۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
مرجعیت، مصدر صناعی «مرجع»، به معنای مرجعبودن و مرجعشدن است و «مرجع» به معنای محل رجوع و بازگشت<ref>ابنمنظور، مصباح المنیر، ۸/۱۱۴، ۱۱۷؛ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۲۰۹.</ref> و کسی که در امور به او رجوع میکنند<ref>معین، فرهنگ معین، ۳/۳۹۹۶.</ref> معنایی عام دارد و ازجمله در قلمرو مسائل علمی و شرعی است؛ چنانکه در برخی [[روایات]] دربارهٔ شناخت احکام دینی و شرعی و رویدادها دستور داده شدهاست به عالمان حدیث و فقیهان «رجوع» شود<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۸۸.</ref> مرجعیت به این معنا به عنوان یک امر عقلایی و دینی، همواره در تاریخ و همه جوامع وجود داشتهاست؛ چنانکه [[قرآن کریم]] به عنوان امری ارتکازی و پذیرفتهشده، ناآگاهان را به پرسش از اهل ذکر و آگاهان فرمان میدهد.<ref>نحل، ۴۳؛ انبیا، ۷.</ref> | مرجعیت، مصدر صناعی «مرجع»، به معنای مرجعبودن و مرجعشدن است و «مرجع» به معنای محل رجوع و بازگشت<ref>ابنمنظور، مصباح المنیر، ۸/۱۱۴، ۱۱۷؛ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۲۰۹.</ref> و کسی که در امور به او رجوع میکنند<ref>معین، فرهنگ معین، ۳/۳۹۹۶.</ref> معنایی عام دارد و ازجمله در قلمرو مسائل علمی و شرعی است؛ چنانکه در برخی [[روایات]] دربارهٔ شناخت احکام دینی و شرعی و رویدادها دستور داده شدهاست به عالمان حدیث و فقیهان «رجوع» شود<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۸۸.</ref> مرجعیت به این معنا به عنوان یک امر عقلایی و دینی، همواره در تاریخ و همه [[جوامع]] وجود داشتهاست؛ چنانکه [[قرآن کریم]] به عنوان امری ارتکازی و پذیرفتهشده، ناآگاهان را به پرسش از اهل ذکر و آگاهان فرمان میدهد.<ref>نحل، ۴۳؛ انبیا، ۷.</ref> | ||
این واژه در اصطلاح کنونی، به | این واژه در اصطلاح کنونی، به فقیه جامع شرایطی گفته میشود که مکلفان غیر مجتهد، برای شناخت [[احکام شرعی]] به او رجوع میکنند. این مراجعه، در اصطلاح شرعی، [[تقلید]] نامیده میشود که به معنای شناخت و دریافت احکام شرع از [[فقیه جامع شرایط]] است و در نگاه بیشتر فقهای شیعه مبتنی بر یک اصل عقلایی است.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۶–۷.</ref> [[امامخمینی]] و فقهای امامیه، تقلید را برای مکلفان غیر مجتهد که قادر به [[احتیاط]] نیستند، [[واجب]] میدانند.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۷؛ یزدی طباطبایی، عروة الوثقی، ۱/۱۳؛ حکیم طباطبایی، مستمسک العروة الوثقی، ۱/۶.</ref>{{ببینید|تقلید}} | ||
{{ببینید|تقلید}} | |||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
خاستگاه | خاستگاه حجیت و [[مشروعیت]] مرجعیت عالمان افزون بر ارتکاز و [[سیره عقلا|رویه عقلا]]، قرآن کریم است که از هر قوم و گروهی، دستهای را موظف شمردهاست که از محل زندگی خود برای فهم عمیق دین مهاجرت کنند و پس از بازگشت، پیامهای الهی را به مردم برسانند؛<ref>توبه، ۱۲۲؛ ادامه مقاله.</ref> چنانکه [[توقیع اماممهدی(ع)]] به عموم مردم دستور داده شده در مسائل دینی و شرعی خود به عالمان حدیث «رجوع» کنند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۴۰؛ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ۱۱۷.</ref> | ||
امامخمینی مرجعیت فقها را در راستای مرجعیت [[پیامبر(ص)]] و آنان را حجت بر مردم از سوی [[ائمه اطهار(ع)]] بهشمار آوردهاست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۸۰.</ref> مرجعیت به معنای رایج و امروزی آن، پس از غیبت امام زمان (ع) آغاز شد، اما برخی از [[اصحاب پیامبر(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] در زمان حضور آن بزرگواران و به امر آنان، مرجعیت مردم را در مناطقی از حوزه اسلام بر عهده داشتند؛ مانند معاذبنجبل که به دستور پیامبر (ص) به یمن رفت<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۳۸ و ۱۶۴.</ref> و ابانبنتغلب که به دستور [[امامباقر(ع)]] مأمور فتوادادن به مردم در مسجد مدینه شد.<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۰.</ref> | امامخمینی مرجعیت فقها را در راستای مرجعیت [[پیامبر(ص)]] و آنان را حجت بر مردم از سوی [[ائمه اطهار(ع)]] بهشمار آوردهاست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۸۰.</ref> مرجعیت به معنای رایج و امروزی آن، پس از [[غیبت امام زمان (ع)]] آغاز شد، اما برخی از [[صحابه|اصحاب پیامبر(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] در زمان حضور آن بزرگواران و به امر آنان، مرجعیت مردم را در مناطقی از حوزه اسلام بر عهده داشتند؛ مانند معاذبنجبل که به دستور پیامبر (ص) به [[یمن]] رفت<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۳۸ و ۱۶۴.</ref> و ابانبنتغلب که به دستور [[امامباقر(ع)]] مأمور فتوادادن به مردم در [[مسجدالنبی|مسجد مدینه]] شد.<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۰.</ref> | ||
پرورش فقیه و مجتهد به دست امامان معصوم (ع) و ارجاع مردم به آنان برای گرفتن [[فتوا]] با توجه به گرفتاری و دوران حبس و دوری شیعیان از آنان، امری ضروری برای تضمین سلامت دینی جامعه و تحریفنشدن دین به دست بدخواهان بود<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۴۷.</ref> از اینرو امامان (ع) ضمن ایجاد زمینه تفکر و استدلال استنباط فروع، همواره اصحاب را به تفقه و استنباط دعوت میکردند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۶۲؛ عزیزی، مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، ۳۱۵؛ ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۴۷.</ref> بر همین اساس مرجعیت فقهای شیعه در دوره غیبت مهمترین پایگاه دینی و شرعی در تبیین و گسترش مسائل شرعی و فقهی بودهاست و در دوره معاصر امامخمینی در جایگاه یکی از مراجع مسلم تقلید توانست نهضت اسلامی را آغاز کند و با [[ | پرورش فقیه و مجتهد به دست امامان معصوم (ع) و ارجاع مردم به آنان برای گرفتن [[فتوا]] با توجه به گرفتاری و دوران حبس و دوری [[شیعه|شیعیان]] از آنان، امری ضروری برای تضمین سلامت دینی [[جامعه]] و تحریفنشدن دین به دست بدخواهان بود<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۴۷.</ref> از اینرو امامان (ع) ضمن ایجاد زمینه [[تفکر]] و استدلال استنباط فروع، همواره اصحاب را به تفقه و استنباط دعوت میکردند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۶۲؛ عزیزی، مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، ۳۱۵؛ ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۴۷.</ref> بر همین اساس مرجعیت فقهای شیعه در دوره غیبت مهمترین پایگاه دینی و شرعی در تبیین و گسترش مسائل شرعی و فقهی بودهاست و در دوره معاصر امامخمینی در جایگاه یکی از مراجع مسلم تقلید توانست نهضت اسلامی را آغاز کند و با رهبری [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] از پایگاه مرجعیت فراگیر خود آن را به پیروزی و شکلگیری [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] در ایران برساند.{{ببینید|مرجعیت امامخمینی}} | ||
{{ببینید|مرجعیت امامخمینی}} | |||
== دورههای مرجعیت == | == دورههای مرجعیت == | ||
پس از عصر امامان (ع)، مرجعیت دورههای گوناگونی را پشت سر نهاد. از آغاز [[غیبت صغری]] تا پایان سده چهارم هجری، محدثانی چون [[محمدبنیعقوب کلینی]] و | پس از عصر امامان (ع)، مرجعیت دورههای گوناگونی را پشت سر نهاد. از آغاز [[غیبت صغری]] تا پایان سده چهارم هجری، محدثانی چون [[محمدبنیعقوب کلینی]] و محمدبنعلیبنبابویه معروف به [[شیخ صدوق]]، مقام مرجعیت دینی مستقیم را بر عهده داشتند.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۷۱؛ عزیزی، مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، ۳۱۷–۳۱۸.</ref> در آغاز [[غیبت کبرای امام عصر(ع)]]، مرجعیت علمای دین به صورت نهادی مستقل آغاز شد<ref>اخلاقی، شکلگیری سازمان روحانیت شیعه، ۲۰۱.</ref> و فقیهان برجستهای چون [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] و سپس [[شیخ طوسی]] در قرن پنجم قمری، رهبری شیعیان را در حوزه بغداد بر عهده گرفتند.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۱۴۰، ۱۸۹ و ۲۰۰.</ref> پس از وفات شیخ طوسی، در حدود ۱۵۰ سال، دانشمندان شیعی با درک عظمت و اعتماد به آرای او، غالباً نظری دربارهٔ احکام اسلامی از خود بروز نمیدادند. گویا فتوادادن و کتابنوشتن را اهانت به مقام وی میدانستند.<ref>گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۲۲۳.</ref> از فقها و مراجع دینیِ این دوره میتوان به قاضی ابنبراج، ابوالصلاح حلبی و ابنزهره اشاره کرد.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۲۲۳ و ۲۳۰.</ref> | ||
پس از دوره یادشده که «عصر مقلده» نام گرفته بود، اجتهاد و فقاهت دوباره زنده شد. بیشتر فقها و مجتهدان این دوره از شهر [[حله]] بودند و سرآمد آنان [[ابنادریس حلی]]، [[محقق حلی]] و [[علامه حلی]] بودند.<ref>گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۲۲۷.</ref> تکامل تدریجی اجتهاد، نظم و ترتیبیافتن کتب فقهی، پیشرفت فقه مقارن، دقیق، عمیق و پردامنهترشدن تحقیقات فقهی و نگارش آثاری دربارهٔ اختلاف علمی فقهای شیعه، از امتیازات این دوره است.<ref>گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۲۲۸.</ref> عالمان این دوره بهخصوص [[خواجهنصیرالدین طوسی]] و علامه حلی، با احاطه بر روحیه خانهای مغول، از آن برای محکمکردن پایههای علمی و مذهبی و گسترش تمدن اسلامی بهره بردند. خدمات این دو در ایران و ارتباط محمدبنجمالالدین مکی ([[شهید اول]]) با ایرانیان، سبب تحول فکری و فرهنگی در ایران شد و مردم با آگاهی و شناخت، آماده پذیرش مکتب تشیع و [[سیره اهلبیت (ع)]] شدند و صفویان این آمادگی و درخواست را با زمینهسازی [[ابنفهد حلی]]، یکی دیگر از مراجع و فقهای سده نهم هجری، در حد کمال پاسخ گفتند و [[مذهب تشیع]] در ایران به رسمیت رسید.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۳۱۶.</ref> | |||
در این دوره، عناوینی چون صدر، شیخالاسلام و قاضی برای علما قرار داده شد. صدر در حکم مرجع تقلید رسمی شهر بود<ref>جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوی، ۷۸–۷۹.</ref> و از [[محقق کرکی]]، بزرگترین مرجع شیعه در آن دوره که در جبل عامل لبنان بود، دعوت شد که امور دینی را بر عهده بگیرد. [[شاهطهماسب صفوی]] محقق حلی را جانشین امام معصوم (ع) و صاحب و سزاوار حکومت و خود را تابع و کارگزار او میدانست.<ref>حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ۱۷۰.</ref> محقق کرکی با منطق و برهان خود، منشأ تحولات مهم دینی شد و ضمن پاسداری از مذهب شیعه جعفری و تبلیغ آن، با نفوذ خود در میان [[صفویان]]، آنان را از ارتکاب خلاف شرع منع میکرد.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۳۴۴–۳۴۵.</ref> | |||
در | در دوره صفویه، نخستین رساله عملی فارسی به نام [[جامع عباسی]]، به قلم [[شیخ بهایی]] نوشته شد.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۳۵۱؛ تبرائیان، نهاد مرجعیت شیعه، ۷.</ref> قدرت معنوی مجتهدان در این دوره، بهویژه حاکمیت شاهطهماسب، شاهسلیمان و شاهسلطانحسین، بهطور چشمگیری افزایش یافت و همتراز قدرت حکومت شد.<ref>جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوی، ۳۸.</ref> از مراجع و فقهای بزرگ این دوره میتوان به محمدبنحسین عاملی معروف به شیخ بهایی، [[محمدتقی مجلسی]] و [[محمدباقر مجلسی]] و [[مقدس اردبیلی]]، اشاره کرد.<ref>ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست، ۱/۳۵۵ و ۳۶۳.</ref> [[امامخمینی]] دربارهٔ همکاری علما و مراجع آن زمان با حاکمان صفوی، معتقد بود این همکاری نه برای طمعهای دنیوی، بلکه برای خدمت به اسلام و ترویج مذهب و تربیت انسانها و حاکمان آن دوره، با بهرهبرداری از قدرت بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰ و ۸/۴۳۷.</ref>{{ببینید|صفویه}} | ||
در دوران [[حکومت قاجار]]، از ارتباط علما با حاکمیت تا حدود زیادی کاسته شد و مرجعیتِ متمرکز، مستقل، مقتدر و مردمی شکل گرفت؛<ref>تبرائیان، نهاد مرجعیت شیعه، ۱۴.</ref> البته این به معنای رویارویی با حکومت نبود، بلکه به دلیل وضع زمانی خاص، استقلال آنان همراه با نوعی همدلی و یاری و حمایتِ تنها دولت شیعه در جهان بود و در واقع احترام متقابلی میان روحانیت مستقل و حکومت وجود داشت. استقبال پابرهنه [[فتحعلیشاه قاجار|فتحعلیشاه]] از [[جعفر کاشفالغطاء]] و نگارش کتابهای متعددی به قلم علما به نام فتحعلیشاه در این جهت بود.<ref>حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ۲۰۳.</ref> پایان فعالیت [[اخباریگری]] که سابقه طولانی داشت، با تلاشهای [[محمدباقر وحید بهبهانی]]، در این دوره رقم خورد.<ref>حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ۸۶.</ref> مرجعیت در دوره قاجار، نقش پررنگتری در رخدادها و تحولات اجتماعیسیاسی ایفا کرد که شاخصترین آن، مخالفت با قرارداد رژی و [[نهضت تحریم تنباکو|تحریم تنباکو]] از سوی [[میرزامحمدحسن شیرازی]] و واکنش به اشغال کشورهای اسلامی و حضور برخی از مراجع در جبهههای نبرد بود.<ref>تبرائیان، نهاد مرجعیت شیعه، ۷–۸.</ref>{{ببینید|میرزامحمدتقی شیرازی||}} | |||
نهاد مرجعیت که در آغاز منطقهای و غیر متمرکز بود، بهتدریج به صورت یک نهاد متمرکز در جهان تشیع درآمد. دربارهٔ نخستین فردی که با مرجعیت او، رهبری متمرکز روحانیت شیعه حاصل شد، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ اما به نظر میرسد که نهاد مرجعیت در دوره [[محمدحسن نجفی]]، نویسنده کتاب [[جواهر الکلام]]، مرکزیت عام یافت. پس از او [[شیخمرتضی انصاری]]، بزرگترین مجتهد زمان خود شد و در میان شیعیان ترکیه، جهان عرب و هندوستان به مرجعیت شناخته شد.<ref>حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ۸۲–۸۳.</ref> این رهبری متمرکز در زمانهای بعد در | نهاد مرجعیت که در آغاز منطقهای و غیر متمرکز بود، بهتدریج به صورت یک نهاد متمرکز در جهان تشیع درآمد. دربارهٔ نخستین فردی که با مرجعیت او، رهبری متمرکز روحانیت شیعه حاصل شد، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ اما به نظر میرسد که نهاد مرجعیت در دوره [[محمدحسن نجفی]]، نویسنده کتاب [[جواهر الکلام]]، مرکزیت عام یافت. پس از او [[شیخمرتضی انصاری]]، بزرگترین مجتهد زمان خود شد و در میان شیعیان ترکیه، جهان عرب و هندوستان به مرجعیت شناخته شد.<ref>حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ۸۲–۸۳.</ref> این رهبری متمرکز در زمانهای بعد در میرزامحمدحسن شیرازی،<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۴۳۸.</ref> [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و [[سیدحسین طباطبایی بروجردی]] نمود یافت.<ref>حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ۸۴.</ref> | ||
فقهای شیعه پس از غیبت امام معصوم (ع) و در رویارویی با مسائل و پرسشهای فقهی جدید اقدام به نگارش کتابهایی با عنوان «اسئله و اجوبه» کردند. این کتابها متناسب با شرایط و مقتضیات زمانی تغییر کردند و تبدیل به [[رسالههای عملیه]] شدند. برخی از این رسالهها، جامعیت داشتند و همه ابواب فقه را دربر میگرفتند؛ اما در بعضی دیگر تنها به مسائل فردی و عبادی پرداخته میشد.<ref>مجموعهٔ من الباحثین، آراء فی المرجعیهٔ الشیعیه، ۴۸۲–۴۸۴.</ref> | فقهای شیعه پس از [[غیبت امام معصوم (ع)]] و در رویارویی با مسائل و پرسشهای فقهی جدید اقدام به نگارش کتابهایی با عنوان «اسئله و اجوبه» کردند. این کتابها متناسب با شرایط و مقتضیات زمانی تغییر کردند و تبدیل به [[رساله عملیه|رسالههای عملیه]] شدند. برخی از این رسالهها، جامعیت داشتند و همه ابواب فقه را دربر میگرفتند؛ اما در بعضی دیگر تنها به مسائل فردی و عبادی پرداخته میشد.<ref>مجموعهٔ من الباحثین، آراء فی المرجعیهٔ الشیعیه، ۴۸۲–۴۸۴.</ref> | ||
== شأن و جایگاه == | == شأن و جایگاه == | ||
در دوران غیبت کبری، مرجعیت مردم در امور دینی بر عهده فقیه واجد شرایط به عنوان نایب عام امام معصوم (ع) گذاشته شدهاست. گزینش فقیه برای مرجعیت بر عهده خود مسلمانان است.<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۲/۴۸۴؛ اخلاقی، شکلگیری سازمان روحانیت شیعه، ۱۹۹–۲۰۰.</ref> مرجعیت در طول تاریخ خود خدمات ارزندهای به اسلام و مسلمانان به صورت عام و به اهل بیت (ع) به صورت خاص کرده و از عقاید، ارزشها و مفاهیم اسلام اصیل، محافظت کردهاست.<ref>حکیم، المرجعیهٔ الدینیه، نجف اشرف، ۲۴–۲۵.</ref> این نهاد در تاریخ هزارساله خود با استقلال از حکومتها، همواره تکیهگاه مردم در مقاطع حساس و حرکتهای مردمی بودهاست؛<ref>روحبخش، میراث مرجعیتی آیتالله بروجردی و نهضت امامخمینی، ۴۳/۱۱۹.</ref> زیرا چنانکه امامخمینی نیز تأکید کردهاست، مراجع خواهان مصالح مردماند و مردم به آنان اعتقاد و ارادت قلبی دارند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۷.</ref> و آنان با تکیه بر اسلام و پشتیبانی مردم، در برابر تجاوز به احکام اسلام، میایستند و از اسلام و مسلمانان دفاع میکنند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۸۷.</ref> البته شیوه برخورد [[مراجع تقلید]] با دولتهای حاکم، بیشتر متأثر از عوامل زمانی و مکانی و شرایط سیاسی و اجتماعی بودهاست.<ref>حوزه، مرجعیت و سیاست، ۳۲۲.</ref> | در دوران غیبت کبری، مرجعیت مردم در امور دینی بر عهده فقیه واجد شرایط به عنوان نایب عام امام معصوم (ع) گذاشته شدهاست. [[گزینش]] فقیه برای مرجعیت بر عهده خود مسلمانان است.<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۲/۴۸۴؛ اخلاقی، شکلگیری سازمان روحانیت شیعه، ۱۹۹–۲۰۰.</ref> مرجعیت در طول تاریخ خود خدمات ارزندهای به [[اسلام]] و مسلمانان به صورت عام و به [[اهل بیت (ع)]] به صورت خاص کرده و از عقاید، [[ارزشها]] و مفاهیم اسلام اصیل، محافظت کردهاست.<ref>حکیم، المرجعیهٔ الدینیه، نجف اشرف، ۲۴–۲۵.</ref> این نهاد در تاریخ هزارساله خود با استقلال از حکومتها، همواره تکیهگاه مردم در مقاطع حساس و حرکتهای مردمی بودهاست؛<ref>روحبخش، میراث مرجعیتی آیتالله بروجردی و نهضت امامخمینی، ۴۳/۱۱۹.</ref> زیرا چنانکه [[امامخمینی]] نیز تأکید کردهاست، مراجع خواهان مصالح مردماند و مردم به آنان اعتقاد و ارادت قلبی دارند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۷.</ref> و آنان با تکیه بر اسلام و پشتیبانی مردم، در برابر تجاوز به احکام اسلام، میایستند و از اسلام و مسلمانان دفاع میکنند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۸۷.</ref> البته شیوه برخورد [[مراجع تقلید]] با دولتهای حاکم، بیشتر متأثر از عوامل زمانی و مکانی و شرایط سیاسی و اجتماعی بودهاست.<ref>حوزه، مرجعیت و سیاست، ۳۲۲.</ref> | ||
امامخمینی از گذشته وجود مراجع را نعمت و عزت آنان را عزت اسلام میدانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۸.</ref> و ضمن اظهار تواضع و احترام به مراجع و تأکید بر ضرورت حفظ حرمت مرجعیت،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۶–۳۰۷ و ۴۱۳.</ref> بر ارتباط احترامآمیز اقشار مردم با مراجع بزرگ تأکید میکرد و توهین به مراجع را توهین به جامعه اسلامی میشمرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۷.</ref> ایشان تهمت ارتجاع به مرجعیت و روحانیت را هتاکی به رسول خدا (ص) میدانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶–۲۸۷.</ref> و از [[محمدرضا پهلوی]] و عوامل او میخواست که از ارائه چهرهای نامناسب از مراجع و اهانت به این بزرگان که جز خدمت به مسلمانان و طلب استقلال و عزت برای آنان، انگیزهای ندارند، بپرهیزند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۸، ۲۴۶ و ۲/۱۲۶.</ref> ایشان با اعتقاد به اینکه رهبری دینی و سیاسی مردم تنها از طریق نهاد مرجعیت ممکن است، بیشترین تلاش را برای متقاعدکردن فقیه برجسته، سیدحسین بروجردی برای آمدن به قم و تقویت و تثبیت مرجعیت وی انجام داد.<ref>فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امامخمینی تا تبعید، ۱/۹.</ref> و پس از درگذشت او برای حفظ جایگاه مقتدر مرجعیت عامه، به جای زمینهسازی برای مرجعیت خود، فقیه وارسته، [[سیداحمد خوانساری]] را مرجع معرفی کرد و از دیگر علما خواست با حمایت از خوانساری، به وحدت در مرجعیت کمک کنند.<ref>فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امامخمینی تا تبعید، ۱/۱۹.</ref> | امامخمینی از گذشته وجود مراجع را نعمت و عزت آنان را عزت اسلام میدانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۸.</ref> و ضمن اظهار تواضع و احترام به مراجع و تأکید بر ضرورت حفظ حرمت مرجعیت،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۶–۳۰۷ و ۴۱۳.</ref> بر ارتباط احترامآمیز اقشار مردم با مراجع بزرگ تأکید میکرد و توهین به مراجع را توهین به [[جامعه|جامعه اسلامی]] میشمرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۷.</ref> ایشان تهمت [[ارتجاع]] به مرجعیت و [[روحانیت]] را هتاکی به رسول خدا (ص) میدانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶–۲۸۷.</ref> و از [[محمدرضا پهلوی]] و عوامل او میخواست که از ارائه چهرهای نامناسب از مراجع و اهانت به این بزرگان که جز خدمت به مسلمانان و طلب استقلال و عزت برای آنان، انگیزهای ندارند، بپرهیزند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۸، ۲۴۶ و ۲/۱۲۶.</ref> ایشان با اعتقاد به اینکه رهبری دینی و سیاسی مردم تنها از طریق نهاد مرجعیت ممکن است، بیشترین تلاش را برای متقاعدکردن فقیه برجسته، [[سیدحسین بروجردی]] برای آمدن به قم و تقویت و تثبیت مرجعیت وی انجام داد.<ref>فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امامخمینی تا تبعید، ۱/۹.</ref> و پس از درگذشت او برای حفظ جایگاه مقتدر مرجعیت عامه، به جای زمینهسازی برای مرجعیت خود، فقیه وارسته، [[سیداحمد خوانساری]] را مرجع معرفی کرد و از دیگر علما خواست با حمایت از خوانساری، به وحدت در مرجعیت کمک کنند.<ref>فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امامخمینی تا تبعید، ۱/۱۹.</ref>{{ببینید|سیدحسین بروجردی|مرجعیت امامخمینی}} | ||
امامخمینی در آغاز نهضت با توجه به انتقادهایی که از سوی برخی افراد در [[حوزههای علمیه|حوزه]] به برخی مراجع به دلیل عدم همراهی با نهضت میشد، اهانت به مراجع را به منزله جنگ با خدا شمرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۹.</ref> و باعث قطع ولایت میان اهانتکننده و پروردگار دانست که آن به حیثیت اسلام و کل جامعه اسلامی، لطمه میزند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۶–۳۰۷.</ref> در عین حال، ایشان بعضی از مراجع را نیز از اقدامات نسنجیده و خلاف مصلحت برحذر میداشت و از آنان میخواست که به حیثیت و شأن خود و روحانیت لطمه وارد نکنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۰–۱۷۱.</ref> | |||
امامخمینی در آغاز نهضت با توجه به انتقادهایی که از سوی برخی افراد در حوزه به برخی مراجع به دلیل عدم همراهی با نهضت میشد، اهانت به مراجع را به منزله جنگ با خدا شمرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۹.</ref> و باعث قطع ولایت میان اهانتکننده و پروردگار دانست که آن به حیثیت اسلام و کل جامعه اسلامی، لطمه میزند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۶–۳۰۷.</ref> در عین حال، ایشان بعضی از مراجع را نیز از اقدامات نسنجیده و خلاف مصلحت برحذر میداشت و از آنان میخواست که به حیثیت و شأن خود و روحانیت لطمه وارد نکنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۰–۱۷۱.</ref> | |||
== ویژگیها و وظایف == | == ویژگیها و وظایف == | ||
از آنجاکه مرجعیت در مقام تبیین احکام دین و راهنمایی امت است و رأی و نظر | از آنجاکه مرجعیت در مقام تبیین احکام دین و راهنمایی امت است و رأی و نظر مرجع تقلید، وظیفه شرعی و الهی بهشمار میآید، او علاوه بر تخصص و علم کافی، باید از شایستگیهای اخلاقی نیز برخوردار باشد<ref>حوزه، مرجعیت و شایستگیهای اخلاقی، ۱۹۹.</ref> امامخمینی همانند دیگر فقها برای مرجعیت تقلید، شرایطی مانند [[بلوغ]]، [[عقل]]، شیعه و مردبودن، [[عدالت فقهی|عدالت]]، حریصنبودن بر جاه و مقام دنیوی و اعلمیت را لازم میدانست<ref>امام خمینی، توضیح المسائل، ۱–۲؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، ۱/۷–۸.</ref> و معتقد بود فقیه و [[مجتهد جامع شرایط]]، باید دینشناس به تمام معنای کلمه باشد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۸.</ref> و ضمن تسلط بر مسائل زمان خود، مسائل سیاسی را نیز بهخوبی بشناسد و با حیله و تزویر فرهنگ حاکم بر جهان آشنا باشد. ایشان با توجه به نقش زمان و شرایط در تغییر و تحول، زمان و مکانشناسی را درکنار [[اخلاص|خلوص]]، [[تقوا]] و [[زهد]] شایسته، از مهمترین ویژگیهای مرجعیت میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref> | ||
امامخمینی مسئولیت مرجعیت را بسیار سنگین میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۵.</ref> به اعتقاد ایشان دفاع از چارچوب، اصول و احکام دین، زدودن خرافهها، انحرافات و پیرایههای موهوم از آموزههای دینی از دیگر وظایف فقهای دین است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۱–۲۲.</ref> ایشان در آغاز [[نهضت اسلامی]]، مسئولیت مراجع دربارهٔ طرحهای ضد دینیِ رژیم پهلوی را، مانند تغییردادن احکام اسلام<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۸.</ref> و [[کاپیتولاسیون]] متذکر شد و از آنان خواست سکوت نکنند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۲ و ۴۱۸.</ref> زیرا سکوت آنان در برابر جور و ستم، به منزله کمک به ستمکاران و گناه بزرگ است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> چنانکه ازجمله اقدامات رژیم پهلوی، تلاش برای تسلط بر [[مسجد]]ها و منبرها بود که امامخمینی آن را خطری جدی برای استقلال هزارساله شیعه میدانست و از مراجع بزرگ اسلام میخواست جلوی این دسیسه را بگیرند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۲.</ref> ایشان در مواردی از اعتراضنکردن مراجع به اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی ناراضی بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/ ۳۶۸–۳۶۹ و ۴۸۴.</ref> و دربارهٔ رفتار خلاف مصلحت برخی از آنان که باعث تفرقه میشد و به دین و دنیای خود و دیگران لطمه میزد، انتقاد میکرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۶–۱۷.</ref> ایشان در پاسخ به درخواست [[سیدمحسن حکیم]] از | امامخمینی [[مسئولیت]] مرجعیت را بسیار سنگین میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۵.</ref> به اعتقاد ایشان دفاع از چارچوب، اصول و احکام دین، زدودن خرافهها، [[انحرافات]] و پیرایههای موهوم از آموزههای دینی از دیگر وظایف فقهای دین است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۱–۲۲.</ref> ایشان در آغاز [[نهضت اسلامی]]، مسئولیت مراجع دربارهٔ طرحهای ضد دینیِ رژیم پهلوی را، مانند تغییردادن احکام اسلام<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۸.</ref> و [[کاپیتولاسیون]] متذکر شد و از آنان خواست سکوت نکنند؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۲ و ۴۱۸.</ref> زیرا سکوت آنان در برابر جور و ستم، به منزله کمک به ستمکاران و گناه بزرگ است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> چنانکه ازجمله اقدامات رژیم پهلوی، تلاش برای تسلط بر [[مسجد]]ها و منبرها بود که امامخمینی آن را خطری جدی برای استقلال هزارساله شیعه میدانست و از مراجع بزرگ اسلام میخواست جلوی این دسیسه را بگیرند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۲.</ref> ایشان در مواردی از اعتراضنکردن مراجع به اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی ناراضی بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/ ۳۶۸–۳۶۹ و ۴۸۴.</ref> و دربارهٔ رفتار خلاف [[مصلحت]] برخی از آنان که باعث تفرقه میشد و به [[دین]] و دنیای خود و دیگران لطمه میزد، [[انتقاد]] میکرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۶–۱۷.</ref> ایشان در پاسخ به درخواست [[سیدمحسن حکیم]] از مراجع نجف، برای هجرت مراجع قم به نجف، ضمن هشدار به پیامدهای این مهاجرت، بر ضرورت حضور مراجع در صحنه و مقاومتشان در برابر فشارهای [[رژیم پهلوی]]، با وجود خطرات جانی، تأکید کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۸۲.</ref> | ||
== آسیبشناسی == | == آسیبشناسی == | ||
نهاد مرجعیت که از آغاز بهسادگی و به دور از سازمان تشریفاتی اداره میشد، گاهی با تکیه بر سلیقههای فردی یا گروهی و برخی اِعمال نفوذها، از انجامدادن امور جدیِ اصلاحی بازمیماند؛<ref>حوزه، امام و مرجعیت، ۲۷.</ref> از اینرو امامخمینی مرجعیت را به جهت امکان نفوذ افراد مغرض و عوامل دشمن در آنان، در امان از خطا نمیدید و دربارهٔ سوء استفاده از این نهاد دینی و اجتماعی هشدار میداد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۷.</ref> نصیحت ایشان به علما برای حفاظت از بیوت خود از افراد نفوذی و دقت در انتخاب یاران خویش نیز در همین جهت بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۶–۷.</ref> ایشان دودستگی و تفرقه میان مراجع<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۸ و ۲۱/۲۸۷.</ref> و تأثیرپذیری و اعتماد بر افراد ناصالح که در بیت یا حوزههای علمیه نفوذ میکنند را از آسیبهای نهاد مرجعیت میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶ و ۲۰/۱۳۷).</ref> | نهاد مرجعیت که از آغاز بهسادگی و به دور از سازمان تشریفاتی اداره میشد، گاهی با تکیه بر سلیقههای فردی یا گروهی و برخی اِعمال نفوذها، از انجامدادن امور جدیِ اصلاحی بازمیماند؛<ref>حوزه، امام و مرجعیت، ۲۷.</ref> از اینرو امامخمینی مرجعیت را به جهت امکان نفوذ افراد مغرض و عوامل [[دشمن]] در آنان، در امان از خطا نمیدید و دربارهٔ سوء استفاده از این نهاد دینی و اجتماعی هشدار میداد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۷.</ref> نصیحت ایشان به علما برای حفاظت از بیوت خود از افراد نفوذی و دقت در انتخاب یاران خویش نیز در همین جهت بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۶–۷.</ref> ایشان دودستگی و تفرقه میان مراجع<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۸ و ۲۱/۲۸۷.</ref> و تأثیرپذیری و اعتماد بر افراد ناصالح که در بیت یا [[حوزههای علمیه]] نفوذ میکنند را از آسیبهای نهاد مرجعیت میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶ و ۲۰/۱۳۷).</ref> | ||
== مقابله با مرجعیت و واکنش امامخمینی == | == مقابله با مرجعیت و واکنش امامخمینی == | ||
