۲۱٬۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
دو واژه اباحه به معنای اخص و حلیت (حلالبودن) را برخی از پیشینیان<ref>سید مرتضی، رسائل، ۲/۲۶۹.</ref> و نیز گروهی از متاخران<ref>بهایی، الحبل المتین، ۱۸۳؛ مجلسی، روضة المتقین، ۱/۴۸؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۹۴؛ نراقی، عوائد الایام، ۶۸–۶۹.</ref> مترادف دانستهاند؛ بر این اساس واژه حلال تعبیری شرعی از واژه مباح است.<ref>طوسی، العده، ۱/۲۵.</ref> برخی نیز کاربردهای این دو را مختلف دانستهاند؛ مانند اینکه کاربرد حلال در جایی است که مسبوق به ممنوعیت بوده باشد<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ۱/۳۶۹.</ref> یا اینکه متبادر از حلال، اباحه به معنای عام است.<ref>میرزای قمی، غنائم الایام، ۲/۳۲۸.</ref> بر این اساس حلیت در کاربرد، اخص از اباحه است. از [[شیخ انصاری]]<ref>انصاری، المکاسب، ۱/۱۹۵.</ref> و از برخی دیگر<ref>خویی، موسوعه، ۳۵/۳۶۸–۳۷۰.</ref> موافقت با این نظر به دست میآید. [[امامخمینی]] متفاهم عرفی از اباحه را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در برابر وجوب و حرمت قرار میگیرد، بر خلاف حلیت که تنها در مقابل حرمت به کار میرود.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | دو واژه اباحه به معنای اخص و حلیت (حلالبودن) را برخی از پیشینیان<ref>سید مرتضی، رسائل، ۲/۲۶۹.</ref> و نیز گروهی از متاخران<ref>بهایی، الحبل المتین، ۱۸۳؛ مجلسی، روضة المتقین، ۱/۴۸؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۹۴؛ نراقی، عوائد الایام، ۶۸–۶۹.</ref> مترادف دانستهاند؛ بر این اساس واژه حلال تعبیری شرعی از واژه مباح است.<ref>طوسی، العده، ۱/۲۵.</ref> برخی نیز کاربردهای این دو را مختلف دانستهاند؛ مانند اینکه کاربرد حلال در جایی است که مسبوق به ممنوعیت بوده باشد<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ۱/۳۶۹.</ref> یا اینکه متبادر از حلال، اباحه به معنای عام است.<ref>میرزای قمی، غنائم الایام، ۲/۳۲۸.</ref> بر این اساس حلیت در کاربرد، اخص از اباحه است. از [[شیخ انصاری]]<ref>انصاری، المکاسب، ۱/۱۹۵.</ref> و از برخی دیگر<ref>خویی، موسوعه، ۳۵/۳۶۸–۳۷۰.</ref> موافقت با این نظر به دست میآید. [[امامخمینی]] متفاهم عرفی از اباحه را الزامینبودن انجام یا ترک فعل دانسته که در برابر وجوب و حرمت قرار میگیرد، بر خلاف حلیت که تنها در مقابل حرمت به کار میرود.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | ||
به لحاظ اصل عملی برخی از اندیشمندان مقصود از [[اصالةالحل]] را همان | به لحاظ اصل عملی برخی از اندیشمندان مقصود از [[اصالةالحل]] را همان اصالةالاباحه میدانند<ref>نایینی، فوائد الاصول، ۳/۴۴۶؛ عراقی، نهایة الافکار، ۳/۲۹۴؛ خویی، مصباح الاصول، ۲/۴۹–۵۰؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول، ۱۲۸.</ref>؛ اما امامخمینی بر این باور است که در [[شریعت]]، اصلی به نام اصالةالاباحه وجود ندارد و تنها اصالةالحل است که دلیل شرعی دارد.<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۶۶.</ref> | ||
== نسبت اباحه اصولی با برائت == | == نسبت اباحه اصولی با برائت == |