۲۵٬۴۴۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معنای لغوی و اصطلاحی == | == معنای لغوی و اصطلاحی == | ||
اباحه مصدر باب افعال، برگرفته از ریشه «بوح» به معنای سعه، ظاهرشدن،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۳۱۱؛ ابنفارس، معجم، ۱/۳۱۵.</ref> حلالکردن و رهاساختن<ref>جوهری، الصحاح، ۱/۳۵۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۴/۱۷.</ref> است. این واژه در [[فقه]] به معنای اذن در تملک یا تصرف<ref>حکیم، | اباحه مصدر باب افعال، برگرفته از ریشه «بوح» به معنای سعه، ظاهرشدن،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۳۱۱؛ ابنفارس، معجم، ۱/۳۱۵.</ref> حلالکردن و رهاساختن<ref>جوهری، الصحاح، ۱/۳۵۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۴/۱۷.</ref> است. این واژه در [[فقه]] به معنای اذن در تملک یا تصرف<ref>حکیم، نهج الفقاهه، ۶۶؛ امامخمینی، البیع، ۱/۲۵۹؛ جعفری لنگرودی، ۱۲.</ref> و در [[علم اصول]] اجمالاً به معنای رخصتدادن یا مخیّرساختن در فعل و ترک است<ref>راسخ، معجم اصطلاحات اصول الفقه، ۱۱.</ref> و یکی از احکام تکلیفی پنجگانه میباشد. اباحه در جایی جعل میشود که فعل و ترک کاری مساوی و یکی بر دیگری رجحان نداشته باشد که از آن، اباحه به معنای اخص تعبیر میشود؛ اما اباحه به معنای اعم شامل هر [[حکم تکلیفی]] در مقابل [[حرام|تحریم]] است و مباح به این معنا شامل [[واجب]]، [[مکروه]]، [[مستحب]] و مباح به معنای اخص است.<ref>رشتی، بدائع الافکار، ۲۹۴؛ عراقی، نهایة الافکار، ۱/۲۱۰.</ref> | ||
اباحه اصولی با واژههای [[حلیت]] و [[برائت]] مرتبط است. اباحه و مشتقات آن، گرچه بهصراحت در [[قرآن کریم]] بهکار نرفته، در برخی روایات به آن تصریح شدهاست.<ref>برقی، المحاسن، ۲/۳۲۸ و ۳۳۴؛ کلینی، الکافی، ۴/۸۶؛ صدوق، علل الشرائع، ۲/۳۷۶ و ۴۸۴.</ref> در روایتی [[امامصادق(ع)]] اباحه را یکی از احکام دانستهاست.<ref>برقی، المحاسن، ۲/۳۳۴.</ref> | اباحه اصولی با واژههای [[حلیت]] و [[برائت]] مرتبط است. اباحه و مشتقات آن، گرچه بهصراحت در [[قرآن کریم]] بهکار نرفته، در برخی روایات به آن تصریح شدهاست.<ref>برقی، المحاسن، ۲/۳۲۸ و ۳۳۴؛ کلینی، الکافی، ۴/۸۶؛ صدوق، علل الشرائع، ۲/۳۷۶ و ۴۸۴.</ref> در روایتی [[امامصادق(ع)]] اباحه را یکی از احکام دانستهاست.<ref>برقی، المحاسن، ۲/۳۳۴.</ref> | ||
== نسبت اباحه اصولی با حلیت == | == نسبت اباحه اصولی با حلیت == | ||
دو واژه اباحه به معنای اخص و حلیت (حلالبودن) را برخی از پیشینیان<ref>سید مرتضی، رسائل، ۲/۲۶۹.</ref> و نیز گروهی از متاخران<ref>بهایی، الحبل المتین، ۱۸۳؛ مجلسی، روضة المتقین، ۱/۴۸؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۹۴؛ نراقی، عوائد الایام، ۶۸–۶۹.</ref> مترادف دانستهاند؛ بر این اساس واژه حلال تعبیری شرعی از واژه مباح است.<ref>طوسی، العده، ۱/۲۵.</ref> برخی نیز کاربردهای این دو را مختلف دانستهاند؛ مانند اینکه کاربرد حلال در جایی است که مسبوق به ممنوعیت بوده باشد<ref>فاضل مقداد، ۱/۳۶۹.</ref> یا اینکه متبادر از حلال، اباحه به معنای عام است.<ref>میرزای قمی، غنائم الایام، ۲/۳۲۸.</ref> بر این اساس حلیت در کاربرد، اخص از اباحه است. از [[شیخ انصاری]]<ref>انصاری، المکاسب، ۱/۱۹۵.</ref> و از برخی دیگر<ref>خویی، موسوعه، ۳۵/۳۶۸–۳۷۰.</ref> موافقت با این نظر به دست میآید. [[امامخمینی]] متفاهم عرفی از اباحه را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در برابر وجوب و حرمت قرار میگیرد، بر خلاف حلیت که تنها در مقابل حرمت به کار میرود.