۲۱٬۳۳۳
ویرایش
جز (Shams صفحهٔ سیدعلیاکبر ابوترابیفرد را به سیدعلیاکبر ابوترابیفرد منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== خاندان == | == خاندان == | ||
سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در آبان ۱۳۱۸ش در خانوادهای با پیشینه درخشان علمی در شهر قزوین به دنیا آمد.<ref>قبادی، ص۲۳.</ref> نام خانوادگی او ابتدا علوی ابوترابی بود و سپس به ابوترابیفرد تغییر داد.<ref>قبادی، | سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در آبان ۱۳۱۸ش در خانوادهای با پیشینه درخشان علمی در شهر قزوین به دنیا آمد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۳.</ref> نام خانوادگی او ابتدا علوی ابوترابی بود و سپس به ابوترابیفرد تغییر داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۳۳-۳۴.</ref> پدرش [[سیدعباس ابوترابیفرد]] از روحانیان شاخص قزوین و از شاگردان درس [[فلسفه]] امامخمینی بود و پدربزرگش [[سیدابوتراب]] معروف به مجتهد از روحانیان برجسته و شاخص و از [[مراجع تقلید]] صاحب رساله در قزوین بود که پس از سالها تحصیل در [[حوزه علمیه نجف]] و نزد استادانی چون آیات [[سیدابوالحسن اصفهانی]]، [[میرزا محمدحسین نائینی]] و آقا [[ضیاءالدین عراقی]]، به دستور آیتالله [[شیخ عبدالکریم حائری یزدی]] به زادگاهش بازگشته بود و به فعالیتهای دینی در آن سامان میپرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۳.</ref> | ||
== تحصیل == | == تحصیل == | ||
سیدعلیاکبر ابوترابی تا سال پنجم ابتدایی در مدارس [[قم]] تحصیل کرد. آنگاه به قزوین رفت و دوره ابتدایی را در مدرسه مسعود آن شهر به پایان رساند. پس از پایان دوره ابتدایی بار دیگر به قم بازگشت و وارد دبیرستان دین دانش (به مدیریت [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]) شد و تحصیلات متوسطه را در آنجا پی گرفت. ازجمله دبیران او در آنجا سیدمحمد حسینی بهشتی و [[محمد مفتح]] همدانی بودند. | سیدعلیاکبر ابوترابی تا سال پنجم ابتدایی در مدارس [[قم]] تحصیل کرد. آنگاه به قزوین رفت و دوره ابتدایی را در مدرسه مسعود آن شهر به پایان رساند. پس از پایان دوره ابتدایی بار دیگر به قم بازگشت و وارد دبیرستان دین دانش (به مدیریت [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]) شد و تحصیلات متوسطه را در آنجا پی گرفت. ازجمله دبیران او در آنجا سیدمحمد حسینی بهشتی و [[محمد مفتح]] همدانی بودند. | ||
او پس از پایان سیکل اول متوسطه، وارد دبیرستان حکیم نظامی قم شد و پس از یکسال تحصیل در آن دبیرستان با تشویق برخی از دوستانش به دبیرستان نیروی هوایی یا آموزشگاه خلبانی در قم رفت و دیپلم متوسطه خود را از همانجا اخذ کرد. پس از پایان دوره متوسطه مدتی وارد دانشکده خلبانی شد، ولی به سبب جو حاکم بر آنجا و همچنین عدم رضایت پدرش، از تحصیل در رشته خلبانی انصراف داد و به قم بازگشت.<ref>قبادی، | او پس از پایان سیکل اول متوسطه، وارد دبیرستان حکیم نظامی قم شد و پس از یکسال تحصیل در آن دبیرستان با تشویق برخی از دوستانش به دبیرستان نیروی هوایی یا آموزشگاه خلبانی در قم رفت و دیپلم متوسطه خود را از همانجا اخذ کرد. پس از پایان دوره متوسطه مدتی وارد دانشکده خلبانی شد، ولی به سبب جو حاکم بر آنجا و همچنین عدم رضایت پدرش، از تحصیل در رشته خلبانی انصراف داد و به قم بازگشت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۳۶-۳۷.</ref> آنگاه تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل راهی آلمان شود.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۴۲-۴۳.</ref> اما پیشنهاد پدرش برای ورود به [[حوزه علمیه]] و تحصیل دروس حوزوی باعث شد از عزیمت به آلمان منصرف و راهی [[مشهد]] شود. ابوترابیفرد در آنجا ابتدا در درس [[علیاکبر الهی خراسانی]] شرکت کرد و ادبیات را نزد او آموخت. ادبیات را هم پیش [[محمدتقی ادیب نیشابوری]] خواند. شرح لمعه را هم نزد [[سیداحمد مدرس یزدی]] فراگرفت. همزمان در جلسات درس اخلاق و معارف حاج [[مجتبی قزوینی|شیخ مجتبی قزوینی]] شرکت میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۴۴-۴۷.</ref> پس از دو سال تحصیل در مدرسه نواب مشهد، راهی قم شد و بقیه لمعه را در [[مدرسه حجتیه]] نزد [[علیپناه اصلانی اشتهاردی|شیخ علیپناه اشتهاردی]] آموخت. آنگاه در درس مکاسب اشتهاردی حضور یافت. مقداری از مکاسب و همچنین کتاب رسایل را نزد عالمی به نام حاج [[سیدعلی لنگرودی]] آموخت. سپس پای درس کفایهالاصول [[میرزا علیاکبر مشکینی]] نشست. آنگاه از درس کفایهالاصول شیخ [[حسین وحید خراسانی]] بهرهمند شد که آن درس با عزیمت وحید خراسانی به نجف ناتمام ماند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۴۸-۴۹.</ref> | ||
== فعالیت سیاسی == | == فعالیت سیاسی == | ||
سیدعلیاکبر ابوترابی در آن سالها به فعالیتهای سیاسی نیز میپرداخت. او که متأثر از فضای سیاسی وقت و فعالیتهای جمعیت فدائیان اسلام بود، به آن تشکل سیاسی گرایش داشت. با آغاز [[نهضت امامخمینی]] وارد فعالیتهای سیاسی علیه حکومت پهلوی شد.<ref>قبادی، | سیدعلیاکبر ابوترابی در آن سالها به فعالیتهای سیاسی نیز میپرداخت. او که متأثر از فضای سیاسی وقت و فعالیتهای جمعیت فدائیان اسلام بود، به آن تشکل سیاسی گرایش داشت. با آغاز [[نهضت امامخمینی]] وارد فعالیتهای سیاسی علیه حکومت پهلوی شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۵۰-۵۱.</ref> و در سوم بهمن ۱۳۴۱، در راهپیمایی مردم قم علیه سفر [[محمدرضاشاه]] به آن شهر در جریان رفراندوم موسوم به [[انقلاب سفید]] حضور داشت. ازجمله شعارهایی که در آن راهپیمایی سر داده میشد شعار «ما تابع قرآنیم و رفراندوم نمیخواهیم» بود. در آن روز طاق نصرتی که برای استقبال از محمدرضاشاه برپا شده بود ویران شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۵۵.</ref> در همان زمان در جلساتی که در منزل امامخمینی تشکیل میشد شرکت میکرد. همچنین در سخنرانیهای ایشان در [[مسجد اعظم]] قم حضور مییافت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۵۷.</ref> او در روز دوم فروردین ۱۳۴۲ش در [[مدرسه فیضیه قم]] حضور داشت و شاهد حمله مأموران حکومت پهلوی به [[طلاب]] علوم حوزوی بود. وی برای در امان ماندن از دست مأموران حکومت پهلوی در یکی از حجرههای طبقه دوم مدرسه فیضیه پنهان شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۵۹.</ref> | ||
ابوترابیفرد در روز [[۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]ش در قم حضور داشت و در تظاهرات طلاب علوم حوزوی در اعتراض به دستگیری خمینی شرکت کرد و شاهد حمله و هجوم مأموران حکومت پهلوی و اجتماع اعتراضی مردم قم بود.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۶۸-۶۹.</ref> در فروردین ۱۳۴۳ و پس از بازگشت امامخمینی از حبس و حصر به قم، در سخنرانی ایشان حضور یافت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۷۳.</ref> او در آخرین روزهای تابستان ۱۳۴۴ش تصمیم گرفت برای تحصیل به [[نجف اشرف]] عزیمت کند؛ وی با کمک [[شیخ سلمان خاقانی]] از علمای [[خرمشهر]] بهصورت غیرقانونی به [[عراق]] رفت و در مدرسه قزوینیها در نجف اشرف مقیم شد. در روز [[تبعید امامخمینی]] از ترکیه به عراق، در مراسم استقبال از ایشان حضور داشت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۷۴-۷۵.</ref> پس از مدتی حضور در مدرسه قزوینیها به مدرسه خلیلی منتقل شد و در همانجا کفایهالاصول را نزد [[میرزا علی آقا غروی تبریزی]] به پایان رساند. مدتی هم در درس [[شیخ محمدعلی علمی]] حضور یافت و از درس فقه و اصول او بهره برد. همزمان در درس اخلاق او هم شرکت میکرد. از سال ۱۳۴۵ش در درس خارج فقه و اصول وحید خراسانی هم حضور یافت و از همدورههای او میتوان به [[اسماعیل فردوسیپور]]، [[شیخ احمد قوچانی]]، [[شیخ محمد حکیمی]] و [[علی کرباسی]] اشاره کرد. رابطه سیدعلیاکبر ابوترابی با حسین وحید خراسانی فراتر از رابطه استاد و شاگردی بود و زمانی که وحید خراسانی در سال ۱۳۴۹ش برای تبلیغ در [[کویت]] به سر میبرد، به دستور استادش در خانه ایشان مستقر شد. علیاکبر ابوترابیفرد در کنار حضور در درس خارج فقه و اصول وحید خراسانی در درس خارج فقه امامخمینی که در مسجد شیخ انصاری به معروف مسجد ترکها تشکیل میشد شرکت میکرد. او در خاطراتش از حضور دو ساله در آن درس سخن گفته است. وی در درس [[ولایتفقیه]] امامخمینی هم حضور مییافت، بنابراین میتوان احتمال داد که در سالهای ۱۳۴۷-۱۳۴۹ش در درس خارج فقه (بیع مکاسب) ایشان حاضر میشده است. همزمان با تحصیل در [[حوزه علمیه نجف]]، از سال ۱۳۴۸ش به تحصیل در [[دانشکده فقه بغداد]] (کلیه الفقه) وابسته به [[دانشگاه الازهر]] پرداخت. در کنار آن در حوزه علمیه نجف اشرف هم تدریس میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۷۸-۷۹.</ref> | |||
سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در | سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در خرداد ۱۳۴۹ش به کشور بازگشت و توسط [[سیدمصطفی خمینی]] مأمور شد اعلامیهای را به تهران برساند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۸۲،</ref> اما هنگام ورود به کشور در مرز خسروی چمدان او مورد بازرسی قرار گرفت و تعداد ۱۲۵۴ برگ اعلامیه امامخمینی با عنوان «پاسخ به محصلین علوم اسلامی» از او کشف شد. به همین علت دستگیر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱.</ref> و مورد بازجویی قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۷-۱۰.</ref> وی ابتدا به کرمانشاه منتقل و پس از آن به تهران اعزام شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۹.</ref> در زندان قصر و سپس زندان قزلقلعه زندانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۸۲.</ref> او پس از محاکمه در نهایت به شش ماه حبس تعلیقی محکوم گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۹۵.</ref> در ۱۷ بهمن ۱۳۴۹a از زندان آزاد شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۳۷.</ref> پس از آزادی، در نامه به اداره دادرسی ارتش، خواستار مراجعت به نجف اشرف شد. این درخواست پس از یک ماه و نیم پیگیری بینتیجه ماند و در نهایت ممنوعالخروج از کشور شد و با مسافرت او به عراق مخالفت شد. به همین علت در [[قم]] ماند و به فعالیت در آن شهر ادامه داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۸۹.</ref> | ||
در | سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در همان سال ورود به [[ایران]] با [[سیدعلی اندرزگو]] آشنا شد. این آشنایی بهتدریج به دوستی تبدیل شد و بر اساس گزارشها در ۱۲ اسفند ۱۳۵۱ش مناسبات صمیمانهای با یکدیگر داشتند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۱.</ref> این مناسبات باعث شد تا ابوترابیفرد در ۱۶ اسفند ۱۳۵۱ش توسط [[ساواک]] دستگیر و روانه تهران شود. موقعیت سیاسی و همه فعالیتهای اندرزگو بهعنوان یک مبارز مسلمان که مشی مسلحانه نیز داشت باعث شد تا ساواک با حساسیت بیشتری به بازجویی از سیدعلیاکبر ابوترابی بپردازد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۲؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۱۷۱-۱۸۳.</ref> پس از فرار اندرزگو از ایران و دستگیری سیدعلیاکبر ابوترابی، رابطه آنها برای مدت چند ماه قطع شد، ولی از تیر ۱۳۵۳ش دوره جدیدی از فعالیتهای ابوترابی و اندرزگو آغاز شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۳.</ref> ابوترابیفرد پس از آزادی تحت نظر مأموران ساواک قرار داشت و در جریان برگزاری [[جشنهای ۲۵۰۰ ساله]] شاهنشاهی، ساواک خواستار مراقبت از بعضی از مخالفان که از آنان بهعنوان عناصر افراطی نام میبرد شد و سیدعلیاکبر ابوترابیفرد یکی از آنان بود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۵۳.</ref> بر اساس گزارشهای ساواک، او در آن زمان نیز با سیدعلی اندرزگو که با نام مستعار شیخ عباس تهران فعالیت میکرد همکاری داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۶۸.</ref> ساواک با اشاره به ارتباط او با شیخ عباس تهرانی خواستار مراقبت از رفتار و فعالیتهای ابوترابی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۲۰۵.</ref> بر اساس گزارش ساواک او در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۲ش در مجلس ترحیمی که در حسینیه حضرتی واقع در شاهزاده حسین قزوین برگزار شده بود، به انتقاد از حکومت پهلوی پرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۲؛ انقلاب اسلامی به...، استان قزوین، کتاب دوم، ص۱۲۶.</ref> در سال ۱۳۵۲ش با سفر به بعضی از شهرها، با روحانیان تبعیدی دیدار کرد که از آن جمله میتوان به دیدار با [[میرزا علیاکبر مشکینی]] در ماهان کرمان، [[سیدعلی خامنهای]] در ایرانشهر، [[سیداسدالله مدنی]] در نورآباد ممسنی.<ref>انقلاب اسلامی به...، استان قزوین، کتاب دوم، ص۱۳۸.</ref> [[محمدجعفری گیلانی]] در نیریز فارس و [[عبدالمجید مولانا]] در تفت یزد اشاره کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۰، ص۲۵۲.</ref> | ||
سیدعلیاکبر ابوترابی پس از مدتی به کشور بازگشت و در پی دستگیری پدرش در مرداد ۱۳۵۷ش، به قزوین رفت، ولی از پذیرش منبر پدرش خودداری کرد. ساواک در گزارشی اعلام کرد که رفتار او در قزوین تحت کنترل است.<ref>انقلاب اسلامی به...، استان قزوین، کتاب سوم، ص۲۷۴.</ref> در دی ۱۳۵۷ش به همکاری با [[کمیته استقبال از امامخمینی]] پرداخت.<ref>قبادی، ص۱۴۹.</ref> در بخش تبلیغات آن کمیته همکاری میکرد.<ref>قبادی، ص۱۵۱.</ref> | در آن سالها (۱۳۴۹-۱۳۵۲ش) همواره بین شهرهای تهران، قم و قزوین در تردد بود و ساواک او را در ردیف عناصر افراطی میدانست و به همین علت او را تحت نظر قرار میداد. در همان زمان تحصیلات خود را در قم پی گرفت و در درس خارج فقه [[آیتالله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی]] شرکت کرد. مدت کوتاهی هم در درس [[آیتالله سیدمحمد روحانی]] حضور یافت. همزمان به تدریس شرح لمعه و رسایل در [[حوزه علمیه قم]] میپرداخت. در همان ایام در موسم تبلیغ از طرف [[سیدمهدی یثربی کاشانی]] برای تبلیغ به روستاهای اطراف کاشان رفت. مدتی هم در شهر فسا در استان فارس و همچنین شهرهای قم و قزوین به سخنرانی و تبلیغ میپرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۹۲.</ref> همزمان به همکاری با سیدعلی اندرزگو ادامه میداد. یکی از همکاریهای ابوترابی با سیدعلی اندرزگو تهیه جزوهای با عنوان توحید بود. اندرزگو آن جزوه را در اختیار اعضای [[سازمان مجاهدین خلق]] قرار داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۹.</ref> پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، ارتباط خود را با آنان قطع کرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۱۱.</ref> ولی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد. این فعالیتها باعث شد تا ابوترابی تحت تعقیب مأموران حکومت پهلوی قرار گیرد. به همین علت مدتی به [[زاهدان]] رفت و در [[حوزه علمیه]] آنجا که زیر نظر [[شیخ محمد کفعمی]] اداره میشد با مجاهدان [[پاکستان]] ارتباط گرفت تا مقدمات خروجش از کشور را فراهم کنند. سپس با کمک آنان ابتدا به پاکستان رفت و سپس راهی [[لبنان]] شد و در آنجا با فعالان سیاسی ایرانی ارتباط برقرار کرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> | ||
سیدعلیاکبر ابوترابی پس از مدتی به کشور بازگشت و در پی دستگیری پدرش در مرداد ۱۳۵۷ش، به قزوین رفت، ولی از پذیرش منبر پدرش خودداری کرد. ساواک در گزارشی اعلام کرد که رفتار او در قزوین تحت کنترل است.<ref>انقلاب اسلامی به...، استان قزوین، کتاب سوم، ص۲۷۴.</ref> در دی ۱۳۵۷ش به همکاری با [[کمیته استقبال از امامخمینی]] پرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۴۹.</ref> در بخش تبلیغات آن کمیته همکاری میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۵۱.</ref> | |||
== فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی == | == فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی == | ||
پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] حفاظت از مجموعه کاخ سعدآباد را بر عهده گرفت که به احتمال زیاد [[امامخمینی]] او را به آن سمت منصوب کرده بود تا از اسناد و مدارک در آنجا وجود داشت حفاظت کند. او پس از مدتی به قزوین بازگشت و به عضویت هیئت علمیه قزوین از تشکلهای روحانی باسابقه در قزوین درآمد. آنگاه در [[کمیته انقلاب اسلامی]] قزوین عضویت یافت و مسئولیت آن کمیته را بر عهده گرفت. او تا بهار ۱۳۵۸ش مسئولیت آن کمیته را بر عهده داشت و سپس برای پیشگیری از اختلافات درون کمیته انقلاب اسلامی و برای حفظ انسجام آن، از آن مسئولیت کناره گرفت. مدتی هم به همکاری با کمیته امداد امامخمینی پرداخت.<ref>قبادی، ص۱۵۰-۱۵۵.</ref> | پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] حفاظت از مجموعه کاخ سعدآباد را بر عهده گرفت که به احتمال زیاد [[امامخمینی]] او را به آن سمت منصوب کرده بود تا از اسناد و مدارک در آنجا وجود داشت حفاظت کند. او پس از مدتی به قزوین بازگشت و به عضویت هیئت علمیه قزوین از تشکلهای روحانی باسابقه در قزوین درآمد. آنگاه در [[کمیته انقلاب اسلامی]] قزوین عضویت یافت و مسئولیت آن کمیته را بر عهده گرفت. او تا بهار ۱۳۵۸ش مسئولیت آن کمیته را بر عهده داشت و سپس برای پیشگیری از اختلافات درون کمیته انقلاب اسلامی و برای حفظ انسجام آن، از آن مسئولیت کناره گرفت. مدتی هم به همکاری با کمیته امداد امامخمینی پرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۵۰-۱۵۵.</ref> | ||
او در نخستین دوره انتخابات شورای شهر در مهر ۱۳۵۸ش از سوی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد و به ریاست شورای شهر قزوین انتخاب شد.<ref>قبادی، ص۱۵۸.</ref> وی در مقام رئیس شورای شهر قزوین در سامانبخشی به امور شهری نقش فعالی داشت. همزمان به اقامه [[نماز جماعت]] در مسجدالنبی قزوین که روزگاری محراب پدربزرگش [[سیدابوتراب مجتهد]] بود میپرداخت.<ref>قبادی، ص۱۵۹.</ref> | او در نخستین دوره انتخابات شورای شهر در مهر ۱۳۵۸ش از سوی مردم قزوین به نمایندگی برگزیده شد و به ریاست شورای شهر قزوین انتخاب شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۵۸.</ref> وی در مقام رئیس شورای شهر قزوین در سامانبخشی به امور شهری نقش فعالی داشت. همزمان به اقامه [[نماز جماعت]] در مسجدالنبی قزوین که روزگاری محراب پدربزرگش [[سیدابوتراب مجتهد]] بود میپرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۵۹.</ref> | ||
== اسارت توسط رژیم بعث == | == اسارت توسط رژیم بعث == | ||
ابوترابیفرد با آغاز [[جنگ تحمیلی]] در جبهههای جنگ حضور یافت.<ref>قبادی، ص۱۶۵.</ref> با [[مصطفی چمران]] در ستاد جنگهای نامنظم همکاری میکرد.<ref>قبادی، ص۱۶۷.</ref> در بسیاری از عملیات شناسایی شرکت میکرد. او در ۲۶ آذر ۱۳۵۹ش در جبهههای جنوب ناپدید شد و هیچ خبر مشخصی مبنی بر شهادت او وجود نداشت، ولی گمان همگان بر این بود که او به شهادت رسیده است.<ref>قبادی، ص۱۹۳.</ref> مردم قزوین با اطلاع از خبر [[شهادت]] او بازارها را تعطیل کردند.<ref>قبادی، ص۱۹۷.</ref> مراسم یادبود او در چهارم دی ۱۳۵۹ش از سوی هیئتعلمیه قزوین و جامعه [[روحانیت]] آن شهر در مسجدالنبی برگزار شد. امامخمینی در دیدار با [[سیدعباس ابوترابیفرد|سیدعباس ابوترابی]] و اعضای خانواده سیدعلیاکبر ابوترابیفرد گفت: «در حقیقت من فرزند خودم را از دست دادم و در این ماجرا من عزادار هستم».<ref>قبادی، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref> در اسفند ۱۳۵۹ش بود که خبر اسارت سیدعلیاکبر ابوترابی بر سر زبانها افتاد. او در همان زمان در [[استخبارات عراق]] شکنجه میشد. پس از آن نامهنگاری با صلیب سرخ برای شناسایی او آغاز شد و در نهایت مشخص گردید که وی در سلولهای استخبارات [[حزب بعث]] زندانی شده است.<ref>قبادی، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> | ابوترابیفرد با آغاز [[جنگ تحمیلی]] در جبهههای جنگ حضور یافت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۶۵.</ref> با [[مصطفی چمران]] در ستاد جنگهای نامنظم همکاری میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۶۷.</ref> در بسیاری از عملیات شناسایی شرکت میکرد. او در ۲۶ آذر ۱۳۵۹ش در جبهههای جنوب ناپدید شد و هیچ خبر مشخصی مبنی بر شهادت او وجود نداشت، ولی گمان همگان بر این بود که او به شهادت رسیده است.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۳.</ref> مردم قزوین با اطلاع از خبر [[شهادت]] او بازارها را تعطیل کردند.<ref>قبادی، ص۱۹۷.</ref> مراسم یادبود او در چهارم دی ۱۳۵۹ش از سوی هیئتعلمیه قزوین و جامعه [[روحانیت]] آن شهر در مسجدالنبی برگزار شد. امامخمینی در دیدار با [[سیدعباس ابوترابیفرد|سیدعباس ابوترابی]] و اعضای خانواده سیدعلیاکبر ابوترابیفرد گفت: «در حقیقت من فرزند خودم را از دست دادم و در این ماجرا من عزادار هستم».<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref> در اسفند ۱۳۵۹ش بود که خبر اسارت سیدعلیاکبر ابوترابی بر سر زبانها افتاد. او در همان زمان در [[استخبارات عراق]] شکنجه میشد. پس از آن نامهنگاری با صلیب سرخ برای شناسایی او آغاز شد و در نهایت مشخص گردید که وی در سلولهای استخبارات [[حزب بعث]] زندانی شده است.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> | ||
نام سیدعلیاکبر ابوترابی در ۳۰ مهر ۱۳۶۰ش در فهرست اسرای صلیب سرخ ثبت شد و تا اوایل آذر همان سال در زندان وزارت دفاع و دیگر زندانهای بغداد بود و سپس به اردوگاه الانبار منتقل شد.<ref>قبادی، | نام سیدعلیاکبر ابوترابی در ۳۰ مهر ۱۳۶۰ش در فهرست اسرای صلیب سرخ ثبت شد و تا اوایل آذر همان سال در زندان وزارت دفاع و دیگر زندانهای بغداد بود و سپس به اردوگاه الانبار منتقل شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۱۷.</ref> آنگاه به موصل انتقال یافت و در اردوگاه موصل یک موسوم به اردوگاه قدیم زندانی گردید.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۲۵.</ref> او برای اسرا راهنمای کاملی بود و علاوه بر آن، سربازان و نظامیان عراقی هم از او تمجید میکردند.<ref>رنج غربت؛ داغ حسرت: خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ۱۲۴-۱۲۵.</ref> این ویژگیها و همچنین فعالیتهای او در زندان در انسجامبخشی به اسرای ایرانی نقش زیادی داشت و به همین علت مأموران حکومت رژیم بعث او را دستگیر و تحت شکنجه قرار میدادند و در مواردی او را در زندان انفرادی محبوس میکردند که از آن جمله میتوان به سه روز زندانی شدن در موصل قدیم اشاره کرد. آنگاه او را به زندان وزارت دفاع انتقال دادند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۳۶.</ref> وی پس از مدتی حبس در زندان وزارت دفاع به اردوگاه شماره سه موصل منتقل و از شهریور ۱۳۶۱ش در آنجا زندانی شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> فعالیتهای او در اتحاد میان اسرای ایرانی باعث شد مأموران حکومت رژیم بعث بار دیگر او را به زندان قدیم موصل منتقل کنند. این فعالیتها در آنجا نیز ادامه یافت و رژیم بعث را مجبور کرد این بار او را به الرمادیه انتقال دهند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۶۶-۲۶۸.</ref> ابوترابی در آن زندان مدتها تحت شکنجه قرار میگرفت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۷۰.</ref> سپس در ۲۸ فروردین ۱۳۶۳ش به اردوگاه موصل یک منتقل شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۶۹.</ref> از ۱۲ اسفند ۱۳۶۳ش از جانب سرگرد خمیس فرمانده عراقی اردوگاه بهعنوان فرمانده اردوگاه موصل یک تعیین شد و تا اول خرداد ۱۳۶۴ش فرماندهی اردوگاه را بر عهده داشت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۸۲.</ref> فعالیتهای او در آن زمان باعث شد پس از سه سال و یک ماه به اردوگاه تکریت پنج تبعید شود.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۹۱.</ref> | ||
=== آزادی از اسارت === | === آزادی از اسارت === | ||
او پس از سالها اسارت در نهایت در ۲۴ شهریور ۱۳۶۹ به کشور بازگشت | او پس از سالها اسارت در نهایت در ۲۴ شهریور ۱۳۶۹ به کشور بازگشت<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۳۱۴.</ref> هنوز دو هفته از آزادی و بازگشت او به کشور سپری نشده بود که از سوی رهبر معظم انقلاب به سمت نماینده ایشان در امور آزادگان منصوب شد<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۳۲۸.</ref> | ||
ابوترابیفرد در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران نامزد انتخابات شد و توانست با کسب ۵/۳۹ درصد از آرای مردم تهران بهعنوان نماینده اول مردم تهران راهی مجلس شورای اسلامی شود | ابوترابیفرد در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران نامزد انتخابات شد و توانست با کسب ۵/۳۹ درصد از آرای مردم تهران بهعنوان نماینده اول مردم تهران راهی مجلس شورای اسلامی شود<ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۳۷۹.</ref> در آن دوره در کمیسیون شوراها و امور داخلی به فعالیت میپرداخت <ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۳۳۳.</ref> در پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم برای دومین بار راهی مجلس شورای اسلامی شد <ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۴۹۳.</ref> سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در سال ۱۳۷۴ همراه با جمعی از فعالان سیاسی همچون محمد محمدی ریشهری، روحالله حسینیان، احمد پورنجاتی و... جمعیت دفاع از ارزشها را تأسیس کرد.<ref>معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی...، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref> | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
او در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ هنگامی که همراه پدرش سیدعباس ابوترابیفرد برای زیارت حرم امام رضا علیهالسلام عازم مشهد بود، در حد فاصل شهرهای سبزوار و نیشابور براثر سانحه رانندگی از دنیا رفت. پیکر او به مشهد مقدس منتقل و در جوار حرم حضرت امام رضا (ع) به خاک سپرده شد | او در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ هنگامی که همراه پدرش سیدعباس ابوترابیفرد برای زیارت حرم امام رضا علیهالسلام عازم مشهد بود، در حد فاصل شهرهای سبزوار و نیشابور براثر سانحه رانندگی از دنیا رفت. پیکر او به مشهد مقدس منتقل و در جوار حرم حضرت امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۳۵۰-۳۵۱.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |