غربزدگی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «غربزدگی، رویگردانی از الگوهای دینی و بومی و وابستگی به فرهنگ بیگانه. ==معنی== غربزدگی وابستگی و دنبالهروی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از قدرتهای غربی <ref>آلاحمد، غربزدگی، ۷۰ ـ ۷۲.</ref> و واکنش انفعالی مردم مشرقزمین در برابر تمدن و فرهنگ...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۱
غربزدگی، رویگردانی از الگوهای دینی و بومی و وابستگی به فرهنگ بیگانه.
معنی
غربزدگی وابستگی و دنبالهروی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از قدرتهای غربی [۱] و واکنش انفعالی مردم مشرقزمین در برابر تمدن و فرهنگ غربی [۲] است؛ به این معنا که این وضعیت، پدیده و عارضهای بیرونی بوده و مشخصه دورانی از تاریخ جوامع شرقی استعمارزده است که به سبب ضعف در عناصر فرهنگ بومی، موجب از خودبیگانگی و فرنگیمآبی میگردد [۳]. غربزده نیز به کسی گفته میشود که دستخوش تأثیر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی باشد [۴]. دو جریان مهم یکی پیشرفتِ گسترده غرب در زمینههای گوناگون علمی، فنی و فکری و دوم استعمار و بهرهکشی از ملتهای ضعیف [۵]، به احساس خودکمبینی و برداشت شکوهمند از غرب، دامن زده است (ببینید: استعمار و استثمار).
پیشینه
تمدن غرب در رویارویی با ملتها و نفوذ در میان آنان با دو پدیده روبهرو بود: ملتهایی که پیشینه غنی فرهنگی داشتند و ملتهایی که از منظر فرهنگی دچار ضعف بودند [۶]. ازجمله کشورهای با پیشینه غنی فرهنگی که زیر نفوذ غرب قرار گرفته بودند، مصر، لبنان [۷] و ترکیه [۸] بودند. ابعاد و زمینههای حضور آغازین غرب در این کشورها را میتوان در کشف آثار و میراث فرهنگی آنان و الغای این مطلب دانست که این کشورها برای شناخت پیشینه فرهنگی خود نیازمند کمک غرباند؛ ولی پس از گذر اندکزمانی این کشورها با هجوم همهجانبه غرب در تمام زمینههای علمی، فرهنگی، سیاسی و غیره دچار خودباختگی شدند [۹]. برخورد ایرانیان با غرب، در قالب همکاریهای اقتصادی و حضور مبلغان مسیحی از آغاز دوران استعمار و مقارن با عصر صفویه و بهویژه دوران شاهعباس صفوی آغاز شد [۱۰]. این روابط در دوره نادرشاه افشار افزایش و در حکومت زندیه گسترش یافت [۱۱]. در دوره قاجار به سبب شیفتگی دربار به غرب و نیز تلاشهای میرزاتقیخان امیرکبیر و میرزاحسینخان سپهسالار [۱۲] برای نوسازی، زمینه نزدیکی بیشتر با غرب فراهم شد. اعزام محصلان به کشورهای غربی و نفوذ افکار و سنتهای فرنگی و روشنفکرانه موجب شد معارضه این افکار جدید با جنبههای سنتی جامعه و اندیشههای حاکم افزایش و نمود بیشتری یابد [۱۳]. عامل مؤثر دیگر در این دوران، فعالیت انجمنهای فراماسونری بود که در ضمن یک سازمان تشکیلاتی به دنبال انتقال و القای فرهنگ غربی بودند [۱۴].