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | دو واژه اباحه به معنای اخص و حلیت (حلالبودن) را برخی از پیشینیان<ref>سید مرتضی، رسائل، ۲/۲۶۹.</ref> و نیز گروهی از متاخران<ref>بهایی، الحبل المتین، ۱۸۳؛ مجلسی، روضة المتقین، ۱/۴۸؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۹۴؛ نراقی، عوائد الایام، ۶۸–۶۹.</ref> مترادف دانستهاند؛ بر این اساس واژه حلال تعبیری شرعی از واژه مباح است.<ref>طوسی، العده، ۱/۲۵.</ref> برخی نیز کاربردهای این دو را مختلف دانستهاند؛ مانند اینکه کاربرد حلال در جایی است که مسبوق به ممنوعیت بوده باشد<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ۱/۳۶۹.</ref> یا اینکه متبادر از حلال، اباحه به معنای عام است.<ref>میرزای قمی، غنائم الایام، ۲/۳۲۸.</ref> بر این اساس حلیت در کاربرد، اخص از اباحه است. از [[شیخ انصاری]]<ref>انصاری، المکاسب، ۱/۱۹۵.</ref> و از برخی دیگر<ref>خویی، موسوعه، ۳۵/۳۶۸–۳۷۰.</ref> موافقت با این نظر به دست میآید. [[امامخمینی]] متفاهم عرفی از اباحه را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در برابر وجوب و حرمت قرار میگیرد، بر خلاف حلیت که تنها در مقابل حرمت به کار میرود.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | ||
به لحاظ اصل عملی برخی از اندیشمندان مقصود از [[اصالةالحل]] را همان [[اصالةالاباحه]] میدانند<ref>نایینی، فوائد الاصول، ۳/۴۴۶؛ عراقی، نهایة الافکار، ۳/۲۹۴؛ خویی، مصباح الاصول، ۲/۴۹–۵۰؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول، ۱۲۸.</ref>؛ اما امامخمینی بر این باور است که در [[شریعت]]، اصلی به نام اصالةالاباحه وجود ندارد و تنها اصالةالحل است که دلیل شرعی دارد.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | به لحاظ اصل عملی برخی از اندیشمندان مقصود از [[اصالةالحل]] را همان [[اصالةالاباحه]] میدانند<ref>نایینی، فوائد الاصول، ۳/۴۴۶؛ عراقی، نهایة الافکار، ۳/۲۹۴؛ خویی، مصباح الاصول، ۲/۴۹–۵۰؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول، ۱۲۸.</ref>؛ اما امامخمینی بر این باور است که در [[شریعت]]، اصلی به نام اصالةالاباحه وجود ندارد و تنها اصالةالحل است که دلیل شرعی دارد.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | ||
== نسبت اباحه اصولی با برائت == | == نسبت اباحه اصولی با برائت == | ||
اباحه امری وجودی و به معنای ترخیص است؛ در حالیکه برائت به معنای دوری از شیء و امری سلبی یا قریب به آن است.<ref>ابنفارس، معجم، ۱/۲۳۶؛ زمخشری، الفائق، ۱/۸۹.</ref> اباحه علاوه بر اباحه ظاهری شامل اباحه واقعی است که به عنوان حکم تکلیفی واقعی میباشد و نظر به واقع دارد و در موردی است که [[مفسده]] و [[مصلحت]] در آن نیست یا این دو متساویاند؛ ولی برائت غالباً [[حکم ظاهری]] است و نظر به واقع ندارد و به لحاظ موردی، بر اساس مصلحت و مفسده واقعیِ متعلق نیست و صرفاً نفی عقاب میکند.<ref>حکیم، | اباحه امری وجودی و به معنای ترخیص است؛ در حالیکه برائت به معنای دوری از شیء و امری سلبی یا قریب به آن است.<ref>ابنفارس، معجم، ۱/۲۳۶؛ زمخشری، الفائق، ۱/۸۹.</ref> اباحه علاوه بر اباحه ظاهری شامل اباحه واقعی است که به عنوان حکم تکلیفی واقعی میباشد و نظر به واقع دارد و در موردی است که [[مفسده]] و [[مصلحت]] در آن نیست یا این دو متساویاند؛ ولی برائت غالباً [[حکم ظاهری]] است و نظر به واقع ندارد و به لحاظ موردی، بر اساس مصلحت و مفسده واقعیِ متعلق نیست و صرفاً نفی عقاب میکند.<ref>حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۴۶۵ و ۴۷۴؛ تبریزی، فرائد الاصول، ۴/۴۴۹–۴۵۰.</ref> | ||
