محمد مصدق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:


== زندگینامه و تحصیلات ==
== زندگینامه و تحصیلات ==
محمد مصدق ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۵۸ در [[تهران]] به دنیا آمد. پدرش میرزاهدایت‌الله، وزیر دفتر و وزیر دارایی [[ناصرالدین‌شاه]] بود که همه دستور پرداخت‌های شاه و صدراعظم با تأیید او انجام می‌شد.<ref>اسماعیلی، زندگی‌نامه مصدق السلطنه، ۵–۶؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۳.</ref> او عموزاده میرزایوسف‌خان مستوفی الممالک، صدراعظم پیشین ایران بود.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱؛ تکمیل همایون، دکتر محمد مصدق در پهنه آموزش و دانش، ۳۳۳ و ۳۳۴.</ref> مصدق دوازده‌ساله بود که پدرش درگذشت<ref>مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ۵۳.</ref> و ناصرالدین‌شاه قاجار پس از درگذشت او، لقب «مصدق السلطنه» را به او داد<ref>مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۴.</ref> مادر مصدق، ملک‌تاج‌خانم نجم‌السلطنه، نوه بزرگ فتحعلی‌شاه قاجار و خواهر عبدالحسین فرمانفرما بود.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱.</ref> او پس از درگذشت پدر محمد مصدق، با میرزافضل‌الله‌خان وکیل‌الملک ازدواج کرد و مصدق را با خود به تبریز برد.<ref>مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ۵۳.</ref> خدیجه ثقفی، همسر امام‌خمینی خواهرزاده محمد مصدق است؛ زیرا خانم‌مخصوص مادربزرگ ثقفی، دختر میرزاهدایت‌الله و خواهر محمد مصدق بوده است.<ref>ثقفی، بانوی انقلاب خدیجه‌ای دیگر، ۱۲–۱۳؛ قادری، یک قرن زندگی پرماجرا، ۱/۶۷–۶۸.</ref>
محمد مصدق ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۵۸ در [[تهران]] به دنیا آمد. پدرش میرزاهدایت‌الله، وزیر دفتر و وزیر دارایی [[ناصرالدین‌شاه]] بود که همه دستور پرداخت‌های شاه و صدراعظم با تأیید او انجام می‌شد.<ref>اسماعیلی، زندگی‌نامه مصدق السلطنه، ۵–۶؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۳.</ref> او عموزاده میرزایوسف‌خان مستوفی الممالک، صدراعظم پیشین ایران بود.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱؛ تکمیل همایون، دکتر محمد مصدق در پهنه آموزش و دانش، ۳۳۳ و ۳۳۴.</ref> مصدق دوازده‌ساله بود که پدرش درگذشت<ref>مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ۵۳.</ref> و ناصرالدین‌شاه قاجار پس از درگذشت او، لقب «مصدق السلطنه» را به او داد<ref>مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۴.</ref> مادر مصدق، ملک‌تاج‌خانم نجم‌السلطنه، نوه بزرگ فتحعلی‌شاه قاجار و خواهر عبدالحسین فرمانفرما بود.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱.</ref> او پس از درگذشت پدر محمد مصدق، با میرزافضل‌الله‌خان وکیل‌الملک ازدواج کرد و مصدق را با خود به تبریز برد.<ref>مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ۵۳.</ref> [[خدیجه ثقفی]]، همسر [[امام‌خمینی]] خواهرزاده محمد مصدق است؛ زیرا خانم‌مخصوص مادربزرگ ثقفی، دختر میرزاهدایت‌الله و خواهر محمد مصدق بوده است.<ref>ثقفی، بانوی انقلاب خدیجه‌ای دیگر، ۱۲–۱۳؛ قادری، یک قرن زندگی پرماجرا، ۱/۶۷–۶۸.</ref>


{{ببینید|خدیجه ثقفی}}
{{ببینید|خدیجه ثقفی}}
خط ۴۰: خط ۴۰:


== فعالیت‌های سیاسی ==
== فعالیت‌های سیاسی ==
مصدق به دعوت [[علی‌اکبر دهخدا]]، به حزب اعتدال پیوست که زیر نظر [[سیدحسن مدرس]] و به رهبری میرزاعلی‌محمد دولت‌آبادی و میرزامحمدصادق طباطبایی اداره می‌شد.<ref>مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۸۵–۸۶.</ref> وی پیش از سلطنت [[رضاشاه پهلوی]]، در وزارت دادگستری، وزارت دارایی و وزارت خارجه خدمت کرد. وی در دوره‌های پنجم و ششم [[مجلس شورای ملی]] نماینده مردم تهران بود و در حکومت وثوق‌الدوله (مرداد ۱۲۹۷ ـ تیر ۱۲۹۹) و در شرایطی که جنوب ایران تحت کنترل قوای نظامی پلیس جنوب ـ نیروهای نظامی [[انگلیس]] ـ بود، به سِمت استانداری فارس انتخاب شد.<ref>آیت، چهره حقیقی مصدق السلطنه، ۳۴.</ref> مصدق مخالف تغییر سلطنت از [[قاجار]] به پهلوی بود؛ به همین سبب پس از پایان دوره ششم مجلس (۲۲ مرداد ۱۳۰۷) با مداخله علنی دولت در انتخابات، هیچ‌یک از مخالفان رژیم، ازجمله او به مجلس راه نیافتند.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱۶–۲۱ و ۳۱.</ref>
مصدق به دعوت علی‌اکبر دهخدا، به حزب اعتدال پیوست که زیر نظر [[سیدحسن مدرس]] و به رهبری میرزاعلی‌محمد دولت‌آبادی و میرزامحمدصادق طباطبایی اداره می‌شد.<ref>مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۸۵–۸۶.</ref> وی پیش از سلطنت [[رضاشاه پهلوی]]، در وزارت دادگستری، وزارت دارایی و وزارت خارجه خدمت کرد. وی در دوره‌های پنجم و ششم [[مجلس شورای ملی]] نماینده مردم تهران بود و در حکومت وثوق‌الدوله (مرداد ۱۲۹۷ ـ تیر ۱۲۹۹) و در شرایطی که جنوب ایران تحت کنترل قوای نظامی پلیس جنوب ـ نیروهای نظامی [[انگلیس]] ـ بود، به سِمت استانداری فارس انتخاب شد.<ref>آیت، چهره حقیقی مصدق السلطنه، ۳۴.</ref> مصدق مخالف تغییر سلطنت از [[قاجار]] به پهلوی بود؛ به همین سبب پس از پایان دوره ششم مجلس (۲۲ مرداد ۱۳۰۷) با مداخله علنی دولت در انتخابات، هیچ‌یک از مخالفان رژیم، ازجمله او به مجلس راه نیافتند.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱۶–۲۱ و ۳۱.</ref>


مصدق به دلیل مخالفت با سیاست‌های رضاشاهی در روز پانزدهم تیر ۱۳۱۹ به زندان افتاد و در میانه آذر همان سال با مداخله ارنست پرون سوئیسی، دوست نزدیک [[محمدرضا پهلوی]] آزاد شد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۳۲.</ref> او پس از شانزده سال دوری از مسئولیت، در سال ۱۳۲۲ بار دیگر نماینده اول تهران در دوره چهاردهم مجلس شد و فعالیت سیاسی را از سر گرفت. در این مجلس برای مقابله با فشار [[شوروی]] برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن تا زمان حضور نیروهای خارجی در ایران، دولت از مذاکره دربارهٔ امتیاز نفت منع می‌شد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۳۳ و ۱۱۱.</ref>
مصدق به دلیل مخالفت با سیاست‌های رضاشاهی در روز پانزدهم تیر ۱۳۱۹ به زندان افتاد و در میانه آذر همان سال با مداخله ارنست پرون سوئیسی، دوست نزدیک [[محمدرضا پهلوی]] آزاد شد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۳۲.</ref> او پس از شانزده سال دوری از مسئولیت، در سال ۱۳۲۲ بار دیگر نماینده اول تهران در دوره چهاردهم مجلس شد و فعالیت سیاسی را از سر گرفت. در این مجلس برای مقابله با فشار [[شوروی]] برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن تا زمان حضور نیروهای خارجی در ایران، دولت از مذاکره دربارهٔ امتیاز نفت منع می‌شد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۳۳ و ۱۱۱.</ref>


در [[انتخابات]] دوره پانزدهم مجلس با مداخلات احمد قوام‌السلطنه نخست‌وزیر و محمدرضا پهلوی و ارتش، مصدق نتوانست به مجلس راه یابد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱۱۸–۱۲۰.</ref> وی در آبان ۱۳۲۸ به همراه ۲۰ نفر از معترضین به انتخابات مجلس شانزدهم جبهه ملی را تشکیل دادند. جبهه ملی متشکل از جناح‌های مختلف بود که اهدافش انتخابات آزاد، لغو حکومت‌نظامی، آزادی [[مطبوعات]] و استقلال ملی بود.<ref>عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۲.</ref> این جبهه برخاسته از قشر روشنفکر مجلس پانزدهم بود و اعضای آن در صدد مبارزات سیاسیِ استقلال‌طلبانه بودند.<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۳۷.</ref> از اعضای برجسته [[جبهه ملی]] می‌توان به محمد مصدق، [[کریم سنجابی]]، اللهیار صالح، سیدعلی شایگان، محمود نریمان، سیدحسین فاطمی، [[مهدی بازرگان]]، [[مظفر بقایی]]، حسین مکی، خلیل ملکی و محمد نخشب اشاره کرد<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۶.</ref> که در این میان مصدق رئیس حزب شد، حسین مکی دبیر، [[سیدحسین فاطمی]] سرپرست کمیسیون تبلیغات و روزنامه «باختر امروز» که متعلق به فاطمی بود، نشریه رسمی جبهه ملی بود<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۴۶.</ref> آنان از آغاز فعالیت، ملی‌گرایی را سرلوحه کارخود قرار دادند<ref>جبهه ملی ایران، ۲۰۰.</ref>
در انتخابات دوره پانزدهم مجلس با مداخلات احمد قوام‌السلطنه نخست‌وزیر و محمدرضا پهلوی و ارتش، مصدق نتوانست به مجلس راه یابد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱۱۸–۱۲۰.</ref> وی در آبان ۱۳۲۸ به همراه ۲۰ نفر از معترضین به انتخابات مجلس شانزدهم جبهه ملی را تشکیل دادند. جبهه ملی متشکل از جناح‌های مختلف بود که اهدافش انتخابات آزاد، لغو [[حکومت‌نظامی]]، آزادی [[مطبوعات]] و استقلال ملی بود.<ref>عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۲.</ref> این جبهه برخاسته از قشر روشنفکر مجلس پانزدهم بود و اعضای آن در صدد مبارزات سیاسیِ استقلال‌طلبانه بودند.<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۳۷.</ref> از اعضای برجسته [[جبهه ملی]] می‌توان به محمد مصدق، [[کریم سنجابی]]، اللهیار صالح، سیدعلی شایگان، محمود نریمان، سیدحسین فاطمی، [[مهدی بازرگان]]، مظفر بقایی، حسین مکی، خلیل ملکی و محمد نخشب اشاره کرد<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۶.</ref> که در این میان مصدق رئیس حزب شد، حسین مکی دبیر، [[سیدحسین فاطمی]] سرپرست کمیسیون تبلیغات و روزنامه «باختر امروز» که متعلق به فاطمی بود، نشریه رسمی جبهه ملی بود<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۴۶.</ref> آنان از آغاز فعالیت، ملی‌گرایی را سرلوحه کارخود قرار دادند<ref>جبهه ملی ایران، ۲۰۰.</ref>{{ببینید|جبهه ملی ایران|ملی‌گرایی}}


{{ببینید|جبهه ملی ایران|ملی‌گرایی}}
پس از تنظیم لایحه الحاقی نفتی گس ـ گلشاییان؛ گس (نماینده انگلیس) و گلشاییان (وزیر دارایی و سرپرست هیئت ایرانی) در سال ۱۳۲۸، دولت محمد ساعد در صدد تشکیل مجلسی بود تا تصویب این لایحه را تضمین کند؛ به همین منظور آشکارا در انتخابات دخالت کرد.<ref>زارعشاهی، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ایران، ۱۲.</ref> دخالت مأموران دولتی در نتیجه انتخابات و اختیارات غیرقانونی [[محمدرضا پهلوی]]، سبب شد مصدق رهبری مخالفان را عهده‌دار شود و با دعوت از مدیران روزنامه و برخی نمایندگان اقلیتِ دوره قبلِ [[مجلس]] به خانه خود، به موضوع رسیدگی و اعتراضات خود را با برپایی تحصن اعلام کنند؛<ref>عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۱–۶۲.</ref> اما با بی‌اعتنایی [[محمدرضا پهلوی]]، تحصن همراه با اعتصاب غذای آنان نتیجه‌ای در پی نداشت. مصدق پس از پایان تحصن، ۲۷ مهر ۱۳۲۸، با صدور اعلامیه‌ای انتخابات را غیرقانونی خواند و بر ادامه تلاش برای دفاع از حقوق ملت و تعیین دولت بی‌طرف در [[انتخابات]] آزاد تأکید کرد.<ref>باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۱۹–۲۰.</ref>


پس از تنظیم لایحه الحاقی نفتی گس ـ گلشاییان؛ گس (نماینده انگلیس) و گلشاییان (وزیر دارایی و سرپرست هیئت ایرانی) در سال ۱۳۲۸، دولت [[محمد ساعد]] در صدد تشکیل مجلسی بود تا تصویب این لایحه را تضمین کند؛ به همین منظور آشکارا در انتخابات دخالت کرد.<ref>زارعشاهی، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ایران، ۱۲.</ref> دخالت مأموران دولتی در نتیجه انتخابات و اختیارات غیرقانونی [[محمدرضا پهلوی]]، سبب شد مصدق رهبری مخالفان را عهده‌دار شود و با دعوت از مدیران روزنامه و برخی نمایندگان اقلیتِ دوره قبلِ [[مجلس]] به خانه خود، به موضوع رسیدگی و اعتراضات خود را با برپایی تحصن اعلام کنند؛<ref>عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۱–۶۲.</ref> اما با بی‌اعتنایی [[محمدرضا پهلوی]]، تحصن همراه با اعتصاب غذای آنان نتیجه‌ای در پی نداشت. مصدق پس از پایان تحصن، ۲۷ مهر ۱۳۲۸، با صدور اعلامیه‌ای انتخابات را غیرقانونی خواند و بر ادامه تلاش برای دفاع از حقوق ملت و تعیین [[دولت]] بی‌طرف در [[انتخابات]] آزاد تأکید کرد.<ref>باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۱۹–۲۰.</ref>
در انتخابات مجلس شانزدهم، از همان آغاز، حاجی‌علی رزم‌آرا رئیس ستاد ارتش تلاش کرد تا نیروهای نزدیک به خود را به مجلس بفرستد. مصدق و یاران وی برای رویارویی با تقلب، در دربار تحصن کردند و از محمدرضا پهلوی درخواست کردند تا جلوی دخالت ارتش در سیاست را بگیرد. این انتخابات به پیروزی رزم‌آرا منجر شد که در آینده با رأی همین مجلس به نخست‌وزیری رسید؛ ولی با پشتیبانی [[فضل‌الله زاهدی]] در مقام رئیس [[شهربانی]] و حمایت ضمنی محمدرضا پهلوی، برخی صندوق‌های آرای تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات در تهران، اقلیت جبهه ملی به رهبری محمد مصدق با کسب هشت کرسی از دوازده کرسی تهران به مجلس راه یافتند و مصدق نماینده نخست مردم تهران در مجلس شانزدهم شد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱۳۱–۱۴۰.</ref> رزم‌آرا که مخالف ملی‌شدن صنعت نفت بود، با گلوله [[خلیل طهماسبی]] از اعضای [[فداییان اسلام]] [[ترور]] شد<ref>کارگر جهرمی، تحلیل روابط کاشانی و نواب صفوی در پیروزی و شکست نهضت ملی ایران، ۷۴؛ ترکمان، اسرار قتل رزم‌آرا، ۱۷۰–۱۷۱.</ref> در این فرصت، مصدق با همکاران خود توانستند قانون [[ملی‌شدن صنعت نفت]] را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در دو مجلس شورای ملی و سنا تصویب کنند و به امضای محمدرضا پهلوی برسانند.<ref>امین، زندگی و کارنامه دکتر محمد مصدق، ۱۷.</ref>{{ببینید|ملی شدن صنعت نفت}}


در انتخابات مجلس شانزدهم، از همان آغاز، [[حاجی‌علی رزم‌آرا]] رئیس ستاد ارتش تلاش کرد تا نیروهای نزدیک به خود را به مجلس بفرستد. مصدق و یاران وی برای رویارویی با تقلب، در دربار تحصن کردند و از محمدرضا پهلوی درخواست کردند تا جلوی دخالت [[ارتش]] در سیاست را بگیرد. این انتخابات به پیروزی رزم‌آرا منجر شد که در آینده با رأی همین مجلس به نخست‌وزیری رسید؛ ولی با پشتیبانی [[فضل‌الله زاهدی]] در مقام رئیس [[شهربانی]] و حمایت ضمنی محمدرضا پهلوی، برخی صندوق‌های آرای تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات در تهران، اقلیت جبهه ملی به رهبری محمد مصدق با کسب هشت کرسی از دوازده کرسی تهران به مجلس راه یافتند و مصدق نماینده نخست مردم تهران در مجلس شانزدهم شد.<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۱۳۱–۱۴۰.</ref> رزم‌آرا که مخالف ملی‌شدن صنعت نفت بود، با گلوله [[خلیل طهماسبی]] از اعضای [[فداییان اسلام]] [[ترور]] شد<ref>کارگر جهرمی، تحلیل روابط کاشانی و نواب صفوی در پیروزی و شکست نهضت ملی ایران، ۷۴؛ ترکمان، اسرار قتل رزم‌آرا، ۱۷۰–۱۷۱.</ref> در این فرصت، مصدق با همکاران خود توانستند قانون [[ملی‌شدن صنعت نفت]] را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در دو مجلس شورای ملی و سنا تصویب کنند و به امضای محمدرضا پهلوی برسانند.<ref>امین، زندگی و کارنامه دکتر محمد مصدق، ۱۷.</ref>
مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخست‌وزیری منصوب شد؛ ولی مشورت‌نکردن وی در تصمیمات خود با اعضای جبهه ملی<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، تهران، ۶۴.</ref> انتقاد برخی از مسئولان این جبهه را در پی داشت. این مسئله زمینه‌ساز بروز برخی اختلافات در جبهه ملی و باعث جدایی مظفر بقایی شد که او را وارث رهبری جبهه ملی می‌دانستند.<ref>کاتوزیان، مصدق و مبارزه، ۲۰۰.</ref> سرانجام مصدق با توجه به شرایط و افزایش اختلافات با دربار رژیم پهلوی و مجلس، از سمت خود استعفا کرد<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، تهران، ۶۴.</ref> اما پس از قیام ۳۰ تیر، دوباره به نخست‌وزیری رسید.<ref>باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۵۲.</ref> این قیام با وجود آنکه نقطه اوج قدرت جبهه ملی بود، آغاز افول آن نیز به‌شمار می‌آید؛ زیرا پس از آن، گروه‌ها در صدد کسب منافع بیشتر برای خود برآمدند<ref>عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۳.</ref> و جبهه ملی به دو گروه طرفدار و مخالف مصدق تبدیل شد.<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.</ref> نبود تشکیلات مناسب و اهداف مشترک،<ref>سیاوشی، لیبرال ناسیونالیسم در ایران، ۹۵.</ref> همچنین رویگردانی رهبران و حامیان جبهه ملی، ازجمله سیدابوالقاسم کاشانی،<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.</ref> اعتبار مصدق نزد روحانیت و مردم را کاهش داد و پیوند وی با جبهه ملی و جامعه را تضعیف کرد<ref>هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۱۱۱.</ref> و زمینه‌ساز اجرای [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش]] گردید.<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.</ref>سرانجام با پیروزی کودتاگران و تسلیم مصدق، دوران ۲۸ ماهه نخست‌وزیری وی به پایان رسید و پرونده اولین جبهه ملی نیز بسته شد.<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۷۸ و ۸۱.</ref> مصدق پاییز ۱۳۳۲ محاکمه و به سه سال حبس محکوم و پس از گذراندن دوران محکومیت در ۱۳/۵/۱۳۳۵ آزاد شد و به احمدآباد کرج که در مالکیت خودش بود تبعید شد و تا آخر عمر در تبعید گذراند.<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۸۱–۸۲؛ سبحانی، ۳۶۴.</ref>{{ببینید|سیدابوالقاسم کاشانی}}
 
{{ببینید|ملی شدن صنعت نفت}}
 
مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخست‌وزیری منصوب شد؛ ولی مشورت‌نکردن وی در تصمیمات خود با اعضای جبهه ملی<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، تهران، ۶۴.</ref> انتقاد برخی از مسئولان این جبهه را در پی داشت. این مسئله زمینه‌ساز بروز برخی اختلافات در جبهه ملی و باعث جدایی مظفر بقایی شد که او را وارث رهبری جبهه ملی می‌دانستند.<ref>کاتوزیان، مصدق و مبارزه، ۲۰۰.</ref> سرانجام مصدق با توجه به شرایط و افزایش اختلافات با دربار رژیم پهلوی و مجلس، از سمت خود استعفا کرد<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، تهران، ۶۴.</ref> اما پس از قیام ۳۰ تیر، دوباره به نخست‌وزیری رسید.<ref>باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۵۲.</ref> این قیام با وجود آنکه نقطه اوج قدرت جبهه ملی بود، آغاز افول آن نیز به‌شمار می‌آید؛ زیرا پس از آن، گروه‌ها در صدد کسب منافع بیشتر برای خود برآمدند<ref>عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۳.</ref> و جبهه ملی به دو گروه طرفدار و مخالف مصدق تبدیل شد.<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.</ref> نبود تشکیلات مناسب و اهداف مشترک،<ref>سیاوشی، لیبرال ناسیونالیسم در ایران، ۹۵.</ref> همچنین رویگردانی رهبران و حامیان جبهه ملی، ازجمله سیدابوالقاسم کاشانی،<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.</ref> اعتبار مصدق نزد روحانیت و مردم را کاهش داد و پیوند وی با جبهه ملی و جامعه را تضعیف کرد<ref>هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۱۱۱.</ref> و زمینه‌ساز اجرای [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش]] گردید.<ref>شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.</ref>سرانجام با پیروزی کودتاگران و تسلیم مصدق، دوران ۲۸ ماهه نخست‌وزیری وی به پایان رسید و پرونده اولین جبهه ملی نیز بسته شد.<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۷۸ و ۸۱.</ref> مصدق پاییز ۱۳۳۲ محاکمه و به سه سال حبس محکوم و پس از گذراندن دوران محکومیت در ۱۳/۵/۱۳۳۵ آزاد شد و به احمدآباد کرج که در مالکیت خودش بود [[تبعید]] شد و تا آخر عمر در تبعید گذراند.<ref>صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۸۱–۸۲؛ سبحانی، ۳۶۴.</ref>
 
{{ببینید|سیدابوالقاسم کاشانی}}


مصدق که از دوازده‌سالگی گام در امور دیوانی نهاد و حدود شصت سال را در شعبه‌های مختلف حوزه سیاست گذرانید، در دوره خود بیشترین نگاه‌های مثبت و منفی را متوجه خود ساخته است.<ref>متینی، نقد کتاب نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر مصدق، ۲۵۴–۲۵۵.</ref> وی در مذاکرات مربوط به نفت، به جنبه استقلال سیاسی ایران بیش از هر چیز اهمیت می‌داد. او پیشنهاد دولت [[آمریکا]] برای فروش [[نفت]] خام به شرکت‌های آمریکایی و انگلیسی را به علت مغایربودن با اهداف ایران رد کرد.<ref>نجاتی، تاریخ بیست و پنج‌ساله، ۱/۳۶–۳۷.</ref> او تلاش می‌کرد با انگلیسی‌ها و خارجی‌ها برخورد خالی از خشونت و با رعایت ادب و قوانین بین‌المللی کند.<ref>بازرگان، خاطرات بازرگان، شصت‌سال خدمت و مقاومت، ۱/۲۷۶.</ref> مصدق و نهضت ملی در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به اوج قدرت و محبوبیت خود رسیدند و پس از آن سیر نزولی را پیمودند.<ref>کاتوزیان، استبداد، دموکراسی، ۱۱۶.</ref> از عواملی که باعث کاهش محبوبیت مصدق شد، تصمیم وی بر انحلال مجلس در ۱۹ تیر ۱۳۳۲ بود. انحلال مجلس نه تنها مخالفت بسیاری از یاران مصدق را به‌دنبال داشت، بلکه زمینه برکناری او را با توسل به زور فراهم کرد؛ در حالی‌که در آغاز کار وی، پهلوی، [[انگلستان]] و محافظه‌کاران داخلی خواهان برکناری وی از راه‌های مسالمت‌آمیز بودند<ref>طاهری، محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۱/۲۰۳.</ref> امام‌خمینی نیز انحلال مجلس را از اشتباهات مصدق برشمرده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۷۱.</ref>
مصدق که از دوازده‌سالگی گام در امور دیوانی نهاد و حدود شصت سال را در شعبه‌های مختلف حوزه سیاست گذرانید، در دوره خود بیشترین نگاه‌های مثبت و منفی را متوجه خود ساخته است.<ref>متینی، نقد کتاب نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر مصدق، ۲۵۴–۲۵۵.</ref> وی در مذاکرات مربوط به نفت، به جنبه استقلال سیاسی ایران بیش از هر چیز اهمیت می‌داد. او پیشنهاد دولت [[آمریکا]] برای فروش [[نفت]] خام به شرکت‌های آمریکایی و انگلیسی را به علت مغایربودن با اهداف ایران رد کرد.<ref>نجاتی، تاریخ بیست و پنج‌ساله، ۱/۳۶–۳۷.</ref> او تلاش می‌کرد با انگلیسی‌ها و خارجی‌ها برخورد خالی از خشونت و با رعایت ادب و قوانین بین‌المللی کند.<ref>بازرگان، خاطرات بازرگان، شصت‌سال خدمت و مقاومت، ۱/۲۷۶.</ref> مصدق و نهضت ملی در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به اوج قدرت و محبوبیت خود رسیدند و پس از آن سیر نزولی را پیمودند.<ref>کاتوزیان، استبداد، دموکراسی، ۱۱۶.</ref> از عواملی که باعث کاهش محبوبیت مصدق شد، تصمیم وی بر انحلال مجلس در ۱۹ تیر ۱۳۳۲ بود. انحلال مجلس نه تنها مخالفت بسیاری از یاران مصدق را به‌دنبال داشت، بلکه زمینه برکناری او را با توسل به زور فراهم کرد؛ در حالی‌که در آغاز کار وی، پهلوی، [[انگلستان]] و محافظه‌کاران داخلی خواهان برکناری وی از راه‌های مسالمت‌آمیز بودند<ref>طاهری، محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۱/۲۰۳.</ref> امام‌خمینی نیز انحلال مجلس را از اشتباهات مصدق برشمرده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۷۱.</ref>
خط ۶۴: خط ۵۸:
امام‌خمینی که به طورکلی نگاه مثبتی به [[ملی‌گرایی]] نداشت و آن مصداق نژادپرستی می‌دانست،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۳۴؛ مقاله ملی‌گرایی.</ref> در نامه‌ای که از [[نجف اشرف]] به برادر خود [[سیدمرتضی پسندیده]] نوشته است، به وی خاطرنشان کرده که نمی‌تواند از افراد جبهه ملی، ازجمله بزرگ آنان (محمد مصدق) نام ببرد و از آنان ترویج کند و راه آنان از ایشان و یاران ایشان متفاوت است؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۹.</ref> با این حال، ایشان پس از آن با تعبیر «دکتر مصدق»، وی را فردی شمرده که قصد خدمت به کشور داشت؛ اما او را مرتکب اشتباهاتی نیز معرفی کرده است و ازجمله اشتباهات او را همانند اشتباه قوام‌السلطنه شمرده که باوجود توان و تسلطش بر ارتش، محمدرضا پهلوی را از میان برنداشت، با اینکه به راحتی می‌توانست او را کنار بگذارد و این غفلت باعث شد پهلوی با قدرت بیشتر وارد صحنه شود و غفلت دیگر او منحل‌کردن مجلس و وادار کردن نمایندگان به استعفا بود و با استعفا و انحلال مجلس یک راه قانونی برای پهلوی باز شد و تعیین نخست‌وزیر به دست او افتاد و او را دوباره بازگرداندند و به گفته برخی به مصدق، کار او باعث شد که «محمدرضاشاه رفت و رضاشاه آمد»! در حالی‌که آن را آن زمان به وی گفتند و نمی‌دانستند که بعدها «رضاشاه چند آتشه» است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۷۱–۳۷۲.</ref>
امام‌خمینی که به طورکلی نگاه مثبتی به [[ملی‌گرایی]] نداشت و آن مصداق نژادپرستی می‌دانست،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۳۴؛ مقاله ملی‌گرایی.</ref> در نامه‌ای که از [[نجف اشرف]] به برادر خود [[سیدمرتضی پسندیده]] نوشته است، به وی خاطرنشان کرده که نمی‌تواند از افراد جبهه ملی، ازجمله بزرگ آنان (محمد مصدق) نام ببرد و از آنان ترویج کند و راه آنان از ایشان و یاران ایشان متفاوت است؛<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۹.</ref> با این حال، ایشان پس از آن با تعبیر «دکتر مصدق»، وی را فردی شمرده که قصد خدمت به کشور داشت؛ اما او را مرتکب اشتباهاتی نیز معرفی کرده است و ازجمله اشتباهات او را همانند اشتباه قوام‌السلطنه شمرده که باوجود توان و تسلطش بر ارتش، محمدرضا پهلوی را از میان برنداشت، با اینکه به راحتی می‌توانست او را کنار بگذارد و این غفلت باعث شد پهلوی با قدرت بیشتر وارد صحنه شود و غفلت دیگر او منحل‌کردن مجلس و وادار کردن نمایندگان به استعفا بود و با استعفا و انحلال مجلس یک راه قانونی برای پهلوی باز شد و تعیین نخست‌وزیر به دست او افتاد و او را دوباره بازگرداندند و به گفته برخی به مصدق، کار او باعث شد که «محمدرضاشاه رفت و رضاشاه آمد»! در حالی‌که آن را آن زمان به وی گفتند و نمی‌دانستند که بعدها «رضاشاه چند آتشه» است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۷۱–۳۷۲.</ref>


