عفو

از ویکی امام خمینی

عفو، گذشت از حق و اسقاط مجازات.

عفو؛ بخشش گناه و گذشتن از عقاب کسی است که مستحق آن است. امام‌خمینی عفو را گذشت از کسانی می‌داند که به انسان بدی کرده‌اند.

امام‌خمینی، عفو را یکی از صفات جمالیه حق‌تعالی می‌شمارد و این صفت در بندگان را صفتی نفسانی دانسته که جلوه‌ای از آن صفت کمالی می‌باشد.

ایشان عفو و غفران الهی را بدون میزان و معیار نمی‌داند و کسی به مجرد درخواست عفو بخشیده نمی‌شود؛ بلکه انجام اعمال صالح سبب می‌شود شخص مشمول عفو شود و عفو ریشه در ترک حب دنیا و  حب نفس دارد.

امام‌خمینی دایره عفو خداوند را بسیار گسترده و عفو حق‌الناس را مشروط به ادای آن می‌داند و علم و ایمان به عفو الهی را موجب رجا و امیدواری بندگان دانسته که سبب تزکیه و تصفیه اخلاق می‌شود.

ایشان، لبریزشدن قلب عفوکننده از اَمن و ایمان در روز قیامت و فزونی عزّت برای او را از آثار معنوی عفو بندگان در حق یکدیگر دانسته است

معنی

عفو به معنای صرف نظرکردن از گناه و ترک مجازات آن به کار رفته است.[۱] برخی اصل معنای عفو را قصد گرفتن چیزی[۲] و برخی دیگر، محو اثر[۳] دانسته‌اند. در اصطلاح اخلاقی، عفو به معنای بخشش گناه و گذشتن از عقاب آن[۴] و صرف‌نظر کردن از حق خود درگرفتن غرامت یا قصاصِ کسی است که مستحق آن است.[۵] عفو در اصطلاح فقهی، اسقاط حق[۶] و در اصطلاح حقوقی، اسقاط بعض یا تمام مجازات مترتب بر جرم است که خود بر دو نوع است: عفو عمومی و عفو خصوصی.[۷] امام‌خمینی نیز در اصطلاح اخلاقی عفو را به معنای فضیلت پسندیده گذشت از کسانی می‌داند که به انسان بدی کرده‌اند.[۸]

از واژه‌های مرتبط با عفو، صفح، مغفرت، تجاوز و گذشتن از عقوبت گناه است.[۹] بعضی صفح و عفو را مترادف دانسته‌اند[۱۰]؛ ولی برخی میان آن دو فرق قائل شده‌اند و صَفح را به معنای گذشتن بدون ملامت[۱۱] و پاک‌کردن قلب از کینه، و عفو را گذشتن از انتقام جنایتکار شمرده‌اند.[۱۲] بعضی نیز مغفرت و عفو را به یک معنا دانسته‌اند[۱۳]؛ همچنان‌که برخی عفو را اسقاط حق،[۱۴] ترک عقاب لازمه گناه، و مغفرت را پوشانیدن گناه و دادن ثواب[۱۵] دانسته‌اند. امام‌خمینی در ضمن بیان صفح و عفو، میان این دو فرقی بیان نکرده است و آن دو را مترادف به کار برده، انتقام را ضد صفح دانسته است.[۱۶]

پیشینه

عفو یکی از صفات خداوند است. در ادیان الهی، به عفو و مغفرت خداوند به بندگان، توجه شده است؛ چنان‌که در مزامیر حضرت داوود(ع) خداوند، غفور و دارای رحمت فراوان برای همه افراد شمرده شده است[۱۷] و در کتاب مقدس مسیحیان، بر عفو و مغفرت خداوند در صورت دست‌برداشتن انسان از گناه، تأکید شده است.[۱۸] قرآن کریم نیز عفو را از صفات الهی شمرده،[۱۹] بندگان را به آن سفارش کرده است[۲۰]؛ همچنان‌که آن را سبب آمرزش گناهان دانسته،[۲۱] پاداش آن را نزد خداوند می‌داند.[۲۲] به موضوع عفو در روایات نیز توجه شده، بابی در کتاب‌های روایی به آن اختصاص داده شده است.[۲۳]

