معتزله

از ویکی امام خمینی

معتزله: یکی از مکاتب کلامی اهل سنت

واصل‌بن‌عطا این مکتب را در اوایل قرن دوم هجری پدید آورد و کسانی چون عمروبن‌عبید نظّام، ابوالهذیل علاف و قاضی‌عبدالجبار راه او را ادامه دادند.[۱] روش معتزله به‌کاربردن نوعی منطق و استدلال در فهم و درک اصول دین بود. بدیهی است نخستین شرط چنین روشی، اعتقاد به حجیت و استقلال عقل است. معتزله عقل را تنها اساس حقیقت و واقعیت می‌داند و می‌کوشد ایمان را به زبان تفکر محض، تفسیر کند.[۲] اصول و عقاید معتزله، پنج اصل است: توحید، عدل، وعد و وعید، منزله بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر. دو اصل اول، جزء مسائل ایمانی و اعتقادی و سه اصل بعدی، معرّف و مشخص مکتب معتزله است.[۳]

امام‌خمینی در آثار خود در ضمن بحث‌های مربوط به قضا و قدر، قدرت، اراده الهی و اختیار انسان، نیز در آثار اصولی خود، در بحث «اوامر و نواهی» به مناسبت‌هایی به تبیین علل و دلایل مبانی اهل تفویض و معتزله پرداخته، انکار برخی اصول اعتقادی مانند توحید افعالی را نتیجه نفی قدرت، اراده الهی و تفسیر نادرست اراده و اختیار انسان می‌داند.[۴] از نظر امام‌خمینی، خداوند خالق فعل انسان است؛ به این معنا که خدا به فعل انسان وجود می‌دهد؛ امّا مجرای افاضه وجود به فعل ارادی انسان، وجود خود انسان است که عین آن است. از این‌رو فعل ارادی او در عین اینکه مخلوق خداست، به اختیار خود او نیز هست.[۵]

ایشان در مباحث کلامی به مکتب معتزله توجه داشته، برخی مسائل و مبانی آنها را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله:

الف) صفات الهی: معتزله به سبب پرهیز از ترکیب ذات، به انکار صفات معتقد شده، به نظریه نیابت ذات از صفات قائل شده‌اند؛[۶] به عنوان مثال اگر گفته می‌شود واجب‌الوجود رحیم است، مقصود اثبات صفت رحمت به معنای «رقّت قلب» نیست؛ زیرا منافی با وجود است، بلکه مراد اثبات اثر و غایت رحمت است.[۷] لازمه این دیدگاه، نفی کاربرد حقیقی صفات کمالی بر ذات الهی است.[۸]

امام‌خمینی در برخی آثار خود، معتقد است برخی متکلمان اسلامی، مانند معتزله جانب تفریط را گرفته، صفات ایجابی را از ذات خدا سلب، و ذات الهی را نائب مناب صفات می‌دانند[۹] و معتقدند آن آثاری که از علم مطلوب است، از ذات ساخته است و آن آثاری که از قدرت مطلوب است، از ذات بر می‌آید.[۱۰] ایشان این نظریه را باطل می‌داند. (ببینید: اسما و صفات و توحید(۱))

ب) علم الهی: معتزله با توجه به اشکالات وارد در علم قبل از ایجاد اشیا، قائل به ثبوت ماهیات معدومه شدند.[۱۱] آنان معتقدند علم حق‌تعالی پیش از تحقق موجودات، به ثابتات ازلیه تعلق می‌گیرد که نه موجودند و نه معدوم. این ثابتات منفصل از ذات حق هستند و پیش از وجود خارجی و در حال عدم، ثبوت دارند.[۱۲]

امام‌خمینی این گفته را با توجه به ترادف وجود با ثبوت و ثابت با موجود، باطل می‌داند و معتقد است غیر از وجود چیزی متحقق نیست و حقیقت علم، امری وجودی است که همان حضور معلوم نزد عالم است و همه حقایق نزد حق‌تعالی موجود و حاضرند.[۱۳] ایشان در این تحلیل قول معتزله را جزء نظریه‌هایی می‌داند که علم خداوند به اشیا را هم مغایر و زاید بر ذات و هم منفصل از ذات می‌دانند.[۱۴] به اعتقاد ایشان، معتزله برای اینکه علم پیشین خداوند به اشیا را موجه جلوه دهند، مدعی شدند ماهیات اشیا، پیش از اینکه موجود شوند، به نحو متمایز، ثبوت عینی و خارجی دارند؛[۱۵] در حالی‌که بنا بر اصالت وجود، چیزی غیر از وجود متحقق نیست و چیزی که نور وجود به آن سرایت نکند، در مرتبه عدم و ظلمت بوده، هیچ گونه تحققی ندارد. از این‌رو ثابتات ازلیه امری غیر معقول‌اند.[۱۶]

(ببینید: علم الهی)

ج) اختیار انسان: معتزله بر این باورند که خداوند انسان را آفریده، اختیار داده، کارها و افعال را به او واگذار کرده و او در این امر، مستقل عمل می‌کند.[۱۷] امام‌خمینی این نظریه را باطل می‌داند و معتقد است کسی که خود را در فعلش مستقل بداند، باید خود را در ذاتش نیز مستقل بداند و چنین اعتقادی شرک به خداست.[۱۸] ایشان به دلیل اهمیتی که برای این مسئله قائل بوده، کوشیده است ابعاد گوناگون این مسئله را تبیین و تحلیل کند و ریشه‌های کلامی ـ فلسفی و روایی آن را بیان کند. ایشان در جاهای مختلف با ارائه دیدگاه متعادل‌تر از جبر و اختیار که همان «امر بین الامرین» است، بنابر اصول اعتقادی و مبانی عرفانی و با رویکرد عقلی و نقلی، به اثبات آن پرداخته است[۱۹] (ببینید: جبر و اختیار)

  1. شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۵۶ ـ ۹۶؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۸۴ و ۵/۱۵۰؛ علوی، روش‌شناسی علم کلام، ۱۰۴.
  2. علوی، روش‌شناسی علم کلام، ۱۰۴ ـ ۱۰۵.
  3. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۸ ـ ۶۹؛ بدوی، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ۱/۶۹.
  4. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۶ ـ ۱۷ و ۶۰ ـ ۶۶؛ شفیعی، مبانی کلامی آزادی سیاسی در اندیشه‌های شیعه و معتزله با تأکید بر اندیشه‌های امام‌خمینی و قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۹۱ ـ ۹۲.
  5. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۸۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۷؛ شاه‌نظری، بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر امام‌خمینی و فخر رازی، ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
  6. فخر رازی، المطالب العالیه، ۳/۲۲۸ ـ ۲۳۰.
  7. اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ جامی، الدرة الفاخرة فی تحقیق مذهب الصوفیه و المتکلمان و الحکما المتقدمین، ۱۶۷.
  8. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۰۹؛ اسماعیلی، رابطه صفات با ذات الهی در اندیشه صدرالمتألهین، ۳۹.
  9. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲
  10. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲.
  11. قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۲۵۲؛ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۳ ـ ۳۹.
  12. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۷؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۲۱۰.
  13. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴.
  14. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.
  15. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۵.
  16. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۴.
  17. قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۸/۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۴۳ ـ ۱۴۴.
  18. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۷.
  19. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۷؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۴ ـ ۳۱۵ و ۳۲۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۹۵ ، ۱۰۴ و ۱۲۷؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱۹ و ۳۱۹؛ شاه‌نظری، بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر امام‌خمینی و فخر رازی، ۱۶۵.