بسیاری از متاخران اصل اباحه و [[اصل برائت]] را در استفاده حکم ظاهری قبول دارند<ref>آملی، مجمع الافکار، ۳/۴۰۹.</ref>؛ اما در بیان تفاوت این دو، گروهی قائل به اختصاص اصل اباحه به شبهه تحریمیهاند و اصل برائت را اعم از آن میدانند<ref>صدر، مباحث الاصول، ۳/۱۳۸.</ref>؛ گرچه برخی دیگر تفاوت را در اختصاص اصل اباحه به [[شبهه موضوعیه]] دانستهاند.<ref>سبزواری، مهذّب الاحکام، ۸/۲۲۳.</ref> در برابر، امامخمینی منکر اصل اباحه در مقابل اصل حل شدهاست.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۱۷۸.</ref> | بسیاری از متاخران اصل اباحه و [[اصل برائت]] را در استفاده حکم ظاهری قبول دارند<ref>آملی، مجمع الافکار، ۳/۴۰۹.</ref>؛ اما در بیان تفاوت این دو، گروهی قائل به اختصاص اصل اباحه به شبهه تحریمیهاند و اصل برائت را اعم از آن میدانند<ref>صدر، مباحث الاصول، ۳/۱۳۸.</ref>؛ گرچه برخی دیگر تفاوت را در اختصاص اصل اباحه به [[شبهه موضوعیه]] دانستهاند.<ref>سبزواری، مهذّب الاحکام، ۸/۲۲۳.</ref> در برابر، امامخمینی منکر اصل اباحه در مقابل اصل حل شدهاست.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۱۷۸.</ref> | ||
== اباحه در علم اصول == | == اباحه در علم اصول == | ||
ریشههای بحث اباحه را میتوان در کتابهای کلامی قرون نخستین اسلامی مشاهده کرد، در مباحثی چون حکم اوّلی اشیا پیش از شرع،<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۷/۱۴۵.</ref> و انکار اباحه شرعی از سوی [[معتزله]].<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۷۹.</ref> این روند در کتابهای اصولی نیز تا مدتی ادامه یافته<ref>مفید، مفید، مختصر التذکره، ۴۳؛ | ریشههای بحث اباحه را میتوان در کتابهای کلامی قرون نخستین اسلامی مشاهده کرد، در مباحثی چون حکم اوّلی اشیا پیش از شرع،<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۷/۱۴۵.</ref> و انکار اباحه شرعی از سوی [[معتزله]].<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۷۹.</ref> این روند در کتابهای اصولی نیز تا مدتی ادامه یافته<ref>مفید، مفید، مختصر التذکره، ۴۳؛ سید مرتضی، الذریعه، ۲/۳۲۹؛ طوسی، العده، ۲/۷۳۹.</ref> و به مرور رشد و گسترش یافته و از اباحه واقعی و ظاهری و دیگر مباحث بحث شدهاست.<ref>فاضل تونی، الوافیة فی اصول الفقه، ۱۸۶–۲۰۱؛ وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ۲۳۹.</ref> در حدود قرن یازدهم هجری، [[اخباریان]] در اصالةالاباحه مناقشه جدی کردند<ref>استرآبادی، الفوائد المدنیه، ۱۵۹.</ref> و در برابر، علمای اصولی به تبیین و دفاع از آن برخاستند. این جریان در کنار سایر مسائل موجب پیدایش فصل تازهای در [[اصول فقه|علم اصول]] شد.<ref>وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ۲۴۰؛ انصاری، فرائد الاصول، ۱/۳۳۹؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۳۴۴؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۸۱–۹۱.</ref> | ||
با توجه به پراکندهبودن مباحث اباحه در مسایل اصولی، [[امامخمینی]] و دیگر علمای اصولی به مناسبت در مسایل مختلفِ اصول فقه به آن پرداختهاند؛ به عنوان مثال در بحث اصل برائت، ضمن بررسی دلایل آن به اثبات اباحه ظاهری<ref>خویی، مصباح الاصول، ۱/۲۹۶–۳۳۳؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۱۵–۲۵.</ref> و نقد دلایل اخباریان در نفی اباحه ظاهری،<ref>عراقی، نهایة الافکار، ۲/۱۸۱؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۹۳.</ref> همچنین به مسئله اصل حظر یا اباحه در اشیا پرداختهاند.<ref>انصاری، مطارح الانظار، ۲/۳۹۹؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۱۷.</ref> نیز در مبحث [[استصحاب]] به تناسب بحث از [[احکام وضعی]]، امامخمینی از اباحه به لحاظ تکلیفی یا وضعیبودن آن بحث کردهاست.<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۷۳.</ref> | با توجه به پراکندهبودن مباحث اباحه در مسایل اصولی، [[امامخمینی]] و دیگر علمای اصولی به مناسبت در مسایل مختلفِ اصول فقه به آن پرداختهاند؛ به عنوان مثال در بحث اصل برائت، ضمن بررسی دلایل آن به اثبات اباحه ظاهری<ref>خویی، مصباح الاصول، ۱/۲۹۶–۳۳۳؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۱۵–۲۵.</ref> و نقد دلایل اخباریان در نفی اباحه ظاهری،<ref>عراقی، نهایة الافکار، ۲/۱۸۱؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۹۳.</ref> همچنین به مسئله اصل حظر یا اباحه در اشیا پرداختهاند.<ref>انصاری، مطارح الانظار، ۲/۳۹۹؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۱۷.</ref> نیز در مبحث [[استصحاب]] به تناسب بحث از [[احکام وضعی]]، امامخمینی از اباحه به لحاظ تکلیفی یا وضعیبودن آن بحث کردهاست.<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۷۳.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
=== اباحه عقلی یا شرعی === | === اباحه عقلی یا شرعی === | ||
اباحه عقلی آنجاست که منع عقلی در ارتکاب یا ترک فعل نباشد<ref>جزایری، منتهی الدرایه، ۵/۲۹۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۶۸.</ref> و به تعبیر امامخمینی آن مورد هیچ اقتضایی برای انجام یا ترک نداشته باشد<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۲۸۴.</ref>؛ یعنی نه انجام و نه ترک آن بر دیگری رجحان نداشته باشد.<ref>حکیم، | اباحه عقلی آنجاست که منع عقلی در ارتکاب یا ترک فعل نباشد<ref>جزایری، منتهی الدرایه، ۵/۲۹۴؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۶۸.</ref> و به تعبیر امامخمینی آن مورد هیچ اقتضایی برای انجام یا ترک نداشته باشد<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۲۸۴.</ref>؛ یعنی نه انجام و نه ترک آن بر دیگری رجحان نداشته باشد.<ref>حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۶۱.</ref> این اباحه از منظر مشهور دانشمندان اصولی، [[حکم تکلیفی]] شمرده میشود<ref>صدر، دروس فی علم الاصول، ۱/۶۳–۶۴؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۵۴.</ref> و در کنار سایر احکام پنجگانه تکلیفی از آن یاد کردهاند.<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، ۱/۳۱؛ نراقی، عوائد الایام، ۳۶۴.</ref> امامخمینی اباحه را جزو احکام تکلیفی نمیداند؛ زیرا ضابطه حکم تکلیفی یعنی [[بعث و زجر]] در آن وجود ندارد<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۷۳.</ref>؛ از اینرو امامخمینی بر فرض [[اعتبار]] و جعل شارع در اباحه، آن را از وضعیات میداند.<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۷۳.</ref> | ||
=== اباحه واقعی و ظاهری === | === اباحه واقعی و ظاهری === |