سیدکاظم شریعتمداری

از ویکی امام خمینی
سیدکاظم شریعتمداری
شریعتمداری.jpg
اطلاعات فردی
نام کاملسیدکاظم شریعتمداری
تاریخ تولدسال ۱۳۲۲ق/ ۱۲۸۳ش
زادگاهمحله امیرخیز تبریز
تاریخ وفاتروز پنجشنبه ۱۷/۱/۱۳۶۵
محل دفنقبرستان ابوحسین قم
شهر وفاتبیمارستان مهرداد تهران
اطلاعات علمی
استادانعبدالکریم حائری یزدی
محل تحصیلتبریز، قم، نجف
اجازه اجتهاد ازعبدالکریم حائری یزدی، آقاضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی،
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعیاستاد حوزه علمیه، مرجع تقلید و بنیان‌گذار دارالتبلیغ اسلامی


سیدکاظم شریعتمداری، استاد حوزه علمیه، مرجع تقلید و بنیان‌گذار دارالتبلیغ اسلامی.

سیدکاظم شریعتمداری در سال ۱۲۸۳ در تبریز به دنیا آمد. مقدمات و سطح علوم حوزوی را در تبریز به پایان رساند و در سال ۱۳۰۳ روانه حوزه علمیه قم شد. وی در ادامه، در دو مرحله به حوزه علمیه نجف رفت و از دروس فقه و اصول مدرسان بزرگ وقت بهره برد و سال ۱۳۱۳ به زادگاه خود برگشت و به تدریس فقه و اصول و تفسیر و تبلیغ و ارشاد مردم اهتمام گذاشت.

شریعتمداری که از موقعیت علمی خوبی برخوردار بود، سال ۱۳۲۹ به درخواست گروهی از فضلای تبریزی، مقیم قم شد و به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال ورزید و از مدرسان و مجتهدان مورد اعتماد سیدحسین بروجردی قرار گرفت. او پس از درگذشت بروجردی به مرجعیت رسید و علاوه بر تدریس چند مرکز دینی و فرهنگی نیز راه­‌اندارای کرد.

شریعتمداری در آغاز، با نهضت روحانیون و مبارزات امام‌­خمینی همراه بود و حمله به مدرسه فیضه را محکوم، برای حمایت و دفاع از امام­‌خمینی به تهران رفت و بر مرجعیت ایشان تاکید کرد اما با همه همراهی­‌ها، نگاه متفاوتی به مسائل داشت و در آستانه پیروزی، به‌ویژه در باره تغییر رژیم سیاسی، اختلافات را آشکار کرد.

تعارض­‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر شد و حزب خلق مسلمان مورد حمایت او، در برابر نظرات امام­‌خمینی و یاران او عمل می‌­کرد و آشوب‌­هایی در تبریز و قم پدید آورد. ارتباط شریعتمداری با کودتا علیه امام‌­خمینی و نظام جمهوری اسلامی نیز اوج این تعارضات را نشان داد.

شریعتمداری در سال ۱۳۶۵ درگذشت و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.

معرفی

سیدکاظم شریعتمداری سال ۱۳۲۲ق/ ۱۲۸۳ش در محله امیرخیز تبریز متولد شد. جدّ او سیدمحمد از عالمان مورد احترام شهر بروجرد بود که در سال ۱۲۷۰ق به تبریز هجرت کرد و در این شهر ازدواج کرد و ماندگار شد.[۱] سیدحسن پدر سیدکاظم، از روحانیان تبریز به‌شمار می‌رفت و در سال ۱۳۳۲ق در تبریز از دنیا رفت.[۲]

شریعتمداری مقدمات علوم اسلامی و دوره سطح را در حوزه علمیه تبریز به پایان رساند و دو سال درس خارج فقه و اصول را نزد میرزاابوالحسن انگجی و میرزاصادق تبریزی گذراند.[۳] او در سال ۱۳۴۳ق/ ۱۳۰۳ش برای ادامه تحصیل به قم رفت و در درس خارج عبدالکریم حائری یزدی حاضر شد و گفته شده علم هیئت، اسطرلاب و فلسفه را نزد میرزاعلی‌اکبر حکمی یزدی فرا گرفت.[۴] وی طی ده سال اقامت در قم، برای مدتی در دو مرحله به نجف رفت و در درس خارج فقه و اصول آقاضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی، محمدحسین اصفهانی و میرزامحمدحسین نایینی شرکت کرد و از سه تن از استادان خود، عراقی، حائری و اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت.[۵]

شریعتمداری در سال ۱۳۱۳ به زادگاه خود بازگشت و همراه تدریس فقه و اصول و تفسیر قرآن در حوزه علمیه تبریز به تبلیغ و ارشاد مردم پرداخت.[۶] در ۱۵ آذر سال ۱۳۲۴ که فرقه دموکرات به سرکردگی جعفر پیشه‌وری منطقه آذربایجان را تصرف و اعلام خودمختاری کرده بود، وی در کنار دیگر عالمان بزرگ شهر به مخالفت با آنان برخاست.[۷] وی در همان روزها در آغاز دی همراه با خانواده برای زیارت عتبات به عراق رفت و پس از بازگشت در ۲۴ تیر ۱۳۲۵ که هنوز کمونیست‌ها در آذربایجان حکومت می‌کردند، به تبریز رفت و با استقبال مردم و علمای شهر روبه‌رو شد.[۸]

پس از ختم غائله پیشه‌وری و آزادسازی آذربایجان، در ششم خرداد سال ۱۳۲۶ محمدرضا پهلوی به منظور بازدید از مناطق آزادشده وارد شهر تبریز شد. شریعتمداری بر خلاف دیگر عالمان بزرگ تبریز همچون میرزافتاح شهیدی، مرتضی خسروشاهی و میرزامحمود دوزدوزانی که در برابر رژیم پهلوی موضع منفی داشتند،[۹] در مدرسه طالبیه حاضر شد و در آنجا با پهلوی دیدار کرد و ورود او را به شهر تبریز خوش‌آمد گفت.[۱۰] وی در دوران اقامت در تبریز در مسجد «خاله اوغلی» نماز جماعت برپا می‌کرد و مدیریت مدرسه طالبیه را نیز بر عهده داشت.[۱۱]

شریعتمداری که از موقعیت علمی خوبی برخوردار بود، در سال ۱۳۲۹ به درخواست گروهی از فاضلان تبریزیِ مقیم حوزه علمیه قم، به آن شهر رفت و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.[۱۲] برخی از گزارش‌های سازمان اطلاعات و امنیت کشور رژیم پهلوی (ساواک) در این دوره، از شریعتمداری به عنوان عالمی علاقه‌مند به فعالیت‌های اجتماعی نام برده‌است که علیه رشد کمونیسم در جامعه فعالیت منطقی و تبلیغاتی دارد و به دستگاه حاکمه کشور نیز اعتقادی نیز ندارد.[۱۳] او که به گزارش ساواک در سال ۱۳۳۵، حدود سیصد شاگرد در درس خارج داشت،[۱۴] یکی از مدرسان و مجتهدان مورد اعتماد مرجع تقلید وقت سیدحسین بروجردی بود[۱۵] که پس از رحلت ایشان در سال ۱۳۴۰ به مرجعیت رسید. مقلدان وی بیشتر از اهالی تهران و آذربایجان بودند. او علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول و تربیت شاگردان، چند مرکز دینی و فرهنگی نیز راه‌اندازی کرد.[۱۶]

شریعتمداری معتقد بود روحانیان و افراد متدین باید در انتخابات مجلس شورای ملی نامزد شوند و با رأی مردم، کرسی‌های مجلس را به دست گیرند تا اهرم فشار بر دولت و ناظر بر اجرای درست قانون اساسی باشند؛ به همین سبب در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی با پیشنهاد و حمایت وی، چند تن از روحانیان تبریز مانند سیدمرتضی خلخالی، سیدابراهیم میلانی، سیدمرتضی شبستری و سیدمحمدعلی انگجی در انتخابات شرکت کردند و با کسب اکثریت آرا به مجلس شورای ملی راه یافتند و در طول دوره نمایندگی نیز از وی رهنمود می‌گرفتند.[۱۷]

همراهی با نهضت اسلامی

شریعتمداری در آغاز نهضت اسلامی همراه امام‌خمینی و دیگر مراجع، موضع درستی در برابر رژیم پهلوی در پیش گرفت. او در ماجرای تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی دو تلگرام به محمدرضا پهلوی و سه تلگرام به اسدالله علم نخست‌وزیر وقت فرستاد و در آن بر غیرقانونی و غیرشرعی‌بودن بعضی مواد آن تأکید کرد.[۱۸] امام‌خمینی یادآور شده صبح روزی که لغو مصوبه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به علمای قم ابلاغ شد، در خانه شریعتمداری حضور داشته‌است.[۱۹]

همراهی با نهضت اسلامی

در فروردین ۱۳۴۱، ساواک در مذاکره با شریعتمداری تلاش کرد تا از او قول بگیرد اعلامیه دیگری علیه دولت صادر نکند و امام‌خمینی را نیز از این کار منع کند؛ اما او به‌رغم قولی که در آغاز به ساواک داد،[۲۰] در ششم بهمن ۱۳۴۱ که محمدرضا پهلوی انقلاب سفید را به نظرخواهی عمومی گذاشت، طی اعلامیه‌ای، این نظرخواهی را مخالف قانون اساسی، ساختگی و کاری که کوچک‌ترین آزادی در آن نیست شمرد[۲۱]؛ چنان‌که در اعلامیه مشترکی با علمای تراز اول قم ازجمله امام‌خمینی طرح «شرکت زنان در انتخابات‏» را غیرقانونی اعلام کرد.[۲۲] او در اسفند ۱۳۴۱ نیز در دیدار با جمعی از مردم تهران و اعضای جبهه ملی که برای نماز عید فطر و دیدار با علما به قم رفته بودند، علیه اقدامات رژیم و برگزاری رفراندوم با صحنه‌سازی قلابی سخنانی گفت و مردم را به پشتیبانی از علما برای ادامه مبارزه تشویق کرد.[۲۳] وی همچنین همگام با امام‌خمینی، عید نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد.[۲۴]

شریعتمداری در پی فاجعه حمله به مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲، با صدور اعلامیه‌ای، ضمن ابراز انزجار و تنفر از حمله وحشیانه مأموران به طلاب، از اینکه نشریه‌ها و دستگاه‌های دولتی واقعیت‌ها را کتمان و مردم را اغفال می‌کنند، انتقاد کرد و مردم را به آرامش دعوت و اعلام کرد در انجام وظیفه شرعی کوتاه نخواهد آمد.[۲۵] وی همچنین روز ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۴۲ به مناسبت چهلم شهدای مدرسه فیضیه بیانیه تندی نوشت و از ادامه سرکوب و سربازگیری طلاب به شدت انتقاد کرد و سپس در ۲۱ این ماه در پاسخ به نامه روحانیان شهرستان‌ها دربارهٔ حرکت‌های ضداسلامی رژیم پهلوی نوشت او تا آخرین نفس و آخرین قطره خونِ خود با این وضع مبارزه می‌کند و در برابر اهانت به احکام اسلام ساکت نمی‌نشیند و نخواهد گذاشت احکام و مقدسات اسلام ملعبه و بازیچه افراد آلوده و منحرفی شود که برای رسیدن به مقاصد شوم خود هر کاری می‌کنند.[۲۶]

شریعتمداری در قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ پس از بازداشت امام‌خمینی، طی بیانیه‌ای خطاب به ملت مسلمان ایران، تهمت‌ها و نسبت‌های ناروا به علمای شیعه را محکوم و تأکید کرد در این مبارزه امام‌خمینی تنها نیست و اعتراض‌های ایشان مورد تأیید همه علمای شیعه و ملت مسلمان ایران و جهان است.[۲۷] در همان روزگار وی شبانه از راه ساوه به تهران هجرت کرد و در باغ ملک در کنار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری مستقر شد و از آنجا با تماس تلفنی، مراجع بزرگ و عالمان شهرستان‌ها را جهت اعتراض به بازداشت امام‌خمینی به تهران دعوت کرد.[۲۸] وی در پاسخ به پرسش جمعی از اصناف بازار در هفدهم تیر ۱۳۴۲دربارهٔ شخصیت امام‌خمینی، بر مرجعیت ایشان تأکید کرد و آزادی ایشان و نصرت و غلبه اسلام را از خداوند متعال خواستار شد.[۲۹]

وی دوباره در ۴ مرداد ۱۳۴۲ بیانیه‌ای به همین منظور صادر و در آن تأکید کرد امام‌خمینی هیچ جرمی به غیر از تبلیغ احکام اسلام و توجه‌دادن مردم به خطرهایی که اسلام یا مملکت را تهدید می‌کند، ندارد[۳۰]؛ به علاوه تلگرامی به امام‌خمینی در زندان قصر فرستاد و از بازداشت ایشان اظهار تأثر و ناراحتی شدید کرد.[۳۱] در ماجرای تصویب لایحه کاپیتولاسیون، همزمان با سخنرانی امام‌خمینی در چهارم آبان ۱۳۴۳، شریعتمداری نیز سخنرانی اعتراض‌آمیزی کرد.[۳۲] وی ده روز پس از تبعید امام‌خمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، طی تلگرامی به مرجع تقلید وقت، سیدمحمدهادی میلانی، تبعید ایشان را موجب تأثر و تأسف دانست و اعلام کرد وی و همه مسلمانان با بی‌صبری در انتظار رفع مزاحمت از ایشان و بازگشت ایشان به حوزه علمیه قم هستند.[۳۳] نیز همزمان در تلگرامی به امام‌خمینی، مسئله تبعید را فاجعه ناگوار خواند و تأکید کرد تا حد امکان در جهت رفع مشکل اقدام کرده و خواهد کرد.[۳۴]

تفاوت نگاه و آغاز جدایی

شریعتمداری با همه فعالیت‌ها و همراهی‌هایی که در آغاز نهضت با امام‌خمینی داشت، دارای طرز تفکری متفاوت با ایشان بود؛ چنان‌که در نخستین سالگرد فاجعه خونین پانزده خرداد امام‌خمینی ازجمله در پی انتشار اعلامیه‌ای مشروح در بیان این جنایت از سوی رژیم پهلوی و شرح وضع موجود و وظایف روحانیت و مرجعیت بود و توانست این اعلامیه را به امضای سیدمحمدهادی میلانی، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و سیدحسن طباطبایی قمی برساند،[۳۵] اما چنان‌که خود در نامه به میلانی خاطرنشان کرده‌است، به رغم دیدار و پی‌گیری نتوانسته موافقت شریعتمداری را برای امضای آن به دست آورد.[۳۶] ایشان در این نامه، در پاسخ به شایعه تهمت بی‌اعتنایی ایشان به شریعتمداری و ملاقات نکردن با وی به رغم حضور او که از سوی برخی نزدیکان وی رواج داده می‌شد، با اظهار شگفتی از آن، تأکید کرده‌است که مردم شاهد رفتار ایشان با وی و دیگر مراجع هستند و نمونه‌ای از دیدار خود با شریعتمداری و دیگران را بازگو کرده‌است. ایشان همچنین با اشاره به برخی دروغ‌هایی که بعضی از نزدیکان شریعتمداری در کویت و تهران و تبریز مطرح کرده‌اند، افزوده‌است که اینان گمان می‌کنند اگر ایشان از میان برود به سود آنان است و خداوند هر چه صلاح حال مسلمانان است را پیش آورد، هر چند به «فنای خمینی» باشد. ایشان در پایان با ابراز نگرانی از سست‌شدن جایگاه این افراد، از میلانی درخواست می‌کند آنان را پند دهد تا در اقدامات خود بازنگری کنند؛ زیرا اختلاف به دین و دنیای همه آسیب می‌رساند و دشمن از آن بهره می‌برد.[۳۷]

طبق گزارش ساواک، امام‌خمینی در ۲۰/۳/۱۳۴۳ در دیدار با شریعتمداری، امضانکردن اعلامیه از سوی او را موجب ایجاد شائبه ناهماهنگی میان روحانیون قم در میان دولتی‌ها و مردم دانست و این مسئله را لطمه به دین و روحانیت ارزیابی کرد. شریعتمداری در پاسخ، ضمن انتقاد از اعلامیه امام‌خمینی و انتقاد از حمله به اسرائیل در شرایطی که دولت مایل به سازش با روحانیت است، دغدغه‌های امام‌خمینی را به‌رغم نظر خود ایشان، سیاسی دانست نه دینی و تأکید کرد نظر ایشان مبنی بر اتحاد و دوستی با تمام دول اسلامی، مورد قبول بسیاری از روحانیون شیعه نیست و جماعت شیعه نمی‌تواند با سایر مسلمانان که با آنان اختلافات مذهبی دارد دوستی کند. وی همچنین سخنانی مانند حکومت مردم بر مردم، اتحاد مسلمانان جهان و حمله به اسرائیل را مطالب سیاسی خواند، نه دینی و دلیل تضعیف دین و روحانیت را نیز در صدور اعلامیه از سوی امام‌خمینی ارزیابی کرد؛ زیرا معتقد بود فعلاً ایران در خاورمیانه وزنه قدرتمندی است و تضعیف دولت، تضعیف شاه و مملکت به‌شمار می‌رود.[۳۸]

از سوی دیگر، شریعتمداری در مرحله حساس و دشوار مبارزه، با تأسیس دارالتبلیغ اسلامی در سال ۱۳۴۳ عملاً راه خود را از امام‌خمینی جدا کرد و با تأکید بر «نظم و انضباط و تحول حوزه» مبارزه با پهلوی را ایجاد تشنج در حوزه برشمرد و وظیفه اصلی طلاب و روحانیون را تحصیل، تدریس و تبلیغ و ارشاد مردم دانست.[۳۹] در این میان همزمان در شهرهای مختلف به خصوص تبریز شایع کردند همه مراجع در قم و نجف با تأسیس دارالتبلیغ موافق بوده‌اند و نمایندگان آنان، ازجمله امام‌خمینی در مراسم افتتاحیه حضور داشته‌اند[۴۰]؛ ولی امام‌خمینی که از آغاز کلنگ‌زنی مدرسه، با آن مخالف بود،[۴۱] این حضور را تکذیب کرد و به‌واسطه مرتضی بنی‌فضل به علمای تبریز پیام داد نه خود و نه نماینده‌اش در آن مراسم نبوده و اصلاً اطلاعی از این جریان ندارد.[۴۲] ایشان در پاسخ به یکی از افراد که با اشاره به گفته برخی که میان امام‌خمینی و شریعتمداری دراین‌باره اختلافی نیست و اینکه آیا می‌توان به دارالتبلیغ کمک کرد یا نه، نوشت که دخالتی در آن ندارد.[۴۳]

امام‌خمینی با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی، تأسیس دارالتبلیغ را در آن زمان به نفع رژیم پهلوی و در راستای اهداف محمدرضا پهلوی می‌دانست و معتقد بود پهلوی چون نتوانست از طریق راه‌اندازی دانشگاه اسلامی مورد نظر خود در حوزه‌های علمیه نفوذ کند، می‌خواست از این طریق برای خود در حوزه، پایگاهی درست کند.[۴۴] دراین‌باره ابوالقاسم خزعلی به نمایندگی از امام‌خمینی با شریعتمداری دیدار و نظر ایشان را به وی منتقل کرد و کوشید او را از راه‌اندازی دارالتبلیغ منصرف کند؛ ولی پس از چندین مرتبه دیدار و رد و بدل‌شدن پیغام‌ها نتیجه‌ای نگرفت و شریعتمداری حاضر نشد دست از آن بردارد.[۴۵] امام‌خمینی در همان روزها به برخی افراد که برای رفع اختلافات نزد ایشان رفته بودند، گفته بود اگر اسم این مکان را مدرسه «آقای شریعتمداری» گذاشته بودند ایشان مخالفتی نداشت و حتی حاضر بود در مراسم افتتاح آن نیز شرکت کند؛ ولی ایشان آن را با وضعیتی که داشت، در خدمت اهداف رژیم پهلوی می‌دانست و با آن مخالف بود.[۴۶]

ایشان که مخالف هر گونه کمک مالی به این مدرسه بود و مردم را نیز از کمک به آن بازمی‌داشت، چنین اقداماتی را در راستای حفظ منافع و ریاست شخصی و خلاف مصلحت مبارزه ارزیابی می‌کرد.[۴۷] در واقع ایجاد چنین مرکز فرهنگی با گستره وسیع و به‌ویژه توجه به امور بین‌المللی بدون موافقت دستگاه امنیتی رژیم پهلوی میسر نبود[۴۸]؛ بنابراین ساواک از همان آغاز از تشکیل دارالتبلیغ حمایت می‌کرد[۴۹] و مسئول دارالتبلیغ هم همواره رابطه خود را با رژیم حفظ می‌کرد و این چیزی بود که برای طلاب انقلابی و حتی برخی افراد مستقل غیرانقلابی قابل تحمل نبود.[۵۰]

در همین راستا محمدرضا پهلوی برای دورکردن مردم از امام‌خمینی، رحلت مراجع تقلید سیدمحسن حکیم در سال ۱۳۴۹ و رحلت سیدمحمود شاهرودی در سال ۱۳۵۳ را به شریعتمداری تسلیت گفت؛ در حالی‌که مراجع دیگری در نجف، قم و مشهد بودند[۵۱] و متن این تسلیت از رادیو پخش شد. گفته شده‌است پهلوی قصد داشت تنها برای شریعتمداری پیام تسلیت بدهد، ولی با صلاحدید علم، نسخه‌ای دیگر از پیام خود برای سیداحمد خوانساری نیز فرستاد.[۵۲] یک روز بعد نیز پیام تشکر آن دو مرجع در پاسخ ارسال پیام تسلیت به پهلوی، از رادیو پخش شد.[۵۳] از طرف وزیر دربار ایران نیز تلگرام تسلیتی به فرزند ارشد حکیم، سیدیوسف حکیم مخابره شد که وی پاسخ نداد.[۵۴]

در گزارشی آمده‌است جمعی از علما ازجمله سیدمحمود طالقانی از شریعتمداری خواستند به تلگرام پهلوی پاسخ ندهد و وقتی دریافتند وی در صدد پاسخ است، از وی قول گرفتند در پاسخ، یک سلسله مسائل سیاسی ازجمله بازگرداندن امام‌خمینی به ایران، آزادی زندانیان، الغای کاپیتولاسیون و دیگر قانون‌های ضداسلامی را خواستار شود. طالقانی با اطمینان به اینکه وی به قول خود عمل خواهد کرد، راهی تهران شد؛ ولی میان راه قم ـ تهران متن تلگرام او را که شنید شگفت‌زده شد.[۵۵] امام‌خمینی در گفتگویی خصوصی با برخی، این کار را نادرست دانست و از تکرار آن نیز در هراس بود و یکی از پیامدهای آن را به مخاطره‌افتادن مبارزات مردم می‌دانست.[۵۶] برخی روحانیان ایرانی مقیم نجف در اعلامیه‌ای مفصل که در عراق و ایران پخش شد، پاسخ خوانساری و شریعتمداری را نقد و محکوم کردند.[۵۷]

در سال ۱۳۴۸ که مسجدالاقصی در فلسطین اشغالی به دست صهیونیست‌های غاصب به آتش کشیده شد، امام‌خمینی با صدور اعلامیه‌ای تأکید کرد تا هنگامی رژیم اشغالگر بر سر کار است نباید این مسجد تعمیر شود و باید محل آتش‌سوزی به همان صورت به عنوان سند جنایت صهیونیست‌ها برای نسل‌های آینده باقی بماند[۵۸]؛ در حالی‌که شریعتمداری در تقابل با نظر امام‌خمینی بر تعمیر و بازسازی مسجدالاقصی تأکید می‌کرد و برای دریافت کمک‌های مردم شماره حسابی را در بانک صادرات اختصاص داد و از مردم خواست وجوه خود را به آن واریز کنند[۵۹] و نیز در یازدهم اسفند سال ۱۳۵۳ که حزب رستاخیز به دستور رژیم پهلوی تأسیس شد، در حالی‌که امام‌خمینی ده روز بعد شرکت در آن را حرام و کمک به ظلم و درماندگی مسلمانان اعلام کرده و مخالفت با این حزب را از روشن‌ترین موارد نهی از منکر دانسته بود،[۶۰] گفته شده‌است شریعتمداری به حمایت و دفاع از آن پرداخت و اعلام کرد مخالفتِ دیگر علما و مراجع با حزب مذکور بی‌اعتبار و نتیجه تحریک بیگانگان است.[۶۱]

استمرار فراز و نشیب‌ها

در آبان سال ۱۳۵۶ با درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی، مبارزات مردم ایران به اوج خود رسید و با قیام مردم قم در ۱۹ دی و برگزاری مراسم چهلم‌های شهدای قیام قم در تبریز و یزد، شعله‌ورتر شد. شریعتمداری در همه این مراحل ضمن محکوم‌کردن جنایت‌های ضد بشری و ضداسلامی مأموران رژیم، مردم را به آرامش دعوت می‌کرد. وی با صدور اعلامیه‌ای، توهین روزنامه اطلاعات در هفدهم دی ۱۳۵۶ به امام‌خمینی را محکوم کرد.[۶۲] امام‌خمینی نیز در اردیبهشت ۱۳۵۷ «هجوم اشرار» به خانه وی و کشتن افراد در حضور او را موجب تأسف دانست.[۶۳] شریعتمداری دربارهٔ فاجعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تهران و حوادث مهم دیگری که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد نیز بیانیه‌هایی صادر کرد[۶۴] و در مهر ۱۳۵۷ وقتی خانه امام‌خمینی در نجف به محاصره رژیم بعثی درآمد، تلگرام اعتراض‌آمیزی به مقامات عراقی فرستاد[۶۵] و با ارسال تلگرام دیگری، از امام‌خمینی دلجویی و حمایت کرد.[۶۶]

با این حال، پس از هجرت امام‌خمینی به پاریس که با صدور بیانیه‌ها و انجام مصاحبه‌ها بر سرنگونی محمدرضا پهلوی و رژیم سلطنتی تأکید می‌کرد، شریعتمداری بر خلاف امام‌خمینی، به روش مبارزاتی خود بر «عمل به قانون اساسی و انتخابات آزاد» و شعار معروف خود «شاه بماند سلطنت بکند، نه حکومت» تأکید می‌کرد.[۶۷] وی از نزدیکان امام‌خمینی نظیر شهاب‌الدین اشراقی که برای دیدن ایشان عازم پاریس بود، خواست تلاش کند ایشان را از گفتن «شاه باید برود» منصرف سازد[۶۸]؛ البته در آن روزها غیر از وی افراد دیگری نیز مانند مرتضی حائری یزدی و سیدابوالفضل زنجانی این نظر را داشتند و معتقد بودند که باید از راه انتخابات، زیاده‌خواهی‌های پهلوی را محدود کنند؛ زیرا مبارزه مستقیم با او، کشتار و خونریزی به همراه دارد[۶۹]؛ ولی امام‌خمینی نگران بود که این اختلاف‌ها به درگیری‌های بیهوده تبدیل شود و دشمن از آن سوءاستفاده کند؛ بنابراین در نخستین فرصت، نامه‌ای از پاریس به برادر خود سیدمرتضی پسندیده که وکیل تام‌الاختیار ایشان بود نوشت و تأکید کرد به کسی اجازه ندهد در دفتر و خانه ایشان حتی یک کلمه از شریعتمداری انتقاد کند و هر کسی خواست جسارت کند مانع شود. ایشان در این نامه بر حفظ حریم شریعتمداری به وی تأکید کرد.[۷۰] ایشان در عین حال بر موضع خود بر لزوم سرنگونی پهلوی تأکید می‌کرد؛ چنان‌که در پاسخ به سؤال خبرنگاران روزنامه فاینشنال تایمز در هجدهم دی ۱۳۵۷ و روزنامه اندونزی تمپو در ۲۳ و نشریات پوروپَن و الاهرام در ۲۵ همان ماه مبنی بر اینکه شریعتمداری خواستار ماندن پهلوی و سلطنت است و بر عمل به قانون اساسی تأکید دارد، به آرای مردم تکیه کرد و خاطرنشان ساخت مردم با اکثریتی که در تاریخ رأی‌گیری‌های دنیا کم‌نظیر است، خواستار سرنگونی سلسله پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی هستند و هر کس در این خواست‌ها تردید کند، خود را از ملت جدا کرده‌است‏.[۷۱]

گزارش‌هایی در اسناد ساواک وجود دارد که حاکی از دیدارهای متعدد مسئولان ساواک و نمایندگان رژیم پهلوی با شریعتمداری، در زمان اوج‌گیری نهضت اسلامی است. به گزارش این اسناد، شریعتمداری در این دیدارها که در انتقاد از عملکرد او و تلاش برای جلب نظر وی در همراهی با رژیم صورت می‌گرفت، با نقد اقدامات دولت در برخورد با مردم و اعمال ضداسلامی رژیم و خانواده پهلوی، فعالیت‌های امام‌خمینی را افراط و تندروی می‌دانست که با آن موافق نیست و در زمان مناسب واکنش نشان خواهد داد[۷۲]؛ با این حال، برخی از این اسناد، او را فردی معرفی می‌کند که از روحیه سازش با دولت خارج شده و پس از حوادث دی‌ماه ۱۳۵۶، تغییر موضع داده‌است.[۷۳] اسنادی نیز از اظهارنظر تند عباس احمدی، داماد شریعتمداری دربارهٔ امام‌خمینی خبر می‌دهد.[۷۴] این اسناد، وی را زیر نفوذ و تأثیر داماد خود دانسته‌است.[۷۵]

از سوی دیگر، در این اسناد آمده‌است که اول مهر ۱۳۵۷، ناصر مقدم، رئیس وقت ساواک دیداری چهارساعته با شریعتمداری داشت؛ در گزارش این دیدار که برای محمدرضا پهلوی تنظیم شده، آمده‌است، شریعتمداری با استقبال از این دیدار، بر حفظ سلطنت در کشور، تأکید کرده و اقدامات و بیانیه‌های امام‌خمینی در نجف اشرف را عامل مهم اعتراضات داخل ایران دانسته‌است. او با ابراز مخالفت قطعی با این اقدامات، مماشات خود با معترضان را برای یافتن راه میانه و نیز داشتن امنیت از سوی انقلابیان شمرده‌است. این گزارش همچنین به نقل از شریعتمداری، ادامه حکومت‌نظامی را برای کاستن از تحریکات، مفید دانسته و توصیه کرده‌است که مقامات کشور، وضعیت و شرایط کشور و خطراتی که آن را تهدید می‌کند، بارها و به صورت‌های مختلف برای مردم تشریح کنند؛ در این صورت است که مردم از بی‌تفاوتی خارج می‌شوند و ایجاد نفاق میان مخالفین ممکن می‌شود.[۷۶] گزارش دیگری از این اسناد، از مکالمه تلفنی شریعتمداری با مقامات دربار در مهر ۱۳۵۷ خبر می‌دهد که در آن وی از دربار می‌خواهد تا بنا به مصلحت، بازگشت امام‌خمینی به ایران را بلامانع اعلام کند تا ضمن اثربخشی مثبت در افکار عمومی ملت و بهره‌گیری تبلیغاتی، از دامنه تشنجات و اعتراضات نیز بکاهد.[۷۷]

شریعتمداری در آستانه پیروزی انقلاب بیانیه‌ای صادر کرد و در آن از افسران، درجه‌داران و سربازان خواست به روی مردم تیراندازی نکنند و به جای برادرکشی به مردم بپیوندند؛ همچنین به مردم توصیه کرد به فرمان مراجع تقلید باشند و از تخریب اماکن و اسناد و مدارک دولتی خودداری کنند. وی با پیروزی انقلاب در روز ۲۲ بهمن اعلامیه دیگری داد و ضمن تبریک این پیروزی بزرگ، بر توصیه‌های قبلی دوباره تأکید کرد.[۷۸] وی پس از بازگشت امام‌خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به کشور، با فرستادن نامه‌ای ورود ایشان را تبریک گفت و امام‌خمینی نیز در پاسخ، ضمن تشکر خواستار سلامت و سعادت وی شد و اظهار امیدواری کرد در آینده‌ای نزدیک به زیارت وی در قم برود.[۷۹] شریعتمداری پس از چند روز، هنگام بازگشتِ امام‌خمینی به قم، به همراه علمای دیگر به استقبال ایشان رفت.[۸۰] وی در شهریور ۱۳۵۸ طی تلگرامی عید سعید فطر را از جوار حرم امام‌رضا(ع) به امام‌خمینی تبریک گفت و ایشان نیز در پاسخ ضمن تشکر و تبریک خواستار دعای خیر شد.[۸۱]

گسترش تعارض‌ها و مخالفت‌ها

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز شکل‌گیری و استقرار نظام اسلامی، زمینه تعارض‌ها و مخالفت‌های شریعتمداری با روند کلی انقلاب و شکل‌گیری نظام و رهبری امام‌خمینی بیشتر آشکار شد که به صورت‌گذرا برخی از آنها اشاره می‌شود:

دخالت در عزل و نصب‌ها

شریعتمداری اصرار می‌کرد استانداران و ائمه جمعه شهرهای آذربایجان (استان‌های فعلی آذربایجان شرقی، غربی و استان اردبیل) را وی برگزیند و منصوب کند. به گفته مسلم ملکوتی، امام‌جمعه پیشین تبریز، امام‌خمینی دراین‌باره مخالفتی نداشت و به فرزند خود سیداحمد خمینی یادآور شده بود موضوع مهمی نیست و اجازه داده شود وی انتخاب کند[۸۲]؛ اما دولت مهدی بازرگان با انتخاب استانداران از سوی شریعتمداری مخالفت کرد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز که مسئول هماهنگی و شناسایی امام‌جمعه‌های شهرستان‌ها بود با آن موافق نبود؛ ولی شریعتمداری نیز اعتنایی به آنان نداشت و پی کار خود بود؛ بنابراین در بیشتر شهرهای آذربایجان دو امام جمعه وجود داشت که موجب درگیری و اختلاف شدید می‌شد[۸۳]؛ چنان‌که گفته شده وی در روز ۱۹ مرداد ۱۳۵۸/ ۱۶ رمضان ۱۳۹۹ تعداد سی حکم به یک خط و یک متن برای امامت جمعه صادر کرد.[۸۴]

ناسازگاری با مجلس خبرگان قانون اساسی

در هنگام برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، شریعتمداری با وجود دستور امام‌خمینی دربارهٔ برگزاری انتخابات و تأکید بر تدوین قانون اساسی جدید، با انجام مصاحبه و سخنرانی اعلام کرد نیاز به قانون اساسی جدید نیست و همان قانون اساسی زمان مشروطیت با اندکی اصلاح کفایت می‌کند[۸۵]؛ با این حال، وی هنگام برگزاری انتخابات در یک موضع انفعالی طی اطلاعیه‌ای جعفر سبحانی، سیدمحمدعلی انگجی، جعفر اشراقی، رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای، احمد علیزاده خویی و ابوالفتح ابوالفتحی را نامزدهای مورد تأیید خویش از آذربایجان معرفی کرد که چهار تن اول به مجلس راه یافتند.[۸۶]

از سوی دیگر، به‌رغم نظر اکثریت قاطع نمایندگان مجلس خبرگان بر تصویب اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی و موافقت و تأکید امام‌خمینی دراین‌باره، شریعتمداری هم‌صدا با برخی گروه‌های مخالف یا معاند ازجمله حزب جمهوری خلق مسلمان که مورد حمایت وی بود، با انجام مصاحبه و صدور اعلامیه‌های متعدد، اختیارات ولی فقیه را مغایر با حق حاکمیت مردم دانست و در انتخابات خبرگان قانون اساسی نیز شرکت نکرد.[۸۷]

همراهی با حزب خلق مسلمان

حزب جمهوری خلق مسلمان که در ظاهر در برابر حزب جمهوری اسلامی تشکیل شده بود، عملاً دیدگاه‌های امام‌خمینی را هدف گرفته بود و شریعتمداری نه تنها آن را تأیید می‌کرد بلکه شرکت و عضویت در حزب خلق مسلمان را وظیفه‌ای اسلامی و ملی می‌دانست (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان). این حزب که با شعار حمایت از نظام و انقلاب تأسیس شده بود، در مدت کوتاهی تغییر موضع داد؛ نخست در زمان تدوین و تصویب بند ۱۱۰ قانون اساسی مربوط به ولایت فقیه به‌شدت با آن مخالفت کرد[۸۸] و بعد در مرحله همه‌پرسی آن قانون، انتخابات را تحریم و در سطحی گسترده اقدام به ایجاد ترس و وحشت کرد تا مانع از برگزاری انتخابات شود.[۸۹]

این حزب در ۱۵ آذر ۱۳۵۸ رادیو و تلویزیون تبریز را اشغال و اطلاعیه‌های شریعتمداری را از آن پخش کرد. آنان خواستار آن بودند که انتصابات آذربایجان به نظر شریعتمداری باشد و مسئولان غیر بومی از تبریز اخراج شوند. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال این حزب خارج شد؛ ولی در ۱۴ دی ۱۳۵۸ دوباره رادیو و تلویزیون را گرفتند.[۹۰] هم‌زمان هواداران و دست‌اندرکاران حزب خلق مسلمان در شهرهای آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل، تهران و حتی قم دست به شورش، اغتشاش‌های خیابانی و تخریب اماکن دولتی و عمومی زدند.[۹۱] تعدادی از علمای آذری‌زبان به شریعتمداری سفارش کردند صلاح نیست وی از این حزب حمایت کند؛ ولی وی پاسخ داد می‌خواهد از طریق این حزب از حقوق آذری‌زبان‌ها دفاع و حقوق آنان را زنده کند.[۹۲] وی حتی پس از غائله حزب در تبریز و تصرف صدا و سیمای استان به دست هواداران حزب، حاضر نشد آن را محکوم کند[۹۳] و همچنان بر حمایت بی‌دریغ از آن تأکید می‌کرد.[۹۴] این در حالی بود که حزب آشکارا خواستار خودمختاری آذربایجان بود و گروه‌های ضدانقلاب ازجمله حزب دمکرات و کومله کردستان از آن حمایت می‌کردند.[۹۵] عده‌ای به بهانه حمایت از شریعتمداری، سیداسدالله مدنی نماینده امام‌خمینی و امام جمعه تبریز را در یکی از خیابان‌ها کتک زدند[۹۶] و چند مرتبه جایگاه نماز جمعه را به آتش کشیدند.[۹۷]

امام‌خمینی در برابر، با صدور اطلاعیه‌ای به صورت اکید و عاجزانه از همگان خواست ضمن احترام به مراجع عظیم‌الشأن‏، مواظب توطئه توطئه‌گران باشند.[۹۸] ایشان همچنین تلاش زیادی کرد تا شریعتمداری را از حمایت حزب خلق مسلمان بازدارد، ولی موفق نشد. ایشان به واسطه محمدتقی فلسفی برای شریعتمداری پیام خصوصی فرستاد که پشت ماجرا بیگانگان هستند و مصلحت آن است که وی در نشریه‌ها و رادیو و تلویزیون از این حزب اعلان برائت کند تا حیثیت وی محفوظ باشد[۹۹]؛ ولی با چند بار دیدار فلسفی با شریعتمداری و اعلام پیام‌های امام‌خمینی به وی، شریعتمداری به این بهانه که حیثیت او از میان می‌رود، نپذیرفت؛ چنان‌که با قول امام‌خمینی مبنی بر حمایت از وی و جبران حیثیت او در جلسه‌ای در مدرسه فیضیه با حضور مراجع وقت نیز حاضر نشد دست از حمایت از حزب بردارد.[۱۰۰]

بسیاری از علما و ائمه جمعه مراکز استان‌ها نیز با فرستادن پیام‌ها و نامه‌هایی از شریعتمداری خواستند وی حزب خلق مسلمان و غائله‌ای که به راه انداخته بود را محکوم کند؛ ولی نتیجه‌ای نداشت؛ بنابراین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیه‌ای به شرح واقعه پرداخت و اصرار شریعتمداری بر ادامه حمایت از حزب را تلویحاً به اطلاع مردم رساند[۱۰۱] و در نهایت شریعتمداری مجبور شد با صدور بیانیه‌ای در ۱۶ دی‌ماه ۱۳۵۸ تعطیلی و انحلال حزب جمهوری خلق مسلمان را اعلام کند[۱۰۲] (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان). پس از گفتگوی احمد آذری قمی و محمد یزدی از اعضای جامعه مدرسین با شریعتمداری و توافق بر سر انحلال حزب خلق مسلمان و عدم پی‌گرد افراد حزب و گزارش مبسوط آن به امام‌خمینی از سوی اینان، ایشان به‌رغم ابراز عدم مخالفت خود با این توافق، خاطرنشان ساخت که آنان شریعتمداری را نمی‌شناسند!.[۱۰۳]

ارتباط با کودتا

ازجمله مسائل مربوط به شریعتمداری یکی ارتباط با کودتای نوژه در تیرماه ۱۳۵۹ است (ببینید: کودتای نوژه) که در بازجویی برخی عوامل کودتا مانند سرتیپ آیت محققی، عضو شورای رهبری و از طراحان اصلی کودتا به موضوع ارتباط چند نفر دیگر از روحانیون ازجمله شریعتمداری با کودتا اشاره شده‌است[۱۰۴]؛ اما یکی دیگر از عوامل کودتا، استوار عبدالعلی سلامت در بازجویی به منع شریعتمداری هنگام کسب تکلیف برخی عوامل کودتا اشاره کرده‌است.[۱۰۵] دیگری ارتباط با تلاش صادق قطب‌زاده و عوامل وی برای براندازی و اقدام به کشتن امام‌خمینی با بمباران اقامتگاه ایشان است که به بازجویی از شریعتمداری[۱۰۶] و حصر خانگی وی انجامید.

پس از کشف توطئه قطب‌زاده و اظهارات عوامل آن دربارهٔ همراهی شریعتمداری با آنان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیه‌ای در اول اردیبهشت ۱۳۶۱ وی را فاقد شرایط مرجعیت تقلید اعلام کرد.[۱۰۷] شریعتمداری در سخنانی که در یازدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد، از اینکه به‌رغم آگاهی از توطئه یادشده، به مقامات مسئول اطلاع نداده‌است، خود را در پیشگاه خداوند مقصر دانست و اظهار پشیمانی و استغفار کرد[۱۰۸]؛ با این حال، وی در نامه‌هایی که جداگانه برای امام‌خمینی، محمدی ری‌شهری و دادستان انقلاب ارتش نوشته‌است، این امر را تکذیب کرده و در نامه برای امام‌خمینی تأکید کرده‌است که اظهارات عوامل توطئه، دروغ و بی‌اساس است؛ چنان‌که در نامه به دادستان ارتش، به تقطیع و تحریف سخنان خود در تلویزیون اعتراض و تأکید کرده‌است با قطب‌زاده ارتباطی نداشته‌است و استغفار او مربوط به کمک مالی وی به سیدمهدی مهدوی (از مرتبطان با این توطئه) بوده‌است[۱۰۹]؛ برخی نیز اصل کودتابودن توطئه قطب‌زاده را منتفی شمرده و مدعی شده‌اند امام‌خمینی پس از دریافت گزارش موضوع، مسئولان قضایی را از به‌کاربردن واژه «کودتا» بازداشته است.[۱۱۰]

شریعتمداری افزون بر اعتراف علنی در تلویزیون، در دیدار و گفتگوی با نماینده رئیس دادگاه ارتش (محمد محمدی ری‌شهری) نیز که از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ به عنوان مسئول اطلاعات قم از نزدیک پی‌گیر عملی مسائل شریعتمداری و بیت او بوده‌است، به صراحت اصل آگاهی از برنامه‌ریزی و تصمیم عوامل این توطئه و اینکه دست‌کم احتمال کشته‌شدن هزاران نفر بی‌گناه می‌رفته را پذیرفته و دلیل اطلاع‌ندادن را این شمرده که آن را کاری احمقانه می‌دانسته‌است و در عین حال پذیرفته که خطا کرده و همان‌جا نیز استغفار کرده‌است و پذیرفته که به صورت عمومی نیز اعتراف به اشتباه و استغفار کند[۱۱۱]؛ این در حالی است که وی پس از این ماجرا نیز به برخی ارتباطات پنهانی خود به گمان عدم آگاهی مسئولان امر در داخل و خارج کشور ادامه می‌داد، ازجمله در نامه‌ای که جهت تحویل پنهانی به سیدیوسف هاشمی حکم‌آبادی (نماینده وی در آذربایجان و رئیس غائله حزب خلق مسلمان در تبریز) نوشته بود، از وی خواسته بود که آنان اگر می‌توانند کاری صورت دهند. این نامه به صورت مستقیم از سوی مسئول اطلاعات قم تحویل امام‌خمینی شده‌است و در پرونده وی نیز گذاشته شد و با این حال، امام‌خمینی با آگاهی از حکم دادستان انقلاب قم برای بازرسی خانه شریعتمداری به شدت برخورد کرد.[۱۱۲] امام‌خمینی البته در سال ۱۳۶۳، با واگذاری اداره دارالتبلیغ اسلامی قم به دفتر تبلیغات اسلامی از سوی دادستانی کل انقلاب اسلامی، موافقت کرد‏.[۱۱۳]

امام‌خمینی نیز در اسفند ۱۳۶۷ در پیام معروف خود به مراجع و علمای سراسر کشور، خطاب به طلاب و روحانیون جوان، دربارهٔ بازبودن پرونده تفکر مقدس‌نماها و روحانی‌نماهای دین‌فروش، در اشاره به توطئه کودتا و براندازی نظام، خاطرنشان ساخته‌است که آنان که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی‌دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا پیش رفته بودند و غائله قم و تبریز با هماهنگی چپی‌ها و سلطنت‌طلبان و تجزیه‌طلبان کردستان تنها یک نمونه است که در آن ناکام ماندند ولی سر از کودتای نوژه درآوردند.[۱۱۴]

شریعتمداری که دچار بیماری سرطان بود، به دلیل شرایط سنی به دادگاه فراخوانده نشد و اقدامی بیش از محدودکردن دیدارها برای پیشگیری از سوءاستفاده جریان‌های ضدانقلاب از وی، صورت نگرفت.[۱۱۵] امام‌خمینی نیز به واسطه حسن صانعی به وی اطمینان داد که محاکمه نخواهد شد[۱۱۶]؛ بنابراین شریعتمداری تنها در حصر خانگی قرار گرفت. وی سرانجام، روز پنجشنبه ۱۷/۱/۱۳۶۵ در ۸۲سالگی به علت پیشرفتگی سرطان کلیه، در بیمارستان مهرداد تهران درگذشت و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.[۱۱۷] گفته شده به این مناسبت، سیدمحمدرضا گلپایگانی از مراجع وقت، تلگرام ناخوشایندی برای امام‌خمینی فرستاده‌است.[۱۱۸]

شریعتمداری دارای چهار فرزند ازجمله سیدحسن است که از گردانندگان اصلی حزب خلق مسلمان و متهم به همدستی با کودتای نوژه و توطئه قطب‌زاده بود. او ساکن آلمان و از مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی است.[۱۱۹] شریعتمداری آثار و تألیفات چندی دارد؛ ازجمله رساله‌ای در اجتماع امر و نهی، رساله‌ای در نهی معاملات، رساله‌ای در لباس مشکوک، رساله عملیه[۱۲۰] و مجموعه تقریرات درس فقه وی که در چند جلد منتشر شده‌است.

پانویس

  1. واعظ خیابانی، علمای معاصر، ۴۲۲.
  2. علیزاده، شرح حال از نامداران تاریخ، ۲/۳۳۴.
  3. علیزاده، شرح حال از نامداران تاریخ، ۲/۳۳۵.
  4. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ۲/۱۳.
  5. واعظ خیابانی، علمای معاصر، ۴۲۳؛ شریف رازی، آثار الحجه، ۶۲.
  6. جواهرکلام، تربت پاکان، ۲/۱۳۰۸.
  7. مجتهدی، بحران آذربایجان، ۳۰ و ۵۱.
  8. مجتهدی، بحران آذربایجان، ۳۲۸.
  9. حیدری، شریعتمداری به روایت اسناد، ۱۸–۱۹.
  10. ملکوتی، خاطرات، ۲۳۶.
  11. علیزاده، شرح حال از نامداران تاریخ، ۲/۳۳۷.
  12. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ۲/۱۴.
  13. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۴۸.
  14. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۴۷.
  15. حیدری، شریعتمداری به روایت اسناد، ۲۰.
  16. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۴۷؛ جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، ۲۳۴ و ۲۸۳–۲۸۴.
  17. ملکوتی، خاطرات، ۲۳۷.
  18. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۱۷–۲۵.
  19. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۱۱۵.
  20. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۲۵۶–۲۵۷.
  21. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۳۱.
  22. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۴۵.
  23. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱/۱۵۶–۱۵۷.
  24. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۳۶.
  25. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۴۱.
  26. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۵۰–۵۴.
  27. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۶۸–۶۹.
  28. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۴–۳/۴۲۲.
  29. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۷۳؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲/۱۲۸–۱۲۹.
  30. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۷۵.
  31. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲/۶۷.
  32. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۴–۳/۵۸۳؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۱۰۴۱.
  33. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۱۰۸.
  34. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۱۰۹؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۴۴.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۵–۳۳۸.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۳.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۳–۳۳۴.
  38. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳/۵۲۴–۵۲۵.
  39. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۷۳۴؛ ذاکری، طلوع خورشید، ۲۰۱–۲۰۴.
  40. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۳۲.
  41. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۹/۲۰۲–۲۰۳.
  42. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۳۳.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۵۲.
  44. طلایی، شریعتمداری، ۱/۲۰۴؛ ذاکری، طلوع خورشید، ۲۶۸.
  45. خزعلی، خاطرات، ۱۱۸–۱۲۰؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۴۷–۱۵۴.
  46. عسکراولادی، خاطرات، ۱۴۷–۱۵۴.
  47. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۹/۲۲۲–۲۲۳.
  48. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، ۲۸۴.
  49. ذاکری، طلوع خورشید، ۲۶۹.
  50. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، ۲۸۴.
  51. حیدری، شریعتمداری به روایت اسناد، ۴۵۲–۴۶۱ و ۷۱۸؛ روحانی، نهضت، ۲/۷۹۴–۷۹۵.
  52. علم، گفتگوهای من، ۱/۲۴۵–۲۴۶، علم، یادداشت‌ها، ۲/۵۹.
  53. روحانی، نهضت، ۲/۷۹۴–۷۹۶.
  54. روحانی، نهضت، ۲/۷۹۵.
  55. روحانی، نهضت، ۲/۷۹۵–۷۹۶.
  56. روحانی، نهضت، ۲/۷۹۶–۷۹۷.
  57. روحانی، نهضت، ۲/۷۹۷–۷۸۰.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۵۱.
  59. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۲۸.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۷۱.
  61. ← حیدری، نیمه پنهان، ۱۹۷.
  62. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۱۷۳.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۴، ۳۸۳.
  64. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۱۷۶، ۱۷۸، ۱۸۵، ۲۱۵ و ۲۲۴.
  65. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۲۳۵–۲۳۷.
  66. مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۵/۲۳۵–۲۳۷.
  67. احمدی میانجی، خاطرات، ۲۷۴–۲۷۵.
  68. احمدی میانجی، خاطرات، ۲۷۴–۲.
  69. احمدی میانجی، خاطرات، ۲۷۴؛ بنی‌فضل، خاطرات، ۱۵۱.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۸۱.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۹، ۴۳۷ و ۴۷۲.
  72. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۹/۳۹۰–۳۹۴.
  73. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۹/۴۰۶–۴۱۸.
  74. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۹/۴۱۹–۴۲۲، ۴۲۵–۴۲۷.
  75. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۹/۴۱۷.
  76. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۹/۴۳۴–۴۴۰.
  77. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۹/۴۵۳–۴۵۴.
  78. طلایی، شریعتمداری، ۱/۲۰۴–۲۰۵.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۵۳.
  80. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۰–۹/۳۱۹.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۴۹.
  82. ملکوتی، خاطرات، ۲۲۶–۲۲۷؛ حسنی، خاطرات، ۲۴۱.
  83. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۵۴–۱۵۶.
  84. حیدری، نیمه پنهان، ۱۴۱.
  85. حیدری، نیمه پنهان، ۱۵۴.
  86. حیدری، نیمه پنهان، ۱۵۴.
  87. حیدری، نیمه پنهان، ۱۵۴–۱۵۵؛ اطلاعات، روزنامه، ۱۰/۹/۱۳۵۸ش، ۱۲.
  88. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۵۵–۱۵۶.
  89. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۵۵–۱۵۶.
  90. طلایی، شریعتمداری، ۱/۲۰۵–۲۰۶.
  91. ملکوتی، خاطرات، ۲۴۷.
  92. ملکوتی، خاطرات، ۲۴۹.
  93. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۲۴۱.
  94. استادی، خاطرات، ۲۱۷–۲۱۸.
  95. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۵۶.
  96. بنی‌فضل، خاطرات، ۱۵۶–۱۵۷.
  97. اسماعیل‌زاده، مدنی دهخوارقانی، ۱/۳۴۵.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۶۹.
  99. فلسفی، خاطرات، ۳۶۷.
  100. فلسفی، خاطرات، ۳۶۷–۳۷۰؛ ← امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۳.
  101. جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۵ و ۱۶/۱۰/۱۳۵۸؛ کیهان، روزنامه، ۲۰/۹/۱۳۵۸.
  102. کیهان، روزنامه، ۱۵/۱۰/۱۳۵۸.
  103. مسئول اطلاعات قم، گفتگوی حضوری، ۱/۲/۱۳۹۸.
  104. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۸۶.
  105. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۹۸.
  106. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۲۴۵–۲۵۸ و ۴۳۳–۴۶۳.
  107. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۰۶–۳۰۸.
  108. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۲۵۹.
  109. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۱۶–۳۲۱.
  110. موسوی تبریزی، خاطرات، ۲۲۳.
  111. مسئول اطلاعات قم، گفتگوی حضوری، ۱/۲/۱۳۹۸.
  112. مسئول اطلاعات قم، گفتگوی حضوری، ۱/۲/۱۳۹۸.
  113. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۱.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
  115. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۲۳.
  116. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۷۵.
  117. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۲۴.
  118. رحیمیان، گفتگو، ۴۸.
  119. محمدی ری‌شهری، خاطره‌ها، ۱/۳۹۱ و ۴۳۵–۴۶۳.
  120. شریف رازی، آثار الحجه، ۲/۶۲.

منابع

  • احمدی میانجی، علی، خاطرات فقیه اخلاقی آیت‌الله احمدی میانجی، به کوشش عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • استادی، رضا، خاطرات آیت‌الله رضا استادی، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۷ش.
  • اسماعیل‌زاده، صمد، مدنی دهخوارقانی، سیداسدالله (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگنامه رجال عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • اطلاعات، روزنامه، ۱۰/۹/۱۳۵۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • بنی‌فضل، مرتضی، خاطرات آیت‌الله مرتضی بنی‌فضل، به کوشش عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳ش.
  • جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۵ و ۱۶/۱۰/۱۳۵۸ش.
  • جواهر کلام، عبدالحسین، تربت پاکان شرح حال مدفونین در سرزمین قم، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • حسنی، غلامرضا، خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین حسنی، به کوشش عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • حیدری، اصغر، شریعتمداری به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • حیدری، اصغر، نیمه پنهان، حزب خلق مسلمان از ظهور تا سقوط، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی، به کوشش حمید کرمی‌پور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
  • ذاکری، علی‌اکبر، طلوع خورشید، سال‌شمار زندگانی امام‌خمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
  • رحیمیان، محمدحسن، گفتگو، ماهنامه یادآور، سال اول، شماره اول، خرداد ۱۳۸۷ ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
  • شریف رازی، محمد، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۳۲ش.
  • شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایت‌الله مسترحمی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۵۲ش.
  • طلایی، رضا، شریعتمداری، سیدکاظم (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگنامه رجال عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • عسکراولادی، حبیب‌الله، خاطرات حبیب‌الله عسکراولادی، تدوین سیدمحمد کیمیافر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
  • علیزاده، عمران، شرح حال از نامداران تاریخ، تبریز، بی‌نا، ۱۳۸۰ش.
  • فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
  • کیهان، روزنامه، ۲۰/۹/۱۳۵۸.
  • کیهان، روزنامه، ۱۵/۱۰/۱۳۵۸ش.
  • مجتهدی، میرزاعبدالله، بحران آذربایجان، خاطرات مرحوم آیت‌الله میرزاعبدالله مجتهدی سالهای ۱۳۲۴–۱۳۲۵، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • محمدی ری‌شهری، محمد، خاطره‌ها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • مسئول اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم (۱۳۵۸–۱۳۶۲)، مسئول امنیتی امور بیت سیدکاظم شریعتمداری و نماینده محمد محمدی ری‌شهری، گفتگوی حضوری، ۱/۲/۱۳۹۸، موجود در بایگانی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، دفتر قم.
  • ملکوتی، مسلم، خاطرات آیت‌الله مسلم ملکوتی، تدوین عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • موسوی تبریزی، سیدحسین، خاطرات آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی (بایگانی بخش خاطرات)، جلد دوم، آماده نشر.
  • واعظ خیابانی، میرزاعلی، علمای معاصر، تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۱، پس از بحران، به اهتمام فاطمه هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

پیوند به بیرون