غفلت

از ویکی امام خمینی

غفلت، بی‌توجهی و سستی نفس در توجه به هدف و روی‌گردانی از حق‌تعالی.

قرآن، غفلت را عامل پیروی از هوا و تجاوز از حق می‌داند و امام‌خمینی بیدارشدن از خواب غفلت (یقظه) را منزل اول انسانیت می‌شمارد.

امام‌خمینی، گناه و غرق‌شدن در لذت‌های دنیوی را از عوامل غفلت می‌داند و غفلت را به ناپسند و پسندیده تقسیم کرده‌است. غفلت ناپسند، مانند غفلت از خداوند و غفلت پسندیده، مانند غفلت برخی از اولیای الهی که از عالم و هرچه در آن است، غافل‌اند.

امام‌خمینی، برای غفلت ناپسند مصادیقی برشمرده است چون؛ غفلت از خداوند؛ که ریشه همه خطاهای انسان است. غفلت از نفس و اعمال آن؛ که سبب افزایش حجاب‌ها است، غفلت از توجه در عبادت؛ که موجب حقیقت‌نیافتن و عدم پذیرش عبادت می‌شود و غفلت از مرگ؛ که سبب مرگ بدون زاد و توشه می‌شود. ایشان تفکر، پندهای انبیا(ع)، و کتاب‌های آسمانی را از اسباب بیداری انسان‌ها می‌داند.

غفلت در عرصه اجتماعی نیز دارای پیامدهای جبران‌ناپذیری است، چنا‌ن‌که امام‌خمینی آن را به مباحث اجتماعی بسط داده و همگان به‌ویژه علما را از غفلت در امور اجتماعی بر حذر داشته و امت اسلامی و ملت ایران را به غافل‌نشدن از دسیسه‌های دشمنان توصیه کرده است.

معنی

غفلت به معنای عدم توجه، رهاکردن[۱] و پنهان‌شدن چیزی از ذهن انسان و به‌یاد نیاوردن آن[۲] است و در اصطلاح اخلاقی به معنای سستی و ضعف نفس از توجه به هدف خود[۳] و سهوی است که از کمی تحفظ و بیداری حاصل می‌شود.[۴] غفلت در اصطلاح عرفانی به معنای اعراض از حق‌تعالی است[۵] و در اصطلاح فقهی عدم توجه به هر امری؛ اعم از سهو و نسیان است.[۶] بعضی نیز غفلت را همان سهو دانسته‌اند[۷]؛ البته غفلت در مواردی پسندیده شمرده شده است، مانند غفلت از کثرات.[۸] در مقابل غفلت، ذکر است که به معنای یاد کردن خداوند است[۹] (ببینید: ذکر).

از الفاظ مرتبط با غفلت، تغافل به معنای خود را به غفلت‌زدن است[۱۰] که در مواردی از صفات پسندیده و روش اهل دین است.[۱۱] اهل معرفت نیز آن را از درجات فتوت شمرده‌اند.[۱۲]

پیشینه

در ادیان الهی، ذکر الهی و دوری از غفلت مورد اهتمام بوده است؛ چنان‌که خاطرنشان شده ملعون است کسی که کار خداوند را با غفلت انجام دهد[۱۳] و ذکر مدام و دوری از غفلت از خصایص پاکان معرفی شده است.[۱۴] قرآن کریم نیز غفلت را عامل متابعت هوا و تجاوز از حق می‌داند.[۱۵] در منابع روایی به غفلت از زوایای مختلفی چون نشانه‌ها، آثار و موارد توجه شده است.[۱۶] بنابر روایتی از امیرمؤمنان علی(ع)، مستی غفلت و غرور بیش از مستی شراب است[۱۷] و با یاد خداوند غفلت زایل می‌شود.[۱۸]

عالمان اخلاق غفلت را یکی از خلق‌های ناپسند و ریشه اصلی زشتی‌ها و آن را مقابل ذکر برشمرده‌اند و ذکر را رهایی از غفلت و فراموشی معرفی کرده‌اند.[۱۹] در کتاب‌های اخلاقی بحث‌های گسترده‌ای دربارهٔ ریشه‌ها، آثار و راه‌های مبارزه با غفلت بیان شده است.[۲۰] عارفان دوام ذکر، اخلاص و دوری از غفلت را در همه حال لازم می‌دانند و آنها را از اموری دانسته‌اند که وقت معینی ندارند.[۲۱] در متون عرفانی، بحث غفلت غالباً در مراحل نخستین سلوک مانند منازل یقظه، توبه و انابه مطرح می‌شود.[۲۲]

