شفاعت

از ویکی امام خمینی

شفاعت، وساطت برای کسی در جلب خیر اخروی.

شفاعت یکی از مسائل مهم کلامی است که در بحث از معاد مطرح می‌شود. شفاعت ریشه در آیات قرآنی دارد و قرآن از شفاعت شافعان در روز قیامت خبر داده است. در میان متکلمان و فرقه‌های اسلامی موضوع شفاعت از جایگاه خاصی برخوردار است و عمده بحث از شفاعت در مغفرت از گناهان است که چگونه شخص گنهکار با ارتکاب گناه وارد دوزخ می‌شود.

امام‌خمینی درباره حقیقت شفاعت، نظریه جدیدی دارد و معتقد است که حقیقت شفاعت همان ملحق شدن نور ولایت الهی به نور بنده مؤمن است. ایشان شفاعت شافعان در این را ظهور هدایت آنها معرفی می‌کند که در عالم آخرت به صورت شفاعت ظهور می‌یابد و هر قدر افراد از هدایت رسول خدا و دیگر شافعان در این عالم استفاده کنند به همان میزان از شفاعت آنان در آن عالم بهره‌مند خواهند بود.

امام‌خمینی زمان شفاعت را منحصر در روز قیامت نمی‌داند و معتقد است شفاعت در زمان‌های مختلفی چون سکرات مرگ، قبر، قیامت و مواقف قیامت شامل می‌شود. ایشان یکی از لوازم و شرایط شفاعت را رابطه معنوی شفیع و شفاعت شونده می‌داند. همچنین باقی ماندن نور ایمان، توحید و ولایت از جمله این شرایط است. ایشان از جمله آثار شفاعت را حفظ نور ایمان، هدایت، رشد و ایجاد رابطه قوی معنوی با اولیای الهی می‌شود.

معنی

شفاعت از ریشه «شَفع» به معنای جفت است، در برابر «وتر» که به معنای تک و تنهاست[۱] و شفاعت، طلب برای دیگری[۲] از شفیع در حاجتی است.[۳]

امام‌خمینی نیز شفاعت را از واژه شَفع به معنای دوتاشدن می‌داند.[۴] در اصطلاح کلامی، شفاعت طلب مغفرت و رفع عقاب از طرف شفیع برای گناهکار است.[۵] عده‌ای از اهل سنت آن را طلب زیادت منافع[۶] و ترفیع درجه می‌دانند، نه زوال گناهان.[۷] امام‌خمینی شفاعت را در اصطلاح، طلب مغفرت و هدایت می‌داند.[۸]

پیشینه

شفاعت یکی از مسائل مهم کلامی است که در بحث از معاد مطرح می‌شود. در ادیان غیر الهی، مانند بودایی و برهمایی نیز از آن سخن به میان آمده‌است.[۹] در برخی کتاب‌های آسمانی و ادیان الهی پیشین نیز به این مسئله توجه کرده‌اند؛ همانند شفاعت ملائکه و وساطت حضرت ابراهیم(ع) در رفع هلاک و عذاب از بعضی اقوام پیشین.[۱۰]

در مسیحیت به شفاعت حضرت عیسی(ع)[۱۱] و مریم مقدس(ع) اشاره شده‌است[۱۲] و کلیساها نیز به عنوان یک قدرت معنوی در کسب سعادت و رستگاری اخروی و بخشش گناهان مورد توجه قرار گرفتند.[۱۳] این موضوع در میان مشرکان پیش از بعثت رسول خدا(ص)، به عنوان یک موضوع پذیرفته‌شده مطرح بوده‌است. قرآن کریم نیز به عقاید خرافی و انحرافی آنها دربارهٔ شفاعت اشاره کرده‌است که بت‌ها را برای تقرب در نزد خداوند، شفیع خود قرار می‌دادند.[۱۴]

در اسلام، شفاعت ریشه در آیات قرآنی دارد و قرآن از شفاعت شافعان در روز قیامت خبر داده‌است.[۱۵] در روایات متعددی نیز به چگونگی شفاعت و شفاعت‌کنندگان در روز قیامت اشاره شده و در کتب روایی، ابوابی به آن اختصاص یافته‌است.[۱۶]

موضوع شفاعت از جایگاه مهمی در میان متکلمان و فرقه‌های اسلامی برخوردار است و عمده بحث از شفاعت در مغفرت از گناهان است که چگونه شخص گنهکار با ارتکاب گناه وارد دوزخ نمی‌شود. اگرچه در پذیرش اصل شفاعت در اسلام ادعای اجماع شده‌است[۱۷]؛ اما تفسیر و محدوده آن مورد اختلاف است و در میان اهل سنت ابن‌تیمیه و محمدبن‌عبدالوهاب منکر جواز طلب شفاعت از پیامبر (ص) و اولیا (ع) شده‌اند.[۱۸] همچنین فرقه خوارج هیچ‌گونه وساطتی را قبول ندارند[۱۹] و مرجئه شفاعت را تنها برای فاسقان از اهل نماز می‌دانند.[۲۰] اشاعره و کرّامیه، شفاعت را برای گناهکاران می‌پذیرند و معتزله معتقدند شفاعت تنها برای کسانی است که شایسته پاداش در آخرت باشند.[۲۱]

اعتقاد به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در نزد شیعه سبب شده‌است انتقادها و شبهات مخالفان مطرح شود و شفاعت منشأ ارتکاب گناهان تلقی شود.[۲۲] امام‌خمینی نیز حقیقت شفاعت را در آثار مختلف خویش بررسی و تحلیل کرده و با بیان عوامل و موانع شفاعت، به برداشت‌های نادرست در این مسئله پاسخ روشنی داده‌است.[۲۳]

حقیقت شفاعت

اندیشمندان در تفسیر حقیقت شفاعت دیدگاه‌های مختلفی به دست داده‌اند. بعضی شفاعت را از باب حکومت و غلبه می‌دانند؛ بدین معنا که شخص شفیع ولایت مولی و عبودیت عبد را باطل نمی‌کند، بلکه برای رفع عقاب یا رساندن نفع به شخص گنهگار است. در حقیقت شخص شفیع، عامل مربوط به مورد شفاعت و مؤثر در رفع عقاب را بر عامل عقاب حکومت و غلبه می‌دهد و با این عمل، گنهکار را از حکم عقاب خارج می‌سازد و مشمول حکم دیگری می‌کند[۲۴] و بعضی دیگر شفاعت را صورت و مظهر هدایت به سوی خداوند می‌دانند.[۲۵]

امام‌خمینی دربارهٔ حقیقت شفاعت نکته جدیدی نشان داده‌است. ایشان حقیقت شفاعت را همان ملحق‌شدن نور ولایت الهی به نور بنده مؤمن می‌داند و تا زمانی که انسان از خود نوری نداشته باشد، به نور ولایت ملحق نمی‌شود و شفاعت شامل او نخواهد شد.[۲۶] ایشان شفاعت شافعان در این عالم را ظهور هدایت آنها معرفی می‌کند که در عالم آخرت به صورت شفاعت ظهور می‌یابد و هر قدر افراد از هدایت رسول خدا (ص) و دیگر شافعان در این عالم استفاده کنند، به همان میزان از شفاعت آنان در آن عالم بهره‌مند خواهند بود.[۲۷]

به اعتقاد امام‌خمینی، یکی از مقدمات رسیدن به شفاعت، محبت اولیای الهی است که سبب نزدیکی و قرب به آنهاست و این خود موجب خارج‌شدن از ظلمت‌های جهل به انوار هدایت و علم است؛ زیرا شفاعت شافعان بدون تناسب و نزدیکی باطنی صورت نمی‌گیرد، بلکه در آخرت به صورت شفاعت ظهور می‌یابد.[۲۸] ایشان، معصومان (ع) را مقربان درگاه الهی و محرم اسرار غیب می‌داند که توسل و شفاعت آنان موجب هدایت و رفع شر شیطان و نفس اماره می‌شود و برای انسان سالک در خروج از ظلمات دنیا مؤثر است؛ همچنان‌که شفاعت آنان سبب ترمیم و قبول عبادات و مناسک ناقص انسان می‌شود.[۲۹]

امام‌خمینی نظر کسانی که شفاعت و عقوبت را امری اعتباری می‌دانند ـ بدین معنا که خداوند بر این اساس از گناهکار می‌گذرد یا شفاعت شافعان را می‌پذیرد ـ نقد می‌کند و معتقد است عقوبات از امور حقیقی است و از لوازم ذات و ملکات نفس است و این ملکات در آخرت تجسم می‌یابند و به صورت آتش و عقوبت ظاهر می‌شوند و امری را که ذاتی شیء شده‌است، با اعتبار نمی‌توان از حقیقت شیء جدا کرد. طبق این بیان، شفاعت مانند امور اعتباری نیست که شخص به مجرد طلب عفو بخشیده شود، بلکه شفاعت ملحق‌شدن نور شخص به نور ولایت است و وقتی این امر محقق می‌شود که این همراهی ممکن باشد و گنهکار با موانع و ملکات ظلمانی این امکان را از میان نبرده باشد، بلکه با زدودن حجاب‌ها از خود باید سبب آن را مهیا کند و این امر گاهی به سبب ذکر، دعا و عبادات و گاهی با عذاب‌ها در برزخ و قیامت به دست می‌آید و موجب می‌شود نور باطن او طلوع کند و مورد شفاعت قرار گیرد.[۳۰]

ادله ثبوت شفاعت

مهم‌ترین ادله‌ای که اندیشمندان اسلامی در ثبوت شفاعت به آن تمسک کرده‌اند، آیات و روایاتی چند است.[۳۱] در قرآن از شفاعت حضرت یعقوب(ع) در مورد برادران یوسف سخن به میان آمده‌است و آنان او را واسطه آمرزش گناه خود در درگاه الهی قرار داده‌اند.[۳۲]

آیات مربوط به شفاعت به چند دسته تقسیم می‌شوند:

  1. آیاتی که شفاعت را به صورت مطلق نفی می‌کند[۳۳]؛
  2. آیاتی که شفاعت را برای کافران نفی می‌کند[۳۴]؛
  3. آیاتی که صلاحیت شفاعت بت‌ها را نفی می‌کند[۳۵]؛
  4. آیاتی که شفاعت را مختص خداوند می‌داند[۳۶]؛
  5. آیاتی که شفاعت شفیعان را منوط به اذن و اجازه خداوند می‌کند که بدون اذن او هیچ‌گاه شفاعت شافعان اثری نخواهد داشت[۳۷]؛
  6. آیاتی که شفاعت را اثبات می‌کند و از وجود شافعانی خبر می‌دهد.[۳۸]

در روایات فراوانی نیز از شفاعت امامان معصوم(ع) سخن به میان آمده‌است.[۳۹]

اندیشمندان اسلامی اصل مسئله شفاعت را پذیرفته‌اند، گرچه در خصوصیات آن اختلاف دارند[۴۰] و آیاتی را که شفاعت را نفی می‌کند، مختص کفار[۴۱] یا مربوط به گناهان کبیره[۴۲] شمرده‌اند.

امام‌خمینی نیز برخی آیات قرآن، مانند «مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ؛ کیست آن‌که شفاعت کند نزد خداوند، مگر اینکه با اذن او باشد؟»[۴۳] و «وَ لا یشْفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضَی؛ شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسانی که خداوند راضی باشد»[۴۴] را دلیل جواز شفاعت دانسته، آنها را روشنگر مطلب می‌شمارد.[۴۵]

شفاعت‌کنندگان

قرآن کریم از شفاعت خداوند،[۴۶] رسولان خود (ع)[۴۷] و ملائکه[۴۸] یاد کرده‌است. در روایات نیز از شفاعت اولیای الهی (ع) در قیامت[۴۹] و شفاعت قرآن[۵۰] و شهدا[۵۱] سخن به میان آمده‌است. اندیشمندان اسلامی بر اینکه رسول خدا(ص) از شافعان است، اجماع دارند[۵۲] و اختلاف آنان در طلب از پیامبر (ع) و اولیاست که بعضی، مانند ابن‌تیمیّه آن را جایز نمی‌دانند.[۵۳] امام‌خمینی، مانند دیگر علمای شیعه[۵۴] شفاعت را برای خداوند، انبیا (ع)، اولیا (ع) و قرآن ثابت می‌داند.[۵۵]

زمان شفاعت

در روایات، به شفاعت در قیامت اشاره شده‌است.[۵۶] امام‌خمینی مانند برخی اندیشمندان اسلامی،[۵۷] زمان شفاعت را منحصر در روز قیامت نمی‌داند و معتقد به شفاعت در زمان‌های مختلفی، همچون سکرات مرگ، قبر، قیامت، مواقف قیامت یا حتی پس از ورود شخص به جهنم و ماندن در عذاب است. به اعتقاد ایشان افراد در صورتی که با ملکات فاسده و خصلت‌های ناپسند خود به آن عالم منتقل شده باشند، اگر نور فطرت آنها باقی مانده باشد، سختی‌ها و فشارهای جان‌کندن و قبر موجب می‌شود کدورت‌های نفسانی از فطرت زایل شود و در قیامت، به عنایت شافعان، به سعادت برسند.[۵۸]

چگونگی تأثیر

چگونگی تأثیر شفاعت بر اساس تعاریف شفاعت مختلف است. بیشتر اندیشمندان اسلامی بر این عقیده‌اند که اثر شفاعت زدودن گناهان و اسقاط عقاب از گنهکار است.[۵۹] برخی معتقدند شفاعت اثری در زدودن آثار گناهان ندارد و تنها در پیشرفت و تکامل معنوی افراد مؤثر است و عده‌ای معتقدند اثر شفاعت سقوط مجازات و اثر گناهان است.[۶۰] علمای امامیه معتقدند با شفاعت، عقاب از گنهکاران برداشته می‌شود[۶۱] و بعضی در این زمینه ادعای اجماع کرده‌اند.[۶۲]

امام‌خمینی بر این باور است که شفاعت سبب خروج گنهکاران و اشقیا از عذاب است و افرادی که از نور توحید برخوردار باشند، از شفاعت اولیا (ع) برخوردار می‌شوند و اگر دست آنان از شفاعت اولیا (ع) کوتاه شد، نور فطرت توحید ظهور می‌یابد و با نور شافع همراه می‌شود و سبب لطف و عنایت حق‌تعالی به آنها خواهد شد.[۶۳]

شرایط و موانع

برخی آیات قرآن کریم[۶۴] شفاعت را منوط به اذن الهی کرده‌است. روایات نیز افزون بر اذن الهی، وجود ایمان و عدالت و داشتن زمینه‌های لازم برای رسیدن به شفاعت شافعان را در شفاعت‌شونده لازم شمرده‌است.[۶۵] یکی از لوازم شفاعت از نگاه امام‌خمینی رابطه معنوی شفیع و شفاعت‌شونده است و این رابطه باید به گونه‌ای باشد که فرد، استعداد نائل‌شدن به شفاعت را داشته باشد و اگر این استعداد در این دنیا حاصل نشود، شاید در عالم برزخ، پس از مراحل گوناگون و بلکه عذاب‌های برزخی، شایستگی شفاعت در او پیدا شود.[۶۶] ایشان با توجه و استناد به برخی آیات[۶۷] شفاعت را امری ثابت و مسلم می‌داند و در عین حال این آیات را مایه آرامش نمی‌داند؛ زیرا روشن نیست چه گروه و افرادی و در چه شرایط و زمانی از شفاعت بهره‌مند می‌شوند؛ به همین دلیل شفاعت نباید انسان را مغرور و جری کند بلکه باید او را امیدوار سازد؛ امیدی که او را به سمت اطاعت، هدایت کند؛ نه به سوی گناه.[۶۸]

امام‌خمینی بر اساس مبنای خود در شفاعت معتقد است یکی از شرایط مهم شفاعت‌شوندگان، باقی‌ماندن نور ایمان، توحید و ولایت است[۶۹]؛ زیرا نور ایمانِ بنده مؤمن است که با نور ولایت ولی همراه می‌شود و موجب شفاعت او می‌گردد. از این جهت افرادی که از نور توحید و ولایت بی‌بهره‌اند، ممکن نیست به شفاعت نایل شوند. اهل معاصی هم که کدورت گناهان آنها را فراگرفته باشد، ممکن است پس از تحمل عقوبت‌ها در مدت زیاد و برطرف‌شدن حجاب‌ها از فطرت خود، به شفاعت برسند[۷۰]؛ بنابراین نور ایمان از شرایطی است که باید در وجود شفاعت‌شونده باشد.[۷۱]

به نظر امام‌خمینی، اگر دست انسان از شفاعت شافعان دیگر کوتاه شد، نور فطرت توحید با نور شافع اکبر (خداوند) همراه و موجب نجات او می‌شود[۷۲]؛ اما اگر فطرت توحیدی شخص نیز از میان برود و جای آن شرک و کفر جایگزین شود، دیگر شفاعتی نصیب او نمی‌شود[۷۳] و در صورتی که فرد از ولایت حق خارج شود[۷۴] و مورد غضب حق‌تعالی قرار گیرد، مشمول شفاعت شافعان نخواهد شد[۷۵]؛ البته در شمول شفاعت ممکن است بعضی موانع، انسان را از دریافت فیض شفاعت محروم کند. در برخی روایات، نافرمانی از اولیای الهی (ع)، به‌ویژه اهل بیت(ع) و دشمنی با ایشان و سبک‌شمردن نماز سبب محرومیت از شفاعت شمرده شده‌است.[۷۶]

امام‌خمینی با استناد به این روایات، بر نقش سبک‌شمردن نماز در محروم‌شدن از شفاعت تأکید کرده‌است.[۷۷] ایشان ریشه محروم‌شدن از شفاعت را شکست جنود رحمانی نفس از جنود شیطانی و جانشین‌شدن جنود شیطانی به جای جنود رحمانی و همچنین مغضوب حق واقع‌شدن می‌داند که در این صورت شخص به هلاکت دایم می‌افتد و از فیض شفاعت شافعان، به‌ویژه شفاعت رسول اکرم(ص) محروم خواهد شد.[۷۸] به باور ایشان، کسی که امید به شفاعت دارد، باید در این عالم با سعی و کوشش، رابطه خود را با شافعان حفظ کند؛ زیرا اگر بار گناهان او سنگین باشد، ممکن است مشمول شفاعت نشود.[۷۹] ایشان بیدارشدن از خواب غفلت و پاک‌سازی روحی از رذایل مختلف و تناسب پیداکردن با اولیای الهی (ع) را از اسبابی می‌داند که شخص بدین وسیله مشمول شفاعت شافعان خویش قرار می‌گیرد.[۸۰]

آثار شفاعت

شفاعت دارای آثار تربیتی مهمی برای بندگان گنهکار و غیر گنهکار است؛ زیرا از سویی در شخص گنهکار امید می‌آفریند و با روح نومیدی مبارزه می‌کند، نه اینکه اعتقاد به شفاعت موجب ازدیاد گناه شود؛ از این جهت که به هر حال مورد شفاعت قرار می‌گیرند؛ زیرا شفاعت‌شونده باید شرایطی داشته باشد؛ اما شفاعت این امید را به او می‌دهد که در صورت لغزش‌ها، امید خود را از دست ندهد.[۸۱] از سوی دیگر، دربارهٔ افراد غیر گنهکار، باعث ایجاد رابطه معنوی فرد با اولیای الهی (ع) خواهد شد و همین باعث می‌شود شخص در مسیر صلاح و سداد قرار بگیرد.[۸۲]

امام‌خمینی بر این اعتقاد است که بهره‌مندی شخص از فیض عظیم شفاعت سبب حفظ نور ایمان، هدایت، رشد و ایجاد رابطه قوی معنوی با اولیا (ع) می‌شود.[۸۳] به باور ایشان، کسی که امید به شفاعت الهی دارد، نباید مغرور شود، بلکه باید این امر او را به سوی اطاعت الهی بکشاند.[۸۴] همچنین ایشان معتقد است تأثیر شفاعت گاهی در رسیدن به مقامات و درجات معنوی است که ممکن است سالک به تبعیت از پیامبر (ص) به فتح مطلق که آیه «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»[۸۵] اشاره به آن است، دست یابد که همان تجلیات ذاتی احدی و فنای جمیع رسوم خلقی و امری است.[۸۶] ایشان از دیگر آثار شفاعت را دوری از نفس اماره و وسوسه شیطان و قبول عبادات می‌داند که شخص با توسل به مقربان الهی، آنها را واسطه قرار می‌دهد تا خداوند قصور او را ترمیم کند.[۸۷]

شبهات دربارهٔ شفاعت

شبهه‌های گوناگونی دربارهٔ شفاعت به معنای تفضل و مغفرت مطرح شده‌است. برخی از این شبهه‌ها در اصل شفاعت و برخی نیز با پذیرش اصل شفاعت، دربارهٔ چگونگی و محدوده آن است.[۸۸] امام‌خمینی اشکال دراین‌باره را به سبب عدم درک درست از معنای شفاعت و حقیقت آن می‌داند.[۸۹] ایشان به برخی از این شبهات اشاره می‌کند و ریشه طرح برخی شبهات را از وهابیت می‌داند که مربوط به شفاعت‌جستن از مردگان است که به پیروی از آنان، بعضی از نویسندگان مصری، مانند طنطاوی، به اسم خود، آن را مطرح کردند و سپس فردی به‌نام شریعت سنگلجی این شبهات را به ایران منتقل کرد.[۹۰] ایشان این سخن را که شفاعت، دخالت‌دادن غیر در شئون خداوند است، رد می‌کند و معتقد است شفاعت در حقیقت دعا و درخواست پیامبر(ص) و امام(ع) از خداوند است که گناه بنده‌ای را ببخشد و خداوند این اذن را به آنان داده‌است.[۹۱] همچنین ایشان این شبهه را که شفاعت منافی با اراده ازلی خداوند است و لازمه آن برگشتن خدا از تصمیم خویش است، نمی‌پذیرد و مانند حکما[۹۲] قائل است که خود شفاعت نیز مشمول اراده ازلی خداوند است؛ بنابراین اراده خداوند با شفاعت شافعان تغییری پیدا نمی‌کند.[۹۳]

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۱۸۳، فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۳/۵۹؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۱/۲۴۶.
  2. فراهیدی، العین، ۱/۲۶۰–۲۶۱.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ۸/۱۸۴.
  4. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.
  5. طوسی، الاقتصاد، ۲۰۶؛ حلی، کشف المراد، ۴۱۶؛ جرجانی، التعریفات، ۵۶.
  6. عبیدلی، اشراق اللاهوت، ۴۲۳.
  7. قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۶۳–۴۶۷.
  8. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.
  9. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۵۰۷–۵۰۸ و ۷۵۰؛ کاردان، شفاعت، ۴.
  10. کتاب مقدس، سفر ایوب (ع)، ب۳۳، ۲۳.
  11. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۴۰–۲۴۱.
  12. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۱۸۰–۱۸۱.
  13. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۱۸۰–۱۸۱.
  14. یونس (ع)، ۱۸؛ زمر، ۴۳.
  15. انبیاء (ع)، ۲۸؛ نجم ۲۶؛ بقره، ۲۵۵.
  16. برقی، المحاسن، ۱/۱۸۴–۱۸۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۲۹–۶۴.
  17. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۹؛ حلی، کشف المراد، ۴۱۶؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ۷۵–۷۶.
  18. ابن‌تیمیه، مجموعة الرسائل، ۱/۲۲.
  19. بغدادی، اصول الایمان، ۱۹۵.
  20. ← قاضی‌عبدالجبّار، شرح الاصول الخمسه، ۴۶۵.
  21. ← قاضی‌عبدالجبّار، شرح الاصول الخمسه، ۴۶۵–۴۶۶؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۱۲.
  22. ← مطهری، مجموعه آثار، ۱/۲۴۴.
  23. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۷۷–۸۰.
  24. طباطبایی، المیزان، ۱/۱۵۹–۱۶۰.
  25. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۶۲۵.
  26. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸–۲۷۰.
  27. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۰–۱۵۱.
  28. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۳.
  29. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.
  30. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۷–۲۷۱.
  31. طوسی، الاقتصاد، ۲۰۶–۲۱۱؛ حلی، کشف المراد، ۴۱۶–۴۱۷؛ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۶۵؛ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۱۸۹.
  32. یوسف (ع)، ۹۷؛ ← کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۵/۷۶–۷۷؛ بلاغی، آلاء الرحمن، ۱/۶۰–۶۱.
  33. بقره، ۴۸ و ۲۵۴.
  34. مدثر، ۴۶–۴۸.
  35. انعام، ۹۴؛ یونس (ع)، ۱۸؛ روم، ۱۳؛ زمر، ۴۳؛ یس، ۲۳.
  36. انعام، ۵۱ و ۷۰؛ سجده، ۴؛ زمر، ۴۴.
  37. بقره، ۲۵۵؛ یونس (ع)، ۳؛ مریم (ع)، ۸۷؛ طه، ۱۰۹؛ سبأ، ۲۳.
  38. انبیاء (ع)، ۲۶–۲۸؛ نجم، ۲۶.
  39. برقی، المحاسن، ۱/۱۸۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۴–۵۰.
  40. خواجه‌نصیر، تجرید الاعتقاد، ۳۰۵؛ قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۶۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۹.
  41. طوسی، التبیان، ۱/۲۱۴.
  42. تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۵۷.
  43. بقره، ۲۵۵.
  44. انبیاء (ع)، ۲۸.
  45. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۷۹.
  46. زمر، ۴۳.
  47. اسراء، ۷۹.
  48. نجم، ۲۶.
  49. برقی، المحاسن، ۱/۱۸۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸/۴۱–۴۳.
  50. کلینی، الکافی، ۲/۵۹۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹/۸۸.
  51. برقی، المحاسن، ۱/۶۲؛ صدوق، الخصال، ۱/۱۵۶؛
  52. قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۰۲؛ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۱۲–۳۱۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳/۴۹۹.
  53. ابن‌تیمیه، الفتاوی الکبری، ۳/۴۴–۴۹؛ ← سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۴/۳۵۷.
  54. طباطبایی، الرسائل التوحیدیه، ۲۸۴.
  55. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۹ و ۴۹۸؛ امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۰.
  56. مجلسی، بحار الانوار، ۸/۴۴.
  57. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۱۱۷–۱۱۸؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۱۱.
  58. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۷۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۸–۱۶۱.
  59. طوسی، الاقتصاد، ۲۰۶؛ حلی، کشف المراد، ۴۱۶–۴۱۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۵۷.
  60. ← حلی، کشف المراد، ۴۱۶؛ قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۶۳–۴۶۵.
  61. طوسی، التبیان، ۹/۴۳۰؛ سید مرتضی، رسائل، ۱/۱۵۰.
  62. مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۷.
  63. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸.
  64. بقره، ۲۵۵؛ طه، ۱۰۹؛ یونس (ع)، ۳؛ نجم، ۲۶.
  65. کلینی، الکافی، ۶/۴۰۰؛ صدوق، الخصال، ۶۳؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۰۷.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/ ۲۲۲–۲۲۳.
  67. بقره، ۲۵۵؛ انبیا، ۲۸.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۲۳.
  69. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۷۴.
  70. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۷۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۷–۲۷۱.
  71. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.
  72. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۷–۶۰۸.
  73. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۹.
  74. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۹.
  75. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۷۹.
  76. صدوق، ثواب الاعمال، ۲۰۷ و ۲۱۱؛ صدوق، الخصال، ۶۳.
  77. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۲۷–۴۲۸.
  78. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۲۶.
  79. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۶.
  80. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۷۴.
  81. طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۵–۱۶۶؛ سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۲/۲۳۸.
  82. مطهری، مجموعه آثار، ۱/۲۵۰.
  83. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۶، ۱۵۰ و ۴۱۹.
  84. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۲۳.
  85. فتح، ۱.
  86. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲.
  87. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.
  88. حلی، کشف المراد، ۴۱۷.
  89. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۷۷–۸۰.
  90. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۷۷.
  91. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۷۸.
  92. طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۴–۱۶۵.
  93. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۷۸–۷۹.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌تیمیه، احمدبن‌عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌تیمیه، احمدبن‌عبدالحلیم، مجموعة الرسائل و المسائل، لجنة التراث العربی، بی‌جا، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن‌عبدالوهاب، دارالکتاب الاسلامی، بی‌تا.
  • برقی، احمدبن‌محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، تحقیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالهلال، ۲۰۰۳م.
  • بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، بنیاد بعثت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح العقائد النسفیه، تحقیق احمد حجازی سقا، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، الرسائل التوحیدیه، بیروت، نعمان، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • عبیدلی، سیدعمیدالدین، اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، تصحیح علی‌اکبر ضیایی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۱ش.
  • فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیروزآبادی، محمدبن‌یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام‌الدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبن‌حسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • قمی، علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • کاردان، غلامرضا، شفاعت، قم، در راه حق، ۱۳۵۹ش.
  • کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بی‌تا.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
  • مفید، محمدبن‌محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.

پیوند به بیرون