عینیت صفات
عینیت صفات، به معنای اتحاد صفات کمالی با ذات حقتعالی از حیث مصداق میباشد. امامخمینی در آثار خویش به بحث از عینیت صفات، جایگاه و رابطه آنها با ذات حق پرداخته و در ضمن نقد و بررسی آراء برخی متکلمان در این زمینه، به اثبات عینیت صفات نیز پرداخته است.
اهمیت و جایگاه عینیت صفات
عینیت صفات در اصطلاح فلسفی و کلامی یعنی ذات به گونهای است که بدون هیچ گونه ضمیمه و زیادتی برذات خود، مصداق این مفاهیم و اوصاف کمالی است.[۱] بحث از عینیت صفات باذات حقتعالی یکی از مباحث مهم کلامی، فلسفی و عرفانی بشمار میآید. اندیشمندان اسلامی در این مسئله آراء و دیدگاههای متفاوتی ارائه دادهاند. برخی از متکلمان به زیادت صفات بر ذات حقتعالی معتقدند و در این زمینه ادله اقامه نمودهاند.[۲] در مقابل، برخی دیگر از متکلمان اسلامی و حکمای الهی، صفات الهی را عین ذات دانسته و تنها تغایر را در مفاهیم و معانی این صفات قائلاند.[۳]
امامخمینی نیز در آثار خویش به بحث از عینیت صفات، اهمیت آن و ادله بر آن پرداخته و در این زمینه کلام برخی متکلمان اسلامی را مورد نقد و بررسی قرار داده است.[۴]
رابطه صفات الهی با ذات حق
درباره ارتباط صفات الهی با ذات، میان اندیشمندان اسلامی اختلاف است، گروهی از معتزله به نیابت قائل شدهاند؛ یعنی ذات واجب الوجود نایب از صفات الهی است، به این معنا که آثاری که بر غیر واجب الوجود به واسطه صفات مترتب میشود، برذات واجب الوجود بدون واسطه مترتب میشود و از این جهت است که در صفات واجب گفتهاند «خذ الغایات و دع المبادی».[۵] در مقابل گروهی از اشاعره قائل به زیادت صفات بر ذات حق میباشند، برخی نیز هم نیابت، هم زیادت و هم عینیت را انکار کرده و به نظریه سلب مقابلات قائل شدهاند.[۶]
متکلمان امامیه و حکمای الهی معتقدند که صفات ثبوتی واجب تعالی، زاید برذات او نیستند، بلکه عین ذات او هستند، اما مفاهیم صفات، متغایر بوده و معانی متفاوتی دارند، البته از نظر مصداق، وحدت مصداقی دارند؛ یعنی مصداق ذات و صفات، حقیقت واحد بسیط خداوند است. متکلمان امامیه از این آموزه به عینیت صفات باذات یاد کرده و آن را توحید صفاتی میدانند.[۷]
امامخمینی نیز همسو با حکمای الهی قائل به عینیت صفات با ذات حق شده، معتقد است صفات خداوند از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایرند، اما از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذات میباشند. به باور ایشان اشاعره و معتزله درباره صفات الهی به جانب افراط و تفریط رفتهاند و حق مطلب آن است که صفات عین ذات حقتعالی میباشند. ایشان درباره مراد از عینیت صفات با ذات معتقد است، مراد از عینیت، صفات ثبوتی است اما صفات اضافه محضه، امور اعتباریاند که از مقام مقایسه ذات با امور دیگر انتزاع میشوند، ازاینرو، این قسم عین ذات واجب تعالی نیستند و زاید برذات حقاند، صفات فعلیه نیز چون از مقام فعل انتزاع میشوند، زاید برذات حق میباشند، بلکه آنچه عین ذات واجب است صفات حقیقیه است که بر دو وجه صفات حقیقیه محضه و صفات حقیقیه ذات اضافه میباشد. امامخمینی در بیان اثبات عینیت صفات با ذات حق، با توجه به مبانی اصالت وجود، معتقد است، هر آنچه را بتوان به عنوان کمال تصور کرد، ریشه در این اصل دارد. ازاینرو، این کمالات باید عین وجود باشند چون اگر در متن واقع صفات کمال غیر از وجود باشند لازمهاش تکثر است. با توجه به این که در حاق واقع تنها وجود اصیل است، پس کمالات باید عین وجود بوده و به هیچ وجه از آن جدایی نداشته باشند. پس آنچه کمال است به یک اصل که حقیقت وجود است باز میگردد. بنابراین، صفات حقیقیه، عین حقایق وجودی است و از آنجا که وجود، حقیقتی بسیط است و هیچگونه ترکیب در او راه ندارد، هر حقیقتی از حقایق وجودی به حسب ذات و هویت، عین صفات حقیقی است. پس وجودی که در تمام جهات بسیط است، در بردارنده تمام کمالات است و از همان حیث وجودی، عالم، قادر، حی و مرید است، در غیر این صورت از کمال مطلق بودن خارج میشود؛ زیرا لازمه خروج از بساطت، ترکیب و نقص است که با کمال مطلق منافات دارد.[۸]
رابطه صفات با یگدیگر
مفاد توحید صفاتی علاوه بر عینیت صفات با ذات الهی، عینیت مصداقی خود صفات با یکدیگر نیز میباشد؛ یعنی میان حیات، قدرت و علم هیچگونه تعددی نیست، تفاوت آنها تنها مفهومی است نه تغایر وجودی.[۹] امامخمینی نیز در بیان عینیت و اتحاد صفات با یکدیگر براین عقیده است، از آنجا که ثابت شد که صفات عین ذات هستند، دیگر احتیاج به اثبات این مطلب که تمام اوصاف با یکدیگر متحدند، نیست؛ زیرا ذات حق بسیط است و هر وصفی که با ذات متحد و عین او باشد، با وصف دیگری که او نیز با ذات متحد بوده و عین اوست، متحد خواهد بود. به باور ایشان این معنا مناط انتاج شکل اول است که باید حد وسط وصفی باشد که برای اصغر و اکبر قیاس ثابت باشد و طبق قاعده منطقی که تلاقی حد وسط با اصغر، تلاقی اکبر و اصغر را دنبال دارد، در نتیجه وصفی که برای دو موصوف ثابت است، آن دو موصوف نیز برای یکدیگر ثابت خواهند بود. بر این اساس، وقتی که اوصاف در مصداق عین ذاتند، همچنین در مصداق، عین یکدیگر خواهند بود و هر یک با دیگری متحد میباشند.[۱۰]
