قدرت: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مقالههای جلد هشتم دانشنامه using HotCat) |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قدرت'''، توانمندی اثرگذاری در روابط انسانی برای دستیابی به منافع فردی یا گروهی. | '''قدرت'''، توانمندی اثرگذاری در روابط انسانی برای دستیابی به منافع فردی یا گروهی. | ||
قدرت در اصطلاح به معنای تحمیل اراده به دیگران و بهاطاعتدرآوردن آنها برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب است. به باور [[امامخمینی]] قدرت به معنای احاطه تام و فراگیر خداوند بر همه موجودات و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او میگیرند. | |||
قدرت به | |||
[[امامخمینی]] با توجه به خاستگاه و انگیزههای متفاوتی که برای قدرت وجود دارد، آن را به دو نوع قدرت مشروع/ الهی و قدرت نامشروع/ شیطانی تقسیم میکرد. ایشان منبع مشروعیتساز قدرت سیاسی را قدرت خداوند میدانست. | |||
در نظر امامخمینی، منابع قدرت در [[جمهوری اسلامی]] عبارتاند از: باورهای دینی، پشتیبانی مردم، آگاهی و هوشیاری آنان. ایشان قدرت را در معرض فساد و آسیبهایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، [[غرور]]، سرکشی، ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب [[آزادی]] از مردم میدانست؛ به همین دلیل همواره برای مهار قدرت، کارگزاران حکومت را به رعایت [[تقوا]] و [[عدالت اجتماعی|عدالت]] و تمکین به [[قانون]] توجه میداد. | |||
قدرت | |||
== مفهومشناسی == | |||
قدرت به معنای توانایی است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۹۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۷.</ref> و در اصطلاح قدرت در [[جامعه|جامعه انسانی]] به معنای امکان تحمیل اراده<ref>وبر، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ۱۳۹.</ref> حتی با وجود مقاومت دیگران<ref>فروند، جامعهشناسی ماکس وبر، ۲۳۲.</ref> میباشد و شامل مجموعهای از عوامل مادی و معنوی است<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۵.</ref> که به صورت قهری یا اختیاری موجب به اطاعت درآوردن دیگر انسانها<ref>مکآیور، جامعه و حکومت، ۱۰۱؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۴۷.</ref> برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۰؛ میاح، اصطلاحات سیاسی، ۶۴.</ref> میشود؛ از اینرو قدرت، مفهومی نزدیک و مترادف با «سلطه»<ref>حسینی قائممقامی، قدرت و مشروعیت، ۸۷.</ref> و غلبه یا چیرگی<ref>بخشایشی اردستانی، اصول علم سیاست، ۷۳.</ref> دارد. استفاده از ابزار قدرت گاهی تنبیهی و گاهی تشویقی است و نوعاً برای فرد یا گروهی فراهم میگردد که از «نفوذ» اجتماعی برخوردار باشند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۱؛ مطهرنیا، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل، ۱۲۵.</ref> این نفوذ گاهی با «زور» و «اجبار» به دست میآید و طبعاً سلطه ناشی از آن با رضایت فرمانبردار همراه نیست؛ ولی گاهی بهرهگیری از قدرت، مبتنی بر رضایت فرمانبردار است که در این صورت «اقتدار» نامیده میشود و ویژگی بارز آن، وجود مجموعهای از باورهاست که به فرد یا گروه خاص برای استفاده از قدرت، مشروعیت میبخشد.<ref>امبلاو، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، ۱۱۰.</ref> پذیرش اجتماعی اینگونه از قدرت همواره رهبران نظامهای سیاسی را به بهرهگیری از این شیوه خاص برای اعمال نفوذ، متمایل میسازد؛<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۰۰.</ref> اما بهکارگیری زور و اجبار در حالیکه فاقد ویژگی پذیرش همگانی باشد، نشانه بیثباتی آن قدرت است.<ref>گیدنز، سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی، ۲۲۴–۲۲۷.</ref> | |||
به | == پیشینه == | ||
قدرت به مثابه یک میل طبیعی در نهاد [[انسان]]، از قدمتی به درازای تاریخ بشر برخوردار است و همواره در طول تاریخ در روابط و مسائل اجتماعی دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بودهاست.<ref>راسل، قدرت، ۲۸.</ref> در طول تاریخ، انسانها همواره بر سر قدرت با یکدیگر در کشمکش و جنگ بودهاند و این [[سنت الهی]] است که پیروزی و شکست و روزهای اقتدار همیشه میان [[مردم]] دست به دست میشدهاست.<ref>آل عمران، ۱۴۰.</ref> در روند زندگی اجتماعی انسانها به این خودآگاهی دست یافتهاند که برای استیفای منافع خود، نیازمند بهرهبرداری از ابزار قدرتاند.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۶.</ref> | |||
رویآوردن بشر به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای طبیعت وی باشد<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از انتخاب<ref>روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.</ref> یا اضطرار<ref>هابز، لویاتان، ۱۳۸.</ref> دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،<ref>جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.</ref> در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند سازماندهی است. این خودآگاهی دربارهٔ لزوم وجود کسانی که در [[جامعه]]، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند جامعهپذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در اندیشه پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به عدالت و فضیلت تأکید شدهاست؛<ref>افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.</ref> اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون [[علوم سیاسی]] با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک هدف و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید نظم سیاسی و اجتماعی را پدیدآورده، حفظ کند.<ref>کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.</ref> | |||
== قدرت در فرهنگ اسلامی == | |||
قدرت با این عنوان که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، در هر مکتب فکری و سیاسی دارای خاستگاه معرفتی و ارزشی ویژه است. [[مسلمانان]] در پرتو آموزههای دینی، قدرت را از [[صفات کمالی خدا|صفات کمال وجودی خدا]]<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۶–۲۹۷.</ref> بهشمار میآورند؛ بر این اساس، [[قدرت الهی]] به معنای آن است که اگر بخواهد میتواند کاری را انجام دهد و اگر بخواهد میتواند آن را ترک کند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۰۷.</ref> در این برداشت به صدور آگاهانه و اختیاری فعل از سوی فاعل، توجه و تأکید شدهاست.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۷.</ref> در [[قرآن]] به این حقیقت تصریح شده که «خدا بر هر چیز تواناست»<ref>بقره، ۲۰.</ref> و «همه نیرو و قدرت از آنِ خداست»؛<ref>بقره، ۱۶۵.</ref> پس هر جا قدرت و نیرویی باشد، جلوهای از قدرت الهی است و موجودات از خود و گسسته از خدا، قدرتی ندارند.<ref>مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۴۸–۴۹ و ۱۲۸.</ref> قدرتطلبی یک گرایش و نیاز طبیعی در وجود آدمی است؛ البته نه اینکه یک آرمان باشد، بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف برتر و [[کمال وجودی]] است، تا زمانی که این میل سرشتی در چارچوب نظام معنایی توحیدی باشد؛ یعنی هم در مرحله کسب قدرت و هم در مرحله بهکارگیری آن، انسان متوجه باشد که قدرت میتواند وسیله کمال آدمی باشد.<ref>مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۱۱۳ و ۱۲۶–۱۲۷.</ref> | |||
از سوی دیگر، بر اساس آموزههای [[قرآن|قرآن کریم]] مسلمانان وظیفه دارند هر چیزی را که در قدرت دارند، برای مقابله با دشمنان فراهم سازند تا به وسیله آن [[دشمن]] را بترسانند؛<ref>انفال، ۶۰.</ref> همچنین بهکارگیری قدرت در تنظیم روابط انسانی باید برای رسیدن به اهدافی مانند برپایی [[عدالت و قسط]]،<ref>حدید، ۲۵.</ref> گسترش [[خداپرستی]] و [[نهادینهسازی ارزشهای دینی]]<ref>حج، ۴۱.</ref> باشد. | |||
به عقیده [[امامخمینی]] قدرت به معنای «احاطه تام و فراگیر» خداوند بر همه موجودات<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۹ و ۱۱۳.</ref> و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او میگیرند؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳ و ۷۰.</ref> بنابراین دیگر قدرتها نیز در طول قدرت الهی و به جهت انتساب به آن دارای مراتبی از کمال است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۳.</ref> در عرصه اجتماعی نیز قدرت مبتنی بر چنین باوری در جهت نفع همه افراد جامعه و تمام بشریت است و اساساً هر چه هست برای نفع و تربیت [[انسان]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵.</ref> | |||
== | == انواع و اقسام == | ||
قدرت که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، از نگاه [[امامخمینی]] با توجه به خاستگاه، انگیزهها و نگاههای متفاوتی که وجود دارد، به انواع و اقسامی تقسیم میشود. قدرت گاهی به دلیل غلبه [[حب نفس]] طغیان میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵۸.</ref> با تکیه بر این پشتوانه معرفتی میتوان قدرت را به قدرت الهی و مشروع و قدرت نامشروع و [[شیطان|شیطانی]] تقسیم کرد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۵.</ref> بدین ترتیب قدرت تنها زمانی که در طول [[قدرت الهی]] و در سایه آن تعریف شده باشد، پذیرفتنی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳۸.</ref> قدرت نامشروع در [[سخنان امامخمینی]] با مفاهیم و اصطلاحاتی مانند [[طاغوت]]،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۵ و ۸۸–۸۹.</ref> [[دیکتاتوری]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۹۱.</ref> و [[استبداد]]<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۳ و ۴۳.</ref> معرفی شده که ثمره آن سرکوب استعدادهای اجتماعی و به بندکشیدن ملت و ویرانی مملکت است. | |||
از سوی دیگر، در اندیشه امامخمینی، با توجه به خاستگاه و ساختار الهیِ قدرت، چهره معنوی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است و در این چارچوب، قدرت اللهاکبر، قدرت خون [[سیدالشهدا (ع)]]، قدرت غیبی الهی و قدرت ایمان تبیین شده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۹۴–۴۹۵؛ ۱۳/۱۸۵ و ۱۶/۳۴۶.</ref> و بر این امر تأکید شدهاست که عوامل مادیِ قدرت نیز تنها در پرتو قدرت معنوی معنا پیدا میکنند و میتوانند اثرگذار باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۰ و ۷/۵۳۱.</ref> | |||
== | == مبانی و اهداف قدرت مشروع == | ||
قدرت | مشروعیت قدرت و شیوه استفاده از آن در [[جامعه]]، به خاستگاه معرفتی آن بازمیگردد و معمولاً در حوزه قدرت سیاسی اهمیت خود را نشان میدهد؛ زیرا قدرت اگرچه دارای مؤلفههای مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و علمی است،<ref>سیدباقری، ماهیت و مؤلفهها، ۸۵.</ref> مهمترین بعد آن، قدرت سیاسی است که دیگر ابعاد و مؤلفهها را پوشش میدهد و مشروعیت قدرت نیز معمولاً در حوزه قدرت سیاسی خود را نشان میدهد. امروزه در دانش سیاسی که بر خودبسندگی عقل آدمی استوار است، مشروعیت قدرت به مثابه توانایی کنش یا حق کنش،<ref>هینداس، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ۱–۲.</ref> تنها در روابط مادی و اینجهانی جستجو میشود؛<ref>راش، جامعه و سیاست، ۴۸–۴۹؛ گالبرایت، آناتومی قدرت، ۱۰–۱۲.</ref> اما اگر پایگاه معرفتی جامعه بر گونهای از [[هستیشناسی]] استوار باشد که به [[ربوبیت مطلق الهی]] باور دارد، مشروعیت قدرت انسان در امتداد قدرت خداوند ارزیابی خواهد شد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۲۱.</ref> در این نگرش، چنانکه امامخمینی تأکید کردهاست، همه قدرت تنها یک قدرت است و آن قدرت نیز برای نفع همه افراد و جامعه انسانی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۴–۳۵۵.</ref> ایشان دربارهٔ قدرت سیاسی مشروع معتقد است منبع مشروعیتساز قدرت خداوند است و هر شیوهای از اعمال قدرت و حاکمیت باید از او سرچشمه بگیرد<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۶۰.</ref> و قدرت وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف است و کسب قدرت سیاسی، زمانی مطلوب است که همچون ابزاری بتواند اهداف و غایات ویژهای همچون اجرای [[احکام الهی]] از طریق برپایی [[حکومت دینی]]<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۴.</ref> و برقراری [[عدالت اجتماعی|عدالت]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۵.</ref> را تأمین کند. آنچه در اصول ۲ و ۳ و ۹ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] در خصوص برقراری نظم و [[امنیت]]، حل و فصل دعواها و اختلافات، اقامه [[حد شرعی|حدود الهی]]، تأمین آزادی، رشد و تعالی و رساندن انسان به جایگاه شایسته خود آمدهاست در همین راستا میباشد. به عقیده امامخمینی در این صورت، کسب قدرت و حکومت امری لازم و ضروری است،<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۶.</ref> همانگونه که حفظ آن، ازجمله [[نظام جمهوری اسلامی]] نیز برای تداوم اهداف و غایات یادشده، از مهمترین [[واجبات عقلی]] و [[واجبات شرعی|شرعی]] بهشمار میرود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.</ref> امامخمینی بر اساس خاستگاه و غایت الهی قدرت و باوری که به رابطه عمیق قدرت و [[اخلاق]] داشت، مردم را به ابزارهای معنوی قدرت توجه میداد و همواره باورهای دینی، پشتیبانی [[مردم]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۳–۳۷۷.</ref> و آگاهی و هوشیاری آنان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۳۲.</ref> را از منابع قدرت در [[جمهوری اسلامی ایران]] معرفی میکرد. ایشان در پرتو همین نگاه، [[حکومت پهلوی]] را که تکیه بر قدرت نظامی و حمایت [[بیگانگان]] داشت، طاغوتی میخواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۳.</ref> و شیوه کاربرد قدرت در آن رژیم را خیانت و جنایت مینامید.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵–۱۸، ۸۵، ۱۶۱ و ۲۶۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] و قرارگرفتن امامخمینی در جایگاه رهبری نظام اسلامی، ایشان همواره بر حاکمیت قانون ازجمله | دیدگاه امامخمینی دربارهٔ قدرت در رفتار ایشان نیز کاملاً جلوهگر بودهاست. ایشان در پرتو رویکرد اخلاقی و [[عرفان|عرفانی]] خویش که قدرت را در خاستگاه و غایت، مظهر خیر و کمال میدانست و خدا را صاحب قدرت مطلق برمیشمرد، به چنان قدرت معنوی دست یافته بود که از هیچ قدرتی به جز خدا نمیترسید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۳.</ref> و این قدرت معنوی را اطرافیان در واکنشهای ایشان به رخدادهای مهم دوران [[انقلاب اسلامی]]، [[ترور]] شخصیتها و حوادث [[جنگ تحمیلی]] بارها مشاهده کرده بودند.<ref>← هاشمی رفسنجانی، ۱۳۶–۱۳۷، ۱۴۴–۱۴۶ و ۲۹۱–۲۹۳.</ref> | ||
== آسیبشناسی == | |||
در [[قرآن کریم]] به نقش قدرت و قدرتمندان در فساد جامعه اشاره شدهاست<ref>نمل، ۳۴؛ بقره، ۲۰۵.</ref> و بررسی آموزههای قرآنی نشان میدهد که قرارگرفتن قدرت در دست [[ظالمان]] و ستمکاران از رهگذر خودشیفتگی،<ref>مائده، ۱۸.</ref> نقدناپذیری<ref>بقره، ۲۰۶.</ref> و [[طغیان]] و سرکشی آنان،<ref>نازعات، ۲۴.</ref> آسیبهای بسیاری را به افراد، گروهها و جوامع انسانی وارد میکند. به همین دلیل، [[امامخمینی]] قرار گرفتن قدرت را در دست نااهلان یکی از آفتها و آسیبهای مهم قدرت میدانست و دربارهٔ آن هشدار میداد و تأکید میکرد نباید قدرت به دست اشخاص غیر مهذب برسد. به عقیده ایشان قدرت که کمال است، اگر به دست اشخاص فاسد برسد، آن را به فساد میکشانند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.</ref> | |||
امامخمینی بر این باور است بر اساس آموزههای اسلامی، قدرت اگرچه ماهیت بدی ندارد و نعمتی الهی برای [[کمال آدمی]] بهشمار میآید، اما این نعمت نیز همانند دیگر [[نعمتهای الهی]] میتواند در معرض فساد و آسیبهایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، غرور، طغیان و سرکشی و [[ظلم]] و ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب [[آزادی]] از مردم قرار گیرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۶۷ و ۱۸/۲۰۵–۲۱۳.</ref> از اینرو اندیشهوران سیاسی همواره به احتمال انحراف صاحبان قدرت، توجه ویژه کردهاند. قدرت به دلیل ماهیت خود، اگر در دست انسان خودساختهای باشد، میتواند ملتی را به کمال برساند و جهانی را آباد کند و بهعکس اگر قدرت در دست فردی مستبد و ناصالح باشد، ویرانیها، آسیبها و پیامدهای ناگواری را به وجود خواهد آورد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.</ref> | |||
== راهها و شیوههای مهار قدرت == | |||
قدرت زمینه فسادآوری دارد و همین امر موجب میشود که در هر جامعهای برای مهار قدرت و قدرتمندان از راهها و شیوههای گوناگون و شرایط و تدابیر ویژه شامل انواع عوامل درونی و ساختاری استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میشود. | |||
# مراقبتهای اخلاقی و مهار درونی: در مکتب اسلام مهار [[نفس]] و [[تقوا|مراقبت درونی]]، اصلی بنیادین در تمام شئون زندگی انسان بهویژه قدرت است که زمینه طغیان، فساد و تباهی بیشتری دارد؛ همچنین برخورداری از [[عدالت]]<ref>نساء، ۵۸؛ مائده، ۸.</ref> و [[تقوا|ملکه تقوا]]<ref>مائده، ۸.</ref> از شرایط به دست گرفتن قدرت در [[جامعه]] دانسته شدهاست، به گونهای که در اصل ۱۰۹ قانون اساسی آمدهاست حاکم بدون برخورداری از عدالت و دیگر شرایط، حق اعمال قدرت را ندارد. [[امامخمینی]] بر اساس تعریف قدرت سیاسی در متن [[جهانبینی اسلامی]]، مهار و کنترل قدرت را نیز در همان چارچوب تبیین میکند. از نظر ایشان قدرت و حکومت باید در اختیار انسانهای مهذبی باشد که [[عادل]] و اسلامشناس باشند؛<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰.</ref> بنابراین [[ولایت فقیه]] که در راستای [[ولایت پیامبر اکرم(ص)]] و [[ولایت امامان(ع)|امامان (ع)]] است، گزینه مناسبی برای قرارگرفتن در رأس هرم قدرت سیاسی در جامعه مسلمان است. به عقیده ایشان این کانون قدرت، به دلیل همراهی با عدالت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۴.</ref> آسیبناپذیر است؛ زیرا به محض انجامِ عمل مخالفِ عدالت، ولایت او از میان میرود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۴.</ref> | |||
# نظارت همگانی: قرآن کریم هر گونه دگرگونی در سرنوشت جامعه را در گرو عملکرد تکتک [[مردم]] میداند.<ref>رعد، ۱۱.</ref> در برخی [[روایات]] نیز افراد جامعه در برابر رخدادهای اجتماعی مسئول و نظارت، وظیفه همه [[امت اسلامی]] شمرده شدهاست<ref>متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۶/۲۲ و ۳۰.</ref> و در اصل هشتم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] بر آن تأکید شدهاست. این نظارت عمومی و مراقبت اجتماعی در شرایطی که علاوه بر حاکمیت [[قانون]]، همه در برابر آن یکسان باشند،<ref>سیدباقری، قدرت سیاسی، ۳۴۴–۳۵۱.</ref> از طریق [[امر به معروف و نهی از منکر]]،<ref>آل عمران، ۱۱۴؛ هود، ۱۱۶.</ref> انتقاد و نصیحت<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۰۳.</ref> و مشورت و رایزنی<ref>شورا، ۳۸؛ آل عمران، ۱۵۹؛ نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۱–۸۴؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۵/۳۱۶۰.</ref> به دست میآید. به نظر امامخمینی در جامعه اسلامی صاحبان قدرت و مردم در برابر یکدیگر مسئولاند و پرسشگری و [[نظارت]] در چارچوب [[امر به معروف و نهی از منکر]]، وظیفه مردم در برابر صاحب قدرت است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰ و ۱۰/۱۱۰.</ref> که میتوانند تا اقدام عملی در برابر تخلف صاحب قدرت، پیش روند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴.</ref> در نگاه ایشان اصل مردماند که باید بر تمام نهادهای قدرت و حاکمیت نظارت کنند و از این رهگذر، قدرت را مهار کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۲۶؛ ۸/۵ و ۱۰/۱۷.</ref> بنا بر اصول ۵۴، ۵۵، ۷۶، ۸۴، ۸۶ و ۱۷۴ قانون اساسی دستگاههای نظارتی شامل [[مجلس شورای اسلامی]]، [[مجلس خبرگان رهبری]]، [[شورای نگهبان قانون اساسی]] و نیز سازمانها و نهادهای نظارتی و کنترلیِ ویژه مانند [[سازمان بازرسی کل کشور]]، [[دیوان محاسبات]]، [[دیوان عدالت اداری]] و مانند آن میباشد. | |||
# اصل تفکیک قوا: امروزه در بیشتر کشورها [[اصل تفکیک قوا]] به گونهای پذیرفته شدهاست. در [[جمهوری اسلامی ایران]] نیز به موجب اصل ۵۷ [[قانون اساسی]]، قدرت تقسیم میشود و قوای سهگانه [[قوه مجریه|مجریه]]، [[قوه قضاییه|قضاییه]] و [[قوه مقننه|مقننه]] مستقل از یکدیگرند. امامخمینی نیز در معنا بر مفهوم تفکیک قوا و استقلال نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضایی برای دوری از هرج و مرج تأکید کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۷.