مسئولیت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''مسئولیت''' وظیفه انسان، در برابر خداوند تعالی، خود و جامعه. ==مفهومشناسی== مسئولیت به معنای متعهد و موظفبودن در برابر کسی یا چیزی آمدهاست<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۴۶۵.</ref> و به عهدهدارشدن کاری و پذیرش پیامدهای آن گفته میشو...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۸
مسئولیت وظیفه انسان، در برابر خداوند تعالی، خود و جامعه.
مفهومشناسی
مسئولیت به معنای متعهد و موظفبودن در برابر کسی یا چیزی آمدهاست[۱] و به عهدهدارشدن کاری و پذیرش پیامدهای آن گفته میشود.[۲] واژه تکلیف به معنای درخواست چیزی از کسی است که در آن رنج است یا ارتکاب کاری است که فوق طاقت است،[۳] و ارتباط نزدیکی با مفهوم مسئولیت دارد. این دو، در اصلِ لزوم و وجوب اجرای یک دستور شرعی یا عرفی مشترکاند.[۴] میان تکلیف، مسئولیت و حق در امور اجتماعی و روابط انسانی ارتباط و تلازم وجود دارد. هیچ حقی یکطرفه نیست و حق همانگونه که امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده، برای هر کس سودی داشته باشد، در برابر مسئولیت و تکلیفی نیز با خود دارد. حقِ یکسویه و بدون مسئولیت، تنها برای خداست اما خداوند نیز با لطف خود آن را دوسویه قرار دادهاست؛[۵] البته از آنجایی که تکلیفها و مسئولیتهای دینی انسان، برای تأمین منافع و مصالح دنیوی و اخروی او قرار داده شده، همه تکلیفها در واقع به حقوق انسان بازمیگردند.[۶]
انسان به اعتبار شایستگی و صلاحیت فطری[۷] و برخورداری از نیروی اختیار، اراده، عقل و آزادی [۸] مسئول است. این مسئولیت در مرحله نخست، تنها در برابر خداوند است که مالک همه چیز است و همه هستی به قدرت او سرِ پاست و اگر خداوند برای بعضی از افراد یا اشیا، حقوقی و مالکیتی قرار داده باشد مانند اولیای الهی، والدین، جامعه و طبیعت، انسان در برابر آنان نیز مسئول خواهد بود و این مسئولیت در راستا و شعاع مسئولیت انسان در برابر خداوند و از شاخهها و شئون آن به شمار میآید و در عرض آن نیست[۹]
از دوران یونان باستان تاکنون، فیلسوفان پیوسته در تلاش بودهاند تا با بیانهای مختلف، مسئولیت انسان و شرایط و لوازم آن را تبیین کنند. سقراط، در ابتدای رساله «کریتون»، وظیفه و مسئولیت آدمی را در برابر قوانین، به تصویر کشیدهاست [۱۰] گستره دایره تکلیف (مسئولیت) آدمی به امتداد بهره و استفاده او از طبیعت و جهانِ اطراف بر میگردد.[۱۱]
مسئولیت در اسلام
پیامبران(ع) برای گوشزدکردن مسئولیتهای انسان برانگیخته شدهاند؛ بنابراین میان دین و مسئولیت تلازم وجود دارد؛ [۱۲] چون دین چیزی به غیر از مجموعهای از تکلیفهای اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و عبادی نیست[۱۳] و از آفتهای بزرگ دین تبلیغ آموزههایی انحرافی است که مسئولیت را از انسان برمیدارد.[۱۴] مطابق آموزههای قرآنی، انسان پیش از قدمگذاشتن به این جهان، پذیرای مسئولیت و تعهد شده[۱۵] و باید در روز قیامت پاسخگو باشد.[۱۶] قرآن کریم از مسئولیت، با عنوان میثاق و پیمان[۱۷] و امانت[۱۸] یاد کرده و آن را باری سنگین میداند[۱۹] که دامنه بسیار وسیعی دارد و تمام نعمتهای الهی را دربر میگیرد؛[۲۰] از اینرو انسان در برابر نعمتهای بیشمار الهی ازجمله دین حق، کتابهای آسمانی، دستورهای پیشوایان، اموال، فرزندان و منصبها، مسئول و متعهد است.[۲۱]
قرآن انسان را در برابر همه اعمال قلبی، اعتقادی و افعال ارادی خود، مسئول دانسته و هشدار دادهاست که هیچ عذری را در این زمینه از او نخواهد پذیرفت.[۲۲] مسئولیت در روایات معصومان(ع) نیز جایگاه مهمی دارد؛ پیامبر اکرم(ص) در سخن معروف «کُلُکُم راع و کُلُکُم مسئولٌ عن رعیته» همه مردم را در برابر اعمال یکدیگر مسئول شمردهاست [۲۳] و امیرالمؤمنین علی(ع) مسئولیت انسان را فراتر از روابط میان انسانها دانسته و او را حتی در برابر سرزمینها، بقعهها و چهارپایان مسئول شمردهاست.[۲۴]
نگاه کلی امامخمینی
عمل به وظیفه و مسئولیت در اندیشه امامخمینی از اهمیت قابل توجهی برخوردار بود. ایشان که برای انسانها در زمانها و شرایط گوناگون مسئولیت قائل بود، آن را به انواع مختلف تقسیم کرده و عمل به وظایف و مسئولیتها را بر تمامی افراد لازم دانستهاست. در این نگاه همه انسانها مسئول آفریده شدهاند و هر انسانی فراخور زمان و مکان و شرایط خود، کم و بیش مسئولیت دارد.[۲۵] قرآن و معصومان(ع) نیز، تکلیف انسان را در همه امور ازجمله امور معنوی و سیاسی بیان کردهاند.[۲۶] ایشان با توجه به آیه ۶۴ سوره انفال که خدا و مؤمنان را برای پیامبر(ص) کافی شمردهاست، مؤمنان را مسئول حفاظت از دین خدا، اهداف الهی و اسلام میشمرد[۲۷] و با استفاده از روایت نبوی(ص) که همگان را مسئول یکدیگر شمردهاست،[۲۸] همه را در برابر هم مسئول میداند.[۲۹]
مسئولیت (تکلیف) در نگاه امامخمینی به سه دسته کلی تقسیم میشود:
- الهی و شرعی؛
- عقلی و وجدانی؛
- ملی و اجتماعی.[۳۰]
ایشان درباره مسئولیتهای الهی بر آن است که محور اساسی همه اغراض و اعمال، باید ادای تکلیف و انجام وظیفه الهی باشد و حتی شکست و پیروزی نیز در سایه عملکردن به این مهم یا شانهخالیکردن از آن، قابل تفسیر است.[۳۱] مسئولیتهای عقلی و وجدانی یعنی جایی که مبنای مسئولیت وجدان و عقل باشد.[۳۲] امامخمینی ضمن تأکید بر آن، از آن با اصطلاح انصاف نیز یاد میکند.[۳۳] مسئولیتهای ملی، اجتماعی یا عمومی، در نگاه ایشان بیانکننده تکلیفی است که عموم افراد جامعه با آن روبهرویند و بر اساس اعتبار و شأن کلی یک جامعه مطرح شدهاست.[۳۴] این نوع مسئولیت را نیز با توجه به نگاه ویژه اسلام به آن، میتوان شرعی و دینی به شمار آورد؛ زیرا در روایت آمدهاست مسلمانی که به امور مسلمانان دیگر بیتوجه است، مسلمان نیست.[۳۵] امامخمینی نه تنها میان این تکلیفها تعارضی نمیدید، بلکه گاهی آنها را با هم جمع میکرد؛ برای نمونه ایشان دفاع از اسلام و کشور اسلامی را در مواقع خطر، مسئولیتی شرعی، الهی، ملی و عمومی برشمرده است.[۳۶]
تکلیفگرایی
امامخمینی که فلسفه عملِ او را ادای مسئولیت و وظیفه دینی تشکیل میداد، در انجام مسئولیت از بسیاری از حسابگریهای سیاستمداران در راه مبارزه صرف نظر میکرد و به نتایج ظاهری و دنیوی کار کمتر میاندیشید،[۳۷] به گونهای که خود را مأمور به تکلیف میدانست نه مأمور به نتیجه.[۳۸] ایشان معتقد بود تشخیص تکلیف الهی همیشه منطبق با تشخیص وظیفه سیاسی یک سیاستمدار نیست. گاهی عملی که از جهت سیاسی، نتیجه قطعی و حتی احتمالی دربر ندارد، از جهت شرعی، مطلوب و لازم، تشخیص داده میشود و نیازی به پیگیری نتیجه آن نیست.[۳۹]
تکلیفمداری امامخمینی در بسیاری از عملکردهای تاریخی ایشان در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نمود و بروز داشت. ایشان در جهت عمل به تکلیف شرعی و حفظ اسلام، به محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۴۱ تلگرام فرستاد[۴۰] و در سال ۱۳۴۳ در حالیکه بهتازگی از زندان رژیم پهلوی آزاد شده بود، در برابر تصویب لایحه «کاپیتولاسیون» موضعگیری شدیدی کرد[۴۱] و در پی آن، روانه تبعید شد. ایشان در دوران تبعید نیز تکلیف شرعی را ملاک عمل خود قرار داد؛ چنانکه از هشدار و اخطارهای دولت عراق و تنگناهایی که برای ایشان به وجود میآورد، نهراسید.[۴۲] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اصرار ایشان بر مقاومت در جنگ تحمیلی[۴۳] و سپس پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل[۴۴] در همین راستا قابل ارزیابی است؛ همانگونه که صدور حکم اعدام سلمان رشدی[۴۵] و مکاتبه با رهبر شوروی و دعوت وی به توحید و خداپرستی [۴۶] بر مبنای تکلیفگرایی و به دور از ملاحظات متعارف سیاسی و دیپلماتیک بود. از نگاه امامخمینی اگر به تکلیف شرعی و مسئولیت الهی عمل شود، شکست وجود ندارد و انسان در این مسیر حتی اگر کشته شود، باز پیروز و نزد خداوند آبرومند است.[۴۷]
(ببینید: کاپیتولاسیون، جنگ تحمیلی، قطعنامه ۵۹۸، سلمان رشدی، و نامه به میخائیل گورباچف)
در بینش ایشان پس از تشخیص وظیفه، دیگر جایی برای سهلانگاریهای عرفی، سازش و ملاحظات دیگر باقی نمیماند [۴۸] محور قرارگرفتن مسئولیت در سیاست، از ویژگیها و مبانی حکومت آرمانی امامخمینی و عامل متمایزشدن سیاست «مسئولیتمحور» ایشان از سیاستهای رایج در جهان بود [۴۹] ایشان با توجه به آیه ۴۶ سوره سبأ که مردم را به قیام فردی و جمعی به وظایف خود برای خدا دعوت میکند، مردم را به رسالت فردی و اجتماعی خود فرا میخواند و تأکید میکرد کسی فکر نکند چون یک نفر است کاری از او برنمیآید، بلکه هر کس به اندازه توان خود مسئولیت دارد.[۵۰] ایشان با تشبیه افراد، به قطرات بارانی که با اجتماع و اتحاد خود، سیلاب و دریا ایجاد میکنند، تکتک افراد را مسئول و موظف به تلاش میدانست[۵۱] و اعتقاد داشت بیتوجهی و بیمسئولیتی انسان در تکلیفها و مسئولیتهای خود، ناشی از بار گناهان است[۵۲] و اگر همگان، خود را در محضر الهی احساس کنند و مسئول بدانند، امور کشور اصلاح میشود[۵۳] ایشان فرار از مسئولیت را به بهانه قدرتنداشتن،[۵۴] گستردگی مشکلات،[۵۵] حضور و وجود مسئولان دیگر در صحنه،[۵۶] ترس از قدرتهای برتر[۵۷] و بیاطلاعی و ناآگاهی[۵۸] مورد قبول و موجه نمیدانست.
شریفترین مسئولیتها
اگرچه گستره مسئولیت، همه شئون زندگی انسان را دربر میگیرد و هیچ انسانی بیرون از دایره مسئولیت قرار ندارد، اما همه مسئولیتها در یک رتبه و درجه نیستند. امامخمینی با اینکه در موارد متعددی بر مسئولیت همگان در برابر مسائل جامعه تأکید میکرد، اما برخی از مسئولیتها در نگاه ایشان برجستهتر بود. از نگاه ایشان برخی از شریفترین مسئولیتها همگانیاند مانند حفظ نظام اسلامی و حفظ وحدت و برخی دیگر مربوط به اقشار مختلفاند مانند مسئولیت کارگزاران نظام اسلامی، روحانیان، پاسداران، معلمان و مادران:
- حفظ نظام اسلامی: از وظایف و مسئولیتهای بزرگ از نگاه امامخمینی، «حفظ نظام» است که ایشان آن را از بزرگترین واجبات و تکلیفی همگانی به شمار میآورد.[۵۹] ایشان مسئولیت حفاظت از نظام اسلامی را در گرو تطبیق رفتار و اعمال همه مسئولان با احکام و مقررات اسلام و رضای خدا میدید[۶۰] ایشان صیانت از آبرو و حیثیت نظام اسلامی را از موضوعات بسیار مهم میشمرد و همگان بهویژه روحانیان و پاسداران را در این راه مسئول میدانست[۶۱] و با بیان این نکته که در نظام اسلامی، حیثیت اسلام در دست مسئولان بهویژه این دو قشر قرار دارد، به آنان گوشزد میکرد خطاهایشان به نام اسلام تمام میشود و این موضوع میتواند اساس اسلام و مکتب را به خطر بیندازد.[۶۲] (ببینید: حفظ نظام)
- حفظ وحدت: وحدت کلمه از مفاهیم کلیدی و پرکاربرد در سخنان امامخمینی و رمز پیروزی انقلاب اسلامی است [۶۳] و میتواند دستمایه مسلمانان و مستضعفان جهان برای پیروزی و کسب استقلال باشد؛[۶۴] از اینرو ایشان در زمینه حفظ وحدت، همه مسئولان و مردم را مکلف میشمرد و تخلف از آن را جایز نمیدانست.[۶۵] (ببینید: وحدت)
- مسئولیت کارگزاران نظام اسلامی: امامخمینی با اشاره به دوران حکومت امامعلی(ع) و ذکر دیدگاه آن حضرت درباره بیارزشدانستن حکومت، مگر اینکه موجب ستاندن حق ستمدیدهای گردد، ارزش مسئولیت و منصب را به احقاق حق میدانست[۶۶] و از مدیران و مسئولان کشور میخواست در صورتی که توان مدیریت ندارند با سرافرازی استعفا کنند و این کار را عملی صالح و عبادت بشمارند. در مقابل، هرکس در خود توان خدمتگزاری میبیند، نباید کنارهگیری کند که در این زمان به منزله پشتکردن به خدا و مردم است.[۶۷] ایشان در مقام عمل نیز در مواردی پس از گرفتن یک تصمیم و ظهور آثار و تبعات منفی آن، به خطای خویش اعتراف و از ملت ایران عذرخواهی کردهاست.[۶۸] ایشان بر لزوم مراقبت مردم از رفتار مسئولان تأکید میکرد و ملت را موظف به نظارت میدانست و میگفت اگر او نیز پای خود را کج گذاشت ملت باید تذکر بدهد و این کجی را برای حفظ وجهه اسلام، درست کند.[۶۹] (ببینید: نظارت و حکومت اسلامی)
- مسئولیت روحانیت: امامخمینی نقش رهبران فکری جامعه را در رستگاری یا فساد جامعه مهم و تعیینکننده میخواند و معتقد بود علما و روحانیان از باب اینکه مردم به آنان توجه دارند، میتوانند موجب صلاح یا فساد مردم شوند.[۷۰] ایشان نسل جوان حوزههای علمیه را به زنده نگهداشتن اسلام توصیه میکرد و از آنان میخواست که افکارشان را تکامل دهند، مردم را با مسائل آشنا سازند و ابهاماتی که بر اثر تبلیغات چندصدساله در مورد اسلام به وجود آمدهاست، برطرف کنند.[۷۱] ایشان پس از پیروزی انقلاب، از طلاب و فضلا میخواست که در صورت توانایی برای پذیرش مسئولیتهایی در نظام اسلامی مانند قضاوت و امامت جمعه از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنند و اگر کسی تنها به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد، در پیشگاه خداوند بزرگ بازخواست میشود و عذری ندارد.[۷۲] (ببینید: روحانیت)
- مسئولیت پاسداری: امامخمینی وظیفه پاسداری و حفظ امنیت مردم و جامعه و کشور را نیز از وظایف بسیار شریف و پرمسئولیت و همراه با خطر میشمرد[۷۳] و نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه و شهربانی را ستون فقرات ملت میدانست و از آنان میخواست که با وحدت و انسجام خود در برابر قدرتهای شیطانی بایستند [۷۴] ایشان کارهای خودسرانه و بیضابطه نیروهای سپاه، کمیته و بسیج را تهدید و خطری بالاتر از رژیم پهلوی برای اسلام میشمرد.[۷۵] (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته انقلاب اسلامی، بسیج مستضعفین، و نیروهای مسلح)
- مسئولیت مادران و معلمان: امامخمینی مسئولیت مادری را بزرگترین و شریفترین مسئولیت عالم معرفی میکرد[۷۶] و معتقد بود مسئولیت مادران درباره کشور و تربیت انسانهای باتقوا از پدران بیشتر است [۷۷] و آنان مکلف به انسانسازی که مقصد همه انبیای الهی بوده، هستند.[۷۸] ایشان همچنین مسئولیت معلمان را همسان مسئولیت پیامبران میدید و معتقد بود اشتباه در تعلیم و تربیت، هزینههای بسیار سنگینی دارد و میتواند مملکتی را به تباهی بکشاند.[۷۹] از نگاه ایشان شغل معلمی (اعم از روحانی و فرهنگی) به جهت انسانسازبودن، در شمار شریفترین و پرمسئولیتترین شغلهاست.[۸۰] (ببینید: مادر و معلم)
پانویس
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۴۶۵.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۰۱۴ ـ ۷۰۱۵.
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۴/۶۰۵۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۹۳.
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۴/۲۰۵۲۲.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸.
- ↑ جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ۴۱ ـ ۴۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۱۳۲.
- ↑ امینی، مهار قدرت در مردمسالاری دینی، ۱۱۱.
- ↑ مصباح یزدی، فلسفه اخلاق، ۱۳۸ ـ ۱۴۰.
- ↑ خواص و دیگران، فلسفه اخلاق، ۱۰۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۳۳.
- ↑ مطهری یادداشتها، ۴/۱۳۲.
- ↑ مطهری یادداشتها، ۷/۸۲.
- ↑ مطهری یادداشتها، ۴/۱۳۲.
- ↑ اعراف، ۱۷۲.
- ↑ اسراء، ۳۶؛ اعراف، ۶؛ حجر، ۹۲ ـ ۹۳؛ انبیاء، ۲۳؛ تکاثر، ۸.
- ↑ حدید، ۸؛ بقره، ۸۳.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ نور، ۵۴؛ طاهری، درسهایی از علوم قرآنی، ۲/۳۹۸.
- ↑ تکاثر، ۸.
- ↑ مؤمنون، ۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۴/۲۱۸.
- ↑ اسراء، ۳۶؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۰/۶۴.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۶۶، ۲۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۲ ـ ۴۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۴۸ ـ ۳۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۰۳ ـ ۵۰۴.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۷ ـ ۴۸۸.
- ↑ جمشیدی، اندیشه سیاسی امامخمینی، ۳۵۳ ـ ۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۹ ـ ۷۰.
- ↑ جمشیدی، اندیشه سیاسی امامخمینی، ۳۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۶۹، ۴۱۵ و ۱۲/۱۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۹.
- ↑ باقی، بررسی انقلاب ایران، ۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۶۷ و ۲۱/۲۸۴، ۵۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۸؛ اسحاقی، انقلاب عاشورایی، ۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۷۸ و ۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۶ ـ ۵۱۷ و ۶/۲۲۶ ـ ۲۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۱۰.
- ↑ قاضیزاده، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، ۲۶۵ ـ ۲۶۶.
- ↑ کوشکی، تأملاتی در اندیشه سیاسی امامخمینی، ۴۵ ـ ۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۰۸ ـ ۱۰۹ و ۷/۱۰۶ ـ ۱۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۴ و ۱۹/۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱ و ۴۸۹ ـ ۴۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۸۸ ـ ۳۹۰؛ ۱۳/۴۰۱ ـ ۴۰۲ و ۱۶/۳۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۹، ۱۱۰، ۱۷۲ و ۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۸۷ و ۲۹۲ ـ ۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۲.
- ↑ قاضیزاده، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، ۲۶۸ ـ ۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۷۸ و ۱۳/۴۶ ـ ۴۷؛ قاضیزاده، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، ۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۵ ـ ۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۵۵ ـ ۲۵۶.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۵ ـ ۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۷.
منابع
- قرآن کریم.
- اسحاقی، سیدحسین، انقلاب عاشورایی، قم، خادم الرضا، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امینی، پرویز، مهار قدرت در مردمسالاری دینی، تهران، آفتاب توسعه، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- باقی، عمادالدین، بررسی انقلاب ایران، تهران، سرایی، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- حسینی همدانی، سیدمحمدحسین، انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، لطفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- خواص، امیر و دیگران، فلسفه اخلاق، قم نشر معارف، چاپ اول ۱۳۸۸ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- طاهری، حبیبالله، درسهایی از علوم قرآنی، قم، اسوه، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- قاضیزاده، کاظم، اندیشههای فقهی ـ سیاسی امامخمینی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کوشکی، محمدصادق، تأملاتی در اندیشه سیاسی امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، فلسفه اخلاق، تهران، شرکت چاپ و نشر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- همو، یاداداشتهای استاد شهید مطهری، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.