امام‌خمینی بیدارشدن از خواب غفلت (یقظه) را منزل اول انسانیت می‌شمارد.[۲۳] از ویژگی‌های ایشان در کتاب‌های اخلاقی خود آن است که با زبان وعظ و مخاطب قرار دادن خواننده، قصد دارد آنان را از خواب غفلت بیدار کند.[۲۴] ایشان به عدم غفلت از حق‌تعالی و نفس خود،[۲۵] حرکت به سوی خودسازی،[۲۶] بیداری[۲۷] و همچنین عدم غفلت از دشمنان[۲۸] هشدار داده و بر بیدارشدن از خواب غفلت، دیدن حقیقت و باطن دنیا و فریفته نشدن به ظاهر آن، تأکید کرده است.[۲۹] ایشان راه درمان غفلت[۳۰] و آثار غفلت[۳۱] را نشان داده است.

عوامل غفلت

قرآن کریم عوامل متعددی برای غفلت برشمرده است، مانند مال، ثروت و فرزند[۳۲] و بیع و تجارت.[۳۳] در برخی از روایات نیز آرزوهای دراز و نگاه بی‌مورد که بذر هوا و هوس را می‌کارد، سبب غفلت معرفی شده است.[۳۴] علمای اخلاق موضوعاتی چون مشغول‌شدن به لذت‌های دنیایی و فرورفتن در آن[۳۵] و صرف عمر در رسیدگی به اهل و مال[۳۶] را از عوامل غفلت دانسته‌اند. برخی از عارفان غفلت را برای انسان امری ذاتی و جبلّی می‌دانند.[۳۷]

امام‌خمینی عوامل غفلت را ارتکاب گناهان، به‌خصوص گناهان کبیره،[۳۸] توجه به دنیا و غرق‌شدن در لذت‌های دنیوی[۳۹] می‌داند. به اعتقاد ایشان هرچه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد، به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت کاسته و به غفلت انسان اضافه می‌شود[۴۰] تا آنجاکه قلب، معکوس و وارونه می‌گردد.[۴۱] گاهی نیز راحتی و سلامتی، سبب غفلت انسان می‌شود؛ اما وقتی به گرفتاری مبتلا شود، به یاد خدا می‌افتد تا او را از آن گرفتاری نجات دهد.[۴۲] به باور ایشان غفلت از نعمت‌های اخروی و سستی در اعمال و عبادات، ناشی از سستی ایمان افراد است.[۴۳]

اقسام و مصادیق

غفلت به دو قسم ناپسند و پسندیده تقسیم می‌شود؛ غفلت از آنچه خیر و سعادت برای نفس است، غفلت ناپسند و غفلت از آنچه شر و شقاوت است[۴۴] یا غفلت از غیر خداوند برای توجه به خداوند، امری پسندیده است.[۴۵] غفلت ناپسند از رذایل اخلاقی است و به اعتبار متعلقش دارای مصادیقی است؛ ازجمله غفلت از خداوند، غفلت از مرگ و آخرت، غفلت از شیطان و غفلت از حقیقت خود. در قرآن کریم به اقسام مختلفی از غفلت اشاره شده است، مانند غفلت از خداوند،[۴۶] غفلت از آیات الهی،[۴۷] غفلت از مرگ[۴۸] و غفلت از نماز.[۴۹] در روایات نیز به برخی از این اقسام غفلت همچون غفلت از نفس[۵۰] و غفلت از خداوند[۵۱] اشاره شده است.

