فلسطین
فلسطین، سرزمین غصبشده اسلامی در منطقه خاورمیانه.
معرفی
فلسطین با حدود ۲۷ هزار کیلومتر مربع وسعت، در جنوب غربی آسیا، شرق دریای مدیترانه و در همسایگی کشورهای لبنان در شمال، سوریه در شمال شرقی، اردن در شرق و مصر در جنوب غربی قرار دارد و جزء کشورهای خاورمیانه و خاور نزدیک بهشمار میرود.[۱] فلسطین در حال حاضر شامل سه منطقه سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸م، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه، یعنی باریکهای به مساحت ۴۵ کیلومتر در کنار سواحل دریای مدیترانه است.[۲] طبق آمارهای سال ۲۰۰۰م جمعیت کل فلسطینیان هشت میلیون و ۴۵۴ هزار نفر بوده است که حدود سه میلیون و ۷۸۷ هزار نفر در داخل فلسطین و حدود چهار میلیون و ششصد هزار نفر در کشورهای همسایه و عربی زندگی میکردند. در همان سال حدود یک میلیون و ۳۲ هزار نفر در نوار غزه، یک میلیون و ۸۳۶ هزار نفر در کرانه باختری و حدود ۹۱۹ هزار نفر در سرزمینهای اشغالی میزیستند.[۳] در حال حاضر در داخل فلسطین اشغالی ۵۲ درصد جمعیت یهودی و ۴۸ درصد غیر یهودی هستند.[۴]
پیشینه
فلسطین محل تولد و زندگی برخی انبیای اولوالعزم(ع)، مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) بوده است[۵] و شهر بیتالمقدس را در دل خویش دارد. شروع بنای بیتالمقدس (به عنوان مسجد) به دست داوود نبی(ع) و تکمیل آن به دست سلیمان(ع) بود[۶] و بارها، ازجمله در دوران عبدالملکبنمروان تجدید بنا شد.[۷] این مسجد در قرآن «مسجدالاقصی» نامیده شده و محل معراج پیامبر اسلام(ص) بوده است.[۸]
اسلام در زمان خلیفه دوم وارد سرزمین فلسطین شد. مردم بیتالمقدس در برابر مسلمانان مقاومت کردند. در این میان، هیئتی از مردم شهر با خلیفه دوم دیدار کردند و پیشنهاد صلح دادند، به شرطی که خلیفه خود، مباشر واگذاری قدس باشد. خلیفه نیز شرط آنان را پذیرفت و به معابد و صلیبهای آنان امان داد و بنا به خواسته مسیحیان اجازه اسکان یهودیان را در شهر نداد؛ در برابر، مسیحیان ملزم به پرداخت جزیه شدند.[۹] در سال ۱۰۹۵م جنگهای صلیبی آغاز گردید و فلسطین طی یک قرن میان مسیحیان و مسلمانان دست به دست شد؛ تا اینکه صلاحالدین ایوبی در سال ۱۱۹۲م آن را فتح کرد. پس از آن تا سال ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش زیر سیطره عثمانی قرار گرفت و سپس زیر سلطه استعمار درآمد.[۱۰]
مورخان صهیونیست معتقدند تلاش برای تأسیس اسرائیل در واقع بازسازی مجدد حکومت یهود در این منطقه است. آنان فلسطین را سرزمین نیاکان و پدران خود میدانند و از طرفی بازگشت یهودیان به سرزمین موعود (فلسطین) را تحقق وعده الهی میپندارند که از طرف خداوند به بنیاسرائیل داده شده است.[۱۱] نخستین مهاجران یهود در اوایل سال ۱۸۸۰م/ ۱۲۵۹ش از روسیه وارد فلسطین شدند.[۱۲] یهودیان، در آن برهه زمانی، به هدف تأسیس حزبی خاص[۱۳] در سال ۱۸۹۷م/ ۱۲۷۶ش، در شهر بال سوئیس به سرپرستی «هرتزل» کنگرهای تشکیل دادند و تصمیم به تشکیل «سازمان صهیونیسم جهانی» گرفتند (ببینید: رژیم اشغالگر قدس).