سیاست مبارزه با مرجعیت و روحانیت که از زمان [[رضاشاه پهلوی]] آغاز شده بود، در دوره محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۶۱؛ انصاری، مرجعیت و رهبری تفکیک یا وحدت، ۱۳–۱۴.</ref> و رژیم پهلوی در موارد متعددی رو در روی مرجعیت قرار گرفت که به چند نمونه اشاره میشود: در بهمن ۱۳۴۱ مأموران پهلوی، بیت [[سیداحمد خوانساری]] و [[سیدمحمد بهبهانی]] را محاصره کردند که انتقاد شدید امامخمینی را در پی داشت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۴۱.</ref> در سال ۱۳۴۲ مأموران رژیم پهلوی به [[مدرسه فیضیه]] که پایگاه علمی مرجعیت بهشمار میرفت و به مجلس عزایی که [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]]، یکی از مراجع وقت برپاکرده بود، حمله کردند و گروهی از طلاب مدرسه را مجروح کردند که با واکنش برخی از مراجع ازجمله امامخمینی روبهرو شد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۷–۱۷۸ و ۱۸۲؛ فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امامخمینی تا تبعید، ۱/۸۰–۹۳.</ref> امامخمینی با توجه به این یورش، هشدار داد که اصول اسلام، قرآن و مذهب در خطر است و در این شرایط [[تقیه]] حرام و اظهار حقایق واجب است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۷–۱۷۸.</ref> ایشان تأسیس دانشگاه اسلامی در رژیم پهلوی را دسیسهای علیه حوزههای علمیه و مرجعیت معرفی کرد؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۳.</ref> همچنانکه طرح رژیم برای تحت نظر قراردادن مراجع و علما از طریق سازمان اوقاف در پایان سال ۱۳۵۱ را در جهت برنامه اسلامستیزیِ رژیم پهلوی و محصورکردن مراجع و علما دانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۲–۴۸۳.</ref> | سیاست مبارزه با مرجعیت و [[روحانیت]] که از زمان [[رضاشاه پهلوی]] آغاز شده بود، در دوره [[محمدرضا پهلوی]] نیز ادامه یافت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۶۱؛ انصاری، مرجعیت و رهبری تفکیک یا وحدت، ۱۳–۱۴.</ref> و رژیم پهلوی در موارد متعددی رو در روی مرجعیت قرار گرفت که به چند نمونه اشاره میشود: در بهمن ۱۳۴۱ مأموران پهلوی، بیت [[سیداحمد خوانساری]] و [[سیدمحمد بهبهانی]] را محاصره کردند که [[انتقاد]] شدید امامخمینی را در پی داشت؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۴۱.</ref> در سال ۱۳۴۲ مأموران رژیم پهلوی به [[مدرسه فیضیه]] که پایگاه علمی مرجعیت بهشمار میرفت و به مجلس عزایی که [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]]، یکی از مراجع وقت برپاکرده بود، حمله کردند و گروهی از [[طلاب]] مدرسه را مجروح کردند که با واکنش برخی از مراجع ازجمله امامخمینی روبهرو شد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۷–۱۷۸ و ۱۸۲؛ فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مرجعیت امامخمینی تا تبعید، ۱/۸۰–۹۳.</ref> امامخمینی با توجه به این یورش، هشدار داد که اصول اسلام، [[قرآن]] و مذهب در خطر است و در این شرایط [[تقیه]] حرام و اظهار حقایق واجب است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۷–۱۷۸.</ref> ایشان تأسیس دانشگاه اسلامی در رژیم پهلوی را دسیسهای علیه حوزههای علمیه و مرجعیت معرفی کرد؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۰۳.</ref> همچنانکه طرح رژیم برای تحت نظر قراردادن مراجع و علما از طریق سازمان اوقاف در پایان سال ۱۳۵۱ را در جهت برنامه اسلامستیزیِ رژیم پهلوی و محصورکردن مراجع و علما دانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۲–۴۸۳.</ref>{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | ||
{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | |||
در نجف اشرف نیز [[رژیم بعثی عراق]] به نهاد مرجعیت و مراجع بزرگ، همواره هتاکی و بیحرمتی میکرد. یکی از این موارد، اختلاف سیدمحسن حکیم با رژیم بعثی و ایجاد فشار و محدودیت علیه آن مرجع بود که امامخمینی فرزند خود، سیدمصطفی را چندین بار به دیدار حکیم فرستاد و جو وحشت را شکست.<ref>فلاحی، سالهای تبعید امامخمینی، ۲۹۸ و ۳۰۰.</ref> در سال ۱۳۵۰ که حکومت عراق، تصمیم به اخراج علمای ایرانی از عراق گرفت،<ref>فلاحی، سالهای تبعید امامخمینی، ۲۹۹.</ref> امامخمینی در نامهای به احمد حسن البکر، رئیسجمهور وقت عراق، پیامدهای منفی این تصمیم را برشمرد و جایگاه رفیع مرجعیت و حوزههای دیرپای شیعه را یادآوری کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۹۳–۹۴.</ref> و علاوه بر آن اعلام کرد خود نیز از عراق خارج میشود.<ref>فلاحی، سالهای تبعید امامخمینی، ۲۹۸ و ۳۰۰.</ref> | در نجف اشرف نیز [[رژیم بعثی عراق]] به نهاد مرجعیت و مراجع بزرگ، همواره هتاکی و بیحرمتی میکرد. یکی از این موارد، اختلاف سیدمحسن حکیم با رژیم بعثی و ایجاد فشار و محدودیت علیه آن مرجع بود که امامخمینی فرزند خود، [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] را چندین بار به دیدار حکیم فرستاد و جو وحشت را شکست.<ref>فلاحی، سالهای تبعید امامخمینی، ۲۹۸ و ۳۰۰.</ref> در سال ۱۳۵۰ که حکومت عراق، تصمیم به اخراج علمای ایرانی از عراق گرفت،<ref>فلاحی، سالهای تبعید امامخمینی، ۲۹۹.</ref> امامخمینی در نامهای به احمد حسن البکر، رئیسجمهور وقت عراق، پیامدهای منفی این تصمیم را برشمرد و جایگاه رفیع مرجعیت و حوزههای دیرپای شیعه را یادآوری کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۹۳–۹۴.</ref> و علاوه بر آن اعلام کرد خود نیز از عراق خارج میشود.<ref>فلاحی، سالهای تبعید امامخمینی، ۲۹۸ و ۳۰۰.</ref> | ||
== مرجعیت و تحولات سیاسیاجتماعی معاصر == | == مرجعیت و تحولات سیاسیاجتماعی معاصر == | ||
در طول تاریخ سیاسی اسلام، مذهب تشیع، پرچمدار عدالتخواهی و ظلمستیزی بوده و مرجعیت، رهبری بسیاری از این حرکتها را بر عهده داشتهاست.<ref>اخوان کاظمی، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امامخمینی، ۲۱۱.</ref> به باور امامخمینی خدمات علمای دین که همواره حافظ استقلال و تمامیت کشورهای اسلامی بودهاند، قابل شمارش نیست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۹۷.</ref> ایشان استقلال ایران و عراق را مرهون زحمات مرجعیت شیعه میدانست و مبارزه مستقیم و غیر مستقیم روحانیت و مرجعیت را در برابر | در طول تاریخ سیاسی اسلام، مذهب تشیع، پرچمدار عدالتخواهی و ظلمستیزی بوده و مرجعیت، رهبری بسیاری از این حرکتها را بر عهده داشتهاست.<ref>اخوان کاظمی، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امامخمینی، ۲۱۱.</ref> به باور امامخمینی خدمات علمای دین که همواره حافظ استقلال و تمامیت کشورهای اسلامی بودهاند، قابل شمارش نیست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۹۷.</ref> ایشان استقلال ایران و عراق را مرهون زحمات مرجعیت شیعه میدانست و مبارزه مستقیم و غیر مستقیم روحانیت و مرجعیت را در برابر [[استبداد]]، بخش تابناک مرجعیت معرفی میکرد.<ref>حوزه، امام و مرجعیت، ۱۲–۱۳.</ref> امامخمینی حکم میرزای شیرازی در [[نهضت تنباکو]] را باعث به زانو درآمدن دولت انگلستان و دربار [[قاجاریه|قاجار]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۳.</ref> و نجات کشور از سقوط قطعی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۹۷.</ref> برشمرد. | ||