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۵۲] غفلت را به غفلت ناپسند و غفلت پسندیده تقسیم کرده است. غفلت ناپسند مانند غفلت از خداوند و عالم غیب،[۵۳] غفلت در عبادت و عدم حضور قلب،[۵۴] غفلت از اصلاح نفس و توجه به عیوب آن[۵۵] و غفلت از شیطان و فریب‌های او[۵۶]؛ اما غفلت پسندیده، غفلت برخی از اولیای الهی است که از عالم و هرچه در آن است، غافل‌اند و تنها به خداوند و جمال او مشغول‌اند.[۵۷] آنان گاه در مقام شکر حتی از نعمت حق‌تعالی غافل‌اند و غرق در جمال منعم‌اند.[۵۸] از دیگر غفلت‌های پسندیده، غفلت فرشتگان مقرب الهی است که غرق در ذات الهی‌اند و از اینکه خداوند، عالم و آدمی را خلق کرده غافل‌اند.[۵۹]

برخی از مصادیق مهم غفلت ناپسند عبارت‌اند از:

غفلت از خداوند

قرآن کریم غفلت از یاد خداوند را از ویژگی‌های کفار می‌شمارد[۶۰] و آن را سبب نسیان از خویشتن[۶۱] و سختی در معیشت دنیا[۶۲] می‌داند. در روایات نیز غفلت، سبب خسران،[۶۳] کورشدن چشم بصیرت، فساد اعمال، گمراهی نفس، کسب غرور و مردن قلب[۶۴] معرفی شده است.

عالمان اخلاق و عرفان نیز غفلت از خداوند را از رذایلی دانسته‌اند که منبع هر شر و فساد[۶۵] و سبب ارتکاب گناه[۶۶] و خسران در آخرت[۶۷] می‌شود. امام‌خمینی غفلت از خداوند را سبب کدورت قلب و سلطه شیطان و نفس بر انسان می‌داند.[۶۸] به اعتقاد ایشان همه خطاهایی که از انسان صادر می‌شود، بر اثر غفلت از خداوند و خودخواهی است[۶۹]؛

غفلت از نفس و اعمال آن

بعضی علمای اخلاق یکی از اسباب هلاکت انسان را غفلت از اعمال خود و غفلت از مراقبه[۷۰] و محاسبه آن[۷۱] برشمرده‌اند؛ زیرا اگر شخص هرچند وقت یک‌بار به محاسبه اعمال و افکار خود نپردازد، عمر خود را که سرمایه اوست، از دست می‌دهد[۷۲]؛ از این‌رو عالمان اخلاق با توجه به برخی از روایات[۷۳] توصیه می‌کنند انسان در روز، وقتی را معین کرده، به محاسبه اعمال آن روز بپردازد که اگر اعمال نیکویی به جای آورده، شکر خداوند را به جای آورد و اگر چیزی از آن را ترک کرده یا خطایی مرتکب شده، به جبران آن بپردازد و در مقام نکوهش و عقاب نفس بر آید.[۷۴]

امام‌خمینی غفلت از نفس و مکاید آن را سبب افزایش حجاب‌ها می‌داند تا آنجاکه فطرت انسان به واسطه این حجاب‌ها خاموش شده و از محبت الهی در قلبش چیزی باقی نمی‌ماند، بلکه از انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) تنفر پیدا کرده، ریشه دشمنی با آنان در قلبش ریشه می‌دواند تا آنجاکه درهای سعادت به روی او بسته می‌شود و سرانجام آن خلود در عذاب جهنم است.[۷۵] از دیگر آثار غفلت از نفس این است که شخص برای خود استقلال و شخصیتی قائل می‌شود و نسبت میان خود و خالقش را فراموش کرده، از وظایفش بازمی‌ماند.[۷۶]

به اعتقاد امام‌خمینی انسان لازم است همواره به نفس خود سوء ظن داشته باشد و هیچ‌گاه آن را به حال خود رها نکند و به تمام حرکات و سکنات او دقت کند. چه بسا نفس بر اثر غفلت، انسان را مغلوب سازد.[۷۷] اگر انسان به سبب حب نفس از عیوب خود غفلت ورزد و خودبین و خودخواه شود، به سعادت و فلاح نخواهد رسید[۷۸] و چه بسا به سبب حب نفس و خودخواهی و خودبینی از خود غافل شود و نقصان و عیب‌هایش را نیکو و مایه کمال تصور کند[۷۹]؛

