اسما و صفات

از ویکی امام خمینی

اسما و صفات، تعینات ذات حق‌تعالی به اعتبار تجلی‌ای از تجلیات آن.

بحث از اسماء و صفات الهی از مباحث مهم کلامی و عرفانی است که دارای جایگاه و اهمیت خاصی است و تحلیل هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی عالم هستی و ارتباط آن با اسمای الهی و چگونگی صدور موجودات از اسمای حق‌ تعالی از مباحث آن است.

بحث اسماء و صفات الهی در آثار امام‌‌خمینی نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و مبنای بسیاری از معارف الهی مانند مبدأ و معاد است. به‌ گونه‌ای که می‌توان گفت جهان‌شناسی امام‌خمینی مبتنی بر نظام اسمای الهی است. ایشان صفات الهی را در وجود، عین ذات و متحد به آن می‌داند و قول معتزله و اشاعره را در مورد اسما و صفات الهی مردود دانسته، و این دو قول را جانب افراط‌ و تفریط می‌داند و قول صحیح را همان اتحاد صفات با ذات می‌شمارد، زیرا حق‌ تعالی صرف وجود است و همه کمالات وجود را داراست. از این‌ رو این صفات عین ذات اوست و هر جهت کمالی به حسب خارج، به اصل حقیقت وجود برمی‌گردد.

به باور امام‌خمینی صفات حق‌ تعالی از قبیل عوارض و حالات زاید بر ذات نیستند، بلکه حق­تعالی وجود صرفی است که همه کثرات و صفات متغایره را به احدیت و هویت وحدانی خود جمع کرده‌ است.

تعریف لغوی و اصطلاحی

اسما جمع اسم و از ریشه «سمو» به معنای بلندی و ارتفاع[۱] یا از «وسم» به معنای علامت‌گذاری[۲] است و صفات جمع صفت به معنای حالتی است که در شیء یافت می‌شود.[۳]
اسم الهی در اصطلاح عارفان، ذات به همراه صفتی معین است که تجلی‌ای از تجلیات است؛ مانند اسم «الرحمن» که ذات به اعتبار صفت رحمت است.[۴] صفت نیز اعتبار تعین و تجلی حق‌تعالی بدون ملاحظه ذات است.[۵]
امام‌خمینی اسمای الهی را تعینات و شئون حق‌تعالی می‌داند[۶] که حاصل تجلیات اوست و بر معانیِ در ذات دلالت می‌کند،[۷] بنابراین تفاوت میان اسم و صفت به اعتبار است؛ یعنی فرق میان اسما و صفات الهی در عرف و اصطلاح عرفا فرق میان مرکب و بسیط است، زیرا عرفا تصریح کرده‌اند که ذات به اعتبار و لحاظ صفتی از صفات اسم است؛ پس اسم مرکب است و صفت بسیط مانند فرق میان مشتق و مبدأ اشتقاق.[۸]

پیشینه

در ادیان پیشین، از اسما و صفات الهی سخن به میان آمده و برای خداوند اسما و صفاتی بیان شده‌است.[۹] قرآن کریم نیز در موارد متعددی خداوند را دارای اسما و صفاتی می‌داند، مانند حیّ[۱۰] قیوم[۱۱] حکیم[۱۲] رزاق[۱۳] و غفور[۱۴] و او را صاحب اسمای حُسنی برشمرده است.[۱۵]
خداوند همه اسمای حسنی را به حضرت آدم(ع) آموخت و آدم (ع) مأمور آگاهی‌بخشی به ملائکه شد.[۱۶] در روایات و ادعیه نیز اسمای متعددی برای خداوند بیان شده‌است.[۱۷] در دعای جوشن‌کبیر به هزار اسم از اسمای الهی اشاره شده‌است.[۱۸]
بحث از صفات الهی از مباحث مهم علم کلام به‌شمار می‌رود و در مباحث الهیات، تقسیمات صفات، عینیت صفات با ذات و توقیفیت صفات و اسمای الهی از آن بحث می‌شود.[۱۹] فلاسفه اسلامی نیز به تکمیل این مباحث بر مبانی فلسفی و عقلی پرداخته‌اند.[۲۰]
بحث از اسما و صفات در عرفان اسلامی دارای جایگاه و اهمیت خاصی است و تحلیل هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی عالم هستی و ارتباط آن با اسمای الهی و چگونگی صدور موجودات از اسمای حق‌تعالی از مباحث آن است.[۲۱] عارفانی چون ابن‌عربی توانستند عالم را بر اساس نظام اسمای الهی تفسیر[۲۲] و همه عالم را مظاهر اسمای الهی معرفی[۲۳] کنند. این بحث در آثار امام‌خمینی نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و مبنای بسیاری از معارف الهی مانند مبدأ، معاد[۲۴] و توحید[۲۵] است؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت جهان‌شناسی امام‌خمینی مبتنی بر نظام اسمای الهی است؛[۲۶] ایشان در این بحث به حقیقت اسمای الهی،[۲۷] مراتب آن در صقع ربوبی،[۲۸] اقسام و احکام آنها[۲۹] پرداخته و در این زمینه آرای عارفانی چون ابن‌عربی[۳۰] و قاضی‌سعید قمی[۳۱] را نقد کرده‌است.

