حزب و تشکل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حزب و تشکل'''، گروه متشکل از افراد همفکر برای دستیابی به اهداف سیاسی و غیر آن. | '''حزب و تشکل'''، گروه متشکل از افراد همفکر برای دستیابی به اهداف سیاسی و غیر آن. | ||
هدف مشترک، ساختار آگاهانه و منظم، سازمان مرکزی و شعبههای محلی که با پشتیبانی مردمی برای کسب [[قدرت]] سیاسی میکوشد، حزب یا تشکل را میسازد. سیر تکامل حزب و دموکراسی در غرب، یکسان است. | هدف مشترک، ساختار آگاهانه و منظم، سازمان مرکزی و شعبههای محلی که با پشتیبانی مردمی برای کسب [[قدرت]] سیاسی میکوشد، حزب یا تشکل را میسازد. سیر تکامل حزب و دموکراسی در غرب، یکسان است. | ||
خط ۸: | خط ۷: | ||
پس از پیروزی انقلاب، اوج فعالیت احزاب، تا سال ۱۳۶۰ بود و پس از تثبیت نظام، رو به افول نهاد. | پس از پیروزی انقلاب، اوج فعالیت احزاب، تا سال ۱۳۶۰ بود و پس از تثبیت نظام، رو به افول نهاد. | ||
امامخمینی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تأسیس احزاب را طرحی [[استعمار و استثمار|استعمار]]<nowiki/>ی میدانست و با آن مخالف بود. ایشان پس از پیروزی، فعالیت حزب را مشروط به مضرنبودن برای مصالح عمومی، آزاد اعلام کرد و با تقسیم حزب به دو نوع الهی و غیرالهی، تشکل و تحزب را در صورت الهیبودن، در عرصه جامعه سیاسی پذیرفت. امامخمینی ویژگی اصلی احزاب مطلوب را [[وحدت]] و انسجام میدانست. | [[امامخمینی]] پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تأسیس احزاب را طرحی [[استعمار و استثمار|استعمار]]<nowiki/>ی میدانست و با آن مخالف بود. ایشان پس از پیروزی، فعالیت حزب را مشروط به مضرنبودن برای مصالح عمومی، آزاد اعلام کرد و با تقسیم حزب به دو نوع الهی و غیرالهی، تشکل و تحزب را در صورت الهیبودن، در عرصه جامعه سیاسی پذیرفت. امامخمینی ویژگی اصلی احزاب مطلوب را [[وحدت]] و انسجام میدانست. | ||
== واژهشناسی == | == واژهشناسی == |
نسخهٔ ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۶
حزب و تشکل، گروه متشکل از افراد همفکر برای دستیابی به اهداف سیاسی و غیر آن.
هدف مشترک، ساختار آگاهانه و منظم، سازمان مرکزی و شعبههای محلی که با پشتیبانی مردمی برای کسب قدرت سیاسی میکوشد، حزب یا تشکل را میسازد. سیر تکامل حزب و دموکراسی در غرب، یکسان است.
روند تحزب در ایران پیش از انقلاب اسلامی را به چهار دوره مشروطیت، دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، دوره ریاست امینی (۱۳۳۹-۱۳۴۲) و سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ تقسیم کردهاند.
پس از پیروزی انقلاب، اوج فعالیت احزاب، تا سال ۱۳۶۰ بود و پس از تثبیت نظام، رو به افول نهاد.
امامخمینی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تأسیس احزاب را طرحی استعماری میدانست و با آن مخالف بود. ایشان پس از پیروزی، فعالیت حزب را مشروط به مضرنبودن برای مصالح عمومی، آزاد اعلام کرد و با تقسیم حزب به دو نوع الهی و غیرالهی، تشکل و تحزب را در صورت الهیبودن، در عرصه جامعه سیاسی پذیرفت. امامخمینی ویژگی اصلی احزاب مطلوب را وحدت و انسجام میدانست.
واژهشناسی
حزب به معنای گروهی متشکل از مردم، پیروان، دسته و یاران آمدهاست[۱] و در مفهومی عام، گردهمایی مردمی است که دربارهٔ برخی مسائل نظر مشترک دارند و برای دستیافتن به اهداف مشترک با هم کار میکنند.[۲] حزب در اصطلاح گروه شهروندان با آرمانهای مشترک و تشکیلات منظم و متکی به پشتیبانی مردم است که برای بهدستآوردن قدرت دولتی یا شرکت در آن مبارزه میکنند.[۳]
از واژگانی که همراه با مفهوم حزب به کار میرود، «تشکل» است که حزب را نیز دربر میگیرد.[۴] تشکل واژهای عربی از باب تفعّل و به معنای شکلگرفتن و صورتگرفتن است.[۵] این واژه در اصطلاح به معنای گروه یا مجموعهای است که بر اساس آرمان و هدفی معین، اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، گردهم آمدهاند و فعالیت میکنند.[۶] از وجوه اشتراک میان تشکل و حزب، میتوان به اجتماعیبودن، هدف مشترک و ساختار آگاهانه و منظم میان افراد آن اشاره کرد.[۷] انجمن نیز گروهی از افراد است که آگاهانه برای مقصودی مشخص و تخصصی تشکیل یافتهاند.[۸]
ویژگیها
حزب بهطور معمول چهار ویژگی دارد:
- سازمان مرکزی و رهبریکننده، پایدار و ماندنی
- شعبههای محلیِ دارای پیوند و ارتباط با سازمان مرکزی
- رهبرانی مصمم به کسب قدرت سیاسی در پهنه کشور
- پشتیبانی مردمی.[۹]
مزایا و معایب
برای حزب مزایایی نظیر سازمانیافتگی، نظمبخشی، آموزش و اخلاق سیاسی (تعهد به مسئولیتها و وعدهها) و معایبی نظیر سلبکننده آزادیهای فردی، مانع وحدت ملی بودن، سیاسیکردنِ مسائل و رویگردانی از اصول دموکراسی (جایگزینشدن احزاب به جای مردم در تصمیمگیریها) برشمردهاند.[۱۰] همچنین برای احزاب کارکردهایی را بیان کردهاند؛ ازجمله گزینش نامزدهای انتخاباتی، تدوین سیاستهای عمومی، انتقاد از حکومت، آموزش سیاسی و واسطهگری میان مردم و حکومت.[۱۱]
واژه حزب در قرآن
در قرآن به چند گروه که اهداف و آرمان مشترک دارند اشاره شدهاست؛ فئه،[۱۲] فرقه،[۱۳] امت[۱۴] و حزب.[۱۵][۱۶] قرآن واژه حزب را به صورتهای مختلف به کار بردهاست؛ از جمله آنها تعبیر «حزبالله» که به افراد و گروههایی که بر محور توحیدند گفته میشود.[۱۷] مفسران در تفسیر واژه حزبالله آن را به سربازان و یاوران خداوند[۱۸] یا کسانی که متدین به دین خداوندند و از او اطاعت میکنند[۱۹] معنا کردهاند. برخی از شاخصههای حزبالله همانند، ایمان به خدا و قیامت، محبت خداوند و دوستینکردن با دشمنان خدا و رسول خدا، تأیید الهی، رضایت متقابل خداوند و بنده و پیروزی و رستگاری در قرآن آمدهاست.[۲۰] در برابر حزبالله، حزب شیطان قرار دارد و مهمترین شاخصه حزب شیطان در قرآن، نپذیرفتن ولایت پیامبر (ص)، غضب الهی و فراموشی خداوند است[۲۱] (ببینید: حزبالله).
پیشینه
حزب را در غرب چرخدنده ماشین دموکراسی دانستهاند؛ از اینرو سابقه و سیر تکامل حزب و دموکراسی یکسان است و قدمت احزاب همانند دموکراسی به دوران روم باستان بر میگردد. گفته شدهاست مردم در آن دوران به دو گروه «پاتریسین» و «پله بین» و در سدههای میانی نیز مردم آلمان به دو گروه «گلفها» و «گیبیلینها» تقسیم شده بودند؛ اما این گروهها از نظر شکل و کارکرد با احزاب امروزی فاصله دارند.[۲۲] در اسلام نیز تشکل و احزاب سیاسی به مفهوم سازماندهی در امور سیاسی و اجتماعی، تاریخچهای به قدمت ظهور و توسعه آن دارد.[۲۳] در قرآن کریم ازجمله توصیه و تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر گروهی[۲۴] و مشورت و هماهنگی در امور[۲۵] را میتوان ازجمله مبانی تحزب در اسلام برشمرد[۲۶]؛ یعنی احزاب سیاسی که تجمیع تقاضاها و واردکردن آن به ساختار سیاسی ار کارویژههای آن محسوب میشود، یکی از شیوهها و ابزارهای مناسب برای اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است[۲۷]؛ چنانکه تشویق به جلب آرای مختلف و ایجاد زمینههای لازم برای تضارب افکار (شورا) نیز جلوهای از رقابت سیاسی است که در درون آن مجال رقابت نیروها برای طرح و تدوین راهبرد سیاسی کارآمد فراهم میگردد.[۲۸]
