۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عصمت'''، پیراستگی | '''عصمت'''، پیراستگی [[پیامبران(ع)|پیامبران]]، [[امامان]] و اولیای الهی(ع) از [[گناه]] و خطا. | ||
== معنی == | == معنی == | ||
عصمت به معنای منع و حفظ بهکار رفته است<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۴/۳۳۱؛ راغب، مفردات، ۵۶۹؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۴۰۳–۴۰۴.</ref> و در اصطلاح کلامی به معنای صفتی است که به واسطه آن شخص از گناه و زشتی مصونیت مییابد.<ref>سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۲۵–۳۲۶؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹؛ ابنمیثم، قواعد المرام، ۱۲۵.</ref> برخی نیز آن را عبارت از | عصمت به معنای منع و حفظ بهکار رفته است<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۴/۳۳۱؛ راغب، مفردات، ۵۶۹؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۴۰۳–۴۰۴.</ref> و در اصطلاح [[علم کلام|کلامی]] به معنای صفتی است که به واسطه آن شخص از [[گناه]] و زشتی مصونیت مییابد.<ref>سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۲۵–۳۲۶؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹؛ ابنمیثم، قواعد المرام، ۱۲۵.</ref> برخی نیز آن را عبارت از ملکه و قوه نفسانی میدانند<ref>حلی، کشف المراد، ۳۶۵.</ref> که با وجود قدرت در معصیت و ترک طاعت، سبب مصونیت دایم صاحب آن از ارتکاب خطا و گناه میشود.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۲۵–۳۲۶.</ref> بر اساس حقیقت و منشأ عصمت، تعاریف دیگری هم شده است. [[امامخمینی]] عصمت را حالت نفسانی و نورانیّت باطنی حاصل از [[یقین]] و اطمینان تام میداند که سبب پرهیز از خطاها و معاصی میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
بحثِ عصمت دارای پیشینهای طولانی است و در [[ادیان الهی]] و بلکه ادیان غیر وحیانی نیز به نوعی به آن توجه شده است.<ref>←ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۸۴–۱۸۵.</ref> در [[دین یهود]] به عصمت پیامبران(ع) توجه شده و برخی سخن پیامبران(ع) را سخن خداوند دانستهاند.<ref>کتاب مقدس، سفر خروج، ب۴، ۱۵.</ref> در [[آیین مسیحیت]] نیز عصمت [[پیامبر(ع)]] بلکه عصمت نویسندگان [[کتاب مقدس]] و تأیید آنان توسط [[روحالقدس]] مطرح شده است.<ref>ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۶.</ref> [[قرآن کریم]] نیز از عصمت [[فرشتگان]] و [[پیامبران(ع)]] یاد کرده<ref>تحریم، ۶؛ ص، ۴۶–۴۷؛ ← طوسی، التبیان، ۱۰/۵۱.</ref> و ابلاغ [[وحی]] و قرآن را از دستبرد تحریف مصون دانسته است.<ref>فصّلت، ۴۲؛ نجم، ۳–۴.</ref> در بعضی احادیث، مانند [[حدیث ثقلین]] به | بحثِ عصمت دارای پیشینهای طولانی است و در [[ادیان الهی]] و بلکه ادیان غیر وحیانی نیز به نوعی به آن توجه شده است.<ref>←ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۸۴–۱۸۵.</ref> در [[دین یهود]] به عصمت پیامبران(ع) توجه شده و برخی سخن پیامبران(ع) را سخن خداوند دانستهاند.<ref>کتاب مقدس، سفر خروج، ب۴، ۱۵.</ref> در [[آیین مسیحیت]] نیز عصمت [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ع)]] بلکه عصمت نویسندگان [[کتاب مقدس]] و تأیید آنان توسط [[روحالقدس]] مطرح شده است.<ref>ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۶.</ref> [[قرآن کریم]] نیز از عصمت [[فرشتگان]] و [[پیامبران(ع)]] یاد کرده<ref>تحریم، ۶؛ ص، ۴۶–۴۷؛ ← طوسی، التبیان، ۱۰/۵۱.</ref> و ابلاغ [[وحی]] و قرآن را از دستبرد تحریف مصون دانسته است.<ref>فصّلت، ۴۲؛ نجم، ۳–۴.</ref> در بعضی احادیث، مانند [[حدیث ثقلین]] به طهارت و عصمت [[اهل بیت (ع)|اهل بیت پیامبر(ص)]] اشاره شده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۳۶/۳۳۱.</ref> | ||
بحث از عصمت در پی آیات و روایات توسعه یافته است و از همان آغاز | بحث از عصمت در پی آیات و روایات توسعه یافته است و از همان آغاز رحلت پیامبر(ص) در اختلافات به سیره و [[سنت]] آن حضرت تمسک کرده<ref>←ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.</ref> و در مسائل گوناگون اعتقادی، کلامی و فقهی تلاش کردهاند در کنار استناد به قرآن، مدعای خویش را با گفتار و رفتار نبوی(ص) همراه سازند تا آنجاکه عصمت پیامبر(ص) به عنوان مسئله کلامی مطرح گردید و مبنای برخی از منابع [[علم فقه]] شد.<ref>ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.</ref> در اوایل قرن دوم هجری قمری، نحلهها و مکتبهای کلامی و فقهی به بحث از عصمت پرداختهاند و بخشی از آثار خود را به این بحث اختصاص دادهاند.<ref>طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین(ع)، ۴۰۰ و ۶۰۰.</ref> در قرنهای بعد، مفسران،<ref>←بحرانی، البرهان، ۱/۳۲۱–۳۲۲؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۳۳۱ و ۳۷۶.</ref> محدثان<ref>کلینی، کافی، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ صدوق، الامالی، ۶۳۲؛ صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲.</ref> و متکلمان شیعی<ref>ابننوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳–۷۵؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، الشافی، ۱/۳۰۰–۳۱۴؛ سبحانی، الالهیات، ۳/۱۶۳.</ref> مسئله عصمت را در آثار خود مطرح کردهاند. | ||
