عصمت

از ویکی امام خمینی

عصمت، پیراستگی پیامبران، امامان و اولیای الهی(ع) از گناه و خطا.

بحث عصمت دارای پیشینه‌ای طولانی است. قرآن کریم از عصمت فرشتگان و پیامبران یاد کرده ‌است. مسئله عصمت با توجه به نقش محوری آن در اختلاف دیرینه شیعه و اهل‌سنت درباره مسئله امامت و شرایط جانشینی پیامبر اکرم(ص) توجه مسلمانان به‌ویژه اندیشمندان شیعی را برانگیخته، به‌گونه‌ای که لزوم عصمت امام(ع) یکی از اصول اعتقادی و مهم‌ترین ویژگی تفکر شیعه در باب امامت شمرده می‌شود.

امام‌خمینی در آثار خود به بحث از حقیقت، منشأ و اقسام عصمت پرداخته و حقیقت عصمت را یک حالت نفسانی و نوری باطنی می‌داند که از نور کامل و یقین و اطمینان تام حاصل می‌شود. ایشان عصمت را با اختیار انسان سازگار دانسته بر این باور است که عصمت امری بر خلاف اختیار و از قبیل امور طبیعی و جبلّی نیست.

به اعتقاد امام‌ خمینی معنای عصمت انبیا و امامان(ع) این است که جبرئیل مانع آنان از ارتکاب گناه شود بلکه عصمت زاییده ایمان و معرفت شهودی آنان به حضور حق‌تعالی است، از این‌رو عصمت برای معصومان ارزش و کمال به شمار می‌رود. ایشان با بیان رابطه عصمت و استغفار برخی آیات الهی را منافی با عصمت نمی‌داند و چند احتمال را در این زمینه مورد بررسی قرار می‌دهد.

معنی

عصمت به معنای منع و حفظ به‌کار رفته است[۱] و در اصطلاح کلامی به معنای صفتی است که به واسطه آن شخص از گناه و زشتی مصونیت می‌یابد.[۲] برخی نیز آن را عبارت از ملکه و قوه نفسانی می‌دانند[۳] که با وجود قدرت در معصیت و ترک طاعت، سبب مصونیت دایم صاحب آن از ارتکاب خطا و گناه می‌شود.[۴] بر اساس حقیقت و منشأ عصمت، تعاریف دیگری هم شده است. امام‌خمینی عصمت را حالت نفسانی و نورانیّت باطنی حاصل از یقین و اطمینان تام می‌داند که سبب پرهیز از خطاها و معاصی می‌گردد.[۵]

پیشینه

بحثِ عصمت دارای پیشینه‌ای طولانی است و در ادیان الهی و بلکه ادیان غیر وحیانی نیز به نوعی به آن توجه شده است.[۶] در دین یهود به عصمت پیامبران(ع) توجه شده و برخی سخن پیامبران(ع) را سخن خداوند دانسته‌اند.[۷] در آیین مسیحیت نیز عصمت پیامبر(ع) بلکه عصمت نویسندگان کتاب مقدس و تأیید آنان توسط روح‌القدس مطرح شده است.[۸] قرآن کریم نیز از عصمت فرشتگان و پیامبران(ع) یاد کرده[۹] و ابلاغ وحی و قرآن را از دستبرد تحریف مصون دانسته است.[۱۰] در بعضی احادیث، مانند حدیث ثقلین به طهارت و عصمت اهل بیت پیامبر(ص) اشاره شده است.[۱۱]

بحث از عصمت در پی آیات و روایات توسعه یافته است و از همان آغاز رحلت پیامبر(ص) در اختلافات به سیره و سنت آن حضرت تمسک کرده[۱۲] و در مسائل گوناگون اعتقادی، کلامی و فقهی تلاش کرده‌اند در کنار استناد به قرآن، مدعای خویش را با گفتار و رفتار نبوی(ص) همراه سازند تا آنجاکه عصمت پیامبر(ص) به عنوان مسئله کلامی مطرح گردید و مبنای برخی از منابع علم فقه شد.[۱۳] در اوایل قرن دوم هجری قمری، نحله‌ها و مکتب‌های کلامی و فقهی به بحث از عصمت پرداخته‌اند و بخشی از آثار خود را به این بحث اختصاص داده‌اند.[۱۴] در قرن‌های بعد، مفسران،[۱۵] محدثان[۱۶] و متکلمان شیعی[۱۷] مسئله عصمت را در آثار خود مطرح کرده‌اند.

