متکلمان
متکلمان، گروهی از اندیشمندان که با علم کلام آشنایی داشته و از آموزههای دینی دفاع و شبهات را جواب میدهند.
اهمیت و جایگاه متکلمان
متکلمان در اصطلاح کلامی به کسانی گفته میشود که با علم کلام و اصول آن آشنایی دارند و از آموزههای دینی دفاع و شبهات مربوط به آن را ردّ میکنند.[۱]
جایگاه متکلمان به دلیل شرافت ویژه علم کلام و اهمیت فزاینده رسالت و نقش متکلمان در مبارزه فرهنگی با اندیشههای الحادی و پاسخگویی به شبهات و دفاع از عقاید دینی، از جایگاه والایی برخوردار بوده است بنابراین متکلمان راستین عهدهدار دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام بوده که به تبیین و توضیح مفاد، ارکان و متعلقات دینی به روش نقلی و عقلی پرداختهاند.[۲] امامخمینی نیز در آثار خویش به متکلمان شیعی، اشعری و معتزلی توجه داشته و برخی آراء و مبانی آنها را بررسی و نقد کرده است.[۳]
نگاهی کلی به متکلمان
در یک نگاه کلان میتوان کلام اسلامی و ظهور و بروز متکلمان اسلامی را دارای چند مرحله کلی دانست؛
- مرحله اول: دوره ظهور؛ در این دوره متکلمان علاوه بر حفظ و قرائت قرآن توجه به برخی مباحث کلامی داشتهاند؛ از جمله آموزههای وحیانی.
- مرحله دوم: دوره توسعه علم کلام است، در این دوره به دلیل پیدایش برخی منازعات سیاسی و اختلاف مذاهب، متکلمان فرصت مناسبی یافتند و آراء و اندیشههای مختلف متکلمان زمینهساز طرح مسائل و مباحث نوینی در قلمرو دین گردید.
- مرحله سوم: دوره تکامل در این مرحله عصر ظهور متکلمان بزرگی چون هشامبنحکم، سکاک بغدادی، شیخ مفید و سیدمرتضی بود[۴] بعدها متکلمان بزرگ شیعی یعنی نصیرالدین طوسی توانست جریان نوینی در علم کلام ایجاد کند.[۵] بعدها در مکتب شیراز متکلمان بینظیری چون شریف جرجانی، جلالالدین دوانی و منصور دشتکی ظهور یافتند و به مباحث کلامی رونق بخشیدند.[۶]
- مرحله چهارم: دوران رکود، در این دوره علم کلام استقلال خود را از دست داد و متکلمان خاصی ظهور نکردند. در این دوره ملاصدرا، روش متکلمان را شدیداً مورد نقد و انتقاد قرار داد.[۷]
- مرحله پنجم: دوره تحول مسائل کلامی و روش جدید در کار متکلمان میباشد. در این دوره یعنی دو قرن اخیر متکلمان اسلامی تلاش کردند کلام را از حالت رکوت و رخوت خارج کرده جان دوباره به آن ببخشند.[۸]
امامخمینی نیز به مسائل علم کلام توجه داشته، در آثار خویش در موارد پرشماری به آراء متکلمان اشعری، معتزلی، اهل حدیث و امامیه اشاره و آنها را تحلیل، بررسی و نقد کرده است. امامخمینی با متکلمان اشعری بحث کلامی روایی نمیکند بلکه با مبانی فلسفی و نظیر اصالت وجود، بساطت واجب و اینکه هرگونه تغییر و تجدد در ذات و صفات حق راه ندارد، به ابطال روش متکلمان جبرگرا میپردازد.[۹]
ایشان با توجه به قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد بر اصل علیت تأکید و کلام متکلمان اشعری را در این زمینه نقد میکند. امامخمینی آراء برخی متکلمان اشاعره را مستلزم نقص و ترکیب و قوه در حقتعالی و انقلاب وجوب ذاتی به امکان ذاتی و ماهیتدار بودن واجب تعالی میداند.[۱۰] همچنین امامخمینی در ضمن بحثهایی نظیر قضا و قدر، قدرت، اراده الهی و اختیار انسان به نقد آراء متکلمان معتزلی پرداخته، انکار برخی اصول اعتقادی مانند توحید افعالی را نتیجه نفی قدرت اراده الهی و تفسیر نادرست متکلمان معتزلی از اراده و اختیار انسان میداند.[۱۱]
همچنین امامخمینی نظر برخی متکلمان اهل حدیث را ردّ کرده معتقد است این گروه در تمسک به آیات و روایات به فهم عرفی و حفظ بر ظاهر اصرار دارند در حالی که باید مبادی این گونه مطالب را تفسیر عقلی و تأویل باطنی کرد. به باور امامخمینی برخی محدثان شیعی در کنار انکار جایگاه عقل در مباحث اعتقادی، با دلایل نقلی و روایی به اثبات توحید پرداختهاند در حالی که اثبات صانع و توحید و معاد از مختصات ادله عقلی است و اگر برخی محدثین در اثبات توحید بر دلیل نقلی تکیه دارند، باید به خدای متعال پناه برد.[۱۲]
امامخمینی به آراء متکلمان امامیه توجه داشته، در برخی موارد به بررسی تفصیلی آنها پرداخته است. ایشان از متکلمان اشعری و معتزلی در آثار خود نام برده است؛ نظیر ابواسحاق ابراهیم نظَام، ابوالحسن اشعری، ضرار متکلم، غزالی، فخر رازی، سیدشریف جرجانی و باغنوی، همچنین ایشان از متکلمان بزرگ شیعی نظیر شیخ صدوق، شیخ مفید، سیدمرتضی و نصیرالدین طوسی به بزرگی یاد کرده است، امامخمینی قول متکلمان امامیه را با نظریه عموم حکمای الهی یکجا آورده و کلام متکلمان شیعی را همان قول حکما میداند؛ هرچند در مواردی به قلم فلسفی و عرفانی آن مبانی را ارتقا داده است.[۱۳]
آراء، آثار و مبانی برخی متکلمان
در اینجا به بخشی از آراء، آثار و مبانی برخی متکلمان و دیدگاههای آنان که مورد توجه امامخمینی بوده است اشاره میشود.
نظام
ابواسحاق ابراهیمبنسیاربنهانی، معروف به نظَام از بزرگان متکلمان معتزلی در قرن دوم و سوم میباشد. او شاگرد ابوالهذیل علاف میباشد.[۱۴] نظَام در مسائل کلام، فلسفه و طبیعیات نظرات خاصی دارد از جمله اینکه او قائل به نفی جوهر فرد یا جزء لا یتجزاء و انکار سکون، اعتقادیه به طَفره، کمون و تداخل اجسام بوده و معتقد به جسمت الوان و بوها و طعمها میباشد.[۱۵]
امامخمینی در آثار خویش به برخی آراء کلامی نظّام توجه داشته است. ایشان قول به جز لایتجزای غیرمتناهی را نظریه نظام و پیروان او میداند. به اعتقاد امامخمینی نظّام به ترکّب جسم از اجزای لایتجزای غیرمتناهی قائل شده است. طبق این نظر، محذوری که بر ادله نفی جزء لایتجزی برای متکلمان ایجاد شده بود، برای این قول نظام ایجاد نمیشود. امامخمینی معتقد است نظّام میان قوه و فعل فرق نگذاشته صریحاً حکم کرده که جسم دارای اجزای غیرمتناهی بالفعل است. اگرچه مشهور گفته نظّام را این چنین تقریر کردهاند، اما ممکن است گفته نظّام توجیه دیگری داشته باشد، به اینکه جسم نزد وی از لون و طعم و رایحه مرکب باشد؛ البته میتوان میان این دو قول جمع کرد، به این بیان که نظّام رنگ، منزه، رائحه را عرض نمیداند، بلکه آنها را جوهر میداند که اجزای غیرمتناهی دارند. امامخمینی سخن نظّام در ترکیب جسم از اجزای غیرمتناهی را نقد کرده و با دو برهان قطع و تناسب اجزای غیرمتناهیه آن را نفی کرده است.[۱۶]
ابوالحسن اشعری
متکلم و بنیانگذار مکتب اشاعره که در سال ۲۶۰ق در بصره به دنیا آمد و در جوانی در مجلس درس ابوعلی جبایی حاضر شد؛ ولی بر اثر یک تحول اعتقادی، از مکتب اعتزال دوری و مکتب اشعری را تأسیس کرد. او در سال ۳۲۴ق در بغداد در گذشت. از جمله آثار وی: الابانة عن أصول الدیانة، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع و مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین میباشد.[۱۷] از جمله مبانی ابوالحسن اشعری، جبر بودن انسان، رؤیت حقتعالی، کلام نفسی و صفات خبری است.[۱۸] امامخمینی در آثار خویش برخی مبانی ابوالحسن اشعری را بررسی و مورد نقد قرار داده است از جمله:
- جبرگرایی: ابوالحسن اشعری معتقد است خداوند فاعل حقیقی همه افعال است و این تعمیم شامل فعل صادره شده از انسان هم میشود؛ زیرا به نظر او اگر فعلی که از انسان صادر میشود، از قلمر و اراده الهی خارج باشد و به خداوند نسبت داده نشود لازمهاش ضعف و سهو و غفلت حقتعالی به امور خواهد بود؛ در حالی که خداوند منزه از آن است که متصف به ضعف و ناتوانی باشد.[۱۹]
- امامخمینی با ردّ این نظریه بر این باور است که حقتعالی وجودی صرف و بسیط است و اگر امور زمانی و متغیر مانند افعال مستقیماً از حقتعالی صادر شود، لازمه اش تغییر و تجدد در ذات است؛ زیرا صدور این اشیا مستقیماً به ذات بر میگردد.[۲۰]
- صل علیت: ابوالحسن اشعری به طور صریح روابط ضروری میان اشیا و حوادث را در عالم طبیعت منکر میباشد و به عادة الله قائل شده است.[۲۱] امامخمینی با استناد به قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد» انفکاک معلول از علت را محال میداند و کلام اشعری را در این زمینه نقد کرده است.[۲۲]
- رؤیت: ابوالحسن اشعری قائل به رؤیت حقتعالی میباشد. وی افزون بر استناد به ظاهر برخی آیات الهی، تلاش میکند توجیه عقلی برای رؤیت بیابد.[۲۳]
امامخمینی معتقد است ذات حقتعالی هرگز برای هیچ کس به رؤیت حسی و عقلی در نمیآید بلکه رؤیت حق به چشم قلب و در پس اسماء و صفات الهی میباشد.[۲۴]
غزالی
ابوحامد محمدبنمحمد غزالی شافعی ملقّب به امام محمد غزالی، متکلم، و صوفی ایرانی در سال ۴۵۰ در شهر ری بدنیا آمد و در سال ۵۰۵ قمری در اقامتگاهش دار فانی را وداع گفت او از شاگردان الهیدان اشعری، امام الحرمین جوینی و ابوسهیل محمدبنعبدالله حفصی است. از جمله آثار غزالی عبارتند از: احیاء علوم الدین، مناهج العابدین و کیمیای سعادت میباشد.[۲۵]
امامخمینی در آثار خویش به غزالی و آثار او توجه داشته و برخی آراء و مبانی غزالی را مورد بررسی و نقد قرار داده است؛ از جمله:
- تقسیمبندی علوم: غزالی علوم را به علوم دنیایی و اخروی تقسیم کرده و علم فقه را جزو علوم دنیوی قرار داده و عالم آخرت را به علم مکاشفه و معامله تقسیم کرده است.[۲۶] امامخمینی معتقد است اینکه غزالی علم فقه را از علوم دنیایی دانسته درست نیست بلکه علم فقه از شریفترین علوم اخروی است، همچنین غزالی مکاشفات را جزو علوم قرار داده در حالی که این مطلب نیز نیست بلکه مشاهدات و مکاشفات در تقسیمات علوم داخل نیستند و مکاشفه وادی دیگری است.[۲۷]
- واقعیتهای روز قیامت: غزالی همه وقایع موعده در روز قیامت را خیال و جزء عالم خیال میداند که واقعیت خارجی ندارند (غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۷۲۲-۷۲۷). امامخمینی معتقد است این کلام غزانی با اصل حکمت الهی سازگاری ندارد.[۲۸]
- عجب الذنب: غزالی همسو با برخی متکلمان اشعری، معتقد است پس از پوسیده شدن بدن عجب الذنب از انسان باقی میماند که در روز قیامت اجزاء دیگر بدن به این عجب الذنب میپیوندند.[۲۹] امامخمینی سخنان غزالی را سست و بیپایه میداند و معتقد است همه اجزای انسان میپوسد و از میان میرود و آنچه در آخرت محشور میشود، بدن عنصری و مادی سابق نیست.[۳۰]
