سیدعباس ابوترابی‌فرد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
سید عباس ابوترابی فرد در اول شهریور 1342ش در سخنانی در مسجد جامع قزوین، از مردم خواست فریب تبلیغات دروغین دستگاه پهلوی را نخورند. او در آن سخنرانی، حکومت پهلوی را با دستگاه اموی مقایسه کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب 51، 9.</ref>  
سید عباس ابوترابی فرد در اول شهریور 1342ش در سخنانی در مسجد جامع قزوین، از مردم خواست فریب تبلیغات دروغین دستگاه پهلوی را نخورند. او در آن سخنرانی، حکومت پهلوی را با دستگاه اموی مقایسه کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب 51، 9.</ref>  
به همین سبب به [[ساواک]] احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و سپس تعهد داد علیه «مصالح مملکتی» اظهاراتی نکند.<ref>همان، 10-12.</ref> او در اول بهمن آن سال نیز در سخنانی در [[مسجد]] سلطانی قزوین، ضمن برشمردن ویژگی‌های یک پادشاه، غیرمستقیم از [[محمدرضاشاه]] انتقاد کرد و پس از آن دوباره به شهربانی احضار شد و تعهد کتبی از او اخذ گردید.<ref>همان، 14.</ref> در 19 دی 1345ش از امام‌خمینی اجازه‌ای در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد. امام‌خمینی ذیل معرف او نوشتند «معروف هستند».<ref>صحیفه امام، ج 1، 459.</ref> همین سند نشان از شناخت امام‌خمینی از او دارد. او در خرداد 1349ش پس از رحلت آیت‌الله سید‌محسن طباطبایی حکیم، همراه با جمعی از مدرسان [[حوزه علمیه قم]] در نامه‌ای به امام‌خمینی، رحلت آن مرجع را تسلیت گفتند.<ref>روحانی، ج 2، 576-577؛ سیر مبارزات یاران...، ج 5، 366؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، 222.</ref> او از همان سال در قزوین مقیم شد.<ref>قبادی، 29.</ref> به فعالیت‌های مذهبی پرداخت و در مواردی، در رفع گرفتاری‌های برخی از فعالان [[مذهبی]] می‌کوشید. ازجمله در مهر 1351ش همراه با جمعی از روحانیان قزوین در نامه‌ای به ریاست ساواک قزوین، خواستار آزادی دو تن از افراد مذهبی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 60.</ref>
به همین سبب به [[ساواک]] احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و سپس تعهد داد علیه «مصالح مملکتی» اظهاراتی نکند.<ref>همان، 10-12.</ref> او در اول بهمن آن سال نیز در سخنانی در [[مسجد]] سلطانی قزوین، ضمن برشمردن ویژگی‌های یک پادشاه، غیرمستقیم از [[محمدرضاشاه]] انتقاد کرد و پس از آن دوباره به شهربانی احضار شد و تعهد کتبی از او اخذ گردید.<ref>همان، 14.</ref> در 19 دی 1345ش از امام‌خمینی اجازه‌ای در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد. امام‌خمینی ذیل معرف او نوشتند «معروف هستند».<ref>صحیفه امام، ج 1، 459.</ref> همین سند نشان از شناخت امام‌خمینی از او دارد. او در خرداد 1349ش پس از رحلت آیت‌الله سید‌محسن طباطبایی حکیم، همراه با جمعی از مدرسان [[حوزه علمیه قم]] در نامه‌ای به امام‌خمینی، رحلت آن مرجع را تسلیت گفتند.<ref>روحانی، ج 2، 576-577؛ سیر مبارزات یاران...، ج 5، 366؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، 222.</ref> او از همان سال در قزوین مقیم شد.<ref>قبادی، 29.</ref> به فعالیت‌های مذهبی پرداخت و در مواردی، در رفع گرفتاری‌های برخی از فعالان [[مذهبی]] می‌کوشید. ازجمله در مهر 1351ش همراه با جمعی از روحانیان قزوین در نامه‌ای به ریاست ساواک قزوین، خواستار آزادی دو تن از افراد مذهبی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 60.</ref>
بر اساس گزارش ساواک، او در همان سال در تأسیس صندوق قرض‌الحسنه ولیعصر در قزوین نقش داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 63.</ref> از سال 1353ش مقرر شد تدریس دروس عالی حوزوی را در قزوین و در حوزه‌ای نوبنیاد آغاز کند.<ref>همان، 78.</ref> در همان سال سرپرستی [[هیئت جان‌نثاران حسینی]] را بر عهده داشت.<ref>همان، 82.</ref> هم‌زمان در هیئت علمیه قزوین عضویت داشت.<ref>همان، 86.</ref> او در سال 1354ش و پس از تأسیس [[حزب رستاخیز]] و واکنش [[مراجع تقلید]] ازجمله اعلامیه امام‌خمینی علیه آن، خواستار واکنش به تأسیس حزب مذکور شد.<ref>همان، کتاب 60، 70.</ref> [[ساواک]] قزوین در سال 1354ش از او به‌عنوان یکی از روحانیان طراز اول آن شهر نام برد.<ref>همان، کتاب 51، 94.</ref> او پس از سرکوبی تظاهرات مردم قم.<ref>19 دی 1356،</ref> در اعتراض به آن از اقامه [[نماز جماعت]] خودداری کرد.<ref>همان، 116.</ref> سپس همراه با روحانیان قزوینی در نامه‌ای به مراجع تقلید، آن واقعه را تسلیت گفتند و اقدام [[حکومت پهلوی]] را تقبیح نمودند.<ref>همان، 118-119.</ref> در چهلم واقعه تبریز.<ref>29 بهمن 1356.</ref>مجلس یادبودی را در مسجد شاه قزوین برگزار کردند.<ref>همان، 127؛ سیر مبارزات یاران...، ج 8، 447.</ref> این اقدامات باعث شد کمیسیون امنیت اجتماعی، تبعید او را از قزوین در دستور کار قرار دهد، ولی در نهایت از این تصمیم منصرف شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 147.</ref> او علی‌رغم تهدیدهای ساواک، به سخنرانی‌های انتقادی در قزوین ادامه می‌داد.<ref>همان، 156-157.</ref> از امام‌خمینی تجلیل می‌کرد.<ref>همان، 182؛ سیر مبارزات یاران...، 10، 96.</ref> نقش او در تظاهرات مردم قزوین در 2 مرداد 1357، ساواک را به این جمع‌بندی رساند که «هر چه زودتر در این مورد تصمیمات قاطع و جدی اتخاذ و نتیجه را اعلام دارند».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 188-189.</ref> پیرو آن گزارش، او در 23 مرداد دستگیر و به [[کمیته مشترک ضدخرابکاری]] اعزام شد.<ref>همان، 203.</ref> دستگیری او واکنش مردم قزوین را برانگیخت و آنان مغازه‌ها و دکاکین را بستند.<ref>همان، 205.</ref>تحصنی در آن شهر شکل گرفت.<ref>همان، 207.</ref> علما و اصناف قزوین نیز با صدور اعلامیه‌ای از دستگیری او و جمعی دیگر انتقاد کردند.<ref>همان، 237-240.</ref> این اعتراض‌ها باعث شد در 26 شهریور به ‌شرط عدم خروج از حوزه قضایی تهران، آزاد شود.<ref>همان، 263.</ref>
بر اساس گزارش ساواک، او در همان سال در تأسیس صندوق قرض‌الحسنه ولیعصر در قزوین نقش داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 63.</ref> از سال 1353ش مقرر شد تدریس دروس عالی حوزوی را در قزوین و در حوزه‌ای نوبنیاد آغاز کند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 78.</ref> در همان سال سرپرستی [[هیئت جان‌نثاران حسینی]] را بر عهده داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 82.</ref> هم‌زمان در هیئت علمیه قزوین عضویت داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 86.</ref> او در سال 1354ش و پس از تأسیس [[حزب رستاخیز]] و واکنش [[مراجع تقلید]] ازجمله اعلامیه امام‌خمینی علیه آن، خواستار واکنش به تأسیس حزب مذکور شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 60، 70.</ref> [[ساواک]] قزوین در سال 1354ش از او به‌عنوان یکی از روحانیان طراز اول آن شهر نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 94.</ref> او پس از سرکوبی تظاهرات مردم قم.<ref>19 دی 1356،</ref> در اعتراض به آن از اقامه [[نماز جماعت]] خودداری کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 116.</ref> سپس همراه با روحانیان قزوینی در نامه‌ای به مراجع تقلید، آن واقعه را تسلیت گفتند و اقدام [[حکومت پهلوی]] را تقبیح نمودند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 118-119.</ref> در چهلم واقعه تبریز.<ref>29 بهمن 1356.</ref>مجلس یادبودی را در مسجد شاه قزوین برگزار کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 127؛ سیر مبارزات یاران...، ج 8، 447.</ref> این اقدامات باعث شد کمیسیون امنیت اجتماعی، تبعید او را از قزوین در دستور کار قرار دهد، ولی در نهایت از این تصمیم منصرف شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 147.</ref> او علی‌رغم تهدیدهای ساواک، به سخنرانی‌های انتقادی در قزوین ادامه می‌داد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 156-157.</ref> از امام‌خمینی تجلیل می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 182؛ سیر مبارزات یاران...، 10، 96.</ref> نقش او در تظاهرات مردم قزوین در 2 مرداد 1357، ساواک را به این جمع‌بندی رساند که «هر چه زودتر در این مورد تصمیمات قاطع و جدی اتخاذ و نتیجه را اعلام دارند».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 188-189.</ref> پیرو آن گزارش، او در 23 مرداد دستگیر و به [[کمیته مشترک ضدخرابکاری]] اعزام شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 203.</ref> دستگیری او واکنش مردم قزوین را برانگیخت و آنان مغازه‌ها و دکاکین را بستند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 205.</ref>تحصنی در آن شهر شکل گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 207.</ref> علما و اصناف قزوین نیز با صدور اعلامیه‌ای از دستگیری او و جمعی دیگر انتقاد کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 237-240.</ref> این اعتراض‌ها باعث شد در 26 شهریور به ‌شرط عدم خروج از حوزه قضایی تهران، آزاد شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 263.</ref>
سید عباس ابوترابی فرد در سال 1358ش در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با رأی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد (معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، 19). پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی به تدریس دروس حوزوی در قزوین ادامه داد. تألیفات علمی او عبارت است از: 1. زبده‌المقال في خمس النبي و الال (تقريرات درس خمس آیت‌الله بروجردي). 2. تقريرات درس فقه (بحث طهارت) آیت‌الله بروجردي. 3. تقريرات درس فقه آیت‌الله حجت. 4. جهاد نفس. 5. حقيقت در سيماي حق. 6. يك دوره‌ فقه (در 10 جلد). 7. مباحث توحيد. 8. يك دوره‌ اصول (مباحث الفاظ و عقليه). او در سال 1377 ش، با حکم سید علی خامنه‌ای، مقام معظم رهبري، امامت جماعت مسجد امام حسين (ع) تهران را بر عهده گرفت. وي در 12 خرداد 1379 ش در حالی ‌که همراه فرزندش سید علی‌اکبر ابوترابی در مسير زيارت امام علي بن موسی‌الرضا (ع) بود براثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش به مشهد انتقال یافت و در صحن عتیق حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد (بروجردی، 13-14؛ «درگذشتگان: آیت‌الله...»، 109-110؛ زنگنه قاسم‌آبادی، 51).
سید عباس ابوترابی فرد در سال 1358ش در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با رأی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد.<ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، 19.</ref> پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی به تدریس دروس حوزوی در قزوین ادامه داد. تألیفات علمی او عبارت است از:
زبده‌المقال في خمس النبي و الال (تقريرات درس خمس آیت‌الله بروجردي).
تقريرات درس فقه (بحث طهارت) آیت‌الله بروجردي.  
تقريرات درس فقه آیت‌الله حجت.  
جهاد نفس.  
حقيقت در سيماي حق.  
يك دوره‌ فقه (در 10 جلد).
مباحث توحيد.  
يك دوره‌ اصول (مباحث الفاظ و عقليه). او در سال 1377 ش، با حکم سید علی خامنه‌ای، مقام معظم رهبري، امامت جماعت مسجد امام حسين (ع) تهران را بر عهده گرفت. وي در 12 خرداد 1379 ش در حالی ‌که همراه فرزندش سید علی‌اکبر ابوترابی در مسير زيارت امام علي بن موسی‌الرضا (ع) بود براثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش به مشهد انتقال یافت و در صحن عتیق حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد (بروجردی، 13-14؛ «درگذشتگان: آیت‌الله...»، 109-110؛ زنگنه قاسم‌آبادی، 51).
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۵

ابوترابی فرد، سید عباس؛ از شاگردان درس فلسفه و خارج اصول امام‌خمینی. او در سال 1295ش در خانواده‌ای با پیشینه‌ درخشان علمی و سیادتی زاده شد. پدرش سید‌ابوتراب قزوینی، از روحانیان برجسته‌ قزوین و از شاگردان آیات شیخ محمدحسین نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی و سید‌ابوالحسن اصفهانی بود که به دستور آیت‌الله اصفهانی، در قزوین مقیم شد و به فعالیت‌های دینی مشغول گردید.[۱] او مراودات دوستانه‌ای با امام‌خمینی داشت.[۲] و در نخستین سفر امام‌خمینی به حج، از همسفران ایشان و واسطه‌ نامه‌ ایشان به یکی از علمای قزوین بود.[۳] سید‌عباس ابوترابی‌فرد دوره ابتدایی را در مدرسه دیانت قزوین طی کرد. آنگاه به درخواست پدرش، در کارخانه‌ صابون‌پزی در قزوین مشغول به کار شد. او پس از شش ماه، به درخواست یکی از دوستانش به مدرسه التفاتیه قزوین رفت و به فراگیری دروس حوزوی به‌صورت شبانه پرداخت. سپس کار در کارخانه‌ مذکور را رها کرد و همه همت خویش را صرف فراگیری علوم حوزوی نمود. او دروس مقدمات و سطح را نزد شیخ محمود رئیسی، شیخ یحیی مفیدی و پدرش در همان‌جا خواند.[۴] آنگاه تصمیم گرفت راهی قم شود. این تصمیم با مخالفت پدرش مواجه شد، ولی در نهایت با وساطت یکی از بزرگان شهر.[۵] رضایت پدرش را به دست آورد.[۶] در سال 1313ش (1353ق) راهی قم شد.[۷] در حوزه علمیه آن شهر در درس سید‌محمدباقر علوی، عموی پدرش، شرکت کرد و در آن مقطع علوی تنها استاد او بود.[۸] سید‌عباس ابوترابی سپس به دامادی او هم درآمد.[۹] ابوترابی‌فرد آنگاه در درس فلسفه و حکمت امام‌خمینی شرکت کرد و پس از تعطیلی درس فلسفه امام‌خمینی، از درس فلسفه علامه سید‌محمدحسین طباطبایی بهره برد.[۱۰] بنابراین می‌توان گفت که پیش از سال 1328ش در درس فلسفه امام‌خمینی شرکت می‌کرده است. هم‌زمان در درس اخلاق امام‌خمینی نیز شرکت می‌کرد.[۱۱] او در مقطع درس خارج فقه و اصول از درس‌های آیت‌الله سید‌محمد‌حجت کوه‌کمری استفاده کرد و درس فقه ایشان (مکاسب از بیع تا خیارات و صلاه) را در ۲۰ جلد به نگارش درآورد. با ورود آیت‌الله سید‌حسین طباطبایی بروجردی به قم، در درس‌های فقه و اصول ایشان نیز حضور یافت و درس‌های ایشان را با عنوان زبده المقال فی خمس الرسول و آل (تقريرات بحث خمس آیت‌الله بروجردى) در حیات ایشان منتشر کرد. او از نخستین شاگردان درس خارج اصول امام‌خمینی بود؛ وی همراه با حسینعلی منتظری، مرتضی مطهری، شیخ عباس ایزدی نجف‌آبادی و اسدالله نوراللهی در درس خارج اصول (خارج مباحث جلد دوم کفایه‌الاصول) امام خمینی که در یکی از حجره‌های مدرسه فیضیه، نزدیک حجره‌ مرتضی مطهری تشکیل می‌شد شرکت می‌کرد.[۱۲] بنابراین می‌توان گفت که از 1324ش که درس خارج کفایه امام‌خمینی شروع شد، در آن درس حضور یافته بود. درباره سال‌های حضور او در درس خارج اصول امام‌خمینی گزارش دقیقی در دست نیست، ولی با استناد به گزارش شریف رازی، می‌توان گفت که حضور در آن درس مدت‌ها استمرار داشته است. او پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی و تبعید امام‌خمینی به خارج از کشور، در درس خارج فقه و اصول آیت‌الله سید‌محمد محقق داماد نیز شرکت کرد و آن دو درس را تقریر نمود.[۱۳] او در کنار تحصیل درس خارج فقه و اصول، از شاگردان خاص و برجسته علامه سید‌محمدحسین طباطبایی در فلسفه (اسفار) بود و در جلسات درس خصوصی ایشان که با حضور افراد معدودی چون حسینعلی منتظری، مرتضی مطهری، سید‌محمد حسینی بهشتی و... در خانه‌های افراد تشکیل می‌شد، شرکت می‌کرد. نتیجه‌ این جلسات، کتاب پربار اصول فلسفه و روش رئالیسم بود که بعدها توسط مرتضی مطهری انتشار یافت.[۱۴] سید عباس ابوترابی فرد در اول شهریور 1342ش در سخنانی در مسجد جامع قزوین، از مردم خواست فریب تبلیغات دروغین دستگاه پهلوی را نخورند. او در آن سخنرانی، حکومت پهلوی را با دستگاه اموی مقایسه کرد.[۱۵] به همین سبب به ساواک احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و سپس تعهد داد علیه «مصالح مملکتی» اظهاراتی نکند.[۱۶] او در اول بهمن آن سال نیز در سخنانی در مسجد سلطانی قزوین، ضمن برشمردن ویژگی‌های یک پادشاه، غیرمستقیم از محمدرضاشاه انتقاد کرد و پس از آن دوباره به شهربانی احضار شد و تعهد کتبی از او اخذ گردید.[۱۷] در 19 دی 1345ش از امام‌خمینی اجازه‌ای در امور حسبیه و شرعیه دریافت کرد. امام‌خمینی ذیل معرف او نوشتند «معروف هستند».[۱۸] همین سند نشان از شناخت امام‌خمینی از او دارد. او در خرداد 1349ش پس از رحلت آیت‌الله سید‌محسن طباطبایی حکیم، همراه با جمعی از مدرسان حوزه علمیه قم در نامه‌ای به امام‌خمینی، رحلت آن مرجع را تسلیت گفتند.[۱۹] او از همان سال در قزوین مقیم شد.[۲۰] به فعالیت‌های مذهبی پرداخت و در مواردی، در رفع گرفتاری‌های برخی از فعالان مذهبی می‌کوشید. ازجمله در مهر 1351ش همراه با جمعی از روحانیان قزوین در نامه‌ای به ریاست ساواک قزوین، خواستار آزادی دو تن از افراد مذهبی شد.[۲۱] بر اساس گزارش ساواک، او در همان سال در تأسیس صندوق قرض‌الحسنه ولیعصر در قزوین نقش داشت.[۲۲] از سال 1353ش مقرر شد تدریس دروس عالی حوزوی را در قزوین و در حوزه‌ای نوبنیاد آغاز کند.[۲۳] در همان سال سرپرستی هیئت جان‌نثاران حسینی را بر عهده داشت.[۲۴] هم‌زمان در هیئت علمیه قزوین عضویت داشت.[۲۵] او در سال 1354ش و پس از تأسیس حزب رستاخیز و واکنش مراجع تقلید ازجمله اعلامیه امام‌خمینی علیه آن، خواستار واکنش به تأسیس حزب مذکور شد.[۲۶] ساواک قزوین در سال 1354ش از او به‌عنوان یکی از روحانیان طراز اول آن شهر نام برد.[۲۷] او پس از سرکوبی تظاهرات مردم قم.[۲۸] در اعتراض به آن از اقامه نماز جماعت خودداری کرد.[۲۹] سپس همراه با روحانیان قزوینی در نامه‌ای به مراجع تقلید، آن واقعه را تسلیت گفتند و اقدام حکومت پهلوی را تقبیح نمودند.[۳۰] در چهلم واقعه تبریز.[۳۱]مجلس یادبودی را در مسجد شاه قزوین برگزار کردند.[۳۲] این اقدامات باعث شد کمیسیون امنیت اجتماعی، تبعید او را از قزوین در دستور کار قرار دهد، ولی در نهایت از این تصمیم منصرف شد.[۳۳] او علی‌رغم تهدیدهای ساواک، به سخنرانی‌های انتقادی در قزوین ادامه می‌داد.[۳۴] از امام‌خمینی تجلیل می‌کرد.[۳۵] نقش او در تظاهرات مردم قزوین در 2 مرداد 1357، ساواک را به این جمع‌بندی رساند که «هر چه زودتر در این مورد تصمیمات قاطع و جدی اتخاذ و نتیجه را اعلام دارند».[۳۶] پیرو آن گزارش، او در 23 مرداد دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام شد.[۳۷] دستگیری او واکنش مردم قزوین را برانگیخت و آنان مغازه‌ها و دکاکین را بستند.[۳۸]تحصنی در آن شهر شکل گرفت.[۳۹] علما و اصناف قزوین نیز با صدور اعلامیه‌ای از دستگیری او و جمعی دیگر انتقاد کردند.[۴۰] این اعتراض‌ها باعث شد در 26 شهریور به ‌شرط عدم خروج از حوزه قضایی تهران، آزاد شود.[۴۱] سید عباس ابوترابی فرد در سال 1358ش در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با رأی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد.[۴۲] پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی به تدریس دروس حوزوی در قزوین ادامه داد. تألیفات علمی او عبارت است از: زبده‌المقال في خمس النبي و الال (تقريرات درس خمس آیت‌الله بروجردي). تقريرات درس فقه (بحث طهارت) آیت‌الله بروجردي. تقريرات درس فقه آیت‌الله حجت. جهاد نفس. حقيقت در سيماي حق. يك دوره‌ فقه (در 10 جلد). مباحث توحيد. يك دوره‌ اصول (مباحث الفاظ و عقليه). او در سال 1377 ش، با حکم سید علی خامنه‌ای، مقام معظم رهبري، امامت جماعت مسجد امام حسين (ع) تهران را بر عهده گرفت. وي در 12 خرداد 1379 ش در حالی ‌که همراه فرزندش سید علی‌اکبر ابوترابی در مسير زيارت امام علي بن موسی‌الرضا (ع) بود براثر سانحه تصادف رانندگی درگذشت و پیکرش به مشهد انتقال یافت و در صحن عتیق حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد (بروجردی، 13-14؛ «درگذشتگان: آیت‌الله...»، 109-110؛ زنگنه قاسم‌آبادی، 51).

پانویس

  1. شریف رازی، ج 6، 157-158.
  2. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، هشت.
  3. صحیفه امام، ج 1، 1.
  4. «درگذشتگان: آیت‌الله...»، 109؛ زنگنه ابراهیم‌آبادی، 51.
  5. حاج محمدصادق یزدی پدر دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت،
  6. فرهنگ ناموران؛ قبادی، 25-26.
  7. «درگذشتگان: آیت‌الله...»، 109؛ زنگنه قاسم‌آبادی، 51.
  8. بروجردی، 13.
  9. «درگذشتگان: آیت‌الله...»، 109؛ شریف رازی، ج 6، 158.
  10. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، ده.
  11. قبادی، 28.
  12. سلسله موی دوست، 19-20.
  13. شریف رازی، ج 6، 157.
  14. خبرگان ملت، دفتر اول، 167-168؛ «گفتگو با فیلسوف گفتگو دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی»، 19-20.
  15. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتب 51، 9.
  16. همان، 10-12.
  17. همان، 14.
  18. صحیفه امام، ج 1، 459.
  19. روحانی، ج 2، 576-577؛ سیر مبارزات یاران...، ج 5، 366؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، 222.
  20. قبادی، 29.
  21. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 60.
  22. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 63.
  23. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 78.
  24. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 82.
  25. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 86.
  26. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 60، 70.
  27. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 94.
  28. 19 دی 1356،
  29. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 116.
  30. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 118-119.
  31. 29 بهمن 1356.
  32. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 127؛ سیر مبارزات یاران...، ج 8، 447.
  33. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 147.
  34. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 156-157.
  35. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 182؛ سیر مبارزات یاران...، 10، 96.
  36. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب 51، 188-189.
  37. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 203.
  38. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 205.
  39. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 207.
  40. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 237-240.
  41. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب، 263.
  42. معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، 19.

منابع

  • «درگذشتگان: آیت‌الله سید عباس ابوترابی» (1379)، دوماهنامه ‌آینه پژوهش، شماره 62، خرداد ـ تیر
  • «گفتگو با فیلسوف گفتگو دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی» (1389)، تهیه و تدوین: علی اوجبی، فصلنامه میثاق، شماره 17، زمستان
  • اسناد انقلاب اسلامی (1374)، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
  • بروجردی، حسین (1429 ق)، زبده‌المقال في خمس النبي والآل (ع) (تقريرات درس خمس آیت‌الله بروجردي)، مقرر: سید عباس قزوینی، محقق: عبدالسلام کاظم جعفری، قم، پیام آزادگان
  • خبرگان ملت: شرح‌حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری (1379)، دفتر اول، ‌قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری
  • روحانی، سید حمید (1364)، نهضت امام خمینی در ایران، ج 2، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
  • زنگنه قاسم‌آبادی، ابراهیم (1382)، مشاهیر مدفون در حرم رضوی: جلد اول: عالمان دینی، به همکاری ویرایش علمی غلامرضا جلالی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی
  • سلسله موی دوست: خاطرات دوران تدریس امام خمینی به نقل از شاگردان، دوستان و منسوبین (1385)، به کوشش: مجتبی فراهانی، با مقدمه: عباسعلی عمید زنجانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد ساواک (1393)، ج 5، 8 و 10، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • شریف رازی، محمد (1352)، ج 6، تهران، اسلامیه
  • صحیفه امام (1378)، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • قبادی، محمد (1388)، پاسیاد پسر خاک: زندگی و زمانه حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی‌اکبر ابوترابی، تهران، سوره مهر
  • معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان دوره پنجم قانون‌گذاری (1378)، تهران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی
  • یاران امام به روايت اسناد ساواک: کتاب 51: آیت‌الله سید عباس ابوترابی (1392)، تهران، مرکز بررسي اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب 60: آیت‌الله سید هادی باریک‌بین (1395)، تهران، مرکز بررسي اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.