حقیقت اسم

عارفان حقیقت اسم را صرف لفظ نمی‌دانند، بلکه امری واقعی و عینی می‌دانند که بر حقایق و معانی در ذات حق دلالت می‌کند و منشأ حقایق و عوالم پایین‌تر است. به الفاظی که از این حقایق حکایت می‌کنند، اسم الاسم گفته می‌شود.[۳۲]
اسمای الهی تعینات و شئون حق‌اند و حاصل تجلیات اویند. اسمای الهی در مرتبه تعین اول و احدیت ذات، بسیط‌اند و تکثری ندارند و با تجلی حق به فیض اقدس، اسما و صفات در مرتبه تعین ثانی و حضرت واحدیت ظهور و تکثر معنوی پیدا می‌کنند،[۳۳] این تکثر به اعتبار علم و تعین عقلی است؛ اما در وجود، عین یکدیگرند[۳۴] اسمای الهی مبدأ حقایق و عوالم پایین‌ترند،[۳۵] از این‌رو تمام دار هستی به اعتباری اسمای الهی محسوب می‌شوند، زیرا اسم در حقیقت به معنای علامت است و هر آنچه از عالم غیب قدم به عالم وجود گذارد، علامتی برای حق‌تعالی و مظهری از مظاهر او به‌شمار می‌رود.[۳۶]

تقسیمات اسما و صفات

اسمای الهی به اعتبارهای مختلف تقسیم می‌شوند؛ ازجمله آنها تقسیم اسما به اسمای کلی و جزئی است. اسمای الهی به لحاظ احاطه و کلیت به دو قسم اسمای محیط و محاط تقسیم می‌شوند. اسمای محیط اسمائی‌اند که از احاطه و شمول بیشتری برخوردارند؛ مانند امهات اسما که چهار یا هفت اسم‌اند.[۳۷]
از دیگر تقسیمات اسما، تقسیم آنها به اسمای ذات، صفات و افعال است.[۳۸] بعضی ملاک این تقسیم را ظهور هر یک از ذات، صفات و افعال در هر یک از اسمای الهی می‌دانند؛ از این‌رو اسما به اعتبار ظهور ذات، اسمای ذات و به اعتبار ظهور صفات، اسمای صفات و به اعتبار ظهور افعال، اسمای افعال گفته می‌شوند.[۳۹]
امام‌خمینی ملاک این تقسیم را ناتمام می‌داند و معتقد است تقسیم به اسمای ذات، صفات و افعال به لحاظ معرفت‌شناختی و تجلی حق‌تعالی بر قلب سالک و مرتبه و مقام اوست. طبق این بیان، وقتی سالک از فعل خود فانی شود و حق‌تعالی بر قلب او تجلی کند، این تجلی، تجلی به اسمای فعلی است و اگر از صفات خود فانی شود، تجلی به اسمای صفات است و هرگاه این فنا ذاتی باشد، تجلیات حق‌تعالی به قلب او به اسمای ذات خواهد بود.[۴۰] در ترتیب اسمای الهی، اسمای ذات مقدم بر اسمای صفات و اسمای صفات مقدم بر اسمای افعال‌اند.[۴۱] به باور امام‌خمینی ترتیب این اسما به حسب ترتیب حقایق وجودی و تجلیات الهی است، نه به حسب ترتیب مشاهدات و تجلیات در قلوب سالکان.[۴۲]