مسئله عصمت با توجه به نقش محوری آن در اختلاف دیرینه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] دربارهٔ مسئله [[امامت]] و شرایط جانشینی پیامبر اکرم(ص) توجه مسلمانان بهویژه اندیشمندان شیعی را برانگیخته؛ به گونهای که لزوم عصمت امام(ع) یکی از اصول اعتقادی و مهمترین ویژگی تفکر شیعه در باب امامت شمرده میشود.<ref>حلبی، تقریب المعارف، ۱۷۲؛ خواجهنصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۲۲؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۳۳۲.</ref> این مسئله تأثیر گستردهای بر نظریات اصولی و استنباط فقهی داشته است؛ بلکه کمتر مسئله فقهی میتوان یافت که مبتنی بر عصمت پیامبر(ص) نباشد<ref>←بهایی، زبدة الاصول، ۱۶۱؛ آملی، الاجتهاد و التقلید، ۷۳؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۱۶؛ ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.</ref> و بررسی آن از این نظر ضروری است که از یک سو ملاک حجیت قرآن و سنت نبوی(ص)، دو منبع مهم استنباط احکام فقهی است و از سوی دیگر، عصمت امام(ع) که مبنای بسیاری از مسایل | مسئله عصمت با توجه به نقش محوری آن در اختلاف دیرینه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] دربارهٔ مسئله [[امامت]] و شرایط جانشینی پیامبر اکرم(ص) توجه مسلمانان بهویژه اندیشمندان شیعی را برانگیخته؛ به گونهای که لزوم عصمت امام(ع) یکی از اصول اعتقادی و مهمترین ویژگی تفکر شیعه در باب امامت شمرده میشود.<ref>حلبی، تقریب المعارف، ۱۷۲؛ خواجهنصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۲۲؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۳۳۲.</ref> این مسئله تأثیر گستردهای بر نظریات اصولی و استنباط فقهی داشته است؛ بلکه کمتر مسئله فقهی میتوان یافت که مبتنی بر عصمت پیامبر(ص) نباشد<ref>←بهایی، زبدة الاصول، ۱۶۱؛ آملی، الاجتهاد و التقلید، ۷۳؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۱۶؛ ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.</ref> و بررسی آن از این نظر ضروری است که از یک سو ملاک حجیت [[قرآن]] و [[سنت|سنت نبوی(ص)]]، دو منبع مهم استنباط احکام فقهی است و از سوی دیگر، عصمت امام(ع) که مبنای بسیاری از مسایل فقه امامیه است، بر پایه عصمت پیامبر(ص) و حجیت کلام ایشان در حق [[امامان معصوم(ع)]] استوار است و از جهت دیگر اختلاف نظرهایی که در تفسیر و قلمرو عصمت وجود دارد باعث تمایزهایی در استنباط فقهی میگردد.<ref>ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۵.</ref> [[امامخمینی]] در آثار خود به بحث از حقیقت، منشأ و اقسام عصمت پرداخته است.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۹–۶۰.</ref> | ||
== حقیقت و منشأ == | == حقیقت و منشأ == | ||
دربارهٔ حقیقت عصمت آرای گوناگونی وجود دارد. هر یک از اندیشمندان اسلامی با توجه به ریشهها و مبادی شکلگیری آن به تعریف آن پرداختهاند.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۸۰.</ref> برخی متکلمان منشأ عصمت را لطف الهی دانستهاند.<ref>ابننوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹.</ref> [[اشاعره]] از آنجاکه هر نوع فاعلیت انسان در اعمال خود را به خداوند نسبت میدهند، عصمت را به انبیا(ع) نسبت نداده، آن را فعل و در نهایت فضل و توفیق الهی قلمداد میکنند.<ref>فخر رازی، المحصل، ۵۲۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۳۱۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۰–۲۸۱؛ ← تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۳.</ref> برخی از متکلمان و بیشتر فلاسفه عصمت را | دربارهٔ حقیقت عصمت آرای گوناگونی وجود دارد. هر یک از اندیشمندان اسلامی با توجه به ریشهها و مبادی شکلگیری آن به تعریف آن پرداختهاند.<ref>مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۸۰.</ref> برخی متکلمان منشأ عصمت را [[لطف الهی]] دانستهاند.<ref>ابننوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹.</ref> [[اشاعره]] از آنجاکه هر نوع فاعلیت انسان در اعمال خود را به خداوند نسبت میدهند، عصمت را به [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] نسبت نداده، آن را فعل و در نهایت فضل و توفیق الهی قلمداد میکنند.<ref>فخر رازی، المحصل، ۵۲۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۳۱۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۰–۲۸۱؛ ← تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۳.</ref> برخی از متکلمان و بیشتر فلاسفه عصمت را ملکه نفسانی میدانند که دارنده آن از ارتکاب [[گناهان]] مصونیت پیدا میکند.<ref>خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹؛ جرجانی، التعریفات، ۶۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۳.</ref> البته در عصمت، تکیه اصلی بر مصونیت دایم شخص معصوم از هر نوع گناه است؛ زیرا آنچه با مقام عصمت تنافی دارد، ارتکاب معصیت یعنی ترک [[واجب]] یا فعل [[حرام]] است؛ چنانکه برخی روایات عصمت پیشوایان الهی(ع) را به معنای خودداری مستمر شخص معصوم(ع) از هر نوع [[حرام]] تفسیر کردهاند.<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲.</ref> | ||
ماهیت عصمت در مباحث کلامی و تفسیری بیشتر به نیروی وجودی تعریف شده است که در انسان ایجاد مصونیت از گناه و خطا میکند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۵۰؛ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۸ و ۵/۷۸–۸۰.</ref>؛ ولی در اینکه این نیرو از چه مقولهای است، دیدگاههای متفاوتی بیان شده است: | ماهیت عصمت در مباحث کلامی و [[تفسیر|تفسیری]] بیشتر به نیروی وجودی تعریف شده است که در انسان ایجاد مصونیت از گناه و خطا میکند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۵۰؛ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۸ و ۵/۷۸–۸۰.</ref>؛ ولی در اینکه این نیرو از چه مقولهای است، دیدگاههای متفاوتی بیان شده است: | ||
