سعادت و شقاوت

از ویکی امام خمینی

سعادت و شقاوت، کمال و نقصان نفس انسان.

سعادت و شقاوت از مسائل مهم ادیان الهی و غیرالهی است. در آیین بودا بالاترین رتبه سعادت و آزادی، قرار و رهایی از قیود دنیوی و درد و رنج‌های آن به شمار می‌آید. قرآن کریم فلاح و سعادت را در تزکیه نفس و اطاعت پیامبر و در برابر، پیروی از شیطان را مایه شقاوت معرفی می‌کند.  متکلمان اسلامی در بحث سعادت و شقاوت از اختیار بودن آن و علمای اخلاق از جنبه تربیتی و اخلاقی آن سخن گفته‌اند.

امام‌خمینی در آثار فلسفی و اخلاقی خود از سعادت و شقاوت بحث کرده و پیروی از استاد خود شاه‌­آبادی، ملاک سعادت و شقاوت را علم و معرفت می‌داند و درباره ملاک سعادت قائل است. هر نفسی که ملکات خود را با قانون الهی و عقلی هماهنگ کند، سعید است. ایشان از جمله عوامل سعادت را عبارتند از: فطرت، طینت و زمینه‌های ذاتی، عوامل محیطی، تربیت و تعقل و عمل می‌داند.

امام‌خمینی موانعی را نیز برای سعادت بیان کرده‌ است، ایشان یکی از موانع سعادت را ارتکاب گناه می‌داند که انسان را از رسیدن به سعادت باز می‌دارد چنانکه انانیت نفس و حجاب طبیعت او را از مقام‌های روحانی باز می‌دارد.

معنی

سعادت از ریشه «سعد» به معنای مبارک و در برابر نحس است[۱] و در معنای کمک امور الهی به انسان در رسیدن به خیر به کار می‌رود.[۲] شقاوت از ریشه «شقو» به معنای سختی و گرفتاری[۳] و در برابر سعادت است.[۴] از واژه‌های مرتبط با سعادت، فوز و فلاح[۵] و از الفاظ مرتبط با شقاوت، گمراهی و بدبختی[۶] می‌باشد. سعادت در اصطلاح اخلاقی، رسیدن شخص به کمال خاص خود است که در ذات او پنهان است[۷] و شقاوت دوری از حق‌تعالی است.[۸] در اصطلاح حکمت سعادت رسیدن به چیزی است که وجود شیء با آن کمال می‌یابد[۹] و شقاوت فقدان این کمال و سعادت است.[۱۰] سعادت نزد اهل معرفت، کمال خاص به هر شیء است.[۱۱]

امام‌خمینی سعادت را در اصطلاح عرفی فراهم بودن مایه‌های لذت، راحتی، شهوت‌ها و هر چه با قوای نفس سازگار است و همیشه یا بیشتر جاها پدید آید، می‌داند و در برابر آن شقاوت است،[۱۲] اما در عرف مؤمنان که نگاه به آخرت دارند، به معنای فراهم‌بودن لذت‌های آخرتی است؛ اگرچه در دنیا ناملایماتی داشته باشند[۱۳]؛ چنان‌که شقاوت، ادراک امور ناملایم است[۱۴] و شقاوت‌های دنیایی و آخرتی را دربر می‌گیرد.[۱۵] به باور ایشان تعابیر در آیات و روایات را نمی‌توان سعادت و شقاوت فلسفی دانست؛ زیرا هدف انبیا(ع) بیان مسایل فلسفی و هدایت مردم به آنها نیست؛ از این‌رو باید سعادت و شقاوت در زبان دین را بر معنای عرف عام یا بر معنای عرف متشرعه حمل کرد.[۱۶]

پیشینه

سعادت و شقاوت از مسایل مهم ادیان الهی و غیر الهی است. در آیین بودا بالاترین رتبه سعادت و آزادی، فرار و رهایی از قیود دنیوی و درد و رنج‌های آن به‌شمار می‌آید.[۱۷] کنفوسیوس نیز در آیین خود با پی‌ریزی اصول و معیارهای اخلاقی، جامعه فاسد و تباه‌زده را به سوی سعادت فراخواند. او شرافت، فضیلت و اخلاق را معیار در انسان سعادتمند شمرده‌است.[۱۸] در دین یهود و مسیحیت نیز به سعادت و شقاوت توجه شده‌است.[۱۹] از دیدگاه مسیحیان حضرت عیسی(ع) برای رستگاری انسان‌ها به صلیب کشیده شد و کفاره گناهان آنان شد.[۲۰]

قرآن کریم فلاح و سعادت را در تزکیه نفس،[۲۱] عمل صالح[۲۲] و اطاعت از پیامبر[۲۳] دانسته و در برابر، پیروی از شیطان را مایه شقاوت معرفی می‌کند.[۲۴] در برخی از روایات نیز به سعادت و شقاوت انسان پرداخته[۲۵] و از چگونگی[۲۶] و سرآغاز شقاوت بندگان[۲۷] سخن گفته شده‌است.