صفات ثبوتی و سلبی

صفات الهی به اعتبار ثبوت صفتی برای حق‌تعالی یا تنزه او از آنها، به صفات ثبوتی و سلبی تقسیم می‌شوند،[۴۳] امام‌خمینی میزان در تقسیم صفات به ثبوتیه و سلبیه را ثبوت آنها برای اصل حقیقت وجود و عدم آن می‌داند؛ بنابراین صفاتی که به اصل وجود بازگردند، صفات ثبوتی‌اند و صفاتی که از ذات وجود نباشند و به حدود و ماهیت اشیا بازگردند و در ذات حق‌تعالی، تحقق‌شان ممتنع باشد، صفات سلبی خواهند بود[۴۴] ایشان این سخن حکما را که صفات سلبیه را به سلب سلب ارجاع می‌دهند، به این معنا که حق‌تعالی فاقد نقائص امکانی است[۴۵] نقد می‌کند و معتقد است اثبات صفات سلبی برای حق‌تعالی مستلزم ترکیب در ذات حق و جهات امکانی در آن است و حال آنکه حق‌تعالی از آن منزه است؛ بنابراین حق‌تعالی از صفات سلبیه مبری و تنها متصف به صفات ثبوتیه است،[۴۶] اگرچه حق‌تعالی را می‌توان مصداق بالعرض این صفات دانست؛ به این معنا که چون خداوند مصداق بالذات «عالمِ» است، در نتیجه مصداق بالعرض «لیس بجاهل» خواهد بود.[۴۷]

صفات جمال و جلال

اسما و صفات در تقسیمی دیگر دو دسته می‌شوند: صفات جمال و صفات جلال. اسمای الهی به لحاظ اینکه حالت رغبت و انس را در قلب سالک سبب می‌شود، اسمای جمالی و به لحاظ اینکه حالت خوف و عظمت در آن ایجاد می‌کنند، اسمای جلالی گفته می‌شوند.[۴۸] به اعتقاد عارفان هر یک از اسمای جلالی بهره‌ای از جمال و هر یک از اسمای جمالی بهره‌ای از جلال در خود نهفته دارند.[۴۹]
امام‌خمینی نیز بر این باور است که ظهور اسمای جمالی در قلب انسان سبب انس و ظهور اسمای جلالی سبب هیمان، هیبت و قهر می‌شود و از این جهت در هر عظمتی که در قلب سالک ایجاد می‌شود، انس و رحمتی و در هر انسی، عظمت و هیبتی موجود است[۵۰] به اعتقاد ایشان محبت الهی در مظاهر جمال بیش از غضبش در مظاهر جلال ظهور کرده‌است،[۵۱] چنان‌که در بعضی ادعیه آمده‌است: «ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته‌است.»[۵۲] از این جهت نخستین مظاهر اسم اعظم، رحمت رحمانی و رحیمی ذاتی است که از اسمای جمالی حق‌اند و پس از آنها اسمای دیگر که مظهر اسمای جلالی و جمالی‌اند ظهور می‌کنند.[۵۳] (ببینید: رحمت)

عدد اسمای الهی

عارفان معتقدند اسمای کلی و محیط، محدودند؛ اما اسمای جزئی به شمارش درنمی‌آیند[۵۴] امام‌خمینی نیز بر این نکته تأکید دارد که آنچه دربارهٔ اسمای حسنی و شمارش و عدد آنها گفته شده، ناظر به اسمای کلی، اسمای مربّی عالم کون و شئون کلی آنهاست و اسمای جزئی نامتناهی و غیرقابل شمارش‌اند.[۵۵]

عناوین اسمای الهی

حق‌تعالی دارای اسمای متعددی است که در شریعت از آنها با عناوین خاصی تعبیر شده و هر یک دارای احکام و آثار خاصی است. ازجمله آنهاست:

مفاتیح الغیب

قرآن کریم مفاتیح غیب را حقایقی می‌داند که علم آن نزد خداوند است.[۵۶] عارفان مفاتیح غیب در این آیه را اسمای ذاتی در تعین اول تفسیر کرده‌اند،[۵۷] این اسما اصول و باطن اسمای کلیه و امهات آن‌اند،[۵۸] از آنجاکه اسمای الهی حقیقتی‌اند که حلقه رابط میان ذات و مظاهرش هستند، این اسما همانند کلیدی برای ظهور آنها هستند. بعضی از عارفان، مفاتیح غیب را دو اسم «اوّل» و «باطن» می‌دانند که باقی اسما از آنها ظهور پیدا می‌کنند.[۵۹]
امام‌خمینی، برای مفاتیح الغیب دو معنا را احتمال می‌دهد. ایشان در احتمال نخست آن را بر حضرت واحدیت منطبق می‌کند و مفاتیح غیب را همان اسمای در حضرت واحدیت می‌داند که طالب ظهور اسما از هویت غیبی و ذات الهی به واسطه فیض اقدس‌اند،[۶۰] و در احتمال دیگر آن را بر حضرت احدیت که احدیت جمع برای اسمای ذاتیه است، منطبق می‌کند.[۶۱]