در سال ۱۸۹۷م/ ۱۲۷۶ش دولت بریتانیا با طرح توطئهای، سرعت فروپاشی امپراتوری عثمانی را ـ که مانعی بر سر راه تصرف فلسطین بهشمار میرفت ـ تشدید کرد[۱۴]؛ سپس در زمان جنگ جهانی اول و بر اساس قرارداد سایکس ـ پیکو ۱۹۱۶م/ ۱۲۹۵ش، بخش وسیعی از سرزمینهای عربی، ازجمله فلسطین را در اختیار گرفت و آنگاه بر پایه اعلامیه بالفور (وزیر خارجه وقت بریتانیا) ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش، به صهیونیستها وعده داد فلسطین را برای تشکیل «وطن ملی یهود» در اختیارشان قرار دهد.[۱۵] یهودیان برای محققکردن این وعده، به سراغ متفقین پیروز در جنگ جهانی اول رفتند و توانستند با کمک سرمایهداران یهودی، شورای عالی دول متفق را در سال ۱۹۲۰م/ ۱۲۹۹ش به اجرای اعلامیه بالفور وادار کنند تا فلسطین تحت حمایت انگلیس قرار گیرد.[۱۶] در ادامه اجرای این نقشه در ۱۴ مه ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش، نیروهای انگلیسی از فلسطین خارج شدند و پس از ساعاتی دولت اسرائیل در تلآویو اعلام موجودیت کرد.[۱۷]
آمارها نشان میدهد جمعیت فلسطین در سال ۱۹۱۸م/ ۱۲۹۷ش، حدود هفتصد هزار تن بوده است که حدود ۶۴۴ هزار (۹۲ درصد) عرب و نزدیک به ۵۵ هزار (حدود هشت درصد) یهودی بودهاند.[۱۸] این نسبت با قدرت سلاح بریتانیا و مهاجرت روزافزون یهودیان و اخراج و آوارهکردن اعراب مسلمان و بومی فلسطین[۱۹] در سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش به حدود ۶۵۰ هزار نفر رسید و جمعیت یهودیان ساکن در فلسطین دوازده برابر اندازه نخست شد.[۲۰]
مبارزات مردم فلسطین
سابقه مبارزات اعراب فلسطینی علیه اشغالگران به اواخر قرن نوزدهم میلادی (۱۸۸۶م به بعد) بازمیگردد. در آن سالها فلسطینیان دریافته بودند هدف اشغالگران تأسیس دولتی یهودی در خاک فلسطین است.[۲۱] همزمان با آغاز جنگ جهانی اول (۱۹۱۴م/ ۱۲۹۳ش)، خشم اعراب علیه صهیونیستها و یهودیان اشغالگر فزونی یافت و مقدمات تشکیل جنبش ملی را فراهم آورد[۲۲] تا سرانجام جنبش ملی فلسطین در سال ۱۹۱۹م/ ۱۲۹۸ش، در اعتراض به خیانت دولت بریتانیا به مردم فلسطین و صدور اعلامیه بالفور شکل گرفت.[۲۳] در این برهه، اعتراض فلسطینیان به اشغال سرزمین خود به دست یهودیها، درگیریهای خونینی، نظیر قیام یافا در سال ۱۹۲۱م/ ۱۳۰۰ش، انقلاب براق در سال ۱۹۲۹م/ ۱۳۰۸ش و قیام عزالدین قسام در سالهای ۱۹۳۴م/ ۱۳۱۳ش و ۱۹۳۵م/ ۱۳۱۴ش[۲۴] را رقم زد. پس از سال ۱۹۳۵م نیز قیامهایی همچون انقلاب ۱۹۳۶–۱۹۳۹، ۱۹۴۴ و ۱۹۴۷م در مناطق اشغالی روی داد که با همکاری انگلستان و صهیونیستها سرکوب شد و در سال ۱۹۴۸م/ ۱۲۳۷ش با خروج نیروهای انگلیسی و تشکیل دولت اسرائیل تمام این تلاشها ناکام ماند.[۲۵]