وقوع نهضت مشروطه در ایران و گرایش به استقرار یک نظام قانونمدار و نوسازی دستگاه دولت را میتوان از جنبههای مثبت آشنایی با غرب برشمرد [۱۵]؛ هرچند اشخاص و جریانهایی در این دوره بهشدت به دنبال تغییر ماهیت اجتماع به سوی ماهیت غربی بودند [۱۶]. نهضت مشروطه نمایانگر نخستین رویارویی آشکار و مستقیم میان فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و غرب در ایران معاصر بود [۱۷] (ببینید: نهضت مشروطه). در این دوره غربگرایی به طور مطلق منفی تلقی نمیشد؛ چنانکه رواج دیدگاه مبارزه با استبداد و مبارزه برای دموکراسی و تجددخواهی، مترقیترین دستاوردهای فکری گرایش به غرب، بهویژه پس از مشروطه به شمار میرفت [۱۸].
در پی شکست جنبش مشروطهخواهی، عصر رضاشاهی به نوعی آغاز روند جدید غربزدگی بود. سفر رضاشاه پهلوی به ترکیه، آشناییاش با آتاترک و تلاشش برای مقایسه خود با وی [۱۹]، کشف حجاب و ترویج پوشش غربی [۲۰]، برپایی نهادهای آموزشی جدید غیر مذهبی برای غربیکردن آموزش [۲۱]، اعزام دانشجو به خارج و استفاده از عناوین غربی، ازجمله اقدامات رضاشاه بود که رنگ و بوی غربزدگی داشت [۲۲]. روند غربیسازی جامعه در زمان محمدرضا پهلوی نیز ادامه داشت، به گونهای که این تمایل به غرب، به وادادگی و شیفتگی پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن تبدیل گشت و باعث شد در بسیاری از زمینههای اقتصادی، آموزشی و فرهنگی از الگویهای تحمیلی غرب بهویژه امریکا و انگلستان استفاده کند [۲۳].
امامخمینی غربزدگی را منشأ بسیاری از بدبختیهای ملتهای مسلمان و ملت ایران دانسته [۲۴] و جامعه غربزده را جامعهای بیمار شمرده است [۲۵]. ایشان همچنین با توجه به فرهنگ تهاجمی شرقِ کمونیستی به جوامع مسلمان، در بهکارگیری واژه غربزدگی، به واژه شرقزدگی به معنای وادادگی به فرهنگ کمونیستی شرقی نیز توجه کرده است [۲۶].
نقد و ارزیابی غربزدگی
غرب پس از رنسانس، با دستیابی به دانش و صنعت، بر بسیاری از تمدنهای جهان برتری یافت. در این راستا در میان مسلمانان و ایرانیان جهتگیریهای متفاوتی در مواجهه با غرب رخ داد؛ چنانکه برخی با آغوش باز به استقبال آن رفتند و تقلید کامل از آن را منفعلانه برگزیدند [۲۷]. این گروه رهبری جریان غربزدگی را بر عهده گرفتند. ازجمله این افراد میتوان به سیدحسن تقیزاده و میرزاملکمخان ناظمالدوله اشاره کرد که معتقد بودند ملت باید سر تا پا فرنگی شود [۲۸]. گروه دوم متدینان متعصب بودند. امامخمینی آنان را عدهای واپسگرا دانسته که با هر گونه نوآوری مخالفاند [۲۹] و ازجمله به نفی کامل غرب و تقابل با تمامی دستاوردهای فکری و مادی آن میپردازند [۳۰] و گروه سوم با توجه به انحطاط سیاسی و اخلاقی غرب، راه میانه را برگزیدند. این افراد همچون امیرکبیر [۳۱] و برخی روشنفکران دینی [۳۲] تمدن غربی را امری اجتنابناپذیر میدانستند و به سمت بومیگرایی آن گام بر میداشتند [۳۳].
اندیشه و تمدن غربی به طور ذاتی عامل انحطاط نیست، بلکه آنچه موجب غربزدگی میشود، سلطه و استعمار غرب [۳۴] و انفعال و عدم واکنش شرقیهاست [۳۵]. امامخمینی حامی این طرز تفکر بود و معتقد بود اسلام با تمدن و پیشرفت صنعتی مخالفت نکرده است [۳۶]؛ ولی ردکردن تمام ارزشها و بنمایههای فکری، اجتماعی و فرهنگ بومی در سخن و رفتار مروجانِ فرهنگ غرب و غربزدگان، بدون ارائه ملاک و معیاری متقن و قابل قبول [۳۷]، باعث شد امامخمینی در برابر این جریان جبههگیری کند و مدینه فاضله خودساخته غربزدگان را ظلمتی بداند که مادیگرایی را جایگزین معنویات کرده است؛ به همین جهت این امر را از اسلامیت خارج دانسته است [۳۸]. امامخمینی غربزدگی را مانند زلزلهای دانسته که ثبات و استواری پایههای اسلام را نشانه گرفته و در صدد است مانع تحقق مبانی اسلام شود [۳۹]. همانطور که برخی غربزدگی را خطرناکترینِ بیماریها میدانستند [۴۰]، ایشان نیز غربزدگی را به نوعی فاجعه، آفت و بیماری مزمن تعبیر میکرد که در پنج ـ شش دهه پیش از انقلاب اسلامی، کشور بدان دچار شده بود [۴۱] و به همین دلیل ایشان باور داشت استقلال ایران با وجود افراد غربزده و بیماری غربزدگی امکانپذیر نخواهد بود [۴۲].
به نظر امامخمینی غربزدگی روی دیگر وابستگی است و توجه زیاد به غرب، منجر به وابستگی روحی به آن میشود [۴۳]. غربزدگی موجب از خود بیگانگی، جداشدن از فرهنگ دینی، تهیشدن از شخصیت اسلامی و شرقی و ازدستدادن اعتماد به نفس میگردد [۴۴]. امامخمینی آزادیهای ایجاد شده در دوران پهلوی را آزادیهای غربی میخواند و افرادی را که به دنبال این آزادیهای منجر به بیبند و باری بودند، غربزده مینامید [۴۵]. ایشان مصیبت بزرگ جوامع شرقی را ازدستدادن استقلال فکری، خودباوری و محتوای بومی میدانست که نتیجه آن گرایش به فرهنگ غربی بود [۴۶] و معتقد بود این کشورها ناگزیر دچار خودباختگی در تمام شئون زندگی در برابر غرب شدهاند [۴۷]. به باور ایشان این امر میتواند در انکار داراییهای علمی، تاریخی و فرهنگی خویش [۴۸]، حتی در استفاده از کلمات و واژگان فرنگی، خرید اجناس غربی، تحقیر و تقبیح دستاوردهای بومی و ملی [۴۹] تحقق یابد. ایشان معتقد بود در چنین شرایطی است که فرهنگ و تمدن غرب برتر و والاتر تلقی میشود [۵۰]. به این ترتیب امامخمینی غربزدگان را کسانی معرفی میکند که هویت خود را گم کردهاند و غرب را قبله خود قرار دادهاند و به سمت آن حرکت میکنند و در حقیقت دنیای غرب، معبود آنان گشته است [۵۱]. ایشان برای جلوگیری از عواقب غربزدگی از بومیسازی تمدن حمایت میکرد [۵۲] (ببینید: تمدن).
گسترش غربزدگی در رژیم پهلوی
امامخمینی نقش حکومت پهلوی در زمینهسازی و گسترش غربزدگی را بسیار مهم میدانست. در دوران حکومت رضاشاه پهلوی، غربزدگی به صورت شتابزدهای در ایران ظاهر شد؛ زیرا وی عامل مهم ورود فرهنگ غربی به کشور بود. این تمایل به غرب به مدد روشنفکران غربزده و مستشاران غربی در قالب سیاست مدرنیزاسیون به اجرا درآمد [۵۳]. پس از عزل رضا پهلوی از سلطنت و آشفتگیهای کشور در پی حضور اشغالگران، فضای جدیدی برای نویسندگان غربزده جهت بروز افکار انحرافیشان فراهم شد [۵۴]. در چنین شرایطی نویسندگانی چون سیداحمد کسروی و علیاکبر حکمیزاده، بنیانهای مذهبی جامعه را به چالش کشیدند.