سعادت و شقاوت از مباحث مهم نزد اندیشمندان و حکماست. از فلاسفه یونان، حکمایی چون سقراط،[۲۸] افلاطون[۲۹] و ارسطو[۳۰] دربارهٔ آن بحث کرده‌اند. حکمای مشاء مانند فارابی نیز به آن پرداخته‌اند.[۳۱] پس از آن ابن‌باجه در کتاب تدبیر المتوحد از سعادت انسان و تأثیر جامعه بر سعادت انسان سخن گفته[۳۲] و حکمایی چون ابن‌سینا،[۳۳] شیخ اشراق[۳۴] و ملاصدرا[۳۵] به این بحث پرداخته‌اند. متکلمان اسلامی در بحث سعادت و شقاوت از اختیاری‌بودن آن[۳۶] و علمای اخلاق از جنبه تربیتی و اخلاقی آن[۳۷] سخن گفته‌اند.

امام‌خمینی در آثار فلسفی و اخلاقی خود از سعادت و شقاوت بحث کرده و به موضوعاتی چون ماهیت و ملاک سعادت و شقاوت،[۳۸] امور نقش‌آفرین در سعادت و شقاوت[۳۹] و راه‌های دستیابی به سعادت و شقاوت پرداخته و شبهه‌های آن را بررسی و نقد کرده‌است.[۴۰]

حقیقت سعادت و شقاوت

دربارهٔ حقیقت سعادت و شقاوت میان اندیشمندان اختلاف است. برخی سعادت را کامیابی از لذت‌ها[۴۱] و برخی مانند افلاطون آن را در پیروی انسان از فضیلت‌ها[۴۲] دانسته‌اند. رواقیون سعادت را زندگیِ هماهنگ با طبیعت و همراهی اراده انسانی با اراده الهی می‌دانند.[۴۳] برخی متکلمان سعادت را برگزیدن آنچه موجب حسن عاقبت می‌شود[۴۴] و شقاوت را به معنای سوء عاقبت[۴۵] و آنچه مایه افتادن در آتش جهنم و کیفرهای ابدی است،[۴۶] می‌دانند. امام‌خمینی همانند ملاصدرا[۴۷] حقیقت سعادت را مساوق وجود و اختلاف مراتب سعادت را بر پایه تفاوت کمال وجود[۴۸] که همان دریافت لذت و ادراک ملایم است[۴۹] می‌داند. به باور ایشان، سعادت همان کمال و راحت مطلق[۵۰] و پیمودن راه معرفت و انسانیت[۵۱] است؛ چنان‌که صورت کمالِ سعادت، حب خداوند و باطن شقاوت، بغض خداوند است.[۵۲]

ریشه‌ها و ملاک‌ها

دیدگاه‌های گوناگون اندیشمندان دربارهٔ سعادت و شقاوت، به اختلاف بنیان‌های فکری آنان در این زمینه بر می‌گردد. برخی هستی را تنها در جهان طبیعت می‌دانند؛ از این‌رو به سعادت در آخرت توجه نداشته و سعادت را تنها در امور مادی می‌دانند.[۵۳] با اینکه حکمای الهی به جهان آخرت و سعادت و شقاوت آخرتی ایمان دارند، ولی بر پایه بنیان‌های هستی‌شناسانه خود از جهان، در تبیین سعادت و شقاوت اخروی اختلاف دارند. حکیمانی چون ابن‌سینا، در بنیان‌های انسان‌شناختی خود بر جنبه روحانی و عقلی پافشاری کرده و حقیقت انسان را به جنبه روحانی دانسته و بدن و جسم را بر هویت انسان مؤثر نمی‌دانند.[۵۴] آنان از سوی دیگر، در بنیان‌های معرفت‌شناختی، علم را انفعالی و درک حسی را لازمه وجود حواس بدنی می‌دانند[۵۵]؛ به همین مایه، سعادت عقلی را برترین سعادت و سعادت وهمی (خیالی و غیر حقیقی) و حسی را ناچیز می‌دانند.[۵۶]

به باور امام‌خمینی برخی از حکمای مشاء[۵۷] چون علم را انفعالی دانسته و انفعال در مجرد، بدون ماده را ممکن نمی‌دانند، در تبیین سعادت و شقاوت حسی در جهان آخرت به سختی افتاده و برای حل آن قائل شده‌اند که روح‌ها پس از بیرون شدن از بدن، به بعضی از اجسام لطیف تعلق می‌گیرند.[۵۸] این همان تناسخ صعودی است که حکما آن را نمی‌پذیرند.[۵۹]