دهه پنجاه میلادی را دهه شکلگیری هویت ملی فلسطینیان میدانند. ناکامی گروههای فلسطینی میان سالهای ۱۹۵۴–۱۹۵۷م در برابر اسرائیل، اوضاع ناهنجار سیاسی ـ اقتصادی فلسطینیان و همچنین تصرف غزه در سال ۱۹۵۶م به دست اسرائیل و مقاومت فلسطینیان در مقابل و در نهایت اخراج صهیونیستها از نوار غزه، فلسطینیان را به فکر همکاری با یکدیگر انداخت و این تفکر میان سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸م هسته نخستین تشکیل جنبش فتح بود.[۲۶] سازمانهای فلسطینی بسیاری، مانند الفتح[۲۷] برای مبارزه مسلحانه علیه رژیم اسرائیل تشکیل شدند. ساف (PLO) (سازمان آزادیبخش فلسطین) که در نتیجه چهلمین کنفرانس اتحادیه عرب در سال ۱۹۶۴م/ ۱۳۴۳ش و به ریاست احمد شقیری تشکیل شد،[۲۸] هدف مهم درهمشکستن قدرت نیروهای صهیونیست و دولت غاصب اسرائیل با فعالیتهای سیاسی را برای خود برگزید[۲۹]؛ ولی بعدها این سازمان برای تحقق این هدف، ارتش آزادیبخش فلسطین (PLA) را نیز تأسیس کرد تا علیه رژیم صهیونیستی به اقدامات نظامی نیز روی آورد.[۳۰] با ناکامی قیامهای پراکنده تا سال ۱۹۸۷م/ ۱۳۶۶ش، حرکت خودجوش و فراگیر مردم فلسطین، خارج از چارچوب ساف که به انتفاضه معروف است، آغاز شد؛ قیامی که همچنان ادامه یافته است.[۳۱]
به دنبال جنبش جهاد اسلامی فلسطین که در اواخر سال ۱۹۷۰م و مقارن با انقلاب اسلامی ایران به دست فتحی شقاقی بنیانگذاری شد.[۳۲] حرکت مقاومت اسلامی (حماس) در سال ۱۹۸۷م/ ۱۳۶۶ش به دست احمد یاسین، از رهبران اخوانالمسلمین در غزه تأسیس گردید. این دو گروه با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی ایران و با هدف رویارویی با اسرائیل و نیروهای ملی سکولار ساف به وجود آمدند.[۳۳] سه دهه پس از شکلگیری ساف، یاسر عرفات در سال ۱۹۹۳م/ ۱۳۷۲ش طی نامهای به نخستوزیر رژیم صهیونیستی؛ اسحاق رابین این رژیم را به رسمیت شناخت و سبب انشقاق فتح (رهبر ساف) و حماس شد.[۳۴] واکنش حماس به اقدامات فتح آغاز انتفاضه بود که بعدها با شکلگیری گردانهای عزالدین قسام، این جنبش به سمت حرکتهای مسلحانه قدم برداشت.[۳۵]
در بعد منطقهای و جبهه عربی نیز جنگهای چندی میان اسرائیل و همسایگان درگرفته است. اسرائیل از سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش بیش از هفت مرتبه با همسایگان سرزمینهای اشغالی به جنگ پرداخته است؛ ازجمله جنگ اسرائیل با دول عربی مصر و سوریه و عراق و اردن و لبنان، مسئله کانال سوئز و صحرای سینا میان مصر و اسرائیل با حمایت انگلستان و فرانسه در سال ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵ش، جنگ ششروزه دول عربی با اسرائیل در ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۶ش، جنگ مصر و اسرائیل در ۱۹۶۸م تا ۱۹۷۰م، جنگ رمضان میان اسرائیل و مصر و سوریه در ۱۹۷۳م و جنگهای ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶م میان اسرائیل و لبنان.[۳۶]
فلسطین در نگاه و عمل امامخمینی
از اواخر دهه ۱۳۲۰، رژیم پهلوی روابط غیررسمی و پنهانی خود را با دولت اسرائیل برقرار کرد. محمدرضاشاه پهلوی به درخواست آمریکا، خواستار تقویت و تحکیم روابط همهجانبه خود با اسرائیل بود. بدین ترتیب رژیم طی دهه چهل، روابط خود را با اسرائیل گسترش داد؛ روابطی که همه عرصههای سیاسی و نظامی ـ امنیتی و اقتصادی را شامل میشد. امامخمینی با ورود به صحنه مبارزه در نخستین سالهای دهه چهل شمسی، در کنار اعلام حمایت از مردم مظلوم فلسطین، اسرائیل و صهیونیسم را خطری برای جهان اسلام و صلح و امنیت منطقه و همه مسلمانان، بهویژه ایرانیان برشمرد و حملات خود را متوجه محمدرضا پهلوی و حامیان صهیونیستی و آمریکایی او کرد.[۳۷]
امامخمینی در بعد فقهی معتقد بود اگر سرزمین مسلمین تحت سلطه کفار درآیند و قدرت اسلام تحتالشعاع قرار بگیرد، بر همه مسلمانان واجب است با جان و مال از سرزمینهای اسلامی حمایت کنند.[۳۸] نخستین موضعگیری عمومی ایشان دربارهٔ فلسطین به سال ۱۳۴۱ بازمیگردد. در شهریور این سال، ایشان طی سخنانی، مخالفت خویش را با دولت اسرائیل اعلام و خود را حامی دولتهای مسلمان در برابر اسرائیل معرفی کرد.[۳۹] از این تاریخ تا اواسط سال ۱۳۴۳، امامخمینی به مناسبتهای گوناگون علیه اسرائیل و تقویت روابط حکومت پهلوی با این کشور موضعگیری کرده است.[۴۰] ایشان به دولتهای اسلامی دربارهٔ قضیه فلسطین اعلام خطر میکرد و آنها را به پرهیز از اختلافات و تلاش برای بیرونراندن اسرائیل از فلسطین و دفاع از حقوق آوارگان فلسطینی فرا میخواند.[۴۱]
امامخمینی در سال ۱۳۴۷، در پاسخ به پرسش نماینده الفتح دربارهٔ جواز استفاده از وجوهات شرعی برای کمک به رزمندگان فلسطینی، ضمن تأکید بر دفاع همهجانبه از اسلام و جهاد در برابر اشغالگران صهیونیست و لزوم حمایت از نیروهای مبارز فلسطینی، اختصاص بخشی از اموال شرعی، مانند زکات و سهم امام(ع) را به مجاهدین فلسطینی شایسته، بلکه واجب شمرد.[۴۲] ایشان در پیام به زائران بیتاللهالحرام در سال ۱۳۴۹، به مسلمین جهان دربارهٔ فلسطین هشدار داد و دوری سران کشورهای اسلامی از اختلافات را در حل مشکلات فلسطین مؤثر دانست[۴۳]؛ چنانکه با انتقاد از برخی سران ممالک اسلامی، که با وجود منابع سرشار طبیعی و جمعیت فراوان نتوانستند دست صهیونیسم را از سرزمین فلسطین کوتاه کنند، اعلام خطر کرد که مقصود قدرتهای استکباری از ایجاد اسرائیل، تنها اشغال فلسطین نیست، بلکه هدف نهایی آنان تسلط بر همه کشورهای عربی است.[۴۴]
در اواسط سال ۱۳۵۲ و به هنگام رویارویی دولتهای عربی با اسرائیل، در جنگ سوم اعراب و اسرائیل، امامخمینی، مسلمانان را به توکل بر خدا و حمایت از مجاهدان فلسطینی و نثار جان و مال خویش در راه دفاع از فلسطین اشغالی و رهاساختن آن از اسارت استعمار فرا خواند.[۴۵] ایشان در پیامی به ملت مسلمان ایران، همزمان با اعتراض به جشنهای ۲۵۰۰ساله، ضمن اعلام ناخرسندی از همکاری محمدرضا پهلوی با اسرائیل و اعتراض به بیاعتنایی او به جنگ اعراب و اسرائیل، مقصود پهلوی از صحنهسازیها و دستگیری بسیاری از علما و روشنفکران ایرانی و تبعید و شکنجه آنان را سرگرمکردن ملت ایران به مصیبتهای خود و جلوگیری از گسترش دامنه مبارزه اعراب با اسرائیل و عدم همراهی مردم ایران با مبارزان فلسطینی بیان کرد.[۴۶] با نزدیکشدن به سالهای آخر حیات رژیم پهلوی و اوجگیری مبارزات مردم (۱۳۵۶ و ۱۳۵۷)، مناسبات و روابط ایران و اسرائیل رو به سردی نهاد و با پیروزی انقلاب اسلامی بهکلی قطع شد.[۴۷]
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تعیین جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز قدس، خواستار پیوند و اتحاد مسلمانان برای حمایت از حقوق مردم فلسطین شد[۴۸] (ببینید: روز جهانی قدس). ایشان اختلاف و تفرقه میان مسلمانان را عامل بقای اسرائیل میدانست و در بیانی تمثیلی خاطرنشان کرد اگر مسلمین با وحدت، هر کدام یک سطل آب بر سر این رژیم میریختند تا به حال نابود شده بود.[۴۹] از دیدگاه ایشان، مسئله قدس، مسئلهای قومی و مربوط به یک کشور یا حتی مسلمانان جهان نیست، بلکه واقعیتی مربوط به موحدان جهان و مؤمنان گذشته و حال و آینده است.[۵۰] ایشان پس از ترسیم مفاهیم انسانی و اسلامی مسئله فلسطین، رسالت آزادی آن را به عهده امت اسلامی قرار داد؛ زیرا ایشان قدس را حقی میدانست که از آنِ مسلمانان است و باید به آنان بازگردانده شود.[۵۱] ایشان مسئله فلسطین را محور مبارزه با مستکبران ارزیابی میکرد و روز قدس را روز حیات اسلام و روز تعیین سرنوشت ملتهای مستضعف برمیشمرد و ملل مسلمان را به اقدامات اصولی و عملی برای آزادی قدس فرامیخواند.[۵۲] حمایت و پشتیبانی قاطع امامخمینی از ملت فلسطین سبب شد فلسطینیان، اصول جهاد و شهادت و فداکاری در راه هدف را که نماد شیعیان و شعارهای انقلاب اسلامی ایران بود، به عنوان اصول اساسی سازمانهایی، مانند جهاد اسلامی فلسطین مطرح کنند.[۵۳]
نقد موضع کشورها و سازمانهای بینالمللی
در جریان منازعات و درگیریهای فلسطین و رژیم اشغالگر قدس، سازمان ملل و سران کشورهای عرب و مقامات بلندپایه آمریکا و دیگر کشورهای غربی چندین طرح و پیشنهاد صلح ارائه کردند؛ اما این طرحها غالباً یکطرفه بود و در آن منافع طرف فلسطینی رعایت نمیشد و اگر گاهی دربردارنده منافع ملت فلسطین و آوارگان فلسطینی بود، اسرائیل آن را رد میکرد.[۵۴]
امامخمینی در طول مبارزات مردم فلسطین، ضمن انتقاد از دولتهای اسلامی که به جای حمایت از مردم فلسطین، بیاعتنایی در پیش گرفته یا احیاناً یاریدهنده جنایتکاران شده یا به مذاکرات بینتیجه مشغول بودند، مسلمانان را به حمایت و دفاع از مبارزان فلسطینی با هر وسیله ممکن و دفع اسرائیل با تلاش و وحدت اسلامی فرامیخواند.[۵۵] برخلاف نظر امامخمینی و عملکرد جمهوری اسلامی ایران، دولتهای کشورهای اسلامی، بهویژه سازمان همکاری (کنفرانس) اسلامی، با برخوردی منفعلانه و محافظهکارانه واقعیت اسرائیل را پذیرفتند و در اجلاسهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۴م مراکش، ۱۹۷۸م کویت و ۱۹۹۱م سنگال به دنبال طرح سازش با این رژیم برآمدند[۵۶] (ببینید: سازمان کنفرانس اسلامی).
امامخمینی معتقد بود مذاکره با سیاستمداران جنایتکار تاریخ، قدس و فلسطین را نجات نمیدهد،[۵۷] بلکه این تلاشها در قالب طرحهایی، نظیر طرح سادات و فهد برای برقراری صلح در منطقه، تنها به کوتاهکردن دست مردم مسلمان از سرنوشت خویش میانجامد.[۵۸] طرح هشتمادهای فهد که از رژیم اسرائیل میخواست از سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۶۷م خارج شود،[۵۹] در واقع به معنای شناسایی حاکمیت و استقلال و تمامیت ارضی رژیم صهیونیستی بود.[۶۰] امامخمینی ضمن اعتراض به این طرح و اعلام خطر دربارهٔ آن، نتیجه پذیرش چنین طرحی را سلطه و حاکمیت اسرائیل بر تمام سرزمینهای عرب برشمرد.[۶۱]
امامخمینی همچنین با اعتراض به سازمانهای بینالمللی که از متجاوزان به فلسطین و کشورهای عربی پشتیبانی میکنند، آنها را عامل زورگویان معرفی کرد و مستضعفان را به قطع امید از آنان و اتکا به خدا و مبارزه با دشمنان خود فرا میخواند.[۶۲] ایشان سکوت و سازش سران کشورهای اسلامی در برابر جنایات اسرائیل در سرزمین فلسطین را محکوم کرده، بر لزوم مبارزه با اسرائیل تا بازپسگرفتن سرزمین فلسطین تأکید میکرد.[۶۳]
پانویس
- ↑ محجوب، گیتاشناسی کشورها، ۲۲۱.
- ↑ ولید، نوار غزه، ۹.
- ↑ محمدی و غفرانی، بحران فلسطین و آینده آن، ۱۲۵.
- ↑ ابومرزوق، آینده فلسطین از آن اسلام است، ۲۳.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۵۰۴–۴۸۸ و ۵۷۸–۵۷۷.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱/۲۲۷–۲۲۸.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۸/۲۸۰.
- ↑ اسراء، ۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۶/۶۱۲.
- ↑ زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ۷۳–۷۴.
- ↑ محدثی، فلسطین، ۱۲؛ ← زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ۸۲–۹۴.
- ↑ احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، ۷.
- ↑ احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، ۳۳.
- ↑ علمالهدی، شناخت صهیونیسم بینالملل، ۱۴۴.
- ↑ زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ۱۱۲–۱۱۰.
- ↑ زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ۱۱۵–۱۲۶.
- ↑ صفاتاج، فلسطین از اشغال تا انتفاضه، ۴۳.
- ↑ دولتآبادی، رویارویی ایدئولوژیهای انتفاضه، ۶۰.
- ↑ کاظمی کرهرودی، حمایت از انتفاضهٔ فلسطین، ۳۷.
- ↑ محجوب، گیتاشناسی کشورها، ۲۲۱.
- ↑ دَروَزه، پرونده فلسطین، ۲۸–۲۹.
- ↑ کیّالی، تاریخ نوین فلسطین، ۵۱–۵۳.
- ↑ کیّالی، تاریخ نوین فلسطین، ۷۲–۸۵.
- ↑ غوری، تاریخ شصتساله فلسطین، ۱/۳۴.
- ↑ صفاتاج، فلسطین از اشغال تا انتفاضه، ۵۴–۵۵.
- ↑ صفاتاج، فلسطین از اشغال تا انتفاضه، ۵۸–۶۰.
- ↑ ابراهیم، ۲۰–۲۱.
- ↑ شالیند، نهضتهای مقاومت فلسطین، ۶۵–۷۱.
- ↑ رئیس، راه دشوار مقاومت فلسطین، ۱۱۰.
- ↑ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۸۵.
- ↑ شالیند، نهضتهای مقاومت فلسطین، ۶۷.
- ↑ کدیور، انتفاضه، ۱۷.
- ↑ شوشینسب، بررسی تطبیقی گفتمانهای اخوانالمسلمین، ۶۴.
- ↑ شوشینسب، بررسی تطبیقی گفتمانهای اخوانالمسلمین، ۶۱.
- ↑ کلاته، پیوستن حماس به سازمان آزادیبخش فلسطین، ۱۴۴.
- ↑ شوشینسب، بررسی تطبیقی گفتمانهای اخوانالمسلمین، ۶۲.
- ↑ محمدی و غفرانی، بحران فلسطین و آینده آن، ۲۷۸–۳۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۷۷ و ۱۸۶؛ مجیدی، فلسطین، نگاه مسلمان ایرانی، ۲۳.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۴، ۱۹۷، ۲۲۱، ۲۴۳ و ۲۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۹۹–۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۵۸–۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۵–۶.
- ↑ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، ۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۶.
- ↑ کدیور، انتفاضه، ۱۱۴.
- ↑ جزینی، نقش سوریه در روند صلح خاورمیانه، ۵۵–۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۵۸.
- ↑ فوزی، سازمان کنفرانس اسلامی، ۸۹–۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۹.
- ↑ علمالهدی، شناخت صهیونیسم بینالملل، ۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۲۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- ابراهیم، محمود، جنبش آزادیبخش فلسطین فتح «حرکة تحریر الوطنی الفلسطینی فتح»، ترجمه یدالله احمدی ملایری و سمیه آقاجانی، تهران، اندیشهسازان نور، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابومرزوق، موسی، آینده فلسطین از آن اسلام است، مجله حضور، شماره ۳۵، ۱۳۸۰ش.
- احمدی، حمید، ریشههای بحران در خاورمیانه، تهران، کیهان، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- جزینی، علی، نقش سوریه در روند صلح خاورمیانه، سازش اعراب و اسرائیل، تهران، آذریون، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- دروزه، حکم، پرونده فلسطین، ترجمه کریم زمانی، تهران، بعثت، بیتا.
- دولتآبادی، فیروز، رویارویی ایدئولوژیهای انتفاضه، مجله حضور، شماره ۴۰، ۱۳۸۱ش.
- رئیس، نجیب ریاض و دینا حبیب نجاس، راه دشوار مقاومت فلسطین، ترجمه حمید فرزانه، تهران، اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲ش.
- شالیند، جرارد، نهضتهای مقاومت فلسطین، ترجمه مهدی خسروی، تهران، سپهر، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
- شوشینسب، نفیسه، بررسی تطبیقی گفتمانهای اخوانالمسلمین، حماس و جهاد اسلامی، مجله مطالعات فلسطین، شماره ۱۶، ۱۳۹۱ش.
- صفاتاج، مجید، فلسطین از اشغال تا انتفاضه، تهران، مدرسه، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- علمالهدی، سیدجواد، شناخت صهیونیسم بینالملل، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- غوری، امیل، تاریخ شصتساله فلسطین، ترجمه عبدالرسول جامعی، تهران، نشر ناشر، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- فوزی تویسرکانی، یحیی، سازمان کنفرانس اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- کاظمی کرهرودی، حسین، حمایت از انتفاضهٔ فلسطین، چرا؟، قم، پیام دبیر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- کدیور، جمیله، انتفاضه، حماسه مقاومت فلسطین، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- کلاته، حسن، پیوستن حماس به سازمان آزادیبخش فلسطین، ایجاب یا ایجاد؟، مجله مطالعات فلسطین، شماره ۱۳–۱۴، ۱۳۹۰ش.
- کیّالی، عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- مجیدی، محمدرضا، فلسطین، نگاه مسلمان ایرانی، مجله اندیشه انقلاب اسلامی، شماره ۱، ۱۳۸۱ش.
- محجوب، محمود و فرامرز یاوری، گیتاشناسی کشورها (جغرافیای طبیعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی)، تهران، گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
- محدثی، جواد، فلسطین، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- محمدی، منوچهر و غفرانی، پیروز، بحران فلسطین و آینده آن «بحران فلسطین و راه حل آن»، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- ولایتی، علیاکبر، ایران و تحولات فلسطین، (۱۳۵۷–۱۳۱۷ش/ ۱۹۷۹–۱۹۳۹م)، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- ولید، محمد علی، نوار غزه، جغرافیا و جمعیت، ترجمه محمدرضا بلوردی، تهران، اندیشهسازان نور، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
پیوند به بیرون
- زهراالسادات حسینی عسکرانی، فلسطین، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۶۲۰–۶۲۷.