نخستین واکنش امامخمینی به آفات غربزدگی و در برخورد با چنین جریانهایی، نگارش کتاب کشف اسرار بود که در پاسخ به کتاب اسرار هزارساله حکمیزاده، انتشار یافت [۵۵] (ببینید: کشف اسرار). به نظر امامخمینی گسترش پدیده غربزدگی در ایران، نتیجه اعمال رژیم پهلوی بود که اقتصاد، سیاست، فرهنگ، هنر و دانشگاهها را شامل میشد [۵۶]. بدین لحاظ در آغاز مبارزات سیاسی مسئله غربزدگیِ رژیم و جامعه ازجمله دغدغههای مهم امامخمینی به شمار میرفت؛ چنانکه ایشان در شهریور ۱۳۴۱ برنامههای فرهنگی رژیم پهلوی را حرکتی در جهت تضعیف جوانان و گرایش آنان به غرب معرفی کرد [۵۷].
تلاش در جهت وابستگی همهجانبه به غرب و جداکردن مردم از دین اسلام که دو هدف اصلی جریان غربزدگی بود [۵۸]، بهوضوح در اعمال، سیاستها و رویکردهای رژیم پهلوی مشاهده میشد. سیاهه اعمال محمدرضا پهلوی بهویژه در دوران پس از دهه چهل شمسی، بهخوبی مؤید سخنان امامخمینی درباره برنامههای فرهنگی آن رژیم و دعاوی یادشده است. در نگاه امامخمینی مبادلات فرهنگی با غرب، اعزام دانشجو به خارج، انقلاب سفید [۵۹]، بهکارگیری نیروهای بهائی، یهودی و ضد دین طرفدار غرب [۶۰] و گسترش رفتارهای فرهنگی ناهنجار مبتنی بر فرهنگ غربی ازجمله ترویج روابط آزاد زن و مرد، پوشاک غربی، مصرف نوشابههای الکلی، استفاده از موسیقی و هنر غربی در جامعه مذهبی ایران، بخشی از سیاستهای فرهنگی محمدرضا پهلوی بود که نشان از گرایش وی به غرب داشت [۶۱]. به باور امامخمینی آنچه موجب تشدید این بیماری شد، اقدامات رژیم پهلوی بود که مانعی در راه رشد جوانان و باعث انحراف آنان تلقی میشد [۶۲].
امامخمینی در راستای سیاستهای یادشده سینمای عصر پهلوی را نیز در خدمت فرهنگ غرب و ترویج فساد و ارائه برنامههای غربی و استعماری [۶۳] و مروج فحشا و توحش [۶۴] میدانست؛ از اینرو، مخالفت ایشان با سینما در این دوره را میتوان به دلیل مفسدههای موجود در آن و ترویج گرایشهای غربی و گسترش تربیت استعماری میان جوانان دانست [۶۵] (ببینید: سینما). ایشان در کنار سینما، به مسائل دانشگاهها نیز حساس بود. ایشان دانشگاه زمان پهلوی را متأثر از فضای غربزدگی میدانست و این فرهنگ را متناسب با اهداف استعماری غرب و عامل انواع فسادها در دانشگاه ارزیابی میکرد [۶۶] (ببینید: دانشگاه). ایشان معتقد بود غرب با بهرهگیری از مکتبهای مختلف جهت آسانسازی تأمین منافع خویش، ملل شرق را در دام غربزدگی گرفتار میکند [۶۷]؛ از اینرو ایشان یکی از اهداف اصلی خود در مبارزه با حکومت پهلوی را رهایی از تمام چارچوبهای پوسیده و بیمحتوای تحمیلشده در طول پنجاه سال حکومت پهلوی و بازسازی فرهنگ متعالی ایرانی ـ اسلامی اعلام کرد [۶۸]. در همین راستا ایشان گرایش به غرب را ریشه مفاسدی میدانست که جوانان را با افکار مسموم پرورش میداد [۶۹].