ایشان از علمای نجف به عنوان آغازگران نهضت مشروطیت و پیشتازان مبارزه با استبداد یاد کرده،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۲.</ref> مجاهدت علما و حکم جهاد میرزامحمدتقی شیرازی را موجب استقلال عراق بهشمار آوردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۳.</ref> پس از شهادت سیدمحمدباقر صدر که از مراجع تقلید و دارای جایگاه علمی بلندی در حوزه علمیه نجف اشرف بود،<ref>حائری، سیدکاظم، مصاحبه، چاپشده در مجله حوزه، ۲۵–۲۶.</ref> امامخمینی ضمن صدور پیام تسلیت و اعلام عزای | ایشان از علمای نجف به عنوان آغازگران [[نهضت مشروطیت]] و پیشتازان مبارزه با استبداد یاد کرده،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۲.</ref> مجاهدت علما و حکم جهاد [[میرزامحمدتقی شیرازی]] را موجب استقلال عراق بهشمار آوردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۳.</ref> پس از شهادت [[سیدمحمدباقر صدر]] که از مراجع تقلید و دارای جایگاه علمی بلندی در [[حوزه علمیه نجف|حوزه علمیه نجف اشرف]] بود،<ref>حائری، سیدکاظم، مصاحبه، چاپشده در مجله حوزه، ۲۵–۲۶.</ref> امامخمینی ضمن صدور پیام تسلیت و اعلام [[عزای عمومی]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۵۳–۲۵۴.</ref> چندبار از ایشان به نیکی یاد کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۷۶؛ ۱۶/۳۷۵ و ۱۸/۱۳۶.</ref> | ||
امامخمینی مرجعیت و علما را در حوزه علمیه قم احیاکنندگان اسلام میخواند که اثر آن تا صدها سال دیگر باقی خواهد بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.</ref> ایشان برای دوام و شکوفایی هرچه بیشتر حوزههای علمیه، از مراجع میخواست با تأیید و حمایت خود به برقراری نظم و انضباط و مدیریت بهتر حوزه کمک کنند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵–۴۶.</ref> و خود نیز که یک مرجع دینی بود، به گونه شایستهای از قدرت نفوذ مردم در اعمال رهبری خویش سود جست و در عرصه تحولات سیاسیاجتماعی، تأثیری شگرف بر جای گذاشت و مشروعیت رهبری خویش را از مقبولیت عمومی مردم کسب کرد<ref>اخوان کاظمی، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امامخمینی، ۲۱۴.</ref> و از آنجاکه ایشان خدمت شایسته به اسلام و مردم را از مسیر فقاهت میدانست، از طلاب و فضلای حوزه علمیه میخواست برای دستیابی به آن تلاش و جدّیت کنند.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۸.</ref> | امامخمینی مرجعیت و علما را در [[حوزه علمیه قم]] احیاکنندگان اسلام میخواند که اثر آن تا صدها سال دیگر باقی خواهد بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.</ref> ایشان برای دوام و شکوفایی هرچه بیشتر حوزههای علمیه، از مراجع میخواست با تأیید و حمایت خود به برقراری نظم و انضباط و [[مدیریت]] بهتر حوزه کمک کنند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵–۴۶.</ref> و خود نیز که یک مرجع دینی بود، به گونه شایستهای از قدرت نفوذ مردم در اعمال رهبری خویش سود جست و در عرصه تحولات سیاسیاجتماعی، تأثیری شگرف بر جای گذاشت و [[مشروعیت]] رهبری خویش را از مقبولیت عمومی مردم کسب کرد<ref>اخوان کاظمی، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امامخمینی، ۲۱۴.</ref> و از آنجاکه ایشان خدمت شایسته به اسلام و مردم را از مسیر فقاهت میدانست، از طلاب و فضلای حوزه علمیه میخواست برای دستیابی به آن تلاش و جدّیت کنند.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۸.</ref> | ||
{{ببینید|نهضت تحریم تنباکو|میرزامحمدحسن شیرازی|میرزامحمدتقی شیرازی|سیدمحمدباقر صدر}} | {{ببینید|نهضت تحریم تنباکو|میرزامحمدحسن شیرازی|میرزامحمدتقی شیرازی|سیدمحمدباقر صدر}} | ||
== مرجعیت و مردم == | == مرجعیت و مردم == | ||
مرجعیت شیعه با تکیه بر قدرتی که از اتصال به خط رسالت و امامت و نقش هدایتگری خود، به علاوه مقبولیت عمومی مردم به دست میآورد، قدرت مقابله با هر نظام مستبد حاکمی را دارد.<ref>مسجدجامعی، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، ۲۶–۲۷؛ اشرفی، مبانی رهبری سیاسی امامخمینی، ۸۸؛ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۴۶–۴۹.</ref> از سوی دیگر، تقلید عموم مردم از مراجع دینی در مسائل دینی و احکام شرعی و تأمین منابع مالی آنان که موجب استقلال روحانیت از حکومت میشود، به استحکام ارتباط مرجعیت و مردم کمک میکند<ref>اخوان کاظمی، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امامخمینی، ۲۱۱–۲۱۲.</ref> بودجه مستقل مردمی و تکیه بر عقیده مردم، به جای دولتها و حکومتها، موجب قدرت مرجعیت شده، توان ایستادگی در برابر بسیاری از انحرافات حکومتها را به مرجعیت شیعه دادهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۹۵.</ref> | مرجعیت شیعه با تکیه بر قدرتی که از اتصال به خط رسالت و [[امامت]] و نقش هدایتگری خود، به علاوه مقبولیت عمومی مردم به دست میآورد، قدرت مقابله با هر نظام مستبد حاکمی را دارد.<ref>مسجدجامعی، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، ۲۶–۲۷؛ اشرفی، مبانی رهبری سیاسی امامخمینی، ۸۸؛ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۴۶–۴۹.</ref> از سوی دیگر، تقلید عموم مردم از مراجع دینی در مسائل دینی و احکام شرعی و تأمین منابع مالی آنان که موجب استقلال روحانیت از حکومت میشود، به استحکام ارتباط مرجعیت و مردم کمک میکند<ref>اخوان کاظمی، نقد و ارزیابی نظریه کاریزمایی در تبیین رهبری امامخمینی، ۲۱۱–۲۱۲.</ref> بودجه مستقل مردمی و تکیه بر عقیده مردم، به جای دولتها و حکومتها، موجب قدرت مرجعیت شده، توان ایستادگی در برابر بسیاری از [[انحرافات]] حکومتها را به مرجعیت شیعه دادهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۹۵.</ref> | ||