فخر رازی
محمدبنعمر فخر رازی، متکلم و مفسر ایرانی، در سال ۵۴۳ قمری در شهر ری به دنیا آمد و در سال ۶۰۶ قمری در سرزمین هرات دار فانی را وداع گفت. وی معروف به ابن الخطیب و ملقب به فخر الدین، امام المشککین میباشد؛ از جمله آثار معروف او عبارتند از مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، المباحثة المشرقیة و المطالب العالیه میباشند.[۳۱] امامخمینی در آثار خویش به فخر رازی و مبانی و آرای او توجه داشته است از جمله آنها:
- جعل: فخر رازی شبههای درباره جعل مطرح کرده و قائل است جاعل بودن مؤثر برای ممکن، صحیح نیست (فخر رازی، مطالب العالیه، ج۱، ص۹۶). امامخمینی در جواب این شهه میگوید: حرف فخر رازی زمانی درست است که قائل به جعل مرکب باشیم در حالی که جعل بسیط است.[۳۲]
- صفت مؤثریت: فخر رازی معتقد است اگر ممکن محتاج به مؤثر باشد، صفت مؤثریت با نظر به ذات مؤثر، ممکن خواهد بود؛ زیرا اگر ممکن نباشد یا ممتنع و امری عدمی است یا واجب است که در هر دو صورت تسلسل لازم میآید.[۳۳]
امامخمینی در جواب این شبهه معتقد است صفت تأثیر تنها در عقل و ذهن است و آنچه در خارج مؤثر حقیقی است، وجود میباشد و صفت مؤثریت متأصل نیست.[۳۴]
خواجه نصیرالدین طوسی
ابوجعفر محمدبنحسن طوسی، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ در طوس زاده شد. وی نزد قطبالدین مصری و فریدالدین داماد فلسفه و حکمت تحصیل کرد و در سال ۶۷۳ق در شهر کاظمین به خاک سپرده شد.[۳۵] امامخمینی از خواجه نصیرالدین با عنوان محقق خبیر أفضل متأخرین و نصیر ملت و دین یاد کرده است.[۳۶] امامخمینی از آراء و مبانی کلامی فلسفی خواجه نصیر بهره برده، در برخی موارد آنها را بررسی و نقد کرده است از جمله، علم تفصیلی حق، عمومیت قدرت حقتعالی، کیفیات حصول کثرات، نفوس افلاک و خالقیت نفس.[۳۷]
دوانی
جلالالدین محمد دوانی از متکلمان و فیلسوف اسلامی که در شهر کازرون در سالی ۸۳۰ق به دنیا آمد. وی در شیراز از استادانی چون عبد الله میمون کرمانی، محمد کازرونی، روزبهان بقلی شیرازی و محمد کوشکناری انصاری بهره برد و در سال ۹۰۷ دار فانی را وداع گفت.[۳۸] امامخمینی در آثار خویش از دوانی با عناوینی چون محقق، فاضل، علامه یاد کرده است و برخی آراء و مبانی وی را بررسی کرده است؛ از جمله: مباحث مشتق، اصالت وجود، وحدت وجود و کثرت موجود و انقسام جسم.[۳۹]
قاضیسعید قمی
محمد سعید فرزند محمدبنمفید قمی، معروف به قاضی سعید قمی، متکلم و حکیم الهی در دهم ذی القعده ۱۰۴۳ق در قم متولد و در سال ۱۱۰۳ق در گذشت؛ وی از استادانی چون فیض کاشانی، رجبعلی تبریزی و عبدالرزاق لاهیجی بهرهها برد.[۴۰] قاضیسعید آثار ارزشمندی چون شرح توحید صدوق، الاربعینیات، شرح الاربعین و شرح حدیث البساط دارد.[۴۱] امامخمینی به آراء کلامی قاضی سعید توجه داشته و برخی مبانی و آراء او نظیر صفات سلبی و نظریه مشترک لفظی را نقد کرده و معتقد است که صفات باری تعالی از قبیل حالات و عوارض زائد بر ذات نیستند.[۴۲]
پانویس
- ↑ لاهیجی، شوارق الالهام، ج۱، ص۴۱-۴۳؛ کاشفی، کلام شیعه، ص۳۸؛ برنجکار روششناسی علم کلام،ص۴۲.
- ↑ کاشفی، کلام شیعه، ص۳۸؛ ابراهیم زاده آملی، جایگاه و نقش علم کلام و متکلمان در اسلام ص۷-۹؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ج۱، ص۴۲–۴۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۲۷؛ ج۳، ص۵۳۴؛ الطلب والاراده، ص۳۳-۳۵؛ تنقیح الاصول، ج۱، ص۲۰۵–۲۰۷؛ شرح دعای سحر، ص۱۰۴؛ شرح چهل حدیث، ص۵۸۵؛ ولایت فقیه، ص۶۱؛ آداب الصلاة، ص۷۴ و ۹۳-۹۴.
- ↑ رضوی، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، ص۵۳–۵۸.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۶۴۹–۶۵۰؛ یزدانپناه، خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سهگانه، ص۱۰-۱۲.
- ↑ فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج۳، ص۱۲۱؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۱۵-۱۶.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۳۹۷-۳۹۸؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۳۵.
- ↑ کاشفی، کلام شیعه، ص۵۴.
- ↑ امامخمینی، الطلب والاراده، ص۳۳–۳۵؛ تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۲؛ تنقیح الاصول، ج۱، ص۲۰۵–۲۰۷؛ الطلب والاراده، ص۱۲-۱۹.
- ↑ امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۱۰۴؛ شرح چهل حدیث، ص۵۸۵؛ الطلب الاراده، ص۱۶–۱۷ و ص۶۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ص۲۰۰-۲۰۱، تنقیح الاصول، ج۳، ص۳۰-۳۱؛ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۹.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ص۶۱؛ آداب الصلاة، ص۷۴-۹۳-۹۴؛ چهل حدیث، ص۲۳، ۵۸۶ و ۶۱۰؛ شرح دعای سحر، ۹۴.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۸۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۱۰۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۳، ص۳۳-۳۸؛ سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۵۹۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲ ص۴۳۷-۴۴۰ و ۴۷۳-۴۷۵.
- ↑ ابنفورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، ص۱۲۸–۱۳۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴۷؛ ابنعساکر، تبیین کذب المفتری، فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری، ص۳۸–۴۳ و ۹۱.
- ↑ اشعری، الابانة، ص۱۶، ۲۱، ۵۱-۵۵؛ اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع، ص۳۰ و ۳۹–۴۷.
- ↑ اشعری، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع، ص۶۹-۸۰.
- ↑ امامخمینی، الطلب والاراده، ص۳۳-۳۴، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۱۰؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۴۵۵.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۱۴؛ خادمی، علیت از دیدگاه متکلمان اسلامی، ص۵۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۳۰؛ و الطلب والاداره، ص۶۰.
- ↑ اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، ص۲۱؛ اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، ص۳۹-۴۰.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ص۸۰.
- ↑ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۴، ص۳۳۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ؛ ج۱۰، ص۴۹۱؛ الذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳۵، ص۱۱۵؛ صفدی، الوافی فی الوفیات، ج۱، ص۱۲۰؛ غنوی، سلوک اخلاقی، ص۲۰۶–۲۰۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۵ و ۲۴.
- ↑ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۳۹۵–۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۵۳۵-۵۳۴.
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، الامام الغزالی، ص۲۵۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۲۴۱ و ۵۲۸.
- ↑ فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه، ج۲، ص۲۴۴؛ زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج۳، ص۴۰۲ و ۴۹۱؛ فانی، فهرست آثار امام فخر رازی، ص۲۷۷-۲۸۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۴-۳۵.
- ↑ فخر رازی، مطالب العالیه، ج۱، ص۱۱۴.
- ↑ امامخمینی تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۶.
- ↑ مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه نصیر، ص۵-۶، فنانی اشکوری، در آمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج۳، ص۱۲۰؛ وفایی، خواجه نصیر یاور وحی و عقل، ص۱۱۳.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۲۶۰ و ۵۹۳؛ انوار الهدایه، ج۲، ص۴۰۷؛ حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۲ و ۱۶۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۵۸، ۳۰۱ و ۴۰۶؛ ج۳، ص۲۷-۲۸؛ آداب الصلاة، ص۲۶۶) (مقاله خواجه نصیر طوسی.