امام‌خمینی که ابعاد سیاسی جنبش را در زمان کاشانی و مصدق، قوی شمرده از تذکر کتبی و شفاهی خود به کاشانی دربارهٔ اهمیت‌دادن بیشتر به جنبه‌های دینی، خبر داده که آنان نتوانستند یا نخواستند به آن جنبه توجه کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۶۷–۲۶۸.</ref> ایشان تصریح کرده است تفاوت میان دوره نهضت ملی نفت و دوره [[انقلاب اسلامی]] این است که آن نهضت سیاسی صرف بود و مردم نیز با جنبه سیاسی وارد صحنه شدند و اشتباهات رهبران آن منجر به شکست شد؛ ولی انقلاب اسلامی با انگیزه کاملاً اسلامی و در جهت تغییر کامل [[نظام شاهنشاهی]] و استقرار [[حکومت جمهوری اسلامی]] است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۰ و ۴/۳۳۳.</ref> ایشان لزوم [[عدالت]] در حاکم اسلامی، [[آزادی]] مسلمین در رأی به حاکم و تعیین سرنوشت خود و استقلال کشور اسلامی از دخالت بیگانگان و تسلط آنها بر مقدرات مسلمین را سه اصل اساسی اسلامی در امر حکومت برشمرده که در دوره نهضت ملی نفت و در هنگام فرار محمدرضا پهلوی و ضعف رژیم مورد غفلت مخالفان قرار گرفت و همین امر باعث شد کار پهلوی یکسره نشده و وی بار دیگر بر ملت مسلط شده و در سال‌های بعد روی مغولان و چنگیزها را سفید کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۶.</ref> ایشان یادآور شده است که تجربه مصدق باعث شده است که ایشان همواره با روش‌های برخورد مسالمت‌آمیز با پهلوی مخالفت و اصرار کند او به هیچ وجه نباید سلطنت کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۷.</ref> به همین خاطر ایشان در آستانه نهضت اسلامی ایران در پاسخ این خواسته برادر خود، سیدمرتضی پسندیده که ایشان از جبهه ملی و شخص مصدق نام برده و از آن ترویج کند، متذکر شد نمی‌تواند از آنان ترویج کند؛ زیرا راه آنان با ایشان تفاوت دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۹.</ref>
امام‌خمینی که ابعاد سیاسی جنبش را در زمان کاشانی و مصدق، قوی شمرده از تذکر کتبی و شفاهی خود به کاشانی دربارهٔ اهمیت‌دادن بیشتر به جنبه‌های دینی، خبر داده که آنان نتوانستند یا نخواستند به آن جنبه توجه کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۶۷–۲۶۸.</ref> ایشان تصریح کرده است تفاوت میان دوره نهضت ملی نفت و دوره [[انقلاب اسلامی]] این است که آن نهضت سیاسی صرف بود و مردم نیز با جنبه سیاسی وارد صحنه شدند و اشتباهات رهبران آن منجر به شکست شد؛ ولی انقلاب اسلامی با انگیزه کاملاً اسلامی و در جهت تغییر کامل [[نظام سلطنتی|نظام شاهنشاهی]] و استقرار [[نظام جمهوری اسلامی ایران|حکومت جمهوری اسلامی]] است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۰ و ۴/۳۳۳.</ref> ایشان لزوم [[عدالت (فقه)|عدالت]] در حاکم اسلامی، [[آزادی]] مسلمین در رأی به حاکم و تعیین سرنوشت خود و استقلال کشور اسلامی از دخالت بیگانگان و تسلط آنها بر مقدرات مسلمین را سه اصل اساسی اسلامی در امر حکومت برشمرده که در دوره نهضت ملی نفت و در هنگام فرار محمدرضا پهلوی و ضعف رژیم مورد غفلت مخالفان قرار گرفت و همین امر باعث شد کار پهلوی یکسره نشده و وی بار دیگر بر ملت مسلط شده و در سال‌های بعد روی مغولان و چنگیزها را سفید کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۶.</ref> ایشان یادآور شده است که تجربه مصدق باعث شده است که ایشان همواره با روش‌های برخورد مسالمت‌آمیز با پهلوی مخالفت و اصرار کند او به هیچ وجه نباید سلطنت کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۷.</ref> به همین خاطر ایشان در آستانه نهضت اسلامی ایران در پاسخ این خواسته برادر خود، سیدمرتضی پسندیده که ایشان از جبهه ملی و شخص مصدق نام برده و از آن ترویج کند، متذکر شد نمی‌تواند از آنان ترویج کند؛ زیرا راه آنان با ایشان تفاوت دارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۹.</ref>
 
امام‌خمینی [[شاپور بختیار]] آخرین نخست‌وزیر پهلوی را نیز از طرفداران مصدق دانسته که خود را نخست ایرانی و سپس مسلمان می‌دانست. ایشان که این عقیده را به‌شدت نکوهش کرده،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸ و ۱۲/۵۱.</ref> معتقد است [[روحانیت]] از ملیت و شخص مصدق سیلی خورده و در زمان او طلبه‌های [[مدرسه فیضیه]] را به مسلسل بستند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱.</ref> ایشان ضمن اشاره به اختلاف مصدق با کاشانی و اهانت طرفداران جبهه ملی به روحانیت در زمان نخست‌وزیری مصدق که به تعبیر ایشان ملی‌گرایان به او افتخار می‌کنند، خاطرنشان کرده است وقتی کاشانی به خلاف‌های مصدق و طرفداران او انتقاد کرد، آنان به سگی نزدیک مجلس عینک زدند و نامش را «آیت‌اللَّه» گذاشتند! ایشان که با جمله «او هم مسلم نبود» در اسلام مصدق یا پای‌بندی به آن خدشه کرده، یادآور شده است که خود ایشان در روز توهین به [[علما]]، در خانه یکی از علمای تهران بوده و به میزبان خود گفته است این کار مخالفت با شخص کاشانی نیست و مصدق سیلی خواهد خورد و افزوده است که طولی نکشید که وی سیلی خورد. به باور ایشان اگر مصدق در قدرت باقی می‌ماند، به اسلام ضربه می‌زد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۶–۴۵۷.</ref> ایشان که از کاشانی به نیکی یاد کرده است، از تخریب شخصیت وی به دست طرفداران مصدق و بی‌احترامی به او شکوه کرده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۸ و ۲۰/۱۱۷–۱۱۸.</ref>


{{ببینید|شاپور بختیار|سیدابوالقاسم کاشانی|یدالله سحابی}}
امام‌خمینی [[شاپور بختیار]] آخرین نخست‌وزیر پهلوی را نیز از طرفداران مصدق دانسته که خود را نخست ایرانی و سپس مسلمان می‌دانست. ایشان که این عقیده را به‌شدت نکوهش کرده،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸ و ۱۲/۵۱.</ref> معتقد است [[روحانیت]] از ملیت و شخص مصدق سیلی خورده و در زمان او طلبه‌های [[مدرسه فیضیه]] را به مسلسل بستند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱.</ref> ایشان ضمن اشاره به اختلاف مصدق با کاشانی و اهانت طرفداران جبهه ملی به روحانیت در زمان نخست‌وزیری مصدق که به تعبیر ایشان [[ملی‌گرایان]] به او افتخار می‌کنند، خاطرنشان کرده است وقتی کاشانی به خلاف‌های مصدق و طرفداران او انتقاد کرد، آنان به سگی نزدیک مجلس عینک زدند و نامش را «آیت‌اللَّه» گذاشتند! ایشان که با جمله «او هم مسلم نبود» در اسلام مصدق یا پای‌بندی به آن خدشه کرده، یادآور شده است که خود ایشان در روز توهین به علما، در خانه یکی از علمای تهران بوده و به میزبان خود گفته است این کار مخالفت با شخص کاشانی نیست و مصدق سیلی خواهد خورد و افزوده است که طولی نکشید که وی سیلی خورد. به باور ایشان اگر مصدق در قدرت باقی می‌ماند، به اسلام ضربه می‌زد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۶–۴۵۷.</ref> ایشان که از کاشانی به نیکی یاد کرده است، از تخریب شخصیت وی به دست طرفداران مصدق و بی‌احترامی به او شکوه کرده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۸ و ۲۰/۱۱۷–۱۱۸.</ref>{{ببینید|شاپور بختیار|سیدابوالقاسم کاشانی|یدالله سحابی}}


== درگذشت ==
== درگذشت ==
محمد مصدق در چهاردهم اسفند ۱۳۴۵ به دلیل بیماری سرطان در سن ۸۷سالگی در تبعیدگاه خود درگذشت. پیکر او را یدالله سحابی غسل داد و کفن و دفن کرد و [[سیدابوالفضل زنجانی]] بر وی [[نماز میت]] خواند. مصدق [[وصیت]] کرده بود در میان شهدای ۳۰ تیر در [[قبرستان ابن‌بابویه]] تهران دفن شود اما با مخالفت [[محمدرضا پهلوی]] پیکر او داخل تابوتی چوبی در یکی از اتاق‌های خانه وی در احمدآباد مستوفی به‌طور امانت به خاک سپرده شد.<ref>مصدق، محمود؛ همشهری آنلاین.</ref> وی در نوزده‌سالگی با زهرا ملقب به ضیاءالسلطنه دختر میرزازین‌العابدین تهرانی [[امام‌جمعه]] تهران ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پنج فرزند بود: ضیاء اشرف، احمد، غلامحسین، منصوره و خدیجه<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۲؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۵–۲۶.</ref>
محمد مصدق در چهاردهم اسفند ۱۳۴۵ به دلیل بیماری سرطان در سن ۸۷سالگی در تبعیدگاه خود درگذشت. پیکر او را یدالله سحابی غسل داد و کفن و دفن کرد و [[سیدابوالفضل زنجانی]] بر وی [[نماز میت]] خواند. مصدق [[وصیت]] کرده بود در میان شهدای ۳۰ تیر در قبرستان ابن‌بابویه تهران دفن شود اما با مخالفت [[محمدرضا پهلوی]] پیکر او داخل تابوتی چوبی در یکی از اتاق‌های خانه وی در احمدآباد مستوفی به‌طور امانت به خاک سپرده شد.<ref>مصدق، محمود؛ همشهری آنلاین.</ref> وی در نوزده‌سالگی با زهرا ملقب به ضیاءالسلطنه دختر میرزازین‌العابدین تهرانی امام‌جمعه تهران ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پنج فرزند بود: ضیاء اشرف، احمد، غلامحسین، منصوره و خدیجه<ref>نجاتی، مصدق، ۱/۲؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۵–۲۶.</ref>


برخی از مهم‌ترین اقدامات که به کمک مصدق یا به دست وی صورت گرفته عبارت است از:
برخی از مهم‌ترین اقدامات که به کمک مصدق یا به دست وی صورت گرفته عبارت است از:

نسخهٔ ‏۱۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۵۴

محمد مصدق
دکتر محمد مصدق۲.jpg
شناسنامه
نام کاملمحمد مصدق
لقبدکتر مصدق
زادروز۲۹ اردیبهشت ۱۲۵۸ش.
شهر تولدتهران
کشور تولدایران
تاریخ درگذشت۱۴ اسفند ۱۳۴۵ش.
شهر درگذشتتهران
کشور درگذشتایران
آرامگاهاحمدآباد مستوفی
دیناسلام
مذهبشیعه
اطلاعات سیاسی
پست‌هااز رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت • نخست‌وزیر
اطلاعات علمی و مذهبی
تالیفاتکاپیتولاسیون و ایران • دستور در محاکم حقوقی • شرکت‌های سهامی در اروپا

محمد مصدق مؤسس جبهه ملی، رهبر نهضت ملی‌شدن صنعت نفت و نخست‌وزیر در رژیم پهلوی.

زندگینامه و تحصیلات

محمد مصدق ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۵۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزاهدایت‌الله، وزیر دفتر و وزیر دارایی ناصرالدین‌شاه بود که همه دستور پرداخت‌های شاه و صدراعظم با تأیید او انجام می‌شد.[۱] او عموزاده میرزایوسف‌خان مستوفی الممالک، صدراعظم پیشین ایران بود.[۲] مصدق دوازده‌ساله بود که پدرش درگذشت[۳] و ناصرالدین‌شاه قاجار پس از درگذشت او، لقب «مصدق السلطنه» را به او داد[۴] مادر مصدق، ملک‌تاج‌خانم نجم‌السلطنه، نوه بزرگ فتحعلی‌شاه قاجار و خواهر عبدالحسین فرمانفرما بود.[۵] او پس از درگذشت پدر محمد مصدق، با میرزافضل‌الله‌خان وکیل‌الملک ازدواج کرد و مصدق را با خود به تبریز برد.[۶] خدیجه ثقفی، همسر امام‌خمینی خواهرزاده محمد مصدق است؛ زیرا خانم‌مخصوص مادربزرگ ثقفی، دختر میرزاهدایت‌الله و خواهر محمد مصدق بوده است.[۷]

(ببینید: خدیجه ثقفی)

مصدق از پنج‌سالگی تحصیلات را نزد معلمان خصوصی آغاز کرد و مقدمات، زبان فرانسه، ریاضیات، تاریخ و جغرافیا را فرا گرفت. او پس از درگذشت پدر نیز تحصیلات را ادامه داد.[۸] مصدق، محمدعلی کاشانی، میرزاعبدالرزاق بغایری، میرزاغلامحسین‌خان رهنما و میرزاجوادخان قریب را استادان خود در مدرسه سیاسی و مدرسه آلمانی شمرده و از آنان ستایش کرده است.[۹] او پس از تحصیلات، در وزارت دارایی مشغول به‌کار شد و پس از مدتی به مقام معاونت این وزارت رسید. وی در سال نخست سلطنت مظفرالدین‌شاه در آغاز جوانی، مستوفی (رئیس یا مدیرکل مالیات) کل خراسان شد و هم‌زمان رئیس اداره کل محاسبات و عضو کمیسیون تطبیق حوالجات در این شهر هم بود و در دوره اول مجلس شورای ملی از طرف اعیان اصفهان به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی به علت کمی سن نتوانست به مجلس برود.[۱۰] وی پس از ده سال خدمت در وزارت دارایی برای تحصیلات عالی در سال‌های ۱۲۸۸–۱۲۹۰ به اروپا رفت و در مدرسه علوم سیاسی پاریس به تحصیل پرداخت؛ ولی در میانه سال دوم تحصیل، به سبب بیماری مجبور شد به ایران بازگردد.[۱۱] او مدتی بعد به سوئیس رفت و در «نوشاتل» به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت و در سال ۱۲۹۰ لیسانس (کارشناسی) حقوق گرفت و تحصیلات دوره دکترای خود را نیز دنبال کرد و برای تکمیل پایان‌نامه دکترای خود «وصیت در حقوق اسلامی»، به تهران بازگشت و از استاد خود محمدعلی کاشانی کمک گرفت و پس از سه ماه به سوئیس، شهر نوشاتل بازگشت و رساله دکترای خود را به زبان فرانسه ترجمه کرد. او در اردیبهشت ۱۲۹۳، دکترای حقوق گرفت[۱۲] و نخستین ایرانی‌ای بود که در تحصیلات جدید دکترای حقوق گرفت. او در آستانه جنگ جهانی اول به ایران بازگشت و در مدرسه سیاسی که تازه تأسیس شده بود، به تدریس پرداخت.[۱۳]

فعالیت‌های سیاسی

مصدق به دعوت علی‌اکبر دهخدا، به حزب اعتدال پیوست که زیر نظر سیدحسن مدرس و به رهبری میرزاعلی‌محمد دولت‌آبادی و میرزامحمدصادق طباطبایی اداره می‌شد.[۱۴] وی پیش از سلطنت رضاشاه پهلوی، در وزارت دادگستری، وزارت دارایی و وزارت خارجه خدمت کرد. وی در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی نماینده مردم تهران بود و در حکومت وثوق‌الدوله (مرداد ۱۲۹۷ ـ تیر ۱۲۹۹) و در شرایطی که جنوب ایران تحت کنترل قوای نظامی پلیس جنوب ـ نیروهای نظامی انگلیس ـ بود، به سِمت استانداری فارس انتخاب شد.[۱۵] مصدق مخالف تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی بود؛ به همین سبب پس از پایان دوره ششم مجلس (۲۲ مرداد ۱۳۰۷) با مداخله علنی دولت در انتخابات، هیچ‌یک از مخالفان رژیم، ازجمله او به مجلس راه نیافتند.[۱۶]

مصدق به دلیل مخالفت با سیاست‌های رضاشاهی در روز پانزدهم تیر ۱۳۱۹ به زندان افتاد و در میانه آذر همان سال با مداخله ارنست پرون سوئیسی، دوست نزدیک محمدرضا پهلوی آزاد شد.[۱۷] او پس از شانزده سال دوری از مسئولیت، در سال ۱۳۲۲ بار دیگر نماینده اول تهران در دوره چهاردهم مجلس شد و فعالیت سیاسی را از سر گرفت. در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن تا زمان حضور نیروهای خارجی در ایران، دولت از مذاکره دربارهٔ امتیاز نفت منع می‌شد.[۱۸]

در انتخابات دوره پانزدهم مجلس با مداخلات احمد قوام‌السلطنه نخست‌وزیر و محمدرضا پهلوی و ارتش، مصدق نتوانست به مجلس راه یابد.[۱۹] وی در آبان ۱۳۲۸ به همراه ۲۰ نفر از معترضین به انتخابات مجلس شانزدهم جبهه ملی را تشکیل دادند. جبهه ملی متشکل از جناح‌های مختلف بود که اهدافش انتخابات آزاد، لغو حکومت‌نظامی، آزادی مطبوعات و استقلال ملی بود.[۲۰] این جبهه برخاسته از قشر روشنفکر مجلس پانزدهم بود و اعضای آن در صدد مبارزات سیاسیِ استقلال‌طلبانه بودند.[۲۱] از اعضای برجسته جبهه ملی می‌توان به محمد مصدق، کریم سنجابی، اللهیار صالح، سیدعلی شایگان، محمود نریمان، سیدحسین فاطمی، مهدی بازرگان، مظفر بقایی، حسین مکی، خلیل ملکی و محمد نخشب اشاره کرد[۲۲] که در این میان مصدق رئیس حزب شد، حسین مکی دبیر، سیدحسین فاطمی سرپرست کمیسیون تبلیغات و روزنامه «باختر امروز» که متعلق به فاطمی بود، نشریه رسمی جبهه ملی بود[۲۳] آنان از آغاز فعالیت، ملی‌گرایی را سرلوحه کارخود قرار دادند[۲۴] (ببینید: جبهه ملی ایران و ملی‌گرایی)

پس از تنظیم لایحه الحاقی نفتی گس ـ گلشاییان؛ گس (نماینده انگلیس) و گلشاییان (وزیر دارایی و سرپرست هیئت ایرانی) در سال ۱۳۲۸، دولت محمد ساعد در صدد تشکیل مجلسی بود تا تصویب این لایحه را تضمین کند؛ به همین منظور آشکارا در انتخابات دخالت کرد.[۲۵] دخالت مأموران دولتی در نتیجه انتخابات و اختیارات غیرقانونی محمدرضا پهلوی، سبب شد مصدق رهبری مخالفان را عهده‌دار شود و با دعوت از مدیران روزنامه و برخی نمایندگان اقلیتِ دوره قبلِ مجلس به خانه خود، به موضوع رسیدگی و اعتراضات خود را با برپایی تحصن اعلام کنند؛[۲۶] اما با بی‌اعتنایی محمدرضا پهلوی، تحصن همراه با اعتصاب غذای آنان نتیجه‌ای در پی نداشت. مصدق پس از پایان تحصن، ۲۷ مهر ۱۳۲۸، با صدور اعلامیه‌ای انتخابات را غیرقانونی خواند و بر ادامه تلاش برای دفاع از حقوق ملت و تعیین دولت بی‌طرف در انتخابات آزاد تأکید کرد.[۲۷]

در انتخابات مجلس شانزدهم، از همان آغاز، حاجی‌علی رزم‌آرا رئیس ستاد ارتش تلاش کرد تا نیروهای نزدیک به خود را به مجلس بفرستد. مصدق و یاران وی برای رویارویی با تقلب، در دربار تحصن کردند و از محمدرضا پهلوی درخواست کردند تا جلوی دخالت ارتش در سیاست را بگیرد. این انتخابات به پیروزی رزم‌آرا منجر شد که در آینده با رأی همین مجلس به نخست‌وزیری رسید؛ ولی با پشتیبانی فضل‌الله زاهدی در مقام رئیس شهربانی و حمایت ضمنی محمدرضا پهلوی، برخی صندوق‌های آرای تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات در تهران، اقلیت جبهه ملی به رهبری محمد مصدق با کسب هشت کرسی از دوازده کرسی تهران به مجلس راه یافتند و مصدق نماینده نخست مردم تهران در مجلس شانزدهم شد.[۲۸] رزم‌آرا که مخالف ملی‌شدن صنعت نفت بود، با گلوله خلیل طهماسبی از اعضای فداییان اسلام ترور شد[۲۹] در این فرصت، مصدق با همکاران خود توانستند قانون ملی‌شدن صنعت نفت را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در دو مجلس شورای ملی و سنا تصویب کنند و به امضای محمدرضا پهلوی برسانند.[۳۰] (ببینید: ملی شدن صنعت نفت)

مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخست‌وزیری منصوب شد؛ ولی مشورت‌نکردن وی در تصمیمات خود با اعضای جبهه ملی[۳۱] انتقاد برخی از مسئولان این جبهه را در پی داشت. این مسئله زمینه‌ساز بروز برخی اختلافات در جبهه ملی و باعث جدایی مظفر بقایی شد که او را وارث رهبری جبهه ملی می‌دانستند.[۳۲] سرانجام مصدق با توجه به شرایط و افزایش اختلافات با دربار رژیم پهلوی و مجلس، از سمت خود استعفا کرد[۳۳] اما پس از قیام ۳۰ تیر، دوباره به نخست‌وزیری رسید.[۳۴] این قیام با وجود آنکه نقطه اوج قدرت جبهه ملی بود، آغاز افول آن نیز به‌شمار می‌آید؛ زیرا پس از آن، گروه‌ها در صدد کسب منافع بیشتر برای خود برآمدند[۳۵] و جبهه ملی به دو گروه طرفدار و مخالف مصدق تبدیل شد.[۳۶] نبود تشکیلات مناسب و اهداف مشترک،[۳۷] همچنین رویگردانی رهبران و حامیان جبهه ملی، ازجمله سیدابوالقاسم کاشانی،[۳۸] اعتبار مصدق نزد روحانیت و مردم را کاهش داد و پیوند وی با جبهه ملی و جامعه را تضعیف کرد[۳۹] و زمینه‌ساز اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش گردید.[۴۰]سرانجام با پیروزی کودتاگران و تسلیم مصدق، دوران ۲۸ ماهه نخست‌وزیری وی به پایان رسید و پرونده اولین جبهه ملی نیز بسته شد.[۴۱] مصدق پاییز ۱۳۳۲ محاکمه و به سه سال حبس محکوم و پس از گذراندن دوران محکومیت در ۱۳/۵/۱۳۳۵ آزاد شد و به احمدآباد کرج که در مالکیت خودش بود تبعید شد و تا آخر عمر در تبعید گذراند.[۴۲] (ببینید: سیدابوالقاسم کاشانی)

مصدق که از دوازده‌سالگی گام در امور دیوانی نهاد و حدود شصت سال را در شعبه‌های مختلف حوزه سیاست گذرانید، در دوره خود بیشترین نگاه‌های مثبت و منفی را متوجه خود ساخته است.[۴۳] وی در مذاکرات مربوط به نفت، به جنبه استقلال سیاسی ایران بیش از هر چیز اهمیت می‌داد. او پیشنهاد دولت آمریکا برای فروش نفت خام به شرکت‌های آمریکایی و انگلیسی را به علت مغایربودن با اهداف ایران رد کرد.[۴۴] او تلاش می‌کرد با انگلیسی‌ها و خارجی‌ها برخورد خالی از خشونت و با رعایت ادب و قوانین بین‌المللی کند.[۴۵] مصدق و نهضت ملی در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به اوج قدرت و محبوبیت خود رسیدند و پس از آن سیر نزولی را پیمودند.[۴۶] از عواملی که باعث کاهش محبوبیت مصدق شد، تصمیم وی بر انحلال مجلس در ۱۹ تیر ۱۳۳۲ بود. انحلال مجلس نه تنها مخالفت بسیاری از یاران مصدق را به‌دنبال داشت، بلکه زمینه برکناری او را با توسل به زور فراهم کرد؛ در حالی‌که در آغاز کار وی، پهلوی، انگلستان و محافظه‌کاران داخلی خواهان برکناری وی از راه‌های مسالمت‌آمیز بودند[۴۷] امام‌خمینی نیز انحلال مجلس را از اشتباهات مصدق برشمرده است.[۴۸]

مصدق و سیدابوالقاسم کاشانی نخست با هم همکاری می‌کردند. در دوره اول نخست‌وزیریِ مصدق، کاشانی در جمع هزاران نفر از مردم تهران که بنا به‌دعوت وی در مسجد شاه (امام‌خمینی) گرد آمده بودند، نفت را متعلق به ملت ایران دانست و قرارداد نفتی با بریتانیا را از سر زور و بی‌ارزش خواند.[۴۹] او سکوت در برابر این فاجعه را جایز ندانست و از مردم خواست نگذارند انگلیس نفت ایران را ببرد.[۵۰] کاشانی برای حمایت از دولت مصدق در برابر تهدیدهای انگلستان، مردم را به اجتماع در میدان بهارستان فرا خواند.[۵۱] با آغاز دوره دوم نخست‌وزیری مصدق، پس از قیام ۳۰ تیر، اختلاف میان او و کاشانی بروز کرد. کاشانی با توجه به نفوذ کلام و جایگاه مردمی خود، جایگاه رهبری حقیقی نهضت را داشت و خواستار تغییرات بنیادین اجتماعی بر اساس موازین شرعی بود؛ ولی مصدق فردی غیر مذهبی و مخالف ایده دولت اسلامی بود. افزون بر آن اختلاف شخصیتی میان آن دو، جدایی نهایی آنان را فراهم کرد و اختلافات جدی‌تر آنان را به دنبال داشت؛[۵۲] بدین ترتیب کاشانی و یاران او در ردیف مخالفان مصدق درآمدند.[۵۳] سرانجام دولت‌های انگلیس و آمریکا با استفاده از عوامل داخلی خود، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را رقم زدند و دولت مصدق سرنگون شد.[۵۴]

امام‌خمینی که به طورکلی نگاه مثبتی به ملی‌گرایی نداشت و آن مصداق نژادپرستی می‌دانست،[۵۵] در نامه‌ای که از نجف اشرف به برادر خود سیدمرتضی پسندیده نوشته است، به وی خاطرنشان کرده که نمی‌تواند از افراد جبهه ملی، ازجمله بزرگ آنان (محمد مصدق) نام ببرد و از آنان ترویج کند و راه آنان از ایشان و یاران ایشان متفاوت است؛[۵۶] با این حال، ایشان پس از آن با تعبیر «دکتر مصدق»، وی را فردی شمرده که قصد خدمت به کشور داشت؛ اما او را مرتکب اشتباهاتی نیز معرفی کرده است و ازجمله اشتباهات او را همانند اشتباه قوام‌السلطنه شمرده که باوجود توان و تسلطش بر ارتش، محمدرضا پهلوی را از میان برنداشت، با اینکه به راحتی می‌توانست او را کنار بگذارد و این غفلت باعث شد پهلوی با قدرت بیشتر وارد صحنه شود و غفلت دیگر او منحل‌کردن مجلس و وادار کردن نمایندگان به استعفا بود و با استعفا و انحلال مجلس یک راه قانونی برای پهلوی باز شد و تعیین نخست‌وزیر به دست او افتاد و او را دوباره بازگرداندند و به گفته برخی به مصدق، کار او باعث شد که «محمدرضاشاه رفت و رضاشاه آمد»! در حالی‌که آن را آن زمان به وی گفتند و نمی‌دانستند که بعدها «رضاشاه چند آتشه» است.[۵۷]

امام‌خمینی که ابعاد سیاسی جنبش را در زمان کاشانی و مصدق، قوی شمرده از تذکر کتبی و شفاهی خود به کاشانی دربارهٔ اهمیت‌دادن بیشتر به جنبه‌های دینی، خبر داده که آنان نتوانستند یا نخواستند به آن جنبه توجه کنند.[۵۸] ایشان تصریح کرده است تفاوت میان دوره نهضت ملی نفت و دوره انقلاب اسلامی این است که آن نهضت سیاسی صرف بود و مردم نیز با جنبه سیاسی وارد صحنه شدند و اشتباهات رهبران آن منجر به شکست شد؛ ولی انقلاب اسلامی با انگیزه کاملاً اسلامی و در جهت تغییر کامل نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی است.[۵۹] ایشان لزوم عدالت در حاکم اسلامی، آزادی مسلمین در رأی به حاکم و تعیین سرنوشت خود و استقلال کشور اسلامی از دخالت بیگانگان و تسلط آنها بر مقدرات مسلمین را سه اصل اساسی اسلامی در امر حکومت برشمرده که در دوره نهضت ملی نفت و در هنگام فرار محمدرضا پهلوی و ضعف رژیم مورد غفلت مخالفان قرار گرفت و همین امر باعث شد کار پهلوی یکسره نشده و وی بار دیگر بر ملت مسلط شده و در سال‌های بعد روی مغولان و چنگیزها را سفید کند.[۶۰] ایشان یادآور شده است که تجربه مصدق باعث شده است که ایشان همواره با روش‌های برخورد مسالمت‌آمیز با پهلوی مخالفت و اصرار کند او به هیچ وجه نباید سلطنت کند.[۶۱] به همین خاطر ایشان در آستانه نهضت اسلامی ایران در پاسخ این خواسته برادر خود، سیدمرتضی پسندیده که ایشان از جبهه ملی و شخص مصدق نام برده و از آن ترویج کند، متذکر شد نمی‌تواند از آنان ترویج کند؛ زیرا راه آنان با ایشان تفاوت دارد.[۶۲]

امام‌خمینی شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر پهلوی را نیز از طرفداران مصدق دانسته که خود را نخست ایرانی و سپس مسلمان می‌دانست. ایشان که این عقیده را به‌شدت نکوهش کرده،[۶۳] معتقد است روحانیت از ملیت و شخص مصدق سیلی خورده و در زمان او طلبه‌های مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند.[۶۴] ایشان ضمن اشاره به اختلاف مصدق با کاشانی و اهانت طرفداران جبهه ملی به روحانیت در زمان نخست‌وزیری مصدق که به تعبیر ایشان ملی‌گرایان به او افتخار می‌کنند، خاطرنشان کرده است وقتی کاشانی به خلاف‌های مصدق و طرفداران او انتقاد کرد، آنان به سگی نزدیک مجلس عینک زدند و نامش را «آیت‌اللَّه» گذاشتند! ایشان که با جمله «او هم مسلم نبود» در اسلام مصدق یا پای‌بندی به آن خدشه کرده، یادآور شده است که خود ایشان در روز توهین به علما، در خانه یکی از علمای تهران بوده و به میزبان خود گفته است این کار مخالفت با شخص کاشانی نیست و مصدق سیلی خواهد خورد و افزوده است که طولی نکشید که وی سیلی خورد. به باور ایشان اگر مصدق در قدرت باقی می‌ماند، به اسلام ضربه می‌زد.[۶۵] ایشان که از کاشانی به نیکی یاد کرده است، از تخریب شخصیت وی به دست طرفداران مصدق و بی‌احترامی به او شکوه کرده است.[۶۶] (ببینید: شاپور بختیار، سیدابوالقاسم کاشانی، و یدالله سحابی)

درگذشت

محمد مصدق در چهاردهم اسفند ۱۳۴۵ به دلیل بیماری سرطان در سن ۸۷سالگی در تبعیدگاه خود درگذشت. پیکر او را یدالله سحابی غسل داد و کفن و دفن کرد و سیدابوالفضل زنجانی بر وی نماز میت خواند. مصدق وصیت کرده بود در میان شهدای ۳۰ تیر در قبرستان ابن‌بابویه تهران دفن شود اما با مخالفت محمدرضا پهلوی پیکر او داخل تابوتی چوبی در یکی از اتاق‌های خانه وی در احمدآباد مستوفی به‌طور امانت به خاک سپرده شد.[۶۷] وی در نوزده‌سالگی با زهرا ملقب به ضیاءالسلطنه دختر میرزازین‌العابدین تهرانی امام‌جمعه تهران ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پنج فرزند بود: ضیاء اشرف، احمد، غلامحسین، منصوره و خدیجه[۶۸]

برخی از مهم‌ترین اقدامات که به کمک مصدق یا به دست وی صورت گرفته عبارت است از:

  • تصویب قانون موازنه منفی (قانونی برای ندادن هیچ امتیازی به دولت‌های روسیه و انگلیس) در زمان وکالت در مجلس چهاردهم؛
  • ملی‌شدن شیلات و کشتیرانی در زمان وکالت در مجلس چهاردهم؛
  • ملی‌شدن صنعت نفت ایران (اکتشاف، استخراج و بازرگانی) در زمان وکالت در مجلس شانزدهم؛
  • اجرای قانون خلع ید از انگلیسی‌ها در صنایع نفت و ملی شدن آن در زمان نخست‌وزیری؛
  • ملی‌شدن مخابرات در زمان نخست‌وزیری؛
  • تأسیس بندر آزاد در بوشهر در زمان نخست‌وزیری؛
  • لایحه مجازات دادن پاسخ خلاف واقع (مجازات دروغگویی) در زمان نخست‌وزیری؛
  • تصویب لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری؛
  • قانون استقلال دانشگاه تهران؛
  • تأسیس سازمان نقشه‌برداری؛
  • قانون صدور چک؛
  • ایجاد سازمان تربیت بدنی و پیشاهنگی ایران.[۶۹]

همچنین گزارش به مجلس و مردم، مراجعه مستقیم به مردم (همه‌پرسی)، حمایت از حاکمیت ملت‌های مظلوم جهان و فسخ شناسایی رژیم غاصب اسرائیل، دفاع و حمایت از حقوق طبقات محروم جامعه، افزایش حقوق دبیران و آموزگاران، مبارزه با استثمار کارگران به دست کارفرمایان و تصویب قانون بیمه‌های تأمین اجتماعی انجام گرفت.[۷۰]

از محمد مصدق، افزون بر رساله دکتری با عنوان وصیت در حقوق اسلامی، کتاب‌های کاپیتولاسیون و ایران؛ دستور در محاکم حقوقی؛ شرکت‌های سهامی در اروپا؛ اصول قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطه و خاطرات و تألمات به جا مانده است.[۷۱]

پانویس

  1. اسماعیلی، زندگی‌نامه مصدق السلطنه، ۵–۶؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۳.
  2. نجاتی، مصدق، ۱/۱؛ تکمیل همایون، دکتر محمد مصدق در پهنه آموزش و دانش، ۳۳۳ و ۳۳۴.
  3. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ۵۳.
  4. مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۴.
  5. نجاتی، مصدق، ۱/۱.
  6. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ۵۳.
  7. ثقفی، بانوی انقلاب خدیجه‌ای دیگر، ۱۲–۱۳؛ قادری، یک قرن زندگی پرماجرا، ۱/۶۷–۶۸.
  8. تکمیل همایون، دکتر محمد مصدق در پهنه آموزش و دانش، ۳۳۹.
  9. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۵۴–۵۵.
  10. اسماعیلی، زندگی‌نامه مصدق السلطنه، ۷؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۴–۲۶.
  11. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۶۹–۷۱؛ عظیمی، آشتی سیاست و اخلاق، ناسیونالیسم و دموکراسی: نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، ۷۷.
  12. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۸۰؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۳۶–۳۷.
  13. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۸۰–۸۳؛ عظیمی، آشتی سیاست و اخلاق، ناسیونالیسم و دموکراسی: نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، ۷۷–۷۸.
  14. مصدق، محمد، خاطرات و تألمات محمد مصدق، ۸۵–۸۶.
  15. آیت، چهره حقیقی مصدق السلطنه، ۳۴.
  16. نجاتی، مصدق، ۱/۱۶–۲۱ و ۳۱.
  17. نجاتی، مصدق، ۱/۳۲.
  18. نجاتی، مصدق، ۱/۳۳ و ۱۱۱.
  19. نجاتی، مصدق، ۱/۱۱۸–۱۲۰.
  20. عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۲.
  21. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۳۷.
  22. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۶.
  23. صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۴۶.
  24. جبهه ملی ایران، ۲۰۰.
  25. زارعشاهی، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ایران، ۱۲.
  26. عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۱–۶۲.
  27. باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۱۹–۲۰.
  28. نجاتی، مصدق، ۱/۱۳۱–۱۴۰.
  29. کارگر جهرمی، تحلیل روابط کاشانی و نواب صفوی در پیروزی و شکست نهضت ملی ایران، ۷۴؛ ترکمان، اسرار قتل رزم‌آرا، ۱۷۰–۱۷۱.
  30. امین، زندگی و کارنامه دکتر محمد مصدق، ۱۷.
  31. صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، تهران، ۶۴.
  32. کاتوزیان، مصدق و مبارزه، ۲۰۰.
  33. صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، تهران، ۶۴.
  34. باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۵۲.
  35. عیوضی، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، ۶۳.
  36. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.
  37. سیاوشی، لیبرال ناسیونالیسم در ایران، ۹۵.
  38. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.
  39. هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۱۱۱.
  40. شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، ۶۱۹.
  41. صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۷۸ و ۸۱.
  42. صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، ۸۱–۸۲؛ سبحانی، ۳۶۴.
  43. متینی، نقد کتاب نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر مصدق، ۲۵۴–۲۵۵.
  44. نجاتی، تاریخ بیست و پنج‌ساله، ۱/۳۶–۳۷.
  45. بازرگان، خاطرات بازرگان، شصت‌سال خدمت و مقاومت، ۱/۲۷۶.
  46. کاتوزیان، استبداد، دموکراسی، ۱۱۶.
  47. طاهری، محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۱/۲۰۳.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۷۱.
  49. مرکز بررسی اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۱۸–۱۹.
  50. مرکز بررسی اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۲۶۷.
  51. باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۴۶.
  52. باوریان، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، ۵۲–۵۷؛ مقاله سیدابوالقاسم کاشانی.
  53. سادات، دکتر محمد مصدق و تألمات و تأملاتش، ۳۲.
  54. سحابی، مصدق، دولت ملی و کودتا، ۲۳۳.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۳۴؛ مقاله ملی‌گرایی.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۹.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۷۱–۳۷۲.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۶۷–۲۶۸.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۰ و ۴/۳۳۳.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۶.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۷.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۹.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸ و ۱۲/۵۱.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۶–۴۵۷.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۸ و ۲۰/۱۱۷–۱۱۸.
  67. مصدق، محمود؛ همشهری آنلاین.
  68. نجاتی، مصدق، ۱/۲؛ مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۲۵–۲۶.
  69. کوهستانی‌نژاد، اختیارات، اصلاحات و لوایح قانونی دکتر محمد مصدق، ۶۶۸.
  70. بسته‌نگار، مصدق و حاکمیت ملت، ۱۵–۶۴.
  71. مهدوی، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، ۱/۳۶–۳۷؛ مصدق، محمد، ۳.

منابع

  • آیت، حسن، چهره حقیقی مصدق السلطنه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • اسماعیلی، بهمن، زندگی‌نامه مصدق السلطنه، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امین، حسن، زندگی و کارنامه دکتر محمد مصدق، مجله حافظ، تهران، شماره ۸۱، ۱۳۹۰ش.
  • بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصت‌سال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • باوریان، فریده، تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران (۱۳۶۰–۱۳۴۰)، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • بسته‌نگار، محمد، مصدق و حاکمیت ملت، تهران، قلم، چاپ اول ۱۳۸۱ش.
  • ترکمان، محمد، اسرار قتل رزم‌آرا، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • تکمیل همایون، ناصر، دکتر محمد مصدق در پهنه آموزش و دانش، مجله بخارا، شماره ۷۵، ۱۳۸۹ش.
  • ثقفی، خدیجه، بانوی انقلاب خدیجه‌ای دیگر، به کوشش علی ثقفی، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • زارعشاهی، احمدعلی، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • سادات، سعید، دکتر محمد مصدق و تألمات و تأملاتش، ماهنامه حافظ، تهران، شماره ۷۹، ۱۳۸۹ش.
  • سحابی، عزت‌الله، مصدق، دولت ملی و کودتا، چاپ‌شده در مجموعه گفتگوها و مقالات تاریخی ـ سیاسی، تدوین مهندس عزت‌الله سحابی، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • سیاوشی، سوسن، لیبرال ناسیونالیسم در ایران، ترجمه علی‌محمد قدسی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • شادلو، عباس، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی ایران امروز، تهران، شادلو، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • صمدی‌پور، سعید، جبهه ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • طاهری شمیرانی، صفت‌الله، محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مجله تاریخ روابط خارجی، شماره ۱۱، ۱۳۸۱ش.
  • عظیمی، فخرالدین، آشتی سیاست و اخلاق، ناسیونالیسم و دموکراسی: نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، چاپ‌شده در مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، گردآوری جیمز بیل و ویلیام راجرلوئیس، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی و کاوه بیات، تهران، گفتار، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • عیوضی، محمدرحیم، جامعه‌شناسی سیاسی اپوزسیون در ایران، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • قادری، سیدعلی، یک قرن زندگی پرماجرا، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • کاتوزیان، محمدعلی همایون، استبداد، دموکراسی، نهضت ملی، تهران، مرکز، چاپ سوم ۱۳۸۰ش.
  • کاتوزیان، محمدعلی همایون، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، ترجمه فرزانه طاهری، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • کارگر جهرمی، وحید، تحلیل روابط کاشانی و نواب صفوی در پیروزی و شکست نهضت ملی ایران، مجله گنجینه اسناد، شماره ۹۲، ۱۳۹۲ش.
  • کوهستانی‌نژاد، مسعود، اختیارات، اصلاحات و لوایح قانونی دکتر محمد مصدق، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • متینی، جلال، نقد کتاب نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر مصدق، مجله ۱۵ خرداد، شماره ۲۰، ۱۳۸۸ش.
  • مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، روحانی مبارز آیت‌الله کاشانی، به روایت اسناد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • مصدق، محمد، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، به کوشش ایرج افشار، تهران، علمی، چاپ هشتم، ۱۳۷۵ش.
  • مصدق، محمود، مصاحبه، روزنامه شرق، ۲۸/۱۲/۱۳۹۰ش.
  • مهدوی، منصور، کشف تاریخ؛ فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، تهران، رسا، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
  • نجاتی، غلامرضا، مصدق (سال‌های مبارزه و مقاومت)، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، به اهتمام محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • همشهری آنلاین، پایگاه اطلاع‌رسانی، زندگینامه محمد مصدق، ۱۳/۷/۱۳۸۸ش. ش

پیوند به بیرون