نقش استعمار در گسترش غربزدگی
دولتهای استعماری از راه ترویج غربگرایی در میان جوامع هدف، مسیر منافع سیاسی و اقتصادی خود را دنبال میکنند و با تخریب عناصر و ارزشهای فرهنگهای بومی، گردونه تحولات داخلی کشورهای جهان سوم را به سوی اهداف استعماری خودشان فعلیت میبخشند [۷۰]. از دیدگاه امامخمینی یکی از ضلعهای مهم و تأثیرگذار بر روند گرایش ملتها به سوی غرب، دولتهای استعماری است. فرهنگ غربی و استعماری در صدد است با خارجکردن اسلام از صحنه حیات اجتماعی و سیاسیِ جوامع اسلامی، از طریق نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانهکردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی، منافع خود را محقق سازد [۷۱]. از دیدگاه ایشان فرهنگهای متخاصم غرب و شرق بهخوبی میدانند رقیب سرسخت آنان در حوزه فرهنگ، اسلام است و تنها ارزشهای متعالی اسلامی میتواند آنان را از صحنه حذف کند [۷۲] (ببینید: هجوم فرهنگی و استعمار و استثمار).
امامخمینی ضمن اشاره به نقشههای استکبار در جهت غربزده و شرقزده کردن جوانان و کشور [۷۳] معتقد بود استکبار با اجرای این نقشه، در صدد انحراف نسل جوان از فرهنگ و ارزش خودی و گرایش آنان به سمت شرق و غرب است تا در نهایت همه کشور را دچار غربزدگی و شرقزدگی کند [۷۴]. از دیدگاه ایشان نتیجه نفوذ فرهنگ غرب و شرق وابستگی بدون قید و شرط به آنان و تسلیم در برابر ابرقدرتهاست [۷۵] و دستاورد آن تربیت عوامل استعمارزده و غربزدهای است [۷۶] که سرسپرده ابرقدرتها هستند و از توطئه علیه ملت ابایی ندارند [۷۷]. به بیان دیگر غربزدگان و افرادی که دچار وادادگی فرهنگی هستند، پیاده نظام و کارگزاران غرباند و مأموریت دارند خواسته یا ناخواسته منافع غرب در کشورهای عقبمانده و جهان سومی را تأمین کنند و در ایران، محمدرضا پهلوی مظهر و نماینده این کارگزاران وابسته بود [۷۸].
راهکارهای رهایی از غربزدگی
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران میراثدار فرهنگ، سیاست و اقتصادی بود که رنگ و بوی غربی داشت. در واقع گرایش به غرب، هویت اصلی ایرانی ـ اسلامی را به چالش میکشید [۷۹]؛ از اینرو امامخمینی از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب بر لزوم از میان بردن مظاهر فساد عصر پهلوی ـ که از نشانههای غربزدگی بود ـ تأکید میکرد [۸۰] و برای برون رفت از آن راهکارهایی را بیان کردند که ازجمله آنها:
شناخت و احیای فرهنگ اسلامی ـ ایرانی
امامخمینی راهکار مهم دوری از غربزدگی را شناخت هویت اسلامی ـ ایرانیِ «خود» و مقابله با فرهنگهای بیگانه میدانست [۸۱] (ببینید: هویت). در اینباره ایشان معتقد بود با وجود دانش و فرهنگ غنی اسلامی، گرایش به غرب و غربزدگی بیفایده است و جز بدبختی ملتها اثر دیگری ندارد [۸۲] (ببینید: فرهنگ). ایشان راهکار اصلی مصونیت از آفت غربزدگی را آگاهیرسانی در سطح جامعه میدانست و همواره با هشدار به اقشار مختلف مردم و مسئولان درباره خطر غلبه غربزدگان، به آگاهیرسانی در این زمینه میپرداخت [۸۳]. ایشان قطع روند غربزدگی را در گرو آگاهی و رویگردانی اقشار مختلف مردم از مظاهر غربی [۸۴]، ترویج فرهنگ خودی و جلوگیری از آفت غربزدگی به کمک رسانهها میدانست و تأکید میکرد اگر رسانه درست اداره نشود، امکان تبدیل آن به ابزاری در جهت ترویج بدگمانی به فرهنگ خودی و ترغیب به غربزدگی وجود دارد [۸۵].
اصلاح آموزش
امامخمینی به منظور جلوگیری از نفوذ غربزدگان و غربزدگی در میان جامعه و برای تربیت نسل جوان متعهد و آگاه بر اصلاح آموزش و پرورش تاکید میکرد [۸۶]. ایشان معتقد بود باید از مدارس و دانشگاهها به این امر مهم توجه کرد و با اصلاح نظام آموزش کشور به سمت دفع خطر بزرگ غربزدگی از جامعه حرکت کرد [۸۷] (ببینید: آموزش و پرورش و دانشگاه).
دوری از تجملگرایی
از دیگر محورهای مورد توجه امامخمینی برای دوری از آفت غربزدگی دوری از تجملات و اشرافیگریِ مسئولان بود. امامخمینی باور داشت اگر سادهزیستی سرمنشأ کارهای مسئولان باشد و عزت را در تجملات نبینند و در تجملات از غربیها پیروی نکنند، میتوان امیدوار بود از آفت غربزدگی مصون باشند [۸۸] (ببینید: سادهزیستی و اشرافیت).
پانویس
- ↑ آلاحمد، غربزدگی، ۷۰ ـ ۷۲.
- ↑ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۲۱.
- ↑ آلاحمد، غربزدگی، ۲۶.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۱۶۲.
- ↑ حائری، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران، ۲۳.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانش اجتماعی۲، ۷۵.
- ↑ حلبی، تاریخ نهضتهای دینی ـ سیاسی معاصر، ۳۷ و ۲۲۳.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانش اجتماعی۲، ۷۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانش اجتماعی۲، ۷۵ ـ ۷۶.
- ↑ حائری، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران، ۱۴۲ و ۴۶۷ ـ ۴۶۹.
- ↑ حائری، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران، ۱۹۵ ـ ۲۰۱.
- ↑ آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، ۱۲۸ ـ ۱۲۹.
- ↑ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۷۷.
- ↑ حائری، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران، ۳۹؛ رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، ۲۸ ـ ۲۹.
- ↑ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۸۱ ـ ۲۸۲.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۳.
- ↑ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۸۵.
- ↑ علیزاده، جلالشناسی، ۳۱۸.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۲۴۳.
- ↑ روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب، ۱۰۱.
- ↑ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۱۱۸.
- ↑ مصطفوی، روشنفکری، روحانیت در چالش با پدیده غربزدگی، ۵۷.
- ↑ اکبری معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲ و ۹/۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۲؛ ۱۹/۲۶ و ۲۱/۴۱۹.
- ↑ صدیقی، مسائل نهضتهای اسلامی، ۵۰.
- ↑ امیری، روشنفکری و سیاست، ۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، ۸.
- ↑ امیری، روشنفکری و سیاست، ۵۱.
- ↑ امیری، روشنفکری و سیاست، ۲۲۰.
- ↑ بروجردی، روشنفکران ایران و غرب، ۲۶۳ ـ ۲۶۵.
- ↑ علیزاده، جلالشناسی، ۱۵۳.
- ↑ نراقی، غربت غرب، ۶۹ ـ ۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۵ و ۲۱/۴۰۶.
- ↑ خدایاری و کریمی، بررسی انقلاب اسلامی، ۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۶.
- ↑ آلاحمد، غربزدگی، ۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۷۶ و ۳۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ محسنیانراد، انقلاب، مطبوعات و ارزشها، ۱۷۵؛ فوزی، هویت ملی در ایران، ۱۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۸۰ ـ ۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۹ ـ ۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۷۷ و ۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۰.
- ↑ جاودانی شاهدین، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی، ۹۴.
- ↑ انصاری، حدیث بیداری، ۲۲۲.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۷۷.
- ↑ سیفی، غرب و غربزدگی از دیدگاه امامخمینی، ۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۱ ـ ۴۷۲ و ۱۱/۳۹۶ ـ ۳۹۷؛ ← سلطانی، خط سازش، ۱/۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ فوزی، هویت ملی در ایران، ۱۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۶۳ ـ ۲۶۴ و ۸/۹۴ ـ ۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.
- ↑ قربی، چیستی مفهوم تهاجم و ناتوی فرهنگی، ۱۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۲ ـ ۳۴۳ و ۲۱/۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۵ ـ ۴۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳ ـ ۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۶۳، ۹۱ و ۵/۳۷۱.
- ↑ فوزی، هویت ملی در ایران، ۱۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۴ ـ ۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۲، ۴۱ و ۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۹، ۴۰۶، ۴۱۵ و ۴۱۹ ـ ۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۰۱ ـ ۵۰۲ و ۱۰/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۰۹ و ۱۷/۲۱۹ ـ ۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۸۷.
منابع
- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، نشر خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- آلاحمد، جلال، غربزدگی، تهران، رواق، چاپ اول، ۱۳۴۱ش.
- اکبری معلم، علی، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی با تأکید بر نقش کارویژههای حفظ الگو، قم، مؤسسه بوستان کتاب. چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امیری، جهاندار، روشنفکری و سیاست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- انصاری، حمید، حدیث بیداری، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۰ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایران و غرب، ترجمه جمشید شیرازی، تهران، فرزان روز، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- جاودانی شاهدین، حمید، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه مقابله با آن، مجله روششناسی علوم انسانی، شماره ۳، ۱۳۸۲ش.
- جمعی از نویسندگان، دانش اجتماعی۲، تهران، سپاه پاسداران، بیتا.
- حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
- حلبی، علیاصغر، تاریخ نهضتهای دینی ـ سیاسی معاصر، تهران، بهبهانی، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- خدایاری، ناصر و علیرضا کریمی، بررسی انقلاب اسلامی ایران، تهران، مؤلفان، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- رائین، اسماعیل، حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران، جاویدان، چاپ نهم، ۱۳۷۳ش.
- روحانی، فخر، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، بلیغ، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- سلطانی، مجتبی، خط سازش، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- سیفی نهاوندی، فهیمه، غرب و غربزدگی از دیدگاه امامخمینی، پایاننامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
- صدیقی، کلیم، مسائل نهضتهای اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- علیزاده اشکوری، ذبیحالله، جلالشناسی، تهران، فردوس، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- فوزی تویسرکانی، یحیی، هویت ملی در ایران و آسیبشناسی آن از دیدگاه امامخمینی، مجله متین، شماره ۲۶، ۱۳۸۴ش.
- قربی، سیدمحمدجواد، چیستی مفهوم تهاجم و ناتوی فرهنگی راهکارهایی برای ایران، مجله مطالعات عملیات روانی، شماره ۳۱، ۱۳۹۰ش.
- محسنیانراد، مهدی، انقلاب، مطبوعات و ارزشها، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مصطفوی، پروین، روشنفکری، روحانیت در چالش با پدیده غربزدگی، مجله مطالعات معرفتی، شماره ۷، ۱۳۷۷ش.
- نراقی، احسان، غربت غرب، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۵۴ش.
پیوند به بیرون
- راضیه مهرابی کوشکی، غربزدگی، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۴۸۸-۴۹۴.