتش که همان شهوت و غضب است غلبه می‌کند.<ref>(امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۶)</ref>
:{{ببینید|هدایت و ضلالت|تفسیر سوره حمد}}
:{{ببینید|هدایت و ضلالت|تفسیر سوره حمد}}
==پانویس==
==پانویس==
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش