۵۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
امامخمینی در فلسفه، وجود را مجعول میداند و همه خیرات و کمالات را به وجود نسبت میدهد و ماهیات را غیر مجعول و حدود عدمی میداند که همه شرور و آفات به آنها نسبت داده میشود<ref> همان، 1/30 و 2/216 ـ 218؛ الطلب و الاراده، 32؛ چهل حدیث، 643 و 646؛ انوار الهدایه، 1/74 ـ 75.</ref>؛ ولی در کتابهای عرفانی خود از آنجایی که وجود را واحد شخصی میداند، جعل به وجود را نفی میکند و ماهیات را مجعول میشمرد و قائل است که جعل در مشرب عرفانی متعلق به وجود نیست؛ زیرا وجود همان حقتعالی است، بلکه جعل متعلق به ماهیات است و تفاوتی میان آنها در حضرت علمیه و عینیه نیست و تجلی به مقام الوهیت در خارج، ظهور ماهیات را در عالم اعیان خارجی در پی میآورد و به این ظهور تبعی، به اعتباری جعل گفته میشود؛ اما کاربرد جعل و مجعولبودن بر تجلیات وجودی اسمائی در علم و عین، مشرب محجوبان است<ref> تعلیقات فصوص، 25 ـ 26.</ref>. ایشان با رد سخن قیصری که مجعولبودن ماهیات و اعیان ثابته را نفی میکند و جعل را متعلق به خارج میداند<ref> 64 ـ 65.</ref>، بر این باور است که اقتضای ذوق اهل معرفت آن است که ماهیات مجعول و مفاض و ظاهر باشند و نسبتدادن مجعولیت به وجود باطل است<ref> تعلیقات فصوص، 204 ـ 205 و 287 ـ 288.</ref>؛ البته مقصود ایشان مخالفت با مسئله اصالت وجود آنگونه که در حکمت متعالیه مطرح است، نیست، بلکه تأکید بر وحدت شخصی وجود و نفی هر گونه تکثر در هستی است؛ پس اگر تنها یک وجود و یک موجود است، پس جعل وجود و ایجاد موجودی دیگر معنا نخواهد داشت؛ بر این اساس ایشان میان این سه نظر جمع کرده است: | امامخمینی در فلسفه، وجود را مجعول میداند و همه خیرات و کمالات را به وجود نسبت میدهد و ماهیات را غیر مجعول و حدود عدمی میداند که همه شرور و آفات به آنها نسبت داده میشود<ref> همان، 1/30 و 2/216 ـ 218؛ الطلب و الاراده، 32؛ چهل حدیث، 643 و 646؛ انوار الهدایه، 1/74 ـ 75.</ref>؛ ولی در کتابهای عرفانی خود از آنجایی که وجود را واحد شخصی میداند، جعل به وجود را نفی میکند و ماهیات را مجعول میشمرد و قائل است که جعل در مشرب عرفانی متعلق به وجود نیست؛ زیرا وجود همان حقتعالی است، بلکه جعل متعلق به ماهیات است و تفاوتی میان آنها در حضرت علمیه و عینیه نیست و تجلی به مقام الوهیت در خارج، ظهور ماهیات را در عالم اعیان خارجی در پی میآورد و به این ظهور تبعی، به اعتباری جعل گفته میشود؛ اما کاربرد جعل و مجعولبودن بر تجلیات وجودی اسمائی در علم و عین، مشرب محجوبان است<ref> تعلیقات فصوص، 25 ـ 26.</ref>. ایشان با رد سخن قیصری که مجعولبودن ماهیات و اعیان ثابته را نفی میکند و جعل را متعلق به خارج میداند<ref> 64 ـ 65.</ref>، بر این باور است که اقتضای ذوق اهل معرفت آن است که ماهیات مجعول و مفاض و ظاهر باشند و نسبتدادن مجعولیت به وجود باطل است<ref> تعلیقات فصوص، 204 ـ 205 و 287 ـ 288.</ref>؛ البته مقصود ایشان مخالفت با مسئله اصالت وجود آنگونه که در حکمت متعالیه مطرح است، نیست، بلکه تأکید بر وحدت شخصی وجود و نفی هر گونه تکثر در هستی است؛ پس اگر تنها یک وجود و یک موجود است، پس جعل وجود و ایجاد موجودی دیگر معنا نخواهد داشت؛ بر این اساس ایشان میان این سه نظر جمع کرده است: | ||
* اصالت وجود و مجعولیت ماهیت؛ | * اصالت وجود و مجعولیت ماهیت؛ | ||
*مجعولیت ماهیت؛ | |||
* مجعولیت وجود و اعتباریت ماهیت. | |||
از سوی دیگر، امامخمینی در فلسفه از آنجاکه کثرات را لحاظ میکند و برای کثرات خلقیه وجوداتی قائل است، وجود را به وجود جاعل و وجودات مجعول تقسیم میکند و ماهیات را غیر مجعول میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، 2/217 ـ 218، 322 و 325.</ref>؛ اما در فضای عرفانی از آنرو که وجود را واحد شخصی میداند و اصولاً کثرتی نمیبیند تا یکی جاعل و دیگری مجعول باشد، وجود را فوق جعل و ماهیات را که ظهورات وجودند، مجعول و آینهها و ظهورات یا مراتب ظلی و تنزلات معرفی میکند<ref> تعلیقات فصوص، 287 ـ 288؛ مصباح الهدایه، 64 ـ 66.</ref>{{ببینید|اصالت وجود|تشکیک در وجود|وجود رابط}} | از سوی دیگر، امامخمینی در فلسفه از آنجاکه کثرات را لحاظ میکند و برای کثرات خلقیه وجوداتی قائل است، وجود را به وجود جاعل و وجودات مجعول تقسیم میکند و ماهیات را غیر مجعول میداند<ref>امامخمینی، تقریرات، 2/217 ـ 218، 322 و 325.</ref>؛ اما در فضای عرفانی از آنرو که وجود را واحد شخصی میداند و اصولاً کثرتی نمیبیند تا یکی جاعل و دیگری مجعول باشد، وجود را فوق جعل و ماهیات را که ظهورات وجودند، مجعول و آینهها و ظهورات یا مراتب ظلی و تنزلات معرفی میکند<ref> تعلیقات فصوص، 287 ـ 288؛ مصباح الهدایه، 64 ـ 66.</ref>{{ببینید|اصالت وجود|تشکیک در وجود|وجود رابط}} |
ویرایش