اصالةالصحه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


== پیشینه ==
== پیشینه ==
گروهی از اصولیان اصل صحت را همانند [[قاعده ید]] و عمل به [[خبر ثقه]] دانسته‌اند که در میان جوامع دینی و غیر دینی به‌کار می‌رفته و پیش از اسلام از زمانی که [[انسان]] دارای قوانین الهی یا عرفی گردید و تمدن و اجتماعات بشری شکل گرفت، وجود داشته است و اختصاص به طایفه خاصی مانند [[مسلمانان]] ندارد.<ref>همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۵۳–۴۵۴؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref> اسلام به اصل صحت توجه کرده و به باور برخی در آیاتی از [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۸۳؛ مائده، ۱؛ حجرات، ۱۲.</ref> به آن اشاره شده است؛ علاوه بر این در مجامع حدیثی نیز روایاتی در خصوص آن وارد شده است.<ref>← کلینی، الکافی، ۲/۳۶۲؛ صدوق، الامالی، ۳۰۴؛ مفید، الاختصاص، ۲۲۶.</ref>{{سخ}}
گروهی از اصولیان اصل صحت را همانند [[قاعده ید]] و عمل به [[خبر ثقه]] دانسته‌اند که در میان جوامع دینی و غیر دینی به‌کار می‌رفته و پیش از اسلام از زمانی که انسان دارای قوانین الهی یا عرفی گردید و [[تمدن]] و اجتماعات بشری شکل گرفت، وجود داشته است و اختصاص به طایفه خاصی مانند مسلمانان ندارد.<ref>همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۵۳–۴۵۴؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref> اسلام به اصل صحت توجه کرده و به باور برخی در آیاتی از [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۸۳؛ مائده، ۱؛ حجرات، ۱۲.</ref> به آن اشاره شده است؛ علاوه بر این در مجامع حدیثی نیز روایاتی در خصوص آن وارد شده است.<ref>← کلینی، الکافی، ۲/۳۶۲؛ صدوق، الامالی، ۳۰۴؛ مفید، الاختصاص، ۲۲۶.</ref>{{سخ}}
فقها در کتاب‌های فقهی پیشین به این قاعده استناد کرده‌اند.<ref>← حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۲/۱۳؛ حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۰/۱۸۲ و ۱۲/۹۱؛ ابن‌فهد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ۲/۱۶.</ref> [[سیدمیرفتاح مراغی]] از نخستین کسانی است که آن را تحت عنوان «قاعده فقهی» مطرح کرده و به‌تفصیل به تبیین مبانی و تطبیق آن بر مصادیق متعدد پرداخته است،<ref>مراغی، العناوین الفقهیه، ۱/۱۵۹ و ۲/۷۴۳.</ref> پس از وی نیز دیگران به سبب اهمیت فراوان و کاربرد گسترده این قاعده، معمولاً با عنوانی مستقل، آن را بررسی کرده‌اند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۶/۷۳–۷۴؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۹۶.</ref>{{سخ}}
فقها در کتاب‌های فقهی پیشین به این قاعده استناد کرده‌اند.<ref>← حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۲/۱۳؛ حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۰/۱۸۲ و ۱۲/۹۱؛ ابن‌فهد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ۲/۱۶.</ref> سیدمیرفتاح مراغی از نخستین کسانی است که آن را تحت عنوان «قاعده فقهی» مطرح کرده و به‌تفصیل به تبیین مبانی و تطبیق آن بر مصادیق متعدد پرداخته است،<ref>مراغی، العناوین الفقهیه، ۱/۱۵۹ و ۲/۷۴۳.</ref> پس از وی نیز دیگران به سبب اهمیت فراوان و کاربرد گسترده این قاعده، معمولاً با عنوانی مستقل، آن را بررسی کرده‌اند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۶/۷۳–۷۴؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۹۶.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی این قاعده را به لحاظ ثمره‌های فقهی و آثار اجتماعی آن، دارای اهمیت بالایی دانسته<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۵.</ref> و در آثار مختلف فقهی و اصولی خود به آن پرداخته است<ref>←امام‌خمینی، البیع، ۲/۵۶۸ و ۵/۴۰۷؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۰۶.</ref> و در این میان، مباحث مطرح‌شده در کتاب‌های [[المکاسب المحرمه]]<ref>←امام‌خمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۴۵۸–۴۷۴ و ۲/۳۵۸–۳۶۱.</ref> و [[الاستصحاب]]<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۷–۳۸۳.</ref> به دلیل گستردگی و جامعیت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
[[امام‌خمینی]] این قاعده را به لحاظ ثمره‌های فقهی و آثار اجتماعی آن، دارای اهمیت بالایی دانسته<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۵.</ref> و در آثار مختلف فقهی و اصولی خود به آن پرداخته است<ref>←امام‌خمینی، البیع، ۲/۵۶۸ و ۵/۴۰۷؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۰۶.</ref> و در این میان، مباحث مطرح‌شده در کتاب‌های [[المکاسب المحرمه (کتاب)|المکاسب المحرمه]]<ref>←امام‌خمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۴۵۸–۴۷۴ و ۲/۳۵۸–۳۶۱.</ref> و [[الاستصحاب]]<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۷–۳۸۳.</ref> به دلیل گستردگی و جامعیت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.