- ↑ توسرکانی، سبع رسائل، مقدمه ۲۱-۲۷؛ صاحبی، حکمت معنوی، ص۱۷؛ فنائی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج۳، ص۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج ۲، ص۴۳۸-۴۴۹؛ تنقیح الاصول، ج۱، ص۱۷۳؛ تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۶۵، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۶۲.
- ↑ مشکوة، کلید بهشت، مقدمه، ص۸-۹؛ کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ص۴۸۷-۴۸۸؛ کدیور، منزلت فلسفی قاضی سعید قمی، ص۲۲ و ۲۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۵۱ و ۴۱۷؛ ج۱۳، ص۱۵۳، کدیور، منزلت فلسفی قاضی سعید قمی، ص۲۳.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ص۲۳-۲۵.
منابع
- ابراهیمزاده آملی، جایگاه و نقش علم کلام و متکلمان در اسلام، آئین حکمت، ۱۳۸۹ش.
- ابن خلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
- ابناثیر، عزالدین ابی الحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۶ق.
- ابنعساکر، علی، تبین کذب المفترس، فیما نسب إلی الامام ابی الحسن الاشعری، دمشق، بیجا، ۱۳۴۷ق.
- ابنفورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، بیروت، ۱۹۸۷م.
- اشعری، ابوالحسن، الابانة عن اصول الدیانة، دار الانصار، بیجا، ۱۳۹۷ق.
- اشعری، ابوالحسن، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، قاهره، الأزهریة، بیتا
- اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، بیروت، دار النشر، ۱۴۰۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب والاراده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۴۲۱ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، قم، پاسدار اسلام، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی،۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعای سحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دار الأضواء، ۱۴۰۳ق.
- برنجکار، رضا، روششناسی علم کلام، قم، دار الحدیث، ۱۳۹۱ش.
- بغدادی، عبدالقاهربنطاهر، الفرق بین الفرق، مصر، مکتب صبیح، بیتا.
- تفتازانی، مسعودبنعمر، شرح المقاصد، قم، الشریف الرضی، ۱۴۱۲ق.
- توسرکانی، احمد، سبع رسائل دوانی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۱ش.
- خادمی، عین الله، علیت از دیدگاه متکلمان اسلامی، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۲ش.
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۵۰ق.
- الذهبی، شمس الدین محمدبنعثمان، تاریخ الاسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۵ق.
- رضوی، رسول، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، معارف عقلی، ۱۳۸۵ش.
- زمانی قمشهای، علی، هیئت و نجوم اسلامی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۷ش.
- سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
- صاحبی، باقر، حکمت معنوی، تهران، نشر عروج، ۱۴۰۱ش.
- صفدی، خلیلبنابیک، الوافی فی الوفیات، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
- غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دار الکتب العربی، بیتا.
- غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
- غنوی، امیر، سلوک اخلاقی، تهران فرهنگ و اندیشه، ۱۳۹۵ش.
- فانی، کامران، فهرست آثار امام فخر رازی، نشر معارف، ۱۳۶۵ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مطالب العالیه، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- فنایی اشکوری، محمد، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، قم، نشر سمت، ۱۳۹۰ش.
- کاشفی، محمدرضا، کلام شیعه، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۹۷ش.
- کدیور، محسن، منزلت فلسفی قاضی سعید، آینه پژوهش، ۱۳۷۴ش.
- کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، نشر مینوی خرد، ۱۳۹۶ش.
- لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، قم، موسسه امام صادق (ع)، ۱۴۲۵ق.
- مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۳۹۵ش.
- مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار خواجه نصیر طوسی، تهران، انتشارات اساطیر،۱۳۷۰ش.
- مشکوه، محمد، کلید بهشت قاضی سعید، تهران، نشر الزهراء، ۱۳۶۲ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۵۴ش.
- وفایی، عبدالوحید، خواجه نصر یاور وحی و عقل، تهران، نشر بین الملل، ۱۳۹۲ش.
- یزدانپناه، یدالله، خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سه گانه، حکمت عرفانی، ۱۳۹۱ش.
نویسنده: باقر صاحبی