صفویه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
'''صفویه'''، نخستین حکومت ملی شیعی در [[ایران]]. | '''صفویه'''، نخستین حکومت ملی شیعی در [[ایران]]. | ||
صفویه سلسلهای منسوب به شیخصفیالدین اردبیلی (م۷۳۵ق) از مشایخ صوفیه است. تشکیل حکومت صفوی رویدادی تعیینکننده در تاریخ ایران بهشمار میرود و [[وحدت|وحدت ملی]] از پیامدهای دولت صفوی بود. صفویان در کنار رفتارهای ناصواب و ظالمانه، اقدامات پسندیدهای ازجمله رسمیشدن [[شیعه|مذهب شیعه]] نیز داشتند. از دیگر دستاوردهای دولت صفوی [[رفاه]] و [[امنیت|امنیت عمومی]] و [[تمدن]] بود. | |||
صفویه سلسلهای منسوب به شیخصفیالدین اردبیلی (م۷۳۵ق) از مشایخ صوفیه است. تشکیل حکومت صفوی رویدادی تعیینکننده در تاریخ ایران بهشمار میرود و [[وحدت|وحدت ملی]] از پیامدهای دولت صفوی بود. صفویان در کنار رفتارهای ناصواب و ظالمانه، اقدامات پسندیدهای ازجمله رسمیشدن | |||
بهجز اندکی از علما، عموم علمای شیعه با شاهان صفوی همکاری کردند و حتی عدهای از علمای جبل عامل [[لبنان]] برای همکاری با دولت نوپای صفویان به ایران مهاجرت کردند. علما در دولت صفوی عهدهدار مناصبی چون شیخالاسلامی شدند و در حل و عقد امور و تشکیلات دینی و امور قضایی و وقفنامهها و حل بحرانهای اجتماعی و تشکیلات دینی دربار ورود پیدا میکردند. | بهجز اندکی از علما، عموم علمای شیعه با شاهان صفوی همکاری کردند و حتی عدهای از علمای جبل عامل [[لبنان]] برای همکاری با دولت نوپای صفویان به ایران مهاجرت کردند. علما در دولت صفوی عهدهدار مناصبی چون شیخالاسلامی شدند و در حل و عقد امور و تشکیلات دینی و امور قضایی و وقفنامهها و حل بحرانهای اجتماعی و تشکیلات دینی دربار ورود پیدا میکردند. | ||
امامخمینی بر اساس مبانی فقهی خود، همه [[ولایت جائر|حکومتهای سلطنتی]] را در ایران در طول تاریخ نامشروع شمرده و از نظر تاریخی، از شاهنشاهی۲۵۰۰ساله ایران با عنوان شاهنشاهی سیاه یاد کردهاست. ایشان حتی افرادی مانند شاهعباس را که در کتابهای تاریخی از آنان به خوبی یاد شده، به سبب کورکردن فرزندان خود قبول ندارد و وی را فردی جاهطلب معرفی کردهاست؛ اما در عین حال همکاری علمای شیعه با دربار صفوی را مثبت ارزیابی کردهاست. | [[امامخمینی]] بر اساس مبانی فقهی خود، همه [[ولایت جائر|حکومتهای سلطنتی]] را در ایران در طول تاریخ نامشروع شمرده و از نظر تاریخی، از شاهنشاهی۲۵۰۰ساله ایران با عنوان شاهنشاهی سیاه یاد کردهاست. ایشان حتی افرادی مانند شاهعباس را که در کتابهای تاریخی از آنان به خوبی یاد شده، به سبب کورکردن فرزندان خود قبول ندارد و وی را فردی جاهطلب معرفی کردهاست؛ اما در عین حال همکاری علمای شیعه با دربار صفوی را مثبت ارزیابی کردهاست. | ||
امامخمینی همکاری علما با صفویان را معلول عوامل فرهنگی و اجتماعی و شرایط خاص حاکم بر جامعه آنروز شمردهاست. ایشان با بیان پیشتازی [[روحانیت]] در نهضتهای مردمی، از روشنفکرانی که نقش روحانیت را نادیده میگیرند، انتقاد کرده و دوری و نزدیکی عالمان بزرگ به حکومتها و مبارزات مثبت و منفی آنان را شیوههای مختلف برای حراست از کیان اسلام و [[فقه]] و تشیع دانسته | امامخمینی همکاری علما با صفویان را معلول عوامل فرهنگی و اجتماعی و شرایط خاص حاکم بر جامعه آنروز شمردهاست. ایشان با بیان پیشتازی [[روحانیت]] در نهضتهای مردمی، از روشنفکرانی که نقش روحانیت را نادیده میگیرند، انتقاد کرده و دوری و نزدیکی عالمان بزرگ به حکومتها و مبارزات مثبت و منفی آنان را شیوههای مختلف برای حراست از کیان اسلام و [[فقه]] و تشیع دانسته است. | ||
== معرفی == | == معرفی == | ||
خط ۶۱: | خط ۶۰: | ||
امامخمینی مصالح اسلام را بالاتر از همه مسائل دانسته و تعامل مسالمتآمیز ائمه (ع) با حکومتها در برخی از مواقع یا همکاری کسانی مانند [[علیبنیقطین]] (با عباسیان) را برای مصالح اسلام برشمرده است و خاطرنشان کردهاست که همکاری با سلاطین به این هدف به معنای درباریشدن نبوده، بلکه نوعی آدمسازی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰–۲۴۱.</ref> در نگاه ایشان پیش از صفویان [[مکتب اهل بیت(ع)]] در ایران قدرتی نداشت و شرایط چنان بود که امویان [[علی (ع)]] را دشنام میدادند و مردم را بر این روش تربیت میکردند و علما با مجاهدتهای خود شرایط را دگرگون کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰.</ref> | امامخمینی مصالح اسلام را بالاتر از همه مسائل دانسته و تعامل مسالمتآمیز ائمه (ع) با حکومتها در برخی از مواقع یا همکاری کسانی مانند [[علیبنیقطین]] (با عباسیان) را برای مصالح اسلام برشمرده است و خاطرنشان کردهاست که همکاری با سلاطین به این هدف به معنای درباریشدن نبوده، بلکه نوعی آدمسازی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰–۲۴۱.</ref> در نگاه ایشان پیش از صفویان [[مکتب اهل بیت(ع)]] در ایران قدرتی نداشت و شرایط چنان بود که امویان [[علی (ع)]] را دشنام میدادند و مردم را بر این روش تربیت میکردند و علما با مجاهدتهای خود شرایط را دگرگون کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰.</ref> | ||
[[امامخمینی]] در جایی دیگر ضمن دفاع از [[ | [[امامخمینی]] در جایی دیگر ضمن دفاع از [[خواجهنصیرالدین طوسی|خواجهنصیرالدین طوسی]]، [[محقق ثانی]] و [[شیخ بهایی]]، به انتقادهای مطرح دربارهٔ همکاری علما با شاهان صفوی پاسخ داده و منشأ ایرادها را اطلاعنداشتن از واقعیات تاریخی دانسته و یادآور شدهاست ورود خواجهنصیر و امثال او در دستگاه دولتی، برای مقام و وزارت و اطاعت از شاهان نبود، بلکه هدف علما مهار شاهان به اندازه توان بود و مجلسی نیز با همه توان تلاش کرد شاه و درباریان را به سوی آموزههای دینی بکشاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶–۴۳۷.</ref> {{ببینید|خواجهنصیرالدین طوسی}}. | ||
برخی از نویسندگان در یک جمعبندی، عمل به تکلیف، بیان معارف و حقایق اصیل اسلامی، نشاندادن ظرفیت [[شیعه|مذهب تشیع]] و جلوگیری از [[انحراف|انحرافات]] گروهی با تفکراتی صوفیانه را از اساسیترین دلایل همکاری علمای شیعه با دولت صفویه دانستهاند.<ref>فتاحی اردکانی، علل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی شیعه، ۱۰۵–۱۰۶.</ref> | برخی از نویسندگان در یک جمعبندی، عمل به تکلیف، بیان معارف و حقایق اصیل اسلامی، نشاندادن ظرفیت [[شیعه|مذهب تشیع]] و جلوگیری از [[انحراف|انحرافات]] گروهی با تفکراتی صوفیانه را از اساسیترین دلایل همکاری علمای شیعه با دولت صفویه دانستهاند.<ref>فتاحی اردکانی، علل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی شیعه، ۱۰۵–۱۰۶.</ref> | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۵: | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:حکومتهای شیعی]] | [[رده:حکومتهای شیعی]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۳
صفویه | |
---|---|
اطلاعات حکومت | |
بنیانگذار | منسوب به شیخصفیالدین اردبیلی |
مذهب | شیعه |
نوع حکومت | پادشاهی |
اقدامات مهم | وحدت ملی، برگزاری آیینهای شیعی بهویژه اذان به روش شیعه، عزاداری محرم، دعوت از علمای شیعه برای مهاجرت به ایران به گسترش مذهب شیعه، رفاه و امنیت عمومی و تمدن، موسوعههای بزرگ حدیثی چون وسائل الشیعه، وافی، بحارالانوار و مرآة العقول و موسوعههای فقهی حدیثی چون روضة المتقین و لوامع صاحبقرانی |
حوادث مهم | تعامل علمای شیعه با شاهان صفوی |
پایتختها | اصفهان |
انقراض | ۱۱۳۹ق |
افراد | |
شاهان مشهور | شاهاسماعیل، اسماعیل دوم، شاهعباس، عباس دوم |
صفویه، نخستین حکومت ملی شیعی در ایران.
صفویه سلسلهای منسوب به شیخصفیالدین اردبیلی (م۷۳۵ق) از مشایخ صوفیه است. تشکیل حکومت صفوی رویدادی تعیینکننده در تاریخ ایران بهشمار میرود و وحدت ملی از پیامدهای دولت صفوی بود. صفویان در کنار رفتارهای ناصواب و ظالمانه، اقدامات پسندیدهای ازجمله رسمیشدن مذهب شیعه نیز داشتند. از دیگر دستاوردهای دولت صفوی رفاه و امنیت عمومی و تمدن بود.
بهجز اندکی از علما، عموم علمای شیعه با شاهان صفوی همکاری کردند و حتی عدهای از علمای جبل عامل لبنان برای همکاری با دولت نوپای صفویان به ایران مهاجرت کردند. علما در دولت صفوی عهدهدار مناصبی چون شیخالاسلامی شدند و در حل و عقد امور و تشکیلات دینی و امور قضایی و وقفنامهها و حل بحرانهای اجتماعی و تشکیلات دینی دربار ورود پیدا میکردند.
امامخمینی بر اساس مبانی فقهی خود، همه حکومتهای سلطنتی را در ایران در طول تاریخ نامشروع شمرده و از نظر تاریخی، از شاهنشاهی۲۵۰۰ساله ایران با عنوان شاهنشاهی سیاه یاد کردهاست. ایشان حتی افرادی مانند شاهعباس را که در کتابهای تاریخی از آنان به خوبی یاد شده، به سبب کورکردن فرزندان خود قبول ندارد و وی را فردی جاهطلب معرفی کردهاست؛ اما در عین حال همکاری علمای شیعه با دربار صفوی را مثبت ارزیابی کردهاست.
امامخمینی همکاری علما با صفویان را معلول عوامل فرهنگی و اجتماعی و شرایط خاص حاکم بر جامعه آنروز شمردهاست. ایشان با بیان پیشتازی روحانیت در نهضتهای مردمی، از روشنفکرانی که نقش روحانیت را نادیده میگیرند، انتقاد کرده و دوری و نزدیکی عالمان بزرگ به حکومتها و مبارزات مثبت و منفی آنان را شیوههای مختلف برای حراست از کیان اسلام و فقه و تشیع دانسته است.
معرفی
صفویه سلسلهای منسوب به شیخصفیالدین اردبیلی (م۷۳۵ق) از مشایخ صوفیه است. بر اساس برخی منابع، نسب این خاندان به موسیبنجعفر(ع) میرسد[۱]؛ هرچند برخی در آن تردید کردهاند.[۲] در زمان صفیالدین تماسهای منظم میان اردبیل و مریدان طریقت صفویه تا آناتولی شرقی و سوریه گسترش یافت[۳] و در زمان جانشینی فرزندش صدرالدین ادامه یافت.[۴] پس از وی خواجهعلی نفوذ بسیار یافت[۵] و سپس فرزند وی، جنید (۸۵۱ق)[۶] و پس از او فرزندش شیخحیدر به رهبری این سلسله رسیدند.[۷] شاهاسماعیل فرزند شیخحیدر در رأس مریدان خود به همراه هفت هزار تن قزلباش، آققویونلوها را شکست داد[۸] و حکومت صفویه را در سال ۹۰۶ق در تبریز پایهگذاری کرد.[۹] وی قلمرو حکومت ایران را گسترش داد و در سرزمین ایران وحدتی سیاسی پدیدآورد.[۱۰]
با مرگ شاهاسماعیل، پسرش طهماسب،[۱۱] پس از وی پسرش اسماعیل دوم،[۱۲] پس از وی، خدابندهمیرزا، پسر بزرگ طهماسب[۱۳] و در سال ۹۹۶ق شاهعباس فرزند شاهمحمد در قزوین بر تخت سلطنت نشست.[۱۴] با مرگ شاهعباس (۱۰۳۸ق) نوادهاش ساممیرزا معروف به شاهصفی[۱۵] و پس از وی پسرش عباس دوم (۱۰۵۲ق) به تخت نشست.[۱۶] پس از وی شاهسلیمان (۱۰۷۷–۱۱۰۵ق)[۱۷] و پس از وی فرزندش صفیمیرزا (۱۱۰۵–۱۱۳۵ق) که شاهسلطانحسین نامیده شد، به سلطنت رسید.[۱۸] در زمان وی محمود افغان از قبیله غلزائی قندهار از توابع حکومت ایران، پس از محاصره کرمان (۱۱۳۱ و ۱۱۳۴ق)،[۱۹] به اصفهان لشکر کشید[۲۰] و در سال ۱۱۳۵ق اصفهان تسلیم و تاج و تخت شاهان صفوی به محمود افغان واگذار شد.[۲۱] اشرف افغان، جانشین و پسرعموی محمود در ۱۱۳۹ق سلطانحسین را کشت[۲۲] و دولت صفویه پس از حدود ۲۳۰ سال سقوط کرد.
عملکرد حکومت صفوی
تشکیل حکومت صفوی رویدادی تعیینکننده در تاریخ ایران بهشمار میرود[۲۳] و وحدت ملی از پیامدهای دولت صفوی بود[۲۴] و استقبال صفویان ترکزبان از زبان فارسی در این وحدت مؤثر بود.[۲۵] صفویان در کنار رفتارهای ناصواب و ظالمانه و حتی جنایتآمیز خود، اقدامات پسندیدهای نیز داشتند؛ ازجمله رسمیشدن مذهب شیعه به دست آنان که از دستاوردهای آنان بود. ایرانیان از گذشته دور دوستدار اهل بیت(ع) بودند[۲۶]؛ بهویژه از سلطنت الجایتو مغول[۲۷] گرایش مردم به مذهب اهل بیت(ع) گسترش یافت. حنفیها و شافعیها (ازجمله مذاهب اهل سنت) ایران نیز برای دوازده امام (ع) و فرزندان آنان احترام قائل بودند[۲۸] و آمادگی برای پذیرش مذهب اهل بیت (ع) در همه جای ایران وجود داشت.[۲۹] شاهاسماعیل با برگزاری آیینهای شیعی بهویژه اذان به روش شیعه،[۳۰] عزاداری محرم و دعوت از علمای شیعه برای مهاجرت به ایران به گسترش مذهب شیعه کمک کرد.[۳۱] عدهای از پژوهشگران تغییر آیین ایرانیان به تشیع را حرکتی تدریجی و بدون برخورد دانستهاند[۳۲] و گزارشهایی که دربارهٔ شدت عمل شاهاسماعیل در برابر اهل سنت، در برخی منابع عصر صفوی آمده را حاصل داستانپردازی برخی تاریخنگاران دانستهاند.[۳۳] سیاست دولت صفوی در برخورد با اقوام و مذاهب پس از شاهاسماعیل بیش از پیش بر اساس مدارا انجام میگرفت.[۳۴]
از دیگر دستاوردهای دولت صفوی رفاه و امنیت عمومی و تمدن بود. در برههای طولانی از دوره صفوی شهرها آباد و برای مسافران کاروانسراهای فراوان و پاکیزه و رایگان ساخته شد[۳۵] و مردم احساس شخصیت میکردند و روحیه ذلتپذیری و تکدیگری وجود نداشت.[۳۶] در دوره شاهطهماسب از علما دعوت شد که در تبیین دستورهای دینی به وی یاری دهند و علیبنحسینبنعبدالعالی معروف به محقق ثانی، به دستگاه قضایی سامان داد.[۳۷] در روزگار شاهعباس اول دولت صفویه در اوج اقتدار و امنیت بود.[۳۸] گسترش تجارت،[۳۹] ارتباط با همسایگان و حتی روابط تجاری و سیاسی با دولتهای اروپایی از شاخصههای این دوره بود.[۴۰] ارزاق فراوان و محصولات زراعی از کشوری آباد حکایت داشت[۴۱] و فراوانی کتاب و کتابخانه نقش مؤثری در آگاهی مردم داشت.[۴۲] علوم مختلف ازجمله فلسفه رشد یافت[۴۳] و علوم ریاضی[۴۴] و پزشکی در دوره صفوی[۴۵] گسترش پیدا کرد. کتابهای فراوانی در تفسیر قرآن بر مبنای روایی، عرفانی و فلسفی[۴۶] و موسوعههای بزرگ حدیثی چون وسائل الشیعه، وافی،[۴۷] بحارالانوار و مرآة العقول[۴۸] و موسوعههای فقهی حدیثی چون روضة المتقین و لوامع صاحبقرانی[۴۹] و کتابهای فراوانی در علم کلام چون نهج الحق، احقاق الحق و شوارق الالهام[۵۰] نوشته شد. نهضت فارسینگاری پدیده نویی بود که در شکلگیری حرکت علمی و فرهنگی دوره صفویه کارساز بود.[۵۱]
تعامل علمای شیعه با شاهان صفوی
بهجز اندکی از علما مانند ابراهیم قطیفی،[۵۲] عموم علمای شیعه با شاهان صفوی همکاری کردند و حتی عدهای از علمای جبل عامل لبنان برای همکاری با دولت نوپای صفویان به ایران مهاجرت کردند.[۵۳] از سوی دیگر، دستاندازی ازبکان در شرق و توسعهطلبی عثمانی از غرب، مالکیت تاریخی ایران بر اراضی خود را در معرض تهدید قرار داده بود[۵۴] و صفویان با حمایت علما در برابر دشمنان ایران ایستادگی کردند. در نبرد چالدران میان شاهاسماعیل و شاهسلیم عثمانی، چند تن از علمای بزرگ ازجمله سیدمحمد کمونه،[۵۵] میرسیدشریف استرآبادی[۵۶] و سیدعبدالباقی کرمانی[۵۷] به شهادت رسیدند.
علما در دولت صفوی عهدهدار مناصبی چون شیخالاسلامی شدند[۵۸] و شیخالاسلام در حل و عقد امور و تشکیلات دینی و امور قضایی و وقفنامهها و حل بحرانهای اجتماعی و تشکیلات دینی دربار ورود پیدا میکرد.[۵۹] از دوره شاهطهماسب همکاری علما با نظام صفوی گسترش یافت. محقق کرکی نظریه ولایت فقها بر امور کشور را که بر اثر دوربودن علما از حکومت دور از توجه مانده بود، احیا کرد[۶۰] (ببینید: ولایت فقیه). زمینه رشد دانش و معارف اسلامی در ایران فراهم آمد.[۶۱] محقق کرکی در جلوگیری از فحشا و منکر و ترویج فرایض دینی و تفقد از علما و دانشمندان و قلع و قمع مفسدان فعال بود.[۶۲] علمای دین با تندرویهای گروه قزلباش مخالف بودند؛ ازجمله در وقتی که در هرات سیفالاسلام احمد تفتازانی، از علمای اهل سنت به دست افراد شاهاسماعیل به قتل رسید، محقق کرکی به کشتن وی اعتراض کرد.[۶۳] کسانی مانند سیدمحمد سبزواری مشهور به میرلوحی از علمای زمان شاهصفی بهشدت از کارهای ناروای صفویان انتقاد میکردند.[۶۴] محمدباقر مجلسی برخی از مناصب رسمی دینی را که بر عهده فقها بود، در سالهای پایانی عمر خود پذیرفت و اقامه نماز جمعه، دفاع از حقوق ستمدیدگان در برابر ستمکاران، پذیرش منصب[۶۵] و شیخالاسلامی و عمل به مسئولیتهای آن ازجمله فعالیتهای وی بود[۶۶]؛ با این حال، علمای آن دوره دارای قدرت کافی نبودند؛ زیرا هرچند شاهان صفوی آنان را بر مناصب دینی میگماشتند، قدرت آنان همواره با قدرت شاه و درباریان محدود میشد.[۶۷]
مواضع امامخمینی
امامخمینی مشروعیت حکومت را الهی و آن را حق انحصاری خداوند تعالی و کسانی دانستهاست که از سوی او مأذون باشند و کسانی را که بدون اجازه او، خود را حاکم قرار دادهاند، حاکمان جائر و مصداق طاغوت خواندهاست (ببینید: مشروعیت)؛ از اینرو ایشان همه حکومتهای سلطنتی را در ایران در طول تاریخ نامشروع شمرده[۶۸] (ببینید: نظام سلطنتی) و از نظر تاریخی، از شاهنشاهی۲۵۰۰ساله ایران با عنوان شاهنشاهی سیاه یاد کردهاست.[۶۹] از نگاه ایشان، شاهان چنان اسیر جاهطلبیهای خود بودهاند که حتی یک تن از این سلسله قابل دفاع نبوده و خوشنامی برخی از آنان ناشی از تحریف واقعیات تاریخی و تبلیغات عوامل درباری بودهاست.[۷۰]
امامخمینی حتی افرادی مانند شاهعباس را که در کتابهای تاریخی از آنان به خوبی یاد شده، به سبب کورکردن فرزندان خود قبول ندارد و وی را فردی جاهطلب معرفی کردهاست[۷۱] و حتی وی را از همه شاهان صفوی بدتر دانستهاست[۷۲]؛ اما در عین حال همکاری علمای شیعه با دربار صفوی را مثبت ارزیابی کردهاست؛ زیرا فقها ورود به دستگاه حکومتیِ ستمگر را برای کمک به دیگران، بهویژه برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر، بهاجماع جایز دانستهاند.[۷۳] ایشان همسو با دیگر فقها، دراینباره به روایات[۷۴] استناد کردهاست.[۷۵] ایشان این احتمال را مطرح میکند که اجازه ورود در حکومتهای ستمگر در عصر ائمه (ع)، یک اجازه سیاسی برای بقای مذهب بودهاست؛ زیرا شیعیان در آن زمان، تحت حاکمیت حاکمانی بودند که از بدترین دشمنان شیعه قلمداد میشدند و اگر وجود برخی شیعیان صاحبنفوذ در حکومت نبود، بیم آن میرفت که شمار اندک شیعیان نیز در معرض نابودی یا گمراهیهای اعتقادی قرار گیرند[۷۶] (ببینید: ولایت جائر).
با این حال، برخی از روشنفکران مسلمان مانند علی شریعتی با طرح تشیع علوی و صفوی برخی از روحانیان ازجمله محمدباقر مجلسی را از مصادیق تشیع صفوی و همکاری آنان با صفویان را به انگیزه مصالح طبقاتی و دنیوی دانستهاند.[۷۷] امامخمینی بدون اینکه از شریعتی یا دیگران نام ببرد، همکاری علما با صفویان را معلول عوامل فرهنگی و اجتماعی و شرایط خاص حاکم بر جامعه آنروز شمردهاست. ایشان با بیان پیشتازی روحانیت در نهضتهای مردمی، از روشنفکرانی که نقش روحانیت را نادیده میگیرند، انتقاد کرده و دوری و نزدیکی عالمان بزرگ به حکومتها و مبارزات مثبت و منفی آنان را شیوههای مختلف برای حراست از کیان اسلام و فقه و تشیع دانسته[۷۸] و یادآور شدهاست عالمان بزرگی چون محقق کرکی، شیخ بهایی و محمدباقر مجلسی علیرغم میل باطنی خود و نوعی ازخودگذشتگی، تنها به جهت ترویج و بیان مکتب تشیع و امر به معروف و نهی از منکر و اهداف سیاسی و دینیِ دیگر وارد منصبهای حکومتی شدند؛ آنان آخوند درباری نبودند که برای دریافت مال و مقام با شاهعباس و شاهسلطانحسین به همکاری پرداخته باشند.[۷۹] ایشان مجاهده آنان را برای ترویج مکتب اهل بیت(ع) و رفع ستم از خاندان پیامبر(ص) دانستهاست[۸۰] (ببینید: علی شریعتی).
امامخمینی مصالح اسلام را بالاتر از همه مسائل دانسته و تعامل مسالمتآمیز ائمه (ع) با حکومتها در برخی از مواقع یا همکاری کسانی مانند علیبنیقطین (با عباسیان) را برای مصالح اسلام برشمرده است و خاطرنشان کردهاست که همکاری با سلاطین به این هدف به معنای درباریشدن نبوده، بلکه نوعی آدمسازی است.[۸۱] در نگاه ایشان پیش از صفویان مکتب اهل بیت(ع) در ایران قدرتی نداشت و شرایط چنان بود که امویان علی (ع) را دشنام میدادند و مردم را بر این روش تربیت میکردند و علما با مجاهدتهای خود شرایط را دگرگون کردند.[۸۲]
امامخمینی در جایی دیگر ضمن دفاع از خواجهنصیرالدین طوسی، محقق ثانی و شیخ بهایی، به انتقادهای مطرح دربارهٔ همکاری علما با شاهان صفوی پاسخ داده و منشأ ایرادها را اطلاعنداشتن از واقعیات تاریخی دانسته و یادآور شدهاست ورود خواجهنصیر و امثال او در دستگاه دولتی، برای مقام و وزارت و اطاعت از شاهان نبود، بلکه هدف علما مهار شاهان به اندازه توان بود و مجلسی نیز با همه توان تلاش کرد شاه و درباریان را به سوی آموزههای دینی بکشاند[۸۳] (ببینید: خواجهنصیرالدین طوسی).
برخی از نویسندگان در یک جمعبندی، عمل به تکلیف، بیان معارف و حقایق اصیل اسلامی، نشاندادن ظرفیت مذهب تشیع و جلوگیری از انحرافات گروهی با تفکراتی صوفیانه را از اساسیترین دلایل همکاری علمای شیعه با دولت صفویه دانستهاند.[۸۴]
پانویس
- ↑ حسینی قزوینی، لب تواریخ، ۲۳۵–۲۳۸؛ فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، ۱/۳–۴ و ۱۵۴–۱۵۵.
- ↑ تمیمداری، عرفان و ادب در عصر صفوی، ۲۳.
- ↑ سیوری، ایران عصر صفوی، ۱۰؛ رحیملو، ایران در عصر صفوی، ۱۰/۷۱۱–۷۱۵.
- ↑ مهاجر، الهجرة العاملیة، ۲۰.
- ↑ شکری، عالم آرای صفوی، ۲۳–۲۶.
- ↑ حسینی قزوینی، لب تواریخ، ۲۳۸.
- ↑ سیوری، ایران عصر صفوی، ۱۷.
- ↑ مزاوی، پیدایش دولت صفوی، ۱۶۰–۱۶۶؛ باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفویه، ۲۱–۲۲.
- ↑ عزتپور، تبریز در گذر تاریخ، ۷۳.
- ↑ جعفریان، صفویه از ظهور، ۷۰.
- ↑ باسورث، سلسلههای اسامی، ۲۵۵.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، ۱/۱۶–۲۳؛ سیوری، ایران عصر صفوی، ۶۵–۶۷.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، ۱/۳۵–۳۷.
- ↑ صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، ۹۵–۹۶.
- ↑ صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، ۱۰۴–۱۰۶.
- ↑ صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، ۱۱۱.
- ↑ باسورث، سلسلههای اسامی، ۲۵۵؛ صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، ۱۱۹.
- ↑ صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، ۱۲۲؛ موسوی فندرسکی، تحفة العالم، ۳۳–۳۷.
- ↑ لارنس، انقراض سلسله صفویه، ۹۹ و ۱۱۴–۱۱۶.
- ↑ لارنس، انقراض سلسله صفویه، ۹۹ و ۱۱۴–۱۱۶؛ گیلانتز، سقوط اصفهان، ۶۷–۶۸؛ مروی، عالمآرای نادری، ۱/۳۰.
- ↑ صفاکیش، صفویان در گذرگاه تاریخ، ۱۲۵.
- ↑ مروی، عالمآرای نادری، ۱/۳۱.
- ↑ مهاجر، الهجرة العاملیة، ۱۹.
- ↑ رحیملو، ایران در عصر صفوی، ۱۰/۶۸۷.
- ↑ گودرزی، موقعیت زبان و ادبیات فارسی در ایران عصر صفوی، ۵۶ و ۶۳–۶۴.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع، ۱۱۰–۱۲۲.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع، ۶۹۴.
- ↑ قزوینی رازی، نقض، ۵۸۹.
- ↑ فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، مقدمه/یا.
- ↑ اشرفی، تعامل عثمان و ازبکان اوائل عصر صفوی، ۳۷.
- ↑ فروغی، کارکرد مراسم سوگواری عاشورا، ۶۷–۶۸.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱/۳۴.
- ↑ صفا و رضایی، آرایههای داستانی منابع عصر صفوی، ۱۰۸و ۱۱۵.
- ↑ طهماسبی، رسمیشدن تشیع در خراسان، ۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ عادلفر و دیگران، اوضاع اقتصادی و تجاری، ۸۶.
- ↑ شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، ۴/۱۴۵۹؛ رضوی، سهم حوزهها در تمدن اسلامی، ۲۶۲.
- ↑ خوانساری، روضات الجنات، ۴/۳۶۰–۳۶۱؛ رضوی، سهم حوزهها در تمدن اسلامی، ۲۷۱.
- ↑ سیوری، ایران عصر صفوی، ۱۵۱–۱۵۲؛ ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ۸۰–۸۱.
- ↑ باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفویه، ۹۶–۹۸.
- ↑ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه، ۹۲–۱۰۱.
- ↑ عادلفر و دیگران، اوضاع اقتصادی و تجاری، ۹۳–۹۴.
- ↑ درخشانی و دریادل، کتاب و کتابخانه در دوره صفوی، ۶۵–۸۸.
- ↑ ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ۱۱–۳۴.
- ↑ نصر، علم و تمدن در اسلام، ۱۳۷–۱۳۸؛ نوایی، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، ۹۰.
- ↑ ←الگود، طب در دوره صفویه، ۲–۳۱۴.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات ایران، ۱۵/بخش ۱/۲۴۶–۲۵۲.
- ↑ بخشیاستاد و دیگران، علم حدیث و تأثیر جریانهای فکری عصر صفویه، ۹۲–۹۴.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات ایران، ۵/بخش ۱/۲۵۹–۲۶۰.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۳/۱۰۴۵.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات ایران، ۵/بخش ۱/۲۵۹–۲۷۵.
- ↑ میری، رویکرد علما به فارسینگاری در عصر صفویه، ۳۷۰.
- ↑ عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۹۶؛ رجبی، آراء فقیهان عصر صفوی دربارهٔ تعامل با حکومتها، ۵۹–۶۸.
- ↑ مهاجر، الهجرة العاملیة، ۱۲۱–۱۸۰.
- ↑ سیوری، ایران عصر صفوی، ۹۰–۹۳.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۷/۲۳۲.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۷/۱۰۴.
- ↑ امینی، شهداء الفضیله، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، ۴/۱۳۳۶–۱۳۳۷.
- ↑ خداوردی، منصب شیخالاسلام و نقش وی در امور سیاسی اجتماعی کرمان در دوره متاخر صفوی، ۵۳–۵۴.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱/۱۲۱.
- ↑ مهاجر، الهجرة العاملیة، ۱۲۱–۱۸۰.
- ↑ شهرستانی، مقدمه کتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۴۹–۵۰.
- ↑ نوری، خاتمة المستدرک، ۲/۲۷۸–۲۷۹.
- ↑ حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، ۱۸۰.
- ↑ انصاری، ناصرالدین، نجوم امت، ۸۳–۹۲.
- ↑ طارمی، علامه مجلسی، ۱۷.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱/۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۰۴، ۴۹۳–۴۹۴؛ ۵/۶۴ و ۶/۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۳۴.
- ↑ مجاهد طباطبایی، کتاب المناهل، ۳۱۷؛ انصاری، مرتضی المکاسب، ۲/۷۲–۱۶۷.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۲۰۲–۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۷۴–۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۰۳–۲۰۵.
- ↑ شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، ۹/۳۷–۳۹، ۶۹–۸۸، ۱۰۵، ۱۱۱–۱۲۹ و ۲۳/۲۵۵–۲۵۶.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی، ۱/۲۹۴–۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰–۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶–۴۳۷.
- ↑ فتاحی اردکانی، علل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی شیعه، ۱۰۵–۱۰۶.
منابع
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ق.
- اشرفی، احمد، تعامل عثمان و ازبکان اوائل عصر صفوی و پیامدهای آن، مجله تاریخ اسلام، شماره، ۱۰، ۱۳۹۳ش.
- الگود، سیریل، طب در دوره صفویه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امینی، عبدالحسین، شهداء الفضیله، بیروت، موسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- انصاری، ناصرالدین، نجوم امت، علامه کبیر ملامحمدباقر مجلسی، مجله نور علم، شماره ۱۲، ۱۳۶۴ش.
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، سیاست و اقتصاد عصر صفویه، تهران، صفیعلیشاه، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- باسورث، ادموند کلیفورد، سلسلههای اسامی، راهنمای گاهشناسی و تبارشناسی، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- بخشیاستاد، موسیالرضا و احمد بادکوبه و علی بیات، علم حدیث و تأثیر جریانهای فکری عصر صفویه بر آموزش آن در مدارس، مجله شیعهشناسی، شماره ۴۰، ۱۳۹۱ش.
- تمیمداری، احمد، عرفان و ادب در عصر صفوی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، از آغاز تا طلوع دولت صفوی، تهران، علم، چاپ چهاردهم، ۱۳۹۰ش.
- جعفریان، رسول، صفویه از ظهور تا زوال، تهران، دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- حائری، عبدالهادی، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حسینی قزوینی، یحییبنعبداللطیف حسنی، لب تواریخ، تهران، خاور، ۱۳۱۴ش.
- خداوردی، محمد، منصب شیخالاسلام و نقش وی در امور سیاسی اجتماعی کرمان در دوره متاخر صفوی، مجله پژوهشهای تاریخی، شماره ۲۶، ۱۳۹۴ش.
- خوانساری، میرزامحمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، ۱۴۹۱ق.
- درخشانی، محمد و رضوان دریادل، کتاب و کتابخانه در دوره صفوی، مجله تاریخ نو، شماره ۲۰، ۱۳۹۶ش.
- رجبی، محمدحسین، آراء فقیهان عصر صفوی دربارهٔ تعامل با حکومتها، مجله تاریخ و تمدن اسلامی، شماره ۹، ۱۳۸۸ش.
- رحیملو، یوسف، ایران در عصر صفوی، چاپشده در تاریخ جامع ایران جلد ۱۰، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- رضوی، سیدعباس، سهم حوزهها در تمدن اسلامی، مجله حوزه، شماره ۱۰۵–۱۰۶، ۱۳۸۰ش.
- سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، توس، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- شریعتی، علی، تشیع علوی و تشیع صفوی، مجموعه آثار، ج۹، تهران، چاپخش، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- شریعتی، علی، جهان بینی و ایدئولوژی، مجموعه آثار، ج۲۳، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۷۷ش.
- شکری، یدالله، عالم آرای صفوی، به کوشش بنیاد فرهنگ ایران، تهران، چاپخانه داورپناه، ۱۳۵۰ش.
- شهرستانی، سیدجواد، مقدمه کتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد، تألیف محقق ثانی، قم، مؤسسه آلالبیت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ش.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، فردوس، چاپ هشتم، ۱۳۷۸ش.
- صفا، میکائیل و محمد رضایی، آرایههای داستانی منابع عصر صفوی و رسمیت تشیع در ایران، مجله شیعهشناسی، شماره ۲۴، ۱۳۸۷ش.
- صفاکیش، حمیدرضا، صفویان در گذرگاه تاریخ، تهران، سخن، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- طارمی، حسن، علامه مجلسی، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- طهماسبی، ساسان، رسمیشدن تشیع در خراسان، مجله تاریخهای محلی ایران، شماره ۲، ۱۳۹۲ش.
- عادلفر، باقر و علی و زهرا علیمحمدی، اوضاع اقتصادی و تجاری، قزوین عصر صفوی، مجله تاریخهای محلی ایران، شماره ۹، ۱۳۹۵ش.
- عزتپور، عدالت، تبریز در گذر تاریخ، مجله کتاب ماه، تاریخ و جغرافیا، شماره ۱۵۰، ۱۳۹۰ش.
- عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- فتاحی اردکانی، محسن، علل همکاری علمای شیعه با دولت صوفی شیعه، مجله حکومت اسلامی، شماره۶۹، ۱۳۹۲ش.
- فروغی، اصغر، کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمیشدن مذهب شیعه در زمان صفویه، مجله مشکوة، شماره ۸۱، ۱۳۸۲ش.
- فلسفی، نصرالله، زندگانی شاهعباس اول، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۵۳ش.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به اهتمام سیدجلال الدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
- گودرزی، حسین، موقعیت زبان و ادبیات فارسی در ایران عصر صفوی، مجله مطالعات ملی، شماره ۴۷، ۱۳۹۰ش.
- گیلانتز، پطرس وی سرگیس، سقوط اصفهان، گزارشهای گیلانتز دربارهٔ حمله افغانان و سقوط اصفهان، ترجمه محمد مهریار، اصفهان، امور فرهنگی شهرداری اصفهان، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- لارنس، لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، کوثر، مجموعه سخنرانیهای امامخمینی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- مجاهد طباطبایی، سیدمحمدبنعلی، کتاب المناهل، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، بیتا.
- مروی، محمدکاظم، عالمآرای نادری، با تصحیح محمدامین ریاحی، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- مزاوی، میشل، پیدایش دولت صفوی، ترجمه یعقوب آژند، تهران، گستره، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- موسوی فندرسکی، سیدابوطالب، تحفة العالم، در اوصاف و اخبار شاهسلطانحسین صفوی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، بیروت، دارالروضه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۵ش.
- میری، سیدعباس، رویکرد علما به فارسینگاری در عصر صفویه، مجله حوزه، شماره ۸۹–۹۰، ۱۳۷۷ش.
- نصر، سیدحسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، ۱۳۵۹ش.
- نوایی، عبدالحسین، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، تهران، سمت، ۱۳۸۵ش.
- نوری، میرزاحسین، خاتمة المستدرک، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ولایتی، علیاکبر، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، سَنا، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
پیوند به بیرون
- فرشته کوشکی، صفویه، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۱۶–۲۱.