۲۱٬۳۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اسلام'''، آخرین و کاملترین دین الهی و ابلاغشده توسط پیامبر خاتم، [[پیامبر اکرم(ص)|حضرت محمدبنعبدالله(ص)]]. | '''اسلام'''، آخرین و کاملترین دین الهی و ابلاغشده توسط پیامبر خاتم، [[پیامبر اکرم(ص)|حضرت محمدبنعبدالله(ص)]]. | ||
==معنای لغوی و اصطلاحی== | |||
اسلام به معنای فرمانپذیری و گردننهادن به [[حکم]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابنفارس، معجم، ۳/۹۰.</ref> و دخول در سلامت<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳.</ref> است. در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص بهکار رفته است. به معنای عام سیره همه [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] و دین خداوند است<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/ | == معنای لغوی و اصطلاحی == | ||
اسلام به معنای فرمانپذیری و گردننهادن به [[حکم]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابنفارس، معجم، ۳/۹۰.</ref> و دخول در سلامت<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳.</ref> است. در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص بهکار رفته است. به معنای عام سیره همه [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] و دین خداوند است<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> و در معنای خاص به آخرین شریعت آسمانی گفته میشود که رسول اکرم محمدبنعبدالله(ص) برای هدایت همه جهانیان به سوی [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] و سعادت [[دنیا و آخرت]] از سوی خداوند حکیم آورده<ref>مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.</ref> و بر پایه [[فطرت]] استوار است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.</ref> [[امامخمینی]] نیز اسلام را دینی میداند که [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خاتم(ص)]] برای [[سعادت و شقاوت|سعادت]] و [[تربیت|تربیت بشر]] در تمام ابعاد مادی، عقلی، روحی و مافوق اینها آورده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.</ref> | |||
از واژگان مرتبط با اسلام، [[دین]] و [[ملت]] و [[شریعت]] و مذهب است. «دین» دستورهای الهی برای صاحبان عقول است تا با انجامدادن آنها به صلاح در دنیا و فلاح در آخرت برسند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.</ref> به دین از آن جهت که پیروی میشود، «شریعت»؛ از آن جهت که پیروان آن مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع میشود، «مذهب» گفته میشود.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.</ref> | از واژگان مرتبط با اسلام، [[دین]] و [[ملت]] و [[شریعت]] و مذهب است. «دین» دستورهای الهی برای صاحبان عقول است تا با انجامدادن آنها به صلاح در دنیا و فلاح در آخرت برسند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.</ref> به دین از آن جهت که پیروی میشود، «شریعت»؛ از آن جهت که پیروان آن مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع میشود، «مذهب» گفته میشود.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.</ref> | ||
آیین اسلام نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> جامعه پیش از اسلام جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیلهای داشت و از [[فرهنگ]] و [[تمدن]] بیگانه بود. اسلام [[جامعه]] را بهسوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت، | == پیشینه == | ||
اسلام آخرین دین توحیدی است که در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر اکرم حضرت محمدبنعبدالله(ص) در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتابهای ادیان دیگر به آمدن پیامبر خاتم(ص) و ابلاغ دین اسلام بشارت دادهاند.<ref>اعراف، ۵۷؛ ← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref> واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم(ص)<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی(ع)]] یعنی دین خداوند<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.</ref>؛ چنانکه قرآن از این معنا با عنوان دین مشترک توحیدی یاد میکند.<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۴.</ref> در این دین، میان پیامبران الهی(ع) هیچگونه جدایی نیست،<ref>بقره، ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان مبلّغ یک آییناند که حقیقت واحدی دارد و در زمانهای مختلف به صورتهای گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] و [[معاد]]، پرستش و بیان مکارم اخلاق بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref> | |||
آیین اسلام نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> جامعه پیش از اسلام جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیلهای داشت و از [[فرهنگ]] و [[تمدن]] بیگانه بود. اسلام [[جامعه]] را بهسوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت، مأمور به تبلیغ اسلام به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علیبنابیطالب(ع)]]، پسرعموی ایشان و [[خدیجه(س)]]، همسر ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.</ref> این دعوت سه سال ادامه داشت و سپس پیامبر(ص) مأمور به تبلیغ علنی اسلام شد. این امر ده سال در مکه ادامه داشت تا اینکه [[پیامبر اکرم(ص)]] درپی فشارهای زیاد مشرکان از مکه به [[مدینه]] هجرت کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به تشکیل [[حکومت اسلامی]] و فراهمکردن سپاه و اداره امور جامعه مبادرت ورزید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.</ref> از آنجاییکه رسالت پیامبر(ص) نجات همه مردم جهان بود، آن حضرت از سال ششم هجرت با فرستادن نامه به حاکمان اقوام و ملل مختلف ازجمله روم، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و حبشه، آنان را به اسلام دعوت کرد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref> | |||
اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از [[آسیا]]، [[ | اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از [[آسیا]]، [[آفریقا]] و [[اروپا]] گسترش یافت.<ref>ابناثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جهان اسلام}} روش پیامبر(ص) در دعوت به اسلام، بنابر آیات قرآن<ref>بقره، ۱۲۹؛ نحل، ۱۲۵؛ عنکبوت، ۴۶.</ref> با حکمت و موعظه حسنه و مجادله احسن بود. اگرچه در همان قرون اولیه اختلاف میان مسلمانان در مسئله خلافت و همچنین بعضی از برداشتها از قرآن، در مسائل اعتقادی سبب شد مسلمانان به فرقههای مختلف تقسیم شوند و اغراض سیاسی نیز در این میان به این اختلافات دامن میزد.<ref>اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امامت|شیعه}} | ||
