۲۱٬۳۱۷
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معنی == | == معنی == | ||
سیر به معنای پیمودن و جریان<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۲۰، زبیدی، تاج العروس، ۶/۵۵۹.</ref> و سلوک به معنای دخول و نفوذ<ref>فراهیدی، العین، ۵/۳۱۱؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۲۱.</ref> و پیمودن راه و طریق<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۴۲؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۵۸۳.</ref> است. در اصطلاح عرفانیِ، سیر به معنای تلبس به احوال پیدرپی برای سالک<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۳۱.</ref> و سلوک رفتن مخصوصی است و همان سیر الی الله و فی الله است که در آن سالک بر اقوال، افعال و اخلاق خود مواظبت میکند تا در معارف به کمال برسد و اشیا را آنگونه که هستند، ببیند.<ref>نسفی، زبدة الحقایق، ۱۰۳.</ref> همچنین به حرکتی معنوی که انسانِ جویای حقیقت و لقای پروردگار در افعال و حالاتش انجام میدهد، به گونهای که در این راستا، ظاهرش با باطنش متحد گردد، سیر و سلوک میگویند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۳۰.</ref> [[امامخمینی]] نیز سلوک را مهاجرت معنوی و سفر قلبی از [[انانیت]] و نفس برای رسیدن به [[قرب]] | سیر به معنای پیمودن و جریان<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۲۰، زبیدی، تاج العروس، ۶/۵۵۹.</ref> و سلوک به معنای دخول و نفوذ<ref>فراهیدی، العین، ۵/۳۱۱؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۲۱.</ref> و پیمودن راه و طریق<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۴۴۲؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۳/۵۸۳.</ref> است. در اصطلاح عرفانیِ، سیر به معنای تلبس به احوال پیدرپی برای سالک<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۳۱.</ref> و سلوک رفتن مخصوصی است و همان سیر الی الله و فی الله است که در آن سالک بر اقوال، افعال و اخلاق خود مواظبت میکند تا در معارف به کمال برسد و اشیا را آنگونه که هستند، ببیند.<ref>نسفی، زبدة الحقایق، ۱۰۳.</ref> همچنین به حرکتی معنوی که انسانِ جویای حقیقت و لقای پروردگار در افعال و حالاتش انجام میدهد، به گونهای که در این راستا، ظاهرش با باطنش متحد گردد، سیر و سلوک میگویند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۳۰.</ref> [[امامخمینی]] نیز سلوک را مهاجرت معنوی و سفر قلبی از [[انانیت]] و [[نفس]] برای رسیدن به [[قرب|قرب حقتعالی]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶۲.</ref> و سیر را حرکت به عالم غیب و سفر باطنی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.</ref> میداند. | ||
واژگان مرتبط با سیر و سلوک، سَفَر و جذبهاند. برخی سفر را حرکتی معنوی دانستهاند که از موطن یا موقف به قصد رسیدن به مقصد با پیمودن مراحل و منازل حاصل میشود<ref>قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> و جمع آن اسفار است و در عرفان به چهار قسم کلی ([[اسفار اربعه]]) تقسیم میشود.<ref>کاشانی، شرح منازل، ۲۲؛ قیصری، شرح فصوص، ۴۳۵.</ref> برخی نیز سیر را حرکت و سفر را توجه دل به سوی حق با ذکر میدانند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۲۸؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> امامخمینی سفر را خروج از حجابهای ظلمانیِ عالم طبیعت، به واسطه سلوک معنوی میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.</ref>؛ اما جذبه عنایت الهی است که بنده را بدون مشقت و مجاهده به قرب الهی میرساند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۱۷.</ref> امامخمینی نیز جذبه را فنای در ذات و اصل حقیقت میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۵.</ref> | واژگان مرتبط با سیر و سلوک، سَفَر و جذبهاند. برخی سفر را حرکتی معنوی دانستهاند که از موطن یا موقف به قصد رسیدن به مقصد با پیمودن مراحل و منازل حاصل میشود<ref>قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> و جمع آن اسفار است و در عرفان به چهار قسم کلی ([[اسفار اربعه]]) تقسیم میشود.<ref>کاشانی، شرح منازل، ۲۲؛ قیصری، شرح فصوص، ۴۳۵.</ref> برخی نیز سیر را حرکت و سفر را توجه دل به سوی حق با ذکر میدانند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۲۸؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> امامخمینی سفر را خروج از حجابهای ظلمانیِ عالم طبیعت، به واسطه سلوک معنوی میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.</ref>؛ اما جذبه عنایت الهی است که بنده را بدون مشقت و مجاهده به قرب الهی میرساند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۱۷.</ref> امامخمینی نیز جذبه را فنای در ذات و اصل حقیقت میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۴۵.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
[[قرآن کریم]] انسان را به سیر، مسافرت و عبرتآموزی از گذشتگان فرا میخوانند.<ref>انعام، ۱۱؛ نمل، ۶۹؛ عنکبوت، ۲۰؛ روم، ۴۲.</ref> عرفا برخی از آیات<ref>سبأ، ۱۹؛ عنکبوت، ۲۰.</ref> را به سیر انسان در وجود خود<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۲۰۴.</ref> و سیر الی الله و فی الله<ref>ابنعربی، تفسیر، ۲/۱۶۴.</ref> تفسیر کردهاند. اصطلاحات سیر و سلوک، هجرت، اسفار اربعه، منازل و مقامات و مانند آن، در آثار عرفا جایگاه ویژهای دارد.<ref>← ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۸۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱–۱۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۹ و ۱۷۴.</ref> این مسائل غالباً در عرفان عملی مطرح میشوند و بیشتر به سیر و سلوکِ طریق عرفانی و چگونگی وصول انسان به کمال نهایی میپردازند. عارفان در آغاز، تجربههای سلوکی خویش را در قالب احوال، منازل، مقامات و مراحل گوناگون آن بیان میکردند؛ چنانکه [[شقیق بلخی]]، [[محاسبی]]، [[ذوالنون مصری]] و [[خراز|خرّاز]] از مراحل متعدد سلوک و طی طریق به سوی حق با تعبیرهای متفاوت سخن گفتهاند.<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۷–۱۷.</ref> این امر با ظهور عارفانی چون [[سراج|سرّاج]]، [[کلاباذی]] و [[قشیری]] ادامه یافت و با منازل السائرین [[خواجهعبدالله انصاری]] بسط و ترتیب بیشتری پیدا کرد و با ظهور عرفان نظری در قرن هفتم، زبانی نو در توضیح و تبیین این مقامات گشوده شد<ref>یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۷۱–۷۲.</ref> {{ببینید|مقامات}}. برخی از فیلسوفان نیز به برخی مقامات و چگونگی سیر و سلوک در آثار خود اشاره کردهاند.<ref>ابنسینا، ۱۴۳–۱۴۹.</ref> | [[قرآن کریم]] انسان را به سیر، مسافرت و عبرتآموزی از گذشتگان فرا میخوانند.<ref>انعام، ۱۱؛ نمل، ۶۹؛ عنکبوت، ۲۰؛ روم، ۴۲.</ref> عرفا برخی از آیات<ref>سبأ، ۱۹؛ عنکبوت، ۲۰.</ref> را به سیر انسان در وجود خود<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۲۰۴.</ref> و سیر الی الله و فی الله<ref>ابنعربی، تفسیر، ۲/۱۶۴.</ref> تفسیر کردهاند. اصطلاحات سیر و سلوک، هجرت، اسفار اربعه، منازل و [[مقامات]] و مانند آن، در آثار [[عرفا]] جایگاه ویژهای دارد.<ref>← ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۸۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱–۱۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۹ و ۱۷۴.</ref> این مسائل غالباً در عرفان عملی مطرح میشوند و بیشتر به سیر و سلوکِ طریق عرفانی و چگونگی وصول انسان به کمال نهایی میپردازند. عارفان در آغاز، تجربههای سلوکی خویش را در قالب احوال، منازل، مقامات و مراحل گوناگون آن بیان میکردند؛ چنانکه [[شقیق بلخی]]، [[محاسبی]]، [[ذوالنون مصری]] و [[خراز|خرّاز]] از مراحل متعدد سلوک و طی طریق به سوی حق با تعبیرهای متفاوت سخن گفتهاند.<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۷–۱۷.</ref> این امر با ظهور عارفانی چون [[سراج|سرّاج]]، [[کلاباذی]] و [[قشیری]] ادامه یافت و با منازل السائرین [[خواجهعبدالله انصاری]] بسط و ترتیب بیشتری پیدا کرد و با ظهور عرفان نظری در قرن هفتم، زبانی نو در توضیح و تبیین این مقامات گشوده شد<ref>یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۷۱–۷۲.</ref> {{ببینید|مقامات}}. برخی از فیلسوفان نیز به برخی مقامات و چگونگی سیر و سلوک در آثار خود اشاره کردهاند.<ref>ابنسینا، ۱۴۳–۱۴۹.</ref> | ||
عارفان دربارهٔ سیر و سلوک، کتابها و رسالههای فراوانی نگاشتهاند که ازجمله آنها رساله آداب العبادات شقیق بلخی، مقامات القلوب ابوالحسین نوری، منازل السائرین خواجهعبدالله انصاری است.<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۸–۱۸.</ref> [[ابنعربی]] نیز در آثار خود به بحث از اسفار، شناخت و اسرار آن پرداختهاست.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۸۲–۳۸۳.</ref> بعدها متأخران در این زمینه رسالههایی نگاشتهاند که ازجمله آنها رساله سیر و سلوک [[محمد بیدآبادی]] و تحفة الملوک فی السیر و السلوک منسوب به [[سید مهدی بحرالعلوم]] است. | عارفان دربارهٔ سیر و سلوک، کتابها و رسالههای فراوانی نگاشتهاند که ازجمله آنها رساله آداب العبادات شقیق بلخی، مقامات القلوب ابوالحسین نوری، منازل السائرین خواجهعبدالله انصاری است.<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۸–۱۸.</ref> [[ابنعربی]] نیز در آثار خود به بحث از اسفار، شناخت و اسرار آن پرداختهاست.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۸۲–۳۸۳.</ref> بعدها متأخران در این زمینه رسالههایی نگاشتهاند که ازجمله آنها رساله سیر و سلوک [[محمد بیدآبادی]] و تحفة الملوک فی السیر و السلوک منسوب به [[سید مهدی بحرالعلوم]] است. | ||
امامخمینی برای سیر و سلوک اهمیت والایی قائل بوده و معتقد است اساس و مبنای تحصیلِ همه مقامات معنوی، سیر و سلوک است<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵.</ref>؛ اگرچه ایشان سیر و سلوک را به قصد رسیدن به مقامات، صحیح نمیداند و آن را از تصرفات [[نفس]] و [[شیطان]] برمیشمرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۶.</ref> ایشان در آثار خود در باب سیر و سلوک عرفانی به تحلیل و بررسی مسائلی مانند رابطه معرفت و عمل، مراحل سیر و سلوک و موانع سیر و سلوک پرداختهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۶ و ۲۹۱–۲۹۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۴.</ref> روش سلوکی امامخمینی بر اساس شریعت و آموزههای [[اهل بیت(ع)]] است که مبتنی بر مبانی عرفان نظری است. ایشان در سلوک، معرفت را اصل قرار میدهد و سلوک را در واقع سلوک در معرفت میداند که آثاری عملی و سلوکی در پی دارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۹، ۱۳ و ۳۷.</ref> روش امامخمینی در توضیح منازل و [[مقامات عرفانی]] و چگونگی دستیافتن به آنها، تنها بیان این مقامات نیست، بلکه به همراه تذکرهایی است که فرد سالک را به اوضاع و شرایط عقلی و قلبی خود آگاهی میدهد و به حرکت و عمل وامیدارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۷–۳۸ و ۴۳؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۸۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰–۱۲.</ref> | [[امامخمینی]] برای سیر و سلوک اهمیت والایی قائل بوده و معتقد است اساس و مبنای تحصیلِ همه مقامات معنوی، سیر و سلوک است<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵.</ref>؛ اگرچه ایشان سیر و سلوک را به قصد رسیدن به مقامات، صحیح نمیداند و آن را از تصرفات [[نفس]] و [[شیطان]] برمیشمرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۶.</ref> ایشان در آثار خود در باب سیر و سلوک عرفانی به تحلیل و بررسی مسائلی مانند رابطه معرفت و عمل، مراحل سیر و سلوک و موانع سیر و سلوک پرداختهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۶ و ۲۹۱–۲۹۲؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۴.</ref> [[روش سلوکی امامخمینی]] بر اساس شریعت و آموزههای [[اهل بیت(ع)]] است که مبتنی بر مبانی عرفان نظری است. ایشان در سلوک، معرفت را اصل قرار میدهد و سلوک را در واقع سلوک در معرفت میداند که آثاری عملی و سلوکی در پی دارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۹، ۱۳ و ۳۷.</ref> روش امامخمینی در توضیح منازل و [[مقامات عرفانی]] و چگونگی دستیافتن به آنها، تنها بیان این مقامات نیست، بلکه به همراه تذکرهایی است که فرد سالک را به اوضاع و شرایط عقلی و قلبی خود آگاهی میدهد و به حرکت و عمل وامیدارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۷–۳۸ و ۴۳؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۵–۸۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۰–۱۲.</ref> | ||
== حقیقت سیر و سلوک == | == حقیقت سیر و سلوک == | ||
مهمترین امر در تحلیل حقیقت سیر و سلوک، مسئله حرکت است که به دو قسم صوری و معنوی تقسیم میشود.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.</ref> آنچه اساس عرفان عملی و سلوک را تشکیل میدهد، حرکت و سفر باطنی است. این حرکت که صیرورتی وجودی است، تمام وجود و بنیان انسان را تغییر و تحول میبخشد و انسان از مرحله مادیت تا مرحله حضرت [[احدیت]] سیر میکند و قوس صعود را تا مقام وصول میپیماید.<ref>امینینژاد، آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی، ۳۲۰.</ref> سیر و سلوک یکی از اصول عرفان است که در آن از چگونگی و راهکارهای مجاهده، تصفیه دل و سیر باطنی و قلبی سخن به میان میآید و دربارهٔ اینکه سالک چگونه طی مسیر کرده و با گذر از مراحل و منازل مختلف و حرکت و تلاش پیوسته و منظم، به کمالات اصیل انسانی میرسد صحبت میشود. هدف عارف در این سیر، رهایی از حجابهای ظلمانی و نورانی است.<ref>آقانوری، عارفان مسلمان و شریعت اسلام، ۲۴.</ref> برخی حقیقت سیر و سلوک را حرکتی علمی دانستهاند که سالک از علم ممکنات به علم الهی میرسد.<ref>سرهندی، المکتوبات، ۱/۱۸۰.</ref> برخی نیز آن را خروج [[روح]] از جسم در حال حیات و دخول آن به سوی عالم روحانی، با از بینبردن صفات حیوانیِ نفسانی دانستهاند.<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۷/۲۵.</ref> | مهمترین امر در تحلیل حقیقت سیر و سلوک، مسئله حرکت است که به دو قسم صوری و معنوی تقسیم میشود.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷.</ref> آنچه اساس عرفان عملی و سلوک را تشکیل میدهد، حرکت و سفر باطنی است. این حرکت که صیرورتی وجودی است، تمام وجود و بنیان انسان را تغییر و تحول میبخشد و انسان از مرحله مادیت تا مرحله حضرت [[احدیت]] سیر میکند و قوس صعود را تا مقام وصول میپیماید.<ref>امینینژاد، آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی، ۳۲۰.</ref> سیر و سلوک یکی از اصول عرفان است که در آن از چگونگی و راهکارهای مجاهده، تصفیه دل و سیر باطنی و قلبی سخن به میان میآید و دربارهٔ اینکه سالک چگونه طی مسیر کرده و با گذر از مراحل و منازل مختلف و حرکت و تلاش پیوسته و منظم، به کمالات اصیل انسانی میرسد صحبت میشود. هدف عارف در این سیر، رهایی از حجابهای ظلمانی و نورانی است.<ref>آقانوری، عارفان مسلمان و شریعت اسلام، ۲۴.</ref> برخی حقیقت سیر و سلوک را حرکتی علمی دانستهاند که سالک از علم ممکنات به [[علم الهی]] میرسد.<ref>سرهندی، المکتوبات، ۱/۱۸۰.</ref> برخی نیز آن را خروج [[روح]] از جسم در حال حیات و دخول آن به سوی عالم روحانی، با از بینبردن صفات حیوانیِ نفسانی دانستهاند.<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۷/۲۵.</ref> | ||
امامخمینی بر این باور است که سلوک سالک الی الله یک حرکت و سفر معنوی است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۹.</ref> و حقیقت آن، سفر به سوی حقتعالی و خروج از حجابهای ظلمانیِ عالم طبیعت و حجابهای نورانی عالم غیب است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.</ref> بنابراین نخستین گام برای «سلوک الی الله» بیداری از [[غفلت]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۳ و ۱۲/۳۸۲.</ref> | امامخمینی بر این باور است که سلوک سالک الی الله یک حرکت و سفر معنوی است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۹.</ref> و حقیقت آن، سفر به سوی حقتعالی و خروج از حجابهای ظلمانیِ عالم طبیعت و حجابهای نورانی عالم غیب است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.</ref> بنابراین نخستین گام برای «سلوک الی الله» بیداری از [[غفلت]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۳ و ۱۲/۳۸۲.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== اقسام سیر و سلوک و سالک == | == اقسام سیر و سلوک و سالک == | ||
عارفان اقسام متعددی برای سیر و سلوک ذکر کردهاند. برخی سلوک را به اعتبار چگونگی سلوک سالک، بر دو قسم کردهاند: | عارفان اقسام متعددی برای سیر و سلوک ذکر کردهاند. برخی سلوک را به اعتبار چگونگی سلوک سالک، بر دو قسم کردهاند: | ||
# سلوک محبی که رسیدن سالک، متوقف بر سلوک، | # سلوک محبی که رسیدن سالک، متوقف بر سلوک، [[ریاضت]]، [[خلوت]] و داشتن استاد است. | ||
# سلوک محبوبی که رسیدن سالک، موقوف بر چیزی نیست.<ref>آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۳۱–۱۳۲.</ref> | # سلوک محبوبی که رسیدن سالک، موقوف بر چیزی نیست.<ref>آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۳۱–۱۳۲.</ref> | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
برخی نیز آن را چهار قسم کردهاند: | برخی نیز آن را چهار قسم کردهاند: | ||
# سیر الی الله، که از منازل نفس آغاز شده و به نهایت مرتبه قلب که مبدأ تجلیات الهی است، میرسد و سالک با این سیر، به حقتعالی معرفت پیدا میکند. | # سیر الی الله، که از منازل نفس آغاز شده و به نهایت مرتبه قلب که مبدأ تجلیات الهی است، میرسد و سالک با این سیر، به حقتعالی معرفت پیدا میکند. | ||
# سیر فی الله که سیر در اتصاف به صفات الهی و تحقق به [[اسمای الهی]] تا افق اعلی و نهایت حضرت [[واحدیت]] است. | # سیر فی الله که سیر در اتصاف به [[صفات الهی]] و تحقق به [[اسمای الهی]] تا افق اعلی و نهایت حضرت [[واحدیت]] است. | ||
# سیر مع الله که ترقی به عینالجمع و مقام واحدیت است و مقام قاب قوسین است و در آن، دوگانگی باقی است و وقتی این دوگانگی از بین برود آن مقام «اَوْ ادنی» است که همان مقام ولایت است. | # سیر مع الله که ترقی به عینالجمع و مقام واحدیت است و مقام قاب قوسین است و در آن، دوگانگی باقی است و وقتی این دوگانگی از بین برود آن مقام «اَوْ ادنی» است که همان [[مقام ولایت]] است. | ||
# سیر بالله که مقام بقای بعد از فنا و فرق و بعد از جمع و مقام تکمیل بندگان است.<ref>انصاری، زکریا، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۱/۱۲۴.</ref> | # سیر بالله که مقام بقای بعد از فنا و فرق و بعد از جمع و مقام تکمیل بندگان است.<ref>انصاری، زکریا، نتائج الافکار القدسیة فی بیان معانی شرح الرسالة القشیریه، ۱/۱۲۴.</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
# سیر الی الله که اوّلیت و اصالت دارد و با توجه به مقام رحمت مطلقه که هر موجودی را به کمال لایق خود میرساند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۶.</ref> با دستگیری باطنی غیبی آغاز میشود و قلب طالب حق میشود، از طبیعت منسلخ میگردد و به سوی کوی محبوب رهسپار میشود تا آنجاکه از عالم و هرچه در آن است فانی میگردد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۳–۴۴.</ref> | # سیر الی الله که اوّلیت و اصالت دارد و با توجه به مقام رحمت مطلقه که هر موجودی را به کمال لایق خود میرساند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۶.</ref> با دستگیری باطنی غیبی آغاز میشود و قلب طالب حق میشود، از طبیعت منسلخ میگردد و به سوی کوی محبوب رهسپار میشود تا آنجاکه از عالم و هرچه در آن است فانی میگردد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۳–۴۴.</ref> | ||
# سیر فی الله که پس از سفر الی الله است و در آن حالت فنا و [[جذبه]] به سالک دست میدهد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲.</ref> و سالک در این سفر از حق و حضرت احدیت جمعی به سوی حضرت اعیان ثابته سیر میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> | # سیر فی الله که پس از سفر الی الله است و در آن حالت فنا و [[جذبه]] به سالک دست میدهد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲.</ref> و سالک در این سفر از حق و حضرت احدیت جمعی به سوی حضرت اعیان ثابته سیر میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> | ||
# سیر بالله که پس از سیر الی الله و فی الله است و سالک استعداد آن را دارد که از حالت فنا به بقای بعد از فنا برسد و به خود رجوع کند و برای تکمیل بندگان به خلق بازگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲.</ref> از این سیر در کلمات عارفان به سیر بالله تعبیر میشود.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳.</ref> | # سیر بالله که پس از سیر الی الله و فی الله است و سالک استعداد آن را دارد که از حالت [[فنا]] به بقای بعد از فنا برسد و به خود رجوع کند و برای تکمیل بندگان به خلق بازگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲.</ref> از این سیر در کلمات عارفان به سیر بالله تعبیر میشود.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳.</ref> | ||
اهل معرفت، سالک را نیز به اعتبارهای مختلف به اقسام گوناگونی تقسیم کردهاند. برخی سالکان را به اعتبار وصول به حقتعالی، به هالک و واصل تقسیم کردهاند. سالک هالک به کسی گفته میشود که از حقیقت بازمانده و چیز مجازی را مطلوب و مقصود خود بداند و سالک واصل به کسی گفته شود که همه اغیار را از صفحه دل پاک کرده، به طوری که هیچ اثری از غیر نماند و فانی در [[توحید]] گردد.<ref>← گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۶/۱۹۵.</ref> | اهل معرفت، سالک را نیز به اعتبارهای مختلف به اقسام گوناگونی تقسیم کردهاند. برخی سالکان را به اعتبار وصول به حقتعالی، به هالک و واصل تقسیم کردهاند. سالک هالک به کسی گفته میشود که از حقیقت بازمانده و چیز مجازی را مطلوب و مقصود خود بداند و سالک واصل به کسی گفته شود که همه اغیار را از صفحه دل پاک کرده، به طوری که هیچ اثری از غیر نماند و فانی در [[توحید]] گردد.<ref>← گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۶/۱۹۵.</ref> | ||
=== به اعتبار چگونگی سلوک === | === به اعتبار چگونگی سلوک === | ||
همچنین سالک به اعتبار چگونگی سلوک، چهار قسم است: | همچنین سالک به اعتبار چگونگی سلوک، چهار قسم است: | ||
# | # مجذوب | ||
# مجذوب | # مجذوب سالک | ||
# سالک | # سالک مجذوب | ||
# سالک. | # سالک. | ||
هنگامی که سالک از غیر حقتعالی غافل شد، دل خود را به حق سپرد و به مرتبه [[عشق]] رسید، اگر در این حال بماند، او را مجذوب گویند و اگر از این حال بیرون بیاید و از حالات خود با خبر شود و به سلوک مشغول شود، به او مجذوب سالک گفته میشود و اگر سالکِ کوی حق گردد و پس از طی مراحل سلوک جذبه حق او را دست دهد، به او سالکِ مجذوب گفته میشود و اگر جذبه دست ندهد، او را سالک مینامند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۹۶۹–۹۷۰.</ref> | هنگامی که سالک از غیر حقتعالی غافل شد، دل خود را به حق سپرد و به مرتبه [[عشق]] رسید، اگر در این حال بماند، او را مجذوب گویند و اگر از این حال بیرون بیاید و از حالات خود با خبر شود و به سلوک مشغول شود، به او مجذوب سالک گفته میشود و اگر سالکِ کوی حق گردد و پس از طی مراحل سلوک جذبه حق او را دست دهد، به او سالکِ مجذوب گفته میشود و اگر جذبه دست ندهد، او را سالک مینامند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۹۶۹–۹۷۰.</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
امامخمینی مبدأ سلوک را خروج از [[نفسانیت]] و [[انانیت]] میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref> که سالک لازم است در آغاز موانع و ناپاکیهای نفس را از خود دور کند و آن را از لوث معاصی، [[اخلاق]] فاسده و [[حب نفس]] پاک کند تا بتواند به عالم نور و محبت وارد شود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۶–۵۸.</ref>؛ اما غایت سلوک، تخلیه نفس از غیر حق و آراستن آن به تجلیات اسمائی و ذاتی است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۳.</ref> به باور ایشان تا نفس صفای باطنی پیدا نکند، محل تجلیات اسما و صفات و معرفت حقیقی واقع نمیشود و به کمال معرفت نمیرسد؛ چنانکه معرفت الهی نیز خود مقدمه حقیقت توحید و تفرید {{ببینید|مقامات}} است که نهایت سیر سالکان است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۷–۵۸.</ref> | امامخمینی مبدأ سلوک را خروج از [[نفسانیت]] و [[انانیت]] میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref> که سالک لازم است در آغاز موانع و ناپاکیهای نفس را از خود دور کند و آن را از لوث معاصی، [[اخلاق]] فاسده و [[حب نفس]] پاک کند تا بتواند به عالم نور و محبت وارد شود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۶–۵۸.</ref>؛ اما غایت سلوک، تخلیه نفس از غیر حق و آراستن آن به تجلیات اسمائی و ذاتی است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۳.</ref> به باور ایشان تا نفس صفای باطنی پیدا نکند، محل تجلیات اسما و صفات و معرفت حقیقی واقع نمیشود و به کمال معرفت نمیرسد؛ چنانکه معرفت الهی نیز خود مقدمه حقیقت توحید و تفرید {{ببینید|مقامات}} است که نهایت سیر سالکان است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۷–۵۸.</ref> | ||
امامخمینی در آثار خود برخلاف [[خواجهعبدالله انصاری]] و دیگر عارفان، از ترتیب منازل و مقامات، بهتفصیل سخن نگفتهاست؛ اگرچه به صورت کلی آن را پذیرفتهاست. به باور ایشان این مقامات به فراخور حالات قلبی اهل سلوک، مختلف است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۹.</ref> و با عبور از منازل حواس، تخیلات و تعقلات آغاز میشود و با رسیدن به عالم [[اسما]] و [[صفات]] و مقام [[احدیت]] جمع و استهلاک تعینات علمی و عینی در مرتبه احدیت، همراه است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴.</ref> در قرب | امامخمینی در آثار خود برخلاف [[خواجهعبدالله انصاری]] و دیگر عارفان، از ترتیب منازل و مقامات، بهتفصیل سخن نگفتهاست؛ اگرچه به صورت کلی آن را پذیرفتهاست. به باور ایشان این مقامات به فراخور حالات قلبی اهل سلوک، مختلف است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۹.</ref> و با عبور از منازل حواس، تخیلات و تعقلات آغاز میشود و با رسیدن به عالم [[اسما]] و [[صفات]] و مقام [[احدیت]] جمع و استهلاک تعینات علمی و عینی در مرتبه احدیت، همراه است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۴.</ref> در [[قرب نوافل]]، سالک با قدم [[عبودیت]] از دار طبیعت و تعینات نفسانی عبور میکند، جذبه محبت الهی و تجلیات فعلی حق او را فرا میگیرد و از مرحله شهود به مرحله تحقق میرسد و حقتعالی سمع و بصر او میگردد<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹–۴۰ و ۲۸۱.</ref>؛ اما در قرب فرایض که پس از قرب نوافل صورت میگیرد، فنای کلی ذاتی و صفاتی رخ میدهد و بنده سمع و بصر حق میگردد<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۲–۱۱۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۹–۵۹۲.</ref> {{ببینید|قرب نوافل و فرایض}}. | ||
امامخمینی مانند دیگر عارفان<ref>قیصری، شرح فصوص، ۱۴۷؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۳۶؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹–۲۱۴.</ref> به اعتبار مراحل سیر سالک، سیر را چهار قسم کردهاست که از آن به اسفار اربعه نیز تعبیر میشود. به باور ایشان سفر اول، سفر از خلق، به حقِ مقیّد است که با رفع حجابهای خلقی میسر میشود و سالک در آن، جمال حق را در مظاهر خلقی مشاهده میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷–۸۸.</ref> سفر دوم سیر سالک از حقِّ مقید به سوی حق مطلق است که در آن، مقام وحدانیت برای سالک متجلی میشود و قیامت کبری برپا شده و فنا محقق میگردد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> در سفر سوم، سالک از حق به سوی حق و بالحق سیر میکند و مبدأ این سفر حضرت احدیت جمعی است و پایان آن حضرت اعیان ثابته (خلق حقی) میباشد که سبب روشنشدن حقایق اشیا برای سالک میشود<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹.</ref> و سفر چهارم، از اعیان ثابته به خلق است. در این سفر سالک به مرتبه بقای بعد از [[فنا]] میرسد و جمال حق را در همه موجودات مشاهده میکند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۵۰.</ref> {{ببینید|اسفار اربعه}}. | امامخمینی مانند دیگر عارفان<ref>قیصری، شرح فصوص، ۱۴۷؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۳۶؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۲۰۹–۲۱۴.</ref> به اعتبار مراحل سیر سالک، سیر را چهار قسم کردهاست که از آن به اسفار اربعه نیز تعبیر میشود. به باور ایشان سفر اول، سفر از خلق، به حقِ مقیّد است که با رفع حجابهای خلقی میسر میشود و سالک در آن، جمال حق را در مظاهر خلقی مشاهده میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷–۸۸.</ref> سفر دوم سیر سالک از حقِّ مقید به سوی حق مطلق است که در آن، مقام وحدانیت برای سالک متجلی میشود و قیامت کبری برپا شده و فنا محقق میگردد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> در سفر سوم، سالک از حق به سوی حق و بالحق سیر میکند و مبدأ این سفر حضرت احدیت جمعی است و پایان آن حضرت اعیان ثابته (خلق حقی) میباشد که سبب روشنشدن حقایق اشیا برای سالک میشود<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹.</ref> و سفر چهارم، از اعیان ثابته به خلق است. در این سفر سالک به مرتبه بقای بعد از [[فنا]] میرسد و جمال حق را در همه موجودات مشاهده میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۹؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۵۰.</ref> {{ببینید|اسفار اربعه}}. | ||
== حالات سالک == | == حالات سالک == | ||
در سیر و سلوک، حالات و مقاماتی برای سالک پدید میآید. حال نزد عارفان تأثر [[قلب]] از وارداتی است که از ناحیه محبوب میآید و مقامْ صفاتی است که برای سالک ملکه میشود.<ref>ترمذی، ختم الاولیاء (ع)، ۴۷۶؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۱۱۸.</ref> از اینرو حالْ صفتی غیر دائم و مقامْ صفتی دائم است.<ref>سهروردی، حکمة الاشراق، ۲/۵۲۳.</ref> برخی حال را موهبتی از جانب خداوند و مقام را امری کسبی و نتیجه [[ | در سیر و سلوک، حالات و مقاماتی برای سالک پدید میآید. حال نزد عارفان تأثر [[قلب]] از وارداتی است که از ناحیه محبوب میآید و مقامْ صفاتی است که برای سالک ملکه میشود.<ref>ترمذی، ختم الاولیاء (ع)، ۴۷۶؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۱۱۸.</ref> از اینرو حالْ صفتی غیر دائم و مقامْ صفتی دائم است.<ref>سهروردی، حکمة الاشراق، ۲/۵۲۳.</ref> برخی حال را موهبتی از جانب خداوند و مقام را امری کسبی و نتیجه مجاهده و [[ریاضت]] سالک میدانند.<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۵.</ref> ازجمله حالات و مقامات سالک قبض و بسط، [[محبت و عشق|محبت]]، شوق، [[خوف]]، رجا، انس و هیبت است<ref>سرّاج، اللمع فی التصوف، ۳۸۷؛ سلّمی، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ۱۶۴؛ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۷، ۶۹ و ۵۵؛ سکندری، اللطائف الالهیة، ۱۳۹.</ref> {{ببینید|مقامات}}. یکی از حالاتی که گاهی بر سالک عارض میشود، شَطْح است. شطح به سخنانی گفته میشود که در حالت وجد و بیخودی و به هنگام غلبه حق، در حال شدت وجد بیان شود، به گونهای که در آن هنگام جز حق نبیند.<ref>سرّاج، اللمع فی التصوف، ۴۰۳–۴۰۴.</ref> | ||
امامخمینی نیز در آثار خود به بعضی از احوال سالک مانند قبض، بسط، وجد و فنا اشاره کردهاست {{ببینید|مقامات}}. به باور ایشان صدور شطحیات از سالک، دلیل نقص اوست که ناشی از بقایای انانیت و کوتاهی سالک و سلوک اوست و در برخی موارد نیز از [[وسوسه شیطان]] است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷–۸۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۱.</ref> ایشان بر این باور است که سالک باید در ایام سلوک، بر اساس اقتضای احوال نفس خود رفتار و با آن مدارا کند و در آغاز، نفس را به کلی از بهرههای مادی محروم نکند که سبب انزجار و تنفر نفس میشود و اقبال و نشاط و ادبار و رویگردانیِ آن را مراعات کند و اگر نفس، قدرت [[عبادت]] و [[ریاضت]] قوی دارد، در عبادت کوشش و جدیت کند که در این امر، قدرت و ضعفِ نفس میزان است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۸.</ref> | امامخمینی نیز در آثار خود به بعضی از احوال سالک مانند قبض، بسط، وجد و فنا اشاره کردهاست.{{ببینید|مقامات}}. به باور ایشان صدور شطحیات از سالک، دلیل نقص اوست که ناشی از بقایای انانیت و کوتاهی سالک و سلوک اوست و در برخی موارد نیز از [[وسوسه شیطان]] است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۷–۸۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۱.</ref> ایشان بر این باور است که سالک باید در ایام سلوک، بر اساس اقتضای احوال نفس خود رفتار و با آن مدارا کند و در آغاز، [[نفس]] را به کلی از بهرههای مادی محروم نکند که سبب انزجار و تنفر نفس میشود و اقبال و نشاط و ادبار و رویگردانیِ آن را مراعات کند و اگر نفس، قدرت [[عبادت]] و [[ریاضت]] قوی دارد، در عبادت کوشش و جدیت کند که در این امر، قدرت و ضعفِ نفس میزان است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۸.</ref> | ||
== شرایط و لوازم سیر و سلوک == | == شرایط و لوازم سیر و سلوک == | ||
اهل معرفت لازمه سلوک را عبور از منزل شهوات طبیعی و مشتهیات نفسانی میدانند. سالک در سلوکش باید از لباس صفات بشری خارج شود و از ظلمت تعین خودی که حجاب اصل و [[حقیقت]] اوست جدا گردد و پرده پندار را از روی حقیقت بردارد.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۵۳.</ref> | اهل معرفت لازمه سلوک را عبور از منزل شهوات طبیعی و مشتهیات نفسانی میدانند. سالک در سلوکش باید از لباس صفات بشری خارج شود و از ظلمت تعین خودی که [[حجب|حجاب]] اصل و [[حقیقت]] اوست جدا گردد و پرده پندار را از روی حقیقت بردارد.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۵۳.</ref> | ||
عرفا برای سلوک شرایطی ذکر کردهاند، ازجمله: | عرفا برای سلوک شرایطی ذکر کردهاند، ازجمله: | ||
# ترک دلبستگی به مال و | # ترک دلبستگی به مال و جاه | ||
# ترک [[اخلاق رذیله]] | # ترک [[اخلاق رذیله]] | ||
# صلح با [[بندگان]] | # صلح با [[بندگان]] | ||
# شفقت به | # شفقت به آنان | ||
# [[عزلت]] و کنارهگیری از مظاهر | # [[عزلت]] و کنارهگیری از مظاهر دنیوی | ||
# [[صمت]] و ترک سخن | # [[صمت]] و ترک سخن بیهوده | ||
# | # گرسنگی | ||
# [[بیداری در شب]]<ref>نسفی، الانسان الکامل، ۱۴۴.</ref> | # [[بیداری در شب]]<ref>نسفی، الانسان الکامل، ۱۴۴.</ref> | ||
# [[ذکر]]<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۳۵۶.</ref> | # [[ذکر]]<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۳۵۶.</ref> | ||
# [[تبعیت از استاد]] و مرشد کامل.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۹۹؛ بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، ۱۶۶؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۷۷.</ref> | # [[تبعیت از استاد]] و مرشد کامل.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۹۹؛ بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، ۱۶۶؛ قمشهای، مجموعه آثار، ۷۷.</ref> | ||
=== در نظر امامخمینی === | === در نظر امامخمینی === | ||
[[امامخمینی]] نیز در آثار خود شرایطی برای سیر الی الله ذکر کردهاست؛ ازجمله: | [[امامخمینی]] نیز در آثار خود شرایطی برای سیر الی الله ذکر کردهاست؛ ازجمله: | ||
# عزم بر سلوک: زیرا بدون [[عزم]] نمیتوان راه پیمود و به کمال رسید<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۲.</ref> و آن نیز متوقف بر این است که انسان بداند مقصدی وجود دارد و باید به طرف آن حرکت کرد و رسیدن به مقصد نیز ممکن است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵.</ref> | # عزم بر سلوک: زیرا بدون [[عزم]] نمیتوان راه پیمود و به کمال رسید<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۲.</ref> و آن نیز متوقف بر این است که انسان بداند مقصدی وجود دارد و باید به طرف آن حرکت کرد و رسیدن به مقصد نیز ممکن است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵.</ref> | ||
# اخلاص: از مهمترین شرایط سلوک، [[اخلاص]] است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.</ref> و سالک باید معارف و مناسک خود را از تصرف [[شیطان]] و [[نفس اماره]] خالص کند و مراقب حیلههای نفس اماره و شیطان باشد و در همه حرکات و افعال به خود [[سوء ظن]] داشته باشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>؛ | # اخلاص: از مهمترین شرایط سلوک، [[اخلاص]] است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.</ref> و سالک باید معارف و مناسک خود را از تصرف [[شیطان]] و [[نفس اماره]] خالص کند و مراقب حیلههای نفس اماره و شیطان باشد و در همه حرکات و افعال به خود [[سوء ظن]] داشته باشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>؛ | ||
# خروج از حجاب [[خودبینی]] و [[خودپرستی]]: زیرا تا انسان از خانه ظلمانی نفس خارج نشود، مسافر نخواهد بود و تا نظر انسان به خود و کمال و جمال وهمی خود باشد، نمیتواند جمال مطلق و کمال صِرف را مشاهده کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref> | # خروج از حجاب [[خودبینی]] و [[خودپرستی]]: زیرا تا انسان از خانه ظلمانی نفس خارج نشود، مسافر نخواهد بود و تا نظر انسان به خود و کمال و جمال وهمی خود باشد، نمیتواند جمال مطلق و کمال صِرف را مشاهده کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref> | ||
# معرفت و سلوک علمی: پیش از آغاز به سلوک عملی که اساس سلوک است، سلوک علمی لازم است تا بتواند مراتب [[عبادات]] را تشخیص دهد و بداند که عبادات ظاهری، صورت عبادات قلبی و روحیاند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۳.</ref> امامخمینی در سلوک، معرفت را امری لازم میداند<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۷–۳۸.</ref> که راه سلوک را روشن میکند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.</ref> و معتقد است در روشها و شرایط سیر و سلوک نیز اندیشه، فهم و تعقل از عوامل اصلی و مؤثرند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶.</ref>؛ چنانکه عقل و استدلال یکی از لوازم و مراتب راه است که بدون آن، حرکت در مسیر پرتلاطم سلوک عرفانی ممکن نیست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲–۲۵۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲.</ref> به باور ایشان کسی که تنها به قدم معرفت سیر کند، به هدف نهایی نخواهد رسید و حقتعالی را به صفت اطلاق مشاهده نخواهد کرد، بلکه باید در مقام سلوک، از منزلها و مراحل گذر کند و با پشت سر گذاشتن عوالم حس، خیال و عقل و گذر از مراحل برزخی، به عالم صفات وارد شود و در آن مستهلک گردد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۳–۱۴.</ref> | # معرفت و سلوک علمی: پیش از آغاز به سلوک عملی که اساس سلوک است، سلوک علمی لازم است تا بتواند مراتب [[عبادات]] را تشخیص دهد و بداند که عبادات ظاهری، صورت عبادات قلبی و روحیاند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۳.</ref> امامخمینی در سلوک، معرفت را امری لازم میداند<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۷–۳۸.</ref> که راه سلوک را روشن میکند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۳.</ref> و معتقد است در روشها و شرایط سیر و سلوک نیز اندیشه، فهم و تعقل از عوامل اصلی و مؤثرند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶.</ref>؛ چنانکه عقل و استدلال یکی از لوازم و مراتب راه است که بدون آن، حرکت در مسیر پرتلاطم سلوک عرفانی ممکن نیست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲–۲۵۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱–۱۹۲.</ref> به باور ایشان کسی که تنها به قدم معرفت سیر کند، به هدف نهایی نخواهد رسید و حقتعالی را به صفت اطلاق مشاهده نخواهد کرد، بلکه باید در مقام سلوک، از منزلها و مراحل گذر کند و با پشت سر گذاشتن عوالم حس، خیال و عقل و گذر از مراحل برزخی، به عالم صفات وارد شود و در آن مستهلک گردد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۳–۱۴.</ref> | ||
# تفکر: [[تفکر]] از مقدمات لازم و حتمی سلوک بهشمار میرود و کلید ابواب معارف و خزاین کمالات و علوم است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.</ref> | # تفکر: [[تفکر]] از مقدمات لازم و حتمی سلوک بهشمار میرود و کلید ابواب معارف و خزاین کمالات و علوم است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱.</ref> | ||
# مشارطه، [[مراقبه]] و [[محاسبه]]: [[مشارطه]] آن است که در آغاز روز با خود شرط کند بر خلاف فرموده خداوند رفتار نکند. پس از آن باید مراقب و متوجه عمل خود باشد که بر خلاف شرط رفتار نکند و در انتهای روز از نفس خود حساب بکشد که آیا به شرطی که با خدای خود کرده وفا کردهاست یا نه<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹.</ref> | # مشارطه، [[مراقبه]] و [[محاسبه]]: [[مشارطه]] آن است که در آغاز روز با خود شرط کند بر خلاف فرموده خداوند رفتار نکند. پس از آن باید مراقب و متوجه عمل خود باشد که بر خلاف شرط رفتار نکند و در انتهای روز از نفس خود حساب بکشد که آیا به شرطی که با خدای خود کرده وفا کردهاست یا نه<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹.</ref> | ||
# حفظ خیال: خیال انسان مانند مرغی است که در هر آنی به شاخهای میآویزد و این موجب بسیاری از بدبختیها و یکی از دستاویزهای شیطان است؛ بنابراین سالک مجاهد باید آن را از پراکندگی حفظ کند تا منشأ غلبه شیطان و جنودش را مهار کند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷.</ref> | # حفظ خیال: خیال انسان مانند مرغی است که در هر آنی به شاخهای میآویزد و این موجب بسیاری از بدبختیها و یکی از دستاویزهای شیطان است؛ بنابراین سالک مجاهد باید آن را از پراکندگی حفظ کند تا منشأ غلبه شیطان و جنودش را مهار کند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷.</ref> | ||
# تمسک به اولیای الهی: از آنجاکه [[ائمه(ع)]] راه عروج به معارج را یافتهاند و سیر الی الله را به اتمام رساندهاند و واسطه فیض در قوس نزول و قوس رجوع به مبدأ هستند؛ بنابراین باید در سفر الی الله به آنان تمسک کرد. اگر کسی با قدم انانیّت و بیتمسک به ولایتِ آنان بخواهد این راه را طی کند، سلوکش به سوی شیطان خواهد بود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵.</ref> | # تمسک به اولیای الهی: از آنجاکه [[ائمه(ع)]] راه عروج به معارج را یافتهاند و سیر الی الله را به اتمام رساندهاند و واسطه فیض در قوس نزول و قوس رجوع به مبدأ هستند؛ بنابراین باید در سفر الی الله به آنان تمسک کرد. اگر کسی با قدم انانیّت و بیتمسک به ولایتِ آنان بخواهد این راه را طی کند، سلوکش به سوی شیطان خواهد بود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵.</ref> | ||
# یافتن طبیب و استاد حاذق: سالک باید کوشش کند طبیب کاملی پیدا کند و اگر آن را کامل یافت، در سیر و سلوک تسلیم او باشد و با عقل خود پیش نرود؛ البته مصداق کامل آن [[پیامبر اسلام(ص)]] و [[امام معصوم]] هر عصری است که بر سالک لازم است قلب خود را بدون چون و چرا تسلیم او کند تا در سیر ملکوتی، محل تجلیات اسمای الهی واقع شود و حقایق را دریابد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۳؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸.</ref> | # یافتن طبیب و استاد حاذق: سالک باید کوشش کند طبیب کاملی پیدا کند و اگر آن را کامل یافت، در سیر و سلوک تسلیم او باشد و با عقل خود پیش نرود؛ البته مصداق کامل آن [[پیامبر اسلام(ص)]] و [[امام معصوم]] هر عصری است که بر سالک لازم است قلب خود را بدون چون و چرا تسلیم او کند تا در سیر ملکوتی، محل تجلیات اسمای الهی واقع شود و حقایق را دریابد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۳؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸.</ref> | ||
== هدف سلوک == | == هدف سلوک == | ||
عارفان هدف از سیر و سلوک را وصال و لقای حقتعالی میدانند که با تعبیرهای گوناگونی مانند لقای خداوند، فنای فی الله و معراج روحانی بیان شدهاست.<ref>ابنعربی، تفسیر، ۱/۲۲۲؛ قونوی، النصوص، ۱۸.</ref> | عارفان هدف از سیر و سلوک را وصال و لقای حقتعالی میدانند که با تعبیرهای گوناگونی مانند لقای خداوند، [[فنا|فنای فی الله]] و معراج روحانی بیان شدهاست.<ref>ابنعربی، تفسیر، ۱/۲۲۲؛ قونوی، النصوص، ۱۸.</ref> | ||
[[امامخمینی]] یکی از اهداف سلوک را رسیدن به مقام اِنبا (خبردادن از اسما و صفات حقتعالی) و مقام ولایت میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲.</ref> و خاطرنشان کرده اساس سیر الی الله [[توجه به خدا]] و [[عبادت]] اوست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۵۱.</ref> سالک در منتهای سلوک، به مشاهده جمال مطلق و به لذات دایم سرمدی میرسد و از عالم و هرچه در آن هست رها شده، به [[فنای بالله]] و [[بقای بالله]] میرسد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲.</ref> ایشان در جای دیگر غایت سالکان را رسیدن به انس، [[خلوت]]، تذکر حق، [[عبودیت]] و ذلت در پیشگاه عظمتِ کامل مطلق میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.</ref> از نظر امامخمینی غایت آمال عارفان و منتهای سلوک سالکان، [[شهود]] آیه شریفه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»<ref>حدید، ۳.</ref> است که بهترین تعبیر از حقیقت توحید ذاتی و اسمائی است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۷.</ref> | [[امامخمینی]] یکی از اهداف سلوک را رسیدن به مقام اِنبا (خبردادن از اسما و صفات حقتعالی) و مقام ولایت میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲.</ref> و خاطرنشان کرده اساس سیر الی الله [[توجه به خدا]] و [[عبادت]] اوست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۵۱.</ref> سالک در منتهای سلوک، به مشاهده جمال مطلق و به لذات دایم سرمدی میرسد و از عالم و هرچه در آن هست رها شده، به [[فنای بالله]] و [[بقای بالله]] میرسد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲.</ref> ایشان در جای دیگر غایت سالکان را رسیدن به انس، [[خلوت]]، تذکر حق، [[عبودیت]] و ذلت در پیشگاه عظمتِ کامل مطلق میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.</ref> از نظر امامخمینی غایت آمال عارفان و منتهای سلوک سالکان، [[شهود]] آیه شریفه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»<ref>حدید، ۳.</ref> است که بهترین تعبیر از حقیقت توحید ذاتی و اسمائی است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۷.</ref> | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
امامخمینی نیز آدابی برای سالک ذکر کردهاست؛ ازجمله: | امامخمینی نیز آدابی برای سالک ذکر کردهاست؛ ازجمله: | ||
# توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت: یکی از وظایف باطنیه سالکِ طریق آخرت، توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت است که قوت سلوک هر شخصی، به مقدار قوت این نظر است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷.</ref> سالک لازم است در عبادات خود به قلب و قوای خود، قرب حضور حق را بفهماند و آداب صوری و معنوی را رعایت کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۲.</ref> و هنگامی که سالک الی الله با قدم حق و با ریاضت و [[تقوای کامل]] سیر کرد،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵.</ref> نخستین تجلی حقتعالی بر [[قلب]] او، تجلی به الوهیت و مقام ظهور [[اسمای الهی|اسما]] و [[صفات الهی]] خواهد بود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref>؛ | # توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت: یکی از وظایف باطنیه سالکِ طریق آخرت، توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت است که قوت سلوک هر شخصی، به مقدار قوت این نظر است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷.</ref> سالک لازم است در عبادات خود به قلب و قوای خود، قرب حضور حق را بفهماند و آداب صوری و معنوی را رعایت کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴۲.</ref> و هنگامی که سالک الی الله با قدم حق و با ریاضت و [[تقوای کامل]] سیر کرد،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵.</ref> نخستین تجلی حقتعالی بر [[قلب]] او، تجلی به الوهیت و مقام ظهور [[اسمای الهی|اسما]] و [[صفات الهی]] خواهد بود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref>؛ | ||
# منزوینبودن: انزوای از مردم از شرایط سلوک نیست؛ همانگونه که اولیا و انبیا (ع) انزوا اختیار نکرده و با مردم بودند و کارهای اجتماعی انجام میدادند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۶.</ref> ایشان خاطرنشان کرده در سیر الی الله لازم نیست انسان در گوشهای بنشیند، بلکه همان سیر پیامبران و اولیای الهی است. آنان در عین حال که حکومت میکردند در جنگ وارد میشدند و سیر و سلوک نیز داشتند و بر همین اساس [[پیامبر اکرم(ص)]] یک ضربه [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] در روز [[جنگ خندق]] را از عبادت انس و [[جن]] برتر شمردهاست<ref>برسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین (ع)، ۳۱۳.</ref> زیرا سیر الی الله بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷۵–۱۷۶.</ref>؛ | # منزوینبودن: انزوای از مردم از شرایط سلوک نیست؛ همانگونه که اولیا و انبیا (ع) انزوا اختیار نکرده و با مردم بودند و کارهای اجتماعی انجام میدادند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۶.</ref> ایشان خاطرنشان کرده در سیر الی الله لازم نیست انسان در گوشهای بنشیند، بلکه همان سیر [[پیامبران]] و اولیای الهی است. آنان در عین حال که حکومت میکردند در جنگ وارد میشدند و سیر و سلوک نیز داشتند و بر همین اساس [[پیامبر اکرم(ص)]] یک ضربه [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] در روز [[جنگ خندق]] را از عبادت انس و [[جن]] برتر شمردهاست<ref>برسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین (ع)، ۳۱۳.</ref> زیرا سیر الی الله بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷۵–۱۷۶.</ref>؛ | ||
# وجوب رعایت ظاهر: انسان سالک باید در انتخاب ماده و هیئت لباس از آنچه بر روحش تأثیر بد میگذارد و قلب را غافل میکند، دوری جوید.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۷–۸۸.</ref> | # وجوب رعایت ظاهر: انسان سالک باید در انتخاب ماده و هیئت لباس از آنچه بر روحش تأثیر بد میگذارد و قلب را غافل میکند، دوری جوید.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۷–۸۸.</ref> | ||
# پردهپوشبودن از عیوب دیگران: همانگونه که حقتعالی ستارالعیوب بندگان است، سالک نیز باید اینچنین باشد<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.</ref>؛ | # پردهپوشبودن از عیوب دیگران: همانگونه که حقتعالی ستارالعیوب بندگان است، سالک نیز باید اینچنین باشد<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.</ref>؛ | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
== موانع سیر و سلوک == | == موانع سیر و سلوک == | ||
عارفان موانعی برای سیر و سلوک ذکر کردهاند. آنان شهوات طبیعی، مشتهیات و تعینات نفسانی را ازجمله موانع و حجابهای سیر و سلوک میدانند که سالک باید از آنها بگذرد؛ از اینرو تقید به این امور مانع سلوک است<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۵۳ و ۲۴۱–۲۴۳.</ref>؛ چنانکه ابتلای به غرور در طی مراحل سیر کمالی میتواند حجاب باشد.<ref>همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۴۳.</ref> به باور عارفان هر مقامی حجابی مخصوص به خود دارد که مانع از وصولِ سالک به مقصود میشود<ref>بقلی، المصباح، ۴۶.</ref> و حجابها خود بر دو قسماند؛ حجابهای ظلمانی و حجابهای نورانی.<ref>قیصری، رسائل، ۲۸.</ref> | عارفان موانعی برای سیر و سلوک ذکر کردهاند. آنان شهوات طبیعی، مشتهیات و تعینات نفسانی را ازجمله موانع و [[حجب|حجابهای]] سیر و سلوک میدانند که سالک باید از آنها بگذرد؛ از اینرو تقید به این امور مانع سلوک است<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۵۳ و ۲۴۱–۲۴۳.</ref>؛ چنانکه ابتلای به غرور در طی مراحل سیر کمالی میتواند حجاب باشد.<ref>همدانی، بحر المعارف، ۲/۲۴۳.</ref> به باور عارفان هر مقامی حجابی مخصوص به خود دارد که مانع از وصولِ سالک به مقصود میشود<ref>بقلی، المصباح، ۴۶.</ref> و حجابها خود بر دو قسماند؛ حجابهای ظلمانی و حجابهای نورانی.<ref>قیصری، رسائل، ۲۸.</ref> | ||
[[امامخمینی]] معتقد است سالک الی الله لازم است موانع و حجابها را بشناسد و آنها را از مسیر سیر خود برطرف کند تا اتصاف به طهارت برای او میسر شود و این طهارت باید طهارت از تمام آلودگیهای ظاهری و باطنی باشد تا سالک بتواند بهرهای از محضر و حضور حقتعالی ببرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۶.</ref> یکی از موانع سلوک و رسیدن به مقامات معنوی، انکار این مقامات معنوی است که سبب توقف و خمودی است و روح شوق و [[عشق]] را در انسان خاموش میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۰۷.</ref> به باور ایشان، حجابها به دو گونه ظلمانی و نورانیاند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۹.</ref> [[رذایل اخلاقی]] مانند [[معاصی]]،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.</ref> [[حب دنیا]] و [[حب مقام|مقام]]،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.</ref> [[عجب|عُجب]] و [[خودبینی]]، [[خودخواهی]]، [[انانیت]]، [[تعلقات نفسانی]]، [[عالم طبیعت]] و [[عالم کثرات|کثرات]]، از مصادیق [[حجاب ظلمانی]] و اسما و صفات الهی<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸–۶۹.</ref> و حجابهای عقلی و روحی، ازجمله حجابهای نورانیاند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۸–۲۹ و ۸۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵، ۴۵۴ و ۵۸۹–۵۹۰.</ref> {{ببینید|حجب}}. | [[امامخمینی]] معتقد است سالک الی الله لازم است موانع و حجابها را بشناسد و آنها را از مسیر سیر خود برطرف کند تا اتصاف به طهارت برای او میسر شود و این طهارت باید طهارت از تمام آلودگیهای ظاهری و باطنی باشد تا سالک بتواند بهرهای از محضر و حضور حقتعالی ببرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۶.</ref> یکی از موانع سلوک و رسیدن به مقامات معنوی، انکار این مقامات معنوی است که سبب توقف و خمودی است و روح شوق و [[عشق]] را در انسان خاموش میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۰۷.</ref> به باور ایشان، حجابها به دو گونه ظلمانی و نورانیاند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۹.</ref> [[رذایل اخلاقی]] مانند [[معاصی]]،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.</ref> [[حب دنیا]] و [[حب مقام|مقام]]،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.</ref> [[عجب|عُجب]] و [[خودبینی]]، [[خودخواهی]]، [[انانیت]]، [[تعلقات نفسانی]]، [[عالم طبیعت]] و [[عالم کثرات|کثرات]]، از مصادیق [[حجاب ظلمانی]] و اسما و صفات الهی<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸–۶۹.</ref> و حجابهای عقلی و روحی، ازجمله حجابهای نورانیاند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۸–۲۹ و ۸۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵، ۴۵۴ و ۵۸۹–۵۹۰.</ref> {{ببینید|حجب}}. |