امهات اسما

از برخی اسمای الهی به جهت احاطه و شمول بر دیگر اسما، به امهات اسما تعبیر می‌شود که عبارت‌اند از: حیات، علم، اراده، قدرت، سمع، بصر و کلام. بعضی نیز امهات اسما را چهار اسم «حیات، علم، اراده و قدرت» می‌دانند،[۶۲] برخی چهار اسم «اول، آخر، ظاهر و باطن» را از امهات اسما می‌دانند که جامع این اسما، اسم «الله» و «رحمن» است،[۶۳] برخی از عارفان و مشهور حکما، دو اسم سمیع و بصیر را از تحت امهات اسما خارج کرده، آن دو را به علم حق‌تعالی ارجاع می‌دهند،[۶۴] بعضی نیز صفت علم را به دو اسم سمیع و بصیر برمی‌گردانند.[۶۵]
امام‌خمینی ارجاع هر یک از سمع و بصر و علم را به یکدیگر نمی‌پذیرد؛ زیرا لازم می‌آید که حق‌تعالی فاقد این اوصاف کمالی باشد. به اعتقاد ایشان ملاک در اتصاف حق به اوصاف کمالی این است که صفت از اوصاف نفس حقیقت وجود و کمالات آن باشد و سمع و بصر نیز از کمالات مطلق وجوداند؛ البته با توجه به وضع الفاظ برای روح معنا که مورد پذیرش برخی از حکما و امام‌خمینی می‌باشد،[۶۶] حقیقت سمع و بصر متقوم به آلات نیست؛ اگرچه در عالم طبیعت غالباً سمع و بصر نیازمند آلت است، مثل دیدن و شنیدن در خواب که نیازمند به آلت نیست، بلکه این نیاز از نقائص عالم طبیعت است؛ بنابراین سمع و بصر حقیقتی غیر از حقیقت علم دارند و از کمالات مطلق وجودند؛ اگرچه علم و سمع و بصر در ذات حق‌تعالی دارای حیثیات مختلفی نیستند و به اصل حقیقت وجود بازمی‌گردند.[۶۷] (ببینید: روح معانی)

اسم مستاثر

این اصطلاح ریشه در روایات دارد. در برخی روایات از اسمائی یاد شده که خداوند علم آنها را نزد خود نگاه داشته و آن یک حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم است.[۶۸]
نزد عارفان، اسمای مستاثر اسمای ذاتی حق‌تعالی هستند که از اسمای غیبیه به‌شمار می‌روند.[۶۹] بعضی بر این اعتقادند که اسم مستاثر همان ذات متعین الهی است که منشأ ظهور است و اطلاق اسم بر آن به نحو مسامحه است.[۷۰]
امام‌خمینی اسم مستاثر را حرف هفتاد و سوم از اسم اعظم می‌داند،[۷۱] و آن را به مقام غیب هویت و مقام احدیت بازمی‌گرداند،[۷۲] به باور ایشان حق‌تعالی با تجلی غیبی احدی که همه اسما در آن مستهلک‌اند، به اسم مستاثر تجلی کرد و این تجلی، جهت غیبی و بطونی فیض اقدس شمرده می‌شود.[۷۳]
عارفان در مظهرداشتن اسمای مستاثر اختلاف دارند. گروهی بر این باورند که این اسما مظهر ندارند[۷۴] و راه رسیدن و معرفت آنها مسدود است، مگر برای افرادی که فانی در مقام واحدیت گشته‌اند.[۷۵] امام‌خمینی بر این عقیده است که اسمای مستاثر همانند دیگر اسما دارای مظهرند؛ ولی مظاهر آنها نیز همانند خودشان پنهان و مستاثر است و از ارتباط میان آن‌دو به وجه خاص نیز تعبیر می‌شود.[۷۶]

اسم اعظم

اسمی است که جامع همه اسماست.[۷۷] امام‌خمینی نیز اسم اعظم را اسم جامع الهی می‌داند و معتقد است اسم «الله» از جهت جامع‌بودن اسم اعظم است و دیگر اسما مظهر آن اسم‌اند.[۷۸]
ایشان برای اسم اعظم، سه مرتبه ذکر کرده‌است: مرتبه الوهیت، مرتبه خارج و مرتبه لفظ. اسم اعظم به حسب مرتبه الوهیت، همان اسم جامع «الله» است که جامع همه اسمای الهی و اصل و مبدأ ظهور اشیاست. به حسب حقیقت خارجی، اسم اعظم همان انسان کامل و حقیقت محمدی (ص) است که به حسب عین ثابت خود متحد با اسم اعظم است و سایر اعیان و اسمای الهی از تجلیات این حقیقت به‌شمار می‌روند. اسم اعظم به حسب لفظ و عبارت الفاظی‌اند که از چشم خلایق پوشیده‌اند و تنها برای اولیای الهی که مورد رضایت حق باشند معلوم‌اند.[۷۹] (ببینید: اسم اعظم)

مراتب اسما

عارفان برای اسمای الهی دو مرتبه اصلی قائل‌اند: مرتبه ظهور علمی در بطون و مرتبه تجلی عینی در خارج.

مرتبه ظهور علمی در بطون

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۸۰] اسمای الهی در مرتبه ذات و غیب الغیوبی را حقایق انباشته و بسیط می‌داند که در مرتبه تعین غیبی و احدیت، تمایز وجودی یا مفهومی ندارند، بلکه در این مرتبه، تنها تعین علم حق به ذات خود است. پس از این مرتبه، مرتبه واحدیت است که در آن اسما و صفات از هم تمایز علمی می‌یابند،[۸۱] در همین مرتبه واحدیت که اسما و صفات تمایز علمی می‌یابند، مرتبه الوهیت و اسم «اللّه» واقع شده‌است. در این مرحله با تجلی فیض اقدس، در حضرت علمیه، تعینات اسمائی حاصل می‌آید.[۸۲] به اعتقاد ایشان اول اسمی که به تجلی احدیت و فیض اقدس در حضرت واحدیت ظهور پیدا می‌کند، اسم جامع «اللّه» است که مظهر آن، عین ثابت انسان کامل و حقیقت محمدیه است،[۸۳] این اسم، حاکم بر اسمای دیگر است[۸۴] و اصل و مبدأ آنها به‌شمار می‌رود،[۸۵] در مقام واحدیت به دنبال تجلی اسم اعظم «الله» اسمای رحمت و غضب، جلال و جمال، و محیط و محاط ظهور علمی و تجلی باطنی پیدا می‌کنند،[۸۶] اسمای الهی خود دارای صور و لوازمی‌اند که در حضرت علمیه به واسطه تجلی حق‌تعالی به فیض اقدس در حضرت واحدیت ظهور می‌یابند و هر یک از اسما دارای لوازمی‌اند. نخستین اسمی که ظهور می‌یابد و لوازم آن آشکار می‌شود، اسم جامع «الله» است که رب عین ثابته محمدیه (ص) است و ظهور لوازم اسما در حضرت اعیان ثابته به واسطه عین ثابت انسان کامل است که ظهور این عین ثابت در خارج، پیامبر خاتم(ص) است.[۸۷] (ببینید: اعیان ثابته)

مرتبه تجلی عینی در خارج

در این مرتبه با تجلی حق‌تعالی به فیض مقدس، اعیان خارجی ظهور می‌یابند که هر یک مظهر اسم یا اسمای الهی‌اند،[۸۸] اسمای کونی در حقیقت از تجلی فعلی حق‌تعالی در دار هستی پدید می‌آیند. امام‌خمینی بر این نکته تأکید دارد که کاربرد اسم در امور عینی در کلام خدا، رسول (ص) و ائمه(ع) بسیار است.[۸۹]

عینیت اسما و صفات با ذات

اندیشمندان اسلامی در عینیت صفات با ذات و کیفیت آن اختلاف‌نظر دارند. امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۹۰] و فلاسفه[۹۱] صفات الهی را در وجود، عین ذات و متحد با آن می‌داند،[۹۲] برخی از متکلمان مانند اشاعره این صفات را قایم به ذات و با وجود این زاید بر ذات می‌دانند که بر ذات حلول می‌کنند.[۹۳] این نظر سبب بروز اشکال ترکیب و نقص و تغییر در خداوند می‌شود،[۹۴] از این‌رو بعضی دیگر از متکلمان، مانند گروهی از معتزله، برای رهایی از این اشکال، قائل به نفی صفات شدند و ذات را جانشین صفات برشمردند.[۹۵]
امام‌خمینی، مانند مشهور متکلمان امامیه[۹۶] دو نظر معتزله و اشاعره را مردود دانسته، قائل به عینیت صفات با ذات است. ایشان این دو قول را جانب افراط و تفریط می‌داند و قول صحیح را همان اتحاد صفات با ذات می‌شمارد؛ زیرا حق‌تعالی صرف وجود است و همه کمالات وجود را داراست؛ اما این صفات عین ذات اوست و هر جهت کمالی به حسب خارج، به اصل حقیقت وجود بر می‌گردد.[۹۷] (ببینید: توحید)
امام‌خمینی نظر قاضی‌سعید قمی را که هم قائل به عینیت ذات و صفات و هم زایدبودن آنها بر ذات است، نمی‌پذیرد. به اعتقاد قاضی‌سعید قمی مراد از صفت عالم و قادر، تنها نفی جهل و عجز است و حمل صفات مختلف ثبوتی بر باری‌تعالی، مستلزم وجود حیثیات و جهات متفاوت در ذات اوست که با بساطت او سازگار نیست،[۹۸] اما به باور امام‌خمینی صفات حق‌تعالی از قبیل عوارض و حالات زاید بر ذات نیستند، بلکه حق‌تعالی وجود صرفی است که همه کثرات و صفات متغایره را به احدیت و هویت وحدانی خود جمع کرده‌است،[۹۹] (ببینید: قاضی‌سعید قمی) ایشان با استناد به اصول فلسفی و عرفانی، مانند قاعده «بسیط الحقیقه» و با توجه به اصل تجلی فیض اقدس در حضرت واحدیت و ظهور آن در کسوت اسما و صفات، ذات را متصف به صفات ثبوتی حقیقی می‌داند و این صفات را موجب خدشه‌دارشدن بساطت ذات نمی‌داند.[۱۰۰]

حکومت و اقتضائات اسما

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۱۰۱] بر این باور است که اسمای الهی هر یک دارای اقتضائات خاصی است و تأثیر خاصی بر مظاهر می‌گذارد؛ چنان‌که اسم رحمت مقتضای لطف و وجود است و اسم منتقم اقتضای عذاب و خلود بر اشقیا را دارد؛ ولی ممکن است بعضی از اسما حاکم بر بعضی دیگر شوند و اقتضای بعضی اسما تحت سلطنت اسم دیگر واقع شود؛ چنان‌که ممکن است اسم «رحمن» بر اسم «منتقم» غالب شود و شخص شقی مورد رحمت قرار گیرد،[۱۰۲] یا مثلاً در آخرت، حکومت با اسم معید و مالک است و همه موجودات به حق بازمی‌گردند،[۱۰۳] و این امر به واسطه حکومت و اقتضای حَکَم عدلی است که میان اسما حکومت کرده، دولت و اقتضای هر یک را تعیین می‌کند،[۱۰۴] البته این حکومت گاهی به لحاظ جامعیت آن اسم است مانند اسم «الله» که جامع اسمای الهی است و بر همه اسمای الهی حکومت دارد[۱۰۵] و گاهی نیز به جهت این است که اقتضای آن اسم مثل الرحمن، رحمت خالصی است که مخلوط با انتقام و غضب نیست، بلکه اقتضای دولت آن است.[۱۰۶]

روابط میان اسمای الهی

میان اسمای الهی روابط متنوع و پیچیده‌ای برقرار است؛ این روابط تأثیرگذار بر اسمای الهی عبارتند از:

  1. تعاون اسما: اسما در مقام ظهور، گاه به تنهایی نمی‌توانند منشأ مظهر و خاصیتی باشند بلکه با دخالت دیگر اسما این امر انجام می‌شود؛ چنان‌که «خالق» مظهریت خود را با تعاون اسم علیم و قدیر، انجام دهد. این اسمای کمکی را اعوان و سَدَنه آن اسم گویند.[۱۰۷]
  2. تناکح اسما: این اسما با ترکیب‌شدن با اسمی دیگر موجب پیدایش و ظهور مظاهری می‌شوند که دارای ویژگی‌های خاص می‌باشد. به سبب همین تناکحات امام‌خمینی معتقد است که اسمای الهی، بی‌شمار و غیر متناهی‌اند.[۱۰۸]
  3. تقابل اسما: اختلاف و تزاحم اسمائی ناشی از اقتضائات اسمائی در طلب مظهر و استدعای ذاتی آنهاست تا به این وسیله نظام احسن الهی تحقق یابد؛ چنان‌که اسم محیی و ممیت، اعطای حیات، مرگ به کل هستی است اما چنین چیزی شدنی نیست و این امر موجب تزاحم و تخاصم اسما می‌شود که با اسم «الله» به حکم عدل پایان می‌یابد و مرز هر یک روشن می‌شود.[۱۰۹]