[[امامخمینی]] خاطرنشان کرده است رسول اکرم(ص) در ترویج اسلام رنجهای فراوانی کشید تا اسلام را به مردم ابلاغ و مردم را به توحید دعوت کند. مسلمانان نیز تا حدودی به وظیفه خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ اسلامی تشکیل شد و از کشورهای آن زمان پیشی گرفت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۹.</ref>؛ هرچند حکومتها در زمان [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و تعصب عربیت جاهلی را زنده و حکومت اسلامی را به صورت حکومت عربی مطرح کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/ | [[امامخمینی]] خاطرنشان کرده است رسول اکرم(ص) در ترویج اسلام رنجهای فراوانی کشید تا اسلام را به مردم ابلاغ و مردم را به توحید دعوت کند. مسلمانان نیز تا حدودی به وظیفه خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ اسلامی تشکیل شد و از کشورهای آن زمان پیشی گرفت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۹.</ref>؛ هرچند حکومتها در زمان [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و تعصب عربیت جاهلی را زنده و حکومت اسلامی را به صورت حکومت عربی مطرح کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲؛ ← ابنخلدون، ۱/۳۶۱.</ref> ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با ادیان تحریفشده را مبارزه با ظلمکردن و ظلمپذیرفتن میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.</ref> و معتقد است اسلام ناب، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنجدیدگان است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.</ref>؛ البته ایشان یادآور شده که اصل مبارزه با ظلم در برنامه دیگر انبیای الهی(ع)؛ چون [[ابراهیم(ع)]] و [[موسی(ع)]] و [[عیسی(ع)]] نیز بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|ظلم}} | ||
امامخمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با [[ایمان]]، <ref>امامخمینی، حدیث جنود، | امامخمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با [[ایمان]]،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> حقیقت اسلام و مرز آن با [[کفر]]،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> اهمیت شناخت اسلام،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۲.</ref> ویژگیها و اهداف آن<ref>امامخمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.</ref> پرداخته و با بیان جامعیت اسلام، به مقابله با اسلامزدایی از فرهنگ و تمدن ایرانی برخاسته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.</ref> ایشان در نوشتهها و سخنرانیهای خود سعی کرده است اسلام راستین را معرفی کند و تحریفها و کجفهمیها را از اسلام بزداید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۰.</ref> ایشان در سالهای پایانی زندگی خود، در بیان پدیده [[انحراف]] از اسلام، ادبیات تازهای را رواج داد و به واژگانی چون «[[اسلام ناب محمدی]]» و «[[اسلام آمریکایی]]» اشاره کرد و بعضی از ویژگیهای آنها را برشمرد و کجرویهای بهوجودآمده در [[جامعه]] را به جریان اسلام آمریکایی نسبت داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref> ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلام [[عارفان]] مبارزهجو را اسلام ناب محمدی میدانست و در مقابل، اسلام سرمایهداران، متکبران، مرفهان بیدرد، منافقان، راحتطلبان و فرصتطلبان را مظهر اسلام آمریکایی معرفی میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اسلام ناب محمدی}} | ||
== حقیقت اسلام == | |||
[[قرآن کریم]] حقیقت [[دین]] را در [[ادیان الهی]] امر واحدی میداند<ref>شوری، ۱۳.</ref> که همان حقیقت اسلام است<ref>آل عمران، ۱۹.</ref>؛ بنابراین اختلاف شرایع به جهت تکامل و ترقی در قوانین و معارف آن است که به استعداد امت هر پیامبر(ع) بر میگردد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱ و ۵/۳۵۳.</ref> حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردننهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بودهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> این حقیقت به صورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی(ع) وجود داشته و به شریعت خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.<ref>دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.</ref> اسلام به این معنا بخش وسیعی از عقاید، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.<ref>فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.</ref> پس دین، همان اسلام و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است<ref>نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.</ref> ولی شریعت، فروع و جزئیاتی که برای هر پیامبر(ع) بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف، متفاوت است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> | |||
اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.</ref> دربارهٔ حقیقت اسلام به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به آیات الهی،<ref>حجرات، ۱۴.</ref> حقیقت اسلام را اظهار [[شهادتین]] و امری صوری میدانند.<ref>طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.</ref> برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از اذعان عملی به شریعت پیامبر(ص) میدانند<ref>رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.</ref> و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.</ref> | |||
[[ | امامخمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و [[خضوع]] میداند<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.</ref> و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی میداند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref>؛ چنانکه با اشاره به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۵.</ref> اسلام را اظهار شهادتین میداند که در [[قلب]] جلوه میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، اعتقاد به اصول سهگانه [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر عقاید و احکام، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل معتقد باشد، با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار میگیرد.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] مجموعه آموزههای اسلام را همانند دیگر اندیشمندان<ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.</ref> به سه بخش تقسیم میکند: | |||
* عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و [[تنزیه خداوند|تنزیه حق]] و [[معاد]] و کیفیت آن و علم به [[ملائکه]] و ارسال رسول؛ | * عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و [[تنزیه خداوند|تنزیه حق]] و [[معاد]] و کیفیت آن و علم به [[ملائکه]] و ارسال رسول؛ | ||
* اخلاق و [[تهذیب نفس|اصلاح نفس]] و اخلاق فاضله و حمیده؛ | * اخلاق و [[تهذیب نفس|اصلاح نفس]] و اخلاق فاضله و حمیده؛ | ||
* احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی. ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است کاملتر از [[شریعت یهود]] و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام میباشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام میباشد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> بنابر نظر ایشان حقانیت دین اسلام احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر ادیان و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا وظایف شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> | * احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی. ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است کاملتر از [[شریعت یهود]] و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام میباشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام میباشد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> بنابر نظر ایشان حقانیت دین اسلام احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر ادیان و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا وظایف شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> | ||
== رابطه اسلام و ایمان == | |||
اسلام و [[ایمان]] در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و [[خشوع]] است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.</ref> اسلام در قرآن به معانی گوناگون بهکار رفته است. گاه به معنای شریعت<ref>← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.</ref> و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است.<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> | |||
اندیشمندان اسلامی آرای چندی دربارهٔ رابطه اسلام با ایمان بیان کردهاند؛ ازجمله: | |||
* بسیاری از مفسران و متکلمان با استناد به آیه الهی،<ref>حجرات، ۱۴.</ref> مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام میدانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱–۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است اما ایمان علاوه بر این، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد<ref>طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.</ref>؛ | |||
* بعضی از متکلمان مانند گروهی از [[معتزله]] بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶–۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref> | |||
امامخمینی نیز قائل به مغایرت میان ایمان و اسلام است و با استناد به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۵.</ref> معتقد است که اسلام، شهادت به وحدانیت خدا و اعتقاد به رسالت نبی اکرم(ص) است، ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه میکند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به [[قلب]] رسید، آن ایمان است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> ایشان باور کسانی که اختلاف ایمان و اسلام را امری نوظهور و در زمان [[ائمه(ع)]] میدانند، باطل دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول [[قرآن|قرآن کریم]] بوده است؛ زیرا ائمه(ع) سخنی غیر از آنچه خدا و [[پیامبر اکرم(ص)|رسول(ص)]] به آن معتقد هستند، نمیگویند. ایمان پیش از نصب [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] همان تصدیق به خداوند و رسول(ص) بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، [[خلافت و ولایت|ولایت]] و [[امامت]] از ارکان ایمان قرار گرفت.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.</ref> ایشان عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان میداند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان میشمارند،<ref>صدوق، التوحید، ۲۲۸.</ref> بر همین معنا حمل میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> به باور ایشان بنابر ظاهر روایات،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۴.</ref> اظهار اسلام در جاری شدن احکام اسلام کافی است، اگر چه شخص در باطن [[نفاق]] داشته باشد و معتقد نباشد<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.</ref> و این همان اسلام در نگاه فقهی است؛ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به [[شیعه|مذهب تشیع]] میآید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.</ref> | |||
== شناخت اسلام == | |||
قرآن کریم بر این نکته تأکید دارد که گروهی از مؤمنان برای تفقه و شناخت دین کوچ کرده و قوم خود را انذار کنند.<ref>توبه، ۱۲۲.</ref> در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تأکید شده است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.</ref> برخی از اندیشمندان اسلامی شناخت دین و اسلام را تنها از راه روشنگری صاحب شریعت و ارشاد و دستور رهبر امت میدانند.<ref>ابنمیثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.</ref> منابعی که اسلامشناس در استنباط احکام و قوانین از آن استفاده میکند، منابع شناخت اسلام است که از جمله آنها [[قرآن]]، [[سنت]]، [[عقل (اصول فقه)|عقل]] و سیره اولیا و پیشوایان(ع) است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.</ref> | |||
امامخمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، سنت، عقل و [[اجماع]] میداند،<ref>امامخمینی، الاستصحاب، ۶.</ref> بر این باور است بعضی از احکام و حقایق در اسلام فطری است؛ به همین دلیل فطرتالله<ref>روم، ۳۰.</ref> در بعضی روایات به اسلام<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> یا توحید<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۸.</ref> تفسیر شده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> ایشان کسی را اسلامشناس میداند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها تاریخ یا [[فلسفه اسلامی|فلسفه]] یا عرفان اسلامی را شناخته، اسلامشناس نخواهد بود؛ چنانکه متکلمان، [[فلاسفه]]، [[عرفا]] و فقها، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کردهاند؛ در حالیکه اسلام دارای ابعادی جامع است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۷–۸ و ۸/۵۱۳.</ref>؛ بنابراین اسلامشناس کسی است که هم جهات معنوی و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.</ref>؛ زیرا هر یک از این علوم، یک بُعد از اسلام است و بُعد دنیایی و حکومتی اسلام و چگونگی تعامل در [[جامعه اسلامی]]، بُعد دیگری است که از آن [[غفلت]] شده است؛ در حالیکه اسلام برای رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد انسانی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.</ref> به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳–۱۸۴.</ref> و کسی که میخواهد به همه ابعاد اسلام آگاهی یابد، باید به قرآن مراجعه کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰.</ref> | |||
امامخمینی شناخت اسلام واقعی را به همراه [[تهذیب نفس]]، [[اخلاص]] و تحقیقات وسیع و دامنهدار میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.</ref> و معتقد است [[هدایت و ضلالت|هدایت]] مردم باید به دست افراد اسلامشناس باشد. ایشان دربارهٔ روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالفاند، هشدار میداد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.</ref>؛ بر همین اساس ایشان برداشتهای یکبعدی و یکجانبه برخی از اسلام را که یا به جهت معنوی اسلام توجه میکنند و جهات مادی و اجتماعی آن را به تاویل میبرند یا تنها به جهات مادی توجه میکنند، برداشت انحرافی از اسلام میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.</ref> | |||
== اصول اعتقادی اسلام == | |||
مهمترین اصول اعتقادی اسلام که به [[اصول دین]] معروف است عبارتند از: | |||
* [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]]: اعتقاد به یگانگی خداوند از اصول دعوت [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] بوده و تمام آنان در طول تاریخ به توحید و نفی [[شرک]] و بتپرستی دعوت میکردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.</ref> در اسلام توحید، مهمترین اصل دین بهشمار میرود که شامل سه قسم توحید ذاتی، صفاتی و افعالی میباشد و توحیدی که مورد اتفاق همه مذاهب است، توحید ذاتی است؛ اما [[اشاعره]] توحید صفاتی را انکار میکنند و به توحید افعالی اهتمام دارند و معتزله توحید افعالی را انکار میکنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷–۹۸.</ref> بنابر نظر [[امامخمینی]] علت [[انحراف]] و تحریف برخی [[ادیان الهی]]، انکار توحید میباشد، مانند [[مسیحیت]] که به اقانیم ثلاثه یعنی اب، ابن و روحالقدس قائل شدند یا [[زرتشت]] که به ثنویت گرویدند و دو مبدأ ظلمت و نور در جهان هستی قائل شدند<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|توحید (فلسفه و کلام)}}. | |||
* [[نبوت]]: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمیشود.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.</ref> برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه انبیای الهی(ع) میدانند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> در [[قرآن کریم]] نبوت انبیای گذشته(ع) تأیید و تصدیق شده<ref>نحل، ۶۳؛ آل عمران، ۳؛ روم، ۴۷.</ref> و [[پیامبر اسلام(ص)]] به عنوان خاتم انبیا(ع) معرفی شده است.<ref>احزاب، ۴۰.</ref> برخی بر این عقیدهاند که در ملتهای گذشته، بشر به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای [[سعادت و شقاوت|سعادت]] خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳–۱۸۵.</ref>؛ از اینرو پیامبر اسلام(ص) که در نظام خلقت کاملترین موجود است در این زمان ظهور پیدا کرد و نبوت با او خاتمه پیدا کرد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نبوت}}. | |||
* [[معاد]]: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کردهاند.<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref> معتزله معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را توحید، عدل، وعد و وعید و منزلة بین المنزلین (نفی [[ایمان]] از گنهکاران مؤمنان) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانستهاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.</ref> | * [[معاد]]: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کردهاند.<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref> معتزله معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را توحید، عدل، وعد و وعید و منزلة بین المنزلین (نفی [[ایمان]] از گنهکاران مؤمنان) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانستهاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.</ref> | ||
امامخمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴.</ref> آنچه که از اصول دین شمرده میشود اصل اعتقاد به برانگیختهشدن پس از [[مرگ]] است، <ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.</ref> اما غالب فقها اعتقاد به [[معاد جسمانی|جسمانی بودن معاد]] را داخل اصول دین میدانند و قول به معاد روحانی را انکار معاد میشمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|معاد}} | امامخمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴.</ref> آنچه که از اصول دین شمرده میشود اصل اعتقاد به برانگیختهشدن پس از [[مرگ]] است،<ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.</ref> اما غالب فقها اعتقاد به [[معاد جسمانی|جسمانی بودن معاد]] را داخل اصول دین میدانند و قول به معاد روحانی را انکار معاد میشمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|معاد}}. | ||
* [[عدل الهی|عدل]]: صفت عدالت در خداوند به معنای [[تنزیه خداوند|تنزیه حقتعالی]] از فعل قبیح و اخلال به واجب<ref>طوسی، الرسائل، ۱۰۳.</ref> و جزای عمل از اصول پنجگانه اسلام است و از طرفی معرّف مکتب است که اختصاص به [[شیعه|مکتب تشیع]] دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند [[علم خدا|علم]]، حیات و [[قدرت الهی|قدرت]] فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص تشیع را نسبت به اسلام نشان میدهد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> برخی مسلمانان مانند برخی از اشاعره [[آزادی]] و اختیارات انسان را انکار کردهاند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹–۱۵۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدل الهی}}. | |||
* [[امامت]]: امامت نزد شیعه از اصول دین<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵–۳۰۷.</ref> یا مذهب<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref> بهشمار میرود و معرف مذهب تشیع است و [[اهل سنت]] آن را از فروع دین میدانند و تفسیر دیگری از امامت و پیشوایی دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.</ref> و آن را مقامی برای برپایی [[سنت]] و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست حوزه اسلام میدانند.<ref>آمدی، آبکار الافکار، ۵/۱۲۱.</ref> امامت از دیدگاه شیعه ریاستی از ناحیه خداوند است که افزون بر امور دنیایی در امور دینی نیز جاری است.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹–۴۱؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸–۴۶۱.</ref> امامت چنانکه [[امامخمینی]] نیز تأکید کرده است، منصبی حقیقی و الهی است که دارای دو جنبه ظاهری و باطنی است و جنبه ظاهری آن حکومت و زعامت دنیایی است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> و جنبه باطنی آن [[خلافت و ولایت|ولایت و خلافت]] است که امری تکوینی است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن خاضع هستند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۲–۴۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امامت}} | |||
== ارکان عملی اسلام == | |||
قرآن کریم بارها به پایههای عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تأکید کرده است؛ ارکانی مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[جهاد]]، [[روزه]]، و [[حج]] چنانکه بخشی از جزئیات احکام آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداختهاند به دست میآید که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، [[خلافت و ولایت|ولایت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] مهمترین یا از مهمترین ارکان عملی هستند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.</ref> در این میان ولایت از نظر روایات دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از انسان برداشته نمیشود.<ref>صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.</ref> برخی از فقها ذکر ولایت به معنای امامت [[ائمه(ع)]] را در ارکان اسلام به جهت توجه دادن به این دانستهاند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند یا به دلیل همراهی و مماشات با [[اهل سنت]] در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات محبت ائمه(ع) بیشتر از آنچه در [[امامت]] شرط شده است باشد.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.</ref> برخی نیز مراد از ولایت در این احادیث را حکومت و لزوم تحقق آن دانستهاند که ضامن اجرای ارکان دیگر اسلام است.<ref>منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.</ref> افزون بر وظایف یادشده، بخشهای دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی ازجمله [[تحریر الوسیله|تحریر الوسیله امامخمینی]] آمده است؛ همانند احکام [[خرید و فروش]]، [[نکاح]]، [[طلاق]]، [[قرض]]، [[وکالت]]، [[غصب]]، [[وقف]] و [[ارث]]. | |||
== ویژگیهای اسلام == | |||
==ویژگیهای اسلام== | |||
اسلام بهعنوان آخرین دین الهی دارای ویژگیهایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز میکند؛ ازجمله: | اسلام بهعنوان آخرین دین الهی دارای ویژگیهایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز میکند؛ ازجمله: | ||
===جامعیت اسلام=== | |||
=== جامعیت اسلام === | |||
دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآوردهکردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref> | دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآوردهکردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref> | ||
امامخمینی نیز یکی از ویژگیهای اسلام را جامعبودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت [[دنیا و آخرت]] میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.</ref> ایشان | امامخمینی نیز یکی از ویژگیهای اسلام را جامعبودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت [[دنیا و آخرت]] میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.</ref> ایشان تأکید کرده است که اسلام تنها [[عبادت]] و تعلیم و تعلّم عبادی نیست، بلکه منشأ بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمتهای اجتماعی و سیاسی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.</ref>؛ چنانکه اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن [[عدالت اجتماعی]] و [[سعادت و شقاوت|سعادت]] انسانها را تحقق بخشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶–۴۰۷.</ref> امامخمینی یادآورشده است که طبق بعضی روایات،<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.</ref> [[رهبانیت]] در اسلام ممنوع است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.</ref>؛ بنابراین اسلام مانند [[مسیحیت]] تحریفشده نیست که تنها به معنویت توجه کند و مانند یهودیت هم نیست که بیشتر توجهاش به مادیات باشد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.</ref> بلکه اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکتهای هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرفکردن آنها گام برداشته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref> | ||
امامخمینی با تأکید بر بُعد تربیتی اسلام معتقد است اسلام مکتب انسانساز است و برای تمام مرحلههای تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل [[تهذیب نفس]] و [[سیر و سلوک]] برنامه دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.</ref>؛ از اینرو علاوه بر جنبههای فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref> و سیاست اداره کشور و [[حکومت اسلامی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.</ref> توجه کرده است. ایشان تأکید کرده است که [[قرآن کریم]] و [[سنت]]، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شیء: بیانگر همه چیز» معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref> این کتاب آسمانی کاملترین و جامعترین کتاب و شریعت است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جامعیت قرآن}}؛ | |||
=== جاودانگی و پویایی اسلام === | |||
قرآن کریم [[پیامبر اسلام(ص)]] را خاتم پیامبران(ع) معرفی میکند.<ref>احزاب، ۴۰.</ref> در روایات نیز رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران(ع) معرفی شده که پس از او پیامبری نمیآید.<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.</ref>اندیشمندان اسلامی جاودانگی اسلام را از ناحیه جامعیت قوانین، معارف و گوهر [[دین]] در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانستهاند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.</ref> و معتقدند احکام اسلام برای تمام افراد تا [[روز قیامت]] استمرار دارد.<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.</ref> | |||
امامخمینی | امامخمینی قوانین اسلام را قوانینی جامع و همیشگی میداند که قوانین مخالف آن را باطل کرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۴/۳۱.</ref> و همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق بوده، اینگونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برههای از زمان مفید نباشد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.</ref>؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیینکننده در [[اجتهاد]] میشمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا میداند؛ زیرا روابط حاکم بر [[سیاست]]، [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] در یک نظام، ممکن است سبب تغییر در بعضی از موضوعات و قوانین گردد و با توجه به نقش زمان و مکان است که میتوان با [[فقه|فقه اسلامی]] هر حکومتی را در هر عصری اداره کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد}} امامخمینی با اشاره به توطئه دشمن در القای عدم توانایی اسلام در اداره [[جامعه]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.</ref> تأکید میکند اسلام دین قوی و توانمندی در اداره جامعه است و قوانین اسلام با هیچیک از پیشرفتهای سیاسی و اجتماعی مخالف نیست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.</ref>؛ | ||
=== برقراری عدالت === | |||
===برقراری عدالت=== | |||
یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و رفع [[ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا(ع)]] و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش عدالت و قسط در جامعه کوشیدهاند تا انسانها به منزلت واقعی خود که مقتضای [[فطرت]] و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و عمل صالح برخوردار شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref> امامخمینی نیز به این هدف اشاره کرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.</ref> و یادآورشده جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل [[حکومت اسلامی]] امکانپذیر نیست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref> انبیای الهی(ع) نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.</ref> و فداکاری [[امام حسین(ع)|سیدالشهدا(ع)]] و اصحاب ایشان نیز در راستای تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدالت اجتماعی}}؛ | یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و رفع [[ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا(ع)]] و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش عدالت و قسط در جامعه کوشیدهاند تا انسانها به منزلت واقعی خود که مقتضای [[فطرت]] و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و عمل صالح برخوردار شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref> امامخمینی نیز به این هدف اشاره کرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.</ref> و یادآورشده جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل [[حکومت اسلامی]] امکانپذیر نیست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref> انبیای الهی(ع) نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.</ref> و فداکاری [[امام حسین(ع)|سیدالشهدا(ع)]] و اصحاب ایشان نیز در راستای تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدالت اجتماعی}}؛ | ||
===اعتدال و میانهروی=== | |||
قرآن کریم امت اسلام را [[امت وسط]] معرفی میکند<ref>بقره، ۱۴۳.</ref> که همان راه مستقیم است و [[انحراف]] در آن راه ندارد، به خلاف [[اهل کتاب]] که به جانب تقویت جهات روحی و رهبانیت منحرف شدهاند و به خلاف مشرکان که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و انکار جهات روحانی و [[معاد]] و [[قیامت]] منحرف شدند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیکترین راه وصول الیالله است و آن راه | === اعتدال و میانهروی === | ||
===مطابقت با فطرت=== | قرآن کریم امت اسلام را [[امت وسط]] معرفی میکند<ref>بقره، ۱۴۳.</ref> که همان راه مستقیم است و [[انحراف]] در آن راه ندارد، به خلاف [[اهل کتاب]] که به جانب تقویت جهات روحی و رهبانیت منحرف شدهاند و به خلاف مشرکان که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و انکار جهات روحانی و [[معاد]] و [[قیامت]] منحرف شدند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیکترین راه وصول الیالله است و آن راه رسول خدا(ص) و [[اهل بیت(ع)]] است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> و رسول مکرم اسلام(ص) نیز خود دارای اعتدال حقیقی و [[استقامت]] مطلقه است و مظهر همه [[اسما و صفات الهی]] میباشد، به گونهای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر غلبه ندارد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.</ref> از اینرو افراط و تفریط در دین جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه اعتقاد. اما در ناحیه عمل، افراط در [[ریاضت نفس]] و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب سرکشی و طغیان نفس میگردد و زمام آن از دست انسان خارج شده و به هلاکت میافتد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵.</ref> در مقابل رهاکردن [[نفس]] و [[غفلت]] از آن، انسان را به دام [[شیطان]] و [[نفس اماره]] میاندازد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> در ناحیه اعتقاد نیز اعتدال در آن حفظ [[ظهور و بطون|ظاهر و باطن]] شریعت است و افرادی که به ظواهر اکتفا کرده و از باطن آن غفلت میکنند یا آن را انکار میکنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر شریعت را انکار میکنند از صراط مستقیم به دور افتادهاند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۹–۸۱ و ۲۹۰–۲۹۱.</ref>؛ | ||
=== مطابقت با فطرت === | |||
اسلام دینی است که معارف و حقایق آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای مراقبت و کمککردن به انسان است که از مسیر فطرت و طبیعت خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة الله»<ref>روم، ۳۰.</ref> به اسلام تفسیر شده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امامخمینی معتقد است فطرتی که خداوند انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد بشر در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر اختلاف دارند و به واسطه حجابهای طبیعت و اشتغال به کثرات و اختلاف محیط و عادات و مذاهب افراد در تشخیص احکام فطرت اختلاف پیدا میکنند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فطرت}}؛ | اسلام دینی است که معارف و حقایق آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای مراقبت و کمککردن به انسان است که از مسیر فطرت و طبیعت خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة الله»<ref>روم، ۳۰.</ref> به اسلام تفسیر شده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امامخمینی معتقد است فطرتی که خداوند انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد بشر در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر اختلاف دارند و به واسطه حجابهای طبیعت و اشتغال به کثرات و اختلاف محیط و عادات و مذاهب افراد در تشخیص احکام فطرت اختلاف پیدا میکنند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فطرت}}؛ | ||
[[امامخمینی]] [[ادیان الهی]] را با دیده احترام و تکریم مینگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام میگذاشت، | === سهل و آسانبودن === | ||
امامخمینی معتقد است هیچ سازمان و حکومتی به | شریعت اسلام بر اساس روایات شریعتی سهل و آسان است.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲.</ref> از اینرو بعضی قواعد و اصول در شریعت، مانند [[اصل برائت|برائت]] و عدم احتیاط در بعضی شبهات و [[قاعده لاحرج]] در همین راستا وضع شده است؛ زیرا خداوند در دین اسلام عسر و حرج قرار نداده است<ref>امامخمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.</ref>؛ | ||
==پانویس == | |||
{{پانویس}} | === دعوت به وحدت و برادری === | ||
==منابع== | قرآن کریم مسلمانان را به [[وحدت]] و عدم تفرقه و [[برادری|اخوت]] دعوت میکند<ref>آل عمران، ۱۰۳، حجرات، ۱۰.</ref> و چنانکه امامخمینی تأکید کرده است این سفارش رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و علمای اسلام است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر پرچم اسلام گرد آیند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان نتیجه وحدت کلمه و اتحاد مسلمانان این است که گرفتاریهای آنها برطرف شده<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.</ref> و بر ظالمان و قدرتهای بیگانه پیروز میشوند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.</ref> و موجب آسیبناپذیری ملتها میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.</ref> در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب شکست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.</ref> و سلطه [[اجانب]] بر مقدرات و مقدسات کشورهای اسلامی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.</ref> میشود و این سیاست [[استعمار]] است که با تفرقهانداختن میان مسلمانان مانع قدرتگرفتن مسلمانان و سلطه بیشتر بر آنان میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت}} | ||
=== لغو امتیازها و تعصبهای قومی === | |||
در اسلام چنانکه امامخمینی تأکید کرده است، تنها معبود [[خداوند]] است و همه انسانها مخلوق او هستند. از اینرو انسانها در جامعه نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، [[تقوا]] و پاکی از [[انحراف]] و خطا است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.</ref>؛ همچنین در اسلام [[تعصب|تعصباب]] نژادی و قومی راه ندارد و همه یک ملت هستند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.</ref>؛ زیرا کسی که حقایق و معارف در [[قلب]] او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در ولی نعمت خود میکند و قوم، گروه و تعلقات و ارتباطات خویشاوندی، او را از اظهار حقیقت بازندارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|قومیت|ملیگرایی|تعصب}} | |||
== اهداف اسلام == | |||
اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در [[دنیا و آخرت]]،<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref> کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و برقراری [[عدالت اجتماعی|عدالت]] در جامعه<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمردهاند. نتیجه پیروی از دستورهای اسلام، رشد و تکامل جامعه و [[استقلال]] و [[پیشرفت]] آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدنهای وسیعی را در خود جمع کند و تمدن عظیمتری بهوجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.</ref> | |||
امامخمینی اسلام را آیینی میداند که به هدف [[تربیت]] تمام ابعاد وجودی انسان آمده و علاوه بر امور طبیعی و دنیوی، جهات معنوی را تأمین میکند و ابعاد برزخی، روحانی، عقلانی و الهی انسان را شکوفا میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹.</ref> به اعتقاد ایشان قرآن و قوانین اسلام قادر است در ابعاد روحی، اجتماعی، شخصی و سیاسی انسان تحول ایجاد کند و آنها را غنی سازد و نیازهای انسان را برطرف کند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.</ref>؛ همچنانکه چگونگی [[عبادت]] و رابطه با خداوند را به انسان میآموزد و دربارهٔ روابط انسانها با یکدیگر و با سایر جوامع، احکام خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref>؛ همچنین هدف اسلام و همه [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]]، تهذیب انسانها بوده تا انسان واقعی و الهی بسازند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.</ref> و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به اندازه استعداد وجودیاش از این حقایق استفاده میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.</ref> به باور ایشان نتیجه پیروی از تعالیم بلند اسلام، قطع وابستگی به دولتهای استعمارگر، استقلال ملتها،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.</ref> [[توسعه و پیشرفت]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.</ref> برقراری عدالت و گسترش آن<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.</ref> است. | |||
== تعامل اسلام با ادیان و جوامع بشری == | |||
در اسلام، [[قرآن]] تصدیقکننده ادیان سابق الهی<ref>نساء، ۴۷.</ref> و حاکم میان آنها<ref>مائده، ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل احترام به ادیان گذشته و پیروان آنها، سیره پیشوایان دین(ع) بوده است<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا اسلام با ادیان دیگر در اعتقاد به خداوند، [[نبوت|نبوت انبیا(ع)]] و [[معاد]] مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از اصول اعتقادی؛ مانند [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] اختلاف دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و معتقد است معبودی جز خداوند نیست؛ اما مسیحیت تحریفشده، قائل به الوهیت [[حضرت مسیح(ع)]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref> در بعضی از فروع نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است.<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref> | |||
[[امامخمینی]] [[ادیان الهی]] را با دیده احترام و تکریم مینگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام میگذاشت، به گونهای که مسیحیان میتوانستند آزادانه در کشور اسلامی زندگی کنند. ایشان بر این باور بود که هر کس در مملکت اسلامی زندگی میکند، حقوقی دارد و اسلام میخواهد حقوق همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان میگفت [[اقلیتهای دینی]] در حکومت اسلامی از تمامی حقوق شهروندی بهرهمند خواهند بود و آزادند به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اقلیتهای دینی|اهل کتاب (۱)}} از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی]] [[جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیتهای دینی همچون زرتشتی، کلیمی و مسیحی آزادند در حدود قانون، مراسم دینیشان را انجام دهند و در احوال شخصی و تعلیمات دینی، طبق آیین خود عمل کنند. | |||
امامخمینی معتقد است هیچ سازمان و حکومتی به اندازه اسلام ملاحظه [[حقوق بشر]] را نکرده است و [[آزادی]] و [[دموکراسی]] به تمام معنا در [[حکومت اسلامی]] هست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|آزادی|حکومت اسلامی}} تمام انسانها در اسلام محترماند و این کرامت ذاتی آدمیان است که خداوند به آنان داده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> در دین اسلام، افزون بر این [[کرامت انسان|کرامت]]، انسانها مراتب دیگری از کرامت را به دست میآورند که ملاک برتری در آن، درجات تقواست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|کرامت انسان}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
* آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر | * آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تصحیح علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. | ||
* آمدی، سیفالدین، | * آمدی، سیفالدین، آبکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق. | ||
* ابناثیر، علیبنمحمد، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق. | * ابناثیر، علیبنمحمد، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق. | ||
* ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق. | * ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق. | ||
* ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق. | * ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق. | ||
* ابنعاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابنعاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق. | * ابنعاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابنعاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق. | ||
* ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام | * ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. | ||
* ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق. | * ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق. | ||
* ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق. | * ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق. | ||
* ابنمیثم بحرانی، | * ابنمیثم بحرانی، میثمبنعلی، شرح نهج البلاغه، بیجا، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم ۱۳۶۲ش. | ||
* اردبیلی، احمدبنمحمد، الحاشیة علی الهیات، الشرح الجدید للتجرید، تحقیق احمد عابدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق. | * اردبیلی، احمدبنمحمد، الحاشیة علی الهیات، الشرح الجدید للتجرید، تحقیق احمد عابدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | * امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا. | * امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | ||
* بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و حسن درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. | * بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و حسن درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. | ||
* بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق. | * بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق. | ||
* برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق. | * برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق. | ||
* تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | * تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
* تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات | * تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م. | ||
* جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش. | * جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش. | ||
* جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۴۷: | ||
* سند بحرانی، محمد، اسس النظام السیاسی عند الامامیه، تقریر سیدمحمدحسن رضوی و مصطفی اسکندری، قم، فدک، چاپ اول، ۱۴۲۶ق. | * سند بحرانی، محمد، اسس النظام السیاسی عند الامامیه، تقریر سیدمحمدحسن رضوی و مصطفی اسکندری، قم، فدک، چاپ اول، ۱۴۲۶ق. | ||
* شوشتری، سیدقاضینورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه و تعلیق سیدشهابالدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | * شوشتری، سیدقاضینورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه و تعلیق سیدشهابالدین مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. | ||
* شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، | * شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. | ||
* صدوق، | * صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش. | ||
* صدوق، | * صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق. | ||
* صدوق، | * صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش. | ||
* صدوق، | * صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق. | ||
* صدوق، | * صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق. | ||
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | * طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | ||
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش. | * طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش. | ||
* طبرسی، | * طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق. | ||
* طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش. | * طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش. | ||
* طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. | * طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۶۲: | ||
* طوسی، محمدبنحسن، الرسائل العشر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق. | * طوسی، محمدبنحسن، الرسائل العشر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق. | ||
* فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش. | * فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، تحقیق مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش. | ||
* فاضل هندی، محمدبنحسن، کشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، | * فاضل هندی، محمدبنحسن، کشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | ||
* فاعور، علی حسن و امیر علی مهنا، مقدمه کتاب الملل و النحل | * فاعور، علی حسن و امیر علی مهنا، مقدمه کتاب الملل و النحل تألیف محمدبنعبدالکریم شهرستانی، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش. | ||
* فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق. | * فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق. | ||
* فضلالله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق. | * فضلالله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق. | ||
* فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق. | * فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق. | ||
* قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوامالدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبنحسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | * قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوامالدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبنحسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | ||
* قراملکی، محمدحسن، دین و نبوت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و | * قراملکی، محمدحسن، دین و نبوت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش. | ||
* کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا. | * کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تصحیح میرزاابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا. | ||
* کاشفالغطاء، جعفربنخضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | * کاشفالغطاء، جعفربنخضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق. | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۸۳: | ||
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۰، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. | ||
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، تحقیق حامد نجفی، قم، | * مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، تحقیق حامد نجفی، قم، انصاریان، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش | ||
* مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق. | * مغربی، قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقیق آصف فیضی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق. | ||
* مغنیه، محمدجواد، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، بیروت، مؤسسه عزّالدین، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | * مغنیه، محمدجواد، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، بیروت، مؤسسه عزّالدین، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۹۵: | ||
* میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه حسن فروغی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | * میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه حسن فروغی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
* علی الهبداشتی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/724/ اسلام]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱، | == پیوند به بیرون == | ||
* علی الهبداشتی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/724/ اسلام]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱، ص۷۲۴–۷۳۶. | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد اول دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد اول دانشنامه]] |