امام‌خمینی در بیان سخن ملاصدرا[۶۰] علم و احساس را به فعالیت نفس می‌داند[۶۱] و از آنجاکه انسان موجودی مرکب از جسم و روح و قوای گوناگون نفسانی است و به بیان دیگر دارای چندین نشئه است، بر پایه این قوا ادراک‌های گوناگون دارد و بر اساس این ادراک‌ها، دارای سعادت حسی، خیالی، عقلانی و روحانی است و از آنجاکه ملاک سعادت، سه چیز است؛ ادراک‌کننده، ادراک‌شونده و ادراک، هر اندازه این سه قوی‌تر باشند، انسان از سعادت بالاتری برخوردار است.[۶۲] ایشان به پیروی استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی، ملاک سعادت و شقاوت را علم و معرفت می‌داند[۶۳] و دربارهٔ ملاک سعادت قائل است هر نفسی که ملکات خود را با قانون‌های الهی و عقلی هماهنگ کند، سعید است.[۶۴]

اقسام و مراتب

اندیشمندان برای سعادت و شقاوت تقسیماتی ذکر کرده‌اند؛ مانند اینکه سعادت و شقاوت را به لحاظ گستره شمول آن به دنیوی و اخروی[۶۵] و به لحاظ مراتب وجودی انسان، به روحانی و جسمانی[۶۶] تقسیم کرده‌اند.

امام‌خمینی نیز سعادت و شقاوت را به اعتبارات مختلف تقسیم کرده‌است. ایشان سعادت و شقاوت را به اعتبار ادراکات انسان، به سعادت و شقاوت حسی، خیالی و عقلی[۶۷] و به اعتبار رابطه انسان با اجتماع، به سعادت و شقاوت فردی و اجتماعی[۶۸] تقسیم کرده‌است. ایشان همچنین سعادت و شقاوت را از دید عرف بر پایه عمومیت آن دو، به سعادت و شقاوت مطلق و نسبی تقسیم کرده که اگر همه آنچه برای لذت‌های نفس نیاز است، به دست آید و به سبب آن، نفس همیشه و به حسب همه قوای در آسایش و راحتی باشد، چنین شخصی مطلقاً سعید است و اگر نفس همیشه و به حسب همه قوا در سختی و تنگنا باشد، مطلقاً شقی است، اما اگر نفس برخی وقت‌ها و به برخی از قوا در راحتی یا سختی باشد، سعید یا شقی نسبی است.[۶۹]

امام‌خمینی شقاوت را به دو بخش تقسیم می‌کند:

  1. شقاوتی که در برابر وجود و کمال‌های آن است که بازگشت آن به عدم و نقصان است؛
  2. شقاوتی که گونه‌ای از وجود را داراست و آن شقاوت اکتسابی است که از جهل‌های مرکب و باورهای فاسد و اوهام خرافی در باور و ملکات رذیله پدید می‌آید.[۷۰]

امام‌خمینی پایه سعادت را ادراک می‌داند[۷۱] و همانند دیگر حکما[۷۲] ادراک‌های افراد را دارای مراتبی می‌داند که هرچه ادراک‌شونده و ادراک‌کننده و ادراک قوی‌تر باشند، سعادت قوی‌تر و بیشتر است. از این‌رو سعادت دنیایی و حسی، مرتبه پایین سعادت برای انسان است و بالاترین مرتبه سعادت، ادراک مرتبه عالم عقلی و معرفت و ادراک حق‌تعالی است که نسبت به افراد، گوناگون است و برای موجودات مجرد در بالاترین درجه می‌باشد.[۷۳] به باور ایشان میان عرفا و فلاسفه در سعادت موجودات اختلاف است. عرفا به حکم سریان ادراک و شعور در همه موجودات، همه موجودات را دارای ادراک می‌دانند؛ بنابراین همه موجودات دارای سعادت و شقاوت‌اند، اما حکما به ادراک همه موجودات قائل نبوده، گیاهان و جمادها را دارای ادراک نمی‌دانند؛ از این‌رو آنها نه سعادت دارند و نه شقاوت.[۷۴] ایشان معتقد است از آنجاکه همه موجودات بنابر برخی آیات[۷۵] ادراک و نطق دارند، دارای سعادت و شقاوت‌اند.[۷۶] (ببینید: علم و تسبیح و تحمید).

در نگاه امام‌خمینی انسان موجودی است که نشئه‌ها و قوای گوناکونی دارد و بر پایه آنها ادراک‌های ویژه خود را دارد و نفس انسانی در سیر خود به حرکت جوهری، به سوی تکامل و تجرد است و در این سیر، رتبه وجودی او قوت یافته و کمال‌های جدیدی شامل او می‌شود و از آنجاکه ملاک و معیار سعادت هر موجودی، کمال نفس ناطقه است،[۷۷] هرچه رتبه این نفس و ادراک‌های او بالا رود، سعادت او نیز رتبه بالاتری خواهد یافت.[۷۸] ایشان یکی از مراتب بالای سعادت ویژه انسان را چه در جنبه نظری و چه در جنبه عملی، کمال عقلی می‌داند و از آن به «سعادت عقلی تام» تعبیر می‌کند.[۷۹] به اعتقاد ایشان لذت‌های روحانی و در جرگه فرشتگان مقرّب درآمدن، یکی دیگر از رتبه‌های بلند سعادت و هدف‌های برتر حکما و محققان است؛ اگرچه نزد اهل سلوک، این مرتبه خود از این‌رو که خواستار لذت و کسب است، دارای نقص است و عبادت این بندگان، عبادت برده‌است،[۸۰] بلکه اهل سلوک بالاترین درجه سعادت را آن می‌دانند که انسان کردار خود را از بهره‌ها و لذت‌های نفسانی، حتی لذت جمال و بهجت دیدار الهی یا ترس از جدایی حق‌تعالی خالص کند.[۸۱]

امام‌خمینی خاطرنشان کرده‌است که مراتب شقاوت، مانند مراتب سعادت مرزی نداشته[۸۲] و شقاوت اشخاص دارای مراتب گوناگونی‌اند؛ مثلا شقاوت خواص جدای از شقاوت عوام است؛ زیرا دسته‌ای از بشر مانند حیوانات‌اند و از مبدأ و معاد آگاهی نداشته و از امور اعتقادی محروم‌اند. این گروه همان‌گونه که سعادت اعتقادی حق را ندارند، شقاوت اعتقادی باطل را نیز نداشته و در آخرت تنها تجرد برزخی حیوانی دارند و تنها از جهت درون نفس و برپایه ملکات خود، درد و شقاوت باطنی دارند، مگر اینکه نور توحید فطری که در همه انسان‌ها هست، در آنان ظهور کرده و بر جهنمِ داخلی آنان چیره شود؛ ولی در هر حال عذاب خارجی که در برابر عصیان و نافرمانی است، ندارند.[۸۳] گروه دیگر دسته زیادی از انسان‌هایند که گرچه در مراکز تمدن علمی و عملی‌اند، دین حق را نپذیرفته‌اند؛ اما نه از روی لجبازی و دشمنی، بلکه به جهت اینکه درستی اسلام را گمان نداشته یا اینکه هیچ‌گاه نامی از اسلام به گوش آنان نرسیده‌است. چنین افرادی اگر برابر دین خود رفتار کرده باشند، کیفر نخواهند شد؛ همان‌گونه که به بهشتی که جایگاه مقربان است، راهی ندارند. این دسته از افراد همانند حیوان‌ها و در دنیا و آخرت، زندگی حیوانی خواهند داشت،[۸۴] اما کسانی که استکبار ورزیده، از روی عناد، حقیقت را نمی‌پذیرند و به‌تدریج این حالت در آنان زیادتر شده و باطن آنان را شکل می‌دهد، به شقاوت ابدی و خسران کامل دچار می‌شوند.[۸۵]

رابطه سعادت و شقاوت با اختیار

از ظاهر برخی آیات برداشت می‌شود که سعادت برخی افراد[۸۶] و شقاوت برخی دیگر[۸۷] از پیش رقم خورده‌است. در روایت نبوی (ص) نیز آمده که انسان در رحم مادر شقی یا سعید است.[۸۸] همچنین بنابر برخی روایات، طینت افراد شقی و سعید یکسان نیست.[۸۹] برخی از متکلمان اسلامی مانند اشاعره با بهره‌گیری از برخی آیات و روایات، قائل به جبر شدند[۹۰] و برخی از علمای امامیه از این روایات برداشت کرده‌اند که سعادت و شقاوت از امور ذاتی است و علت ندارد.[۹۱]

امام‌خمینی براین باور است سعادت و شقاوتِ عرفی و شرعی از لوازم ذاتی انسان نیستند و گرنه باید نوع انسانی سعید محض یا شقی محض باشد، نه اینکه برخی سعید و بعضی شقی باشند[۹۲] و باید همیشه از فرد سعید کردار نیکو و از شقی کردار زشت پدید آید و این خلاف آن است که در جهان دیده می‌شود،[۹۳] بلکه آنها اموری وجودی‌اند که با اختیار و اراده انسان پدید می‌آیند؛ زیرا سرآغاز سعادت باورهای درست، اخلاق پسندیده و کردار نیک است و سرآغاز شقاوت باورهای نادرست، اخلاق و کردار بد است که اموری اکتسابی‌اند[۹۴] و هر انسانی که در دنیاست، می‌تواند خود را از مرتبه نقص شقاوت و شرک رهایی داده و به مرتبه کمال و سعادت برساند و این با روایت «الشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطنِ اُمِّه»[۹۵] ناسازگاری ندارد؛ زیرا معنای روایت این نیست که سعادت و شقاوت ذاتی است و علت ندارد؛ زیرا سعادت و شقاوت نه بخشی از ذات و نه لازم ذات‌اند، بلکه دارای علت‌اند و انسان با اختیار خود آنها را به دست می‌آورد.

ریشه سعادت‌داشتن، باورهای حق و اخلاق نیکو و کردار درست است و ریشه شقاوت، امور برابر آنها است[۹۶]؛ از این‌رو به نظر امام‌خمینی حدیث یادشده را نمی‌توان بر معنای ظاهری و عرفی آن که سعادت بالفعل در شکم مادر است، بار کرد؛ زیرا سعادت از کمال‌ها و افعال است و در شکم مادر، نفس حالت هیولانی و استعدادی دارد و سعادت بالفعل در آنجا معنا ندارد.[۹۷] ایشان در احتمالی دیگر «بطن امّ» را جهان طبیعت معنا می‌کند؛ به اینکه جهان طبیعت، سرآغاز و مزرعه سعادت و شقاوت اخروی انسان است[۹۸]؛ اما انسان می‌تواند با پایبندی به احکام شرعی، جلوی این اقتضای ذاتی شقاوت را گرفته و سعادتمند شود[۹۹] (ببینید: قاعده الذاتی لایعلل).

امام‌خمینی این سخن ملاصدرا که بعضی از ماهیت‌ها ظلمانی‌اند و شقاوت، ذاتی آنهاست را نقد کرده و براین باور است همه افراد بلکه همه موجودات، بر فطرت کمال‌خواهی آفریده شده‌اند و عشق به کمال، به گونه فطری در همه آنها وجود دارد؛ بنابراین در جهان آفرینش، چیزی نیست که شقاوت ذاتی داشته باشد.[۱۰۰] اگرچه افراد انسانی بر پایه استعدادها و مزاج‌هایشان گوناگون آفریده شده‌اند و عوامل گوناگونی بر پدیدآمدن مزاج‌های مختلفِ پاک و ناپاک اثر دارد[۱۰۱] و هر کدام بر پایه شرایط محیطی و پدری و مادری و مانند آن، استعدادی ویژه خود دارند که آنان را به سوی خیر یا شر می‌کشاند، اما بدین معنا نیست که این امور ذاتی‌اند و قابل تغییر و تبدل نیستند، بلکه می‌شود شخصی که استعداد شقاوت را دارد، تغییر کند و مؤمن شود و شخصی که استعداد سعادت را دارد، شقی شود[۱۰۲]؛ بنابراین می‌توان این روایت که انسان‌ها معدن‌هایی همانند معدن‌های طلا و نقره‌اند[۱۰۳] را بر این معنا بار کرد که انسان‌ها در آغاز تولد بر پایه مواد و مزاج‌های شکل‌دهنده آنان، اختلاف داشته و به معادنی می‌مانند که هر کدام از مواد خاصی تشکیل شده‌اند؛ اما این به معنای اختیارنداشتن انسان در انتخاب کارهای نیک و بد نیست، بلکه اختیار، ذاتی انسان است و انسان شقی نیز می‌تواند با پند و انذار اصلاح گردد.[۱۰۴]

امام‌خمینی در تفسیری دیگر «بطن امّ» را در روایات به مرتبه نفس‌الامر تفسیر کرده که حضرت علمیه حق‌تعالی است که همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها در آنجا معلوم و تقدیر شده‌است.[۱۰۵] این نیز به معنای عدم اختیار بنده نیست، بلکه بنده به اختیار خود سعادت یا شقاوت را انتخاب می‌کند.[۱۰۶]

عوامل و موانع

حکما و فلاسفه راه‌های گوناگونی برای رسیدن به سعادت معرفی کرده‌اند.[۱۰۷] افلاطون علم، معرفت و پیروی از فضیلت را لازمه کسب سعادت می‌داند.[۱۰۸] ارسطو راه کسب سعادت را عمل به فضیلت‌های اخلاقی و عقلی می‌داند؛ به اینکه انسان باید معرفت به آن فضیلت‌ها را در مرحله عمل پیاده کند.[۱۰۹] حکمای اسلامی نیز راه دستیابی به سعادت اخروی را به دست آوردن معرفت و محبت الهی[۱۱۰] و عمل به فضیلت‌های نظری[۱۱۱] می‌دانند.