# برخی بر این باورند که عصمت فعل بنده و از مقوله [[تقوا]] میباشد که با عمل فرد و خودداری او در ارتباط میباشد<ref>حلی، الألفین، ۱۴۰ و ۱۶۱.</ref> و در واقع عصمت درجه بالایی از تقوا میباشد<ref>سبحانی، مفاهیم القرآن، ۵/۴۹.</ref>؛ | # برخی بر این باورند که عصمت فعل بنده و از مقوله [[تقوا]] میباشد که با عمل فرد و خودداری او در ارتباط میباشد<ref>حلی، الألفین، ۱۴۰ و ۱۶۱.</ref> و در واقع عصمت درجه بالایی از تقوا میباشد<ref>سبحانی، مفاهیم القرآن، ۵/۴۹.</ref>؛ | ||
# برخی آن را از مقوله [[علم]] دانستهاند یعنی علم خاصی که تأثیر قطعی و تخلفناپذیر دارد<ref>طباطبایی، المیزان، ۵/۷۹–۸۰.</ref> و مقصود برخی از علم را آگاهی از سرانجامهای معصیت و طاعت شمردهاند<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۲۴۴.</ref>؛ در حقیقت معرفت و یقینی که سبب رسوخ | # برخی آن را از مقوله [[علم]] دانستهاند یعنی علم خاصی که تأثیر قطعی و تخلفناپذیر دارد<ref>طباطبایی، المیزان، ۵/۷۹–۸۰.</ref> و مقصود برخی از علم را آگاهی از سرانجامهای معصیت و طاعت شمردهاند<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۲۴۴.</ref>؛ در حقیقت معرفت و یقینی که سبب رسوخ ملکه عصمت در [[نفس]] گردیده، مانع از اراده [[گناه]] و سلوک منافی با [[رضای الهی]] میگردد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۵۸ و ۲۳/۵۱۹–۵۲۱.</ref> | ||
امامخمینی نیز بر این باور است که حقیقت عصمت یک حالت نفسانی و نوری باطنی است که از نور کامل و یقین و اطمینان تام حاصل میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> {{ببینید|یقین}}. به اعتقاد ایشان آنچه از معاصی از انسان صادر میشود، از نقصان | امامخمینی نیز بر این باور است که حقیقت عصمت یک حالت نفسانی و نوری باطنی است که از نور کامل و [[یقین]] و اطمینان تام حاصل میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> {{ببینید|یقین}}. به اعتقاد ایشان آنچه از معاصی از انسان صادر میشود، از نقصان یقین و [[ایمان]] است؛ لکن یقین تام و کامل انبیا(ع) و مشاهده حضوری حاصل از آن، آنان را از معاصی و گناه معصوم میکند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> و این به معنای اختیارنداشتن آنان در عدم ارتکاب گناه نیست بلکه عصمت زاییده ایمان است.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> طبق این بیان، عصمت محصول ایمان و یقین است که اگر انسان به حقتعالی ایمان داشته باشد، با چشم [[قلب]] خداوند متعال را حاضر ببیند و باور کند که عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبی و حقتعالی در همه جا حاضر و ناظر است، دیگر مرتکب گناه نخواهد شد.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> امامخمینی مبدأ عصمت پیامبران(ع) را اتصال آنان به حقیقت مطلق الهی و مشاهده حضوری حق میداند؛ زیرا انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) همواره خود را در محضر خدای تعالی که به همه امور احاطه دارد میبینند. اگر انسان یقین کند که تمام عوالم ظاهر و باطن در محضر ربوبی است و ایمان بیاورد که حقتعالی در همه جا حاضر و ناظر است و تمام اعمال و گفتار او را مأموران الهی ثبت میکنند و عذاب [[جهنم]] در پی آن است، امکان ندارد مرتکب گناه شود.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹–۵۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> | ||
[[امامخمینی]] با بیان فرق میان باور عمیق قلبی و اعتقاد علمی، ویژگی انبیا(ع) را باور عمیق قلبی آنان میداند که مانع صدور گناه از آنان میگردد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۵–۱۰۸.</ref> ایشان عنصر یقین را در حصول عصمت یک اصل میداند و معتقد است ایمان و یقین بالاتر از دانستن است و عصمت نتیجه چنین ایمان و باوری است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۵–۱۰۸.</ref> از دیدگاه ایشان، آنچه انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) را از انسانهای عادی متمایز میسازد، علم ویژه و درجه بالای ایمان و یقین تام به حضور حقتعالی است که سبب عصمت آنان از گناه و خطا میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۶۳.</ref> | [[امامخمینی]] با بیان فرق میان باور عمیق قلبی و اعتقاد علمی، ویژگی [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] را باور عمیق قلبی آنان میداند که مانع صدور گناه از آنان میگردد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۵–۱۰۸.</ref> ایشان عنصر یقین را در حصول عصمت یک اصل میداند و معتقد است ایمان و یقین بالاتر از دانستن است و عصمت نتیجه چنین ایمان و باوری است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۵–۱۰۸.</ref> از دیدگاه ایشان، آنچه انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) را از انسانهای عادی متمایز میسازد، علم ویژه و درجه بالای ایمان و یقین تام به حضور حقتعالی است که سبب عصمت آنان از گناه و خطا میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۶۳.</ref> | ||
== عصمت و اختیار == | == عصمت و اختیار == | ||
از آنجاییکه عصمت امری موهبتی و الهی است، ممکن است گمان شود امر عصمت با اختیار ناسازگار است و شخص معصوم از روی اجبار از خطا و گناه مصون میماند و این از موضوعاتی است که متکلمان به آن توجه کردهاند.<ref>←ابننوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ ← دوانی، الرسائل المختاره، ۱۱۸.</ref> عدم درک صحیح از رابطه این دو [[اشاعره]] را به جبرگرایی واداشته؛ به گونهای که عصمت را در معصومان(ع) کمال تلقی نمیکنند.<ref>←خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۸؛ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۴۹.</ref> بعضی [[آیات قرآن]]<ref>یوسف، ۳۲.</ref> و [[روایات]]<ref>طبرسی، احمد، ۲/۳۴۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۰/۱۷۰.</ref> بر اختیاریبودن عصمت پیامبران(ع) و ائمه(ع) تأکید کردهاند. متکلمان امامیه هم ناسازگاری عصمت با قدرت و اختیار انسان را نفی کردهاند.