اندیشههای حدیثی و رجالی امامخمینی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==اندیشههای حدیثی و رجالی== به مجموعه دانشهایی که به نوعی مرتبط با حدیثاند، علم حدیث یا علوم حدیث گفته میشود و یک قسم آن «روایة الحدیث» است که از حیث پیوستگی حدیث با معصوم از طریق راویان و شناخت آنان بحث میکند و به دو قسم علم رجال و مصط...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۴
اندیشههای حدیثی و رجالی
به مجموعه دانشهایی که به نوعی مرتبط با حدیثاند، علم حدیث یا علوم حدیث گفته میشود و یک قسم آن «روایة الحدیث» است که از حیث پیوستگی حدیث با معصوم از طریق راویان و شناخت آنان بحث میکند و به دو قسم علم رجال و مصطلح الحدیث تقسیم میشود. (ببینید: حدیث و رجال) علم رجال دانش شناخت احوال و اوصاف راویان حدیث، اعم از مرد و زن و اصول و قواعد آن است و با تراجم، درایه و فهرست ارتباط دارد. (ببینید: رجال)
حدیث
امامخمینی افزون بر شرحهایی که بر احادیث نگاشته است، دیدگاههای قابل توجهی در لابهلای نوشتههای فقهی، اصولی، عرفانی و حتی سخنرانیهای خویش درباره حدیث و شیوههای فهم آن، مطرح کرده است.
جایگاه و اهمیت
حدیث پس از قرآن کریم، منبع اصلی معارف و احکام اسلام و شناخت سنت است و در همه علوم اسلامی مانند تفسیر قرآن، اصول فقه، فقه، کلام، فلسفه، تاریخ، اخلاق و عرفان نقشی مهم و برجسته دارد. به اعتقاد امامخمینی حدیث، سند اسلام است و بیتوجهی به آن، بیتوجهی به قرآن شمرده میشود. اجماع نیز از نگاه شیعه از جهت اینکه میتواند کاشف از گفته یا رضایت معصوم(ع) و سنت آنان باشد، به عنوان دلیل نگریسته میشود (ببینید: اجماع)؛ چنانکه از نگاه ایشان عمومات قرآن کریم با حدیث معتبر قابل تخصیص است. (ببینید: سنت) امامخمینی پس از آنکه مهمترین پیشنیاز اجتهاد را قرآنشناسی و سنتشناسی میشمارد، انس با روایات اهل بیت(ع) و شیوه فهم آنها را برای استنباط درست، لازم میشمرد و کتابهای حدیثی را منبع احکام و دستورهای اسلام میداند. ایشان معتقد است سخنان معصومان(ع) به منبع علم رحمانی متصل است. ایشان به اهمیت حفظ و نقل حدیث توجه ویژه داشت و خود خبره حدیث بود و از عالمانی چون محمدرضا مسجدشاهی، شیخعباس قمی، سیدمحسن عاملی و سیدابوالقاسم دهکردی اجازه نقل حدیث داشت که آن را در آغاز کتاب چهل حدیث خود بازگو کرده است. (ببینید: اجازات امامخمینی)
اقسام حدیث و اعتبار آن
از آنجا که خبر متواتر یقینآور و موجب قطع است، حجیت آن مورد اتفاق نظر است؛ اما در حجیت خبر واحد اختلاف است. امامخمینی ضمن مبحث امارات در اصول فقه به بحث از خبر واحد و دلایل حجیت آن پرداخته است. ایشان با پذیرش حجیت خبر واحد و نقد استدلال به برخی آیات برای اثبات اعتبار آن، مهمترین دلیل آن را بنای عُقلا و تایید آن از سوی شارع میداند، زیرا روایات متعددی در این باره نشاندهنده تایید شارع است. ایشان با پذیرش مبنای وثوق خبری، عمل مشهور قدما طبق روایت را جبرانکننده ضعف سند آن و رویگردانی آنان را سبب وهن روایت میداند و در عین حال، اعتبار خبر واحد در مسائل اعتقادی را که باید همراه جزم و قطع باشد نمیپذیرد. (ببینید: خبر واحد) از سوی دیگر، دلیل اصلی اعتبار و حجیت محتوای حدیث که همان سنت است، چنانکه امامخمینی بر آن تاکید کرده است، برخی آیات قرآن کریم و نیز حدیث ثقلین است. (ببینید: سنت)
شناخت و فهم حدیث
امامخمینی همسو با دیگر عالمان و به استناد منابع موجود، قواعد و شیوههایی را برای فهم درست حدیث مطرح کرده است:
- عرضه حدیث بر قرآن؛
- عرضه حدیث بر سنت قطعی؛
- توجه به محاورات عرفی و لغوی:
- توجه به شئون و مناصب مختلف معصومان(ع)؛ مانند تبلیغ، قضاوت و حکومت؛
- ارشاد برخی روایات به امور عقلایی؛
- وضع الفاظ برای روح معنا (ببینید: روح معانی)؛
- توجه به عنصر زمان و مکان؛
- شناخت راه جمع میان اخبار متعارض (ببینید: تعارض ادله)؛
- ارجاع حدیث متشابه به محکم؛
- توجه به اختلاف نسخهها؛
- بررسی محتوایی حدیث؛
- توجه به متون فقهی نخستین. افزون بر اینها در نگاه ایشان توجه به جهت صدور روایت، عرضه روایات اهل بیت(ع) بر روایات اهل سنت، توجه به تعلیل در روایات و توجه به جعل و دروغپردازی در روایات نیز بر فهم روایات تاثیر دارد. (ببینید: حدیث و اجتهاد)
منابع حدیثی
امامخمینی همانند دیگر عالمان و فقهای شیعی توجه ویژهای به چهار کتاب حدیثی الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و الاستبصار دارد و در این میان اعتبار و اتقان الکافی را بیش از سه کتاب دیگر میداند؛ با این حال، ایشان همانند سایر اصولیان، این ادعای اخباریان که همه روایات این کتابها را معتبر شمردهاند نپذیرفته است. ایشان رجوع به کتابهای حدیثی را امری عقلایی و مورد امضای شارع میداند؛ ولی معتقد است سند و دلالت آنها باید بررسی شود. درباره من لایحضره الفقیه نیز خاطرنشان کرده که گرچه شیخ صدوق در این کتاب برخلاف قرار اولیه خود روایات ضعیفی را نیز نقل کرده است، اما برگشت او از تعهد خود، در اول کتاب بسیار بعید است. ایشان مرسلههای جزمی صدوق را معتبر میداند و معتقد است اعتبار آنها کمتر از مثل مرسلههای ابنابیعمیر نیست. (ببینید: رجال) ایشان در مجموع بر این باور است که این کتابهای چهارگانه از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان آنها از اصل یا کتابی نقل نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر توثیق اهل رجال نیز مقدم است. (ببینید: حدیث) امامخمینی نهج البلاغه را پس از قرآن، بالاترین کتاب رهاییبخش بشر و دستورهای معنوی و حکومتی آن را بالاترین راه نجات بشریت و نیز روح نازله امیرالمؤمنین(ع) میداند که برای تعلیم و تربیت و مرهمی برای دردهای فردی و اجتماعی انسان است و محتوای آن اجمالاً مورد اطمینان است. ایشان صحیفه سجادیه را یکی از افتخارات شیعه و زبور آلمحمد و نمونه کامل قرآن صاعد و بزرگترین مناجات عرفانی میداند؛ چنانکه آن را صحیفهای الهی میخواند که از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نورانی امامسجاد علیبنالحسین(ع) برای رهایی بندگان از زندان طبیعت و فهماندن ادب عبودیت نازل شده است. (ببینید: حدیث) امامخمینی استناد به کتاب مصباح الشریعه در مسائل فقهی را درست نمیداند؛ زیرا محتوای آن برداشت برخی عارفان از کلمات معصومان(ع) است؛ با این حال، ایشان در آثار عرفانی و اخلاقی خود، در موارد بسیار از آن استفاده کرده است؛ چنانکه کتاب فقه الرضا(ع) را نیز تالیف برخی عالمان میداند و نه امامرضا(ع) و از این رو معتبر نیست. درباره بحار الانوار نیز با توجه به هدف محمدباقر مجلسی از گردآوری آن خاطرنشان کرده است که وی در صدد نوشتن کتابی عملی یا قوانین اسلام نبود تا درباره آن بررسی کند و درست را از نادرست جدا کند؛ با این حال، نمیتوان همه روایات این کتاب را به عذر مخالفت با عقل و حس یا موافقنبودن با سلیقه خود رد کرد، بلکه باید آن را با معیارهای معینشده سنجید و درستی و نادرستی آن را تعیین کرد. ایشان کتاب مستدرک الوسائل میرزاحسین نوری را همانند کتاب دیگر وی در موضوع تحریف قرآن، ضعیف شمرده و بهویژه به محتوای کتاب دوم بهشدت حمله کرده است. (ببینید: حدیث) از سوی دیگر، امامخمینی بر آن است که روایاتی که در کتابهای فقهی استدلالی مانند الخلاف، تذکرة الفقهاء، منتهی المطلب، مدارک الاحکام و المعتبر، با الفاظ روایات نقل نشدهاند و نیز برخی از کتابهای استدلالی فقه که روایاتی از اهل سنت برای جدل با آنان نقل کردهاند، مانند روایات کتابهای سید مرتضی یا الخلاف شیخ طوسی قابل استدلال به عنوان روایت نیستند. (ببینید: حدیث)
کتابهای حدیثی امامخمینی
امامخمینی افزون بر استناد به احادیث در آثار فقهی و غیر فقهیِ خود، تالیفاتی نیز در شرح برخی از احادیث نگاشته است که در دانشنامه هر یک از آنها دارای مقاله جداگانه است، ازجمله:
- شرح چهل حدیث؛
- شرح حدیث جنود عقل و جهل؛
- التعلیقة علی الفوائد الرضویه؛
- شرح دعاء السحر؛
- بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر.
رجال
امامخمینی در کتابهای فقهی استدلالی خود برخی از قواعد رجالی را آورده و فراوان درباره توثیق و تضعیف رجال واقع در سلسله اسناد روایات، اظهار نظرکرده است؛ چنانکه برخی نامهای ۱۳۰ تن از راویان مورد تایید و شصت تن از افرادی که به وسیله ایشان تضعیف شدهاند را گردآوری کردهاند. (ببینید: رجال) ایشان یکی از پیشنیازهای اجتهاد را آشنایی با علم رجال در حدی که فقیه بتواند احوال راویان حدیث را هرچند با مراجعه به کتابهای رجالی تشخیص دهد، دانسته است و سخنان اخباریان و مستندهای آنان در نیازنداشتن به علم رجال را نپذیرفته است.
- انواع توثیق: از مباحث مقدماتی در علم رجال، توثیق راوی است. مشهور علمای شیعه و اهل سنت در اصل روایت و در تزکیه و توثیق، گواهی یک نفر را کافی میدانند. امامخمینی به صورت مستقل و صریح به این بحث نپرداخته است؛ اما با توجه به استناد ایشان به توثیق علمایی مانند کشی و نجاشی و اکتفا به گواهی یک نفر از این بزرگان، میتوان پی برد که ایشان همین نظر را قبول کرده است. توثیقات بر دو قسم است: توثیقات خاص و توثیقات عام.
- توثیقات خاص: مهمترین راههای اثبات توثیق خاص عبارتاند از:
یکم. توثیق از سوی امام معصوم(ع): مهمترین توثیق سخن معصوم(ع) است. امامخمینی در موارد متعدد به این قسم از توثیق در کتابهای خود استناد کرده است؛ ولی چنانکه ایشان نیز خاطرنشان کرده، شرط آن این است که راوی توثیق، خود شخص نباشد؛ زیرا مستلزم دور است. دوم. دعای معصوم(ع): درباره اینکه دعای معصوم(ع) یا یکی از بزرگانِ علما درباره یک راوی، نشاندهنده وثاقت شخص باشد، اختلاف است و امامخمینی معتقد است این امر بهتنهایی نمیتواند توثیق راوی را ثابت کند. سوم. توثیقات علمای قدیم رجال: مشهور میان علما، پذیرش توثیقات علمای قدیم رجال مانند کشی است و امامخمینی نیز اینگونه توثیقات را پذیرفته است؛ به همین جهت به نظرات رجالی کشی توجه کرده و در موارد متعدد برای بیان توثیق و تضعیف راویان به آن استناد کرده است. ایشان عنایت ویژهای به دیدگاههای رجالی نجاشی دارد و او را در این فن مقدم بر همه دانسته است؛ چنانکه به دیدگاههای رجالی طوسی نیز توجه ویژه داشته و در موارد متعدد در توثیق و تضعیف راویان به آنها استناد کرده است. چهارم. توثیقات عالمان متاخر: درباره توثیق راوی از سوی علمای رجال متاخر اختلاف است و امامخمینی در مواردی توثیقات و تضعیفات متاخران را، هرچند به صورت جمع قراین، پذیرفته و در مواردی هم نپذیرفته است. ایشان در مواردی به سخن منتجبالدین استناد کرده است و گاه به آرای رجالی و حدیثی سیدبنطاووس اشاره کرده و آن را رد نکرده است؛ چنانکه به دیدگاه و آثار محقق حلی و ابنداوود حلی نیز توجه کرده است؛ اما توجه ایشان به نظرهای علامه حلی فراوان است؛ با این حال، در مواردی احتمال میدهد تصحیح علامه حلی به سبب قراینی باشد که دلالت بر صحت متن میکند. (ببینید: رجال)
- توثیقات عام: توثیقات عام، توثیقاتیاند که به کمک آنها وثاقت عدهای با بیان یک ضابطه ثابت میشود و هر فردی که آن ضابطه را داشته باشد، توثیق خواهد شد و چنین ضوابطی در علم رجال بسیارند؛ مانند اصحاب اجماع، نقل مشایخ ثقات، شیخ اجازه بودن و کثرت نقل. امامخمینی نیز پارهای از این قواعد را پذیرفته و برخی را نقد و رد کرده است. (ببینید: رجال)