</ref> | |||
# قانونگرایی: مهمترین راهکار بیرونی قدرت وجود قوانین فراگیر و پایبندی به آن بهویژه از سوی صاحبان قدرت است و نقش قوانین اساسی در جوامع مختلف نقشی بس مهم بهشمار میرود. در [[جمهوری اسلامی ایران]] نیز قدرت موجود در سطوح مختلف بر اساس قانون اساسی و [[قانون|قوانین عادی]] توزیع شده و بخشی از دستگاهها به عنوان ضمانت اجرایی آن معرفی شدهاست؛ اما در این راستا نقش مردم و آرای عمومی تعیینکننده است. امامخمینی که در [[دوره غیبت]]، [[مشروعیت|مشروعیت قدرت]] را در گرو [[رهبریِ فقیه عادل]] میداند، بر مراجعه به آرای عمومی برای انتخاب زمامدار و ساختار مناسب توزیع قدرت برای دوری از فسادِ صاحبان قدرت تأکید میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۱–۳۲۲.</ref> [[قدرت سیاسی]] در [[حکومت الهی]] با توجه به گزینش حاکم از طریق [[انتخابات]] و اراده آزاد مردم، علاوه بر الزامات درونی برآمده از [[عدالت و تقوا]]، به صورت ساختاری و از طریق [[قانون]] و نهادهای مدنی و سیاسی نیز صورت میگیرد، به گونهای که زمامدار و کارگزاران حکومت باید در برابر [[مردم]] پاسخگو باشند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۸/۴۸۷.</ref> | |||
از سوی دیگر، پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] و قرارگرفتن امامخمینی در جایگاه رهبری نظام اسلامی، ایشان همواره بر حاکمیت قانون ازجمله دربارهٔ خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۷.</ref> و پرهیز از خودسری<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۱ و ۹/۴۲۵.</ref> در تمام سطوح قدرت تأکید میکرد؛ چنانکه بیدرنگ پس از برپایی جمهوری اسلامی، خواستار تصویب قانون اساسی شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴ و ۴۵۳.</ref> و نخستین و مهمترین گام عملی را در مهار قدرتِ کارگزاران حکومت برداشت. ایشان در طول ده سال رهبری نظام اسلامی، همواره با توجهدادن به کارگزاران حکومت به رعایت تقوا و [[عدالت]] و تمکین آنان به قانون، نقش عملی خود را در مهار و هدایت قدرت به شایستگی ایفا کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۳–۴۱۶ و ۴۵۲–۴۵۵.</ref> ایشان با تأکید بر لزوم معلومبودن حدود و مقیدبودن همه مسئولان و تکتک مردم به قانون و پذیرش آن، خاطرنشان کردهاست خود ایشان هم ممکن است با بسیاری از چیزها مخالف باشد، ولی وقتی قانون شد میپذیرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۷.</ref> | |||
{{ببینید|قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران}} | {{ببینید|قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
خط ۴۹: | خط ۵۷: | ||
* افلاطون، جمهور، ترجمه فوائد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۶۰ش. | * افلاطون، جمهور، ترجمه فوائد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۶۰ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | ||
* ام | * ام بلاو، پیتر، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، چاپشده در عقلانیت و آزادی؛ مقالاتی از ماکس وبر و دربارهٔ ماکس وبر، ترجمه یدالله موقن و احمد تدین، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
* بخشایشی اردستانی، احمد، اصول علم سیاست، تهران، آوای نور، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | * بخشایشی اردستانی، احمد، اصول علم سیاست، تهران، آوای نور، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | ||
* جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش. | * جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش. | ||
خط ۶۳: | خط ۷۱: | ||
* راش، مایکل، جامعه و سیاست، مقدمهای بر جامعهشناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | * راش، مایکل، جامعه و سیاست، مقدمهای بر جامعهشناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | ||
* روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، گنجینه، چاپ دوم، ۱۳۵۲ش. | * روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، گنجینه، چاپ دوم، ۱۳۵۲ش. | ||
* سیدباقری، سیدکاظم، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و | * سیدباقری، سیدکاظم، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۴ش. | ||
* سیدباقری، سیدکاظم، ماهیت و مؤلفههای قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، مجله کتاب نقد، شماره | * سیدباقری، سیدکاظم، ماهیت و مؤلفههای قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، مجله کتاب نقد، شماره ۵۹–۶۰، ۱۳۹۰ش. | ||
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | * طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | ||
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، ۱۴۱۶ق. | * طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، ۱۴۱۶ق. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۹: | ||
* فارابی، ابونصر، احصاء العلوم، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۶م. | * فارابی، ابونصر، احصاء العلوم، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۶م. | ||
* فروند، ژولین، جامعهشناسی ماکس وبر، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، نیکان، چاپ اول، ۱۳۶۲ش. | * فروند، ژولین، جامعهشناسی ماکس وبر، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، نیکان، چاپ اول، ۱۳۶۲ش. | ||
* قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ | * قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سیوپنجم، ۱۴۲۵ق. | ||
* کلگ، استوارت آر، چارچوبهای قدرت، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | * کلگ، استوارت آر، چارچوبهای قدرت، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
* کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
خط ۸۵: | خط ۹۳: | ||
* وبر، ماکس، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۶۷ش. | * وبر، ماکس، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۶۷ش. | ||
* هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. | * هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. | ||
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، امامخمینی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم | * هاشمی رفسنجانی، اکبر، امامخمینی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۵ش. | ||
* هینداس، باری، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. | * هینداس، باری، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
حمید فاضل | ==پیوند به بیرون== | ||
*حمید فاضل قانع، [https://books.khomeini.ir/books/10008/130/ قدرت]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶. | |||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هشتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هشتم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:مفاهیم سیاسی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۳
قدرت، توانمندی اثرگذاری در روابط انسانی برای دستیابی به منافع فردی یا گروهی.
قدرت در اصطلاح به معنای تحمیل اراده به دیگران و بهاطاعتدرآوردن آنها برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب است. به باور امامخمینی قدرت به معنای احاطه تام و فراگیر خداوند بر همه موجودات و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او میگیرند.
امامخمینی با توجه به خاستگاه و انگیزههای متفاوتی که برای قدرت وجود دارد، آن را به دو نوع قدرت مشروع/ الهی و قدرت نامشروع/ شیطانی تقسیم میکرد. ایشان منبع مشروعیتساز قدرت سیاسی را قدرت خداوند میدانست.
در نظر امامخمینی، منابع قدرت در جمهوری اسلامی عبارتاند از: باورهای دینی، پشتیبانی مردم، آگاهی و هوشیاری آنان. ایشان قدرت را در معرض فساد و آسیبهایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، غرور، سرکشی، ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب آزادی از مردم میدانست؛ به همین دلیل همواره برای مهار قدرت، کارگزاران حکومت را به رعایت تقوا و عدالت و تمکین به قانون توجه میداد.
مفهومشناسی
قدرت به معنای توانایی است[۱] و در اصطلاح قدرت در جامعه انسانی به معنای امکان تحمیل اراده[۲] حتی با وجود مقاومت دیگران[۳] میباشد و شامل مجموعهای از عوامل مادی و معنوی است[۴] که به صورت قهری یا اختیاری موجب به اطاعت درآوردن دیگر انسانها[۵] برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب[۶] میشود؛ از اینرو قدرت، مفهومی نزدیک و مترادف با «سلطه»[۷] و غلبه یا چیرگی[۸] دارد. استفاده از ابزار قدرت گاهی تنبیهی و گاهی تشویقی است و نوعاً برای فرد یا گروهی فراهم میگردد که از «نفوذ» اجتماعی برخوردار باشند.[۹] این نفوذ گاهی با «زور» و «اجبار» به دست میآید و طبعاً سلطه ناشی از آن با رضایت فرمانبردار همراه نیست؛ ولی گاهی بهرهگیری از قدرت، مبتنی بر رضایت فرمانبردار است که در این صورت «اقتدار» نامیده میشود و ویژگی بارز آن، وجود مجموعهای از باورهاست که به فرد یا گروه خاص برای استفاده از قدرت، مشروعیت میبخشد.[۱۰] پذیرش اجتماعی اینگونه از قدرت همواره رهبران نظامهای سیاسی را به بهرهگیری از این شیوه خاص برای اعمال نفوذ، متمایل میسازد؛[۱۱] اما بهکارگیری زور و اجبار در حالیکه فاقد ویژگی پذیرش همگانی باشد، نشانه بیثباتی آن قدرت است.[۱۲]
پیشینه
قدرت به مثابه یک میل طبیعی در نهاد انسان، از قدمتی به درازای تاریخ بشر برخوردار است و همواره در طول تاریخ در روابط و مسائل اجتماعی دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بودهاست.[۱۳] در طول تاریخ، انسانها همواره بر سر قدرت با یکدیگر در کشمکش و جنگ بودهاند و این سنت الهی است که پیروزی و شکست و روزهای اقتدار همیشه میان مردم دست به دست میشدهاست.[۱۴] در روند زندگی اجتماعی انسانها به این خودآگاهی دست یافتهاند که برای استیفای منافع خود، نیازمند بهرهبرداری از ابزار قدرتاند.[۱۵]
رویآوردن بشر به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای طبیعت وی باشد[۱۶] و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از انتخاب[۱۷] یا اضطرار[۱۸] دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،[۱۹] در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند سازماندهی است. این خودآگاهی دربارهٔ لزوم وجود کسانی که در جامعه، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند جامعهپذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در اندیشه پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به عدالت و فضیلت تأکید شدهاست؛[۲۰] اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون علوم سیاسی با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک هدف و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید نظم سیاسی و اجتماعی را پدیدآورده، حفظ کند.[۲۱]
قدرت در فرهنگ اسلامی
قدرت با این عنوان که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، در هر مکتب فکری و سیاسی دارای خاستگاه معرفتی و ارزشی ویژه است. مسلمانان در پرتو آموزههای دینی، قدرت را از صفات کمال وجودی خدا[۲۲] بهشمار میآورند؛ بر این اساس، قدرت الهی به معنای آن است که اگر بخواهد میتواند کاری را انجام دهد و اگر بخواهد میتواند آن را ترک کند.[۲۳] در این برداشت به صدور آگاهانه و اختیاری فعل از سوی فاعل، توجه و تأکید شدهاست.[۲۴] در قرآن به این حقیقت تصریح شده که «خدا بر هر چیز تواناست»[۲۵] و «همه نیرو و قدرت از آنِ خداست»؛[۲۶] پس هر جا قدرت و نیرویی باشد، جلوهای از قدرت الهی است و موجودات از خود و گسسته از خدا، قدرتی ندارند.[۲۷] قدرتطلبی یک گرایش و نیاز طبیعی در وجود آدمی است؛ البته نه اینکه یک آرمان باشد، بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف برتر و کمال وجودی است، تا زمانی که این میل سرشتی در چارچوب نظام معنایی توحیدی باشد؛ یعنی هم در مرحله کسب قدرت و هم در مرحله بهکارگیری آن، انسان متوجه باشد که قدرت میتواند وسیله کمال آدمی باشد.[۲۸]
از سوی دیگر، بر اساس آموزههای قرآن کریم مسلمانان وظیفه دارند هر چیزی را که در قدرت دارند، برای مقابله با دشمنان فراهم سازند تا به وسیله آن دشمن را بترسانند؛[۲۹] همچنین بهکارگیری قدرت در تنظیم روابط انسانی باید برای رسیدن به اهدافی مانند برپایی عدالت و قسط،[۳۰] گسترش خداپرستی و نهادینهسازی ارزشهای دینی[۳۱] باشد.
به عقیده امامخمینی قدرت به معنای «احاطه تام و فراگیر» خداوند بر همه موجودات[۳۲] و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او میگیرند؛[۳۳] بنابراین دیگر قدرتها نیز در طول قدرت الهی و به جهت انتساب به آن دارای مراتبی از کمال است.[۳۴] در عرصه اجتماعی نیز قدرت مبتنی بر چنین باوری در جهت نفع همه افراد جامعه و تمام بشریت است و اساساً هر چه هست برای نفع و تربیت انسان است.[۳۵]
انواع و اقسام
قدرت که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، از نگاه امامخمینی با توجه به خاستگاه، انگیزهها و نگاههای متفاوتی که وجود دارد، به انواع و اقسامی تقسیم میشود. قدرت گاهی به دلیل غلبه حب نفس طغیان میکند.[۳۶] با تکیه بر این پشتوانه معرفتی میتوان قدرت را به قدرت الهی و مشروع و قدرت نامشروع و شیطانی تقسیم کرد؛[۳۷] بدین ترتیب قدرت تنها زمانی که در طول قدرت الهی و در سایه آن تعریف شده باشد، پذیرفتنی است.[۳۸] قدرت نامشروع در سخنان امامخمینی با مفاهیم و اصطلاحاتی مانند طاغوت،[۳۹] دیکتاتوری[۴۰] و استبداد[۴۱] معرفی شده که ثمره آن سرکوب استعدادهای اجتماعی و به بندکشیدن ملت و ویرانی مملکت است.
از سوی دیگر، در اندیشه امامخمینی، با توجه به خاستگاه و ساختار الهیِ قدرت، چهره معنوی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است و در این چارچوب، قدرت اللهاکبر، قدرت خون سیدالشهدا (ع)، قدرت غیبی الهی و قدرت ایمان تبیین شده[۴۲] و بر این امر تأکید شدهاست که عوامل مادیِ قدرت نیز تنها در پرتو قدرت معنوی معنا پیدا میکنند و میتوانند اثرگذار باشند.[۴۳]
مبانی و اهداف قدرت مشروع
مشروعیت قدرت و شیوه استفاده از آن در جامعه، به خاستگاه معرفتی آن بازمیگردد و معمولاً در حوزه قدرت سیاسی اهمیت خود را نشان میدهد؛ زیرا قدرت اگرچه دارای مؤلفههای مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و علمی است،[۴۴] مهمترین بعد آن، قدرت سیاسی است که دیگر ابعاد و مؤلفهها را پوشش میدهد و مشروعیت قدرت نیز معمولاً در حوزه قدرت سیاسی خود را نشان میدهد. امروزه در دانش سیاسی که بر خودبسندگی عقل آدمی استوار است، مشروعیت قدرت به مثابه توانایی کنش یا حق کنش،[۴۵] تنها در روابط مادی و اینجهانی جستجو میشود؛[۴۶] اما اگر پایگاه معرفتی جامعه بر گونهای از هستیشناسی استوار باشد که به ربوبیت مطلق الهی باور دارد، مشروعیت قدرت انسان در امتداد قدرت خداوند ارزیابی خواهد شد.[۴۷] در این نگرش، چنانکه امامخمینی تأکید کردهاست، همه قدرت تنها یک قدرت است و آن قدرت نیز برای نفع همه افراد و جامعه انسانی است.[۴۸] ایشان دربارهٔ قدرت سیاسی مشروع معتقد است منبع مشروعیتساز قدرت خداوند است و هر شیوهای از اعمال قدرت و حاکمیت باید از او سرچشمه بگیرد[۴۹] و قدرت وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف است و کسب قدرت سیاسی، زمانی مطلوب است که همچون ابزاری بتواند اهداف و غایات ویژهای همچون اجرای احکام الهی از طریق برپایی حکومت دینی[۵۰] و برقراری عدالت[۵۱] را تأمین کند. آنچه در اصول ۲ و ۳ و ۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص برقراری نظم و امنیت، حل و فصل دعواها و اختلافات، اقامه حدود الهی، تأمین آزادی، رشد و تعالی و رساندن انسان به جایگاه شایسته خود آمدهاست در همین راستا میباشد. به عقیده امامخمینی در این صورت، کسب قدرت و حکومت امری لازم و ضروری است،[۵۲] همانگونه که حفظ آن، ازجمله نظام جمهوری اسلامی نیز برای تداوم اهداف و غایات یادشده، از مهمترین واجبات عقلی و شرعی بهشمار میرود.[۵۳] امامخمینی بر اساس خاستگاه و غایت الهی قدرت و باوری که به رابطه عمیق قدرت و اخلاق داشت، مردم را به ابزارهای معنوی قدرت توجه میداد و همواره باورهای دینی، پشتیبانی مردم[۵۴] و آگاهی و هوشیاری آنان[۵۵] را از منابع قدرت در جمهوری اسلامی ایران معرفی میکرد. ایشان در پرتو همین نگاه، حکومت پهلوی را که تکیه بر قدرت نظامی و حمایت بیگانگان داشت، طاغوتی میخواند[۵۶] و شیوه کاربرد قدرت در آن رژیم را خیانت و جنایت مینامید.[۵۷]
دیدگاه امامخمینی دربارهٔ قدرت در رفتار ایشان نیز کاملاً جلوهگر بودهاست. ایشان در پرتو رویکرد اخلاقی و عرفانی خویش که قدرت را در خاستگاه و غایت، مظهر خیر و کمال میدانست و خدا را صاحب قدرت مطلق برمیشمرد، به چنان قدرت معنوی دست یافته بود که از هیچ قدرتی به جز خدا نمیترسید[۵۸] و این قدرت معنوی را اطرافیان در واکنشهای ایشان به رخدادهای مهم دوران انقلاب اسلامی، ترور شخصیتها و حوادث جنگ تحمیلی بارها مشاهده کرده بودند.[۵۹]
آسیبشناسی
در قرآن کریم به نقش قدرت و قدرتمندان در فساد جامعه اشاره شدهاست[۶۰] و بررسی آموزههای قرآنی نشان میدهد که قرارگرفتن قدرت در دست ظالمان و ستمکاران از رهگذر خودشیفتگی،[۶۱] نقدناپذیری[۶۲] و طغیان و سرکشی آنان،[۶۳] آسیبهای بسیاری را به افراد، گروهها و جوامع انسانی وارد میکند. به همین دلیل، امامخمینی قرار گرفتن قدرت را در دست نااهلان یکی از آفتها و آسیبهای مهم قدرت میدانست و دربارهٔ آن هشدار میداد و تأکید میکرد نباید قدرت به دست اشخاص غیر مهذب برسد. به عقیده ایشان قدرت که کمال است، اگر به دست اشخاص فاسد برسد، آن را به فساد میکشانند.[۶۴]
امامخمینی بر این باور است بر اساس آموزههای اسلامی، قدرت اگرچه ماهیت بدی ندارد و نعمتی الهی برای کمال آدمی بهشمار میآید، اما این نعمت نیز همانند دیگر نعمتهای الهی میتواند در معرض فساد و آسیبهایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، غرور، طغیان و سرکشی و ظلم و ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب آزادی از مردم قرار گیرد.[۶۵] از اینرو اندیشهوران سیاسی همواره به احتمال انحراف صاحبان قدرت، توجه ویژه کردهاند. قدرت به دلیل ماهیت خود، اگر در دست انسان خودساختهای باشد، میتواند ملتی را به کمال برساند و جهانی را آباد کند و بهعکس اگر قدرت در دست فردی مستبد و ناصالح باشد، ویرانیها، آسیبها و پیامدهای ناگواری را به وجود خواهد آورد.[۶۶]
راهها و شیوههای مهار قدرت
قدرت زمینه فسادآوری دارد و همین امر موجب میشود که در هر جامعهای برای مهار قدرت و قدرتمندان از راهها و شیوههای گوناگون و شرایط و تدابیر ویژه شامل انواع عوامل درونی و ساختاری استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میشود.
- مراقبتهای اخلاقی و مهار درونی: در مکتب اسلام مهار نفس و مراقبت درونی، اصلی بنیادین در تمام شئون زندگی انسان بهویژه قدرت است که زمینه طغیان، فساد و تباهی بیشتری دارد؛ همچنین برخورداری از عدالت[۶۷] و ملکه تقوا[۶۸] از شرایط به دست گرفتن قدرت در جامعه دانسته شدهاست، به گونهای که در اصل ۱۰۹ قانون اساسی آمدهاست حاکم بدون برخورداری از عدالت و دیگر شرایط، حق اعمال قدرت را ندارد. امامخمینی بر اساس تعریف قدرت سیاسی در متن جهانبینی اسلامی، مهار و کنترل قدرت را نیز در همان چارچوب تبیین میکند. از نظر ایشان قدرت و حکومت باید در اختیار انسانهای مهذبی باشد که عادل و اسلامشناس باشند؛[۶۹] بنابراین ولایت فقیه که در راستای ولایت پیامبر اکرم(ص) و امامان (ع) است، گزینه مناسبی برای قرارگرفتن در رأس هرم قدرت سیاسی در جامعه مسلمان است. به عقیده ایشان این کانون قدرت، به دلیل همراهی با عدالت،[۷۰] آسیبناپذیر است؛ زیرا به محض انجامِ عمل مخالفِ عدالت، ولایت او از میان میرود.[۷۱]
- نظارت همگانی: قرآن کریم هر گونه دگرگونی در سرنوشت جامعه را در گرو عملکرد تکتک مردم میداند.[۷۲] در برخی روایات نیز افراد جامعه در برابر رخدادهای اجتماعی مسئول و نظارت، وظیفه همه امت اسلامی شمرده شدهاست[۷۳] و در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آن تأکید شدهاست. این نظارت عمومی و مراقبت اجتماعی در شرایطی که علاوه بر حاکمیت قانون، همه در برابر آن یکسان باشند،[۷۴] از طریق امر به معروف و نهی از منکر،[۷۵] انتقاد و نصیحت[۷۶] و مشورت و رایزنی[۷۷] به دست میآید. به نظر امامخمینی در جامعه اسلامی صاحبان قدرت و مردم در برابر یکدیگر مسئولاند و پرسشگری و نظارت در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه مردم در برابر صاحب قدرت است[۷۸] که میتوانند تا اقدام عملی در برابر تخلف صاحب قدرت، پیش روند.[۷۹] در نگاه ایشان اصل مردماند که باید بر تمام نهادهای قدرت و حاکمیت نظارت کنند و از این رهگذر، قدرت را مهار کنند.[۸۰] بنا بر اصول ۵۴، ۵۵، ۷۶، ۸۴، ۸۶ و ۱۷۴ قانون اساسی دستگاههای نظارتی شامل مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان قانون اساسی و نیز سازمانها و نهادهای نظارتی و کنترلیِ ویژه مانند سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، دیوان عدالت اداری و مانند آن میباشد.
- اصل تفکیک قوا: امروزه در بیشتر کشورها اصل تفکیک قوا به گونهای پذیرفته شدهاست. در جمهوری اسلامی ایران نیز به موجب اصل ۵۷ قانون اساسی، قدرت تقسیم میشود و قوای سهگانه مجریه، قضاییه و مقننه مستقل از یکدیگرند. امامخمینی نیز در معنا بر مفهوم تفکیک قوا و استقلال نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضایی برای دوری از هرج و مرج تأکید کردهاست.[۸۱]
- قانونگرایی: مهمترین راهکار بیرونی قدرت وجود قوانین فراگیر و پایبندی به آن بهویژه از سوی صاحبان قدرت است و نقش قوانین اساسی در جوامع مختلف نقشی بس مهم بهشمار میرود. در جمهوری اسلامی ایران نیز قدرت موجود در سطوح مختلف بر اساس قانون اساسی و قوانین عادی توزیع شده و بخشی از دستگاهها به عنوان ضمانت اجرایی آن معرفی شدهاست؛ اما در این راستا نقش مردم و آرای عمومی تعیینکننده است. امامخمینی که در دوره غیبت، مشروعیت قدرت را در گرو رهبریِ فقیه عادل میداند، بر مراجعه به آرای عمومی برای انتخاب زمامدار و ساختار مناسب توزیع قدرت برای دوری از فسادِ صاحبان قدرت تأکید میکند.[۸۲] قدرت سیاسی در حکومت الهی با توجه به گزینش حاکم از طریق انتخابات و اراده آزاد مردم، علاوه بر الزامات درونی برآمده از عدالت و تقوا، به صورت ساختاری و از طریق قانون و نهادهای مدنی و سیاسی نیز صورت میگیرد، به گونهای که زمامدار و کارگزاران حکومت باید در برابر مردم پاسخگو باشند.[۸۳]
از سوی دیگر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرارگرفتن امامخمینی در جایگاه رهبری نظام اسلامی، ایشان همواره بر حاکمیت قانون ازجمله دربارهٔ خود[۸۴] و پرهیز از خودسری[۸۵] در تمام سطوح قدرت تأکید میکرد؛ چنانکه بیدرنگ پس از برپایی جمهوری اسلامی، خواستار تصویب قانون اساسی شد[۸۶] و نخستین و مهمترین گام عملی را در مهار قدرتِ کارگزاران حکومت برداشت. ایشان در طول ده سال رهبری نظام اسلامی، همواره با توجهدادن به کارگزاران حکومت به رعایت تقوا و عدالت و تمکین آنان به قانون، نقش عملی خود را در مهار و هدایت قدرت به شایستگی ایفا کرد.[۸۷] ایشان با تأکید بر لزوم معلومبودن حدود و مقیدبودن همه مسئولان و تکتک مردم به قانون و پذیرش آن، خاطرنشان کردهاست خود ایشان هم ممکن است با بسیاری از چیزها مخالف باشد، ولی وقتی قانون شد میپذیرد.[۸۸] (ببینید: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۹۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۷.
- ↑ وبر، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ۱۳۹.
- ↑ فروند، جامعهشناسی ماکس وبر، ۲۳۲.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۵.
- ↑ مکآیور، جامعه و حکومت، ۱۰۱؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۴۷.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۰؛ میاح، اصطلاحات سیاسی، ۶۴.
- ↑ حسینی قائممقامی، قدرت و مشروعیت، ۸۷.
- ↑ بخشایشی اردستانی، اصول علم سیاست، ۷۳.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۱؛ مطهرنیا، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل، ۱۲۵.
- ↑ امبلاو، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، ۱۱۰.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۰۰.
- ↑ گیدنز، سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی، ۲۲۴–۲۲۷.
- ↑ راسل، قدرت، ۲۸.
- ↑ آل عمران، ۱۴۰.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۶.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.
- ↑ هابز، لویاتان، ۱۳۸.
- ↑ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.
- ↑ افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.
- ↑ کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۶–۲۹۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۰۷.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۷.
- ↑ بقره، ۲۰.
- ↑ بقره، ۱۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۴۸–۴۹ و ۱۲۸.
- ↑ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۱۱۳ و ۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ انفال، ۶۰.
- ↑ حدید، ۲۵.
- ↑ حج، ۴۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۹ و ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳ و ۷۰.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۵ و ۸۸–۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۹۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۳ و ۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۹۴–۴۹۵؛ ۱۳/۱۸۵ و ۱۶/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۰ و ۷/۵۳۱.
- ↑ سیدباقری، ماهیت و مؤلفهها، ۸۵.
- ↑ هینداس، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ۱–۲.
- ↑ راش، جامعه و سیاست، ۴۸–۴۹؛ گالبرایت، آناتومی قدرت، ۱۰–۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۳–۳۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵–۱۸، ۸۵، ۱۶۱ و ۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۳.
- ↑ ← هاشمی رفسنجانی، ۱۳۶–۱۳۷، ۱۴۴–۱۴۶ و ۲۹۱–۲۹۳.
- ↑ نمل، ۳۴؛ بقره، ۲۰۵.
- ↑ مائده، ۱۸.
- ↑ بقره، ۲۰۶.
- ↑ نازعات، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۶۷ و ۱۸/۲۰۵–۲۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ نساء، ۵۸؛ مائده، ۸.
- ↑ مائده، ۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۴.
- ↑ رعد، ۱۱.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۶/۲۲ و ۳۰.
- ↑ سیدباقری، قدرت سیاسی، ۳۴۴–۳۵۱.
- ↑ آل عمران، ۱۱۴؛ هود، ۱۱۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۰۳.
- ↑ شورا، ۳۸؛ آل عمران، ۱۵۹؛ نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۱–۸۴؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۵/۳۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰ و ۱۰/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۲۶؛ ۸/۵ و ۱۰/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۱–۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۸/۴۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۱ و ۹/۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴ و ۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۳–۴۱۶ و ۴۵۲–۴۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- افلاطون، جمهور، ترجمه فوائد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۶۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ام بلاو، پیتر، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، چاپشده در عقلانیت و آزادی؛ مقالاتی از ماکس وبر و دربارهٔ ماکس وبر، ترجمه یدالله موقن و احمد تدین، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- بخشایشی اردستانی، احمد، اصول علم سیاست، تهران، آوای نور، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حسینی قائممقامی، سیدعباس، قدرت و مشروعیت، تهران، سوره، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راسل، برتراند، قدرت، ترجمه نجف دریابندری، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۱ش.
- راش، مایکل، جامعه و سیاست، مقدمهای بر جامعهشناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، گنجینه، چاپ دوم، ۱۳۵۲ش.
- سیدباقری، سیدکاظم، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۴ش.
- سیدباقری، سیدکاظم، ماهیت و مؤلفههای قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، مجله کتاب نقد، شماره ۵۹–۶۰، ۱۳۹۰ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، ۱۴۱۶ق.
- عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
- فارابی، ابونصر، احصاء العلوم، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- فروند، ژولین، جامعهشناسی ماکس وبر، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، نیکان، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سیوپنجم، ۱۴۲۵ق.
- کلگ، استوارت آر، چارچوبهای قدرت، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گالبرایت، جان کنت، آناتومی قدرت، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران، سروش، ۱۳۸۱ش.
- گیدنز، آنتونی، سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی، ترجمه منوجهر صبوری، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۹۱ش.
- مطهرنیا، مهدی، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مکآیور، رابرت موریس، جامعه و حکومت، ترجمه ابراهیم علی کنی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ سوم، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- میاح، عبدالرحمن، اصطلاحات سیاسی، زیر نظر ناصر جمالزاده، قم، پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- نایینی، میرزامحمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه المله، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- وبر، ماکس، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، امامخمینی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- هینداس، باری، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون
- حمید فاضل قانع، قدرت، دانشنامه امامخمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.