توقیفیت اسما

توقیفیت اسما در مباحث کلامی به این معناست که گذاشتن اسمی بر حق‌تعالی، متوقف بر اذن و اجازه شارع مقدس است.[۱۱۰] غالب متکلمان قائل به توقیفیت اسمایند.[۱۱۱]
معتزله و کرّامیه اتصاف خداوند به اسم و صفتی را جایز می‌دانند که عقل بر اتصاف آن حکم کند،[۱۱۲] البته محل نزاع در فرضی است که اذن یا منعی از سوی شارع دربارهٔ آن اسم نرسیده باشد.[۱۱۳]
توقیفیت اسما در مباحث عرفانی به معنای اختصاص هر یک از اسما به جایگاه و موطن معین و ارتباط آنها با یکدیگر است،[۱۱۴] بعضی از حکما بر این اعتقادند که به‌کارگیری اسما برای حق‌تعالی و وصف آن ذات مقدس، متوقف بر اجازه خاصی نیست، بلکه تنها باید از اثبات نواقص و امور منافیِ کمال پرهیز شود.[۱۱۵]
امام‌خمینی معتقد است اگر مراد از اسم، اسم عَلَم باشد، نه تنها خداوند، بلکه اسم هر شخصی توقیفی است و نباید از آن تخلف کرد؛ اما دربارهٔ صفت، در صورتی که در اتصاف حق به وصفی، وجه و اعتبار صحیحی وجود داشته باشد، گذاشتن آن بر حق‌تعالی جایز است،[۱۱۶] مانند اوصافی که برای وجود صرف ثابت است[۱۱۷] و این اوصاف را می‌توان به حق‌تعالی اسناد داد، حتی اگر در شرع نباشد،[۱۱۸] بنابر نظر ایشان توقیفی‌بودن اسما در روایات به منظور جلوگیری از کسانی است که قادر به اثبات اوصاف حق با معیار صحیح نیستند.[۱۱۹] ایشان توقیفیت اسما را در مباحث عرفانی به این معنا می‌داند که هر یک از اسما، منشأ ظهور عالمی از عوالم یا حقیقتی از حقایق‌اند و علم به این امر جز از طریق وحی حاصل نمی‌شود.[۱۲۰]

پانویس

  1. فراهیدی، العین، ۷/۳۱۸؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴/۳۹۷؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۹۰؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱.
  2. فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۶۶۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۲۳۰؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱.
  3. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۷۳.
  4. کاشانی، شرح فصوص، ۹ و ۱۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، شرح فصوص الحکم، ۴۴.
  5. قیصری، شرح فصوص الحکم، شرح فصوص الحکم، ۴۴.
  6. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۹ و۳۰۰.
  7. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۳؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴.
  8. ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۴۴.
  9. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۳۷.
  10. بقره، ۲۵۵.
  11. آل عمران، ۲.
  12. نساء، ۲۴.
  13. ذاریات، ۵۸.
  14. توبه، ۲۷.
  15. اسراء، ۱۱۰.
  16. بقره، ۳۱.
  17. کلینی، الکافی، ۱/۱۱۲.
  18. کلینی، الکافی، ۱/۱۰۷–۱۱۱؛ صدوق، التوحید، ۱۸۵–۲۲۳؛ کفعمی، المصباح، ۲۴۷.
  19. مفید، ۵۲–۵۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۶۹–۸۵ و ۳۳۵–۳۴۹.
  20. شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۲۸۰–۲۸۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۲۱–۱۲۵ و ۱۴۶–۱۴۸.
  21. رحیمیان، اسماء الهی در جهان‌نگری عرفانی امام‌خمینی، ۲۱۱.
  22. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۴۰–۴۴۱.
  23. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۴.
  24. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲–۸۳.
  25. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۱؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۱۳۱.
  26. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۴۳–۴۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲–۲۴۳.
  27. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴.
  28. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۴–۱۷۵.
  29. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۷.
  30. ابن‌عربی، انشاء الدوائر، ۲۸.
  31. قاضی‌سعید قمی، شرح توحید صدوق، ۱/۳۱۳؛ قاضی‌سعید قمی، کلید بهشت، ۸۰۵.
  32. فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۷۸؛ جامی، نقد النصوص، ۸۴.
  33. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۵–۶۶.
  34. آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ۲۴۵.
  35. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴.
  36. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۴؛ امام‌خمینی، تفسیر سوره حمد، ۹۵–۱۰۰.
  37. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۰۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۸۹.
  38. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۸؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۴۰.
  39. ابن‌عربی، انشاء الدوائر، ۲۸.
  40. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۹؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱–۲۲.
  41. ابن‌ترکه، شرح فصوص، ۱/۶۹.
  42. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۹.
  43. قونوی، الفکوک، ۲۰۳–۲۰۵.
  44. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۶–۶۱۷.
  45. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۸.
  46. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۷.
  47. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۷.
  48. کاشانی، شرح فصوص، ۲۶، آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۱۳۴.
  49. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱/۴۳–۴۴؛ خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ۳۰.
  50. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۷؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۲۳؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.
  51. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۲۹.
  52. کفعمی، المصباح، ۲۴۹.
  53. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.
  54. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۲۷؛ آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۱۳۲–۱۳۳.
  55. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۹۱–۹۲.
  56. انعام، ۵۹.
  57. ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۴۵.
  58. کاشانی، لطائف الاعلام، ۵۴۴–۵۴۵.
  59. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶–۴۷.
  60. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴.
  61. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵.
  62. قونوی، الفکوک، ۲۴۲؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۸۴، ۲۸۹ و ۳۶۷.
  63. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶–۴۷.
  64. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۹۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۱.
  65. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۱۴.
  66. خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، ۹۲–۱۲۴.
  67. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۲–۶۱۳؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۳۹–۳۴۲ و ۳/۵۷۸–۵۷۹.
  68. کلینی، الکافی، ۱/۲۳۰.
  69. آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ۲۶۰–۲۶۱.
  70. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۱۲۱.
  71. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۶.
  72. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۵.
  73. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴.
  74. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، ۱۰۸.
  75. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶.
  76. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴–۱۵، ۲۶ و ۲۱۸.
  77. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۹۰؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۱۰–۱۱.
  78. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۵–۷۷.
  79. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۷–۷۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۷–۲۲.
  80. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۰۳؛ جامی، اشعة اللمعات، ۳۶–۳۷.
  81. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۵–۱۷۶؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۱–۷۲.
  82. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۹ و ۴۸.
  83. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴–۶۳۵.
  84. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸.
  85. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۷۶–۷۷.
  86. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴.
  87. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰؛ امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۱۱۸.
  88. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۸.
  89. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱–۲۴۲؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۴۲؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۴۳–۱۴۴.
  90. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۴، آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۵۱.
  91. خواجه‌نصیر، اجوبة المسائل النصیریه، ۲۴۳؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲۵.
  92. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۹ و ۳۵.
  93. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۱/۲۶۵؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۴–۴۹.
  94. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۹.
  95. جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۴–۴۹؛ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۸۴–۲۸۵.
  96. حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۲۹۶؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱–۲۴۵؛ نراقی، جامع الافکار و ناقد الانظار، ۲/۳۵۳–۳۵۴.
  97. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۲–۱۳.
  98. قاضی‌سعید قمی، کلید بهشت، ۷۰–۷۱.
  99. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۵–۲۶.
  100. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۶.
  101. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۹۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۷ و ۴۶۸–۴۶۹.
  102. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۷۵.
  103. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۳۲.
  104. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.
  105. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
  106. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۷۵–۷۶.
  107. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۷۰.
  108. امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، ۹۲.
  109. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.
  110. سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۲/۱۵۰.
  111. روحانی‌نژاد، ولایت در عرفان، ۲۱۷.
  112. فخر رازی، لوامع البینات، ۳۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۳۴۳.
  113. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۳۴۴.
  114. ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۲۵ و ۱۷۹.
  115. طباطبایی، الرسائل التوحیدیه، ۴۸–۴۹.
  116. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۵.
  117. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۳–۳۵.
  118. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۵.
  119. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۵.
  120. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۰ش.
  • آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق‌هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، انشاء الدوائر، لیدن، بریل، چاپ اول، ۱۳۳۶ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • جامی، عبدالرحمن، اشعة اللمعات، تحقیق‌هادی رستگار، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اجوبة المسائل النصیریه، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • خوارزمی، تاج‌الدین، شرح فصوص الحکم، تصحیح حسن حسن‌زاده آملی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رحیمیان، سعید، اسماء الهی در جهان‌نگری عرفانی امام‌خمینی، چاپ‌شده در کتاب امام‌خمینی و اندیشه‌های اخلاقی ـ عرفانی، قم، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • روحانی‌نژاد، حسین، ولایت در عرفان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • شهرزوری، شمس‌الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح‌هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، الرسائل التوحیدیه، بیروت، نعمان، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، ۱۴۱۶ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • عیاشی، محمدبن‌مسعود، التفسیر، سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، لوامع البینات، شرح اسماءالله تعالی و الصفات، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۴۰۶ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قاضی‌سعید قمی، محمدبن‌محمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • قاضی‌سعید قمی، کلید بهشت، مقدمه محمد شکوه، تهران، نشر الزهرا (س) چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قونوی، صدرالدین، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجیدهادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجیدهادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کفعمی، ابراهیم‌بن‌علی، المصباح، قم، رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع الافکار و ناقد الانظار، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.

پیوند به بیرون