مسئله عصمت با توجه به نقش محوری آن در اختلاف دیرینه شیعه و اهل سنت دربارهٔ مسئله امامت و شرایط جانشینی پیامبر اکرم(ص) توجه مسلمانان به‌ویژه اندیشمندان شیعی را برانگیخته؛ به گونه‌ای که لزوم عصمت امام(ع) یکی از اصول اعتقادی و مهم‌ترین ویژگی تفکر شیعه در باب امامت شمرده می‌شود.[۱۸] این مسئله تأثیر گسترده‌ای بر نظریات اصولی و استنباط فقهی داشته است؛ بلکه کمتر مسئله فقهی می‌توان یافت که مبتنی بر عصمت پیامبر(ص) نباشد[۱۹] و بررسی آن از این نظر ضروری است که از یک سو ملاک حجیت قرآن و سنت نبوی(ص)، دو منبع مهم استنباط احکام فقهی است و از سوی دیگر، عصمت امام(ع) که مبنای بسیاری از مسایل فقه امامیه است، بر پایه عصمت پیامبر(ص) و حجیت کلام ایشان در حق امامان معصوم(ع) استوار است و از جهت دیگر اختلاف نظرهایی که در تفسیر و قلمرو عصمت وجود دارد باعث تمایزهایی در استنباط فقهی می‌گردد.[۲۰] امام‌خمینی در آثار خود به بحث از حقیقت، منشأ و اقسام عصمت پرداخته است.[۲۱]

حقیقت و منشأ

دربارهٔ حقیقت عصمت آرای گوناگونی وجود دارد. هر یک از اندیشمندان اسلامی با توجه به ریشه‌ها و مبادی شکل‌گیری آن به تعریف آن پرداخته‌اند.[۲۲] برخی متکلمان منشأ عصمت را لطف الهی دانسته‌اند.[۲۳] اشاعره از آنجاکه هر نوع فاعلیت انسان در اعمال خود را به خداوند نسبت می‌دهند، عصمت را به انبیا(ع) نسبت نداده، آن را فعل و در نهایت فضل و توفیق الهی قلمداد می‌کنند.[۲۴] برخی از متکلمان و بیشتر فلاسفه عصمت را ملکه نفسانی می‌دانند که دارنده آن از ارتکاب گناهان مصونیت پیدا می‌کند.[۲۵] البته در عصمت، تکیه اصلی بر مصونیت دایم شخص معصوم از هر نوع گناه است؛ زیرا آنچه با مقام عصمت تنافی دارد، ارتکاب معصیت یعنی ترک واجب یا فعل حرام است؛ چنان‌که برخی روایات عصمت پیشوایان الهی(ع) را به معنای خودداری مستمر شخص معصوم(ع) از هر نوع حرام تفسیر کرده‌اند.[۲۶]

ماهیت عصمت در مباحث کلامی و تفسیری بیشتر به نیروی وجودی تعریف شده است که در انسان ایجاد مصونیت از گناه و خطا می‌کند[۲۷]؛ ولی در اینکه این نیرو از چه مقوله‌ای است، دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده است:

  1. برخی بر این باورند که عصمت فعل بنده و از مقوله تقوا می‌باشد که با عمل فرد و خودداری او در ارتباط می‌باشد[۲۸] و در واقع عصمت درجه بالایی از تقوا می‌باشد[۲۹]؛
  2. برخی آن را از مقوله علم دانسته‌اند یعنی علم خاصی که تأثیر قطعی و تخلف‌ناپذیر دارد[۳۰] و مقصود برخی از علم را آگاهی از سرانجام‌های معصیت و طاعت شمرده‌اند[۳۱]؛ در حقیقت معرفت و یقینی که سبب رسوخ ملکه عصمت در نفس گردیده، مانع از اراده گناه و سلوک منافی با رضای الهی می‌گردد.[۳۲]

امام‌خمینی نیز بر این باور است که حقیقت عصمت یک حالت نفسانی و نوری باطنی است که از نور کامل و یقین و اطمینان تام حاصل می‌شود[۳۳] (ببینید: یقین). به اعتقاد ایشان آنچه از معاصی از انسان صادر می‌شود، از نقصان یقین و ایمان است؛ لکن یقین تام و کامل انبیا(ع) و مشاهده حضوری حاصل از آن، آنان را از معاصی و گناه معصوم می‌کند[۳۴] و این به معنای اختیارنداشتن آنان در عدم ارتکاب گناه نیست بلکه عصمت زاییده ایمان است.[۳۵] طبق این بیان، عصمت محصول ایمان و یقین است که اگر انسان به حق‌تعالی ایمان داشته باشد، با چشم قلب خداوند متعال را حاضر ببیند و باور کند که عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبی و حق‌تعالی در همه جا حاضر و ناظر است، دیگر مرتکب گناه نخواهد شد.[۳۶] امام‌خمینی مبدأ عصمت پیامبران(ع) را اتصال آنان به حقیقت مطلق الهی و مشاهده حضوری حق می‌داند؛ زیرا انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) همواره خود را در محضر خدای تعالی که به همه امور احاطه دارد می‌بینند. اگر انسان یقین کند که تمام عوالم ظاهر و باطن در محضر ربوبی است و ایمان بیاورد که حق‌تعالی در همه جا حاضر و ناظر است و تمام اعمال و گفتار او را مأموران الهی ثبت می‌کنند و عذاب جهنم در پی آن است، امکان ندارد مرتکب گناه شود.[۳۷]

