غلامرضا گلسرخی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
| تاریخ شهادت      =
| تاریخ شهادت      =
| محل شهادت        =
| محل شهادت        =
| محل دفن          =حرم حضرت معصومه(س)
| محل دفن          =[[حرم حضرت معصومه(س)]]
| خویشاوندان سرشناس =
| خویشاوندان سرشناس =
| استادان          =
| استادان          = جعفر صبوری قمی، [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]]، میرزا محمد مجاهدی تبریزی، [[سیدصدرالدین صدر]]، [[سیدحسین بروجردی]]، [[امام‌خمینی]]، سیدمحمد محقق داماد، [[سیدعلی فانی]] و...
| شاگردان          =
| شاگردان          =
| محل تحصیل        =
| محل تحصیل        =[[کاشان]] و [[قم]]
| اجازه روایت از    =
| اجازه روایت از    =
| اجازه اجتهاد از  =
| اجازه اجتهاد از  =
| اجازه روایت به    =
| اجازه روایت به    =
| اجازه اجتهاد به  =
| اجازه اجتهاد به  =
| تالیفات          =
| تالیفات          =بازیگران قرون، مردآفرینان، مبارزه‌ای در قالب صلح، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا، ره‌آورد سقز و...
| سایر              =
| سایر              =
| سیاسی            =
| سیاسی            =همکاری با فدائیان اسلام، مبارزه با [[رژیم پهلوی]]، حمایت از [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت امام‌خمینی]]، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو و نمایندگی [[حسینعلی منتظری]] در هند
| اجتماعی          =
| اجتماعی          =اه‌اندازی هیئت بنی‌الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر و حضور در جبهه‌های [[جنگ عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی]]
| امضا              =
| امضا              =
| وبگاه رسمی        =
| وبگاه رسمی        =
خط ۳۲: خط ۳۲:
'''غلامرضا گلسرخی'''، از شاگردان [[درس خارج امام‌خمینی]].  
'''غلامرضا گلسرخی'''، از شاگردان [[درس خارج امام‌خمینی]].  
==تولد و تحصیل==
==تولد و تحصیل==
غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که [[محمد خالصی‌زاده]] توسط [[رضا پهلوی|رضاشاه]] به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به [[حوزه علمیه قم]] رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]]، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و [[سیدصدرالدین صدر]] به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول [[سیدحسین بروجردی|سید حسین طباطبایی بروجردی]]، [[امام‌خمینی]]، سیدمحمد محقق داماد و [[سیدعلی فانی]] شرکت جست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> او در درس خارج [[امام‌خمینی]] در [[مسجد سلماسی]] حضور می‌یافت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> و از [[شاگردان امام‌خمینی]] محسوب می‌شد.<ref>شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، ج۲، ص۵۰.</ref> بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام‌خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد.<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳.</ref>
غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که [[محمد خالصی‌زاده]] توسط [[رضا پهلوی|رضاشاه]] به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به [[حوزه علمیه قم]] رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]]، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و [[سیدصدرالدین صدر]] به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول [[سیدحسین بروجردی|سید حسین طباطبایی بروجردی]]، [[امام‌خمینی]]، سیدمحمد محقق داماد و [[سیدعلی فانی]] شرکت جست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> او در درس خارج [[امام‌خمینی]] در [[مسجد سلماسی]] حضور می‌یافت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> و از [[شاگردان امام‌خمینی]] محسوب می‌شد.<ref>شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، ج۲، ص۵۰.</ref> بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ش در درس امام‌خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳.</ref>
== فعالیت سیاسی و مبارزاتی قبل از انقلاب اسلامی==
== فعالیت سیاسی و مبارزاتی قبل از انقلاب اسلامی==
وی در دوران تحصیل در قم، با [[سیدمجتبی نواب صفوی]] رهبر [[جمعیت فدائیان اسلام]] آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد.<ref>کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۲۸۸-۲۹۱.</ref> او به گفته هم‌حجره‌اش [[علی‌اکبر مسعودی خمینی]] «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود»<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۶۹.</ref> در جریان قتل [[برجیس]]، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی بر اثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد.<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref> زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶.</ref> و شهریه‌اش هم قطع گردید.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶؛ کرباسچی،  تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۳۲۳.</ref> او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه [[حکومت پهلوی]] ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به [[ساواک]] احضار گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref>
وی در دوران تحصیل در قم، با [[سیدمجتبی نواب صفوی]] رهبر [[جمعیت فدائیان اسلام]] آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد.<ref>کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۲۸۸-۲۹۱.</ref> او به گفته هم‌حجره‌اش [[علی‌اکبر مسعودی خمینی]] «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود»<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۶۹.</ref> در جریان قتل [[برجیس]]، پزشک [[بهائیت|بهایی]] مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی بر اثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد.<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref> زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶.</ref> و شهریه‌اش هم قطع گردید.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶؛ کرباسچی،  تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۳۲۳.</ref> او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه [[حکومت پهلوی]] ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به [[ساواک]] احضار گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref>


غلامرضا گلسرخی از استادان [[دارالتبلیغ اسلامی]] در [[قم]]<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶.</ref> و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت.<ref>شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴.</ref> او پس از [[دستگیری امام‌خمینی|بازداشت امام‌خمینی]] و [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت [[حوزه علمیه نجف]] در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: <blockquote>«... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند».<ref>حجتی کرمانی، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی»، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۷-۷۹.</ref> </blockquote>سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸.</ref> این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۶، ص۱۹.</ref> در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۱، ص۴۸.</ref> او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با [[سیدهادی خسروشاهی]]، [[رضا گلسرخی]] و [[علی حجتی کرمانی]] منتشر می‌کرد.<ref>سلیمانی آشتیانی، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ص۱۳۴.</ref>
غلامرضا گلسرخی از استادان [[دارالتبلیغ اسلامی]] در [[قم]]<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶.</ref> و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت.<ref>شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴.</ref> او پس از [[دستگیری امام‌خمینی|بازداشت امام‌خمینی]] و [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت [[حوزه علمیه نجف]] در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: <blockquote>«... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند».<ref>حجتی کرمانی، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی»، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۷-۷۹.</ref> </blockquote>سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸.</ref> این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۶، ص۱۹.</ref> در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۱، ص۴۸.</ref> او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با [[سیدهادی خسروشاهی]]، [[رضا گلسرخی]] و [[علی حجتی کرمانی]] منتشر می‌کرد.<ref>سلیمانی آشتیانی، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ص۱۳۴.</ref>
خط ۴۰: خط ۴۰:
غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به [[پاکستان]] سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانبداری از امام‌خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت [[آیت‌الله شریعتمداری]] بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد.<ref>سلیمانی آشتیانی، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ص۱۳۴.</ref> در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸.</ref> دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت [[سیدمصطفی خمینی]] در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام‌خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند.<ref>خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، ص۱۵۱.</ref>
غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به [[پاکستان]] سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانبداری از امام‌خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت [[آیت‌الله شریعتمداری]] بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد.<ref>سلیمانی آشتیانی، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ص۱۳۴.</ref> در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸.</ref> دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت [[سیدمصطفی خمینی]] در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام‌خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند.<ref>خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، ص۱۵۱.</ref>


گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی [[حسینیه اعظم اهواز]] بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.<ref>انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک.، ج۸، ص۳۹۹.</ref> پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱.</ref> سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد.<ref>انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج۱۸، ص۳۸۵.</ref> گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام‌خمینی نامیده شد.<ref>آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷.</ref> وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف [[سیدمحمدکاظم شریعتمداری]] و همراه با هیئت [[مهدی بازرگان]] به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند.<ref>روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳.</ref>
گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی [[حسینیه اعظم اهواز]] بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.<ref>انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک.، ج۸، ص۳۹۹.</ref> پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱.</ref> سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد.<ref>انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج۱۸، ص۳۸۵.</ref> گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام‌خمینی نامیده شد.<ref>آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷.</ref> وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف [[سیدکاظم شریعتمداری]] و همراه با هیئت [[مهدی بازرگان]] به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند.<ref>روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳.</ref>
==فعالیت‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی==
==فعالیت‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی==
گلسرخی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد <ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۲-۸۳.</ref> سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی [[حسینعلی منتظری]] در هند را هم بر عهده گرفت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> او در دوران [[جنگ عراق علیه ایران|دفاع مقدس]] نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی [[قائم‌مقام رهبری]] را عهده‌دار شد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۵-۸۶.</ref>  
گلسرخی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد <ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۲-۸۳.</ref> سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی [[حسینعلی منتظری]] در هند را هم بر عهده گرفت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> او در دوران [[جنگ عراق علیه ایران|دفاع مقدس]] نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی [[قائم‌مقام رهبری]] را عهده‌دار شد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۵-۸۶.</ref>  
 
===فعالیت اجتماعی و فرهنگی===
گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۴.</ref> راه‌اندازی هیئت بنی الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۷.</ref>
گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۴.</ref> راه‌اندازی هیئت بنی‌الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۷.</ref>
==درگذشت==
==درگذشت==
غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ بر اثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی [[حرم حضرت معصومه(س)|حرم حضرت فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref>
غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ بر اثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی [[حرم حضرت معصومه(س)|حرم حضرت فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref>

نسخهٔ ‏۱۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۹

غلامرضا گلسرخی
غلامرضا گلسرخی.jpg
اطلاعات فردی
تاریخ تولد۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش
زادگاهکاشان
تاریخ وفات۲۲ مهر ۱۳۶۹
محل دفنحرم حضرت معصومه(س)
اطلاعات علمی
استادانجعفر صبوری قمی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی، سیدصدرالدین صدر، سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمد محقق داماد، سیدعلی فانی و...
محل تحصیلکاشان و قم
تألیفاتبازیگران قرون، مردآفرینان، مبارزه‌ای در قالب صلح، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا، ره‌آورد سقز و...
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسیهمکاری با فدائیان اسلام، مبارزه با رژیم پهلوی، حمایت از نهضت امام‌خمینی، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو و نمایندگی حسینعلی منتظری در هند
اجتماعیاه‌اندازی هیئت بنی‌الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر و حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی


غلامرضا گلسرخی، از شاگردان درس خارج امام‌خمینی.

تولد و تحصیل

غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصی‌زاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و سیدصدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول سید حسین طباطبایی بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمد محقق داماد و سیدعلی فانی شرکت جست.[۱] او در درس خارج امام‌خمینی در مسجد سلماسی حضور می‌یافت.[۲] و از شاگردان امام‌خمینی محسوب می‌شد.[۳] بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ش در درس امام‌خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود.[۴] ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد.[۵]

فعالیت سیاسی و مبارزاتی قبل از انقلاب اسلامی

وی در دوران تحصیل در قم، با سیدمجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست.[۶] و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد.[۷] او به گفته هم‌حجره‌اش علی‌اکبر مسعودی خمینی «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود»[۸] در جریان قتل برجیس، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی بر اثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد.[۹] زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد.[۱۰] به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد.[۱۱] و شهریه‌اش هم قطع گردید.[۱۲] او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود.[۱۳] پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به ساواک احضار گردید.[۱۴]

غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم[۱۵] و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت.[۱۶] او پس از بازداشت امام‌خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است:

«... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند».[۱۷]

سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود.[۱۸] این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد.[۱۹] در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد.[۲۰] ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد.[۲۱] در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت.[۲۲] او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سیدهادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر می‌کرد.[۲۳]

غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به پاکستان سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانبداری از امام‌خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیت‌الله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد.[۲۴] در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان.[۲۵] دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد.[۲۶] در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت سیدمصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام‌خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند.[۲۷]

گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی حسینیه اعظم اهواز بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.[۲۸] پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند.[۲۹] سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد.[۳۰] گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام‌خمینی نامیده شد.[۳۱] وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف سیدکاظم شریعتمداری و همراه با هیئت مهدی بازرگان به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند.[۳۲]

فعالیت‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

گلسرخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد [۳۳] سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی حسینعلی منتظری در هند را هم بر عهده گرفت.[۳۴] او در دوران دفاع مقدس نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی قائم‌مقام رهبری را عهده‌دار شد.[۳۵]

فعالیت اجتماعی و فرهنگی

گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست.[۳۶] راه‌اندازی هیئت بنی‌الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود.[۳۷]

درگذشت

غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ بر اثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی حرم حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۳۸]

پانویس

  1. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.
  2. رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.
  3. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، ج۲، ص۵۰.
  4. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.
  5. امام‌خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳.
  6. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.
  7. کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۲۸۸-۲۹۱.
  8. خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۶۹.
  9. خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۲۹۶-۲۹۷.
  10. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.
  11. «ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶.
  12. «ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶؛ کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۳۲۳.
  13. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.
  14. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.
  15. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶.
  16. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴.
  17. حجتی کرمانی، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی»، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۷-۷۹.
  18. اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸.
  19. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.
  20. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.
  21. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۶، ص۱۹.
  22. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۱، ص۴۸.
  23. سلیمانی آشتیانی، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ص۱۳۴.
  24. سلیمانی آشتیانی، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ص۱۳۴.
  25. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸.
  26. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.
  27. خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، ص۱۵۱.
  28. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک.، ج۸، ص۳۹۹.
  29. اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱.
  30. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج۱۸، ص۳۸۵.
  31. آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷.
  32. روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳.
  33. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۲-۸۳.
  34. رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.
  35. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۵-۸۶.
  36. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۴.
  37. سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۷.
  38. رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.

منابع

  • حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۵)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • «ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی» (۱۳۶۹)، دوماهنامه آینه پژوهش، سال اول، شماره سوم، مهر و آبان.
  • اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۸، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • حجتی کرمانی، علی (۱۳۶۹)، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی: به مناسبت هفتمین روز درگذشت جانگداز روحانی مهذب و خدمتگزار، خطیب دانشمند و مجاهد، حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرحوم حاج شیخ غلامرضا گلسرخی(ره)»، روزنامه اطلاعات، سوم آبان.
  • خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی (۱۳۸۱)، تدوین جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • خسروشاهی، سیدهادی (۱۳۹۰)، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • رضوی، سیدحسین اختر (۱۳۹۰)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، دوماهنامه معارف زمزم، سال هشتم، شماره ۳۱، مرداد ـ شهریور.
  • روحانی، سیدحمید (۱۳۵۸)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، قم، دارالفکر ـ دارالعلم.
  • سلمانی آرانی، حبیب (۱۳۸۶)، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ستارگان حرم، ج۲۳، قم، آستانه مقدسه قم، زائر.
  • سلیمانی آشتیانی، مهدی (۱۳۸۶)، «آقا مجتبی محمدی عراقی، پژوهشگر مدبر»، ستارگان حرم، ج۲۲، ق، زائر ـ آستانه مقدسه قم.
  • شریف‌رازی، محمد (۱۳۵۲)، گنجینه دانشمندان، ج۲، تهران، اسلامیه.
  • کرباسچی، غلامرضا (۱۳۸۰)، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: ملا احمد کروبی (۱۳۷۹)، کتاب ۲۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی (۱۳۸۲)، کتاب ۳۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی (۱۳۹۲)، کتاب ۴۶، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳۱: عالم جاودان شهید استاد شهید مرتضی مطهری (۱۳۸۲)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
  • یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله عبدالرسول قائمی (۱۳۹۳)، کتاب ۵۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.