۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معرفی اجمالی == | == معرفی اجمالی == | ||
مسئول به معنای پرسششده<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۴۶۵.</ref> و خواستهشده<ref>عمید، فرهنگ عمید، ۱۰۸۲.</ref> است. در اصطلاح مسئول به کسی میگویند که ریاست یا سرپرستی جایی را بر عهده دارد و برای اقداماتش بازخواست یا سؤال میشود،<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۰۱۴.</ref> یا مأموری که حکومت، [[مسئولیت|مسئولیتی]] در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و مانند آن بر عهده او میگذارد.<ref>گروهی از نویسندگان، حکومت علوی، کارگزاران، ۱۸.</ref> کارگزار نیز به معنای کاردان و کسی است که از عهده کار به خوبی بر میآید و نیازهای مردم را برطرف میکند.<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۱/۱۵۸۴۴.</ref> معادل کارگزار در زبان عربی، واژه «عامل» است<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۴۶۲.</ref> که به صورت خاص به مسئول جمعآوری [[زکات]] و کسی که متصدی امور مربوط به اموال، املاک و کارهای شخص دیگری است گفته میشود.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۷۴.</ref> کارگزار در اصطلاح به مأموری گفته میشود که حکومت مسئولیتی در یکی از امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا نظامی بر عهده او میگذارد.<ref>گروهی از نویسندگان، حکومت علوی، کارگزاران، ۱۸.</ref> کارگزاری در نظامهای بشری، نوعاً معطوف به مقولههایی چون قدرت، سود و لذت است؛ اما کارگزاری دینی، معطوف به [[ارزشها]] و [[سنتهای الهی]] و بایدها و نبایدهای اخلاقی، حقوقی، سیاسی و اجتماعی است.<ref>نوایی، تصویری از کارگزاری در نظام اسلامی و بایدهای اخلاقی آن، ۹۱.</ref> | مسئول به معنای پرسششده<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۴۶۵.</ref> و خواستهشده<ref>عمید، فرهنگ عمید، ۱۰۸۲.</ref> است. در اصطلاح مسئول به کسی میگویند که ریاست یا سرپرستی جایی را بر عهده دارد و برای اقداماتش بازخواست یا سؤال میشود،<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۰۱۴.</ref> یا مأموری که حکومت، [[مسئولیت|مسئولیتی]] در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و مانند آن بر عهده او میگذارد.<ref>گروهی از نویسندگان، حکومت علوی، کارگزاران، ۱۸.</ref> کارگزار نیز به معنای کاردان و کسی است که از عهده کار به خوبی بر میآید و نیازهای مردم را برطرف میکند.<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۱/۱۵۸۴۴.</ref> معادل کارگزار در زبان عربی، واژه «عامل» است<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۴۶۲.</ref> که به صورت خاص به مسئول جمعآوری [[زکات]] و کسی که متصدی امور مربوط به اموال، املاک و کارهای شخص دیگری است گفته میشود.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۷۴.</ref> کارگزار در اصطلاح به مأموری گفته میشود که حکومت مسئولیتی در یکی از امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا نظامی بر عهده او میگذارد.<ref>گروهی از نویسندگان، حکومت علوی، کارگزاران، ۱۸.</ref> کارگزاری در نظامهای بشری، نوعاً معطوف به مقولههایی چون قدرت، سود و لذت است؛ اما کارگزاری دینی، معطوف به [[ارزشها]] و [[سنت الهی|سنتهای الهی]] و بایدها و نبایدهای اخلاقی، حقوقی، سیاسی و اجتماعی است.<ref>نوایی، تصویری از کارگزاری در نظام اسلامی و بایدهای اخلاقی آن، ۹۱.</ref> | ||
در همه [[جامعه|جوامع]] و با توجه به نوع و شیوه حکومت، مسئولان و کارگزارانی برای اداره امور جامعه انتخاب میشوند.<ref>نوایی، تصویری از کارگزاری در نظام اسلامی و بایدهای اخلاقی آن، ۸۹.</ref> نقیبان [[بنیاسرائیل]] از طرف [[حضرت موسی(ع)]] بر [[اسباط دوازدهگانه بنیاسرائیل]] ریاست میکردند و مرجع مردم در امور [[دین]] و دنیای آنان بودند؛<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۵/۲۴۰.</ref> همانگونه که [[حضرت داوود(ع)]] کارگزارانی داشت و به صورت ناشناس بر احوال آنان نظارت میکرد. [[سلیمان نبی(ع)]] نیز کشور را به دوازده ولایت تقسیم کرده، بر هر یک کارگزاری گمارده بود تا به امور [[مالیات]] بپردازد.<ref>منتظرالقائم و سلیمانی، توسعه و تمدنسازی در حکومتهای دینی، ۷۱ و ۷۴.</ref> | در همه [[جامعه|جوامع]] و با توجه به نوع و شیوه حکومت، مسئولان و کارگزارانی برای اداره امور جامعه انتخاب میشوند.<ref>نوایی، تصویری از کارگزاری در نظام اسلامی و بایدهای اخلاقی آن، ۸۹.</ref> نقیبان [[بنیاسرائیل]] از طرف [[حضرت موسی(ع)]] بر [[اسباط دوازدهگانه بنیاسرائیل]] ریاست میکردند و مرجع مردم در امور [[دین]] و دنیای آنان بودند؛<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۵/۲۴۰.</ref> همانگونه که [[حضرت داوود(ع)]] کارگزارانی داشت و به صورت ناشناس بر احوال آنان نظارت میکرد. [[سلیمان نبی(ع)]] نیز کشور را به دوازده ولایت تقسیم کرده، بر هر یک کارگزاری گمارده بود تا به امور [[مالیات]] بپردازد.<ref>منتظرالقائم و سلیمانی، توسعه و تمدنسازی در حکومتهای دینی، ۷۱ و ۷۴.</ref> |