صفت عفو در بندگان، در مقابل دشمنی و کینه، و صفح، در مقابل انتقام شمرده شده است.[۲۴] انتقام از صفاتی است که در شریعت نکوهش شده است[۲۵] و در صورت انتقام نیز انسان نباید از مقداری که در شریعت برای آن مقرر شده، تجاوز کند.[۲۶] همچنین از عفو با عنوان یکی از سنت‌های انبیا(ع) و متقین نام برده شده است[۲۷]؛ مانند آنچه از پیامبر(ص) در جریان فتح مکه نقل شده است که ایشان با وجود دشمنی‌های کفار مکه ـ که نقشه قتل ایشان را کشیده و سبب خروج ایشان از مکه شده بودند ـ آیه ۹۲ سوره یوسف را که بیانگر عفو الهی است قرائت کرد[۲۸] و طی دستوری عمومی اهل مکه را عفو کرد و با کرامت تمام، ابوسفیان و بسیاری از دشمنان و سران کفار و حتی قاتل حمزه سیدالشهداء را بخشید.[۲۹] عفو از نگاه علمای اخلاق از والاترین ارزش‌های اخلاقی و انسانی است و آن را از فضایل قوه غضبیه دانسته‌اند.[۳۰] امام‌خمینی در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل در شرح و تبیین صفح و تجاوز، به عفو پرداخته، فضایل و ثمرهای صفح و ضررهای انتقام را بیان کرده است.[۳۱]

حقیقت و ریشه عفو

علمای اخلاق، صفت عفو را در خداوند، محو و تجاوز از گناهان بندگان شمرده‌اند.[۳۲] عفو الهی بالاتر از غفران الهی است؛ زیرا غفران گناهان، پوشاندن آنان و عفو الهی، محو آنهاست[۳۳]؛ آنان صفت عفو در بندگان را نیز از فضایل قوه غضبیه شمرده‌اند که ضد انتقام است.[۳۴] امام‌خمینی بر اساس روایت جنود عقل و جهل،[۳۵] صفح را مقابل انتقام دانسته است.[۳۶] ایشان مانند برخی علمای اخلاق،[۳۷] عفو و گذشت را یکی از صفات جمالیه حق‌تعالی می‌شمارد.[۳۸] این صفت در بندگان صفتی نفسانی است که جلوه‌ای از آن صفت کمالی محسوب می‌شود. به اعتقاد امام‌خمینی کسی که تحت تربیت حق‌تعالی قرار گرفته، باید این صفت در او شکل گرفته باشد.[۳۹] ایشان عفو و گذشت را از لشکریان رحمان و عقل و از لوازم فطرت مخموره (اصلی) انسان می‌داند که همان فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت است؛ فطرتی که با احکام طبیعت محجوب نشده باشد. در مقابل، انتقام‌جویی را از لشکریان ابلیس و جهل و از لوازم فطرت محجوبه می‌داند؛ زیرا وقتی فطرت انسان محکوم احکام طبیعت می‌شود، روحانیت و نورانیت خود را از دست می‌دهد و مبدأ شرور و شقاوت‌ها می‌شود[۴۰] (ببینید: فطرت).

امام‌خمینی عفو و غفران الهی را بدون میزان و معیار نمی‌داند و معتقد است همچنان‌که عقوبت، امری اعتباری نیست، بلکه نتایج اعمال و ملکات ناپسند انسان، در آخرت تجسم می‌یابد و در حقیقت به صورت آتش و عقوبت ظاهر می‌شود، غفران الهی نیز اعتباری نیست و کسی به مجرد درخواست عفو بخشیده نمی‌شود؛ بلکه زدودن حجاب‌ها و آراستگی به اخلاق پسندیده و انجام اعمال صالحه است که سبب می‌شود شخص مشمول عفو و غفران شود[۴۱] (ببینید: شفاعت).

اسباب عفو

در بعضی روایات، ریشه عفو و بخشش بندگان، صفت عفو و غفران الهی شمرده شده است که پروردگار در بعضی از بندگان خود قرار داده تا با مردم با اخلاق خدایی رفتار کنند.[۴۲] اندیشمندان نیز عفو را از نتایج عفت نفس، حکمت و شجاعت دانسته‌اند.[۴۳] امام‌خمینی ریشه عفو و گذشت را ترک حب دنیا و نفس، و ریشه انتقام را حب نفس و دنیا می‌داند؛ از این‌رو افرادی که بر فطرت اصلی و روحانیت فطری خود باقی‌اند و از آلودگی به محبت دنیا و محبت نفس مبری می‌باشند، از رذیله انتقام‌جویی ـ که از خواص نفس حیوانی و درنده‌خویی است ـ پاک هستند[۴۴]؛ اما کسانی که قلب‌شان در پس حجاب طبیعت است و آمال و آرزوی‌شان رسیدن به لذت‌های دنیوی است، قوه غضبیه خود را برای به دست آوردن آنها صرف می‌کنند و به انتقام دست می‌یازند.[۴۵] به باور ایشان، عفو در بندگان ریشه در تربیت تحت اسمای الهی و ربوبیت حق‌تعالی دارد.[۴۶]

اقسام عفو و گستره آن

در آیات پرشماری، از عفو خداوند و عفو بندگان به همدیگر سخن به میان آمده است و خداوند خود را به صفت عفو ستوده است[۴۷] و بندگان را نیز به گذشت از یکدیگر تشویق کرده است.[۴۸] در روایات نیز از عفو خداوند در روز قیامت[۴۹] و عفو بندگان نسبت به یکدیگر[۵۰] سخن به میان آمده است. از نظر اندیشمندان اسلامی، به استناد آیه‌ای از قرآن[۵۱] در صورتی که افراد گناهان کبیره را ترک کنند، گناهان صغیره‌شان پیش از توبه و گناهان کبیره‌شان پس از توبه بخشیده می‌شود[۵۲] (ببینید: توبه).

امام‌خمینی همانند دیگر علما،[۵۳] دایره عفو و رحمت و مغفرت خداوند متعال را بسیار گسترده می‌داند؛ تا آنجاکه ناامیدی از رحمت الهی را جزء گناهان کبیره به‌شمار می‌آورد.[۵۴] ایشان گناهکاران را با برگشت به سوی خداوند، قابل عفو دانسته است[۵۵] اما عفو حق‌الناس را مشروط به ادای آن می‌داند[۵۶] (ببینید: گناه).

علمای اخلاق با استناد به برخی روایات،[۵۷] عفو را در امور شخصی، به‌خصوص در جایی که انسان قدرت انتقام دارد، نیکو دانسته‌اند[۵۸]؛ از این‌رو در سیره رسول خدا(ص) هیچ‌گاه دیده نشده است ایشان برای شخص خود، از کسی انتقام بگیرد[۵۹]؛ البته این مسئله در غیر موارد تجاوز به احکام الهی و حقوق جامعه بوده است.[۶۰] همچنین عفو کسی که به انسان ستم کرده است، از اخلاق صدیقین شمرده شده[۶۱]؛ مگر اینکه عفو، سبب ذلت و عار برای شخص عفوکننده شود.[۶۲] به همین دلیل کسانی شایسته عفو هستند که در مقام اصلاح خویش باشند؛ نه ظالمانی که عفو، آنها را جسورتر کند[۶۳] (ببینید: اخلاق و سیره امام‌خمینی).

امام‌خمینی در جایی که حقوقی از مردم و جامعه تضییع شده باشد که از آن به حق‌الناس تعبیر می‌شود[۶۴] و همچنین مواردی که به احکام و حدود الهی تعرض شده باشد؛ مانند حَد محارب و زانی را غیرقابل عفو می‌داند؛ مگر مصلحت اسلام در عفو باشد که آن بر عهده فقیه جامع شرایط است.[۶۵] ایشان مانند دیگر فقها دربارهٔ زنا که حق الله است، توبه پیش از اقامه بینه را موجب اسقاط حدّ می‌داند،[۶۶] اگرچه امام معصوم(ع) حق عفو پس از اقرار را دارد؛ چنان‌که بعید نیست نواب امام(ع) نیز چنین حقی داشته باشند.[۶۷]

آثار عفو

برخی اندیشمندان، اثر عفو الهی را محو و زدایش آثار گناهان از بنده و پاک‌کردن آن از دیوان عمل شمرده‌اند[۶۸]؛ بلکه گاهی مغفرت الهی سبب تبدیل سیئات به حسنات می‌گردد.[۶۹] امام‌خمینی نیز علم و ایمان به رحمت و عفو الهی را موجب رجا و امیدواری بندگان می‌داند که خود، سبب تلاش و کوشش، تزکیه عمل و تصفیه اخلاق می‌شود.[۷۰] در مقابل، ناامیدی از عفو و رحمت الهی سبب بازماندن از عمل و دوری از رحمت حق می‌شود[۷۱] (ببینید: خوف و رجا).

در برخی آیات و روایات، برای عفو بندگان در حق یکدیگر، آثار دنیایی و آخرتی ذکر شده است که ازجمله آثار اخروی آن، مغفرت الهی[۷۲] و آثار دنیوی آن، تبدیل شدن دشمنان سرسخت به دوستان صمیمی،[۷۳] طول عمر،[۷۴] عزّت‌مندی در میان مردم،[۷۵] بقای حکومت و قدرت[۷۶] و جلوگیری از ادامه کینه‌توزی و خشونت[۷۷] است. امام‌خمینی، با استناد به بعضی روایات،[۷۸] لبریزشدن قلب عفوکننده از اَمن و ایمان در روز قیامت و فزونی عزّت برای او را از آثار معنوی عفو بندگان در حق یکدیگر دانسته است[۷۹] و معتقد است اگر این صفت در انسان باشد، وقت سؤال در قبر که وقت ظهور باطن و سرایر است، انسان می‌تواند پاسخگو باشد؛ بر خلاف کسی که فاقد این صفت است.[۸۰]

طلب عفو و استغفار

در برخی روایات، استغفار حقیقی، از درجات علیین دانسته شده، برای آن معانی و ارکانی شمرده شده است که از آن جمله پشیمانی، عزم ترک گناه و ادای حقوق مردم و تدارک واجبات است[۸۱] (ببینید: توبه). امام‌خمینی حقیقت استغفار را از منظر اخلاقی، انقطاع و جدایی از صور ملکوتی اعمال زشت[۸۲] و از منظر عرفانی، ترک ذنوب و تقیداتی می‌داند که لازمه سیر معنوی و پیمودن درجات کمالی است؛ زیرا سالک بر اساس حیات دنیایی و بشری خود، دارای قیود و شئون مادی است و برای انتقال از مقامات و عوالم پایین‌تر به بالاتر، باید از این شئون رهایی یابد و در حقیقت غفران ذنوب، ترک مراتب شئون پایین‌تر است و این همان ذنب و گناه وجودی است که مبدأ همه گناهان است؛ تا آنجاکه تمام گناهان بخشیده می‌شوند و سالک تحت تجلیات ذاتی قرار گرفته، فنای تام رخ می‌دهد.[۸۳] طبق این بیان، یکی از معانی استغفار جبران نقایص است که از نتایج آن، ستر و پوشیده‌شدن گناهان و غفران آثار آنهاست.[۸۴] امام‌خمینی مانند دیگر علمای اخلاق و عرفان،[۸۵] استغفار انبیا(ع) و اولیا را از قسم استغفار از گناهان نمی‌داند؛ بلکه ناشی از تقید به عالم طبیعت و قصور در معرفت و عظمت و جلال حق‌تعالی می‌داند.[۸۶]

عفو عمومی و محکومان

عفو عمومی در فرهنگ حقوقی، گذشت از گناه همه مجرمانی است که در جرم معینی دخیل بوده‌اند و آن معمولاً پس از وقوع انقلاب‌های سیاسی و بحران‌های اجتماعی انجام می‌شود و تمام آثار جرم را از میان می‌برد.[۸۷] این نوع عفو و نیز عفو محکومان خاص طبق بند ۱۱ اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده ۲۴ قانون مجازات اسلامی از وظایف و اختیارات رهبری است.[۸۸]

امام‌خمینی در جایگاه رهبر انقلاب اسلامی، پس از پیروزی انقلاب در مناسبت‌های مختلف عفو عمومی اعلام کرد؛ البته این عفو در ارتش، ژاندارمری، قوای نظامی و شهربانی، شامل کسانی شد که مرتکب جرم کوچک یا گناه صغیره‌ای شده بودند[۸۹]؛ چنان‌که ایشان در مواردی افرادی از رژیم پهلوی را که اقدام به قتل و شکنجه کرده یا دستور آن را صادر کرده بودند، همچنین اشخاصی که از بیت‌المال سوء استفاده کرده بودند، از این عفو استثنا کرد.[۹۰] ازجمله مواردی که ایشان دستور عفو عمومی داد، در غائله کردستان[۹۱] (ببینید: غائله کردستان) و عفو زندانیان گروه‌های معارض نظام[۹۲] بود. در موارد بسیاری نیز افراد زیادی از محکومان دادگاه‌ها را ازجمله به درخواست مسئولان قضایی عفو کرده است. (ببینید: عفو عمومی).

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۷۲؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۶۸۶.
  2. راغب، مفردات، ۵۷۴؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۶۸۶.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۷۲.
  4. مدنی، ریاض السالکین، ۵/۴۲.
  5. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۱۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۳۷.
  6. حلی، تحریر الاحکام الشرعیة، ۴/۵۶۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۸/۲۶۲.
  7. قدسی، عفو در حقوق کیفری ایران، ۱۳۴–۱۳۵.
  8. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵.
  9. فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۶۵.
  10. طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان، ۱/۲۴۵.
  11. راغب، مفردات، ۴۸۶.
  12. گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۱۳۵.
  13. سمعانی، تفسیر، ۳/۵۱۶.
  14. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۵۱۵.
  15. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۳۰؛ طوسی، التبیان، ۲/۱۶۹.
  16. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵.
  17. کتاب مقدس، مزامیر، ب۸۶، ۵.
  18. کتاب مقدس، اعمال رسولان، ب۱۰، ۴۳ و ب۲۶، ۱۸.
  19. نساء، ۱۴۹.
  20. اعراف، ۱۹۹.
  21. نور، ۲۲.
  22. شوری، ۴۰.
  23. کلینی، کافی، ۲/۱۰۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۲/۱۶۹.
  24. صدوق، الخصال، ۲/۵۹۰.
  25. صحیفه سجادیه، ۷۲–۷۴.
  26. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۴.
  27. مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۴۲۳.
  28. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۲/۴۶۰.
  29. ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ۷۸–۷۹.
  30. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۴ و ۳۳۷.
  31. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۶–۴۲۹.
  32. ابن‌فهد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ۳۲۷؛ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۰۷.
  33. ابن‌فهد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ۳۲۷.
  34. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۴ و ۳۳۷.
  35. کلینی، کافی، ۱/۲۲.
  36. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۶.
  37. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۸۷.
  38. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵.
  39. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵.
  40. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۶.
  41. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۷–۲۷۱.
  42. مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۴۲۳.
  43. گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۲۲۴.
  44. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۶.
  45. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۶.
  46. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵–۴۲۶.
  47. نساء، ۴۳؛ مجادله، ۲.
  48. نساء، ۱۴۹؛ نور، ۲۲.
  49. برقی، المحاسن، ۱/۲۵.
  50. کلینی، کافی، ۲/۱۰۷.
  51. نساء، ۳۱.
  52. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۴۸.
  53. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۰۷؛ ملکی تبریزی، رساله لقاء الله، ۸۳.
  54. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۸؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۸–۲۵۹.
  55. امام‌خمینی، استفتائات، ‏۳/۵۸۴–۵۸۵؛ امام‌خمینی، صحیفه، ‏۷/۲۱.
  56. امام‌خمینی، استفتائات، ‏۲/۲۸۳.
  57. کلینی، کافی، ۲/۱۰۷.
  58. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۴/۳۶۵.
  59. طبرسی، حسن‌بن‌فضل، ۲۳.
  60. طبرسی، حسن‌بن‌فضل، ۲۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۱۹.
  61. غزالی، احیاء علوم الدین، ۵/۱۵۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۳۰۴.
  62. مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۳۰.
  63. ←شوری، ۳۹–۴۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۴/۲۶۶.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۴/۳۸۸–۳۸۹ و ‏۵/۹۰، ۱۹۷–۱۹۸.
  65. امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۱.
  66. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی، ۳/۴۴۴؛ طوسی، النهایه، ۶۹۶.
  67. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۷ و ۴۴۷.
  68. قشیری، شرح الاسماء الحسنی، ۳۶۳؛ فخر رازی، لوامع البینات، ۳۳۸.
  69. حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۶/۲۴۷–۲۴۸.
  70. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
  71. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۸.
  72. نور، ۲۲.
  73. فصلت، ۳۴.
  74. مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۹.
  75. کلینی، کافی، ۲/۱۰۹.
  76. صدوق، من لایحضر، ۴/۳۸۱.
  77. هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ۸/۸۲.
  78. کلینی، کافی، ۲/۱۰۷ و ۱۱۰.
  79. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۸.
  80. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵–۴۲۶.
  81. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۶/۷۷.
  82. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۸۱.
  83. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
  84. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۸۱ و ۴۱۸.
  85. آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۴/۵۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶۱–۶۲.
  86. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲–۳۴۳.
  87. قدسی، عفو در حقوق کیفری ایران، ۱۳۵–۱۳۶.
  88. قدسی، عفو در حقوق کیفری ایران، ۱۴۴–۱۴۶.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۷/۹۲–۹۳.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۴.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۶.
  92. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۲۵۵.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌ادریس حلی، محمدبن‌منصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌فهد حلی، احمدبن‌محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، تصحیح احمد موحدی قمی، تهران، دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، تصحیح صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نورالثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سمعانی، منصوربن‌محمد، تفسیر السمعانی، تحقیق یاسربن‌ابراهیم، ریاض، دارالوطن، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • شهید ثانی، زین‌الدین‌بن‌علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، موسسة المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • صحیفه سجادیه، امام‌علی‌بن‌الحسین(ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم ۱۴۱۳ق.
  • طبرسی، حسن‌بن‌فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، النهایة فی مجرد الففقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
  • عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، لوامع البینات، شرح اسماءالله تعالی و الصفات، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۴۰۶ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفترانتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قدسی، سیدابراهیم، عفو در حقوق کیفری ایران، مجله مطالعات اسلامی، شماره ۷۵، ۱۳۸۶ش.
  • قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق عبدالرئوف سعید و سعد حسن محمدعلی، قاهره، دارالحرم للتراث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • ملکی تبریزی، میرزاجوادآقا، رساله لقاء الله، به کوشش صادق حسن‌زاده، قم، آل‌علی(ع)، چاپ هفتم، ۱۳۸۵ش.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • هیثمی، علی‌بن‌ابی‌بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.

پیوند به بیرون