ریشه شکلگیری احزاب به شکل امروزی را باید در انگلستان و از زمان روی کارآمدن سلسله «استوارتها» در سال ۱۶۰۳م/ ۹۸۲ش جستجو کرد که پارلمان به دو گروه موافق و مخالف کلیسای انگلیکن و سلطنت تقسیم شده بود و این اختلافات پایه تشکیل احزاب «ویگ» و «توری» در سال ۱۶۶۰م/ ۱۰۳۹ش شد.[۲۹] برخلاف انگلستان تاریخچه احزاب در ایالات متحده آمریکا بیشتر جنبه سیاسی ـ اجتماعی داشتهاست تا پارلمانی. با وجود بیاعتمادیِ رهبران انقلاب ۱۷۷۶م/ ۱۱۵۵ش به حزب، از سال ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش جوانههای اولیه احزاب در آمریکا آغاز به رشد کرد که بیشتر با انگیزه رقابتهای شخصی سیاستمداران بود و منجر به تشکیل احزاب جمهوریخواه و فدرالیست شد.[۳۰] این روند در دیگر کشورهای اروپایی نیز دنبال شد و در فرانسه و انقلاب این کشور در سال ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ دهها گروه، انجمن و فرقه به وجود آمدند[۳۱]؛ اما آغاز تشکلهای حزبی در فرانسه را باید در پایان دوره انقلابی یعنی در سال ۱۸۱۵م/ ۱۱۹۴ش جستجو کرد؛ و رشد و فعالیت گسترده آنها به جمهوری سوم (۱۸۷۰–۱۹۴۰م/ ۱۲۴۹–۱۳۱۹ش) بر میگردد.[۳۲]
از سوی دیگر، پس از پیروزی بلشویکها در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش روسیه، این حزب از فعالیت همه احزاب و جمعیتهای دیگر جلوگیری کرد و بدین ترتیب نخستینبار در تاریخ سیاسی جهان، نظام تکحزبی در شوروی پا گرفت.[۳۳] پس از آن نظامهای تکحزبی فاشیستی در آلمان هیتلری و ایتالیای زمان موسولینی به وجود آمدند.[۳۴] در بعضی از کشورهای آسیایی مانند هند و آمریکای لاتین مانند برزیل نیز در قرن بیستم و پس از استقلال این کشورها از سیطره استعمارگران و پایان جنگ جهانی دوم، روند شکلگیری احزاب دنبال شد.[۳۵] امروزه در کشورهای مختلف، نظامهای حزبی گوناگونی مانند نظام تکحزبی، دوحزبی و چندحزبی وجود دارد.[۳۶] روند تشکیل احزاب در کشورهای اسلامی متفاوت با دیگر مناطق بودهاست، به گونهای که احزاب در این مناطق بیشتر جنبه قومی داشتند و هدفشان تسلط قوم خویش بر اقوام دیگر بود. برای مثال، در دهه ۱۹۳۰م/ ۱۳۰۹ش چندین حزب در قالب قومیتهایی نظیر مارونیها، دروزیها و اسماعیلیان در کشورهایی نظیر عراق و سوریه و لبنان شکل گرفتند؛ اما بعدها در دهه ۱۹۴۰م/ ۱۳۱۹ش تلاشهای وحدتگرایانهای مانند تشکیل حزب بعث در سوریه و عراق صورت پذیرفت که آن هم منجر به سلطه یک قوم بر قوم دیگر شد.[۳۷] فعالیت حزبی در مصر نیز با بهقدرترسیدن محمد انور سادات شکل تازهای به خود یافت. از احزاب قدیمی مصر میتوان به حزب امت، حزب اتحاد، و اخوانالمسلمین که بزرگترین و اثرگذارترین حزب مصر بهشمار رفتهاست، اشاره کرد.[۳۸]
حزب و تشکل در ایران
در ایران مانند بسیاری از جوامع، حزب، دسته و تشکل سیاسی، پیشینهای طولانی دارد. این تشکلها گاه مانند سربداران و فداییان اسماعیلی، وجهه نظامی داشتهاند و گاه به صورت یک تجمع سیاسی ـ فرهنگی متبلور شدهاند[۳۹]؛ چنانکه در دوره قاجار میتوان به تشکیل مجلس وکلای تجار در سال ۱۲۶۳ش/ ۱۳۰۱ق اشاره کرد. این تشکل در زمان ناصرالدینشاه قاجار، با هدف مبارزه با فساد اداری، نظارت بر تجارت ملی و حل و فصل دعاوی تجار، در تهران و شهرهای دیگر شکل گرفت. این مجلس، به ضرورت زمان، به صورت خودجوش به وجود آمد و در عین حال طبق قانون، نظارت دولتی را نیز دارا بود.[۴۰] در سالهای بعد تقریباً تمامی گروهها و تشکیلات مخفی در ایران بر مبنای سه تفکر عمده در جامعه، یعنی اندیشههای چپ، اندیشههای لیبرالی ـ ناسیونالیسم و تفکر مذهبی شکل گرفتهاند. این سه نوع تفکر نماینده سه جریان فکری عمده در ایران بودند و بر حرکتهای فکری و سیاسی داخل کشور تأثیر فراوانی داشتند.[۴۱]
از سوی دیگر، روند تحزب در ایران را به چهار دوره مشروطیت، دهه ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ دوره ریاست امینی و سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ دوره انقلاب اسلامی تقسیم کردهاند.[۴۲] دوره مشروطیت را میتوان دوره احزاب پارلمانی نامید؛ زیرا وضعیت احزاب به گونهای بود که بیرون از مجلس شورا بازتابی نداشتند. ازجمله احزاب این دوره میتوان به دموکرات عامیون، اجتماعیون اعتدالیون، اتفاق و ترقی اشاره کرد که با روی کار آمدن رضاشاه پهلوی این دوران به پایان رسید.[۴۳] دوره دوم که از شهریور ۱۳۲۰ آغاز شد با ظهور دهها حزب همراه بود که اغلب آنها (به غیر از حزب توده) فاقد تشکیلات سراسری بودند و وابستگیشان به مؤسسان به قدری بود که پس از رهبران اصلی، فعالیت احزاب رو به افول و پایان میگذاشت. از احزاب این دوران میتوان به حزب ایران، میهن، اراده ملی، آریا، دموکرات، جنگل و عدالت اشاره کرد.[۴۴]
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ایجاد مجدد جو خفقان و استبداد در جامعه، رکود و فروپاشی کامل احزاب را به دنبال داشت.[۴۵] در این دوره محمدرضا پهلوی تلاش کرد با تشکیل احزاب دولتی مانند حزب مردم، میلیون، ایران نوین، کانون مترقی و رستاخیز آنها را در خدمت حکومت خود قرار دهد. با این حال، از پایان دهه سی و آغاز دهه چهل شمسی، تشکلها و احزاب سیاسی ملی و اسلامی، غالباً پنهانی، مبارزات خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کردند که در این میان گروههایی نظیر جبهه ملی ایران و نهضت آزادی به فعالیت علنی پرداختند. پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، هر گروه و حزب سیاسی غیردولتی که تأسیس شد، در مرامنامه و اساسنامه خود بهصراحت خط مشی مبارزاتی را برگزید. از جمله این تشکلها میتوان به هیئتهای مؤتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی، (ببینید: محمدجواد حجتی کرمانی) سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و جمعیت آزادی مردم ایران (جاما) اشاره کرد که البته هیچیک از این حرکتها، نتوانست خدشه قابل توجهی به اقتدار رژیم پهلوی وارد کند.[۴۶]
از سوی دیگر، باید به تشکلهایی که در قالب انجمنهای اسلامی بهویژه در سطح دانشگاههای داخل و خارج کشور شکل گرفته، اشاره کرد که نوعاً با هدف فعالیت فکری و فرهنگی تشکیل شدهاست. این تشکلها در بخشی از تاریخ فعالیت خود در پیوند با امامخمینی نیز بودهاند (ببینید: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا، انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، و انجمنهای اسلامی). از سوی دیگر، امامخمینی در نقد عملکرد رژیم پهلوی، بارها به تلاش و اقدام آن رژیم در راهاندازی احزاب وابسته و دستپرورده خود مانند حزب رستاخیز اشاره کردهاست. ایشان با اشاره به اینکه جایگاه حزب در کشورهای دیگر این است که نخست حزبی پدید میآید و سپس دولتهای حزبی شکل میگیرد، وضع حزب را در رژیم پهلوی برعکس میشمارد؛ زیرا در اینجا نخست دولت و مجلس را بدون دخالتدادن مردم به وجود میآورند و سپس سراغ راهندازی حزب میروند.[۴۷]
احزاب و تشکلها پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی حق آزادی فعالیت احزاب و گروههای سیاسی به رسمیت شناخته شد. با این حال، در آغاز انقلاب، دوره تعارضهای جدیدی بود که از یک سو مناسب حال تحزب و از سوی دیگر، به حال آن زیانآور بود. در این دوره آزادی و یکپارچگی و وحدت ملی، همزمان مورد تقاضای مردم شد و از اینرو تحقق و ایجاد وحدت ملی اجازه تحزب را نمیداد.[۴۸] در آغاز پیروزی شور و هیجان سیاسی، مذهبی و مردمی حاکم بر کشور که موجب گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیز شد، اعلام وجود صدها حزب و گروه در عرصه کشور را به دنبال داشت. در یک پژوهش، نام ۱۸۲ تشکل همراه با تاریخ اعلام موجودیت آنها ذکر شدهاست. شصت مورد از آن تشکلها نام حزب بر خود نهاده بودند و بقیه گروهها از عناوینی مانند اتحاد، اتحادیه، اتفاق، انجمن، جامعه، بنیاد، تشکیلات، جبهه، نهضت، جنبش، سازمان، فرقه، گروه، جمعیت، هیئت، کانون، کمیته و نیرو استفاده کرده بودند. در چنین دورانی، گروههای سازمانیافتهتر مارکسیستی، التقاطی و مخالف انقلاب و نظام اسلامی، به مخالفت و مبارزه با انقلاب پرداختند. اوج فعالیت این گروهها و احزاب، از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۶۰ بود.[۴۹]
با تثبیت جمهوری اسلامی ایران بهتدریج فعالیت گروههای معاند نظام برچیده شد یا مرکزیت خود را به خارج از ایران منتقل کردند. در این دوره، تشکلهای سیاسی طرفدار نظام نیز که سرآمد آنها حزب جمهوری اسلامی بود، به وجود آمدند.[۵۰] این حزب نخستین حزبی بود که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشکیل شد و نقش برجستهای در جریانهای سیاسی داشت و امامخمینی با تأیید مؤسسان آن، همراهی خود را با این حزب نشان داد[۵۱]؛ اما به دنبال بروز اختلافنظرها و برخی عملکردها، سرانجام بنیانگذاران حزب با مشورت امامخمینی در سال ۱۳۶۶، بهطور رسمی این حزب را تعطیل کردند تا در فضای جنگی کشور، مانع شکاف و تفرقه میان نیروهای انقلابی باشد[۵۲] (ببینید: حزب جمهوری اسلامی). سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز که در پایان سال ۱۳۵۷ از اتحاد هفت گروه مبارز مسلمان به وجود آمده بود، تا حدی به این سرنوشت دچار شد و در سال ۱۳۶۵ با موافقت امامخمینی منحل شد (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی). پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تنها تشکلهای موجود که البته جنبه حزبی هم نداشتند، جامعه روحانیت مبارز تهران و هیئتهای مؤتلفه بودند. در سال ۱۳۶۷ جامعه روحانیت مبارز تهران با انشعاب روبهرو شد و مجمع روحانیون مبارز تهران حاصل این انشقاق بود (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران و مجمع روحانیون مبارز تهران). در دوره جمهوری اسلامی در کنار تشکلها و احزاب سیاسی باید از ایجاد تشکلهای دینی (هیئتهای مذهبی و انجمنهای اسلامی)، صنفی، انجمنهای علمی و اجتماعی نیز نام برد.
نگاه مشروط امامخمینی
امامخمینی با تقسیمبندی حزب به دو نوع الهی و غیر الهی، تشکل و تحزب را در عرصه جامعه سیاسی میپذیرفت؛ اما در عین حال، ملاک خوب یا بدبودن حزب را ایده و هدف آن حزب قرار میداد.[۵۳] به علت اینکه در اندیشه سیاسی ایشان محور اسلام است، تنها در این فضاست که موضوع تشکل و تحزب نیز قابل بررسی است[۵۴]؛ چنانکه ایشان در آغاز نهضت، به تشکلهایی که بر مبنای غیر دینی حرکت میکردند هشدار میداد یا باید حرکت خود را تغییر دهند و در حرکت عمومی دینی شرکت کنند یا نباید در رهبری سیاسی جامعه نقشی داشته باشند.[۵۵]
تشکل سیاسی از نظر امامخمینی از اجتماع و گردهمایی مردمی است که علاوه بر برخورداری از یک رهبری مورد اعتماد و امین، دارای شعارها، آرمانها و اهدافی هستند و در راستای نیازها و خواستهای عموم مردم حرکت میکنند و دوام و ثبات نیز دارند.[۵۶] ایشان خود با ابراز امیدواری برای تشکیل یک حزب عمومی شامل مسلمان و غیر مسلمان در سراسر دنیا به نام حزب مستضعفان، این حزب را همان حزبالله که تحقق اراده الهی (وارثشدن مستضعفان بر زمین) را بر عهده دارد، میدانست و معتقد بود عضویت همه مستضعفان جهان در این حزب، میتواند به حل مشکلات ملتهای مستضعف کمک کند.[۵۷] ایشان در عین حال تأکید میکرد طرح حزب جهانی مستضعفان، به هیچوجه محدودکننده فعالیت احزاب دیگر نیست و در صورت تشکیل چنین حزبی، دیگر احزاب نیز در فعالیت خود آزاد خواهند بود[۵۸] (ببینید: مستضعفان و حزب الله).
برخی رویکرد امامخمینی به پدیده تحزب را بهطور کلی با توجه به شرایط زمانی این پدیده، در پنج مرحله بررسی کردهاند.[۵۹]
- در مرحله نخست یعنی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ایشان به دلیل وابستگی نوع احزاب سیاسی به بیگانگان یا فرمایشیبودن و آزادنبودن، آنها را عامل پراکندگی در جامعه و راهی برای نفوذ بیگانگان میدید و از اینرو بهطور کلی با فعالیت احزاب سیاسی موجود و تحزب مخالفت میکرد و فعالیت آنها را فتنهانگیز میدانست[۶۰]؛
- در مرحله دوم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، بر فعالیت احزاب مردمی و تأمینکننده منافع مردم، صحه گذاشت و فعالیت آنها (حتی احزاب غیر مسلمان) را مشروط به مضرنبودن برای مصالح عمومی، آزاد اعلام کرد.[۶۱] در این راستا میتوان به همراهی ایشان با تشکیل حزب جمهوری اسلامی اشاره کرد که با هدف نیاز به یک تشکل منسجم در برابر مسائل و مشکلات آغاز انقلاب، لزوم وحدت میان نیروهای آگاه و مؤمن، تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای اداره کشور، خنثیکردن توطئه گروهکها و دشمن خارجی شکل گرفت. این حزب در سالهای حضور در عرصه سیاست، با کسب رهنمودهایی از امامخمینی سیاستهای خود را دنبال میکرد.[۶۲]
- مرحله سوم سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که ایشان با مشاهده پراکندگی و اختلافات احزاب سیاسی و بیم بهخطرافتادن اصل نظام نوپای اسلامی، خواستار اتحاد گروههای سیاسی شد[۶۳] که البته چندان نتیجهبخش نبود.[۶۴]
- مرحله چهارم، در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷، فعالیت گسترده احزاب و نیز اقدام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق و دیگران، که جامعه را دچار التهاب، اختلاف و چنددستگی کرد، امامخمینی را بر آن داشت که با فعالیت احزاب معاند نظام مخالفت کند[۶۵]؛ گرچه این برخورد به معنای ممنوعیت فعالیت همه احزاب بهطور مطلق نبود، اما به مرور فعالیت احزاب در این دوره در ایران محدود شد.[۶۶]
- مرحله پنجم با پایانیافتن جنگ تحمیلی و تثبیت نظام آغاز شد. در این دوره که فضا برای فعالیت احزاب مهیا شد، امامخمینی نیز با فعالیت گروههای مختلف مخالفتی نداشت؛ چنانکه ایشان با انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران و تشکیل مجمع روحانیون مبارز تهران موافقت کرد.[۶۷] با این انشعاب، فضای سیاسی کشور بازتر شد و دیدگاههای متفاوت، مجال بروز در عرصه سیاسی کشور یافتند.[۶۸]
احزاب سیاسی مطلوب و منحرف
احزاب و تشکلهای سیاسی در نظامهای کارآمد، نقش قابل توجهی ایفا میکنند؛ اما در عین حال، تعیین جایگاه صحیح احزاب و تشکلهای سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. یک حزب و تشکل سیاسی با کارکرد درست، میتواند تعالی یک جامعه و نظام سیاسی را فراهم آورد و به همان نسبت در صورتی که از جایگاه درست و حوزه کارکرد صحیح خود خارج شود، صدمات و خسارات گستردهای را ایجاد کند و منافع جامعه را به خطر اندازد.[۶۹] امامخمینی که قائل به وجود دو حزب الهی و غیر الهی، از آغاز عالم هستی تاکنون بود، حزب الهی را متعلق به الله و در حرکت به سوی خداوند میدانست و در برابر معتقد بود حزب غیر الهی به شیطان تعلق دارد.[۷۰] بر این اساس بهطور کلی میتوان تشکلهای سیاسی در گفتمان امامخمینی را به دو نوع خوب و بد (مطلوب یا ایدهآل و غیر مطلوب یا منحرف) دستهبندی کرد.[۷۱] ایشان برای تشکلهای مطلوب، نامهایی چون حزبالله، حزب اسلام، حزب ملت مسلمان ایران و حزب مستضعفان و برای تشکلهای منحرف، عناوینی مانند حزب غیر الهی و حزب شیطان برگزید[۷۲] (ببینید: حزبالله).
مهمترین معیار شناخت خصوصیات تشکلهای سیاسی مطلوب یا منحرف از دیدگاه امامخمینی، هدف آنان و قرارداشتن در مسیر اسلام و دستورهای الهی بود.[۷۳] تقسیم احزاب کلی به دو دسته الهی و شیطانی نیز با توجه به نوع عملکرد و اهداف این احزاب صورت گرفتهاست.[۷۴] امامخمینی یکی از ویژگیهای مناسب و ضروری تشکلهای سیاسی مطلوب را وحدت و انسجام میدانست که موجب مصونماندن آن تشکل از آسیب خواهد شد.[۷۵] علاوه بر این، دارابودن روحیه اسلامی، خدمت به مردم و مفیدبودن برای کشور، ترمیم نابسامانیها،[۷۶] داشتن بینش سیاسی و در نظر گرفتن مصالح کشور،[۷۷] برخورداری از رهبری امین و آرمانی منطبق با خواستههای مردم، نداشتن سوابق مشکوک و شناخت صحیح از هویت جامعه ایرانی، تقوا، صداقت و راستی در عمل و پایداری در راه عقیده[۷۸] را ازجمله ویژگیهای تشکل سیاسی مطلوب بهشمار میآورد. ایشان مهمترین خصوصیت تشکل سیاسی مطلوب را در مسیر ملت بودن میدانست و نشانه آن را پذیرش بیکموکاست جمهوری اسلامی برمیشمرد.[۷۹]
امامخمینی ویژگیهای احزاب و تشکیلات سیاسی منحرف را مواردی چون مضربودن به حال مملکت، طراحیشده به دست بیگانگان و دستنشاندگی آنان میدانست و معتقد بود تشکیل احزاب سیاسی در ایران از آغاز طرح استعمار بودهاست.[۸۰] ایشان قرارگرفتن در برابر نهضت و اسلام،[۸۱] تلاش در تضعیف یکدیگر و کشور، به دلیل نداشتن بینش سیاسی،[۸۲] خیانت به مملکت و عامل بیگانه بودن،[۸۳] تعهد نداشتن به اسلام و جمهوری اسلامی،[۸۴] مخالفت با مصالح مملکت،[۸۵] توطئه علیه کشور،[۸۶] مخالفت با اسلام،[۸۷] قانون اساسی[۸۸] و روحانیت،[۸۹] اهانت به مراجع،[۹۰] فعالیت علیه انقلاب،[۹۱] سوء استفاده از آزادی،[۹۲] سوء استفاده از جوانان[۹۳] و قدرتطلبی و طرفداری از ابرقدرتها[۹۴] را از دیگر ویژگیهای تشکیلات سیاسی منحرف میدانست و با مقایسه قلم زهرآگین عوامل تشکلهای ضدانقلاب با سرنیزه مخالفان اسلام در زمان پهلوی، مقصد و هدف هر دو را حذف اسلام از جامعه میخواند.[۹۵]
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۳/۱۶۴؛ دهخدا، لغتنامه، ۶/۷۸۲۳.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۳.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۴۰۷.
- ↑ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۳۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۴/۵۹۱۴؛ میرزایی، فرهنگ اصطلاحات معاصر عربی ـ فارسی، ۱۸۰.
- ↑ قیصری و فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امامخمینی، ۱۲۲.
- ↑ مؤسسه انتشاراتی، ۲۷–۲۸.
- ↑ آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ۳۶.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۵.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۲–۳۴۷.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۹.
- ↑ آل عمران، ۱۳.
- ↑ توبه، ۱۲۲.
- ↑ آل عمران، ۱۰۴.
- ↑ مجادله، ۲۲.
- ↑ ← ثقفی، تحزب و احزاب در مبانی فرهنگ اسلامی، ۳/۱۷–۱۸.
- ↑ مجادله، ۲۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۸۳.
- ↑ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲/۳۸۷.
- ↑ مائده، ۵۶؛ مجادله، ۲۲.
- ↑ فاطر، ۶؛ مجادله، ۱۹.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۴۵.
- ↑ ایزدپناه، اصول سیاستها و احزاب، ۱۲۳.
- ↑ آل عمران، ۱۰۴.
- ↑ شوری، ۳۸.
- ↑ ← سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۸۳ و ۹۲؛ دانشپژوهان، ۶۴.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۱۰۰.
- ↑ سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ۹۲.
- ↑ نقیبزاده، سیاست و حکومت در اروپا، ۹۹.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۳۲.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۳۳.
- ↑ نقیبزاده، سیاست و حکومت در اروپا، ۱۴۷–۱۴۸.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۴۵۴–۴۵۵.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ بهروزان، هند، ۲۳۹؛ رفیعی، ۱۷۸–۱۷۹.
- ↑ ← عالم، بنیادهای علم سیاست، ۳۵۲–۳۵۶.
- ↑ نقیبزاده، شیعه و منازعات سیاسی، ۱۷۸و ۱۸۱.
- ↑ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۱۱۹–۱۲۲.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۱.
- ↑ ← اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دوره قاجاریه، ۱۰۷–۱۱۰؛ ترابی، از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران، ۶۰–۶۴.
- ↑ ← جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ۲۰–۲۱.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۲.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۳.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۶.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۶–۱۳۸؛ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۱۴۰–۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۵–۳۸۶.
- ↑ نقیبزاده، حزب سیاسی، ۱۸۴.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۴۳.
- ↑ اخوان کاظمی، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، ۱۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۰۰ و ۲۰/۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۷۵–۲۷۶؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۱ و ۱۹۳.
- ↑ قیصری و فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امامخمینی، ۱۴۳.
- ↑ بادامچیان، تحزب و تشکل از دیدگاه علمی و تاریخی، ۳۱–۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰–۲۸۱ و ۳۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۳۹.
- ↑ ← محبی، دیدگاه امامخمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۶۳ و ۱۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۴–۳۸۵؛ ۳/۷۲؛ ۴/۲۳۵ و ۵/۲۷۴–۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳، ۱۶۰، ۲۶۶، ۴۳۲ و ۵/۱۳۹.
- ↑ ←امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۷۸ و ۵۰۹.
- ↑ محبی، دیدگاه امامخمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۲.
- ↑ محبی، دیدگاه امامخمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۶۴ و ۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶–۲۸.
- ↑ محبی، دیدگاه امامخمینی دربارهٔ حزب و تحزب، ۱۷۲.
- ↑ ظهیری، رفتارشناسی سیاسی مطلوب در جامعه دینی، ۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۱ و ۱۹۳–۱۹۴.
- ↑ قیصری و فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امامخمینی، ۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۳۸؛ ۹/۲۸۰ و ۱۷/۱۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۳–۱۹۴.
- ↑ اکبری، مواضع سیاسی امامخمینی، ۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۵۵–۴۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۹–۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۰۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آقابخشی، علی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
- ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، تهران، توس، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
- اخوان کاظمی، بهرام، علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- اسماعیلی، خیرالله، حزب جمهوری اسلامی، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- اشرف، احمد، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دوره قاجاریه، تهران، زمینه، چاپ اول، ۱۳۵۹ش.
- اکبری، محمدرضا، مواضع سیاسی امامخمینی، اصفهان، پیام عترت، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- ایزدپناه، عباس، اصول سیاستها و احزاب، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- بادامچیان، اسدالله، تحزب و تشکل از دیدگاه علمی و تاریخی، نشر اندیشه ناب، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- بهروزان، گیلهگل، هند، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ترابی فارسانی، سهیلا، از مجلس وکلای تجار تا اتاق ایران، تهران، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- ثقفی، محمد، تحزب و احزاب در مبانی فرهنگ اسلامی، مجموعه مقالات تحزب و توسعه سیاسی، کتاب سوم: اسلام و تحزب، تهران، دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی وزارت کشور، انتشارات همشهری، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- جاسبی، عبدالله، تشکل فراگیر، مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی ـ مرکز انتشارات علمی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳ش.
- دانشپژوهان، مجله، مبانی تحزب و نگاهی به احزاب در قوانین و جامعه ایران، شماره ۶، ۱۳۸۳ش.
- دهخدا، لغتنامه، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رفیعی، رفیع، برزیل، تهران، وزارت امور خارجه چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- سجادی، سیدعبدالقیوم، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، پژوهشکده اندیشه سیاسی اسلام، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- ظهیری، سیدمجید، رفتارشناسی سیاسی مطلوب در جامعه دینی، مجله پژوهشهای اجتماعی اسلامی، شماره ۷۷–۷۸، ۱۳۸۸ش.
- عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- قیصری، نوراله و سیدجلالالدین فاطمی، تشکلهای سیاسی در گفتمان سیاسی امامخمینی، مجله اندیشه سیاسی در اسلام، شماره ۱، ۱۳۹۳ش.
- محبی، رضا، دیدگاه امامخمینی دربارهٔ حزب و تحزب، مجله مطالعات افکار عمومی، شماره ۱۳، ۱۳۹۴ش.
- مؤسسه انتشاراتی امامعصر (ع)، قالب تشکل و تشکل غالب، درسنامه تشکل اسلامی، قم، مرکز فرهنگی تبلیغی آیندهسازان، چاپ دوم، ۱۳۹۲ش.
- میرزایی، نجفعلی، فرهنگ اصطلاحات معاصر عربی ـ فارسی، قم، دارالاعتصام، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- نقیبزاده، احمد، حزب سیاسی و عملکرد آن در جوامع امروز، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- نقیبزاده، سیاست و حکومت در اروپا (انگلستان، فرانسه، آلمان و ایتالیا)، تهران، سمت، چاپ هفتم، ۱۳۸۸ش.
- نقیبزاده، شیعه و منازعات سیاسی در خاورمیانه، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره ۴۷، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- پروینسادات قوامی، «حزب و تشکل»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۱۵.