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ خواجهنصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۲۲؛ خواجهنصیر، رسائل، ۴۲۹–۴۳۰؛ حلی، الألفین، ۵۶–۵۷.</ref> دلیل این سازگاری آن است که نیروی عصمت هرگز از میانبرنده قدرت و اختیار انسان نیست تا شخص معصوم را به صورت جبری از کار قبیح بازدارد؛ بلکه باعث تشدید اراده و قدرت اختیار انسان میگردد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۱/۱۶۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۵۹.</ref> | از آنجاییکه عصمت امری موهبتی و الهی است، ممکن است گمان شود امر عصمت با اختیار ناسازگار است و شخص معصوم از روی اجبار از خطا و گناه مصون میماند و این از موضوعاتی است که متکلمان به آن توجه کردهاند.<ref>←ابننوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ ← دوانی، الرسائل المختاره، ۱۱۸.</ref> عدم درک صحیح از رابطه این دو [[اشاعره]] را به جبرگرایی واداشته؛ به گونهای که عصمت را در معصومان(ع) کمال تلقی نمیکنند.<ref>←خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۸؛ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۴۹.</ref> بعضی [[قرآن|آیات قرآن]]<ref>یوسف، ۳۲.</ref> و [[روایات]]<ref>طبرسی، احمد، ۲/۳۴۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۰/۱۷۰.</ref> بر اختیاریبودن عصمت پیامبران(ع) و ائمه(ع) تأکید کردهاند. متکلمان امامیه هم ناسازگاری عصمت با [[قدرت]] و اختیار انسان را نفی کردهاند.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ خواجهنصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۲۲؛ خواجهنصیر، رسائل، ۴۲۹–۴۳۰؛ حلی، الألفین، ۵۶–۵۷.</ref> دلیل این سازگاری آن است که نیروی عصمت هرگز از میانبرنده قدرت و اختیار انسان نیست تا شخص معصوم را به صورت جبری از کار قبیح بازدارد؛ بلکه باعث تشدید اراده و قدرت اختیار انسان میگردد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۱/۱۶۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۵۹.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز عصمت را با [[اختیار]] سازگار دانسته، بر این باور است که عصمت امری برخلاف اختیار و از قبیل امور طبیعی و جبلّی نیست؛ بلکه نورانیت درونی و باطنی است که از [[ایمان]] کامل و [[یقین]] تام حاصل میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> به اعتقاد ایشان معنای عصمت انبیا(ع) و امامان(ع) این نیست که جبرئیل مانع آنان از ارتکاب گناه شود؛ بلکه عصمت زاییده ایمان و معرفت شهودی آنان به حضور و اشراف همیشگی خداوند است؛ آنان پس از خلقت از طینت پاک با [[ریاضت]] و کسب نورانیت و ملکات فاضله همواره خود را در محضر حقتعالی که به همه امور احاطه دارد، | [[امامخمینی]] نیز عصمت را با [[جبر و اختیار|اختیار]] سازگار دانسته، بر این باور است که عصمت امری برخلاف اختیار و از قبیل امور طبیعی و جبلّی نیست؛ بلکه نورانیت درونی و باطنی است که از [[ایمان]] کامل و [[یقین]] تام حاصل میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> به اعتقاد ایشان معنای عصمت انبیا(ع) و امامان(ع) این نیست که [[جبرئیل]] مانع آنان از ارتکاب گناه شود؛ بلکه عصمت زاییده ایمان و معرفت شهودی آنان به حضور و اشراف همیشگی خداوند است؛ آنان پس از خلقت از طینت پاک با [[ریاضت]] و کسب نورانیت و ملکات فاضله همواره خود را در محضر حقتعالی که به همه امور احاطه دارد، مشاهده میکنند و با چشم دل خدای متعال را ناظر بر اعمال خود میبینند؛ این سبب خوف آنان از حقتعالی و محفوظماندن از وقوع در [[گناه]] میشود.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> از اینرو عصمت برای [[معصومان(ع)]] ارزش و کمال بهشمار میرود. در مقابل خطا و لغزش آدمی ناشی از [[غفلت]] و عدم توجه قلبی او به حضور خدای تعالی است؛ در حالیکه پیشوایان الهی(ع) بر اثر توجّه دایم به مقام ربوبی، از روی اختیار مصون از گناه هستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۰.</ref> | ||
== اقسام و گستره عصمت == | == اقسام و گستره عصمت == | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
=== عصمت از خطا در اصل ادعای نبوت === | === عصمت از خطا در اصل ادعای نبوت === | ||
یکی از مهمترین حوزههای عصمت پیامبران(ع) عصمت آنان از | یکی از مهمترین حوزههای عصمت پیامبران(ع) عصمت آنان از خطا و خیانت در اصل ادعای نبوت است؛ زیرا با اصل [[نبوت]] آنان در ارتباط است. عموم مسلمانان دربارهٔ اصل عصمت پیامبران الهی(ع) اتفاق نظر دارند<ref>مفید، اوائل المقالات، ۶۲؛ فخر رازی، عصمة الانبیاء، ۲۶؛ مظفر، عقائد الإمامیه، ۵۳–۵۴.</ref>؛ امّا دربارهٔ گستره عصمت و خصوصیات آن میان فرق اسلامی اختلاف است. | ||
در این زمینه آرای فراوانی وجود دارد؛ ازجمله: | در این زمینه آرای فراوانی وجود دارد؛ ازجمله: | ||
# دیدگاه [[اشاعره]]: اشاعره به عصمت انبیا(ع) از ارتکاب عمدی [[گناهان کبیره]] در زمان نبوّت اعتقاد دارند؛ ولی آنان را از صدور گناه صغیره از روی سهو و نسیان مبری نمیشمارند. چنانکه ارتکاب گناه کبیره و صغیره را عمداً و سهواً پیش از نبوت مغایر با عصمت نمیدانند؛ بلکه حتّی نبوّت کسی را که سابقه کُفر دارد، عقلاً جایز میشمارند<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۴/۱۴۳–۱۴۹.</ref>؛ | # دیدگاه [[اشاعره]]: اشاعره به عصمت انبیا(ع) از ارتکاب عمدی [[گناهان کبیره]] در زمان نبوّت اعتقاد دارند؛ ولی آنان را از صدور گناه صغیره از روی سهو و نسیان مبری نمیشمارند. چنانکه ارتکاب گناه کبیره و صغیره را عمداً و سهواً پیش از نبوت مغایر با عصمت نمیدانند؛ بلکه حتّی نبوّت کسی را که سابقه [[کفر|کُفر]] دارد، عقلاً جایز میشمارند<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۴/۱۴۳–۱۴۹.