محسن رضایی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی | عنوان = محسن رضایی | تصویر = محسن رضایی.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = |سرشناسی = |نام کامل = |لقب = سردار |نسب = |زادروز = دهم شهریور سال ۱۳۳۳ش |شهر تولد = مسجد سلیمان |کشور تولد...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۵
شناسنامه | |
---|---|
لقب | سردار |
زادروز | دهم شهریور سال ۱۳۳۳ش |
شهر تولد | مسجد سلیمان |
کشور تولد | ایران |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | فرمانده سپاه پاسداران |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
تالیفات | آیین فتح، بهدنبال خورشید، پاسخ به چند پرسش درباره جنگ ایران و عراق، تشکیل سپاه بدر، حقوق متهم در نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران، رویارویی سوم و جهاد اقتصادی، جنگ به روایت فرمانده محسن رضایی و آشنای غریب (خاطرات) |
محسن رضایی، عضو گروه منصورون و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران.
زندگی نامه
محسن (سبزوار) رضایی میرقائد در دهم شهریور سال ۱۳۳۳ در خانوادهای عشایری در روستای بنهوار از توابع شهر لالی مسجدسلیمان، در استان خوزستان به دنیا آمد.[۱] پدرش نجف رضایی میرقائد چوپان بود و مادرش بیبیزنان سراجالدین نام داشت.[۲] وی تنها یک برادر داشت و از هشتسالگی وارد مدرسهای در مسجدسلیمان شد[۳] و در دوره دبیرستان، با مسائل سیاسی روز و کتابهای مهدی بازرگان، علی شریعتی و مرتضی مطهری آشنا شد و در کلاسهای قرآنی و فرهنگی مسجد شرکت کرد. در این دوره او و دوستانش کتابخانه کوچکی نیز در مسجد برپا کردند.[۴]
فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب
شرکت در جلسات مذهبی اهواز مانند انجمن دانشوران که در کنار مباحث معرفتی به موضوعات اجتماعی نیز میپرداخت، بهتدریج ذهن رضایی را وارد فضای سیاسی کرد؛ به این ترتیب از سال ۱۳۵۰ به بعد، فعالیتهای مذهبی به فعالیتهای سیاسی و عضویت در گروهی مسلحانه تبدیل شد.[۵] این گروه که مدتی بعد، با اتحاد شاخههای دیگر، گروه «منصورون» نام گرفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از شاخههای هفتگانه سازمان مجاهدین بود، بیشتر جنبه سیاسی، عقیدتی و چریکی داشت.[۶]
- (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)
رضایی در سال ۱۳۵۲ به همراه برخی اعضای دیگر منصورون بازداشت شد و شش ماه زندانی بود.[۷] او از سال ۱۳۵۴ تحصیلات خود را در کلاس شبانه دانشکده علم و صنعت تهران در رشته مهندسی مکانیک، پی گرفت؛ اما فعالیتهای مبارزاتی، ادامه تحصیل وی در آن مقطع را غیر ممکن کرد.[۸] او در این مدت در شرکتهای جنرال موتور، لاستیکسازی جاده کرج و تولید لوازم خانه ارج مشغول به کار شد.[۹] او در سال ۱۳۵۵ در تهران ازدواج کرد و سه ماه بعد، با تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، به زندگی مخفی در شهرهای مختلف مانند قم، دزفول و کاشان روی آورد.[۱۰] فعالیت سیاسی پنهانی وی تا سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، ادامه داشت. در این دوره، مشاهده انحراف فکری سازمان مجاهدین خلق، موجب ارتباط و هماهنگی بیشتر گروه منصورون با روحانیان و امامخمینی شد.[۱۱]
- (ببینید: سازمان مجاهدین خلق ایران)
پس از انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات به امامخمینی در ۱۷/۱۰/۱۳۵۶، گروه منصورون به دو دسته تقسیم شدند: دستهای مخالف شیوه مبارزاتی امامخمینی و دسته دیگر که رضایی نیز با آنان همعقیده بود، موافق آن بودند.[۱۲] این گروه از این تاریخ، همت خود را در برداشتن موانع و آسانکردن قیام مردمی به رهبری امامخمینی قرار داد.[۱۳] پس از فاجعه هفدهم شهریور ۱۳۵۷ که گروههای مسلح بیشتر وارد مبارزه با رژیم پهلوی شدند، رضایی با محمد بروجردی از گروه صف ارتباط گرفت و همین آشنایی زمینهساز پیوندهای بعدی در تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب شد.[۱۴] گروه منصورون به سرپرستی رضایی، برای شکستن جو ترس و خفقانِ گارد شرکت نفت در میان کارکنان اعتصابی این شرکت تلاش کرد و گروهی از جوانان ناشناس نیز در طول یک هفته و با اجرای چند عملیات، محاصره کارکنان شرکت را شکستند.[۱۵]
- (ببینید: اعتصاب کارکنان صنعت نفت)
آشنایی با امام خمینی
سابقه آشنایی رضایی با امامخمینی، از سال ۱۳۴۸ بود و به اعتقاد او مصونیت او از انحرافات احتمالی در مسیر مبارزه، تنها تحت تأثیر شخصیت و نفوذ امامخمینی بوده است.[۱۶] در آستانه پیروزی انقلاب و ورود امامخمینی به کشور، جمعیت منصورون به عنوان گروه چریکی طرفدار امامخمینی و روحانیت، به همراه گروههای دیگر ازجمله توحیدی صف و موحدین، وظیفه حفاظت از جان امامخمینی را بر عهده گرفتند[۱۷] و نخستین دیدار حضوری رضایی با ایشان، هفدهم بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه رفاه بود.[۱۸]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رضایی نخست با کمک محمد بروجردی، به تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب همت گماشت. بهدلیل تجربههای تاریخی، این سازمان نخست به شکل نیمهمخفی و نیمهعلنی آغاز به کار کرد تا اگر انقلاب با خطری چون کودتای ۲۸ مرداد روبهرو شد، تمام سرمایه خود را از دست ندهد.[۱۹] آمادگی اعضای این سازمان در مسائل نظامی، موجب شد نقش مؤثری در تشکیل کمیتهها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایفا کنند و رضایی نماینده این سازمان در سپاه بود. او در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران شده بود و چند ماه پس از شکلگیری سپاه، مسئول اداره اطلاعات سپاه شد.[۲۰] فضای سیاسی ایران در سال ۱۳۶۰ و برخی انتقادهای درونگروهی موجب شد رضایی در شهریور۱۳۶۰ از عضویت در سازمان مجاهدین انقلاب استعفا کند.[۲۱]
پس از برکناری سیدابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰[۲۲] با وجود اینکه امامخمینی حکم مرتضی رضایی، فرمانده سپاه را که منصوب بنیصدر بود تأیید کرد، عملاً اطاعت از فرمانده سپاه، با مشکلاتی روبهرو شد. امامخمینی با اعلام آمادگی محسن رضایی برای فرماندهی سپاه،[۲۳] در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰، وی را به سمت فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جایگزین مرتضی رضایی منصوب کرد.[۲۴] صدور حکم فرماندهی رضایی به اسم مستعارش «محسن»، موجب شد با گرفتن شناسنامه المثنی، رسماً نام خود را از «سبزوار» به محسن تغییر دهد.[۲۵] امامخمینی در این حکم، تعهد، مسئولیتپذیری و هماهنگی با دیگر قوا را در انجام وظایف درخواست کرد و پاسداران را موظف به تبعیت از فرماندهی در حفظ استقلال و نظمبخشی به کشور دانست.[۲۶] آغاز فرماندهی رضایی بر سپاه پاسداران، با آغاز پیروزیهای جنگ و بازپس گرفتن مناطق اشغالی همراه بود.[۲۷]
- (ببینید: سیدابوالحسن بنیصدر)
پس از ترور پیاپی شخصیتهای سیاسی و روحانیِ نظام که از تابستان ۱۳۶۰ آغاز شد و ادامه یافت، امامخمینی در ۱۵/۴/ ۱۳۶۱ در حکمی به رضایی، شبهه ایجادشده درباره محافظان این شخصیتها بهویژه محافظان محمد صدوقی را که در یازدهم تیر ۱۳۶۱ در محراب نماز جمعه به دست یکی از عوامل سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید یادآور شد و با تأکید بر لزوم بررسی دقیقِ سوابق محافظان و ارائه گزارش در این زمینه، بهکارگیری افراد متعهد و آزموده برای پاسداری از مسئولان نظام را ضروری دانست.[۲۸]
- (ببینید: محمد صدوقی)
امامخمینی همچنین در ۸/۴/۱۳۶۲ در حکم انتصاب سیدحسن طاهری خرمآبادی بهسمت نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران، با تأیید رضایی بهعنوان فرمانده سپاه و ابراز علاقه به وی، اطاعت از فرماندهی سپاه و دیگر فرماندهان را بر اساس سلسلهمراتب و مقررات، وظیفهای شرعی و قانونی خواند و تبعیت از نماینده خود در مسائل مربوط به ایشان را نیز به وزیر و فرمانده سپاه توصیه کرد.[۲۹] از دیگر احکام امامخمینی خطاب به رضایی، صدور مجوز برای اجرای مقررات انضباطی و برخورد با متخلفان سپاه در عین رعایت احتیاط کامل در ۱۳/۶/۱۳۶۲.[۳۰] موافقت و تأکید بر ضرورت ادامه فعالیت نیروهای اطلاعاتی سپاه تا تشکیل وزارت اطلاعات در ۲۹/۱۲/۱۳۶۲،[۳۱] موافقت با درخواست وی در لزوم همکاری دادستانی انقلاب اسلامی تهران با اطلاعات سپاه،[۳۲] تشکیل نیروهای سهگانه زمینی، دریایی و هوایی در سپاه پاسداران در شهریور ۱۳۶۴،[۳۳] موافقت با تشکیل ستاد برای نیروهای سهگانه،[۳۴] موافقت با استفاده سپاه پاسداران از بعضى امکانات ارتش[۳۵] و موافقت با انتصاب سرپرست حفاظت اطلاعات ستاد کل سپاه پاسداران،[۳۶] بود. ایشان همچنین در موارد متعددی، خطاب به رضایی و دیگر فرماندهان، پیروزیهای به دستآمده در جنگ را تبریک گفت و از تلاش آنان در این مسیر ستایش کرد.[۳۷]
- (ببینید: سیدحسن طاهری خرمآبادی)
از سوی دیگر، در ۲۴ فروردین ۱۳۶۵، اکبر هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ، رضایی را به جانشینی فرمانده و علی صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش را به معاونت وی برگزید.[۳۸] بهطور کلی راهبرد جنگ، از سال دوم و حضور رضایی، تفاوت اساسی با سال اول داشت. طرحهای عملیاتی که در این سال با همکاری رضایی و صیاد شیرازی به تصویب میرسید نسبت به طرحهای سال اول بیعیب و نقص بود و دشمن را در برابر راهکارهای جدید رزم، غافلگیر میکرد.[۳۹] گفته شده در سال دوم، فرمانده سپاه، با ایجاد سازمان رزمی یکپارچه، راهبرد نظامی مشخص و دقیقی را تعقیب میکرد. حضور دایم و مؤثر فرماندهی کل سپاه قبل و هنگام نبرد نیز، بسیار راهگشا بود.[۴۰] وی حضوری دایمی در جبهههای جنگ داشت؛ جلسات نظامی را با استدلال و منطق نظامی قوی اداره میکرد و معمولاً طرحهایی تازه و ابتکاری داشت که گاه تشخیصهای او بر اطلاعاتیترین فرماندهان نیز غلبه میکرد.[۴۱] بهویژه یکی از طرحهای مهمی که در سرنوشت جنگ، تأثیر بهسزایی داشت و مایه قدرت جمهوری اسلامی ایران شد، طرح آزادسازی خرمشهر و تغییر تاکتیکی طرح در مرحله نهایی عملیات بود که رضایی و صیاد شیرازی با همفکری هم ارائه کردند و موجب پیروزی عملیات شد.[۴۲] همراهی این دو فرمانده، نقش قابل توجهی در هماهنگی ارتش و سپاه و پیشبرد اهداف جنگ در مراحل مختلف داشت.[۴۳]
- (ببینید: علی صیاد شیرازی و آزادسازی خرمشهر)
رضایی در دوره تصدی فرماندهی کل سپاه، سازمان رزم سپاه را طرحریزی کرد و با تجهیز سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی، سپاه را در قالب پنج نیرو سازماندهی کرد.[۴۴] او در اردیبهشت ۱۳۶۶، بهدلیل آنچه مشکلات اداره سپاه و عدم هماهنگی با ارتش ذکر کرد، از سمت فرماندهی سپاه استعفا کرد؛ اما امامخمینی استعفای وی را نپذیرفت.[۴۵] ایشان در ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ در نامهای خطاب به رضایی، با قدردانی از دلاوریهای رزمندگان، جوانان غیرتمند را به رفتن به سوی جبهههای جنگ و مجالندادن به دشمن برای تجدید سازمان تشویق کرد.[۴۶]
رضایی در اوایل تیر ۱۳۶۷ در نامهای به هاشمی رفسنجانی، جانشین فرمانده کل قوا، تمامی نیازهای جبهه و شروط موفقیت در جنگ را توضیح داد.[۴۷] ناممکنبودن تأمین نیازهای ادامه جنگ در مذاکره سران قوا با فرماندهان سپاه و ارتش، بهویژه پس از نامه فرمانده سپاه و نیز ارائه گزارش مسئولان نظامی و اقتصادی و بررسی جوانب امر در حضور امامخمینی در جلسه ۲۳/۴/۱۳۶۷، موجب صدور فرمان ایشان برای تشکیل جلسه تصمیمگیری درباره ادامه جنگ با حضور شخصیتهای مهم کشوری شد.[۴۸] این جلسه که ۲۵ و ۲۶/۴/۱۳۶۷ تشکیل شد، با استناد به نامه امامخمینی، درباره پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، تصمیمگیری کرد[۴۹] و همین امر موجب پذیرش قطعنامه شد امامخمینی پس از پذیرش قطعنامه در ۳۱/۴/۱۳۶۷ در نامهای خطاب به رضایی، بر واگذاری مسائل سیاسی جنگ به وزارت امور خارجه و حضور هوشیارانه رزمندگان در جبهه تا پذیرش قطعنامه از سوی عراق تأکید کرد.[۵۰] ایشان همچنین در دی ۱۳۶۷ در نامهای به وی، از زحمات سپاه در حراست از هواپیماها و برخورد با هواپیماربایان سپاسگزاری کرد و همچنان این وظیفه را بر عهده سپاه دانست. ایشان در چگونگی اجرای این وظیفه، خواستار هماهنگی سپاه با نخستوزیر، میرحسین موسوی شد.[۵۱]
- (ببینید: قطعنامه ۵۹۸)
دیدگاه درباره امام خمینی
رضایی امامخمینی را شخصیتی استثنایی میدانست که ملت ایران برای تحول و رشد خود، سخت به آن نیازمند بود. وی خاطرنشان کرده که مردم بیش از نیاز به فناوری و صنعت، به بیداری روح و همت والا نیاز داشتند و این همه تنها از امامخمینی که هدیهای از جانب خداوند و الگویی بیبدیل برای نجات مردم زجرکشیده ایران بود، انتظار میرفت.[۵۲] وی که همه وجود و شخصیت خود را مدیون و متأثر از امامخمینی دانسته، معتقد است به دلیل روح باز، حسن نظر و توجه ایشان به رزمندگان، ارتباطی عمیق میان آنان برقرار بود و تمام تلاش سپاه پاسداران و شخص او، به دست آوردن رضایت امامخمینی بود.[۵۳] به باور وی امامخمینی ضمن حفظ و تقویت فضای معنوی در نیروهای نظامی سپاه، رعایت سلسلهمراتب و فرمانبری را نیز از نظر دور نمیداشت[۵۴] و از آغاز جنگ با روحیهای قوی و با اشراف کامل، به پیگیری مسائل جنگ میپرداخت و در جلسات شرکت فعال میداشت؛ با این حال، جز در موارد استثنایی، تصمیمگیری نهایی را به فرماندهان نظامی وامیگذاشت. در واقع ایشان تنها از نظر راهبردی به مسائل جنگ وارد میشد و مباحث تاکتیکی آن را به متخصصان وامینهاد؛[۵۵] چنانکه خونسردی و توکل ایشان در شرایط بحرانی جنگ تحمیلی، مایه تقویت روحی نظامیان و فرماندهان بود.[۵۶] آخرین دیدار رضایی با امامخمینی، حدود سه ماه پیش از درگذشت ایشان بود. وی در خاطرات خود از این دیدار، امامخمینی را آرام و فارغ از همه دردسرها و مشغلههای نظامی و سیاسی شمرده که تنها در مؤمنان خاص دیده میشود.[۵۷]
تألیفات
رضایی افزون بر فعالیتهای نظامی و سیاسی تألیفاتی هم دارد، ازجمله آیین فتح، بهدنبال خورشید، پاسخ به چند پرسش درباره جنگ ایران و عراق، تشکیل سپاه بدر، حقوق متهم در نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران، رویارویی سوم و جهاد اقتصادی، جنگ به روایت فرمانده محسن رضایی و آشنای غریب (خاطرات).[۵۸] او همچنین در دوره فرماندهی خود بر سپاه، اقدام با تأسیس دو دانشگاه امامحسین(ع) و بقیهالله(ع) کرد.[۵۹] وی پس از رحلت امامخمینی و جداشدن از فعالیت نظامی در سپاه، از سوی رهبری نظام سالها دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است.
پانویس
- ↑ رضایی، آشنای غریب، ۱۳؛ رضایی، راه، ۱/۳۸؛ محبوب، رجال سیاسی شوراها، ۱/۲۷۶.
- ↑ رضایی، آشنای غریب، ۱۴ و ۱۶.
- ↑ رضایی، سیاستمداران جوان، ۲۰۳.
- ↑ رضایی، سیاستمداران جوان، ۲۰۵.
- ↑ رضایی، راه، ۱/۸۱ ـ ۸۲؛ رضایی، سیاستمداران جوان، ۲۰۵ ـ ۲۰۶.
- ↑ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تاسیس تا انحلال (۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۵)، ۱۹ ـ ۲۳.
- ↑ رضایی، آشنای غریب، ۵ و ۲۹ ـ ۳۳؛ رضایی، راه، ۱/۱۲۹ و ۱۴۹.
- ↑ رضایی، راه، ۱/۱۶۶؛ رضایی، آشنای غریب، ۳۲ ـ ۳۳.
- ↑ رضایی، راه، ۱/۱۶۶.
- ↑ رضایی، راه، ۱/۱۷۶ ـ ۱۷۷، ۱۸۴ و ۱۹۲؛ رضایی، سیاستمداران جوان، ۲۰۷ ـ ۲۰۹.
- ↑ رضایی، سیاستمداران جوان، ۲۰۹؛ محبوب، رجال سیاسی شوراها، ۱/۲۷۸.
- ↑ رضایی، آشنای غریب، ۴۹.
- ↑ رضایی، راه، ۱/۲۰۹.
- ↑ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تاسیس تا انحلال (۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۵)، ۵۰.
- ↑ محبوب، رجال سیاسی شوراها، ۱/۲۷۸.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۳۳ ـ ۱۳۴.
- ↑ قاسملو و آقاجانپور، تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امامخمینی، ۶۹ و ۷۵.
- ↑ رضایی، آشنای غریب، ۵۷.
- ↑ محبوب، رجال سیاسی شوراها، ۱/۲۷۹؛ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تاسیس تا انحلال (۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۵)، ۸۲.
- ↑ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تاسیس تا انحلال (۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۵)، ۸۹؛ محبوب، رجال سیاسی شوراها، ۱/۲۷۹؛ رضایی، آشنای غریب، ۲۵ و ۷۳.
- ↑ سعیدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تاسیس تا انحلال (۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۵)، ۱۳۷ ـ ۱۴۰ و ۲۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۲۰.
- ↑ رضایی، راه، ۱/۴۸۲ ـ ۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۲۴.
- ↑ رضایی، آشنای غریب، ۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۲۴.
- ↑ محبوب، رجال سیاسی شوراها، ۱/۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۵۱۰ ـ ۵۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۳۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۳۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۳۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۲۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۵۴، ۳۹۴ ـ ۳۹۵، ۴۲۰؛ ۱۶/۱۴۹ ـ ۱۵۱ و ۲۰/۵۰۱ ـ ۵۰۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ۵۹.
- ↑ رشید، مقدمه کتاب جنگ به روایت فرمانده، ۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ رشید، مقدمه کتاب جنگ به روایت فرمانده، ۱۶.
- ↑ رشید، مقدمه کتاب جنگ به روایت فرمانده، ۱۷.
- ↑ صیاد شیرازی، ناگفتههای جنگ (خاطرات علی صیاد شیرازی)، ۳۰۰ ـ ۳۰۹.
- ↑ صیاد شیرازی، ناگفتههای جنگ (خاطرات علی صیاد شیرازی)، ۲۱۵ و ۳۰۱.
- ↑ رضایی، جنگ به روایت، ۲۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، دفاع و سیاست، ۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۵۰۱ ـ ۵۰۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۱۸۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۱۸؛ تابناک، پایگاه اطلاعرسانی.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۱۹؛ درودیان، پایان جنگ (سیری در جنگ ایران و عراق)، ۱۶۲ ـ ۱۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۱۵.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۳۳.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۳۳ ـ ۱۳۴.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۳۴.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۳۴ ـ ۱۳۵ و ۱۳۷.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۳۸ ـ ۱۳۹.
- ↑ رضایی، پابهپای آفتاب، ۴/۱۴۶.
- ↑ رضایی، پایگاه اطلاعرسانی.
- ↑ رضایی، جنگ به روایت، ۲۱.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- تابناک، پایگاه اطلاعرسانی، ۷/۷/۱۳۹۷ش.
- درودیان، محمد، پایان جنگ (سیری در جنگ ایران و عراق)، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- رشید، غلامعلی، مقدمه کتاب جنگ به روایت فرمانده، به اهتمام پژمان پورجباری، تهران، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹ش.
- رضایی، محسن، آشنای غریب، ناگفتههای دکتر محسن رضایی، گردآوری سعید چکشی، تهران، جبهه نسل سوم انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- رضایی، محسن، پایگاه اطلاعرسانی سرلشکر پاسدار دکتر محسن رضایی، ۷/۷/۱۳۹۷ش.
- رضایی، محسن، جنگ به روایت فرمانده، به اهتمام پژمان پورجباری، تهران، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- رضایی، محسن، راه (تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی)، تدوین حسین اردستانی، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- رضایی، محسن، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- رضایی، محسن، مصاحبه، چاپشده در سیاستمداران جوان، به کوشش علیرضا صلواتی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- سعیدی، مهدی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تاسیس تا انحلال (۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۵)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- صیاد شیرازی، علی، ناگفتههای جنگ (خاطرات علی صیاد شیرازی)، تدوین احمد دهقان، تهران، نشر شاهد، چاپ چهارم، ۱۳۷۹ش.
- قاسملو، اکبر و معصومه آقاجانپور، تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- محبوب، علی، رجال سیاسی شوراها، نظامها، مفاهیم و اندیشههای سیاسی، تهران، آموزش و سنجش، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع، به اهتمام عماد هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۶، دفاع و سیاست، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
زهره رضایی