پانویس
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۴۵؛ مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، ص۱۰۱؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۱۳۶.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۴۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۳، ص۵۲؛ فخر رازی، المطالب العالیه، ج۳ ص۱۴۳؛ ایجی، المواقف فی علم الکلام، ص۲۷۹؛ ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ص۵۹.
- ↑ لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۴۱؛ ابنسینا، الهیات شفا، ص۳۹۴؛ جامی، الدرة الفاخره، ص۱۶۸؛ سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۱۲۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص۳۳۳؛ الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۴۵؛ سبزواری، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۵۱؛ جوادی، توحید در قرآن، ص۵۵۱؛ جوادی، توحید در قرآن، ص۲۵۳ و ۲۹۰-۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، الطلب والاراده، ص۱۲-۱۳؛ شرح چهل حدیث، ص۶۰۹؛ تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۱۷ و ۱۲۷.
- ↑ جامی، الدرة الفاخره، ص۱۶۷؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۶۵-۱۶۶؛ فخر رازی، المطالب العالیه، ج۳، ص۲۲۸-۲۳۰؛ موسوی مراتب توحید الهی، ص۱۶۵-۱۶۶.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۴۴-۴۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۳، ص۵۲؛ فخررازی، المطالب العالیه، ج۳ می۱۴۳؛ قمی، شرح توحید صدوق، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۴۱؛ جامی، الدرة الفاخرة، ص۱۶۸؛ سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، ص۱۲۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص۳۳۳؛ الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۷؛ بنائی، تأثیر عرفان نظری بر نظام حکمت صدرایی، ص۲۵۵-۲۵۷.
- ↑ امامخمینی، الطلب والاراده، ص۱۲-۱۳؛ شرح چهل حدیث، ص۶۰۶-۶۰۹؛ تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۱۷ و ۱۲۱-۱۲۲؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۴۲۰-۴۲۸.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۴۵؛ سبزواری، شرح المنظومه، ج۲، ص۵۵۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۲۷؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۴۲۴-۴۲۵.
منابع
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الهیات الشفاء، قم، مکتبة المرعشی، ۱۴۰۴ق.
- اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۱۹ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب والاراده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۴۲۱ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۸ش.
- ایجی، عبدالرحمان، المواقف عالم الکتب، بیروت، عالم الکتب، ۱۳۲۵ق.
- بنائی اعلائی، علی، تأثیر عرفان نظری بر نظام حکمت صدرایی، تهران، فرهنگ اندیشه، ۱۳۹۶ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، نشر الشریف الرضی، ۱۴۱۲ق.
- جامی، عبدالرحمان، الدرة الفاخره، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، ۱۳۸۲ش.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، قم، نشر الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق.
- جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۲ش.
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، انتشارات المصطفی، ۱۳۹۹ش.
- سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، تصحیح طالبی، نشر ناب، ۱۴۲۲ق.
- سهروردی، شهابالدّین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- صاحبی، باقر، حکمت معنوی، تهران، نشر عروج، ۱۴۰۱ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، المطالب العالیه، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- قمی، قاضی سعید، شرح توحید صدوق، تهران وزارت فرهنگ اسلامی، ۱۴۱۵ق.
- لاهیجی، گوهر مراد، تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۳ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، نشر بین الملل، ۱۳۸۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، نشر صدرا، ۱۳۸۹ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
- موسوی، خلیل، مراتب توحید الهی، قم، نشر المصطفی، ۱۳۹۴ق.
نویسنده: باقر صاحبی