امام‌خمینی با بیان فرق میان باور عمیق قلبی و اعتقاد علمی، ویژگی انبیا(ع) را باور عمیق قلبی آنان می‌داند که مانع صدور گناه از آنان می‌گردد.[۳۸] ایشان عنصر یقین را در حصول عصمت یک اصل می‌داند و معتقد است ایمان و یقین بالاتر از دانستن است و عصمت نتیجه چنین ایمان و باوری است.[۳۹] از دیدگاه ایشان، آنچه انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) را از انسان‌های عادی متمایز می‌سازد، علم ویژه و درجه بالای ایمان و یقین تام به حضور حق‌تعالی است که سبب عصمت آنان از گناه و خطا می‌گردد.[۴۰]

عصمت و اختیار

از آنجایی‌که عصمت امری موهبتی و الهی است، ممکن است گمان شود امر عصمت با اختیار ناسازگار است و شخص معصوم از روی اجبار از خطا و گناه مصون می‌ماند و این از موضوعاتی است که متکلمان به آن توجه کرده‌اند.[۴۱] عدم درک صحیح از رابطه این دو اشاعره را به جبرگرایی واداشته؛ به گونه‌ای که عصمت را در معصومان(ع) کمال تلقی نمی‌کنند.[۴۲] بعضی آیات قرآن[۴۳] و روایات[۴۴] بر اختیاری‌بودن عصمت پیامبران(ع) و ائمه(ع) تأکید کرده‌اند. متکلمان امامیه هم ناسازگاری عصمت با قدرت و اختیار انسان را نفی کرده‌اند.[۴۵] دلیل این سازگاری آن است که نیروی عصمت هرگز از میان‌برنده قدرت و اختیار انسان نیست تا شخص معصوم را به صورت جبری از کار قبیح بازدارد؛ بلکه باعث تشدید اراده و قدرت اختیار انسان می‌گردد.[۴۶]

امام‌خمینی نیز عصمت را با اختیار سازگار دانسته، بر این باور است که عصمت امری برخلاف اختیار و از قبیل امور طبیعی و جبلّی نیست؛ بلکه نورانیت درونی و باطنی است که از ایمان کامل و یقین تام حاصل می‌شود.[۴۷] به اعتقاد ایشان معنای عصمت انبیا(ع) و امامان(ع) این نیست که جبرئیل مانع آنان از ارتکاب گناه شود؛ بلکه عصمت زاییده ایمان و معرفت شهودی آنان به حضور و اشراف همیشگی خداوند است؛ آنان پس از خلقت از طینت پاک با ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله همواره خود را در محضر حق‌تعالی که به همه امور احاطه دارد، مشاهده می‌کنند و با چشم دل خدای متعال را ناظر بر اعمال خود می‌بینند؛ این سبب خوف آنان از حق‌تعالی و محفوظ‌ماندن از وقوع در گناه می‌شود.[۴۸] از این‌رو عصمت برای معصومان(ع) ارزش و کمال به‌شمار می‌رود. در مقابل خطا و لغزش آدمی ناشی از غفلت و عدم توجه قلبی او به حضور خدای تعالی است؛ در حالی‌که پیشوایان الهی(ع) بر اثر توجّه دایم به مقام ربوبی، از روی اختیار مصون از گناه هستند.[۴۹]

اقسام و گستره عصمت

اندیشمندان اسلامی برای عصمت به اعتبار متعلقِ آن اقسامی قائل‌اند:

عصمت از خطا در اصل ادعای نبوت

یکی از مهم‌ترین حوزه‌های عصمت پیامبران(ع) عصمت آنان از خطا و خیانت در اصل ادعای نبوت است؛ زیرا با اصل نبوت آنان در ارتباط است. عموم مسلمانان دربارهٔ اصل عصمت پیامبران الهی(ع) اتفاق نظر دارند[۵۰]؛ امّا دربارهٔ گستره عصمت و خصوصیات آن میان فرق اسلامی اختلاف است.

در این زمینه آرای فراوانی وجود دارد؛ ازجمله:

  1. دیدگاه اشاعره: اشاعره به عصمت انبیا(ع) از ارتکاب عمدی گناهان کبیره در زمان نبوّت اعتقاد دارند؛ ولی آنان را از صدور گناه صغیره از روی سهو و نسیان مبری نمی‌شمارند. چنان‌که ارتکاب گناه کبیره و صغیره را عمداً و سهواً پیش از نبوت مغایر با عصمت نمی‌دانند؛ بلکه حتّی نبوّت کسی را که سابقه کُفر دارد، عقلاً جایز می‌شمارند[۵۱]؛
  2. دیدگاه معتزله: معتزله به عصمت پیامبران(ع) از ارتکاب گناهان در زمان نبوت اعتقاد دارند و معتقدند پیش از بعثت نیز پیامبران الهی(ع) از ارتکاب کارهایی که باعث تنفّر عموم می‌شود، معصوم‌اند؛ امّا صدور گناهان صغیره را عمداً یا سهواً پیش از بعثت منافی با عصمت نمی‌دانند[۵۲]؛
  3. دیدگاه امامیّه: طبق این دیدگاه انبیا(ع) و ائمه(ع) از هر جهت عصمت فراگیر دارند و این عصمت اختصاص به دوران تصدّی مقام نبوت و امامت آنان ندارد، بلکه دوران کودکی پیامبران(ع) و امامان(ع) را نیز دربر می‌گیرد؛

عصمت پیامبر از خطا و اشتباه در ابلاغ وحی

همان دلیلی که ضرورت نبوت و عصمت پیامبر را در اصل نبوت اثبات می‌کند این نوع عصمت را نیز ثابت می‌کند؛ زیرا تا این عصمت نباشد هدف بعثت تأمین نشده و حجت بر مردم تمام نخواهد گشت و در صورتی این پیام به مردم می‌رسد و حجت بر آنان تمام می‌شود که پیامبر از خطا و خیانت معصوم باشد.[۵۳] پس همان‌طور که دلایل نقلی،[۵۴] عصمت آنان را از صدور گناه و خطای در ابلاغ و دریافت حقایق غیبی اثبات می‌کند، همچنین ادله عقلی بر ضرورت عصمت پیشوایانِ الهی(ع) مستلزمِ آن است که پیامبر(ع) و امام(ع) در تمام مقاطع زندگی خویش از هر گونه آلودگی به گناه پیراسته باشند تا شک و تردید در صداقت آنان راه نداشته باشد[۵۵]؛

عصمت از اشتباه و نسیان در انجام تکالیف

یکی از حوزه‌های مهم عصمت که مورد توجه متکلمان به‌ویژه متکلمان امامیه قرار گرفته، عصمت پیامبر از اشتباه و نسیان در انجام تکالیف است و این بحث در کلام به بحث «سهو النبی» معروف است. بیشتر متکلمان شیعه سهو پیامبران و امامان(ع) را جایز نمی‌دانند[۵۶] و روایاتی را که بیانگر سهو نبی(ص) در نماز است نامعتبر می‌دانند.[۵۷] البته برخی علمای شیعه دربارهٔ سهو و نسیان دیدگاه خاصی دارند و نوعی از سهو را برای پیامبران(ع) و ائمه(ع) جایز دانسته‌اند و آن را منافی با عصمت نمی‌شناسند و حتی منکر سهو آنان را اهل غلو می‌دانند.[۵۸] اینان میان «اِسهاء» (به‌سهوانداختن) و «سهو» تفاوت گذاشته‌اند و اولی را فعل الهی با پیامبران(ع) می‌دانند که خداوند گاهی برای مصلحتی، امری را از ذهن آنان محو و آنان را دچار سهو می‌کند و دومی را مربوط به عامه مردم و نتیجه تسلط شیطان دانسته‌اند.[۵۹] همچنان‌که حجیت افعال و سیره انبیا(ع) نیز اقتضا می‌کند که در افعال و گفتار آنان خطا راه نداشته باشد،[۶۰] مصون‌ماندن از جهل و سهو و فراموشی را نیز دربر می‌گیرد.[۶۱]

عصمت از گناه

از اقسام عصمت، عصمت از گناه است، اما اینکه مراد از گناه در این‌جا همه اقسام آن است یا نوع خاصی از آن دیدگاه یکسانی وجود ندارد؛ برخی مراد از گناه در عصمت انبیا(ع) را دروغ و خیانت در وحی می‌دانند.[۶۲] برخی آن را گسترش داده و شامل گناه کبیره و صغیره شمرده‌اند.[۶۳] برخی نیز آن را شامل گناه اخلاقی نیز دانسته‌اند؛ از این‌رو لازم است پیامبر از امور خلاف مروت مبری باشد.[۶۴]

امام‌خمینی عصمت را به دو قسم عصمت مطلقه و غیر مطلقه تقسیم می‌کند و قائل است پیامبر اسلام(ص) دارای مقام عصمت کبرا و بالاصاله است؛ زیرا دارای کمال مطلق است و از ابتدای فطرت تا انتها از تصرفات ابلیس مصون است و سراسر وجود او نور و سعادت و طهارت است و قوای ظاهره و باطنه ایشان نورانی و طاهرند و جز حق در آن تصرف ندارد و اوصیای ایشان(ع) به تبعیّت از ایشان، آن مقام را دارند؛ اما بعضی معصومان از انبیا(ع) و اولیا(ع) دارای عصمت مطلقه نیستند؛ از این‌روی از تصرف شیطان خالی نمی‌باشند؛ چنان‌که توجه آدم(ع) به شجره منهیه از تصرفات ابلیس بزرگ بوده است.[۶۵]

امام‌خمینی عصمت پیامبران الهی(ع) را فراگیر دانسته و آنان را از ارتکاب هر گونه گناه بزرگ و کوچک به دور می‌داند[۶۶] و کلام برخی از اصحاب امامیه دربارهٔ سهو پیامبر را نمی‌پذیرد و روایاتی را که دال بر سهواند،[۶۷] از حیث سند و متن مردود می‌شمارد.[۶۸] به اعتقاد ایشان معصومان(ع) از ارتکاب بعضی از اعمال که سبب تنفر طبع است به دور می‌باشند.[۶۹] ایشان گستره عصمت پیشوایان الهی را از نظر زمان مشتمل بر آغاز تا پایان عمر می‌داند.[۷۰] از این‌رو در بعضی روایات برای عدم صلاحیت افرادی که مدتی از عمر خود مشرک بوده‌اند، برای منصب امامت به آیه «لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ عهد من (امامت) به ظالمان نمی‌رسد»[۷۱] استدلال شده است[۷۲] (ببینید: امامت).

عصمت امامان(ع)

از عصمت امامان(ع) در آیات الهی[۷۳] و روایات[۷۴] سخن به میان آمده است. این موضوع از مسائل مهم کلامی است که تأثیر گسترده‌ای بر فقه امامیه دارد.[۷۵] یکی از مسائل مهم و زیربنایی که بسیاری از مسائل امامیه بر آن مبتنی است، حجیت گفتار، فعل و تقریر امامان معصوم(ع) است که بر مبنای عصمت آنان می‌باشد[۷۶] و در راستای تفسیر وحی و تبیین جزئیات احکام شرعی است.[۷۷] برخی استدلال‌های امامیه بر ضرورت نصب امام از طرف خداوند؛ مانند نیاز شریعت به حافظ و نگهبان، عصمت امام را نیز اثبات می‌کند.[۷۸]

امام‌خمینی نیز عصمت را از ویژگی‌های مهم امامان(ع) می‌داند و آن را ادامه عصمت مطلقه پیامبر اکرم(ص) می‌شمارد[۷۹]؛ از این‌رو امامان معصوم(ع) حجت خدا بر روی زمین‌اند که در سیره، رفتار و گفتار در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت می‌باشند[۸۰] (ببینید: امامت) و عصمت آنان، مانند عصمت انبیا(ع) ناشی از ایمان کامل آنان است که خود را در محضر حق می‌بینند و خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود مشاهده می‌کنند.[۸۱] ایشان همه اولیای کامل را در ویژگی طهارت و پاکی از هر گونه رجس ظاهری و باطنی با پیامبر اکرم(ص) شریک دانسته[۸۲] و بر عصمت و پاکی امامان(ع) از هر گونه لغزش، خطا، سهو و فراموشی تأکید کرده است.[۸۳]

رابطه عصمت و استغفار

ذیل برخی از آیات چون «لِیغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ»[۸۴] از بخشش گناه پیامبر(ص) سخن به میان آمده و نسبت عصیان به ایشان داده شده یا اینکه مغفرت گناه گذشته و آینده پیامبر(ص) یک نعمت الهی و فتح برای پیامبر(ص) قلمداد شده است. این بیان ممکن است با عصمت پیامبر(ص) ناسازگار دانسته شود؛ اما مفسران این آیات را منافی با مقام عصمت نمی‌دانند[۸۵] و معتقدند آنچه با مقام عصمت منافات دارد، نافرمانی و تمرّد از فرمان خدا در ترک واجب یا انجام گناه است، اما کاربرد کلمات «استغفار» بر زبان پیامبران(ع) و امامان معصوم(ع) و اقرار آنان به گناه به معنای نافرمانی خداوند نیست؛ زیرا در فرهنگ توحیدی آنان، بسیاری از کارهایی که بر همگان رواست، سزاوار مقرّبان درگاه الهی شمرده نمی‌شود، بلکه از منظر برگزیدگانِ الهی هر گونه توجه به غیر خدا نوعی گناه تلقّی می‌شود.

بر این اساس استغفار پیامبران(ع) برای خویش به دلیل عصمت آنان از هر گناه به معنای آمرزش‌خواهی از گناه نیست[۸۶] بلکه از جنبه‌های گوناگون قابل تبیین است:

  1. نوعی تعلیم به امت‌هاست برای اینکه امت‌ها رحمت الهی را شامل حال خود کنند،
  2. استغفار از گناهان امت خویش است،
  3. چون پیامبران(ع) هر لحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه از مرتبه پیشین استغفار می‌کنند.[۸۷]

از این‌رو اطلاق واژه «عصیان» بر پیامبران(ع) و امامان(ع) به معنای رایج آن نیست و مراد از آن ترک اولی است.[۸۸] همچنین واژه «ذنب» در آیات به معنای دنباله و پیامدهای یک عمل تفسیر شده است.[۸۹] از این‌رو مفاهیمی مانند «عفو» و «مغفرت» نیز همسان با عصمت مراتبی خواهد داشت.[۹۰]

امام‌خمینی نیز استغفار را به معنای گناه نمی‌داند و بر این باور است که استغفار تنها منحصر به گناه منافی عصمت نیست بلکه مغفرت، ذنب و گناه به اصطلاح عرف عام نیست.[۹۱] همچنین ایشان تعبیر «ذنب» در برخی آیات را به معنای گناه اصطلاحی یعنی ارتکاب حرام یا ترک واجب ندانسته؛ بلکه مراد از آن را اموری می‌داند که با شخصیّت و شئون اولیای الهی(ع) مغایرت دارد.

ایشان با ذکر برخی آیات الهی[۹۲] و روایات[۹۳] به بیان برخی توجیهات اندیشمندان اسلامی[۹۴] دربارهٔ نسبت «ذنب» به پیامبر(ص) در آیه «إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً، لِیَغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ»[۹۵] می‌پردازد و دربارهٔ گناه و استغفار پیامبر(ص) چند احتمال را مورد بررسی قرار می‌دهد:

  1. مراد از گناه، ترک مستحب است،
  2. مراد از مغفرت و گناه با توجه به آیه الهی تعظیم آن حضرت و در مقام حسن خطاب است،
  3. مراد از استغفار و گناه، گناه دیگران نسبت به پیامبر(ص) و امت است،
  4. مراد از غفران و ذنب نسبت به امت پیامبر(ص) می‌باشد.[۹۶]

امام‌خمینی وجه اخیر را از نگاه عرفانی مقبول می‌داند و در بیان آن قائل است که عین ثابتِ انسانِ کامل، مظهر اسم‌الله است و اعیانِ تمام وجودات، مظهرِ عین انسان کامل‌اند و از این‌رو هر نقص و گناهی (چه تکوینی و چه تشریعی) که در عالم محقق می‌شود، طبق حکم ظاهر و مظهر به ظاهر نسبت داده می‌شود و این انتساب مجازی نیست.[۹۷] به اعتقاد ایشان استغفار منحصر در گناه منافی عصمت نیست و برای ذنب مراتبی است؛ چنان‌که گاهی بعضی اعمال نیکو که برای ابرار از حسنات به‌شمار می‌رود، برای مقربان و مخلصان، ذنب محسوب می‌شود و استغفار رسول خدا(ص) نیز ممکن است از باب توجه به کثرت یا بروز خواطر بوده باشد،[۹۸] بلکه مراد از ذنب و گناه، ذنب وجودی است؛ زیرا از لوازم سلوک معنوی و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانی، غفران ذنوبی است که این ذنوب لازمه آن مقامات و مدارج است؛ زیرا اگر انسان بخواهد از این عالم به عالم دیگر و به مقامات قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طی کند و به هر مرتبه‌ای که رسید، گناه مرتبه پیش باید بخشیده شود تا در تحت تجلیات ذاتیه احدی تمام ذنوب بخشیده گردد و ذنب وجودی که منشأ و مبدء تمام ذنوب است در ظل کبریای احدی مستور گردد.[۹۹] ایشان فتح در آیه را گشایش ابواب معارف و مکاشفات از جانب حق می‌داند و معتقد است وقتی سالک از مرتبه و تعینات قلبی عبور کرد باب اسما و صفات بر او گشوده می‌شود و فتح مبین رخ می‌دهد و شخص تحت غفاریت اسما الهی واقع می‌شود و پس از این مرحله با تجلیات ذاتی و فنای تعینات خلقی و امری به فتح مطلق می‌رسد.[۱۰۰]

امام‌خمینی با استناد به کلام استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی مخالفت حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) را منافی با عصمت نمی‌داند و قائل است مخالفت آن حضرت برای حفظ حضور حق‌تعالی بود؛ زیرا گناه، هتک حرمت مجلس حق‌تعالی است و موسی(ع) مأمور به حفظ حضور حق‌تعالی بود. پس حضرت موسی(ع) حافظ حضرت حق و حضرت خضر(ع) حافظ حق حاضر در مقام بوده است و میان این دو مقام فرقی است که تنها راسخون در علم به آن آگاه هستند.[۱۰۱]

پانویس

  1. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۴/۳۳۱؛ راغب، مفردات، ۵۶۹؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ‏۱۲/۴۰۳–۴۰۴.
  2. سید مرتضی، رسائل، ۳/۳۲۵–۳۲۶؛ خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹؛ ابن‌میثم، قواعد المرام، ۱۲۵.
  3. حلی، کشف المراد، ۳۶۵.
  4. مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل، ‏۳/۳۲۵–۳۲۶.
  5. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  6. ←ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۸۴–۱۸۵.
  7. کتاب مقدس، سفر خروج، ب۴، ۱۵.
  8. ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۶.
  9. تحریم، ۶؛ ص، ۴۶–۴۷؛ ← طوسی، التبیان، ۱۰/۵۱.
  10. فصّلت، ۴۲؛ نجم، ۳–۴.
  11. مجلسی، بحارالانوار، ۳۶/۳۳۱.
  12. ←ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.
  13. ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.
  14. طبری، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین(ع)، ۴۰۰ و ۶۰۰.
  15. ←بحرانی، البرهان، ۱/۳۲۱–۳۲۲؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۳۳۱ و ۳۷۶.
  16. کلینی، کافی، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ صدوق، الامالی، ۶۳۲؛ صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲.
  17. ابن‌نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳–۷۵؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، الشافی، ۱/۳۰۰–۳۱۴؛ سبحانی، الالهیات، ‏۳/۱۶۳.
  18. حلبی، تقریب المعارف، ۱۷۲؛ خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۲۲؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۳۳۲.
  19. ←بهایی، زبدة الاصول، ۱۶۱؛ آملی، الاجتهاد و التقلید، ۷۳؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۱۶؛ ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۹.
  20. ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۳۸۵.
  21. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۹–۶۰.
  22. مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۲۸؛ سید مرتضی، رسائل، ‏۳/۳۲۶؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۸۰.
  23. ابن‌نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹.
  24. فخر رازی، المحصل، ۵۲۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۳۱۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۰–۲۸۱؛ ← تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۳.
  25. خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۹؛ جرجانی، التعریفات، ۶۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۱۸۳.
  26. صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲.
  27. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۵۰؛ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۸ و ۵/۷۸–۸۰.
  28. حلی، الألفین، ۱۴۰ و ۱۶۱.
  29. سبحانی، مفاهیم القرآن، ۵/۴۹.
  30. طباطبایی، المیزان، ۵/۷۹–۸۰.
  31. فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۲۴۴.
  32. مطهری، مجموعه آثار، ‏۲/۱۵۸ و ‏۲۳/۵۱۹–۵۲۱.
  33. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  34. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  35. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
  36. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
  37. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۹–۵۰؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  38. امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۵–۱۰۸.
  39. امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۵–۱۰۸.
  40. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۶۳.
  41. ←ابن‌نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۷۳؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ ← دوانی، الرسائل المختاره، ۱۱۸.
  42. ←خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۳۶۸؛ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۴۹.
  43. یوسف، ۳۲.
  44. طبرسی، احمد، ۲/۳۴۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۰/۱۷۰.
  45. مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۲۲؛ خواجه‌نصیر، رسائل، ۴۲۹–۴۳۰؛ حلی، الألفین، ۵۶–۵۷.
  46. طباطبایی، المیزان، ۱۱/۱۶۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ‏۲/۱۵۹.
  47. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  48. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۸/۱۱۰.
  50. مفید، اوائل المقالات، ۶۲؛ فخر رازی، عصمة الانبیاء، ۲۶؛ مظفر، عقائد الإمامیه، ۵۳–۵۴.
  51. آمدی، تصنیف غرر، ۴/۱۴۳–۱۴۹.
  52. قاضی‌عبدالجبار، المغنی، ۱۵/۳۰۰–۳۰۵.
  53. سبحانی، الالهیات، ۳/۱۸۴؛ ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۴۰۲.
  54. بقره، ۱۲۴؛ نجم، ۳؛ حشر، ۷؛ صدوق، عیون اخبار، ۱/۱۹۲–۱۹۵؛ صدوق، الخصال، ۱/۳۱۰ و ۲/۴۲۸؛ ← طبرسی، فضل، جوامع الجامع، ۱/۷۷؛ ← مغنیه، ۱/۸۷.
  55. صدوق، الاعتقادات، ۹۶؛ مفید، تفسیر الکاشف، اوائل المقالات، ۶۲؛ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء(ع)، ۱۳۳؛ حلی، انوار الملکوت، ۱۹۶.
  56. حلی، نهج الحق، ۱۴۲–۱۴۷؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۴۲۳.
  57. ←مفید، عدم سهو النبی(ع)، ۱۷–۳۲.
  58. صدوق، من لایحضر، ۱/۳۵۹–۳۶۰.
  59. صدوق، من لایحضر، ۱/۳۶۰؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، ۴/۴۹۰.
  60. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱/۸۶.
  61. مفید، الفصول المختاره، ۱۰۳–۱۰۴؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء(ع)، ۱۳۳؛ طوسی، الرسائل العشر، ۹۷.
  62. ←حلی، علامه، کشف المراد، ۳۴۹؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۶۳.
  63. حلی، علامه، کشف المراد، ۳۴۹؛ لاهیجی، سرمایه ایمان، ۹۱.
  64. ←حلی، علامه، رسالة السعدیه، ۷۶؛ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۹/۳۹۷–۳۹۸؛ خرازی، بدایة المعارف الالهیة، ۱/۲۴۷؛ ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۴۱۹.
  65. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۶۰.
  66. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  67. طوسی، تهذیب الاحکام، ۲/۱۸۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۷/۹۷–۱۲۰.
  68. الخلل، امام‌خمینی، ۲۰۴–۲۰۵.
  69. امام‌خمینی، البیع، ۲/۵۵۱.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۸.
  71. بقره، ۱۲۴.
  72. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۷۶.
  73. بقره، ۱۲۴؛ نساء، ۵۹؛ احزاب، ۳۳.
  74. صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۲–۱۳۶.
  75. ضیایی‌فر، جایگاه مبانی کلامی، ۵۹۲.
  76. حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۴۱.
  77. حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۲۲۸.
  78. ابن‌میثم، النجاة فی القیامه، ۵۵؛ حلی، مناهج الیقین، ۴۴۸؛ نراقی، انیس الموحدین، ۱۳۹.
  79. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۹–۶۰؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۵۱–۵۵۲.
  80. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۳۶.
  81. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
  82. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۳۵.
  83. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۴/۵۰۱؛ امام‌خمینی، صحیفه، ‏۳/۳۰۴ و ‏۲۰/۵۴.
  84. فتح، ۲.
  85. طبرسی، فضل، مجمع البیان، ۷/۵۵ و ۹/۱۶۸؛ ← طباطبایی، المیزان، ۹/۲۸۵ و ۱۸/۲۵۳–۲۵۵.
  86. طباطبایی، المیزان، ۶/۳۶۸–۳۷۱ و ۱۸/۲۵۴.
  87. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۱۶؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۱۴، ۲۸/۵۲ و ۳۲/۳۴۴.
  88. مجلسی، بحارالانوار، ۱۱/۹۱.
  89. طباطبایی، المیزان، ۹/۲۸۶.
  90. طباطبایی، المیزان، ۶/۳۶۳–۳۶۸.
  91. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
  92. فتح، ۱–۲.
  93. کلینی، کافی، ۲/۹۵.
  94. مجلسی، بحارالانوار، ۱۷/۷۶.
  95. فتح، ۱–۲.
  96. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۸–۳۴۰.
  97. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۸.
  98. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲–۳۴۳.
  99. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
  100. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۱–۳۴۲.
  101. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۶.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • آملی، میرزاهاشم، الاجتهاد و التقلید، تقریر ضیاءالدین نجفی، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم‌بن‌علی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامه، قم، مجمع فکر اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌نوبخت، ابراهیم، الیاقوت فی علم الکلام، تحقیق علی‌اکبر ضیایی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الخلل فی الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم … ‏، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • بهایی عاملی، محمدبن‌حسین، زبدة الاصول، قم، مرصاد، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • حکیم طباطبایی، سیدمحمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، تحقیق فارس حسون، قم، نشر الهادی، ۱۴۰۴ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الألفین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، قم‏، شریف رضی‏، چاپ دوم‏، ۱۳۶۳ش‏.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، الرسالة السعدیه، بیروت، دارالصفوه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، مناهج الیقین فی اصول الدین، تحقیق یعقوب جعفری، تهران، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، تعلیق عین‌الله حسنی ارموی، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • خرازی، سیدمحسن، بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، رسائل خواجه‌نصیرالدین طوسی، بیروت‏، دارالأضواء، چاپ دوم‏، ۱۴۰۵ق‏.
  • دوانی، جلال‌الدین، الرسائل المختاره، به کوشش احمد تویسرکانی، اصفهان، کتابخانه امام‌امیرالمؤمنین(ع)، بی‌تا.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، تنزیه الأنبیاء علیهم السلام‏، قم، شریف رضی‏، بی‌تا.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم‏، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الشافی فی الامامه، تحقیق سیدعبدالزهراء حسینی، تهران، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الاعتقادات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، معانی الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی، در اجتهاد، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی أهل‌اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری امامی، محمدبن‌جریر، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین(ع)، قم، الواصف، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، ‏الرسائل العشر، قم‏، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ دوم‏، ۱۴۱۴ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریه، تحقیق علی حاجی‌آبادی و عباس جلالی‌نیا، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه، چاپ اول‏، ۱۴۲۰ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، تحقیق سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • فخر رازی، المحصل، تصحیح اتای، عمان، دارالرازی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • فخر رازی، عصمة الأنبیاء(ع)، بیروت، ‏ دارالکتب العلمیه، چاپ دوم‏، ۱۴۰۹ق‏.
  • فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تصحیح صادق لاریجانی، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • مظفر، محمدرضا، عقائد الإمامیه، تحقیق حامد نجفی، قم، انصاریان‏، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش‏.
  • مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، عدم سهو النبی(ص)، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الفصول المختاره، قم، ‏کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق‏.
  • مفید، محمدبن‌محمد، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • ناس، جان‌بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
  • نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، تصحیح قاضی طباطبایی، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.

پیوند به بیرون