امامخمینی مراجع را دوستدار و خواهان صلاح حال ملت و کشور<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۷.</ref> و مردم را سرمایه علما<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۳.</ref> معرفی میکرد. ایشان بارها بر مردمیبودن این نهاد تأکید کردهاست و تداوم و شکستناپذیری آن را با وجود تلاشهای بیوقفه دشمنان، به جهت تکیه بر قدرت مردم<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۹–۲۸۰ و ۹/۴۷۶–۴۷۷.</ref> میدانست. | امامخمینی مراجع را دوستدار و خواهان صلاح حال ملت و کشور<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۷.</ref> و مردم را سرمایه علما<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۳.</ref> معرفی میکرد. ایشان بارها بر مردمیبودن این نهاد تأکید کردهاست و تداوم و شکستناپذیری آن را با وجود تلاشهای بیوقفه دشمنان، به جهت تکیه بر قدرت مردم<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷۹–۲۸۰ و ۹/۴۷۶–۴۷۷.</ref> میدانست. | ||
== مرجعیت و رهبری == | == مرجعیت و رهبری == | ||
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت قوانین اسلامی و رهبری ولی | پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت قوانین اسلامی و رهبری [[ولی فقیه]]، مسائلی دربارهٔ وحدت رویه و مدیریت یکسان با وجود مراجع متعدد و تزاحم و تفاوت دیدگاه ولی فقیه با مراجع پیش آمد و راهحلهایی مانند وحدت رهبری و مرجعیت مطرح شد.<ref>حوزه، مرجعیت و رهبری، ۱۸۵–۱۸۶.</ref> از نگاه امامخمینی اجتهاد مصطلح در حوزهها برای رهبری [[جامعه]] کافی نیست. ایشان بر آن بود که زمامدار و رهبر جامعه، علاوه بر تخصص در علوم رایج حوزوی، باید از قدرت تشخیص مصالح کلان جامعه برخوردار باشد و توان تفکیک افراد صالح از ناصالح را داشته باشد و در مسائل سیاسی و اجتماعی بهدرستی تصمیم بگیرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۷–۱۷۸.</ref> | ||
اصل ۱۰۷ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] ایران مصوب ۱۳۵۸، تعیین رهبری نظام پس از امامخمینی را بر عهده [[خبرگان رهبری]] گذاشتهاست تا از میان فقها و مراجع موجود، اعلم آنان را از نظر علمی، سیاسی و اجتماعی انتخاب کنند. بر اساس این اصل و اصل ۱۰۹، برای رهبری نظام، مرجعیت بالفعل شرط بود؛ اما در سال ۱۳۶۸ امامخمینی در حکمی به رئیسجمهور وقت، دستور بازنگری در اصولی از قانون اساسی ازجمله اصول مربوط به رهبری را صادر کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۳–۳۶۴.</ref> و در ۹/۲/۱۳۶۸ در پاسخ به نامه رئیس مجلس خبرگان و درخواست اظهار نظر دربارهٔ بازنگری قانون | اصل ۱۰۷ [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] ایران مصوب ۱۳۵۸، تعیین رهبری نظام پس از امامخمینی را بر عهده [[خبرگان رهبری]] گذاشتهاست تا از میان فقها و مراجع موجود، اعلم آنان را از نظر علمی، سیاسی و اجتماعی انتخاب کنند. بر اساس این اصل و اصل ۱۰۹، برای رهبری نظام، مرجعیت بالفعل شرط بود؛ اما در سال ۱۳۶۸ امامخمینی در حکمی به رئیسجمهور وقت، دستور بازنگری در اصولی از [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|قانون اساسی]] ازجمله اصول مربوط به رهبری را صادر کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۳–۳۶۴.</ref> و در ۹/۲/۱۳۶۸ در پاسخ به نامه رئیس [[مجلس خبرگان رهبری|مجلس خبرگان]] و درخواست اظهار نظر دربارهٔ [[شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|بازنگری قانون اساسی]]، ضمن تصریح بر الزامینبودن شرط مرجعیت برای رهبری، تأکید کرد که از آغاز تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] نیز به شرطنبودن مرجعیت برای رهبری، معتقد بودهاست و برای رهبری نظام، مجتهد عادلی که مورد تأیید خبرگان ملت باشد، کفایت میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۷۱.</ref> | ||
{{ببینید|رهبری}} | {{ببینید|رهبری}} | ||
== نقش مرجعیت در انقلاب و نظام اسلامی == | == نقش مرجعیت در انقلاب و نظام اسلامی == | ||
با آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۲ مرجعیت در ایران در وقایع گوناگونی همراهی مطلوبی با نهضت و امامخمینی داشت، وقایعی چون لغو [[لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی]]، حادثه حمله به مدرسه فیضیه | با آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۲ مرجعیت در ایران در وقایع گوناگونی همراهی مطلوبی با نهضت و امامخمینی داشت، وقایعی چون لغو [[لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی]]، [[حادثه حمله به مدرسه فیضیه ۱۳۴۲]]، [[بازداشت امامخمینی]]، برگزاری سالگرد ۱۵ خرداد در سال ۱۳۴۳، [[قیام مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶]] و ب[[ازگشت امامخمینی]]<ref>ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، ۱۶۸، ۲۰۱، ۲۴۱، ۲۶۵–۲۶۶ و ۴۴۱؛ امامی، زندگینامه گلپایگانی، ۵۳۷–۵۳۸.</ref> مراجع پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در صحنههای مختلف انقلاب حضور داشتند و همواره حمایت و پشتیبانی خود را از انقلاب و امامخمینی اعلام میکردند. همراهی مراجعی مانند سیدشهابالدین مرعشی نجفی و سیدمحمدرضا گلپایگانی با امامخمینی و تلاش برای حفظ انقلاب، از نمونههای این همراهی است.<ref>رفیعی، شهاب شریعت. ۲۶۶–۲۷۲؛ امامی، اندیشههای فقهی، ۲۳۰–۲۳۲.</ref> | ||
امامخمینی با دعوت از مراجع برای حضور در همه صحنههای مهم انقلاب و نظام، مانند انتخابات و پرهیز از مسامحه در امور مسلمانان که گناهی نابخشودنی است،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۰ و ۴۲۲.</ref> از آنان میخواست همواره همراه و یار نظام اسلامی باشند و تحت تأثیر نسبتهای ناروای بدخواهان قرار نگیرند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۷.</ref> | [[امامخمینی]] با دعوت از مراجع برای حضور در همه صحنههای مهم انقلاب و نظام، مانند [[انتخابات]] و پرهیز از مسامحه در امور مسلمانان که گناهی نابخشودنی است،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۰ و ۴۲۲.</ref> از آنان میخواست همواره همراه و یار نظام اسلامی باشند و تحت تأثیر نسبتهای ناروای بدخواهان قرار نگیرند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۷.</ref> | ||
{{ببینید|مرجعیت امامخمینی|سیدشهابالدین مرعشی نجفی|سیدمحمدرضا گلپایگانی}} | {{ببینید|مرجعیت امامخمینی|سیدشهابالدین مرعشی نجفی|سیدمحمدرضا گلپایگانی}} |