== مدرک قاعده ==
== مدرک قاعده ==
برای اثبات حجیت اصل صحت به دلیل‌های گوناگونی مانند قرآن کریم استناد شده است<ref>بقره، ۸۳؛ مائده، ۱؛ نساء، ۲۹؛ ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آخوند خراسانی، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴؛ روحانی، منتقی الاصول، ۷/۹۱–۹۶.</ref> که ازجمله آیه ۱۲ [[سوره حجرات]] است: «اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنْ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ». این آیه به اجتناب از [[سوء ظن]] امر کرده است؛ اما از آنجاکه [[ظن]] امری غیرارادی است و قابلیت تعلّق خطاب را ندارد، در حقیقت امرِ به اجتناب، متوجه ترتیب آثار سوء ظن است نه خود سوء ظن. همچنین با توجه به اینکه میان سوء و حسن و صحت و فساد واسطه‌ای وجود ندارد، لازمه امر به اجتناب، حمل به صحت است و بدین ترتیب اصالةالصحه ثابت می‌شود.<ref>آخوند خراسانی، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴.</ref> از دیگر دلیل‌ها، احادیث<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۶۲ و ۸/۱۴۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۲/۲۹۵ و ۱۲/۲۳۱؛ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۲۹۸–۲۹۹.</ref> [[اجماع]]، [[سیره]]<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۹–۷۲۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۴؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۸.</ref> و [[حکم عقل]]<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۰؛ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۲۹۹–۳۰۰.</ref> است. برخی شمار این ادله را به هشت مورد رسانده‌اند.<ref>مشکینی، کفایة الاصول مع حواشی المشکینی، ۵/۹۱–۹۵.</ref> فقیهان در استدلال به آیات و روایات برای اثبات حجیت قاعده، اختلاف نظر دارند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۰؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۹، خویی، ۲/۳۸۸.</ref>{{سخ}}
برای اثبات حجیت اصل صحت به دلیل‌های گوناگونی مانند قرآن کریم استناد شده است<ref>بقره، ۸۳؛ مائده، ۱؛ نساء، ۲۹؛ ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آخوند خراسانی، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴؛ روحانی، منتقی الاصول، ۷/۹۱–۹۶.</ref> که ازجمله آیه ۱۲ [[سوره حجرات]] است: «اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنْ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ». این آیه به اجتناب از [[سوء ظن]] امر کرده است؛ اما از آنجاکه ظن امری غیرارادی است و قابلیت تعلّق خطاب را ندارد، در حقیقت امرِ به اجتناب، متوجه ترتیب آثار سوء ظن است نه خود سوء ظن. همچنین با توجه به اینکه میان سوء و حسن و صحت و فساد واسطه‌ای وجود ندارد، لازمه امر به اجتناب، حمل به صحت است و بدین ترتیب اصالةالصحه ثابت می‌شود.<ref>آخوند خراسانی، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴.</ref> از دیگر دلیل‌ها، احادیث<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۶۲ و ۸/۱۴۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۲/۲۹۵ و ۱۲/۲۳۱؛ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۲۹۸–۲۹۹.</ref> [[اجماع]]، [[سیره]]<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۹–۷۲۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۴؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۸.</ref> و [[عقل (اصول فقه)|حکم عقل]]<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۰؛ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۲۹۹–۳۰۰.</ref> است. برخی شمار این ادله را به هشت مورد رسانده‌اند.<ref>مشکینی، کفایة الاصول مع حواشی المشکینی، ۵/۹۱–۹۵.</ref> فقیهان در استدلال به آیات و روایات برای اثبات حجیت قاعده، اختلاف نظر دارند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۰؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۹، خویی، ۲/۳۸۸.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی بیشتر دلایل یادشده را قابل خدشه می‌داند<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref> و مانند برخی از اصولیان<ref>← نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۳.</ref> آیات مورد استناد را اصلاً مطرح نکرده است.<ref>←امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref>
امام‌خمینی بیشتر دلایل یادشده را قابل خدشه می‌داند<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref> و مانند برخی از اصولیان<ref>← نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۳.</ref> آیات مورد استناد را اصلاً مطرح نکرده است.<ref>←امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref>
این مسئله می‌تواند ناشی از اشکالاتی باشد که بر استدلال به این آیات وارد شده و ایشان دلالت آنها را ضعیف دیده است،<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۰؛ فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ۵/۲۹۷–۲۹۹.</ref> برای نمونه [[آخوند خراسانی]] در نفی استدلال به آیه پیش‌گفته<ref>حجرات، ۱۲</ref> براین باور است که نفی واسطه میان خود صحت و فساد اقتضا نمی‌کند که واسطه میان وجوبِ ترتیب آثار صحت با حرمتِ ترتیب آثار فساد نیز نفی شود.<ref>درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴.</ref> امام‌خمینی تنها بنا و سیره قطعیه عقلائیه را قابل قبول می‌داند که همه عقلا در موارد شکِ در اجزا و شرایط یا فقد موانع، عمل را حمل بر صحت می‌کنند. دایره این اصل در فعل غیر، وسیع‌تر از فعل نفس است و شامل افعالی نیز می‌شود که بعداً صادر می‌شوند. اصل صحت اختصاص به قوم خاص یا مسلمانان ندارد، بلکه روش همه عقلای عالم است،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸ و ۳۶۱.</ref> و اگر مسلمانان عقد و ایقاعات ملل دیگر مانند [[نکاح]] و [[طلاق]] را در موارد شک، حمل بر صحت می‌کنند، از باب امر ارتکازی عقلایی و نه ارتکاز دینی است،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۶.</ref> پس مسلمانان مانند سایر انسان‌ها به این اصل تمسک می‌کنند، بدون آنکه انتظار داشته باشند در تأیید این اصل از شرع مطلبی وارد شده باشد،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref> از این‌رو می‌توان نتیجه گرفت این اصل در شک در صحت افعال [[کافران]] نیز جاری می‌شود.{{سخ}}
این مسئله می‌تواند ناشی از اشکالاتی باشد که بر استدلال به این آیات وارد شده و ایشان دلالت آنها را ضعیف دیده است،<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۰؛ فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ۵/۲۹۷–۲۹۹.</ref> برای نمونه [[آخوند خراسانی]] در نفی استدلال به آیه پیش‌گفته<ref>حجرات، ۱۲</ref> براین باور است که نفی واسطه میان خود صحت و فساد اقتضا نمی‌کند که واسطه میان وجوبِ ترتیب آثار صحت با حرمتِ ترتیب آثار فساد نیز نفی شود.<ref>درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴.</ref> امام‌خمینی تنها بنا و سیره قطعیه عقلائیه را قابل قبول می‌داند که همه عقلا در موارد شکِ در اجزا و شرایط یا فقد موانع، عمل را حمل بر صحت می‌کنند. دایره این اصل در فعل غیر، وسیع‌تر از فعل نفس است و شامل افعالی نیز می‌شود که بعداً صادر می‌شوند. اصل صحت اختصاص به قوم خاص یا مسلمانان ندارد، بلکه روش همه عقلای عالم است،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸ و ۳۶۱.</ref> و اگر مسلمانان عقد و ایقاعات ملل دیگر مانند [[نکاح]] و [[طلاق]] را در موارد شک، حمل بر صحت می‌کنند، از باب امر ارتکازی عقلایی و نه ارتکاز دینی است،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۶.</ref> پس مسلمانان مانند سایر انسان‌ها به این اصل تمسک می‌کنند، بدون آنکه انتظار داشته باشند در تأیید این اصل از شرع مطلبی وارد شده باشد،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.</ref> از این‌رو می‌توان نتیجه گرفت این اصل در شک در صحت افعال [[کافران]] نیز جاری می‌شود.{{سخ}}
امام‌خمینی هرچند استدلال به سیره عقلا را کافی می‌داند و بر این باور است که همه ادله به این امر عقلایی بازگشت می‌کنند، در عین حال براین باور است اگر کسی بخواهد علاوه بر دلیل یادشده به ادله لفظیه نیز استناد کند، می‌تواند به برخی از روایات پراکنده در ابواب مختلف فقهی<ref>کلینی، الکافی، ۳/۳۷۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۸۴ و ۸/۳۰۹.</ref> استناد کند؛ همانند روایات مربوط به [[تجهیز میت|تجهیز]] و [[کفن]] و [[دفن]] مردگان که دلالت دارند بر بسنده‌کردن مسلمانان به فعل غیر در غسل‌دادن و کفن‌کردن مرده و این اکتفا ناشی از بناگذاشتن بر اصل صحت است؛ همچنین روایات مربوط به [[نماز جماعت]] و [[نماز جمعه]] که بیانگر استفاده [[مأموم]] از اصل صحت برای حکم به درستی نماز امام جماعت است؛ زیرا در بسیاری از موارد دربارهٔ [[طهارت]] و حدث امام، مأموم استصحاب حدث جاری می‌کند.<ref>←امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۹–۳۶۱.</ref>
امام‌خمینی هرچند استدلال به سیره عقلا را کافی می‌داند و بر این باور است که همه ادله به این امر عقلایی بازگشت می‌کنند، در عین حال براین باور است اگر کسی بخواهد علاوه بر دلیل یادشده به ادله لفظیه نیز استناد کند، می‌تواند به برخی از روایات پراکنده در ابواب مختلف فقهی<ref>کلینی، الکافی، ۳/۳۷۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۸۴ و ۸/۳۰۹.</ref> استناد کند؛ همانند روایات مربوط به تجهیز و [[کفن]] و [[دفن]] مردگان که دلالت دارند بر بسنده‌کردن مسلمانان به فعل غیر در غسل‌دادن و کفن‌کردن مرده و این اکتفا ناشی از بناگذاشتن بر اصل صحت است؛ همچنین روایات مربوط به [[نماز جماعت]] و [[نماز جمعه]] که بیانگر استفاده مأموم از اصل صحت برای حکم به درستی نماز امام جماعت است؛ زیرا در بسیاری از موارد دربارهٔ [[طهارت]] و حدث امام، مأموم استصحاب حدث جاری می‌کند.<ref>←امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۹–۳۶۱.</ref>


== معنای صحت ==
== معنای صحت ==
خط ۲۵: خط ۲۵:


== مجرای اصل صحت و شروط آن ==
== مجرای اصل صحت و شروط آن ==
شک در صحت و فساد عملِ دیگران مانند [[عقد بیع]] که موضوع این قاعده است، دارای اقسام مختلفی است<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۴.</ref> مانند شک در شرایط [[متعاقدین]] (فروشنده و خریدار) مثل [[بلوغ]] و [[اختیار]] هر یک از آنان، شک در شرایط [[ثمن]] و [[مثمن]] مثل جهل به مقدار آن دو، شک در شرایط عقد مثل عربی یا فارسی‌بودن [[صیغه]] و شک در امور خارجی مثل وجود شرط مخالف [[کتاب]] و [[سنت]]. فقها در جریان اصل صحت در تمام این موارد یا برخی از آنها، اختلاف نظر دارند،<ref>← خویی، ۲/۳۹۳–۳۹۴.</ref> به باور برخی در تمام این موارد، اصل صحت جاری است، جز در مواردی که شک به امری برگردد که از نظر [[عرف]] مقوّم عقد است، مانند شک در ممیزبودن عاقد یا شک در مالیت ثمن و مثمن<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۳–۷۲۴؛ همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۷۱–۴۷۲.</ref> که در این صورت اصل جاری نمی‌شود. در برابر، برخی اصل صحت را در مواردی که شک در مقوّمات عقد باشد، جاری دانسته‌اند، خواه شک در مقومات عرفی باشد، مانند شک در ممیزبودن بایع و مشتری یا شک در مقومات شرعی آن، مانند شک در بالغ‌بودن بایع و مشتری.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۴؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۷۳.</ref>{{سخ}}
شک در صحت و فساد عملِ دیگران مانند عقد بیع که موضوع این قاعده است، دارای اقسام مختلفی است<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۴.</ref> مانند شک در شرایط متعاقدین (فروشنده و خریدار) مثل [[بلوغ]] و [[اختیار]] هر یک از آنان، شک در شرایط ثمن و مثمن مثل جهل به مقدار آن دو، شک در شرایط عقد مثل عربی یا فارسی‌بودن صیغه و شک در امور خارجی مثل وجود شرط مخالف [[کتاب]] و [[سنت]]. فقها در جریان اصل صحت در تمام این موارد یا برخی از آنها، اختلاف نظر دارند،<ref>← خویی، ۲/۳۹۳–۳۹۴.</ref> به باور برخی در تمام این موارد، اصل صحت جاری است، جز در مواردی که شک به امری برگردد که از نظر [[عرف]] مقوّم عقد است، مانند شک در ممیزبودن عاقد یا شک در مالیت ثمن و مثمن<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۳–۷۲۴؛ همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۷۱–۴۷۲.</ref> که در این صورت اصل جاری نمی‌شود. در برابر، برخی اصل صحت را در مواردی که شک در مقوّمات عقد باشد، جاری دانسته‌اند، خواه شک در مقومات عرفی باشد، مانند شک در ممیزبودن بایع و مشتری یا شک در مقومات شرعی آن، مانند شک در بالغ‌بودن بایع و مشتری.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۴؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۷۳.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی نظریه نخست را پذیرفته و باور دارد دلیل مهم اصل صحت، سیره عقلاست و عقلا در تمام مواردِ شک در صحت، این اصل را جاری می‌دانند، جز در صورتی که شک در صحت، از شک در تحقق مقومات عرفی عقد مانند ممیزبودن بایع و مشتری ناشی شود؛ زیرا در اصلِ تحقق و عدم تحققِ عقد شک شده است و اصل صحت در جایی جاری است که اصل تحقق عقد، قطعی باشد،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۲ و ۳۶۴–۳۶۵؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۹–۴۱۰.</ref> از سوی دیگر، دربارهٔ جریان اصل صحت در شکِ در عروض باطل‌کننده عمل صحیح، بحث شده است؛ چنان‌که امام‌خمینی دربارهٔ نمازی که صحیح خوانده شده است و پس از فراغ، شک شده که [[ریا]] ـ بنابر باطل‌کننده‌بودن ریا پس از عمل ـ عارض شده است یا نه یا در باب عقود، پس از تحقق ایجابِ صحیح، در لحوق قبول شک واقع شود.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۱۳–۴۱۴.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی نظریه نخست را پذیرفته و باور دارد دلیل مهم اصل صحت، [[بنای عقلا|سیره عقلا]]<nowiki/>ست و عقلا در تمام مواردِ شک در صحت، این اصل را جاری می‌دانند، جز در صورتی که شک در صحت، از شک در تحقق مقومات عرفی عقد مانند ممیزبودن بایع و مشتری ناشی شود؛ زیرا در اصلِ تحقق و عدم تحققِ عقد شک شده است و اصل صحت در جایی جاری است که اصل تحقق عقد، قطعی باشد،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۲ و ۳۶۴–۳۶۵؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۹–۴۱۰.</ref> از سوی دیگر، دربارهٔ جریان اصل صحت در شکِ در عروض باطل‌کننده عمل صحیح، بحث شده است؛ چنان‌که امام‌خمینی دربارهٔ نمازی که صحیح خوانده شده است و پس از فراغ، شک شده که [[ریا]] ـ بنابر باطل‌کننده‌بودن ریا پس از عمل ـ عارض شده است یا نه یا در باب عقود، پس از تحقق ایجابِ صحیح، در لحوق قبول شک واقع شود.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۱۳–۴۱۴.</ref>{{سخ}}
افزون بر اینها از آنجاکه شک در صحت و فساد هر چیز متفرع بر وجود آن است، در جریان اصل صحت نیز باید وجود خود عمل احراز شده باشد؛ بنابراین، برای مثال اگر [[صیغه بیع]] خوانده شود و معلوم نشود به [[قصد اخبار]] بوده یا [[قصد انشا|انشا]]، اصل صحت جاری نیست. همچنین در امور عبادی اگر صورت نماز انجام شود ولی قصد نمازگزار معلوم نباشد، اصل صحت جاری نمی‌شود.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۳؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۴.</ref> بر این اساس مشهور فقها در جریان اصل صحت در عملِ نائب تردید کرده‌اند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۸.</ref> [[شیخ انصاری]] در این مسئله قائل به تفصیل شده و بر این باور است در صورتی که عمل نیابی از اعمال شخصی نائب و بر وی واجب باشد که آن را بر اساس تکلیف خود به جای آورد، در چنین فرضی اصل صحت در باب فعل نائب جاری می‌شود؛ اما اگر عمل نیابی، فعل منوب‌عنه محسوب شود و به لحاظ آن، نائب باید عمل را بر اساس تکلیف منوب‌عنه به جای آورد، مثلاً نماز را شکسته بخواند، هرچند وظیفه خودش تمام باشد، در این صورت اصل صحت جاری نیست؛ زیرا این تردید وجود دارد که آیا نائب، قصد نماز نیابی کرده و عمل همراه با عنوان آن محقق شده یا نه.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۷.</ref>{{سخ}}
افزون بر اینها از آنجاکه شک در صحت و فساد هر چیز متفرع بر وجود آن است، در جریان اصل صحت نیز باید وجود خود عمل احراز شده باشد؛ بنابراین، برای مثال اگر صیغه بیع خوانده شود و معلوم نشود به قصد اخبار بوده یا انشا، اصل صحت جاری نیست. همچنین در امور عبادی اگر صورت نماز انجام شود ولی قصد نمازگزار معلوم نباشد، اصل صحت جاری نمی‌شود.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۳؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۴.</ref> بر این اساس مشهور فقها در جریان اصل صحت در عملِ نائب تردید کرده‌اند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۸.</ref> [[شیخ انصاری]] در این مسئله قائل به تفصیل شده و بر این باور است در صورتی که عمل نیابی از اعمال شخصی نائب و بر وی واجب باشد که آن را بر اساس تکلیف خود به جای آورد، در چنین فرضی اصل صحت در باب فعل نائب جاری می‌شود؛ اما اگر عمل نیابی، فعل منوب‌عنه محسوب شود و به لحاظ آن، نائب باید عمل را بر اساس تکلیف منوب‌عنه به جای آورد، مثلاً نماز را شکسته بخواند، هرچند وظیفه خودش تمام باشد، در این صورت اصل صحت جاری نیست؛ زیرا این تردید وجود دارد که آیا نائب، قصد نماز نیابی کرده و عمل همراه با عنوان آن محقق شده یا نه.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۷.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی پس از اشاره به تعریف نیابت به اینکه نزد عقلا، نائب به منزله وجود تنزیلی منوب‌عنه است، قائل شده است نیابت در مواردی صحیح است که وجود مباشری منوب‌عنه ممکن نباشد، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج نیابی]] از مرده یا شخص عاجز،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۶؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۱–۴۲۲.</ref> ایشان در ادامه بر تفصیلِ شیخ انصاری اشکال می‌کند و بر این باور است که همه اعمال نیابی از افعال نائب محسوب می‌شوند و اصل صحت در آنها جریان دارد و صرف تنزیل نائب به منزله منوب‌عنه و لزوم مراعات وظایف منوب‌عنه در قصر و اتمام، مانع از جریان اصل صحت نیست؛ زیرا سیره عقلا در این‌گونه موارد نیز حمل فعل غیر بر صحت است.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۲.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی پس از اشاره به تعریف نیابت به اینکه نزد عقلا، نائب به منزله وجود تنزیلی منوب‌عنه است، قائل شده است نیابت در مواردی صحیح است که وجود مباشری منوب‌عنه ممکن نباشد، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و حج نیابی از مرده یا شخص عاجز،<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۶؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۱–۴۲۲.</ref> ایشان در ادامه بر تفصیلِ شیخ انصاری اشکال می‌کند و بر این باور است که همه اعمال نیابی از افعال نائب محسوب می‌شوند و اصل صحت در آنها جریان دارد و صرف تنزیل نائب به منزله منوب‌عنه و لزوم مراعات وظایف منوب‌عنه در قصر و اتمام، مانع از جریان اصل صحت نیست؛ زیرا سیره عقلا در این‌گونه موارد نیز حمل فعل غیر بر صحت است.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۲.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی مانند برخی دیگر از فقها<ref>نایینی، اجود التقریرات، ۲/۴۸۵–۴۸۶؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۷.</ref> براین باور است در این‌گونه موارد، اصل صحت جاری نیست؛ زیرا اصل صحت جایی جاری می‌شود که شک در عروض مبطل در اثنای عمل باشد؛ بنابراین در مواردی که عمل به‌طور صحیح واقع شده و شک در عروض مبطل، پس از عمل است، این اصل جاری نمی‌شود؛ زیرا خارج از موضوع آن است<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۹–۳۷۰؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۱۳.</ref> برای این امر فایده‌های متعددی ذکر شده است.<ref>← آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۷.</ref>
امام‌خمینی مانند برخی دیگر از فقها<ref>نایینی، اجود التقریرات، ۲/۴۸۵–۴۸۶؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۷.</ref> براین باور است در این‌گونه موارد، اصل صحت جاری نیست؛ زیرا اصل صحت جایی جاری می‌شود که شک در عروض مبطل در اثنای عمل باشد؛ بنابراین در مواردی که عمل به‌طور صحیح واقع شده و شک در عروض مبطل، پس از عمل است، این اصل جاری نمی‌شود؛ زیرا خارج از موضوع آن است<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۹–۳۷۰؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۱۳.</ref> برای این امر فایده‌های متعددی ذکر شده است.<ref>← آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۷.</ref>


== حجیت لوازم عقلی و عادی قاعده ==
== حجیت لوازم عقلی و عادی قاعده ==
ازجمله بحث‌های محوری دربارهٔ اصل صحت، بحث از حجیت مثبتات یعنی لوازم عقلی و عادی این قاعده است. این امر طبق نظر گروهی، مبتنی بر اماره‌بودن یا اصل‌بودن این قاعده است. برخی این قاعده را اصل دانسته‌اند<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۹–۷۳۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۷۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۰۴</ref> و به باور برخی دیگر اصل صحت، [[اماره]] است.<ref>آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۱۴.</ref>{{سخ}}
ازجمله بحث‌های محوری دربارهٔ اصل صحت، بحث از حجیت مثبتات یعنی لوازم عقلی و عادی این قاعده است. این امر طبق نظر گروهی، مبتنی بر اماره‌بودن یا اصل‌بودن این قاعده است. برخی این قاعده را اصل دانسته‌اند<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۹–۷۳۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۷۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۰۴</ref> و به باور برخی دیگر اصل صحت، [[اماره]] است.<ref>آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۱۴.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی با اینکه اصل صحت را اماره<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۳.</ref> و مثبتات امارات را به دلیل کاشف از واقع‌بودن حجت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۱۵۱؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۴۳.</ref> در اینجا لوازم عقلی و عادی این اصل را حجت نمی‌داند؛ زیرا به باور ایشان پیشینه اصل صحت ناشی از بنای عقلاست و عقلا در موارد حمل فعل دیگران بر صحت، تنها بر حمل فعل بر صحت بسنده می‌کنند و آثار عقلی و عادی را بر آن مترتب نمی‌سازند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۱۸۱–۱۸۴ و ۴۲۳.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی با اینکه اصل صحت را اماره<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۳.</ref> و مثبتات امارات را به دلیل کاشف از واقع‌بودن حجت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۱۵۱؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۴۳.</ref> در اینجا لوازم عقلی و عادی این اصل را حجت نمی‌داند؛ زیرا به باور ایشان پیشینه اصل صحت ناشی از [[بنای عقلا]]<nowiki/>ست و عقلا در موارد حمل فعل دیگران بر صحت، تنها بر حمل فعل بر صحت بسنده می‌کنند و آثار عقلی و عادی را بر آن مترتب نمی‌سازند.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۱۸۱–۱۸۴ و ۴۲۳.</ref>{{سخ}}
این بحث ثمره‌های فقهی فراوانی دارد؛ برای نمونه اگر شک شود نمازگزار رو به [[قبله]] نماز می‌خواند یا به غیر قبله، با اجرای اصل صحت، نماز صحیح و اقتدا نیز جایز است؛ اما ثابت نمی‌شود جهتی که به آن نماز خوانده، قبله است و [[ذبح حیوان]] به سوی آن صحیح باشد. همچنین اگر معامله‌ای واقع شود و شک شود ثمنِ آن [[سرکه]] است یا [[شراب]]، این قاعده به صحت معامله حکم می‌کند؛ در نتیجه مثمن داخل در ملک مشتری می‌شود؛ ولی ثمن که مالیت آن از جهت سرکه یا شراب‌بودن مشکوک است، داخل در ملک بایع نمی‌شود.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۸؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۳.</ref>
این بحث ثمره‌های فقهی فراوانی دارد؛ برای نمونه اگر شک شود نمازگزار رو به [[قبله]] نماز می‌خواند یا به غیر قبله، با اجرای اصل صحت، نماز صحیح و اقتدا نیز جایز است؛ اما ثابت نمی‌شود جهتی که به آن نماز خوانده، قبله است و [[ذبح|ذبح حیوان]] به سوی آن صحیح باشد. همچنین اگر معامله‌ای واقع شود و شک شود ثمنِ آن سرکه است یا [[شراب]]، این قاعده به صحت معامله حکم می‌کند؛ در نتیجه مثمن داخل در ملک مشتری می‌شود؛ ولی ثمن که مالیت آن از جهت سرکه یا شراب‌بودن مشکوک است، داخل در ملک بایع نمی‌شود.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۸؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۳.</ref>


== تعارض اصل صحت با استصحاب موضوعی ==
== تعارض اصل صحت با استصحاب موضوعی ==
در بیشتر مواردی که اصل صحت جاری می‌شود، استصحاب موضوعی بر خلاف آن وجود دارد؛ برای مثال اگر در درستی نماز شخصی، به سبب شک در [[وضو]] یا قبله و مانند آن، تردید شود، در تمام این موارد مقتضای استصحاب موضوعی، بطلان نماز است؛ از این‌روی در غالب موارد میان اصل صحت و استصحاب موضوعی، تعارض است و همین امر موجب شده در [[علم اصول]] از این قاعده بحث شود و علمای اصول برای این مسئله صورت‌های گوناگونی تصور و مطالب زیادی مطرح کنند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۹؛ همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۷۸–۴۷۹؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۷؛ حائری یزدی، درر الفوائد، ۶۱۱–۶۱۲؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۹۹–۱۰۱.</ref> مهم‌ترین بحث مطرح‌شده تقدم اصل صحت بر استصحاب موضوعی است. در وجه تقدیم آن نظرهایی مطرح شده است؛ مانند تقدیم از باب: ۱. [[حکومت]]، ۲. [[ورود]]، ۳. [[تخصیص]]، ۴. [[تخصّص]].<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۰۸؛ روحانی، منتقی الاصول، ۷/۱۲۱.</ref>{{سخ}}
در بیشتر مواردی که اصل صحت جاری می‌شود، استصحاب موضوعی بر خلاف آن وجود دارد؛ برای مثال اگر در درستی نماز شخصی، به سبب شک در [[وضو]] یا قبله و مانند آن، تردید شود، در تمام این موارد مقتضای استصحاب موضوعی، بطلان نماز است؛ از این‌روی در غالب موارد میان اصل صحت و استصحاب موضوعی، تعارض است و همین امر موجب شده در [[علم اصول]] از این قاعده بحث شود و علمای اصول برای این مسئله صورت‌های گوناگونی تصور و مطالب زیادی مطرح کنند.<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۹؛ همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۷۸–۴۷۹؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۷؛ حائری یزدی، درر الفوائد، ۶۱۱–۶۱۲؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۹۹–۱۰۱.</ref> مهم‌ترین بحث مطرح‌شده تقدم اصل صحت بر استصحاب موضوعی است. در وجه تقدیم آن نظرهایی مطرح شده است؛ مانند تقدیم از باب: ۱. [[حکومت (اصول فقه)|حکومت]]، ۲. [[ورود]]، ۳. [[تخصیص]]، ۴. [[تخصّص]].<ref>← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۰۸؛ روحانی، منتقی الاصول، ۷/۱۲۱.</ref>{{سخ}}
امام‌خمینی بر این باور است که تقدیم قاعده صحت از باب تخصّص است؛ زیرا مدرک اصلی این قاعده، سیره عقلاست و صحت و فساد از امور اعتباری است که عقلا نیز آنها را در موارد لازم چون معاملات و [[ازدواج]] اعتبار می‌کنند و این سیره از سوی [[شارع]] ردع نشده است؛ از این‌رو دلیل [[استصحاب]]، توان ردع و منع از چنین سیره‌ای را که در طول تاریخ بشر در ابعاد مختلف زندگی او ریشه دوانیده، ندارد و رادع در این‌گونه امور باید صریح باشد و با اطلاقات و عمومات نمی‌توان جلوی این‌گونه سیره را گرفت.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۸۱–۳۸۲.</ref> از سوی دیگر، عقلا در حمل فعل دیگران بر صحت، خودشان را مردد و مشکوک نمی‌دانند تا اینکه داخل در موضوع استصحاب شده و از مصادیق دلیل اصل استصحاب (لا تنقض الیقین بالشک) باشند، بلکه اطمینان دارند این عمل صحیح است؛ بنابراین قاعده اصالةالصحه از نظر عقلا موضوعاً از مورد استصحاب بیرون است؛ زیرا موضوع استصحاب شک است؛ ولی عقلا اطمینان دارند. از این‌رو در اینجا خروج آن تخصّصی است، نه از باب حکومت یا ورود یا تخصیص یا امور دیگر.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۸۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۷.</ref>
امام‌خمینی بر این باور است که تقدیم قاعده صحت از باب تخصّص است؛ زیرا مدرک اصلی این قاعده، [[بنای عقلا|سیره عقلا]]<nowiki/>ست و صحت و فساد از امور اعتباری است که عقلا نیز آنها را در موارد لازم چون معاملات و [[ازدواج]] اعتبار می‌کنند و این سیره از سوی [[شارع]] ردع نشده است؛ از این‌رو دلیل [[استصحاب]]، توان ردع و منع از چنین سیره‌ای را که در طول تاریخ بشر در ابعاد مختلف زندگی او ریشه دوانیده، ندارد و رادع در این‌گونه امور باید صریح باشد و با اطلاقات و عمومات نمی‌توان جلوی این‌گونه سیره را گرفت.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۸۱–۳۸۲.</ref> از سوی دیگر، عقلا در حمل فعل دیگران بر صحت، خودشان را مردد و مشکوک نمی‌دانند تا اینکه داخل در موضوع استصحاب شده و از مصادیق دلیل اصل استصحاب (لا تنقض الیقین بالشک) باشند، بلکه اطمینان دارند این عمل صحیح است؛ بنابراین قاعده اصالةالصحه از نظر عقلا موضوعاً از مورد [[استصحاب]] بیرون است؛ زیرا موضوع استصحاب شک است؛ ولی عقلا اطمینان دارند. از این‌رو در اینجا خروج آن تخصّصی است، نه از باب حکومت یا ورود یا تخصیص یا امور دیگر.<ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۸۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۷.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۶ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۳۰

اصالةالصحه، قاعده‌ای فقهی به معنای صحیح‌دانستن عمل دیگران در صورت شک.

تعریف

«اصالة» برگرفته از واژه اصل به معنای بن و ریشه هر چیز[۱] و صحت به معنای رهایی از عیب و از بین‌رفتن بیماری[۲]است. اصل صحت در اصطلاح به معنای حمل فعل دیگران بر وجه صحیح آن است.[۳] امام‌خمینی با اذعان به این معنا تصریح کرده است در مواردی که فعلِ غیر پذیرای دو وجه صحت و فساد باشد، اصل صحتْ، حمل فعلِ غیر بر صحت خواهد بود.[۴]

پیشینه

گروهی از اصولیان اصل صحت را همانند قاعده ید و عمل به خبر ثقه دانسته‌اند که در میان جوامع دینی و غیر دینی به‌کار می‌رفته و پیش از اسلام از زمانی که انسان دارای قوانین الهی یا عرفی گردید و تمدن و اجتماعات بشری شکل گرفت، وجود داشته است و اختصاص به طایفه خاصی مانند مسلمانان ندارد.[۵] اسلام به اصل صحت توجه کرده و به باور برخی در آیاتی از قرآن کریم[۶] به آن اشاره شده است؛ علاوه بر این در مجامع حدیثی نیز روایاتی در خصوص آن وارد شده است.[۷]
فقها در کتاب‌های فقهی پیشین به این قاعده استناد کرده‌اند.[۸] سیدمیرفتاح مراغی از نخستین کسانی است که آن را تحت عنوان «قاعده فقهی» مطرح کرده و به‌تفصیل به تبیین مبانی و تطبیق آن بر مصادیق متعدد پرداخته است،[۹] پس از وی نیز دیگران به سبب اهمیت فراوان و کاربرد گسترده این قاعده، معمولاً با عنوانی مستقل، آن را بررسی کرده‌اند.[۱۰]
امام‌خمینی این قاعده را به لحاظ ثمره‌های فقهی و آثار اجتماعی آن، دارای اهمیت بالایی دانسته[۱۱] و در آثار مختلف فقهی و اصولی خود به آن پرداخته است[۱۲] و در این میان، مباحث مطرح‌شده در کتاب‌های المکاسب المحرمه[۱۳] و الاستصحاب[۱۴] به دلیل گستردگی و جامعیت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

مدرک قاعده

برای اثبات حجیت اصل صحت به دلیل‌های گوناگونی مانند قرآن کریم استناد شده است[۱۵] که ازجمله آیه ۱۲ سوره حجرات است: «اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنْ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ». این آیه به اجتناب از سوء ظن امر کرده است؛ اما از آنجاکه ظن امری غیرارادی است و قابلیت تعلّق خطاب را ندارد، در حقیقت امرِ به اجتناب، متوجه ترتیب آثار سوء ظن است نه خود سوء ظن. همچنین با توجه به اینکه میان سوء و حسن و صحت و فساد واسطه‌ای وجود ندارد، لازمه امر به اجتناب، حمل به صحت است و بدین ترتیب اصالةالصحه ثابت می‌شود.[۱۶] از دیگر دلیل‌ها، احادیث[۱۷] اجماع، سیره[۱۸] و حکم عقل[۱۹] است. برخی شمار این ادله را به هشت مورد رسانده‌اند.[۲۰] فقیهان در استدلال به آیات و روایات برای اثبات حجیت قاعده، اختلاف نظر دارند.[۲۱]
امام‌خمینی بیشتر دلایل یادشده را قابل خدشه می‌داند[۲۲] و مانند برخی از اصولیان[۲۳] آیات مورد استناد را اصلاً مطرح نکرده است.[۲۴] این مسئله می‌تواند ناشی از اشکالاتی باشد که بر استدلال به این آیات وارد شده و ایشان دلالت آنها را ضعیف دیده است،[۲۵] برای نمونه آخوند خراسانی در نفی استدلال به آیه پیش‌گفته[۲۶] براین باور است که نفی واسطه میان خود صحت و فساد اقتضا نمی‌کند که واسطه میان وجوبِ ترتیب آثار صحت با حرمتِ ترتیب آثار فساد نیز نفی شود.[۲۷] امام‌خمینی تنها بنا و سیره قطعیه عقلائیه را قابل قبول می‌داند که همه عقلا در موارد شکِ در اجزا و شرایط یا فقد موانع، عمل را حمل بر صحت می‌کنند. دایره این اصل در فعل غیر، وسیع‌تر از فعل نفس است و شامل افعالی نیز می‌شود که بعداً صادر می‌شوند. اصل صحت اختصاص به قوم خاص یا مسلمانان ندارد، بلکه روش همه عقلای عالم است،[۲۸] و اگر مسلمانان عقد و ایقاعات ملل دیگر مانند نکاح و طلاق را در موارد شک، حمل بر صحت می‌کنند، از باب امر ارتکازی عقلایی و نه ارتکاز دینی است،[۲۹] پس مسلمانان مانند سایر انسان‌ها به این اصل تمسک می‌کنند، بدون آنکه انتظار داشته باشند در تأیید این اصل از شرع مطلبی وارد شده باشد،[۳۰] از این‌رو می‌توان نتیجه گرفت این اصل در شک در صحت افعال کافران نیز جاری می‌شود.
امام‌خمینی هرچند استدلال به سیره عقلا را کافی می‌داند و بر این باور است که همه ادله به این امر عقلایی بازگشت می‌کنند، در عین حال براین باور است اگر کسی بخواهد علاوه بر دلیل یادشده به ادله لفظیه نیز استناد کند، می‌تواند به برخی از روایات پراکنده در ابواب مختلف فقهی[۳۱] استناد کند؛ همانند روایات مربوط به تجهیز و کفن و دفن مردگان که دلالت دارند بر بسنده‌کردن مسلمانان به فعل غیر در غسل‌دادن و کفن‌کردن مرده و این اکتفا ناشی از بناگذاشتن بر اصل صحت است؛ همچنین روایات مربوط به نماز جماعت و نماز جمعه که بیانگر استفاده مأموم از اصل صحت برای حکم به درستی نماز امام جماعت است؛ زیرا در بسیاری از موارد دربارهٔ طهارت و حدث امام، مأموم استصحاب حدث جاری می‌کند.[۳۲]

معنای صحت

طبق نظر مشهور فقیهان مقصود از صحت، صحت واقعی است (یعنی عملِ دیگری، از نظر حکم واقعیِ شرع درست است) و طبق تمام مبانی اثر دارد و نتیجه قاعده برای همگان ـ فاعل عمل و دیگر افراد ـ مفید است،[۳۳] برخی نیز مقصود از صحت را صحت فاعلی دانسته‌اند نه صحت فعلی. در این صورت، تنها ثمره قاعده، نفی معصیت از عامل است و جز آن ثمری نخواهد داشت.[۳۴] امام‌خمینی ضمن پذیرش نظر مشهور، با مطرح‌کردن دو مبنای اساسی در سیره عقلا و ریشه‌یابی آن، به تبیین این نظر پرداخته است:

  1. ممکن است ملاک مبنای عقلا در حکمِ به اصل صحت، الغای احتمال خلاف عمدی و سهوی باشد؛ زیرا در غالب موارد، شخصی که اراده کرده عملی را به امید ترتب اثر انجام دهد، از روی عمد آن را ناقص انجام نمی‌دهد و احتمال غفلت و سهو نیز از باب اصل عدم غفلت و اصل عدم سهو نزد عقلا، منتفی است.[۳۵]
  2. ممکن است دلیل حمل بر صحت مبتنی بر این باشد که عقلا در اقوام مختلف از زمان‌های گذشته، جهت سهولت کارها و پرهیز از اختلال نظام، قوانینی را وضع کرده‌اند که ازجمله آنها اصل صحت بوده است و این قوانین در آغاز به شکل قوانین مدنی بوده و به مرور تبدیل به امری ارتکازی شده است.[۳۶] ایشان در ادامه، لازمه پذیرش مبنای اول را اعتقادی‌بودن صحت و لازمه مبنای دوم را واقعی‌بودن صحت عنوان کرده است.[۳۷]

امام‌خمینی ضمن آنکه هر دو مبنا را گرفتار اشکال می‌داند، در عین حال معتقد است حمل صحت، بر صحت واقعی دشوار نیست[۳۸] زیرا در دو مورد که غلبه وجودی و بیشترین مصادیق را دارد، حمل بر صحت واقعی امری روشن است که عبارت است از:

  1. موردی که اعتقاد حمل‌کننده بر صحت، با اعتقاد فاعل عمل، در صحت و فساد موافقت دارد.
  2. صورتی که حمل‌کننده بر صحت نداند آیا نظر فاعل عمل، در صحت و فساد موافق با اوست یا نه؟ موارد دیگر نادر است و در آنها از سایر اصول استفاده می‌شود.[۳۹]

مجرای اصل صحت و شروط آن

شک در صحت و فساد عملِ دیگران مانند عقد بیع که موضوع این قاعده است، دارای اقسام مختلفی است[۴۰] مانند شک در شرایط متعاقدین (فروشنده و خریدار) مثل بلوغ و اختیار هر یک از آنان، شک در شرایط ثمن و مثمن مثل جهل به مقدار آن دو، شک در شرایط عقد مثل عربی یا فارسی‌بودن صیغه و شک در امور خارجی مثل وجود شرط مخالف کتاب و سنت. فقها در جریان اصل صحت در تمام این موارد یا برخی از آنها، اختلاف نظر دارند،[۴۱] به باور برخی در تمام این موارد، اصل صحت جاری است، جز در مواردی که شک به امری برگردد که از نظر عرف مقوّم عقد است، مانند شک در ممیزبودن عاقد یا شک در مالیت ثمن و مثمن[۴۲] که در این صورت اصل جاری نمی‌شود. در برابر، برخی اصل صحت را در مواردی که شک در مقوّمات عقد باشد، جاری دانسته‌اند، خواه شک در مقومات عرفی باشد، مانند شک در ممیزبودن بایع و مشتری یا شک در مقومات شرعی آن، مانند شک در بالغ‌بودن بایع و مشتری.[۴۳]
امام‌خمینی نظریه نخست را پذیرفته و باور دارد دلیل مهم اصل صحت، سیره عقلاست و عقلا در تمام مواردِ شک در صحت، این اصل را جاری می‌دانند، جز در صورتی که شک در صحت، از شک در تحقق مقومات عرفی عقد مانند ممیزبودن بایع و مشتری ناشی شود؛ زیرا در اصلِ تحقق و عدم تحققِ عقد شک شده است و اصل صحت در جایی جاری است که اصل تحقق عقد، قطعی باشد،[۴۴] از سوی دیگر، دربارهٔ جریان اصل صحت در شکِ در عروض باطل‌کننده عمل صحیح، بحث شده است؛ چنان‌که امام‌خمینی دربارهٔ نمازی که صحیح خوانده شده است و پس از فراغ، شک شده که ریا ـ بنابر باطل‌کننده‌بودن ریا پس از عمل ـ عارض شده است یا نه یا در باب عقود، پس از تحقق ایجابِ صحیح، در لحوق قبول شک واقع شود.[۴۵]
افزون بر اینها از آنجاکه شک در صحت و فساد هر چیز متفرع بر وجود آن است، در جریان اصل صحت نیز باید وجود خود عمل احراز شده باشد؛ بنابراین، برای مثال اگر صیغه بیع خوانده شود و معلوم نشود به قصد اخبار بوده یا انشا، اصل صحت جاری نیست. همچنین در امور عبادی اگر صورت نماز انجام شود ولی قصد نمازگزار معلوم نباشد، اصل صحت جاری نمی‌شود.[۴۶] بر این اساس مشهور فقها در جریان اصل صحت در عملِ نائب تردید کرده‌اند.[۴۷] شیخ انصاری در این مسئله قائل به تفصیل شده و بر این باور است در صورتی که عمل نیابی از اعمال شخصی نائب و بر وی واجب باشد که آن را بر اساس تکلیف خود به جای آورد، در چنین فرضی اصل صحت در باب فعل نائب جاری می‌شود؛ اما اگر عمل نیابی، فعل منوب‌عنه محسوب شود و به لحاظ آن، نائب باید عمل را بر اساس تکلیف منوب‌عنه به جای آورد، مثلاً نماز را شکسته بخواند، هرچند وظیفه خودش تمام باشد، در این صورت اصل صحت جاری نیست؛ زیرا این تردید وجود دارد که آیا نائب، قصد نماز نیابی کرده و عمل همراه با عنوان آن محقق شده یا نه.[۴۸]
امام‌خمینی پس از اشاره به تعریف نیابت به اینکه نزد عقلا، نائب به منزله وجود تنزیلی منوب‌عنه است، قائل شده است نیابت در مواردی صحیح است که وجود مباشری منوب‌عنه ممکن نباشد، مانند نماز، روزه و حج نیابی از مرده یا شخص عاجز،[۴۹] ایشان در ادامه بر تفصیلِ شیخ انصاری اشکال می‌کند و بر این باور است که همه اعمال نیابی از افعال نائب محسوب می‌شوند و اصل صحت در آنها جریان دارد و صرف تنزیل نائب به منزله منوب‌عنه و لزوم مراعات وظایف منوب‌عنه در قصر و اتمام، مانع از جریان اصل صحت نیست؛ زیرا سیره عقلا در این‌گونه موارد نیز حمل فعل غیر بر صحت است.[۵۰]
امام‌خمینی مانند برخی دیگر از فقها[۵۱] براین باور است در این‌گونه موارد، اصل صحت جاری نیست؛ زیرا اصل صحت جایی جاری می‌شود که شک در عروض مبطل در اثنای عمل باشد؛ بنابراین در مواردی که عمل به‌طور صحیح واقع شده و شک در عروض مبطل، پس از عمل است، این اصل جاری نمی‌شود؛ زیرا خارج از موضوع آن است[۵۲] برای این امر فایده‌های متعددی ذکر شده است.[۵۳]

حجیت لوازم عقلی و عادی قاعده

ازجمله بحث‌های محوری دربارهٔ اصل صحت، بحث از حجیت مثبتات یعنی لوازم عقلی و عادی این قاعده است. این امر طبق نظر گروهی، مبتنی بر اماره‌بودن یا اصل‌بودن این قاعده است. برخی این قاعده را اصل دانسته‌اند[۵۴] و به باور برخی دیگر اصل صحت، اماره است.[۵۵]
امام‌خمینی با اینکه اصل صحت را اماره[۵۶] و مثبتات امارات را به دلیل کاشف از واقع‌بودن حجت می‌داند.[۵۷] در اینجا لوازم عقلی و عادی این اصل را حجت نمی‌داند؛ زیرا به باور ایشان پیشینه اصل صحت ناشی از بنای عقلاست و عقلا در موارد حمل فعل دیگران بر صحت، تنها بر حمل فعل بر صحت بسنده می‌کنند و آثار عقلی و عادی را بر آن مترتب نمی‌سازند.[۵۸]
این بحث ثمره‌های فقهی فراوانی دارد؛ برای نمونه اگر شک شود نمازگزار رو به قبله نماز می‌خواند یا به غیر قبله، با اجرای اصل صحت، نماز صحیح و اقتدا نیز جایز است؛ اما ثابت نمی‌شود جهتی که به آن نماز خوانده، قبله است و ذبح حیوان به سوی آن صحیح باشد. همچنین اگر معامله‌ای واقع شود و شک شود ثمنِ آن سرکه است یا شراب، این قاعده به صحت معامله حکم می‌کند؛ در نتیجه مثمن داخل در ملک مشتری می‌شود؛ ولی ثمن که مالیت آن از جهت سرکه یا شراب‌بودن مشکوک است، داخل در ملک بایع نمی‌شود.[۵۹]

تعارض اصل صحت با استصحاب موضوعی

در بیشتر مواردی که اصل صحت جاری می‌شود، استصحاب موضوعی بر خلاف آن وجود دارد؛ برای مثال اگر در درستی نماز شخصی، به سبب شک در وضو یا قبله و مانند آن، تردید شود، در تمام این موارد مقتضای استصحاب موضوعی، بطلان نماز است؛ از این‌روی در غالب موارد میان اصل صحت و استصحاب موضوعی، تعارض است و همین امر موجب شده در علم اصول از این قاعده بحث شود و علمای اصول برای این مسئله صورت‌های گوناگونی تصور و مطالب زیادی مطرح کنند.[۶۰] مهم‌ترین بحث مطرح‌شده تقدم اصل صحت بر استصحاب موضوعی است. در وجه تقدیم آن نظرهایی مطرح شده است؛ مانند تقدیم از باب: ۱. حکومت، ۲. ورود، ۳. تخصیص، ۴. تخصّص.[۶۱]
امام‌خمینی بر این باور است که تقدیم قاعده صحت از باب تخصّص است؛ زیرا مدرک اصلی این قاعده، سیره عقلاست و صحت و فساد از امور اعتباری است که عقلا نیز آنها را در موارد لازم چون معاملات و ازدواج اعتبار می‌کنند و این سیره از سوی شارع ردع نشده است؛ از این‌رو دلیل استصحاب، توان ردع و منع از چنین سیره‌ای را که در طول تاریخ بشر در ابعاد مختلف زندگی او ریشه دوانیده، ندارد و رادع در این‌گونه امور باید صریح باشد و با اطلاقات و عمومات نمی‌توان جلوی این‌گونه سیره را گرفت.[۶۲] از سوی دیگر، عقلا در حمل فعل دیگران بر صحت، خودشان را مردد و مشکوک نمی‌دانند تا اینکه داخل در موضوع استصحاب شده و از مصادیق دلیل اصل استصحاب (لا تنقض الیقین بالشک) باشند، بلکه اطمینان دارند این عمل صحیح است؛ بنابراین قاعده اصالةالصحه از نظر عقلا موضوعاً از مورد استصحاب بیرون است؛ زیرا موضوع استصحاب شک است؛ ولی عقلا اطمینان دارند. از این‌رو در اینجا خروج آن تخصّصی است، نه از باب حکومت یا ورود یا تخصیص یا امور دیگر.[۶۳]

پانویس

  1. فراهیدی، العین، ۱/۱۵۲؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۱۶.
  2. فراهیدی، العین، ۳/۱۴.
  3. نایینی، اجود التقریرات، ۲/۴۸۲؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۵۳.
  4. امام‌خمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۴۵۸–۴۵۹.
  5. همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۵۳–۴۵۴؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.
  6. بقره، ۸۳؛ مائده، ۱؛ حجرات، ۱۲.
  7. ← کلینی، الکافی، ۲/۳۶۲؛ صدوق، الامالی، ۳۰۴؛ مفید، الاختصاص، ۲۲۶.
  8. ← حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۲/۱۳؛ حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۰/۱۸۲ و ۱۲/۹۱؛ ابن‌فهد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ۲/۱۶.
  9. مراغی، العناوین الفقهیه، ۱/۱۵۹ و ۲/۷۴۳.
  10. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ تبریزی، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، ۶/۷۳–۷۴؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ۲۹۶.
  11. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۵.
  12. ←امام‌خمینی، البیع، ۲/۵۶۸ و ۵/۴۰۷؛ امام‌خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۰۶.
  13. ←امام‌خمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۴۵۸–۴۷۴ و ۲/۳۵۸–۳۶۱.
  14. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۷–۳۸۳.
  15. بقره، ۸۳؛ مائده، ۱؛ نساء، ۲۹؛ ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آخوند خراسانی، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴؛ روحانی، منتقی الاصول، ۷/۹۱–۹۶.
  16. آخوند خراسانی، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴.
  17. کلینی، الکافی، ۲/۳۶۲ و ۸/۱۴۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۲/۲۹۵ و ۱۲/۲۳۱؛ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۲۹۸–۲۹۹.
  18. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۹–۷۲۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۴؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۸.
  19. انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۰؛ آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۲۹۹–۳۰۰.
  20. مشکینی، کفایة الاصول مع حواشی المشکینی، ۵/۹۱–۹۵.
  21. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۰؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۹، خویی، ۲/۳۸۸.
  22. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.
  23. ← نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۳.
  24. ←امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.
  25. انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۱۷؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۰؛ فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ۵/۲۹۷–۲۹۹.
  26. حجرات، ۱۲
  27. درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، ۴۰۴.
  28. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸ و ۳۶۱.
  29. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۶.
  30. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۸.
  31. کلینی، الکافی، ۳/۳۷۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۳/۸۴ و ۸/۳۰۹.
  32. ←امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۵۹–۳۶۱.
  33. عراقی، نهایة الافکار، ۵/۷۹.
  34. مامقانی، حاشیة علی رسالة فی العداله، ۲۶۵؛ ← آملی، مجمع الافکار و مطرح الانظار، ۴/۳۰۱.
  35. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۱–۳۶۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۸.
  36. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۲.
  37. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۲.
  38. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۳؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۸.
  39. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۳–۳۶۴؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۹.
  40. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۴.
  41. ← خویی، ۲/۳۹۳–۳۹۴.
  42. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۳–۷۲۴؛ همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۷۱–۴۷۲.
  43. انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۴؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۷۳.
  44. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۲ و ۳۶۴–۳۶۵؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۰۹–۴۱۰.
  45. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۱۳–۴۱۴.
  46. انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۳؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۴.
  47. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۸.
  48. انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۷.
  49. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۶؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۱–۴۲۲.
  50. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۲.
  51. نایینی، اجود التقریرات، ۲/۴۸۵–۴۸۶؛ آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۷.
  52. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۶۹–۳۷۰؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۱۳.
  53. ← آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۰۷.
  54. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۹–۷۳۰؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۷۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۰۴
  55. آشتیانی، بحر الفوائد، ۳/۲۱۴.
  56. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۳.
  57. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۱۵۱؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۴۳.
  58. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۸؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۱۸۱–۱۸۴ و ۴۲۳.
  59. انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۸؛ امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۷۹؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۳.
  60. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۲۹؛ همدانی، حاشیة فرائد الاصول، ۴۷۸–۴۷۹؛ نایینی، فوائد الاصول، ۴/۶۵۷؛ حائری یزدی، درر الفوائد، ۶۱۱–۶۱۲؛ عراقی، نهایة الافکار، ۵/۹۹–۱۰۱.
  61. ← انصاری، فرائد الاصول، ۲/۷۰۸؛ روحانی، منتقی الاصول، ۷/۱۲۱.
  62. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۸۱–۳۸۲.
  63. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۳۸۲؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۲۷.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • آشتیانی، میرزامحمدحسن، بحر الفوائد، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • آملی، میرزاهاشم، مجمع الافکار و مطرح الانظار، تقریر محمدعلی اسماعیل‌پور، قم، علمیه، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.
  • ابن‌فهد حلی، احمدبن‌محمد، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق.
  • بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • تبریزی، موسی‌بن‌جعفر، فرائد الاصول مع حواشی أوثق الوسائل فی شرح الرسائل، قم، سماء قلم، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
  • حائری اصفهانی، محمدحسین، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، قم، دار احیاء العلوم الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • حائری یزدی، عبدالکریم، درر الفوائد، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، ۱۴۱۸ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع) چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع) چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الاصول، تقریر سیدمحمدسرور بهسودی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام‌الخوئی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • روحانی، سیدمحمد، منتقی الاصول، تقریر سیدعبدالصاحب حکیم، قم، امیر، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • عراقی کزازی، آقاضیاءالدین علی‌بن‌آخوند، نهایة الافکار، تقریر محمدتقی بروجردی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیروزآبادی، سیدمرتضی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، قم، فیروزآبادی، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ق.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مامقانی، ملاعبدالله، حاشیة علی رسالة فی العداله، چاپ‌شده در نهایة المقال، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۵۰ق.
  • مراغی، سیدمیرعبدالفتاح، العناوین الفقهیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، قم، نشر الهادی، چاپ ششم، ۱۳۷۴ش.
  • مشکینی، میرزاابوالحسن، کفایة الاصول مع حواشی المشکینی، تحقیق سامی خفاجی، قم، لقمان، چاپ اوّل، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الاختصاص، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمود محرمی، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • نایینی، میرزامحمدحسین، اجود التقریرات، تقریر سیدابوالقاسم خویی، قم، مصطفوی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • نایینی، میرزامحمدحسین، فوائد الاصول، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • همدانی، آقارضا، حاشیة فرائد الاصول، الفوائد الرضویة علی الفرائد المرتضویه، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، قم، نشر مهدی موعود (عج)، چاپ اوّل، ۱۴۲۱ق.

پیوند به بیرون