غفلت از توجه در عبادت

قرآن کریم افرادی را که در نماز و عبادتشان غافل‌اند و عبادات آنان مجرد لقلقه زبان است، نکوهش کرده است.[۸۰] در روایات نیز عبادت و نمازِ بدون حضور قلب، ناقص شمرده شده است.[۸۱] علمای اخلاق نیز غفلت در عبادت را مخالف روح نماز و عبادت دانسته‌اند؛ زیرا غرض از عبادت، صفای نفس و نورانیت دل است؛ در حالی‌که آنچه از روی غفلت و عدم توجه نفس، از انسان صادر می‌شود، موجب نورانیت قلب نمی‌شود.[۸۲]

امام‌خمینی با تحلیلی عرفانی از این مطلب، به بیان روشن‌تری پرداخته و قائل است غفلت قلب در عبادت، ناشی از ضعف ایمان به خداوند و اهمیت ندادن به عبادت و حضور در مقابل معبود است.[۸۳] به باور ایشان غفلت در عبادت، موجب حقیقت‌نیافتن عبادت و عدم پذیرش آن می‌شود؛ زیرا عبادتی که از روی غفلت انجام شود، بر نفس هیچ‌گونه تأثیری نمی‌کند، از صورت و ظاهر تجاوز نمی‌کند و به ملکوت نمی‌رود؛ اما وقتی عبادت با حضور قلب انجام شود، انسان صورت عبودیت به خود می‌گیرد و ازخودسری و سرکشی بیرون می‌آید و تمام قوای ملکی و ملکوتی او از جنود خداوند می‌شوند.[۸۴]

امام‌خمینی در تقسیمی بدیع، حضور قلب را به «حضور قلب در عبادت» و «حضور قلب در معبود» تقسیم می‌کند.[۸۵] حضور قلب در معبود آن است که حق در قلب او تجلی کند و حضور قلب در عبادت آن است که قلب متوجه عبادت و ثنای حق باشد.[۸۶] ایشان حضور قلب در معبود را دارای سه مرتبه عمده می‌داند: حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و صفاتی، و حضور قلب در تجلیات ذاتی و برای هر یک نیز چهار مرتبه شمرده است: مرتبه علمی، مرتبه ایمانی، مرتبه شهودی و مرتبه فنایی[۸۷] (ببینید: قلب). از مراتب عالیه حضور قلب در معبود آن است که سالک از عبادت نیز غافل شود و متوجه معبود گردد[۸۸]؛

غفلت از مرگ

علمای اخلاق غفلت از مرگ را ناشی از حب دنیا و فرورفتن در شهوات آن می‌دانند؛ زیرا در چنین حالتی قلب از مرگ غافل می‌شود و از آن گریزان می‌گردد.[۸۹] از سوی دیگر، آنان با استناد به برخی روایات[۹۰] ذکر و یادآوری مرگ را سبب زهد در دنیا و قطع ریشه‌های غفلت می‌شمارند.[۹۱]

امام‌خمینی آرزوهای بلند و ظن به بقا را سبب غفلت از آخرت و فراموشی هدف و مقصد می‌داند که این امر سبب می‌شود انسان بدون اینکه زاد و توشه‌ای برای آخرتش فراهم کند، ناگاه اجلش فرا رسد و به هلاکت بیفتد[۹۲] (ببینید: مرگ).

پیشگیری و درمان

قرآن کریم با توصیه به ذکر، انسان‌ها را از غفلت بر حذر داشته[۹۳] و از رسول خدا(ص) با عنوان مذکِّر (هشداردهنده) یاد کرده است.[۹۴] امام‌خمینی مانند دیگر عارفان،[۹۵] حالت بیداری (یقظه) از غفلت را مقدمه سلوک[۹۶] و پیش از مرتبه توبه[۹۷] می‌داند. ایشان ازجمله اهداف بعثت انبیا(ع) و نزول کتاب‌های آسمانی را بیدارکردن مردم از خواب غفلت و مستی در عالم طبیعت و رساندن به عالم سرور و حیات و نعمت‌های ابدی دانسته است.[۹۸] ایشان تأکید کرده است که انسان نباید لحظه‌ای از احوال نفس و اصلاح آن غافل شود.[۹۹] اگر خواب غفلت قلب انسان را فرا نگرفته بود، انسان این‌گونه آسوده‌خاطر و بی‌توجه، به اعمال و سخنان نادرست ادامه نمی‌داد.[۱۰۰] ایشان در مواضع متعدد، بر مواظبت بر گرفتارنشدن در غفلت هشدار می‌دهد.[۱۰۱]

عالمان اخلاق، راه‌های مختلفی برای درمان غفلت ارائه کرده‌اند، مانند محاسبه و مراقبه نفس[۱۰۲] و به یاد مرگ بودن.[۱۰۳] بعضی نیز غفلت و بی‌خبری را نوعی بیماری دانسته‌اند که درمان آن به دست بیمار نیست، بلکه به دست عالمانِ باعمل است.[۱۰۴]

امام‌خمینی پندهای انبیا(ع)، اولیا(ع) و کتاب‌های آسمانی را از اسباب بیداری انسان‌ها می‌داند.[۱۰۵] ایشان با استناد به روایتی از امیرالمؤمنین(ع)[۱۰۶] تفکر را سبب تنبیه قلب و بیداری از خواب غفلت برشمرده است.[۱۰۷] ایشان پیش از مرحله «یقظه» به ضرورت بیرون‌آمدن از انکار مقامات اولیا اشاره می‌کند؛ به این معنا که شخص آنچه از معنویات و مقامات بزرگان و اولیای الهی(ع) می‌شنود، انکار نکند که این نشانه خودبینی و جهل است و خود حجاب و مانع هر رشد و تعالی است.[۱۰۸]

غفلت در حوزه‌های اجتماعی

غفلت در عرصه اجتماعی نیز دارای پیامدهای زیانبار و گاه جبران‌ناپذیری است و همواره پیشوایان به پیروانشان دربارهٔ غفلت از دشمن هشدار داده‌اند.[۱۰۹] امام‌خمینی با الهام‌گرفتن از معارف دینی و عرفانی در توصیه به یقظه و بیداری نفس، آن را به مباحث اجتماعی و دشمن بیرونی نیز بسط داده و مردم را به بیداری در برابر ظالمان و توطئه‌های دشمنان خارجی هشدار داده است.[۱۱۰] ایشان همگان به‌ویژه علما[۱۱۱] را از غفلت در امور اجتماعی بر حذر داشته و امت اسلامی و ملت ایران را به غافل‌نشدن از دسیسه‌های دشمنان در ضربه‌زدن به کشور و اسلام توصیه کرده است.[۱۱۲]

امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مواضع متعدد، بر عدم غفلت از اهداف انقلاب[۱۱۳] و عدم غفلت از دادن مسئولیت به افراد صالح[۱۱۴] تأکید می‌کرد. ایشان در سخنرانی‌های خود به امت اسلامی توصیه می‌کرد از خواب غفلت بیدار شوند و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران و وابستگان آنان رهایی بخشند.[۱۱۵]