اینان همچنین موانع دستیابی به سعادت را دو چیز می‌شمارند:

  1. حجاب داخلی (قصور نفس) که ناظر به حکمت عملی است؛
  2. حجاب خارجی یعنی بدن و حواس ظاهری انسان.[۱۱۲]

امام‌خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۱۳] بر این باور است که عقل انسان برای شناخت سعادت و شقاوتِ انسان کافی نیست؛ زیرا تنها حق‌تعالی به مصلحت‌ها و مفاسد و صحت و مرض انسان آگاهی دارد و از سوی دیگر، شایسته نیست حق‌تعالی در بیان مصالح و مفاسد و راه‌های سعادت انسان کوتاهی کند؛ زیرا موجب اختلال در نظام احسن و حکمت پروردگار می‌شود[۱۱۴]؛ پس انسان باید در سیر کمالی خود از هدایت و راهنمایی انبیا(ع) نیز استفاده کند.[۱۱۵]

ایشان با تکیه بر اینکه انسان در انتخاب سعادت و شقاوت آزاد است و با اختیار خود می‌تواند یکی از راه‌های سعادت یا شقاوت را بپیماید،[۱۱۶] عواملی را دراین‌باره اثرگذار می‌داند:

  1. فطرت جبلی و مخموره انسان، سرآغاز سعادت انسان است و فطرت محجوبه که به واسطه احتجاب به دنیا و امور طبیعی، ظلمانی گردیده، سرآغاز همه بدبختی‌ها و شقاوت در دنیا و آخرت است[۱۱۷]؛
  2. طینت و زمینه‌های ذاتی: برخی از آغاز، زمینه امور خیر و صلاح و بعضی از آغاز، زمینه امور شر را دارند؛ ولی چنین نیست که این امور ذاتی انسان بوده و تغییرپذیر نباشد، بلکه همه ملکاتی که در انسان است تغییر و تبدیل پذیراند و انسان می‌تواند اخلاق و ملکات خود را تغییر دهد[۱۱۸]؛
  3. عوامل محیطی: مانند دوستان و خویشان، شرایط جامعه، خوراک و حتی حالات پدر و مادر بر سعادت و شقاوت انسان اثر دارد[۱۱۹]؛
  4. تربیت و پرورش درست و پیروی از آموزه‌های انبیای الهی (ع) در دوران زندگی از امور مهم در سعادت و شقاوت و «ربوبیت تشریعی» به‌شمار می‌رود.[۱۲۰] باید انسان قوای طبیعی خود را تعدیل کرده و اقتضاهایی که هر یک از قوا، مانند قوه غضب و شهوت دارد، در میزان شرع قرار دهد و تسلیم عقل و انبیای الهی (ع) کند.[۱۲۱] این قوا وقتی انسان را به سعادت می‌رسانند که در مرز اعتدال مانده و از آن فراتر نروند؛ زیرا افراط و تفریط در این قوا مانند زیاده‌روی در قوه غضب یا شهوت، مایه هلاکت و شقاوت می‌شود[۱۲۲] و بهره‌برداری از قرآن و داستان‌های آن دربارهٔ چگونگی سیر و سلوک و حکمت‌ها و پندهای انبیا (ع)، از بزرگ‌ترین راه‌های رسیدن به سعادت است[۱۲۳]؛
  5. تعقل و عمل: چنان‌که ملاصدرا نیز گفته‌است،[۱۲۴] برای دستیابی به سعادت دو جهت لازم است: یکی تقویت عقل نظری و دیگری عمل صالح به واسطه عقل عملی؛ اما تقویت عقل نظری به وسیله به‌فعلیت‌رساندن عقل هیولانی و استعداد قبول حقایق به عقل بالفعل است؛ به این معنا که عقل نظری به درک حقایق اشیا آن‌گونه که هستند، برسد.[۱۲۵] امام‌خمینی با نقد برداشتی احتمالی از کلام ملاصدرا[۱۲۶] بر این باور است برای به‌فعلیت‌رسیدن عقل هیولانی، باید عقل نظری موجودات را به‌صورت شئون و سایه‌های حق‌تعالی تعقل کند نه به صورت استقلالی؛ زیرا اگر آنان را به صورت موجودات مستقل درک کند، این خود حجاب و مایه بازماندن از سعادت مطلقه است و به همین علت اگر شخص حکیمی وجودات را به صورت مستقل تعقل و اثبات کند، در حجاب خواهد بود[۱۲۷]؛ اما تحصیل عمل، به واسطه کمال عقل عملی و انجام عمل صالح و تصفیه قوای جسمانی میسر است و عمل صالح عملی است که تنها برای خدا و با روح انسان سازگار باشد[۱۲۸] (ببینید: عقل(۳)).

در همین راستا به باور امام‌خمینی سعادت و کمال انسان و جامعه اسلامی در گرو اطاعت از قوانین خداوند است که انبیای الهی (ع) آورده‌اند و در برابر، شقاوت و انحطاط انسان‌ها به جهت اطاعت و تسلیم در برابر انسان‌های دیگر است.[۱۲۹] در میان اطاعت‌ها و عبادت‌ها، نماز مهم‌ترین عبادت است که سعادت بشر را فراهم می‌کند[۱۳۰]؛ چنان‌که بالاترین مرتبه سعادت عقلی در اتصال به حق، در نماز به دست می‌آید[۱۳۱] و اگر کسی از شرع پیروی کرده و اعمال شرعی خود را انجام دهد، باعث می‌شود قوای طبیعی مقهور عقل شوند. این اطاعت از شرع هم راه تحصیل سعادت است و هم شرایط را برای سعادت عقلی فراهم می‌کند.[۱۳۲]

از سوی دیگر، امام‌خمینی موانعی را نیز برای سعادت بیان کرده‌است. ایشان یکی از موانع سعادت را ارتکاب گناهان شمرده‌است که انسان را از رسیدن به سعادت بازداشته و مایه ناپاکی قوای ظاهری نفس می‌شود که انسان را از قرب حق‌تعالی بازمی‌دارد و انسان تا ظاهر خود را از آلودگی‌ها پاک نکند به مرحله روحانیت و فتوحات باطنی نمی‌رسد[۱۳۳]؛ چنان‌که انانیت نفس و حجاب طبیعت او را از مقام‌های روحانی بازمی‌دارد و در نتیجه نهایت سیر او دستیابی به کمال‌های نفسانی و سعادت‌های کم‌ارزش طبیعی خواهد بود.[۱۳۴]