</ref>؛ | ||
# دیدگاه [[معتزله]]: معتزله به عصمت پیامبران(ع) از ارتکاب گناهان در زمان [[نبوت]] اعتقاد دارند و معتقدند پیش از بعثت نیز پیامبران الهی(ع) از ارتکاب کارهایی که باعث تنفّر عموم میشود، معصوماند؛ امّا صدور گناهان صغیره را عمداً یا سهواً پیش از بعثت منافی با عصمت نمیدانند<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۵/۳۰۰–۳۰۵.</ref>؛ | # دیدگاه [[معتزله]]: معتزله به عصمت پیامبران(ع) از ارتکاب گناهان در زمان [[نبوت]] اعتقاد دارند و معتقدند پیش از بعثت نیز [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] از ارتکاب کارهایی که باعث تنفّر عموم میشود، معصوماند؛ امّا صدور گناهان صغیره را عمداً یا سهواً پیش از بعثت منافی با عصمت نمیدانند<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۵/۳۰۰–۳۰۵.</ref>؛ | ||
# دیدگاه | # دیدگاه امامیّه: طبق این دیدگاه انبیا(ع) و ائمه(ع) از هر جهت عصمت فراگیر دارند و این عصمت اختصاص به دوران تصدّی مقام نبوت و [[امامت]] آنان ندارد، بلکه دوران کودکی پیامبران(ع) و امامان(ع) را نیز دربر میگیرد؛ | ||
=== عصمت پیامبر از خطا و اشتباه در ابلاغ وحی === | === عصمت پیامبر از خطا و اشتباه در ابلاغ وحی === | ||
همان دلیلی که ضرورت نبوت و عصمت پیامبر را در اصل نبوت اثبات میکند این نوع عصمت را نیز ثابت میکند؛ زیرا تا این عصمت نباشد هدف بعثت تأمین نشده و حجت بر مردم تمام نخواهد گشت و در صورتی این پیام به مردم میرسد و حجت بر آنان تمام میشود که پیامبر از خطا و | همان دلیلی که ضرورت نبوت و عصمت پیامبر را در اصل نبوت اثبات میکند این نوع عصمت را نیز ثابت میکند؛ زیرا تا این عصمت نباشد هدف بعثت تأمین نشده و حجت بر مردم تمام نخواهد گشت و در صورتی این پیام به مردم میرسد و حجت بر آنان تمام میشود که پیامبر از خطا و خیانت معصوم باشد.<ref>سبحانی، الالهیات، ۳/۱۸۴؛ ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۴۰۲.</ref> پس همانطور که دلایل نقلی،<ref>بقره، ۱۲۴؛ نجم، ۳؛ حشر، ۷؛ صدوق، عیون اخبار، ۱/۱۹۲–۱۹۵؛ صدوق، الخصال، ۱/۳۱۰ و ۲/۴۲۸؛ ← طبرسی، فضل، جوامع الجامع، ۱/۷۷؛ ← مغنیه، ۱/۸۷.</ref> عصمت آنان را از صدور [[گناه]] و خطای در ابلاغ و دریافت حقایق غیبی اثبات میکند، همچنین ادله عقلی بر ضرورت عصمت پیشوایانِ الهی(ع) مستلزمِ آن است که پیامبر(ع) و امام(ع) در تمام مقاطع زندگی خویش از هر گونه آلودگی به گناه پیراسته باشند تا شک و تردید در [[صداقت]] آنان راه نداشته باشد<ref>صدوق، الاعتقادات، ۹۶؛ مفید، تفسیر الکاشف، اوائل المقالات، ۶۲؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء(ع)، ۱۳۳؛ حلی، انوار الملکوت، ۱۹۶.</ref>؛ | ||
=== عصمت از اشتباه و نسیان در انجام تکالیف === | === عصمت از اشتباه و نسیان در انجام تکالیف === | ||
یکی از حوزههای مهم عصمت که مورد توجه متکلمان بهویژه متکلمان امامیه قرار گرفته، عصمت پیامبر از اشتباه و نسیان در انجام تکالیف است و این بحث در کلام به بحث «سهو النبی» معروف است. بیشتر متکلمان [[شیعه]] سهو پیامبران و امامان(ع) را جایز نمیدانند<ref>حلی، نهج الحق، ۱۴۲–۱۴۷؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۲۳.</ref> و روایاتی را که بیانگر سهو نبی(ص) در نماز است نامعتبر میدانند.<ref>←مفید، عدم سهو النبی(ع)، ۱۷–۳۲.</ref> البته برخی علمای شیعه دربارهٔ سهو و نسیان دیدگاه خاصی دارند و نوعی از سهو را برای پیامبران(ع) و ائمه(ع) جایز دانستهاند و آن را منافی با عصمت نمیشناسند و حتی منکر سهو آنان را اهل غلو میدانند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۳۵۹–۳۶۰.</ref> اینان میان «اِسهاء» (بهسهوانداختن) و «سهو» تفاوت گذاشتهاند و اولی را فعل الهی با پیامبران(ع) میدانند که خداوند گاهی برای مصلحتی، امری را از ذهن آنان محو و آنان را دچار سهو میکند و دومی را مربوط به عامه مردم و نتیجه تسلط [[شیطان]] دانستهاند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۳۶۰؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، ۴/۴۹۰.</ref> همچنانکه حجیت افعال و سیره انبیا(ع) نیز اقتضا میکند که در افعال و گفتار آنان خطا راه نداشته باشد،<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱/۸۶.</ref> مصونماندن از جهل و سهو و فراموشی را نیز دربر میگیرد.<ref>مفید، الفصول المختاره، ۱۰۳–۱۰۴؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء(ع)، ۱۳۳؛ طوسی، الرسائل العشر، ۹۷.</ref> | یکی از حوزههای مهم عصمت که مورد توجه متکلمان بهویژه متکلمان امامیه قرار گرفته، عصمت پیامبر از اشتباه و نسیان در انجام تکالیف است و این بحث در کلام به بحث «سهو النبی» معروف است. بیشتر متکلمان [[شیعه]] سهو پیامبران و امامان(ع) را جایز نمیدانند<ref>حلی، نهج الحق، ۱۴۲–۱۴۷؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۲۳.</ref> و روایاتی را که بیانگر سهو نبی(ص) در [[نماز]] است نامعتبر میدانند.<ref>←مفید، عدم سهو النبی(ع)، ۱۷–۳۲.</ref> البته برخی علمای شیعه دربارهٔ سهو و نسیان دیدگاه خاصی دارند و نوعی از سهو را برای پیامبران(ع) و ائمه(ع) جایز دانستهاند و آن را منافی با عصمت نمیشناسند و حتی منکر سهو آنان را اهل [[غلو]] میدانند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۳۵۹–۳۶۰.</ref> اینان میان «اِسهاء» (بهسهوانداختن) و «سهو» تفاوت گذاشتهاند و اولی را فعل الهی با پیامبران(ع) میدانند که خداوند گاهی برای مصلحتی، امری را از ذهن آنان محو و آنان را دچار سهو میکند و دومی را مربوط به عامه مردم و نتیجه تسلط [[شیطان]] دانستهاند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۳۶۰؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، ۴/۴۹۰.</ref> همچنانکه حجیت افعال و سیره انبیا(ع) نیز اقتضا میکند که در افعال و گفتار آنان خطا راه نداشته باشد،<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱/۸۶.</ref> مصونماندن از جهل و سهو و فراموشی را نیز دربر میگیرد.<ref>مفید، الفصول المختاره، ۱۰۳–۱۰۴؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء(ع)، ۱۳۳؛ طوسی، الرسائل العشر، ۹۷.</ref> | ||
=== عصمت از گناه === | === عصمت از گناه === | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
امامخمینی عصمت را به دو قسم عصمت مطلقه و غیر مطلقه تقسیم میکند و قائل است [[پیامبر اسلام(ص)]] دارای مقام عصمت کبرا و بالاصاله است؛ زیرا دارای کمال مطلق است و از ابتدای [[فطرت]] تا انتها از تصرفات [[ابلیس]] مصون است و سراسر وجود او نور و سعادت و طهارت است و قوای ظاهره و باطنه ایشان نورانی و طاهرند و جز حق در آن تصرف ندارد و اوصیای ایشان(ع) به تبعیّت از ایشان، آن مقام را دارند؛ اما بعضی معصومان از انبیا(ع) و اولیا(ع) دارای عصمت مطلقه نیستند؛ از اینروی از تصرف شیطان خالی نمیباشند؛ چنانکه توجه [[آدم(ع)]] به شجره منهیه از تصرفات ابلیس بزرگ بوده است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۰.</ref> | امامخمینی عصمت را به دو قسم عصمت مطلقه و غیر مطلقه تقسیم میکند و قائل است [[پیامبر اسلام(ص)]] دارای مقام عصمت کبرا و بالاصاله است؛ زیرا دارای کمال مطلق است و از ابتدای [[فطرت]] تا انتها از تصرفات [[ابلیس]] مصون است و سراسر وجود او نور و سعادت و طهارت است و قوای ظاهره و باطنه ایشان نورانی و طاهرند و جز حق در آن تصرف ندارد و اوصیای ایشان(ع) به تبعیّت از ایشان، آن مقام را دارند؛ اما بعضی معصومان از انبیا(ع) و اولیا(ع) دارای عصمت مطلقه نیستند؛ از اینروی از تصرف شیطان خالی نمیباشند؛ چنانکه توجه [[آدم(ع)]] به شجره منهیه از تصرفات ابلیس بزرگ بوده است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۰.</ref> | ||
[[امامخمینی]] عصمت پیامبران الهی(ع) را فراگیر دانسته و آنان را از ارتکاب هر گونه گناه بزرگ و کوچک به دور میداند<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> و کلام برخی از اصحاب امامیه دربارهٔ سهو پیامبر را نمیپذیرد و روایاتی را که دال بر سهواند،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۲/۱۸۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۷/۹۷–۱۲۰.</ref> از حیث سند و متن مردود میشمارد.<ref>الخلل، امامخمینی، ۲۰۴–۲۰۵.</ref> به اعتقاد ایشان معصومان(ع) از ارتکاب بعضی از اعمال که سبب تنفر طبع است به دور میباشند.<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۵۵۱.</ref> ایشان گستره عصمت پیشوایان الهی را از نظر زمان مشتمل بر آغاز تا پایان عمر میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸.</ref> از اینرو در بعضی روایات برای عدم صلاحیت افرادی که مدتی از عمر خود مشرک بودهاند، برای منصب امامت به آیه «لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ عهد من (امامت) به ظالمان نمیرسد»<ref>بقره، ۱۲۴.</ref> استدلال شده است<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۷۶.</ref> {{ببینید|امامت}}. | [[امامخمینی]] عصمت پیامبران الهی(ع) را فراگیر دانسته و آنان را از ارتکاب هر گونه گناه بزرگ و کوچک به دور میداند<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.</ref> و کلام برخی از اصحاب امامیه دربارهٔ سهو پیامبر را نمیپذیرد و روایاتی را که دال بر سهواند،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۲/۱۸۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۷/۹۷–۱۲۰.</ref> از حیث سند و متن مردود میشمارد.<ref>الخلل، امامخمینی، ۲۰۴–۲۰۵.</ref> به اعتقاد ایشان [[معصومان(ع)]] از ارتکاب بعضی از اعمال که سبب تنفر طبع است به دور میباشند.<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۵۵۱.</ref> ایشان گستره عصمت پیشوایان الهی را از نظر زمان مشتمل بر آغاز تا پایان عمر میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸.</ref> از اینرو در بعضی روایات برای عدم صلاحیت افرادی که مدتی از عمر خود مشرک بودهاند، برای منصب [[امامت]] به آیه «لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ عهد من (امامت) به ظالمان نمیرسد»<ref>بقره، ۱۲۴.</ref> استدلال شده است<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۷۶.</ref> {{ببینید|امامت}}. | ||
== عصمت امامان(ع) == | == عصمت امامان(ع) == | ||
از عصمت امامان(ع) در آیات الهی<ref>بقره، ۱۲۴؛ نساء، ۵۹؛ احزاب، ۳۳.</ref> و روایات<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲–۱۳۶.</ref> سخن به میان آمده است. این موضوع از مسائل مهم کلامی است که تأثیر گستردهای بر | از عصمت امامان(ع) در آیات الهی<ref>بقره، ۱۲۴؛ نساء، ۵۹؛ احزاب، ۳۳.</ref> و روایات<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲–۱۳۶.</ref> سخن به میان آمده است. این موضوع از مسائل مهم کلامی است که تأثیر گستردهای بر فقه امامیه دارد.<ref>ضیاییفر، جایگاه مبانی کلامی، ۵۹۲.</ref> یکی از مسائل مهم و زیربنایی که بسیاری از مسائل امامیه بر آن مبتنی است، حجیت گفتار، [[تقریر معصوم|فعل و تقریر امامان معصوم(ع)]] است که بر مبنای عصمت آنان میباشد<ref>حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۴۱.</ref> و در راستای تفسیر [[وحی]] و تبیین جزئیات احکام شرعی است.<ref>حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۲۲۸.</ref> برخی استدلالهای امامیه بر ضرورت نصب امام از طرف خداوند؛ مانند نیاز [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] به حافظ و نگهبان، عصمت امام را نیز اثبات میکند.<ref>ابنمیثم، النجاة فی القیامه، ۵۵؛ حلی، مناهج الیقین، ۴۴۸؛ نراقی، انیس الموحدین، ۱۳۹.</ref> | ||
امامخمینی نیز عصمت را از ویژگیهای مهم امامان(ع) میداند و آن را ادامه عصمت مطلقه [[پیامبر اکرم(ص)]] میشمارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۹–۶۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲.</ref>؛ از اینرو امامان معصوم(ع) حجت خدا بر روی زمیناند که در سیره، رفتار و گفتار در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت میباشند<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶.</ref> {{ببینید|امامت}} و عصمت آنان، مانند عصمت انبیا(ع) ناشی از [[ایمان]] کامل آنان است که خود را در محضر حق میبینند و خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود مشاهده میکنند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> ایشان همه اولیای کامل را در ویژگی [[طهارت]] و پاکی از هر گونه رجس ظاهری و باطنی با پیامبر اکرم(ص) شریک دانسته<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۵.</ref> و بر عصمت و پاکی امامان(ع) از هر گونه لغزش، خطا، سهو و فراموشی تأکید کرده است.<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۴ و ۲۰/۵۴.</ref> | امامخمینی نیز عصمت را از ویژگیهای مهم امامان(ع) میداند و آن را ادامه عصمت مطلقه [[پیامبر اکرم(ص)]] میشمارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۹–۶۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲.</ref>؛ از اینرو امامان معصوم(ع) حجت خدا بر روی زمیناند که در سیره، رفتار و گفتار در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت میباشند<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۳۶.</ref> {{ببینید|امامت}} و عصمت آنان، مانند عصمت انبیا(ع) ناشی از [[ایمان]] کامل آنان است که خود را در محضر حق میبینند و خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود مشاهده میکنند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> ایشان همه اولیای کامل را در ویژگی [[طهارت]] و پاکی از هر گونه رجس ظاهری و باطنی با پیامبر اکرم(ص) شریک دانسته<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۵.</ref> و بر عصمت و پاکی [[امامان(ع)]] از هر گونه لغزش، خطا، سهو و فراموشی تأکید کرده است.<ref>امامخمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۴ و ۲۰/۵۴.</ref> | ||
== رابطه عصمت و استغفار == | == رابطه عصمت و استغفار == | ||
ذیل برخی از آیات چون «لِیغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ»<ref>فتح، ۲.</ref> از بخشش گناه پیامبر(ص) سخن به میان آمده و نسبت عصیان به ایشان داده شده یا اینکه | ذیل برخی از آیات چون «لِیغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ»<ref>فتح، ۲.</ref> از بخشش گناه پیامبر(ص) سخن به میان آمده و نسبت عصیان به ایشان داده شده یا اینکه مغفرت گناه گذشته و آینده پیامبر(ص) یک نعمت الهی و فتح برای پیامبر(ص) قلمداد شده است. این بیان ممکن است با عصمت پیامبر(ص) ناسازگار دانسته شود؛ اما مفسران این آیات را منافی با مقام عصمت نمیدانند<ref>طبرسی، فضل، مجمع البیان، ۷/۵۵ و ۹/۱۶۸؛ ← طباطبایی، المیزان، ۹/۲۸۵ و ۱۸/۲۵۳–۲۵۵.</ref> و معتقدند آنچه با مقام عصمت منافات دارد، نافرمانی و تمرّد از فرمان خدا در ترک [[واجب]] یا انجام گناه است، اما کاربرد کلمات «[[استغفار]]» بر زبان پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) و اقرار آنان به گناه به معنای نافرمانی خداوند نیست؛ زیرا در فرهنگ توحیدی آنان، بسیاری از کارهایی که بر همگان رواست، سزاوار مقرّبان درگاه الهی شمرده نمیشود، بلکه از منظر برگزیدگانِ الهی هر گونه توجه به غیر خدا نوعی گناه تلقّی میشود. | ||
بر این اساس استغفار پیامبران(ع) برای خویش به دلیل عصمت آنان از هر گناه به معنای آمرزشخواهی از [[گناه]] نیست<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۳۶۸–۳۷۱ و ۱۸/۲۵۴.</ref> بلکه از جنبههای گوناگون قابل تبیین است: | بر این اساس استغفار پیامبران(ع) برای خویش به دلیل عصمت آنان از هر گناه به معنای آمرزشخواهی از [[گناه]] نیست<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۳۶۸–۳۷۱ و ۱۸/۲۵۴.</ref> بلکه از جنبههای گوناگون قابل تبیین است: | ||
# نوعی تعلیم به امتهاست برای اینکه امتها رحمت الهی را شامل حال خود کنند، | # نوعی تعلیم به امتهاست برای اینکه امتها [[رحمت الهی]] را شامل حال خود کنند، | ||
# استغفار از گناهان امت خویش است، | # استغفار از گناهان امت خویش است، | ||
# چون پیامبران(ع) هر لحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه از مرتبه پیشین استغفار میکنند.<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۱۶؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۱۴، ۲۸/۵۲ و ۳۲/۳۴۴.</ref> | # چون پیامبران(ع) هر لحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه از مرتبه پیشین [[استغفار]] میکنند.<ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۱۶؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۱۴، ۲۸/۵۲ و ۳۲/۳۴۴.</ref> | ||
از اینرو اطلاق واژه «عصیان» بر پیامبران(ع) و امامان(ع) به معنای رایج آن نیست و مراد از آن ترک اولی است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۱/۹۱.</ref> همچنین واژه «ذنب» در آیات به معنای دنباله و پیامدهای یک عمل تفسیر شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۹/۲۸۶.</ref> از اینرو مفاهیمی مانند | از اینرو اطلاق واژه «عصیان» بر پیامبران(ع) و امامان(ع) به معنای رایج آن نیست و مراد از آن [[ترک اولی]] است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۱/۹۱.</ref> همچنین واژه «ذنب» در آیات به معنای دنباله و پیامدهای یک عمل تفسیر شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۹/۲۸۶.</ref> از اینرو مفاهیمی مانند «[[عفو]]» و «مغفرت» نیز همسان با عصمت مراتبی خواهد داشت.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۳۶۳–۳۶۸.</ref> | ||
امامخمینی نیز استغفار را به معنای [[گناه]] نمیداند و بر این باور است که استغفار تنها منحصر به گناه منافی عصمت نیست بلکه | امامخمینی نیز استغفار را به معنای [[گناه]] نمیداند و بر این باور است که استغفار تنها منحصر به گناه منافی عصمت نیست بلکه مغفرت، ذنب و گناه به اصطلاح عرف عام نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.</ref> همچنین ایشان تعبیر «ذنب» در برخی آیات را به معنای گناه اصطلاحی یعنی ارتکاب [[حرام]] یا ترک [[واجب]] ندانسته؛ بلکه مراد از آن را اموری میداند که با شخصیّت و شئون اولیای الهی(ع) مغایرت دارد. | ||
ایشان با ذکر برخی آیات الهی<ref>فتح، ۱–۲.</ref> و روایات<ref>کلینی، کافی، ۲/۹۵.</ref> به بیان برخی توجیهات اندیشمندان اسلامی<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۷/۷۶.</ref> دربارهٔ نسبت «ذنب» به پیامبر(ص) در آیه «إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً، لِیَغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ»<ref>فتح، ۱–۲.</ref> میپردازد و دربارهٔ گناه و استغفار پیامبر(ص) چند احتمال را مورد بررسی قرار میدهد: | ایشان با ذکر برخی آیات الهی<ref>فتح، ۱–۲.</ref> و روایات<ref>کلینی، کافی، ۲/۹۵.</ref> به بیان برخی توجیهات اندیشمندان اسلامی<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۷/۷۶.</ref> دربارهٔ نسبت «ذنب» به پیامبر(ص) در آیه «إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً، لِیَغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ»<ref>فتح، ۱–۲.</ref> میپردازد و دربارهٔ گناه و استغفار پیامبر(ص) چند احتمال را مورد بررسی قرار میدهد: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
# مراد از غفران و ذنب نسبت به امت پیامبر(ص) میباشد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۸–۳۴۰.</ref> | # مراد از غفران و ذنب نسبت به امت پیامبر(ص) میباشد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۸–۳۴۰.</ref> | ||
امامخمینی وجه اخیر را از نگاه عرفانی مقبول میداند و در بیان آن قائل است که عین ثابتِ [[انسانِ کامل]]، مظهر اسمالله است و اعیانِ تمام وجودات، مظهرِ عین انسان کاملاند و از اینرو هر نقص و گناهی (چه تکوینی و چه تشریعی) که در عالم محقق میشود، طبق حکم ظاهر و مظهر به ظاهر نسبت داده میشود و این انتساب مجازی نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان استغفار منحصر در گناه منافی عصمت نیست و برای ذنب مراتبی است؛ چنانکه گاهی بعضی اعمال نیکو که برای ابرار از حسنات بهشمار میرود، برای مقربان و مخلصان، ذنب محسوب میشود و استغفار رسول خدا(ص) نیز ممکن است از باب توجه به کثرت یا بروز | امامخمینی وجه اخیر را از نگاه عرفانی مقبول میداند و در بیان آن قائل است که عین ثابتِ [[انسان کامل|انسانِ کامل]]، مظهر اسمالله است و اعیانِ تمام وجودات، مظهرِ عین انسان کاملاند و از اینرو هر نقص و گناهی (چه تکوینی و چه تشریعی) که در عالم محقق میشود، طبق حکم ظاهر و مظهر به ظاهر نسبت داده میشود و این انتساب مجازی نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان استغفار منحصر در گناه منافی عصمت نیست و برای ذنب مراتبی است؛ چنانکه گاهی بعضی اعمال نیکو که برای ابرار از حسنات بهشمار میرود، برای مقربان و مخلصان، ذنب محسوب میشود و استغفار رسول خدا(ص) نیز ممکن است از باب توجه به کثرت یا بروز خواطر بوده باشد،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۲–۳۴۳.</ref> بلکه مراد از ذنب و گناه، ذنب وجودی است؛ زیرا از لوازم [[سیر و سلوک|سلوک معنوی]] و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانی، غفران ذنوبی است که این ذنوب لازمه آن مقامات و مدارج است؛ زیرا اگر انسان بخواهد از این عالم به عالم دیگر و به مقامات قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طی کند و به هر مرتبهای که رسید، گناه مرتبه پیش باید بخشیده شود تا در تحت تجلیات ذاتیه احدی تمام ذنوب بخشیده گردد و ذنب وجودی که منشأ و مبدء تمام ذنوب است در ظل کبریای احدی مستور گردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.</ref> ایشان فتح در آیه را گشایش ابواب معارف و [[کشف و شهود|مکاشفات]] از جانب حق میداند و معتقد است وقتی سالک از مرتبه و تعینات قلبی عبور کرد باب [[اسما و صفات]] بر او گشوده میشود و فتح مبین رخ میدهد و شخص تحت غفاریت اسما الهی واقع میشود و پس از این مرحله با تجلیات ذاتی و فنای تعینات خلقی و امری به فتح مطلق میرسد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۱–۳۴۲.</ref> | ||
[[امامخمینی]] با استناد به کلام استاد خود [[محمدعلی شاهآبادی]] مخالفت [[حضرت موسی(ع)]] با [[حضرت خضر(ع)]] را منافی با عصمت نمیداند و قائل است مخالفت آن حضرت برای حفظ حضور حقتعالی بود؛ زیرا [[گناه]]، هتک حرمت مجلس حقتعالی است و موسی(ع) مأمور به حفظ حضور حقتعالی بود. پس حضرت موسی(ع) حافظ حضرت حق و حضرت خضر(ع) حافظ حق حاضر در مقام بوده است و میان این دو مقام فرقی است که تنها | [[امامخمینی]] با استناد به کلام استاد خود [[محمدعلی شاهآبادی]] مخالفت [[حضرت موسی(ع)]] با [[حضرت خضر(ع)]] را منافی با عصمت نمیداند و قائل است مخالفت آن حضرت برای حفظ حضور حقتعالی بود؛ زیرا [[گناه]]، هتک حرمت مجلس حقتعالی است و موسی(ع) مأمور به حفظ حضور حقتعالی بود. پس حضرت موسی(ع) حافظ حضرت حق و حضرت خضر(ع) حافظ حق حاضر در مقام بوده است و میان این دو مقام فرقی است که تنها راسخون در علم به آن آگاه هستند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۶.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |