ظلم

از ویکی امام خمینی

ظلم، تجاوز از حد و تعدی به حقوق دیگران.

ظلم به معنی ضایع‌کردن حق دیگران، همواره با زندگی اجتماعی بشر بوده ‌است؛ چراکه در زندگی جمعی است که فرد در برابر دیگری حقی پیدا می‌کند یا از آن محروم می‌شود. ظلم مفهومی وسیع با درجات متفاوت دارد. فرهنگ دینی، در کنار ظلم، ستم‌پذیری را نیز نکوهش می‌کند؛ چنان‌که تاریخ شیعه، حاکی از مبارزه دائمی شیعیان با ظلم است.

امام‌خمینی با ظالمانه‌شمردن نظام شاهنشاهی، اسلام را از اساس مخالف با این نظام دانسته، معتقد بود در حکومت پهلوی به ایران از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ظلم ‌شده است. ایشان هدف از حکومت اسلامی را قطع ریشه ظلم می‌دانست.

طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، سیاست خارجی ایران بر نفی هرگونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر استوار است. از همین رو امام‌خمینی تأکید داشت انقلاب اسلامی به دولت‌های طرفدار ظالم و مظلوم، نگاه یکسان ندارد و همواره مدافع مظلوم خواهد بود.

معنی

ظلم به معنای ناقص‌کردن حق[۱] و قراردادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد[۲] است؛ چنان‌که شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در زمان و مکان غیر مناسب نیز می‌شود[۳]؛ از این‌رو هر عمل مخالف حق یا ضایع‌کننده آن، ظلم به‌شمار می‌آید.[۴]

ظلم، بیشتر در معنای تجاوز به حقوق دیگران به کار می‌رود؛ اما در قرآن کریم که همراه مشتقات آن بیش از ۳۰۰ بار در آن آمده،[۵] مفهوم عام‌تری دارد[۶] و ظلم انسان به حق خدا،[۷] مردم[۸] و خویش[۹] را هم دربر می‌گیرد. در واقع همه این موارد، ظلم به خویشتن محسوب می‌شوند.[۱۰] در قرآن کریم شرک،[۱۱] فتنه‌انگیزی،[۱۲] تکذیب پیامبران الهی (ع) و ایمان‌نیاوردن به آنان،[۱۳] قتل نفس،[۱۴] هم‌پیمانی مسلمانان با کفار[۱۵] و مسخره‌کردن آیات الهی[۱۶] از مصادیق ظلم شمرده شده‌است.

ماده «بغی» و «عدو» به معنای افراط و تجاوز از حد،[۱۷] اگرچه مفهومی عام‌تر از ظلم دارد؛ اما در مواردی، به معنای ظلم نزدیک می‌شود که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده‌است.[۱۸] در برابر مفهوم ظلم که دارای قبح عقلی است،[۱۹] مفهوم عدل و عدالت قرار دارد. خداوند در قرآن، ظلم را از خود نفی کرده[۲۰] و همه امور خود را بر محور عدل و داد شمرده‌است[۲۱]؛ همان‌گونه که انسان‌ها را به عدالت و دوری از ظلم، فراخوانده است[۲۲] (ببینید: عدالت اجتماعی).

پیدایش عدل و ظلم به معنی ضایع‌کردن حق دیگران، همراه با زندگی اجتماعی بشر بوده‌است؛ چون در زندگی جمعی است که فرد در برابر دیگری حقی پیدا می‌کند یا از آن محروم می‌شود.[۲۳] نخستین ظلم در عرصه اجتماعی نیز به دست یکی از فرزندان آدم(ع) با کشتن برادر خود صورت گرفت.[۲۴] از آیات قرآن بر می‌آید که شرک بزرگ‌ترین مصداق ظلم است[۲۵] و در میان اقوام نخستین بشر، ازجمله قوم نوح(ع)[۲۶] و پس از آن، اقوام دیگر[۲۷] وجود داشته‌است.

ویژگی و ابعاد ظلم

ظلم مفهومی وسیع و درجات و مراتب گوناگونی دارد.[۲۸] در معارف و آموزه‌های دینی حقوق فراوانی بر عهده انسان گذاشته شده‌است که از حق خداوند تا خود و پدر و مادر و فرزندان و همسایه و حتی دشمن را دربر می‌گیرد.[۲۹] تجاوز به حقوق هر صاحب حقی، حتی حیوانات، ستم شمرده می‌شود.[۳۰] مراتب ظلم از نظر زشتی نیز همسان نیست و نمی‌توان ستم به یک فرد را هم‌تراز ستم شاهان و مستکبران به زیردستان و ملت‌های ستمدیده قرار داد.[۳۱]

از سوی دیگر، قرآن کریم ستم‌پذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده و از تحمل ظلم بازداشته است[۳۲]؛ چنان‌که برای مظلوم، حق دفاع و مقابله قائل شده[۳۳] و در صورت توانایی‌نداشتن مظلوم برای دفاع، وظیفه هجرت را برای او تعیین کرده و اجازه تسلیم و پذیرش ستم و همراهی با ستمکار را نداده‌است[۳۴] و ستمدیده، اگر خود موجب ستم را فراهم نکرده باشد، پاداش خواهد داشت.[۳۵]

از نگاه امام‌خمینی، مظلوم‌شدن با زیر بار ظلم رفتن و تن‌دادن به آن که از تزکیه‌نداشتن نشئت می‌گیرد، تفاوت دارد[۳۶]؛ ظلم‌پذیری بر خلاف خواست و نظر انبیاست[۳۷] و مذموم‌تر از خود ستم به حساب می‌آید[۳۸] و از مصادیق ظلم به خویشتن است.[۳۹] سازش با ظالم از بزرگ‌ترین و بارزترین آثار جهنمی‌شدن به‌شمار می‌آید[۴۰]؛ از این‌رو اعتراض به ستمکارانی که مرتکب خلاف و جنایت می‌شوند، لازم است.[۴۱] امام‌خمینی بر آن است که ظلم ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی به ملت ایران، موجب وابسته‌شدن فرهنگ و خوکردن ملت به قلدری و دیکتاتوری شده بود؛ چنان‌که ملت به خود، حق دخالت در هیچ امری را نمی‌داد و اعتراضی نمی‌کرد[۴۲]؛ ملت ایران با تغییر در روحیه خود، از پذیرش ستم خودداری کرد و با اعتراض و انقلاب، نظام طاغوتی را تغییر داد.[۴۳]

آثار و پیامدهای ظلم

قرآن کریم همه مردم را به نوعی آلوده به ظلم دانسته‌است[۴۴] و برخی از ظالمان را مشمول لعن[۴۵] و دور از هدایت،[۴۶] مغفرت[۴۷] و رستگاری،[۴۸] شمرده و وعده هلاکت به آنان داده‌است.[۴۹] ظالم در روز قیامت، هراسناک از دستاورد خویش،[۵۰] بدون یاور و شفیع خواهد بود[۵۱] و دچار عذاب الهی[۵۲] و نیز هیزم دوزخ[۵۳] خواهد شد. از نگاه قرآن عقوبت ظالمان، تنها اخروی نیست، بلکه ظلم در دنیا نیز پیامدهایی برای آنان دارد[۵۴]؛ زیرا ظلم باعث نابودی امت‌ها می‌شود[۵۵] و ظالمان، خود گرفتار ستمکاران دیگری خواهند شد.[۵۶] عواقب برخی از مصادیق ظلم، تنها دامنگیر ظالم نمی‌شود، بلکه شامل همه کسانی که در برابر آن سکوت کرده‌اند نیز می‌شود.[۵۷]

پیامبر اکرم(ص) از ظلم نهی کرده، آن را باعث ویرانی دل‌ها شمرده[۵۸] و امام‌علی(ع) ظلم به مردم را گناهی نابخشودنی[۵۹] و گناهی که خدا آن را رها نخواهد کرد[۶۰] معرفی کرده و خدا را دشمن ستمکاران و در کمین آنان دانسته‌است.[۶۱] همچنین روایات، ظلم و ستم را از میان‌برنده نعمت‌ها و تغییردهنده آن و فرودآورنده سریع عذاب الهی شمرده‌اند[۶۲]؛ زیرا ظلم، جامعه را از اعتدال خارج می‌کند و در نهایت به انفجار می‌کشاند؛ از این‌رو حکومت با ستم دوام پیدا نمی‌کند.[۶۳] نیز ظلم و تجاوز، گناهی دانسته شده که انسان را به سوی هلاکت و سختی می‌برد،[۶۴] عمر را کوتاه می‌کند،[۶۵] مجازات آن، سریع‌تر از هر گناه دیگری داده می‌شود[۶۶] و باعث تاریکی‌های روز قیامت می‌گردد.[۶۷]

ضرورت و راه‌های مبارزه با ظلم

در قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع)، مبارزه با ظلم و ظالم، جایگاه ویژه‌ای دارد. خداوند به مظلوم اجازه داده‌است که با افشای بدی‌های ظالم، بر سر او فریاد بکشد و حق خود را بگیرد.[۶۸] مسلمانان برای از میان‌بردن زمینه‌های ظلم باید از تکیه‌کردن بر ستمکاران و کمک‌گرفتن از آنان بپرهیزند[۶۹]؛ همان‌گونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.[۷۰]

پیامبر (ص) نیز بهترین جهاد را بیان سخن عدل، نزد حاکم ستمگر دانسته‌است[۷۱] و خود آن حضرت حتی پیش از بعثت، با گروهی از جوانان برای دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم، در پیمانی به نام «حلف الفضول» شرکت کردند.[۷۲] امام‌علی(ع) هم در وصیت‌نامه خویش، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کرده‌است.[۷۳] زندگی همه امامان معصوم (ع)، همراه با مبارزه در مقابل دستگاه جور و ستم زمانه بوده‌است؛ اما شکل و روش مبارزه، در زمان‌های مختلف، فرق داشته‌است. در زمانی آشکار و با شمشیر بوده و در زمانی دیگر، پنهانی و با هدف افشای انحرافات و بی‌لیاقتی حاکمان وقت بوده‌است.[۷۴] مقصود از این‌مبارزه، تنها گرفتن حق ستمدیدگان نیست، بلکه نجات شخص ستمگر نیز می‌تواند بخشی از هدف باشد[۷۵] و مهم‌ترین هدف اجتماعی امام‌علی (ع)، گسترش عدالت و گرفتن حق ستمدیدگان بود.[۷۶]

امام‌خمینی مهم‌ترین دلیل رودررویی حضرت موسی(ع) با فرعون و حضرت ابراهیم(ع) با اشراف زمان خود[۷۷] و پیامبر اسلام(ص) با سرمایه‌داران قریش[۷۸] را ظلم آنان به فرودستان می‌دانست و معتقد بود پیامبران (ع) و بزرگان دین، در راه مبارزه با ظلم، صدمه‌های فراوان دیدند؛ حتی برخی سوزانده و برخی قطعه‌قطعه شدند.[۷۹] ایشان تأکید می‌کرد امت اسلامی و شیعیان نیز باید در راه مبارزه با ظلم به پیامبر (ص) و امام‌حسین(ع) اقتدا کنند.[۸۰]

امام‌خمینی جلوگیری از ظلم، خودسری، قانون‌شکنی، حفظ حقوق اسلام و ملت و برقراری عدالت اجتماعی‏ را از اهداف اسلام دانسته[۸۱] و وظیفه هر فرد در هر جای دنیا را پشتیبانی از مظلوم شمرده[۸۲] و بر جلوگیری از هر نوع چپاول، ظلم، اعمال غیر اسلامی و غیرانسانی و بر برقراری استقلال، آزادی و عدل اسلامی تأکید کرده‌است.[۸۳] ایشان تأکید می‌کرد حکومت اسلامی در حقیقت با هدف قطع ریشه ظلم به وجود می‌آید و زمامدار آن نباید و نمی‌تواند ظلم کند.[۸۴] در حکومت دینی اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستم، و بر میزان عدل و سیاست است و راهبری جامعه با موازین عقل و عدل و انصاف انجام می‌شود[۸۵] (ببینید: حکومت اسلامی)؛ چنان‌که در حکومت اسلامی مسلمانان موظف‌اند با پیروان ادیان دیگر (به شرط دشمنی‌نکردن آنان)، برخوردی مسالمت‌آمیز داشته باشند.[۸۶] امام‌خمینی نیز حکومت اسلامی را مؤظف می‌دانست از حقوق و امنیت اقلیت‌های دینی و مذهبی دفاع کند[۸۷] و به آنان اطمینان می‌داد که رفتار اسلام با اقلیت‌ها همواره همراه با عدالت بوده‌است[۸۸] (ببینید: اقلیت‌های دینی).

ظلم‌ستیزی تشیع و روحانیت شیعه

تاریخ شیعه و قیام‌های آن، نشان از مبارزه دایمی آنان با زورگویان دارد.[۸۹] عملکرد ابوذر، مالک اشتر، مقداد، میثم تمار و حجربن‌عدی در برابر حاکمان زمان خویش، نمونه حرکت‌های فردی شیعیان به‌شمار می‌آید و قیام امام‌حسین(ع)، نخستین و مهم‌ترین حرکت جمعی شیعه در مقابله با ظلم بود. قیام‌هایی مانند قیام توابین، مختار، زیدبن‌علی، سربداران و در زمان معاصر جنبش تنباکو، نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران، دلیلی بر سکوت‌نکردن شیعه در برابر ظالمان است.[۹۰] رویکرد مبارزه با ظلم در میان شیعیان، نتیجه سفارش فراوان امامان معصوم (ع) به مسلمانان به جهاد با ستم و دوری از ستمگران و ستایشگران آنان است[۹۱]؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی (ع) تأکید کرده‌است که خداوند از علما پیمان گرفته‌است که در برابر ستم ستمکاران، سکوت نکنند.[۹۲] امام‌خمینی معتقد بود امامان معصوم (ع) و یاران آنان، همواره با حاکمان ستمکار، مقابله و جان خود را در این راه فدا کردند[۹۳]؛ همچنان‌که امام‌علی(ع)، در آغاز خلافت خود و پیش از محکم‌شدن پایه‌های خلافت، با وجود پیشنهاد برخی از اصحاب، بر پذیرش حکومت معاویه بر شام که به معنای رضایت بر ظلم وی بود، امتناع کرد.[۹۴]

امام‌خمینی مبارزه با ظلم و دیکتاتوری و دولت‌های ظالم را از مبانی اختصاصی شیعه[۹۵] و از خصلت‌های ذاتی تشیع در طول تاریخ برشمرده و بر آن است که تأسیس حوزه علمیه قم، تلاش روشنفکران مذهبی در مراکز دانشگاهی و قیام ملت ایران به رهبری علما، اسلام شیعی را در جهان مطرح کرده‌است.[۹۶] از نظر ایشان، تاریخ شاهد است که شیعیان همان‌گونه که اهل ستیز با ظلم و بی‌عدالتی‌اند، در صورت دست‌یافتن به حکومت نیز بر مدار عدالت حرکت می‌کنند و از ستم می‌پرهیزند[۹۷]؛ چنان‌که بر خلاف روحانیت متعهد که هرگز سر آشتی با ظالمان نداشته،[۹۸] تاکنون یک عالم درباری یا وهابی در برابر ظلم، شرک و کفر، ایستادگی نکرده‌است.[۹۹]

امام‌خمینی با اذعان به تحمل سختی‌های بسیار روحانیان و حوزه‌های علمیه در راه حفظ اسلام و ترویج احکام الهی و قوانین قرآنی،[۱۰۰] بر آشتی‌ناپذیری روحانیت با حکومت ظلم و با ستمگران تأکید کرده و آن را از گناهان کبیره برشمرده است.[۱۰۱] ایشان با ظالمانه شمردن فرهنگ و اقتصاد سرمایه‌داری غرب و کمونیسم شرق،[۱۰۲] ارائه طرح و برنامه سازنده و دربرگیرنده منافع محرومان و پابرهنگان، برای جایگزین‌کردن نظام ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام را از وظایف علمای اسلام، محققان و کارشناسان اسلامی دانست[۱۰۳] و زیان کوتاهی علما و سکوت آنان در برابر ستمگران را متوجه اسلام خواند.[۱۰۴] از نظر ایشان هشداردادن ائمه (ع) دربارهٔ ورود به دستگاه ظلم خلفا، از آن‌رو بود که ورود فقیه و عالم دین، در دستگاه ستمکاران و اطاعت دستورهای آنان، موجب عظمت دستگاه ظلم و لکه‌دارشدن دین می‌شود و آنان را از امانتداری الهی ساقط خواهد کرد[۱۰۵] (ببینید: روحانیت و حوزه‌های علمیه).

امام‌خمینی سال‌ها پیش از آغاز نهضت اسلامی، همگان را به قیام اصلاحی برای خدا، با هدف مقابله با تعرض به اموال و نفوس و آبروی مسلمانان فرا خواند[۱۰۶] و در آغاز مبارزه خود یکی از اهداف نهضت را ساقط‌کردن رژیم ستمشاهی پهلوی[۱۰۷] و مبارزه با ظلم و خودسری رژیم شمرد و آمادگی خود را برای پیامدهای آن، ازجمله زندان و شکنجه و اعدام، اعلام کرد[۱۰۸]؛ همچنان‌که سختی‌های تبعید خود را که برای جلوگیری از نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی و دفع ستمکاری‌ها رخ داده بود، موجب نگرانی نمی‌دانست.[۱۰۹] ایشان با توجه به شرایط آن زمان و در خطر قرار گرفتن اصول اسلام، تقیه را حرام اعلام کرد[۱۱۰] و موارد لزوم تقیه را منحصر در فروع دین دانست[۱۱۱]؛ بر همین اساس، سکوت علما را در جایی که موجب تأیید و تقویت ظالم و جرئت بیشتر او شود، حرام خواند و برخی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، مانند احتمال تأثیرگذاری و نداشتن مفسده و ضرر و حرج را در اموری که مورد اهتمام دین است، ازجمله رودررویی با ظلم و ظالم، ساقط می‌دانست.[۱۱۲]

مقابله با ظلم و ظالم در خاندان امام‌خمینی نیز دارای سابقه است. پدر ایشان در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم، کوتاهی و غفلت نمی‌کرد و در همین راه نیز به شهادت رسید[۱۱۳]؛ همان‌گونه که عمه ایشان، برای قصاص برادر خویش، تلاش‌های فراوانی کرد و در نهایت قاتل را به دار مجازات رساند[۱۱۴] (ببینید: خانواده امام‌خمینی). امام‌خمینی با شهادت پدر، از همان کودکی، با مفاهیم ظلم و ظلم‌ستیزی آشنا شد. این مفاهیم در دوره‌های بعد، از درون دین‌باوری، بازتعریف شد و زمینه‌ای برای معماری یک اندیشه سیاسیِ مبتنی بر دین به وسیله ایشان گردید.[۱۱۵] روحیه مبارزه با استکبار در آغاز تحصیل علوم حوزوی، در ایشان وجود داشت[۱۱۶]؛ همان‌گونه که مبارزه علیه ظلم و جور را در سال‌های استبداد رضاشاهی آغاز کرد.[۱۱۷] ایشان دوره بیست‌ساله حکومت رضاشاه پهلوی را دوره فشار و تجاوز و دست‌اندازی به جان و مال و ناموس مردم شمرده[۱۱۸] و دولت او را ظالمانه و هم‌تراز کفر و اداره‌کنندگانِ آن را ستمکار خوانده‌است.[۱۱۹]

مقابله انقلاب اسلامی با ظلم

امام‌خمینی با ظالمانه شمردن نظام شاهنشاهی، اسلام را از اساس، مخالف با این نظام دانسته[۱۲۰] (ببینید: نظام سلطنتی) و معتقد بود حکومت فاسد پهلوی همه نیروی خود را برای ضربه‌زدن به اسلام و گسترش ظلم به کار گرفت.[۱۲۱] در حکومت پهلوی، علما، فرهنگیان و دیگر طبقات مردم در سراسر ایران از هیچ ظلمی دور نبودند و تنها به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسی، با حبس و شکنجه مجازات می‌شدند؛ اما دست اسرائیل و دیگر بیگانگان برای دخالت در امور اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور باز بود.[۱۲۲] در طول پنجاه سال حکومت پهلوی به همه مردم، از هر زبان و مذهب و قومیت، ستم روا داشته شد[۱۲۳] و ملت و مذهب و گروه‌های مختلف مانند بانوان، جوانان، روشنفکران و علمای اسلام، از ابعاد گوناگون فرهنگی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی، از رژیم پهلوی ستم دیدند.[۱۲۴]

در حالی‌که برخی می‌خواستند محمدرضا پهلوی را تبرئه کنند و ظلم و فساد رژیم پهلوی را متوجه عوامل دیگر رژیم بدانند، امام‌خمینی شخص او را مبدأ همه ظلم‌هایی معرفی کرد که در کشور صورت می‌گرفت.[۱۲۵] ایشان معتقد بود در حکومت پهلوی به ایران از نظر سیاسی،[۱۲۶] صنعتی و اقتصادی[۱۲۷] و مشی فرهنگی[۱۲۸] ظلم‌شده و انقلاب اسلامی ایران با همت مردم و اتکا به خداوند، رژیم فاسد و ظالم شاهنشاهی را نابود و دست چپاولگران را از میهن اسلامی کوتاه کرد[۱۲۹] و سپس به مبارزه با تجاوز ستمگران در کشورهای اسلامی ادامه داده و ضمن صدور انقلاب اسلامی، به سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه خواهد داد.[۱۳۰]

بر اساس اصل ۱۵۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی بر اساس نفی هر گونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر استوار است؛ امام‌خمینی نیز تأکید داشت که انقلاب اسلامی به دولت‌های طرفدار ظالم و مظلوم، نگاه یکسان ندارد، بلکه همواره مدافع مظلوم خواهد بود،[۱۳۱] میانجی‌گری میان ظالم و مظلوم را ظلمی بزرگ، به‌خصوص میانجی‌گری میان اسرائیل و فلسطین را غیر منطقی می‌دانست.[۱۳۲] ایشان منطق ظالمان جهان را غارت کشورهای مظلوم می‌شمرد[۱۳۳] و معتقد بود آمریکا با کودتای نظامی، به تحمیل مجدد محمدرضا پهلوی بر ایران در سال ۱۳۳۲ و تاراج ذخایر و سرمایه‌های کشور اقدام کرد[۱۳۴] (ببینید: امریکا). ایشان همچنین با نقد سازمان‌های بین‌المللی که ساخته دست جنایتکاران و در خدمت آنان‌اند، این سازمان‌ها را که به نام امنیت و طرفداری از حقوق بشر فعالیت می‌کنند، نابودکننده حقوق بشر، سازمان ناامنی و جمعیت طرفدار و پشتیبانِ ظالم نامید[۱۳۵] (ببینید: سازمان ملل متحد)؛ چنان‌که با توجه به عملکرد ابرقدرت‌ها، تبلیغات آنان دربارهٔ وحدت نژادی را دروغ و فریبی برای تداوم استثمار و ظلم در سراسر جهان ارزیابی می‌کرد.[۱۳۶]

پانویس

  1. قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.
  2. قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.
  3. راغب، مفردات، ۵۳۷.
  4. منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.
  5. عبدالباقی، المعجم المفهرس، ۴۳۶–۴۴۱.
  6. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۵۰۲.
  7. لقمان، ۱۳.
  8. شوری، ۴۲.
  9. فاطر، ۳۲.
  10. نحل، ۳۳؛ راغب، مفردات، ۵۳۸.
  11. لقمان، ۱۳.
  12. انفال، ۲۵.
  13. یونس (ع)، ۱۳.
  14. مائده، ۲۹.
  15. مائده، ۵۱.
  16. انعام، ۶۸.
  17. راغب، مفردات، ۱۳۶ و ۵۵۳.
  18. شوری، ۴۲؛ حجرات، ۹؛ بقره، ۲۳۱؛ نساء، ۱۴.
  19. طیب، اطیب البیان، ۱۰/۹۳.
  20. آل عمران، ۱۸۲؛ انفال، ۵۱؛ حج، ۱۰.
  21. آل عمران، ۱۸.
  22. مائده، ۸.
  23. جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۴/۳۷۲.
  24. مائده، ۲۸–۳۰.
  25. لقمان، ۱۳.
  26. هود، ۲۶؛ نجم، ۵۲.
  27. توبه، ۷۰.
  28. جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۷.
  29. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۶۱۸–۶۲۶.
  30. جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۶۷.
  31. جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۸–۳۸۹.
  32. بقره، ۲۷۹؛ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.
  33. حج، ۳۹.
  34. نساء، ۹۷.
  35. جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۲/۲۴۷.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴–۲۶۵ و ۱۸/۴۹۹.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱–۸۲.
  38. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۱۴.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۳۵.
  41. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۱۸.
  42. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۵۴–۲۵۵ و ۲۷۱.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۰ و ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.
  44. نحل، ۶۱.
  45. هود، ۱۸.
  46. بقره، ۲۵۸.
  47. نساء، ۱۶۸.
  48. انعام، ۲۱.
  49. ابراهیم (ع)، ۱۳.
  50. شورا، ۲۲.
  51. غافر، ۱۸.
  52. زخرف، ۶۵.
  53. جن، ۱۵.
  54. زمر، ۵۱؛ طور، ۴۷.
  55. فجر، ۶–۱۴.
  56. انعام، ۱۲۹.
  57. انفال، ۲۵.
  58. مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۱۵.
  59. کلینی، کافی، ۲/۴۴۳.
  60. کلینی، کافی، ۲/۳۳۱.
  61. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴–۴۵۵.
  62. آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۶.
  63. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۷۴۳–۷۴۴.
  64. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۸۹.
  65. آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۸.
  66. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۷۹.
  67. نهج‌الفصاحه، ۱۶۴.
  68. نساء، ۱۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۱۴۴.
  69. هود (ع)، ۱۱۳.
  70. انعام، ۶۸.
  71. کلینی، کافی، ۵/۶۰.
  72. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴/۱۳۰.
  73. مجلسی، بحارالانوار، ۴۲/۲۴۵.
  74. مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.
  75. مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.
  76. مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۵۰–۵۱.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۴–۳۸۵.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۴.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۴۸.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۲۸، ۳۲۸ و ۵۲۵.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵–۲۶۶.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
  86. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۳۵۳.
  87. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.
  88. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۱۹۲.
  89. باباصفری، ظلم‌ستیزی در شعر شیعی، ۱۱۵.
  90. باباصفری، ظلم‌ستیزی در شعر شیعی، ۱۱۶.
  91. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۱۷۷–۱۹۱.
  92. نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۳–۱۶۴.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۲–۵۳۳ و ۱۸/۱۵۵.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹–۱۶۰ و ۲۱۳–۲۱۴.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
  104. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۱۲–۱۱۳.
  105. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴–۱۴۵.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲–۲۳.
  107. صانعی، همراه با آفتاب، ۱۰۰.
  108. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۶.
  109. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۶۲.
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸.
  111. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۱.
  112. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۰.
  113. پسندیده، خاطرات، ۷۵–۷۶.
  114. رجبی، زندگینامه سیاسی امام‌خمینی، ۱/۹۷.
  115. قادری، خمینی روح‌الله، ۱/۱۰۶ و ۱۱۸–۱۱۹.
  116. مصطفوی، خاطره، ۴/۵–۶.
  117. رجائی، برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، ۴/۳۹.
  118. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰.
  119. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۳۹.
  120. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.
  121. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹.
  122. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱ و ۲/۳۲۴–۳۲۵، ۴۸۳.
  123. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۳۰؛ ۱۱/۵۶ و ۱۳/۱۵۱.
  124. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۷.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۲.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۵؛ ۶/۴۷ و ۱۱/۱۵۵؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
  128. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۷ و ۷/۳۳۸–۳۳۹.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۹.
  130. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
  131. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۴.
  132. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۹.
  133. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۳۳.
  134. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۹.
  135. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۱ و ۱۶/۴۳۱.
  136. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۷.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • باباصفری، علی‌اصغر، ظلم‌ستیزی در شعر شیعی، مجله شیعه‌شناسی، شماره ۱۸، ۱۳۸۶ش.
  • پسندیده، سیدمرتضی، خاطرات آیت‌الله پسندیده، گفته‌ها و نوشته‌ها، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، تحقیق عباس رحیمیان، قم، اسرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، تحقیق مصطفی خلیلی، قم، اسرا، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، تحقیق عباس رحیمیان، قم، اسرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رجائی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • صانعی، یوسف، همراه با آفتاب، قم، میثم تمار، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • عبدالباقی، محمدفواد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
  • قادری، سیدعلی، خمینی روح‌الله، زندگی امام‌خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مصطفوی، فریده، خاطره، چاپ‌شده در برداشتهایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۸، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۵، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام‌امیرالمؤمنین (ع)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
  • منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیه، قم، تفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • نهج‌الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.

پیوند به بیرون