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۲۱۳.
  2. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۱۰.
  3. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۶۱.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۴/۴۳۸؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۵۸۰.
  5. مجلسی، مرآة العقول، ۷/۸۲؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۶/۱۰۶.
  6. بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۵۳۰.
  7. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۶۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۴۸.
  8. نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۴۰.
  9. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۶.
  10. ابن‌سینا، الاضحویه، ۱۵۳؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴.
  11. کاشانی، شرح فصوص الحکم، ۱۲۶.
  12. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.
  13. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۲.
  14. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹–۴۵۰.
  15. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۰.
  16. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۲–۲۳۴.
  17. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۷۶۴.
  18. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۳۷۵–۳۷۹.
  19. کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۶، ۲۰؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۱۰.
  20. کتاب مقدس، رساله پولس به عبرانیان، ب۱۲، ۲–۴؛ رساله پولس به رومیان، ب۳، ۲۵.
  21. اعلی، ۱۴.
  22. قصص، ۶۷.
  23. اعراف، ۱۵۷.
  24. طه، ۱۱۷.
  25. کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲–۱۵۴.
  26. صدوق، التوحید، ۳۵۴.
  27. صدوق، الامالی، ۴۸۸.
  28. فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۲۳.
  29. فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۳۴.
  30. فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۱۶۷–۲۲۴.
  31. فارابی، آراء اهل المدینه، ۱۲۱؛ ← سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۲/۹۹۹.
  32. ابن‌باجه، رسائل فلسفیة، ۵۷.
  33. الاشارات و التنبیهات، ۱۳۵–۱۳۷.
  34. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۶۸ و ۴/۷۱.
  35. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۸۶–۵۸۹.
  36. قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۸/۳۳۳–۳۳۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۱۶؛ ابوعذبه، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، ۳۵–۳۶.
  37. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۶۱–۱۸۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۴۸–۵۷.
  38. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹–۴۵۳.
  39. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.
  40. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۱–۴۶۸.
  41. ← ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۱۷۸.
  42. ← کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۵۱.
  43. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۴۵۳.
  44. مجلسی، مرآة العقول، ۱/۷۵.
  45. مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۷۷.
  46. مجلسی، مرآة العقول، ۲/۱۶۵.
  47. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۱.
  48. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۴.
  49. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۹–۴۵۰.
  50. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۲.
  51. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۶ و ۲۸۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۶–۱۹۳.
  52. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۷۴.
  53. ← ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۱۷۸.
  54. ابن‌سینا، رسائل، ۱۶۶.
  55. ابن‌سینا، التعلیقات، ۶۶ و ۱۹۲.
  56. ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، ۱۰۹–۱۱۴؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۳۴–۳۳۷.
  57. خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۵۵–۳۵۷.
  58. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۴–۵۰۵.
  59. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰.
  60. الحکمة المتعالیه، ۳/۲۸۰، ۳۵۴ و ۸/۱۷۹.
  61. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۶.
  62. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱–۴۵۸؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ‏۱/۷۶–۷۸.
  63. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۶.
  64. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۷.
  65. سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ۴/۴۱۰.
  66. ابن‌سینا، تسع رسائل، ۱۱۵.
  67. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱، ۴۸۱ و ۵۰۱.
  68. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۳۴۶.
  69. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۳.
  70. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۷.
  71. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰.
  72. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۱–۱۲۲.
  73. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۱–۴۵۲.
  74. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰–۴۵۱.
  75. اسراء، ۴۴.
  76. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۰–۴۵۱؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۹۹.
  77. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۵؛ امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۱۸۲ و ۴۵۲–۴۵۵.
  78. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۵۳.
  79. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.
  80. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵.
  81. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۵–۱۶۶.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۶۸.
  83. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۵–۴۷۶.
  84. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۷–۴۷۸.
  85. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷۸–۴۷۹.
  86. انبیاء، ۱۰۱؛ ← آلوسی، روح المعانی، ۹/۹۲.
  87. مؤمنون، ۱۰۶؛ ← میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۶/۴۷۰.
  88. صدوق، التوحید، ۳۵۶.
  89. کلینی، الکافی، ۲/۲–۶.
  90. تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۶۵؛ ابوعذبه، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، ۳۵–۳۷.
  91. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۳۴–۳۵.
  92. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۳.
  93. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۵–۳۶؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸.
  94. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵.
  95. صدوق، التوحید، ۳۵۶.
  96. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۷۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۳؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۷۸.
  97. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۲۸–۵۲۹.
  98. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۰.
  99. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۶–۲۶۷.
  100. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۰.
  101. امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۸۰–۸۱.
  102. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۴–۸۵.
  103. کلینی، الکافی، ۸/۱۷۷.
  104. امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۸۶–۸۷.
  105. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۹.
  106. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹–۳۰۰.
  107. ← فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۲۳، ۳۴، ۵۵، ۱۹۸–۱۹۹ و ۲/۵۷–۷۱.
  108. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ۱/۲۵۱.
  109. ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۲/۱۴۶–۱۴۷.
  110. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۶.
  111. فارابی، الاعمال الفلسفیه، ۱۸۷.
  112. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۵–۱۲۶.
  113. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۵۴؛ ابن‌قیم، شفاء العلیل، ۷۴۶.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۰.
  115. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.
  116. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۹؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۹۹.
  117. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۳.
  118. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۵۱؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.
  119. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۸۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۵.
  120. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۵.
  121. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶–۴۶۷؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۴۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶.
  122. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۸۰ و ۳۷۰–۳۷۱.
  123. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۸.
  124. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۳۱.
  125. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳.
  126. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۵–۱۲۷.
  127. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۳–۴۶۴.
  128. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۶۴–۴۶۶.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸.
  130. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶.
  131. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۳.
  132. امام‌خمینی، تقریرات، ‏۳/۴۶۲.
  133. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵۶.
  134. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۳.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • آمدی، سیف‌الدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌باجه، ابی‌بکر، رسائل فلسفیة لابی‌بکربن‌باجه، تحقیق جمال‌الدین العلوی، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، الاضحویة فی المعاد، تحقیق حسین عاصی، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، تسع رسائل فی الحکمة و الطبیعیات، قاهره، دارالعرب، چاپ دوم، ۱۳۲۶ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، رسائل ابن‌سینا، قم، بیدار، ۱۴۰۰ق.
  • ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ابن‌قیم جوزیه، محمدبن‌ابی‌بکر، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، تحقیق عصام فارس، بیروت، دارالجمیل، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابوعذبه، حسن‌بن‌عبدالمحسن، الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیه، تحقیق علی فرید دحروج، بیروت، سبیل الرشاد، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ترجمه رضا مهیار، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • خواجه‌نصیرطوسی، محمدبن‌محمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • سبزواری، سیدعبدالأعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اهل‌البیت (ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  • شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۵م.
  • فارابی، ابونصر، الاعمال الفلسفیه، تحقیق و تعلیق جعفرآل‌یاسین، بیروت، دارالمناهل، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
  • کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ترجمه سیدجلال‌الدین مجتبوی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول (ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • ناس، جان‌بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.

پیوند به بیرون