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۱/۴۹۷.
  2. فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۹.
  3. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵.
  4. مدنی، ریاض السالکین، ۶/۸۲.
  5. بالی‌زاده، شرح فصوص الحکم، ۲۵۱.
  6. عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۹–۲۷۰.
  7. اردبیلی، زبدة البیان، ۶۳.
  8. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.
  9. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۶۷.
  10. فیومی، المصباح المنیر، ۴۵۰.
  11. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۳۲۶.
  12. انصاری، منازل السائرین، ۷۹.
  13. کتاب مقدس، ارمیا، ب۴۸، ۱۰.
  14. کتاب مقدس، انجیل برنابا، ب ۱۰۹.
  15. کهف، ۲۸؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۳/۳۰۳.
  16. آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵–۲۶۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۰/۱۵۴.
  17. آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۶.
  18. آمدی، تصنیف غرر، ۱۸۹.
  19. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۳۳–۱۳۶.
  20. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۵–۲۹۱؛ غزالی، مکاشفة القلوب، ۲۸–۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵–۱۰۸.
  21. سرّاج، اللمع فی التصوف، ۷۷.
  22. انصاری، منازل السائرین، ۳۵ و ۴۱؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۸، ۱۸۰ و ۲۵۴.
  23. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۹۸.
  24. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۰۷.
  25. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۷۳ و ۱۴/۳۷۹.
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۰۷ و ۱۱/۳۶۱.
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۱۶/۲۷۱.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۳۶ و ۱۱/۲۰۳.
  29. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۲۰؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۶.
  30. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.
  31. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۹–۱۶۰.
  32. منافقون، ۹.
  33. نور، ۳۷.
  34. دیلمی، اعلام الدین، ۳۳۹–۳۴۰.
  35. مدنی، ریاض السالکین، ۳/۵۱۲.
  36. مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۳۷۳.
  37. ابن‌عربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۱۲۱.
  38. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۳.
  39. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۰؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۴.
  40. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۹.
  41. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
  42. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
  43. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۴–۲۰۵.
  44. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۶.
  45. گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۳۴۷.
  46. حشر، ۱۹؛ طه، ۱۲۴.
  47. یونس(ع)، ۷.
  48. انبیاء، ۱؛ ق، ۲۲.
  49. ماعون، ۴–۵.
  50. مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۲۳.
  51. شعیری، جامع الاخبار، ۱۳۱.
  52. ابن‌عربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۶۷.
  53. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹–۳۴۰.
  54. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱.
  55. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۶.
  56. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
  57. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹–۳۴۰؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.
  58. انصاری، منازل السائرین، ۷۳؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.
  59. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.
  60. ق، ۲۲.
  61. حشر، ۱۹.
  62. طه، ۱۲۴.
  63. نهج البلاغه، ح۱۹۹، ۵۴۷.
  64. آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵–۲۶۶.
  65. گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۱۹۷.
  66. گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۴۳.
  67. مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۲.
  68. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۵۳۲.
  70. ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۶.
  71. مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۱–۱۶۲.
  72. غزالی، احیاء علوم، ۱۵/۲۳–۲۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۶۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۶.
  73. کلینی، کافی، ۲/۴۵۳؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۱.
  74. ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۲.
  75. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۸۳.
  76. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۰–۷۱.
  77. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
  78. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.
  79. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۱۵.
  80. ماعون، ۴–۵؛ نساء، ۴۳.
  81. کلینی، کافی، ۳۶۲–۳۶۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۴۷۳–۴۷۸.
  82. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۴۵–۸۵۰.
  83. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۲۴.
  84. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۱–۳۳.
  85. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۴؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ و ۲۱.
  86. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۷–۲۳.
  87. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.
  88. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.
  89. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۳۸.
  90. کلینی، کافی، ۳/۲۵۵.
  91. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۴۱–۲۴۲.
  92. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵.
  93. اعراف، ۲۰۵.
  94. غاشیه، ۲۱.
  95. قشیری، رساله، ۱۹۸؛ انصاری، منازل السائرین، ۳۵–۳۶.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۳۹.
  97. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۲.
  98. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۵ و ۱۹۶؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۸.
  99. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۲؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷۳–۳۳۰.
  100. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۶.
  101. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴.
  102. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۴–۱۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۴.
  103. گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۵۰۵.
  104. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۷–۲۹۱.
  105. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷.
  106. کلینی، کافی، ۲/۵۴.
  107. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۹.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۳.
  109. نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۶–۵۷.
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۲–۲۴۳؛ ۱۲/۳۸۲ و ۱۳/۵۳۱–۵۳۲.
  111. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱ و ۲۲۴.
  112. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴، ۲۱۸؛ ۲/۱۳۵؛ ۳/۳–۴ و ۴/۳۳۰.
  113. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۱۴ و ۱۲/۸۹.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۰.
  115. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۰ و ۱۳/۷۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انجیل برنابا، کویت، دارالقلم، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • انصاری، خواجه‌عبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • بالی‌زاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، تحقیق فادی اسعد نصیف، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • تلمسانی، عفیف‌الدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • دیلمی، حسن‌بن‌محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • شعیری، محمدبن‌محمد، جامع الاخبار، نجف، حیدریه، چاپ اول، بی‌تا.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
  • غزالی، ابوحامد، مکاشفة القلوب المقرب الی علام الغیوب، تحقیق عبدالحمید طعمه حلبی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسن‌بن‌احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • گیلانی، عبدالرزاق، ترجمه و شرح مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، منسوب به امام‌صادق(ع)، تحقیق رضا مرندی، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مدنی، سیدعلی‌خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مکی، ابوطالب محمدبن‌علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون‌السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • نخجوانی، نعمت‌الله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

پیوند به بیرون