۲۱٬۲۰۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
تشبیه چیزی را به دیگری مانند و شبیهساختن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۵۰۳؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۲۸۸</ref> و تنزیه، پاکی، قداست و دوردانستن چیزی از چیزی<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۵۴۸؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۱۰۶</ref> است. تشبیه در اصطلاح کلامی شبیه دانستن [[خداوند]] با مخلوقات است<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۹۹</ref> و در اصطلاح | تشبیه چیزی را به دیگری مانند و شبیهساختن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۵۰۳؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۲۸۸</ref> و تنزیه، پاکی، قداست و دوردانستن چیزی از چیزی<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۵۴۸؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۹/۱۰۶</ref> است. تشبیه در اصطلاح [[کلام|کلامی]] شبیه دانستن [[خداوند]] با مخلوقات است<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۹۹</ref> و در اصطلاح [[عارفان]]، شبیهدانستن حق به تعینات است، از آن جهت که همه چیز مظهر و [[تجلی]] اوست<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۹۸؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۹۷–۹۸</ref> و تنزیه، مبرادانستن حق از اوصافی است که شایسته آن نیست.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۸۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از واژههای مرتبط با تشبیه و تنزیه، تعطیل و حلول است. تعطیل، نفی صفات از حقتعالی<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷؛ حسنی، تبصرة العوام، ۸۶</ref> و اثبات آثار آن<ref>← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۸</ref> یا نفی شناخت صفات حقتعالی برای | از واژههای مرتبط با تشبیه و تنزیه، تعطیل و حلول است. تعطیل، نفی صفات از حقتعالی<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۷؛ حسنی، تبصرة العوام، ۸۶</ref> و اثبات آثار آن<ref>← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۸</ref> یا نفی شناخت [[اسما و صفات|صفات حقتعالی]] برای انسان است به این معنا که انسان تنها میتواند هستی حقتعالی را تصدیق کند، بدون اینکه صفت یا اسمی برای او اثبات کند<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۸</ref> و حلول، امتزاج و دخول خداوند در تمام اشیا است<ref>← سجادی، فرهنگ اصطلاحات، ۳۲۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود}}. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
ازجمله مسائل مهم اعتقادی مرتبط با عقیده [[توحید]]، مسئله تشبیه و تنزیه حقتعالی است که همه متفکران و اندیشمندان در این عرصه، به آن توجه کردهاند.<ref>جهانگیری، محیالدین ابنعربی، ۳۰۹</ref> اعتقاد به تشبیه، ریشه در اعتقاد | ازجمله مسائل مهم اعتقادی مرتبط با عقیده [[توحید]]، مسئله تشبیه و تنزیه حقتعالی است که همه متفکران و اندیشمندان در این عرصه، به آن توجه کردهاند.<ref>جهانگیری، محیالدین ابنعربی، ۳۰۹</ref> اعتقاد به تشبیه، ریشه در اعتقاد بتپرستان داشته است؛ زیرا آنان معتقد بودند [[خداوند]] هم موجودی شبیه انسان است تا آنجا که هر قبیلهای برای خود ربّی قرار میداد.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۵/۲۲۴</ref> در ادیان [[مسیحیت|مسیحی]] و [[یهودیت|یهودی]] این موضوع مورد توجه بوده اما اوصاف ذات حق با ممکنات، همسنخ و همانند دانسته شده است.<ref>← رحیمیان، آفرینش از منظر عرفان، ۳۱۱–۳۲۶</ref> در [[اسلام]] ریشه بحث تشبیه و تنزیه، دربرداشت از آیات و روایات است. برخی آیات، مانند آیاتی که از عرشداشتن خداوند<ref>طه، ۵</ref> یا رؤیت حق در [[قیامت]]<ref>قیامت، ۲۳</ref> سخن گفتهاند، همچنین روایتی که از صورتداشتن خداوند سخن گفته است،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۳۴</ref> دلالت بر تشبیه دارند. چنانکه آیاتی مانند مثل و مانند نداشتن خداوند<ref>شوری، ۱۱</ref> و منزه بودن او از صفات مخلوقات،<ref>اسراء، ۴۳؛ اعراف، ۱۹۰</ref> بر تنزیه حقتعالی دلالت میکنند. ظاهر آیات و روایات، سبب شد گروهی قائل به تشبیه و گروهی قائل به تنزیه شوند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۹۰–۹۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
گرایشهای یادشده از قرن دوم هجری به وجود آمد.<ref>سبحانی، بحوث، ۳/۱۹۹</ref> برخی، | گرایشهای یادشده از قرن دوم هجری به وجود آمد.<ref>سبحانی، بحوث، ۳/۱۹۹</ref> برخی، هشامبنحکم (م۱۹۹ق) و هشامبنسالم (قرن دوم هجری) را نخستین کسانی دانستهاند که عقیده به تشبیه را اظهار داشتهاند. همچنین گروهی مانند کرّامیه و حشویه به تشبیه معتقد بودند<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۲۱۶ و ۱۲۰–۱۲۴</ref> و در برابر، گروه دیگر، مانند بسیاری از متفکران اسلامی، اعم از متکلمان و حکما، قائل به تنزیه بودند. جعدبندرهم (م۱۱۸ق) را میتوان از نخستین کسانی دانست که تحت تأثیر مکتب نوافلاطونیها بر تنزیه مطلق تأکید داشت.<ref>ولادوست، مقاله تشبیه و تنزیه، ۱۵/۳۴۶</ref> در برابر این دو مذهب، مذهب «تعطیل» است که طبق تفسیری هر گونه بحث و گفتگو دربارهٔ ذات باریتعالی را ممنوع میدانست.<ref>حسنی، تبصرة العوام، ۸۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
برخی از عرفا و [[متصوفه]] پیش از [[ | برخی از [[عرفا]] و [[متصوفه]] پیش از مکتب [[ابنعربی]]، به سبب تمسک به روایاتی که دال بر تشبیه بود، همواره در معرض نسبت تشبیه و حلول بودهاند؛ گرچه خود این نسبت را رد کرده، به ذم تشبیه و حلول پرداختهاند؛ زیرا حلول مبتنی بر تکثیر و غیریت است و حلولکننده غیر از محل است؛ در حالیکه [[عرفان]] مبتنی بر [[وحدت]] و نفی [[کثرت]] است.<ref>← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۳۵–۴۳۶ و ۵۳۶؛ آملی، جامع الاسرار، ۲۱۷–۲۱۸</ref> اما تنزیه و تشبیه در عرفان ابنعربی و پیروانِ مکتب او اهمیت بسیاری دارد. آنان با نفی تشبیه و تنزیه مطلق کوشیدهاند این دو را با هم جمع کنند.<ref>ابنعربی، فصوص الحکم، ۶۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۰۴ و ۶۵۶؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۹۷–۹۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به بحث تشبیه و تنزیه پرداخته،<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۵–۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴–۳۱۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۴۱–۵۴۲</ref> معتقد است تنزیه واقعی که تشبیه را هم به همراه دارد، مختص طایفه [[شیعه اثنیعشری]] است که به | [[امامخمینی]] در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به بحث تشبیه و تنزیه پرداخته،<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۵–۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴–۳۱۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۴۱–۵۴۲</ref> معتقد است تنزیه واقعی که تشبیه را هم به همراه دارد، مختص طایفه [[شیعه|شیعه اثنیعشری]] است که به برکت [[اهل بیت(ع)]] به آن دست یافته است؛ از اینرو میتوان روایات واردشده در کتابهای [[الکافی|کافی]] و [[توحید صدوق]] را شواهدی بر آن دانست. به اعتقاد ایشان، چنین معارفی در بشر سابقه نداشته و هیچکس مانند آنان حقتعالی را تقدیس و تنزیه نکرده است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۳۲–۳۳۳</ref> ایشان در [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]] ضمن بیان دیدگاه خود، در این خصوص، به نقد بعضی از دیدگاههای استاد خود [[محمدعلی شاهآبادی]] پرداخته است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۳</ref> | ||
== دیدگاهها در تشبیه و تنزیه == | == دیدگاهها در تشبیه و تنزیه == | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
=== مذهب تشبیه مطلق === | === مذهب تشبیه مطلق === | ||
این مذهب معتقد است ذات و صفات خداوند شناختنی است<ref>حسنی، تبصرة العوام، ۷۶</ref> و او شبیه مخلوقات خود است.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۱۸؛ آمدی، آبکار الافکار، ۵/۹۳–۹۴</ref> فرقههایی چون | این مذهب معتقد است ذات و صفات خداوند شناختنی است<ref>حسنی، تبصرة العوام، ۷۶</ref> و او شبیه مخلوقات خود است.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۱۸؛ آمدی، آبکار الافکار، ۵/۹۳–۹۴</ref> فرقههایی چون کرّامیه، حشویه،<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۲۰–۱۲۴</ref> سبائیه، بیانیه، مغیریه و هشامیه<ref>اسفراینی، التبصیر فی الدین، ۱۰۰–۱۰۲؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۴۱۲</ref> از مشبّهه بودند. گروهی چون [[اشاعره]]، وصفکردن خداوند به صفات مشترک میان انسان و خداوند، مانند تکلم و غضب را پذیرفتهاند؛ یعنی صفاتی که برای انسان کیف نفسانی است، برای خداوند هم ثابت است، ولی به صورت کیف نفسانی نیست؛ اگرچه این به معنای اعتقاد به [[جسم|جسمیت]] در حقتعالی نیست.<ref>بغدادی، اصول الایمان، ۸۰–۹۱</ref> | ||
=== مذهب تنزیه === | === مذهب تنزیه === | ||
گروهی مانند [[معتزله]]، برای پرهیز از تشبیه به تنزیه مطلق روی آوردند و اتصاف حقتعالی به صفات را منکر شده، به نیابت ذات از صفات قائل شدند<ref>← سبزواری، اسرار الحکم، ۱۲۳؛ سبحانی، بحوث، ۲/۸۶–۸۹</ref>؛ اگرچه آنان خداوند را عالم، قادر و حیّ میدانند و لکن این امور را به عنوان صفت برای حقتعالی نمیشمارند بلکه خود ذات را اینگونه میدانند<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۷/۱۱۷؛ ← فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۱۵–۲۱۸</ref>؛ اما حکما<ref>غازانی، فصوص الحکمة، ۱۸۶؛ میرداماد، القبسات، ۴۷۸</ref> و غالب متکلمان امامیه،<ref>حلی، الباب الحادی عشر، ۴؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۷۱</ref> تنزیه مطلق را نپذیرفتند و در بعضی از صفات | گروهی مانند [[معتزله]]، برای پرهیز از تشبیه به تنزیه مطلق روی آوردند و اتصاف حقتعالی به صفات را منکر شده، به نیابت ذات از صفات قائل شدند<ref>← سبزواری، اسرار الحکم، ۱۲۳؛ سبحانی، بحوث، ۲/۸۶–۸۹</ref>؛ اگرچه آنان خداوند را عالم، قادر و حیّ میدانند و لکن این امور را به عنوان صفت برای حقتعالی نمیشمارند بلکه خود ذات را اینگونه میدانند<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۷/۱۱۷؛ ← فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۱۵–۲۱۸</ref>؛ اما حکما<ref>غازانی، فصوص الحکمة، ۱۸۶؛ میرداماد، القبسات، ۴۷۸</ref> و غالب متکلمان امامیه،<ref>حلی، الباب الحادی عشر، ۴؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۷۱</ref> تنزیه مطلق را نپذیرفتند و در بعضی از [[صفات الهی]]، قائل به تنزیه شده، اظهار داشتند تنها صفاتی که جهت ثبوتی و کمالی دارند، قابل انتساب به حقتعالی میباشند.<ref>← سبحانی، الالهیات، ۱/۸۲–۸۳</ref> | ||
=== مذهب تعطیل === | === مذهب تعطیل === | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
اهل معرفت میانه تشبیه و تنزیه جمع میکنند و معتقدند حقتعالی از طرفی از صفات امکانی و تعینات خلقی منزه است و در عین حال در مظاهر و صور اعیان ظهور و سریان دارد؛ بدون آنکه از آن مقام بیتعینی خود تنزل کند و رنگ تعینات را به خود گیرد.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۹۲–۹۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۰۴–۵۰۵؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۹۷–۹۸</ref> | اهل معرفت میانه تشبیه و تنزیه جمع میکنند و معتقدند حقتعالی از طرفی از صفات امکانی و تعینات خلقی منزه است و در عین حال در مظاهر و صور اعیان ظهور و سریان دارد؛ بدون آنکه از آن مقام بیتعینی خود تنزل کند و رنگ تعینات را به خود گیرد.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۹۲–۹۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۰۴–۵۰۵؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۹۷–۹۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] طبق مبنای عرفانی خود، مذهب حق را جمع میان تشبیه و تنزیه میداند و تنزیه را به مرتبه هویت غیب حق نسبت داده، تشبیه را در مرتبهای غیر از این مرتبه میداند. ایشان ضمن اشاره به مرتبه | [[امامخمینی]] طبق مبنای عرفانی خود، مذهب حق را جمع میان تشبیه و تنزیه میداند و تنزیه را به مرتبه هویت غیب حق نسبت داده، تشبیه را در مرتبهای غیر از این مرتبه میداند. ایشان ضمن اشاره به مرتبه هویت غیبیه و دسترسناپذیری آن، هر گونه ارتباط و مناسبتی میان این حقیقت و مخلوقات را ردّ میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۴–۱۵</ref> همچنین ایشان کلام متکلمان و فلاسفه را به سبب تنزیه صرف و نفی هر گونه ارتباط میان خلق و خالق مردود میشمارد و در این زمینه، اهل معرفت را جامع دو نظر میشمارد که در یک نظر ارتباط و تشبیه را میبینند و در نظری دیگر، ارتباط و کثرت را نفی میکنند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۵</ref> ایشان مانند دیگر اهل معرفت،<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۹۸–۴۹۹؛ جامی، نقد النصوص، ۱۲۶–۱۳۵</ref> تنزیه محض را سبب تحدید و تقیید حق میداند؛ زیرا در تنزیه محض، خداوند از صفات امکانی منزه شمرده شده، از موجودات جدا تصور میشود و تنها در بعضی از مراتبش محدود میشود؛ در حالیکه موجودات از حیث ذات و کمالات خود، مظاهر حقاند و حق در آن مواطن متجلی است؛ بنابراین چنین تنزیهی سبب تقیید و تحدید حق به بعضی از مراتب خلقی است؛ همچنانکه در تشبیه مطلق، حقتعالی به صفات امکانی متصف میگردد و این در حقیقت محدودکردن حقتعالی است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۵–۸۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی سخن بعضی از اهل معرفت، مانند [[قاضیسعید قمی]] را که به سبب تنزیه حقتعالی از | امامخمینی سخن بعضی از اهل معرفت، مانند [[قاضیسعید قمی]] را که به سبب تنزیه حقتعالی از صفات زاید بر ذات، قائل به نفی صفات از حقتعالی شده، بعضی از صفات حق را به امور عدمی ارجاع میدهند، مردود دانسته، معتقد است اوصاف حقتعالی اگرچه در ذات با ذات متحدند و هر دو یک مصداق دارند، ولی معنای وصفداشتن خداوند زیادت صفت بر ذات نیست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲–۱۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۰۹</ref> به اعتقاد ایشان در [[قرآن کریم]] جمع آیاتی مانند «هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ»،<ref>زخرف، ۸۴</ref> «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»<ref>حدید، ۳</ref> و «هُوَ مَعَکُمْ أَینَ ما کُنْتُمْ»،<ref>حدید، ۴</ref> همچنین روایات واردشده از [[معصومان(ع)]] مانند «حقتعالی به همراه اشیاست، نه اینکه همنشین آنان باشد و غیر از اشیاست، نه اینکه جدا و بیگانه باشد»،<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱، ۱۰</ref> بر جمع میان تشبیه و تنزیه گواهی میدهد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۶–۱۱۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
بعضی از اهل معرفت معتقدند تنزیه از نقایص امکانی به معنای تحدید نیست؛ زیرا اینها امور عدمیاند و تنزیه از آنها به کمال وجودی بازمیگردد.<ref>←امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۶</ref> امامخمینی این نظر را نمیپذیرد. به اعتقاد ایشان، صفات امکانی، معدوم محض نیستند، بلکه دارای حظی از وجود هستند؛ اگرچه به صورت عرضی و تبعی. از اینرو، تنزیه از این امور نیز به تحدید حقتعالی بر میگردد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۶</ref> ایشان در مواردی، تنزیه مطلق را مستلزم تعطیل در صفات میداند؛ برای مثال تنزیه حق از تکلم و حمل آن بر ایجاد کلام در موجودات را مستلزم ناطقنبودن حق میشمارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴</ref> ایشان در بیان صحت تشبیه در عین تنزیه و حمل بعضی از صفات بر حقتعالی، تحلیل خاصی دارد. | بعضی از اهل معرفت معتقدند تنزیه از نقایص امکانی به معنای تحدید نیست؛ زیرا اینها امور عدمیاند و تنزیه از آنها به کمال وجودی بازمیگردد.<ref>←امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۶</ref> امامخمینی این نظر را نمیپذیرد. به اعتقاد ایشان، صفات امکانی، معدوم محض نیستند، بلکه دارای حظی از وجود هستند؛ اگرچه به صورت عرضی و تبعی. از اینرو، تنزیه از این امور نیز به تحدید حقتعالی بر میگردد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۶</ref> ایشان در مواردی، تنزیه مطلق را مستلزم تعطیل در صفات میداند؛ برای مثال تنزیه حق از تکلم و حمل آن بر ایجاد کلام در موجودات را مستلزم ناطقنبودن حق میشمارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴</ref> ایشان در بیان صحت تشبیه در عین تنزیه و حمل بعضی از صفات بر حقتعالی، تحلیل خاصی دارد. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] همانند [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۱</ref> معتقد است الفاظ در حقیقت برای معانی عام و مطلقی وضع شدهاند؛ برای مثال لسان، تکلم، کتابت و | [[امامخمینی]] همانند [[ملاصدرا]]<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۱</ref> معتقد است الفاظ در حقیقت برای معانی عام و مطلقی وضع شدهاند؛ برای مثال لسان، تکلم، کتابت و حمد دارای مراتب و نشئاتی هستند و هر نشئهای وجود مناسب با خود را دارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۴–۱۳۷ و ۳۴۶–۳۴۸</ref> امامخمینی همانند دیگر عارفان<ref>فناری، مصباح الانس، ۱۵۰؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۱۸–۱۲۰</ref> معتقد است مسئله تشبیه و تنزیه به لحاظ [[تجلی]] و ظهور حقتعالی است، نه ذات و احدیت ذاتی؛ زیرا این مرتبه از تجلیات ظاهری و باطنی مبراست و اسم و رسم و صفت در آنجا راه ندارد و دست معرفت بشری از راهیابی و [[علم]] به مرتبه ذات کوتاه است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵</ref> در باور ایشان، حفظ مقام [[عبودیت]] و ادب سالک اقتضا میکند جنبه تنزیه بیشتر از تشبیه باشد؛ زیرا این نسبت برای سالک مناسبتر بوده، از خطرهایی که در بیان تشبیه است، محفوظتر است؛ از اینرو تقدیس و تنزیه نزد اولیا بیشتر است و آنان هنگام تبلیغ معارف الهی برای خلق و بیان تنزیهی اسما و صفات الهی، بهصراحت سخن میگویند و ظهور تقدیس و تنزیه در کلماتشان بیشتر است؛ اما تشبیه را با اشاره و ضمنی بیان میکنند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲–۵۳</ref> ایشان بعضی از شطحیاتی که از عارفان صادر میشوند و جهات تشبیه در آنها غلیظتر است، و قدرت و سلطنت حق را در خود مشاهده کرده، اظهار ربوبیت میکنند، ناشی از نقصان سلوک و طغیان باطنی سالک میداند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۳؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|سیر و سلوک}}. | ||
== تشبیه و تنزیه در دعوت پیامبران الهی(ع) == | == تشبیه و تنزیه در دعوت پیامبران الهی(ع) == | ||
از مباحث مهمی که اهل معرفت به آن پرداختهاند، تشبیه و تنزیه حقتعالی در دعوت [[پیامبران(ع)]] و فرق پیامبران(ع) در دعوت به آن است. به اعتقاد آنان، هر تنزیهی به مقدار معرفت تنزیهکننده است و هر کس حقتعالی را به قدر علم به [[نفس]] خود تنزیه میکند و حتی [[ملائکه]] نیز [[خداوند]] را در حد معرفت خود تنزیه میکنند و تنها انسان کامل مطلق است که خداوند را آنچنانکه شایسته اوست، تنزیه میکند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۷۷</ref> | از مباحث مهمی که اهل معرفت به آن پرداختهاند، تشبیه و تنزیه حقتعالی در دعوت [[پیامبران(ع)]] و فرق پیامبران(ع) در دعوت به آن است. به اعتقاد آنان، هر تنزیهی به مقدار معرفت تنزیهکننده است و هر کس حقتعالی را به قدر علم به [[نفس]] خود تنزیه میکند و حتی [[ملائکه]] نیز [[خداوند]] را در حد معرفت خود تنزیه میکنند و تنها انسان کامل مطلق است که خداوند را آنچنانکه شایسته اوست، تنزیه میکند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۷۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی جمع میان تشبیه و تنزیه را جزئی از [[سیر و سلوک]] پیامبران(ع) میداند و معتقد است جهت تنزیه در کلمات پیامبران(ع) بیش از تشبیه است؛ زیرا این امر به حالت عبودیت آنها نزدیکتر و از خطرهای سلوک دورتر است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲</ref>؛ از اینرو پیامبران الهی(ع) برای دوری از [[انانیت]] و اظهار | امامخمینی جمع میان تشبیه و تنزیه را جزئی از [[سیر و سلوک]] پیامبران(ع) میداند و معتقد است جهت تنزیه در کلمات پیامبران(ع) بیش از تشبیه است؛ زیرا این امر به حالت عبودیت آنها نزدیکتر و از خطرهای سلوک دورتر است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲</ref>؛ از اینرو پیامبران الهی(ع) برای دوری از [[انانیت]] و اظهار ربوبیت، تا حد ممکن از اظهار معجزات و کرامات دوری میکردند، مگر مواردی که مصلحت اقتضا میکرد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[ابنعربی]] دعوت [[حضرت نوح(ع)]] را دعوتی تنزیهی شمرده است و با مقایسه آن با دعوت [[پیامبر اسلام(ص)]]، بر جامعبودن دعوت پیامبر اسلام(ص) از حیث تنزیه و تشبیه و برتری امت اسلامی بر سایر امم در این جهت تأکید دارد و معتقد است اگر دعوت حضرت نوح(ع) جمع میان تنزیه و تشبیه بود، قومش دعوت او را اجابت میکردند.<ref>ابنعربی، فصوص الحکم، ۶۸–۷۰</ref> استاد ایشان محمدعلی شاهآبادی در توجیه این مطلب معتقد است حضرت نوح(ع) قوم خود را در حالی به تنزیه فرا خوانده است که خود صاحب هر دو مقام تنزیه و تشبیه است و تأکید وی در برابر قومش بر تنزیه، صرفاً برای درمان حالت تشبیه در آنها و اعتقاد به [[بتپرستی]] و معالجه به ضد آن و رعایت مناسبت با حال ایشان بوده است. بنا بر نظر ایشان، حضرت نوح(ع) نمیتوانست به تشبیه توجه نشان دهد؛ زیرا در این صورت قومش هرگز به تنزیه روی نمیآوردند.<ref>← امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۲</ref> | [[ابنعربی]] دعوت [[حضرت نوح(ع)]] را دعوتی تنزیهی شمرده است و با مقایسه آن با دعوت [[پیامبر اسلام(ص)]]، بر جامعبودن دعوت پیامبر اسلام(ص) از حیث تنزیه و تشبیه و برتری امت اسلامی بر سایر امم در این جهت تأکید دارد و معتقد است اگر دعوت حضرت نوح(ع) جمع میان تنزیه و تشبیه بود، قومش دعوت او را اجابت میکردند.<ref>ابنعربی، فصوص الحکم، ۶۸–۷۰</ref> استاد ایشان محمدعلی شاهآبادی در توجیه این مطلب معتقد است حضرت نوح(ع) قوم خود را در حالی به تنزیه فرا خوانده است که خود صاحب هر دو مقام تنزیه و تشبیه است و تأکید وی در برابر قومش بر تنزیه، صرفاً برای درمان حالت تشبیه در آنها و اعتقاد به [[بتپرستی]] و معالجه به ضد آن و رعایت مناسبت با حال ایشان بوده است. بنا بر نظر ایشان، حضرت نوح(ع) نمیتوانست به تشبیه توجه نشان دهد؛ زیرا در این صورت قومش هرگز به تنزیه روی نمیآوردند.<ref>← امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۲</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
امامخمینی افزون بر نقد سخن ابنعربی، گفته تنزیهیبودن صرف در دعوت نوح(ع) در کلام استاد خود را بهطور ضمنی نقد میکند و آن را مخالف مقام انبیا(ع) میداند. ایشان نسبتدادن دعوت نوح(ع) به دعوتی صرفاً تنزیهی بر مبنای توجیه معالجه به ضد را نمیپذیرد؛ بلکه معتقد است این دعوت، دعوتی تنزیهی و تشبیهی است، اما جهت تشبیه در آن مخفی و جهت تنزیه غالب است؛ زیرا روش رایج انبیا(ع) تصریح به تنزیه بوده، جهت تشبیه در کلام آنها پنهان بوده است و بسته به موقعیت معرفتی قوم خویش و مقدار غلبه حال وحدت یا کثرت بر آنان، به شکلی رمزی و پنهانی و بدون تأکید صورت میگرفته است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲–۹۳</ref> ایشان با استشهاد به آیه «دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلاً وَ نَهاراً… ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً، ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً»<ref>نوح، ۵، ۸ و ۹</ref> که در آن حضرت نوح(ع) دعوت خود را «لَیلاً وَ نَهاراً» بیان میکند، معتقد است مراد از لیل، دعوت سرّی و دعوت به تشبیه و مراد از نهار، دعوت جهری و دعوت به تنزیه است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۳</ref> بنابراین به نظر ایشان، [[حضرت نوح(ع)]] خود جامع میان تنزیه و تشبیه بوده، جهت وحدت، او را از توجه به کثرت بازنداشته است؛ چنانکه جهت کثرت نیز حجاب او از وحدت نبوده است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲–۹۳</ref> | امامخمینی افزون بر نقد سخن ابنعربی، گفته تنزیهیبودن صرف در دعوت نوح(ع) در کلام استاد خود را بهطور ضمنی نقد میکند و آن را مخالف مقام انبیا(ع) میداند. ایشان نسبتدادن دعوت نوح(ع) به دعوتی صرفاً تنزیهی بر مبنای توجیه معالجه به ضد را نمیپذیرد؛ بلکه معتقد است این دعوت، دعوتی تنزیهی و تشبیهی است، اما جهت تشبیه در آن مخفی و جهت تنزیه غالب است؛ زیرا روش رایج انبیا(ع) تصریح به تنزیه بوده، جهت تشبیه در کلام آنها پنهان بوده است و بسته به موقعیت معرفتی قوم خویش و مقدار غلبه حال وحدت یا کثرت بر آنان، به شکلی رمزی و پنهانی و بدون تأکید صورت میگرفته است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲–۹۳</ref> ایشان با استشهاد به آیه «دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلاً وَ نَهاراً… ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً، ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً»<ref>نوح، ۵، ۸ و ۹</ref> که در آن حضرت نوح(ع) دعوت خود را «لَیلاً وَ نَهاراً» بیان میکند، معتقد است مراد از لیل، دعوت سرّی و دعوت به تشبیه و مراد از نهار، دعوت جهری و دعوت به تنزیه است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۳</ref> بنابراین به نظر ایشان، [[حضرت نوح(ع)]] خود جامع میان تنزیه و تشبیه بوده، جهت وحدت، او را از توجه به کثرت بازنداشته است؛ چنانکه جهت کثرت نیز حجاب او از وحدت نبوده است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲–۹۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی همانند دیگر اهل معرفت<ref>← ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۰، کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۵۳</ref> معتقد است مرتبه جمع میان وحدت و کثرت در پیامبر خاتم(ص) به عنوان | امامخمینی همانند دیگر اهل معرفت<ref>← ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۰، کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۵۳</ref> معتقد است مرتبه جمع میان وحدت و کثرت در [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خاتم(ص)]] به عنوان «مقام» بوده است، بر خلاف سایر پیامبران(ع) که در آنان به عنوان «حال» بوده و استقرار نداشته است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲</ref>؛ از اینرو شریعت محمدی(ص)، تنزیه در عین تشبیه و تشبیه در عین تنزیه است؛ لذا امت پیامبر(ص) نیز در قرآن<ref>آل عمران، ۱۱۰</ref> بهترین امتها معرفی شده است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۱۷</ref> | ||
== تشبیه و تنزیه در عبادات == | == تشبیه و تنزیه در عبادات == | ||
از دیدگاه [[امامخمینی]] [[قرآن]]، ادعیه و اذکار در [[عبادات]]، متضمن مراتب تشبیه و تنزیه و جمع میان این دو است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳ و ۳۷۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۱</ref>؛ برای مثال [[سوره توحید|سوره مبارکه توحید]] شامل جمیع شئون الهیه و مراتب تسبیح و تنزیه است؛ چنانکه «هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» در بیان تمام صفات کمالی است که شامل همه | از دیدگاه [[امامخمینی]] [[قرآن]]، ادعیه و اذکار در [[عبادات]]، متضمن مراتب تشبیه و تنزیه و جمع میان این دو است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳ و ۳۷۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۱</ref>؛ برای مثال [[سوره توحید|سوره مبارکه توحید]] شامل جمیع شئون الهیه و مراتب تسبیح و تنزیه است؛ چنانکه «هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» در بیان تمام صفات کمالی است که شامل همه صفات ثبوتیه است و «صَمَد» تا آخر سوره، بیان صفات سلبیه و سلب نقائص است. ایشان تأکید میکند خصوصیت این سوره، خروج از دایره تعطیل و تشبیه است؛ زیرا هر تعطیل و تشبیه، خروج از حد اعتدال و حقیقت [[توحید]] است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳–۳۱۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در بیان اسرار [[رکوع]] که در برگیرنده ذکر «سُبْحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمْدِه» (همان «تسبیح» و «تعظیم» و «تحمید») است، «[[تسبیح]]» را تنزیه حقتعالی از وصف به صفات و «تعظیم» و «تحمید» را دال بر نفی تشبیه و تعطیل میداند؛ زیرا «تحمید» بر ظهور حق در مظاهر خلقی و «تعظیم» بر سلب و تنزیه از حدود تعینات خلقی دلالت میکند. پس، او در عین حال که در عالم، ظاهر است، متلبّس به لباس تعینات خلقیه نیست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> | امامخمینی در بیان اسرار [[رکوع]] که در برگیرنده ذکر «سُبْحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمْدِه» (همان «تسبیح» و «تعظیم» و «تحمید») است، «[[تسبیح]]» را تنزیه حقتعالی از وصف به صفات و «تعظیم» و «تحمید» را دال بر نفی تشبیه و تعطیل میداند؛ زیرا «تحمید» بر ظهور حق در مظاهر خلقی و «تعظیم» بر سلب و تنزیه از حدود تعینات خلقی دلالت میکند. پس، او در عین حال که در عالم، ظاهر است، متلبّس به لباس تعینات خلقیه نیست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی معتقد است در [[تسبیحات اربعه]] نیز که رکن نخست آن «تسبیح» است، معنای آن تنزیه از وصف کردن است که در تحمید و تهلیل (لا اله الا الله) نهفته است که به دنبال آن میآید؛ زیرا در «تحمید» و «[[تهلیل]]»، | امامخمینی معتقد است در [[تسبیحات اربعه]] نیز که رکن نخست آن «تسبیح» است، معنای آن تنزیه از وصف کردن است که در تحمید و تهلیل (لا اله الا الله) نهفته است که به دنبال آن میآید؛ زیرا در «تحمید» و «[[تهلیل]]»، توحید فعلی نهفته است و در آن، شائبه تحدید و نقص، بلکه شائبه تشبیه است و سالک برای ورود به آن، لازم است [[تسبیح و تحمید|تسبیح]] و تنزیه کند و به باطن [[قلب]] خود بفهماند حقتعالی از تعینات خلقیه منزّه است تا ورود در تحمیدش از شائبه تکثیر و تشبیه مبری شود. تکبیر (الله اکبر) هم تنزیه از وصفکردن حقتعالی است و برتردانستن حقتعالی از تحمید و تهلیل بنده خود است؛ زیرا در این تنزیه نیز شائبه کثرت است و این خود نوعی اعتراف به تقصیر و تذلل است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۰–۳۷۳</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |