صلح

از ویکی امام خمینی

صلح، آشتی و ترک مخاصمه میان اقوام، گروه‌ها و کشورها.

در طول تاریخ ستیزه‌جویی بشر و تلاش بعدی برای برقرای صلح و آشتی همواره وجود داشته است. از مهم‌ترین رسالت‌های پیامبران، تلاش برای برقراری صلح عادلانه جهانی ‌است. از سوی دیگر  در اسلام جهاد نیز برای دفاع از دین و جان و مال و ناموس مسلمانان واجب است.

امام‌خمینی ضمن آن‌که همه انبیای الهی(ع) را طرفدار صلح و آرامش جهانی معرفی می‌کرد و خود نیز خواهان آشتی میان همه کشورها بود، در برابر تحمیل جنگ به کشور، مقابله با تمام قوا را لازم می‌دانست.

از نظر امام‌خمینی صلح با دیگران دارای شرایطی است، مانند: رعایت حدود الهی، رعایت مصلحت، حفظ عزت و شرافت، پایداربودن و وفای به پیمان. چنین صلحی در صورت وقوع، نتایجی چون زندگی مسالمت‌آمیز، فراهم‌شدن زمینه آبادانی کشور و ایجاد برادری میان ملت‌های مسلمان خواهد داشت.

ایشان صلح‌طلبی رژیم عراق و اسرائیل را فریب و زمینه‌ای برای تجاوز بیشتر می‌دانست و به‌شدت با آن مخالف بود.

معنی

صلح، واژه‌ای عربی، به معنای همسازبودن، سازش، آشتی و توافق است[۱] و در قرآن کریم[۲] و روایات،[۳] در معانی یادشده به‌کار رفته‌است. اصلاح نیز از ریشه صلح و به معنای آشتی[۴] و ترک مخاصمه میان دو فرد یا میان زوجین،[۵] یا میان دو گروه از مسلمانان[۶] و نیز سازش میان مسلمانان و کفار[۷] به‌کار رفته‌است. همچنین واژه سلم، سلام و مسالمه در لغت،[۸] قرآن[۹] و روایات[۱۰] به معنای آشتی و سازش آمده‌است. در عرف سیاسی صلح و مصالحه به پیمان عدم مخاصمه میان کشورهای در حال جنگ گفته می‌شود.[۱۱]

صلح و مصالحه با اصطلاحات «اَمان» به معنای تأمین جانی، مالی و ناموسی،[۱۲] «هُدنه» و «مهادنه» به معنای قرارداد آتش‌بس موقت[۱۳] و «موادعه» و «معاهده» به معنای پیمان ترک جنگ و مخاصمه[۱۴] در ارتباط است. در کتاب‌های فقهی،[۱۵] صلح بیشتر در ردیف «هبه» و «اجاره» از عقود[۱۶] و به معنای رضایت دو طرفه و سازش در معاملات[۱۷] به‌کار رفته‌است، اما این معنا در اینجا مورد بحث نیست.

پیشینه

تاریخ بشر شاهد جنگ‌های فراوانی بوده‌است[۱۸]؛ از این‌رو جلوگیری از وقوع جنگ و تلاش برای برقراری صلح از آغاز تاریخ زندگی جمعی بشر دغدغه اندیشمندان اجتماعی بوده‌است.[۱۹] در قرآن به ماجرای هابیل و قابیل و گرایش قابیل به ستیزه‌جویی و قتل برادر و تلاش هابیل برای سازش و مصالحه اشاره شده[۲۰] و در کتاب مقدس نیز مردم به صلح با یکدیگر[۲۱] و با همه مردم در صورت توان[۲۲] دعوت شده‌اند؛ چنان‌که از حضرت موسی(ع) خواسته شده که پس از آغاز جنگ با دشمنان، آنان را به صلح فرا بخواند[۲۳] و از داود(ع) خواسته که صلح‌طلب باشد و برای تحقق آن بکوشد[۲۴] و درمجموع از صلح‌طلبان ستایش شده‌است.[۲۵]

از سوی دیگر، قواعدی که یونانی‌ها برای اعمال محدودیت در جنگ و به‌کاربستن روش‌های سیاسی برای پایان‌بخشیدن به آن وضع کرده‌اند، از قدیمی‌ترین متون در این زمینه است.[۲۶] دو امپراتوری بزرگ ایران و روم پیش از اسلام شاهد جنگ‌های طولانی بوده‌اند، در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی پس از بیست سال جنگ و تلفات سنگین از دو طرف، پیمان صلح امضا شد؛ البته مدت‌ها پیش از آن نیز «پیمان صلح جاوید» میان ایران و روم به امضا رسیده بود که پایدار نمانده بود.[۲۷] حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه بارها از جنگ و صلح میان ایران و توران سخن گفته و صلح را وسیله ارتباط میان مردم و حاکمان دانسته و از آن ستایش کرده‌است.[۲۸] همچنین پیش از اسلام جنگ‌های طولانی فراوانی در میان عرب‌های جاهلی وجود داشته‌است و آنان به پیروی از حضرت ابراهیم(ع) تنها در ماه‌های حرام (رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه و محرم) از جنگ خودداری می‌کردند[۲۹]؛ همچنین تیره‌های اوس و خزرج از قبایل مدینه سال‌ها شاهد جنگ‌ها و کشمکش‌های طولانی و نیز آشتی‌های پیاپی بوده‌اند که با آمدن اسلام درگیری‌های آنان پایان یافت و صلحی پایدار میانشان برقرار گردید.[۳۰] اسلام آیین صلح و صفاست[۳۱] و مسلمانان را به برادری و برقراری صلح دستور داده‌است.[۳۲] در قرآن خانه خدا[۳۳] و مکه[۳۴] محل اَمن معرفی شده‌است که در آنجا همه مردم احساس آرامش می‌کنند. پیامبر اکرم (ص) پیمان معروف صلح حدیبیه را با مشرکان امضا کرد[۳۵] و امام‌حسن مجتبی(ع) نیز برای مصالح اسلام و مسلمانان با معاویه صلح کرد.[۳۶]

در ایران در قرن‌های گذشته برای پایان‌دادن به مخاصمات، پیمان‌های متعددی مانند معاهده‌های «آماسیه» در سال ۱۵۵۵م/ ۹۳۴ش میان شاه‌طهماسب و سلطان‌سلیمان قانونی[۳۷] و معاهده «زهاب» میان شاه‌صفی و سلطان‌مراد چهارم[۳۸] با دولت عثمانی در دوره صفویه و پیمان‌های معروف «گلستان» در ۱۱۹۲ش/ ۱۸۱۳م و «ترکمنچای» در سال ۱۲۰۶ش/ ۱۸۲۸م با روسیه تزاری در دوره قاجار[۳۹] و نیز پیمان «الجزیره» در سال ۱۳۵۳ میان ایران و عراق[۴۰] منعقد شده که برخی به زیان ایران بوده‌است.

صلح و جنگ در اسلام

تلاش برای برقراری صلح عادلانه جهانی از مهم‌ترین رسالت‌های پیامبران (ع) پس از توحید و پرستش خدا بوده‌است[۴۱] و صلح در میان امت مسلمان نظریه اصولی و اساسی اسلام است.[۴۲] قرآن صلح را «خیر» و امری پسندیده شمرده‌است[۴۳] و ضمن تأکید بر آمادگی دفاعی، به پیامبر (ص) دستور داده‌است که اگر دشمنان به آشتی تن دهند، از صلح و آشتی استقبال کند.[۴۴] در سال هفتم هجری پیامبر اکرم(ص) با شرایط ویژه‌ای با مشرکان قریش در منطقه حدیبیه در نزدیکی مکه صلح کرد.[۴۵] همچنین امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر کارگزار خود در مصر سفارش کرد که پیشنهاد صلحِ دشمنان را که مورد پسند خداوند است، رد نکند.[۴۶]

امام‌خمینی سازش میان جامعه ایمانی را از امور باارزش و از ویژگی‌های اهل آخرت شمرده[۴۷] و از مردم خواسته‌است که اختلافات شخصی، عشیره‌ای و ملکی خود را کنار بگذارند و در رفع اختلاف بکوشند و میان دو طرف درگیری، آشتی برقرار کنند.[۴۸] ایشان در موردی به فرزند خود سیداحمد خمینی هم سفارش کرد که میان دو نفر از دوستان آشتی برقرار کند.[۴۹] ایشان در ضرورت اصلاح میان دو گروه از مسلمانان متخاصم به آیه «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما»[۵۰] و ضرورت مقابله با متجاوز برای واداشتن آن به قانون و حکم خدا استدلال کرده‌است[۵۱]؛ چنان‌که به استناد برخی از روایات توفیق برقرارساختن صلح میان مؤمنان را از نعمت‌هایی دانسته‌است که باید برای آن سجده شکر بجا آورد.[۵۲]

از سوی دیگر، در اسلام جهاد برای دفاع از دین و جان و مال و ناموس مسلمانان واجب است. به نظر امام‌خمینی دفاع ویژه مردان نیست و نیازی به اجازه از امام و حاکم اسلامی ندارد[۵۳]؛ ولی وجوب جهاد برای دعوت به دین (جهاد ابتدایی) که صلح دایمی در پیوند با آن معنا پیدا می‌کند، مورد گفتگوی فقهاست[۵۴] و عموم فقها آن را مشروط به حضور امام معصوم (ع) می‌دانند.[۵۵] امام‌خمینی با وجود پذیرش این نظر در کتاب فتوایی خود تحریر الوسیله،[۵۶] در کتاب فقهی ابراز تأمل کرده و قابل بررسی دانسته‌است.[۵۷] مستند اصلی قائلان به جهاد ابتدایی، دستور قرآن به جهاد برای رفع فتنه است[۵۸] و فتنه نیز در نگاه آنان به معنای شرک است.[۵۹] سیدمحمدحسین طباطبایی فتنه را در آیه ۱۹۳ بقره به معنای شرک[۶۰] و آیه ۳۹ انفال به معنای جنگ و قتال معنا می‌کند.[۶۱] با اعتقاد به نظریه مشروعیت و وجوب جهاد با مشرکان، صلح دایمی با کفار به‌سبب تعطیل‌شدن مسئله جهاد[۶۲] پذیرفته نیست و قائلان به وجوب و مشروعیت جهاد ابتدایی برآن‌اند که آیات جهاد همه آیاتی را که دلالت بر صلح و سازش با کفار دارند، نسخ کرده‌اند[۶۳] (ببینید: جهاد و دفاع).

برخی فقها و مفسران تنها جهاد دفاعی را مشروع می‌دانند و معتقدند جهاد ابتدایی نیز نوعی جهاد دفاعی است و پیغمبر اکرم (ص) در همه غزوه‌ها در حقیقت از مسلمانان دفاع می‌کرد.[۶۴] آنان فتنه را به معنای آزار و منع از دعوت دینی و جهاد ابتدایی را برای از میان‌بردن ظلم و ستم و رفع موانع دعوت دانسته‌اند[۶۵] که در این نگاه صلح دایمی با مشرکانِ بی‌طرف، مشروع خواهد بود.

از سوی دیگر، برخی معاصران ازجمله مرتضی مطهری برآن‌اند که اسلام نه صلح را به عنوان اصل اولی و ثابت پذیرفته‌است و نه از جنگ به عنوان اصل اولی و ثابت استقبال کرده‌است. به عقیده مطهری صلح و جنگ در همه جا تابع شرایط و آثار است و مسلمانان در همه زمان‌ها چه در زمان پیامبر اکرم (ص) و چه در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) و چه در زمان امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) و روزگاران دیگر، باید به دنبال اسلام و حقوق مسلمانان باشند و این هدف گاه با جنگ حاصل می‌شود و گاه با ترک مخاصمه و با صلح.[۶۶]

امام‌خمینی همه انبیای الهی (ع) به‌ویژه پیامبر اسلام(ص) را طرفدار صلح و آرامش جهانی معرفی می‌کند.[۶۷] ایشان در تیر ۱۳۵۸ در پیامی به لئونید برژنف رئیس وقت اتحاد جماهیر شوروی، خواست اسلام و ملت ایران را برقراری صلح و آرامش در جهان برشمرد[۶۸] و در سخنی دیگر یادآور شد پیامبر اکرم (ص) همان‌گونه که با مؤمنان سر صلح و سازش داشت، با دیگر مردم جهان هم به جز مفسدان در صلح و صفا به‌سر می‌برد.[۶۹] ایشان تصریح کرده‌است که به پیروی از اسلام، خواهان آرامش میان همه کشورهاست و با جنگ مخالف است؛ اما اگر جنگ بر ملت ایران تحمیل شود با تمام قوا مقابله خواهد شد.[۷۰] به نظر ایشان ملت‌ها و دولت‌های مسلمان افزون بر ترک مخاصمه، باید در سایه صلح با همدیگر برادرانه رفتار کنند و صلح الهی، بدون هر گونه تزویر را پیشه کنند.[۷۱]

امام‌خمینی با توجه به جنایت‌ها و خیانت‌های صدام حسین در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از معنانداشتن صلح میان اسلام و کفر و سازش با امثال صدام حسین سخن به میان آورده‌است[۷۲]؛ زیرا سازش با متجاوز و ستمکار را نوعی مشروعیت‌دادن به اسلام‌ستیزی‌ها و جنایات وی دانسته‌است.[۷۳] به عقیده ایشان فروش سلاح به دشمنان در حال جنگ با مسلمانان، بلکه در حال قطع رابطه (آتش‌بس) در صورتی که از آنان ترس بر مسلمانان باشد، حرام است[۷۴]؛ ولی در حال صلح یا در وقت جنگ کفار با یکدیگر این‌گونه نیست و تصمیم در فروش اسلحه به آنان با رعایت مصالح اسلام و مسلمانان و اقتضای روز، موکول به نظر ولیّ مسلمانان است[۷۵] (ببینید: ابزار جنگی).

شرایط صلح

برقراری آشتی و بستن قرارداد صلح با دیگران دارای شرایطی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

رعایت حدود الهی

مشروعیت پیمان، اصلی بنیادین در هر صلح است. به نظر امام‌خمینی حدیث «جواز صلح میان مسلمانان جز صلحی که موجب حلیت حرام یا حرمت حلال گردد»،[۷۶] عام است و تعهد بر هر حرامی را باطل می‌سازد.[۷۷] فقهای اسلام شرط مخالف کتاب و سنت در عقد صلح مانند شرط برگرداندن زنان مسلمان به اردوگاه کفر را باطل می‌دانند.[۷۸] در نگاه امام‌خمینی همه قراردادها که قهراً قرارداد صلح را نیز دربر می‌گیرد، باید بر قرآن عرضه شود و موافقِ قرآن را باید پذیرفت و مخالف آن را دور افکند.[۷۹] ایشان بارها تأکید کرده‌است که پیامبران (ع) جنگ و صلحشان برای رضای خدا بوده‌است[۸۰] و صلح با انسان‌های شرور و مفسدی که در صدد شکست اسلام‌اند، برخلاف قرآن و اسلام و عقل و نظام انسانی است.[۸۱] ایشان کسانی را که دم از صلح با ستمکاران می‌زنند، بی‌خبر از دین می‌دانست و معتقد بود آنان ضربه‌ای به اسلام و قرآن می‌زنند که کلیسای قرون وسطا بر سر دین مسیح(ع) آورد.[۸۲]

در آغاز نهضت اسلامی ایران در سال ۱۳۴۲ افرادی به امام‌خمینی پیشنهاد کردند با دولت مذاکره و سازش کند؛ ولی ایشان تأکید کرد داخل هیچ قسم مذاکره و مصالحه‌ای با دولت اسدالله عَلَم نخواهد شد؛ زیرا با توجه به رفتار زشت و خشونت‌آمیز عَلَم با انتقادات مسالمت‌آمیز روحانیت، تماس سران حوزه علمیه با وی به منزله انتحار روحانیت است.[۸۳] ایشان که محافل مخالف دین و بهایی‌های یهودی‌الاصل ایران و آمریکا را در پشت ماجرای «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» و تجاوز به حریم دین و مذهب رسمی و استقلال ایران می‌دید،[۸۴] با رد شایعه به‌خطرافتادن حوزه علمیه در صورت ادامه مبارزه با رژیم، یادآور شد مصمم است مانند سیدالشهدا (ع) برای حفظ اصل دین، با دست‌اندرکاران دولت ظلم مبارزه کند و تا وقتی مأموران پهلوی از ستمگری و بازی با احکام الهی دست برندارند، ایشان نیز از مجاهده دست برنخواهد داشت[۸۵] (ببینید: انجمن‌های ایالتی و ولایتی).

رعایت مصلحت

صلح با دشمن، مشروط به داشتنِ منفعت و مصلحت است. این شرط مقتضای حکمت و عقل است و از مناسبت حکم و موضوع نیز استفاده می‌شود؛ زیرا آیات و روایاتِ نقل شده دربارهٔ جواز صلح، صلحِ بدون دلیل و مصلحت را دربر نمی‌گیرند.[۸۶] به گفته محقق کرکی، امر به جهاد مقید به عدم هلاکت است و در صورت ضعف مسلمانان جایز است که صلح را بپذیرند[۸۷]؛ همچنین مصالح و منافع دیگری چون تبلیغ مثبت به سود نظام اسلامی یا هراس از دشمن دیگر و بازداشتن وی از توطئه علیه نظام اسلامی، می‌تواند از مصالح مورد نظر امام مسلمانان باشد.[۸۸] پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در مورد آتش‌بس با رژیم عراق از سوی امام‌خمینی به‌رغم تأکید همیشگی ایشان بر ادامه جنگ تا حصول شرایط ایران نشان‌دهنده لزوم پای‌بندی به این عنصر کلیدی در پذیرش و عدم پذیرش صلح است[۸۹] (ببینید: قطعنامه ۵۹۸).

حفظ عزت و شرافت

مفسران دعوت قرآن به صلح در آیه «وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ»[۹۰] را به صلح شرافتمندانه و به دور از ذلت و خواری و زبونی مسلمانان تفسیر کرده‌اند.[۹۱] امام‌خمینی در آغاز مبارزه با رژیم پهلوی، در نامه‌ای به واعظ مشهور محمدتقی فلسفی، با اشاره به نفی ذلت در سخن امام‌حسین(ع) «هیهات منا الذله»،[۹۲] سازش با رژیم پهلوی را ذلت مسلمانان شمرد.[۹۳] ایشان از مقاومت عزتمندانه ملت ایران و ترجیح آن بر صلح و آسایش ذلت‌بار در برابر دشمنِ بعثی و تحمل سختی‌ها در دوران دفاع مقدس ستایش می‌کرد[۹۴] و تأکید داشت ایران در پی صلح شرافتمندانه است؛ بنابراین باید متجاوز معلوم، و امنیت ایران تأمین شود.[۹۵] ایشان تأکید داشت که اسلام، سازشی را که به حیثیت اسلام آسیب وارد کند، نمی‌پذیرد.[۹۶]

پایداربودن

امام‌خمینی صلحی را مشروع و پسندیده می‌داند که پایدار باشد و دشمن از تعدی و تجاوز خودداری کند؛ زیرا صلحی که دشمن بخواهد فرصت به دست بیاورد و از سر ناچاری بپذیرد، صلحی ناپایدار است؛ بنابراین هر زمان که قدرت پیدا کند، آن را نقض می‌کند و عقل چنین سازشی را نمی‌پذیرد.[۹۷] ایشان بارها به افراد و هیئت‌های اعزامی از سوی سازمان‌های بین‌المللی برای صلح ایران و عراق تأکید می‌کرد در صورتی که متجاوز حق را بپذیرد، ایشان هم از صلح استقبال می‌کند و آن را می‌پذیرد.[۹۸]

وفای به پیمان

وفای به عهد پس از انعقاد پیمان صلح واجب است و باید به آن عمل کرد؛ بنابراین تعرض به دشمن پس از امضای قرارداد صلح حرام است و خداوند پیمان‌شکنان را تهدید به مجازات کرده‌است.[۹۹] به نظر امام‌خمینی آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[۱۰۰] عام است و هر عقد و پیمانی ازجمله پیمان صلح را دربر می‌گیرد[۱۰۱]؛ همچنین «وفا» از نظر زمانی و افرادی نیز نامحدود و مستمر است و همه مسلمانان را دربر می‌گیرد[۱۰۲]؛ چنان‌که از آیه «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها»[۱۰۳] که دربارهٔ پیمان پیامبر اکرم(ص) با مشرکان نازل شده نیز وجوب وفا به معاهده برداشت می‌شود[۱۰۴]؛ همچنین خداوند در آیه ۹۰ سوره نساء، مسلمانان را از جنگ با مشرکانی که متقاضی بی‌طرفی در جنگ‌اند، منع کرده و آنان را از پیمان‌شکنی برحذر داشته‌است[۱۰۵]؛ حدیثِ معروف پیامبر اکرم (ص) که «مسلمانان به شروط خود وفادارند»[۱۰۶] نیز دلیل دیگری بر وجوب وفای به پیمان است؛ بر همین اساس پیامبر اکرم (ص) در سال ششم هجری در حدیبیه با مشرکان قریش پیمان صلح بست[۱۰۷] و تا هنگامی که مشرکان پیمان را نقض نکردند، پایبند به آن بود؛ ولی پس از شکستن پیمان، تقاضای آنان را که با اظهار پشیمانی از کار خود در صدد تمدید صلح برآمدند، نپذیرفت[۱۰۸] و در سال هشتم هجری مکه را فتح کرد.[۱۰۹]

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در ۲۷/۴/۱۳۶۷ از سوی ایران، رژیم عراق با شرارت‌هایی در صدد هجوم دوباره به خاک ایران بود؛ ولی امام‌خمینی در سخنانی بر پایبندی ایران به صلح با عراق در چارچوپ قطعنامه شورای امنیت و پیش‌قدم‌نشدن در تضعیف آن تأکید کرد.[۱۱۰] ایشان در نامه‌ای به فرماندهان جنگ، پذیرش قطعنامه را تاکتیکی ندانست و به آنان فرمان داد که به خاک عراق حمله نکنند و بر پایبندی خود به قطعنامه تا زمانی که دشمن به آن پایبند است، تأکید کرد.[۱۱۱]

آثار و نتایج صلح

هدف اصلی جنگ با کفار و با مسلمانانِ شورشی علیه نظام اسلامی دفع فتنه[۱۱۲] یا رهایی مستضعفان از ستم کفار[۱۱۳] است و مسلمانان با صلح و مصالحه به این هدف نزدیک می‌شوند. امیرالمؤمنین علی (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر امنیت شهرها و رهایی از دغدغه و آسایش نظامیان را از حکمت‌های صلح شمرده‌است[۱۱۴]؛ چنان‌که گاهی صلح و برقراری آتش موجب رغبت بیشتر دشمنان به اسلام می‌شود.[۱۱۵] پیامبر اکرم(ص) در پرتو صلح با مشرکان قریش در سال ششم هجری فرصت یافت رسالت جهانی خود را اعلام و جهانیان را دعوت به اسلام کند[۱۱۶] و امام‌صادق (ع) صلح پیامبر (ص) با مشرکان قریش در حدیبیه را بزرگ‌ترین برکت برای اسلام شمرده‌است.[۱۱۷] بیشتر مفسران برآن‌اند سوره فتح که خبر از فتح بزرگ پیامبر (ص) می‌دهد، دربارهٔ صلح حدیبیه نازل شده‌است.[۱۱۸]

از سوی دیگر، از طریق صلح و سازش، زمینه مناسب برای گرایش به اسلام به وجود می‌آید و غیر مسلمانان می‌توانند در پرتو صلح از نزدیک اسلام را بشناسند و به اسلام گرایش پیدا کنند[۱۱۹] و مشرکان برای شنیدن سخن خدا و مطالعه دربارهٔ اسلام که قرآن آن را تجویز کرده، فرصت مناسب بیابند.[۱۲۰] امام‌خمینی زندگی مسالمت‌آمیز،[۱۲۱] فراهم‌شدن زمینه برای بازسازی و عمران و آبادانی کشور[۱۲۲] و ایجاد برادری میان ملت‌های مسلمان[۱۲۳] را از آثار و نتایج صلح شمرده‌است.

صلح جهانی

اسلام دین زندگیِ مسالمت‌آمیز جهانی است و با جامع‌نگری، خط مشی سیاست داخلی و خارجی را بیان کرده و حکم اصیل آن صلح و زیست مسالمت‌آمیز است. زندگی مسالمت‌آمیز و نیکی‌کردن و عادل‌بودن با کافرانِ غیر معاند که خواهان صلح و سلامت‌اند، محبوب خداست.[۱۲۴] جمهوری اسلامی ایران نیز چنان‌که امام‌خمینی تأکید کرده‌است خواهان زندگی مسالمت‌آمیز با همه کشورهای جهان است[۱۲۵]؛ بر همین اساس مایل است با همه دولت‌ها به‌ویژه دولت‌های همجوار با صلح و آرامش زندگی کند.[۱۲۶] امام‌خمینی رسیدن به صلح را در گروی چند چیز می‌داند که رعایت و احترام به استقلال ملت‌ها، دخالت نکردن در امور یکدیگر، مراعات حفظ تمامیت ارضی کشورها از آن جمله است.[۱۲۷] همچنین به عقیده ایشان رفع سلطه مستکبران بر مستضعفان از دیگر شرایط تحقق صلح در جهان است و تا سلطه‌طلبان در زمین حکومت می‌کنند، مستضعفان به حقوق الهی خود نخواهند رسید.[۱۲۸] ایشان شعار صلح‌طلبی از سوی قدرت‌های جهانی به‌ویژه سازمان‌های منتسب به حقوق بشر را فریب و دروغ و ابزاری در دست مستکبران شمرده و معتقد است تا دنیا مبتلا به این طرفدارانِ غیر واقعی حقوق بشر است، روی صلح و آرامش را نخواهد دید.[۱۲۹]

صلح با رژیم عراق

رژیم بعثی عراق در ۲۶/۶/۱۳۵۹ قرارداد صلح الجزایر را که در سال ۱۳۵۳ش/ ۱۹۷۵م میان ایران و عراق بسته شده بود، لغو و صدام حسین رئیس‌جمهور وقت عراق در سخنانی در مجلس ملی عراق آن را پاره کرد[۱۳۰] و چند روز بعد در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ از زمین، هوا و دریا به ایران حمله کرد و بخش‌هایی از مناطق جنوب و غرب کشور ازجمله چند شهر و تعداد زیادی روستا را به اشغال خود درآورد.[۱۳۱] تحولات سال اول جنگ با توجه به نبود آمادگی لازم برای مقابله با متجاوزان و بی‌تدبیری سیدابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت ایران به سود عراق پیش رفت،[۱۳۲] با عزل وی از ریاست‌جمهوری ایران در خرداد ۱۳۶۰، شرایط در جبهه‌ها به صورت محسوسی تغییر کرد و نیروهای ایران در چندین عملیات توانستند محاصره آبادان را بشکنند و بسیاری از مناطق اشغال‌شده را آزاد کنند[۱۳۳] (ببینید: جنگ تحمیلی).

پس از آغاز جنگ، مجامع بین‌المللی در هیئت‌های صلح بدون توجه به درخواست ایران برای عقب‌نشینی عراق از مناطق اشغالی و معرفی متجاوز و پرداخت غرامت به ایران، تنها بر اجرای آتش‌بس تأکید می‌کردند.[۱۳۴] امام‌خمینی به هیئت‌های میانجی اعلام کرد ملت ایران به فرمان قرآن از خود دفاع می‌کند[۱۳۵] و از آنان خواست با حاکم قراردادن قرآن، متجاوز را معرفی کنند و با استناد به قرآن کریم که در صورت عدم بازگشت متجاوز به اطاعت از خدا و عدالت[۱۳۶] با وی بجنگند؛ زیرا رژیم عراق به ایران تجاوز کرده و نیروهای عراقی هنوز بخش‌هایی از خاک ایران را در اشغال خود دارند.[۱۳۷] به نظر امام‌خمینی هیئت‌های میانجی وقتی برای پایان‌دادن به جنگ دست به کار شدند که احساس کردند ادامه جنگ برای آمریکا زیانمند است.[۱۳۸] ایشان تعیین متجاوز، جبران خسارت‌های وارده به ایران،[۱۳۹] خروج عراق از خاک ایران و پذیرش جرم و تجاوز در صحنه سیاسی را از شرایط خاتمه جنگ مطرح کرد و یادآور شد صلح با عراق بدون این شرایط، باعث افزایش جسارت متجاوز و گسترش ظلم و فساد در منطقه و موجب هجوم دوباره رژیم عراق خواهد شد.[۱۴۰]

امام‌خمینی کسانی را که در داخل بدون توجه به این مسائل صحبت از صلح با صدام حسین می‌کردند، افرادی ضعیف‌القلب یا خیانتکار و دنیاطلب و بی‌اعتنا به مصالح اسلام و مسلمانان می‌دانست[۱۴۱] و صلح با صدام حسین را مانند صلح امام‌علی(ع) و صلح امام‌حسن(ع) با معاویه، که با فشار مقدسان و دیگر گروه‌ها صورت پذیرفت، صلحی تحمیلی می‌دانست و معتقد بود همان‌طور که معاویه به پیمان خود وفا نکرد، صدام نیز به عهد خود وفادار نیست؛ زیرا وی قرارداد صلح میان ایران و عراق را که خودش در الجزایر امضا کرده بود، پاره کرد.[۱۴۲]

در جریان جنگ تحمیلی و پس از آزادسازی خرمشهر، برخی افراد و احزاب سیاسی مانند نهضت آزادی خواستار پایان جنگ و برقراری آتش‌بس شدند[۱۴۳]؛ ولی امام‌خمینی کنارآمدن با کسانی را که هیچ اعتقادی به اسلام و ارزش‌های اخلاقی ندارند، صلح آمریکایی و به معنای حضور آمریکا در ایران دانست،[۱۴۴] ایشان در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی و هوانیروز در ۱/۶/۱۳۶۲ اعلام کرد کنارزدن صدام با صلح آمریکایی به معنای واردشدن مستشارهای آمریکایی به کشور است و ایران اسلامی اگر می‌خواست تن به صلح آمریکایی بدهد، از اول با آمریکا قطع رابطه نمی‌کرد و جاسوس‌های آنان را از کشور بیرون نمی‌راند.[۱۴۵] ایشان بعضی از افراد دعوت‌کننده به صلح با آمریکا را که به دروغ ادعای اسلام و ملی‌گرایی و دلسوزی برای کشور می‌کنند و سر تا قدمشان آمریکایی است، از نیروهای رژیم پهلوی دانست و خاطرنشان کرد جمهوری اسلامی خواهان صلح اسلامی است که متضمن مجازات متجاوز است.[۱۴۶] ایشان با اشاره به نظر دنیاگرایان و ملت‌پرستان دربارهٔ صلح و سازش با ملحدان و ظالمان اعلام کرد اندیشه مادی و ملی‌گرایی، خلود در ارض و فراموش‌کردن مصالح مسلمانان و مخالفت با قرآن و احادیث رسول خدا (ص) و ائمه معصوم(ع) و سیره مستمر پیامبران بزرگ و اولیای بزرگوار است.[۱۴۷]

از سوی دیگر، با توجه به حضور نیروهای دشمن در داخل خاک ایران پیش از تصویب قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد، هیچ راه حل شرافتمندانه‌ای برای پایان جنگ وجود نداشت[۱۴۸]؛ ولی پس از صدور قطعنامه در ۲۷/۵/۱۳۶۶، با توجه به افزایش حمایت‌های آمریکا و کشورهای دیگر از رژیم عراق و نیز حملات گسترده شیمیایی، در جلسه‌ای که در ۲۳/۴/۱۳۶۷ با حضور امام‌خمینی و دست‌اندرکاران جنگ تشکیل شده بود، به ایشان پیشنهاد شد قطعنامه را بپذیرد[۱۴۹] و ایشان هم برای حفظ مصالح نظام و منافع ملی از نظر خود در مورد ادامه جنگ بازگشت[۱۵۰] و با صدور پیامی که در آن مقطع به علت وجود مسائل نظامی از رسانه‌ها پخش نشد، خود مسئولیت پایان جنگ را بر عهده گرفت[۱۵۱]؛ سپس در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ قرارداد آتش‌بس ایران و عراق به امضا رسید.[۱۵۲] به گفته کارشناسان در قطعنامه ۵۹۸ بیشتر خواسته‌ها و شرایط ایران که مهم‌ترین آنها معرفی کشور متجاوز و آغازگر جنگ بود وجود داشت[۱۵۳] (ببینید: قطعنامه ۵۹۸).

صلح با رژیم اشغالگر قدس

اسرائیل رژیمی جعلی است که به دست یهودیان و با کمک ابرقدرت‌ها به‌ویژه امپریالیسم غرب[۱۵۴] و با قتل و غارت و تهاجم و تجاوز به مردم فلسطین و بر اساس ایده تصرف نیل تا فرات و خصومت قلبی با اسلام[۱۵۵] در منطقه تأسیس شده‌است (ببینید: رژیم اشغالگر قدس). امام‌خمینی بارها بر مشروع‌نبودن رژیم اسرائیل تأکید کرده و مسلمانان را به مقابله و مبارزه با آن فرا خوانده‌است.[۱۵۶] ایشان بر همین اساس قرارداد صلح کمپ دیوید را که در سال ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۹م به دست محمد انور سادات رئیس‌جمهور مصر و مناخیم بگین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به امضا رسیده بود، قاطعانه محکوم کرد[۱۵۷]؛ همچنین در فروردین ۱۳۵۸ با صدور اعلامیه‌ای قرارداد کمپ دیوید را خیانت به اسلام و مسلمانان شمرد و بر مخالفت و مقاومت در برابر آن تأکید کرد.[۱۵۸] در سال ۱۳۶۱ نیز که اسرائیل پس از حمله به لبنان و کشتن و مجروح‌کردن هزاران تن از مردم و اشغال بخش‌هایی از سرزمین لبنان،[۱۵۹] تقاضای صلح کرده بود، امام‌خمینی صلح‌طلبیِ آنان را فریب و زمینه‌ای برای ادامه تجاوز خواند.[۱۶۰]

پانویس

  1. راغب، مفردات، ۴۸۹–۴۹۰؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۲/۵۱۶؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۲۴۸.
  2. نساء، ۳۵ و ۱۲۸؛ حجرات، ۱۰.
  3. کلینی، کافی، ۲/۱۹، ۶۰ و ۷/۲۵۰.
  4. انفال، ۱؛ حجرات، ۹.
  5. نساء، ۱۲۸.
  6. حجرات، ۹.
  7. طوسی، التبیان، ۲/۱۸۵؛ ابوعبید، الاموال، ۲۲۵.
  8. فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۷.
  9. بقره، ۲۰۸؛ انفال، ۶۱.
  10. کلینی، کافی، ۸/۵۲.
  11. طلوعی، فرهنگ جامع علوم سیاسی، ۶۰۲.
  12. کلینی، کافی، ۵/۳۰–۳۱.
  13. راوندی، فقه القرآن، ۱/۳۵۴–۳۵۵؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۱/۱۰۳–۱۰۴.
  14. طوسی، المبسوط، ۲/۵۱–۵۶؛ حلی، شرائع الاسلام، ۱/۳۰۳؛ عبدالمنعم، معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیه، ۳/۳۷۰ و۴۵۰.
  15. طوسی، النهایه، ۳۱۳.
  16. حلی، شرائع الاسلام، ۲/۹۹؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۳۵–۵۳۶.
  17. مشکینی، مصطلحات الفقه، ۳۴۲.
  18. مسائلی و ارفعی، جنگ و صلح از دیدگاه حقوق و روابط بین‌الملل، ۱۷۱.
  19. افتخاری و محمدی‌سیرت، صلح و سلم در قرآن کریم، ۵۴.
  20. مائده، ۲۷–۲۸.
  21. کتاب مقدس، مرقس، ب۹، ۵۰.
  22. کتاب مقدس، رومیان، ۱۲–۱۸.
  23. کتاب مقدس، تثنیه، ب۲۰، ۱۰–۱۱.
  24. کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۴، ۱۴.
  25. کتاب مقدس، انجیل متی، ب۵، ۹.
  26. هالستی، مبانی تحلیل سیاست بین‌الملل، ۷۶.
  27. سبحانی، فروغ ابدیت، ۸۳–۸۴.
  28. حکیمی و حسنی‌تبار، جهان‌بینی و حکمت فردوسی، ۲۶.
  29. حسینی همدانی، انوار درخشان، ۲/۱۴۷.
  30. سبحانی، فروغ ابدیت، ۳۹۰–۳۹۲.
  31. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲/۸۱.
  32. حجرات، ۱۰.
  33. بقره، ۱۲۵.
  34. قصص، ۵۷؛ عنکبوت، ۶۷.
  35. واقدی، المغازی، ۲/۵۷۱–۶۱۳؛ مفید، الارشاد، ۱/۱۲۱.
  36. آل یاسین، صلح امام‌حسن (ع)، ۳۰–۳۵.
  37. استانفورد، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ۱۹۷.
  38. اعتمادالسلطنه، تاریخ منظم ناصری، ۲/۹۴۰؛ وحید قزوینی، عباسنامه، ۵۲–۵۵.
  39. شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ۸۰ و ۱۰۱.
  40. اسدی، خلیج فارس و مسائل آن، ۲۳۸.
  41. جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ۱۸۹.
  42. شمس‌الدین، جهاد الامه، ۱۷.
  43. نساء، ۱۲۸.
  44. انفال، ۶۰–۶۱.
  45. واقدی، المغازی، ۲/۵۷۱–۶۱۳؛ مفید، الارشاد، ۱/۱۲۱.
  46. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۷۱.
  47. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۶۸.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۴۴۶.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۳۹.
  50. حجرات، ۹.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۷۶.
  52. امام‌خمینی، تعلیقه عروه، ۳۷۴–۳۷۵.
  53. امام‌خمینی، استفتائات، ۱/۴۹۲ و ۵۰۳.
  54. نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۳؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۴۳۶.
  55. ابن‌ادریس، السرائر، ۲/۳–۴؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ۸/۱۳–۱۴؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۱۱.
  56. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۹.
  57. امام‌خمینی، البیع، ۲/۶۶۴.
  58. بقره، ۱۹۳؛ انفال، ۳۹.
  59. راوندی، فقه القرآن، ۱/۳۳۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱/۲۰۵؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۲۲۹.
  60. طباطبایی، المیزان، ۲/۶۱–۶۲.
  61. طباطبایی، المیزان، ۹/۷۵–۷۶.
  62. شربینی، مغنی المحتاج، ۴/۲۶۰؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۴۳۶–۴۳۷؛ فاضل مقداد، کنز العرفان، ۱/۳۸۰–۳۸۱.
  63. ابن‌حزم، الناسخ و المنسوخ، ۴۰؛ طوسی، التبیان، ۵/۱۷۳–۱۷۴؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۸/۷۲–۷۳.
  64. شمس‌الدین، جهاد الامه، ۲۰۵؛ رشید رضا المنار، ۲/۲۱۵.
  65. رشید رضا المنار، ۲/۲۱۲.
  66. مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۶۳۴.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۰۶ و ۴۱۱.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۳.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۹–۳۸۰.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۶۱.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۷.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۸–۸۹ و۴۹۰.
  73. تبرائیان، احیاگرحوزه نجف، ۶۶۴–۶۶۶.
  74. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۲.
  75. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۲.
  76. کلینی، کافی، ۵/۲۵۹.
  77. امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۵۵.
  78. نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۳۰۰–۳۰۱؛ سبزواری، مهذّب الأحکام، ۱۸/۱۶۵.
  79. امام‌خمینی، البیع، تقریر طاهری خرم‌آبادی، ۶۰؛ امام‌خمینی، جواهر الاصول، ۴/۴۰۰.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۲.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۵.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۲–۱۹۳.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۲–۱۹۳.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۲–۱۹۳.
  86. خامنه‌ای، مهادنه، ۹.
  87. محقق کرکی، جامع المقاصد، ۳/۴۶۷–۴۶۸.
  88. خامنه‌ای، مهادنه، ۱۱.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۲–۹۵.
  90. محمد (ص)، ۳۵.
  91. طوسی، التبیان، ۹/۳۰۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۵/۳۱؛ قمی، تفسیر کنز الدقائق، ۱۲/۲۵۱.
  92. طبرسی، الاحتجاج، ۲/۳۰۰؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۳/۲۴۹–۲۵۰.
  93. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۸۶.
  94. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۷.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۹.
  96. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۲۱.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۹ و ۱۸/۳۸۵.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۹.
  99. طوسی، التبیان، ۶/۴۲۰، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴/۸۰.
  100. مائده، ۱.
  101. امام‌خمینی، الاستصحاب، ۲۲۶.
  102. امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۲۳۰؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۲۲۶.
  103. نحل، ۹۱.
  104. طوسی، التبیان، ۶/۴۲۰.
  105. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴/۸۰.
  106. کلینی، کافی، ۵/۴۰۴.
  107. مجلسی، بحارالانوار، ۲۰/۳۵۲.
  108. واقدی، المغازی، ۲/۷۸۰–۷۹۴.
  109. واقدی، المغازی، ۲/۷۸۰–۸۲۶؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۷/۲۶۷–۲۷۱.
  110. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۴.
  111. مختاری، پذیرش قطعنامه تاکتیکی نیست، ۲۵.
  112. بقره، ۱۹۳.
  113. نساء، ۷۵.
  114. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۷۱.
  115. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۳/۲۲.
  116. سبحانی، فروغ ابدیت، ۲/۲۰۷–۲۰۸.
  117. کلینی، کافی، ۸/۳۲۶.
  118. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۲/۹–۱۰.
  119. سبحانی، فروغ ابدیت، ۲/۲۰۰–۲۰۴.
  120. توبه، ۶.
  121. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۳.
  122. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۴۳.
  123. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۷.
  124. جوادی آملی، تسنیم، ۲۰/۱۰۳.
  125. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۸۳.
  126. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۹۶.
  127. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۳.
  128. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۴–۱۴۵.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۰۶–۳۰۷.
  130. هاشمی رفسنجانی، روزهای پایداری، ۱/۵۴۸؛ شیخ‌الاسلام، مصاحبه، ۲۹.
  131. درویشی، جنگ ایران و عراق، ۷۸.
  132. صیاد شیرازی، ناگفته‌های جنگ، ۱۹۵–۱۹۷؛ خامنه‌ای، اطلاعات.
  133. صیاد شیرازی، ناگفته‌های جنگ، ۲۰۱–۲۰۳؛ درودیان، جنگ، بازیابی ثبات، ۲/۱۶۰–۱۶۱.
  134. درودیان، پرسش‌های اساسی، ۲۰۶–۲۰۷.
  135. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۸.
  136. حجرات، ۹.
  137. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۰۷–۱۰۸.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۸.
  139. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۸.
  140. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۱۸–۳۱۹.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۸.
  142. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۲ و ۲۰/۱۱۸.
  143. درودیان، پرسش‌های اساسی، ۱۳۳.
  144. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۶۸–۶۹.
  145. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۶۸–۶۹.
  146. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۶۹.
  147. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷–۸۸.
  148. ولایتی، حرفی از هزاران، ۵۹۵–۵۹۶.
  149. هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۲۱۰؛ درویشی، جنگ ایران و عراق، ۲۱۴.
  150. درویشی، جنگ ایران و عراق، ۲۳۰.
  151. هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۲۱۴–۲۱۸ و ۲۲۱.
  152. درودیان، روند پایان جنگ، ۲۶۸.
  153. رضایی، آشنای غریب، ۸۵.
  154. حاجی یوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی، ۱۰۵.
  155. مدنی، ایران اسلامی در برابر صهیونیسم، ۶.
  156. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱–۷ و ۱۶/۳۷۸–۳۸۲.
  157. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱–۲.
  158. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱۰.
  159. درویشی، جنگ ایران و عراق، ۲۲۱.
  160. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۹–۳۰.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آل یاسین، راضی، صلح امام‌حسن (ع)، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، تهران، گلشن، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۸ش.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌ادریس حلی، محمدبن‌منصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌حزم اندلسی، علی‌بن‌احمد، الناسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، بیروت، طبع عبدالغفار سلیمان بنداری، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌قدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ابوعبید، قاسم‌بن‌سلام، الاموال، تحقیق محمد خلیل هراس، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • استانفورد، جی شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضان‌زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
  • اسدی، بیژن، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منظم ناصری، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • افتخاری، جعفر و حسین محمدی‌سیرت، صلح و سلم در قرآن کریم، مجله مطالعات قرآن و حدیث، شماره ۱۲، ۱۳۹۲ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کتاب البیع، تقریر سیدحسن طاهری خرم‌آبادی، قم، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • تبرائیان، صفاءالدین، احیاگرحوزه نجف، زندگی و زمانه آیت‌الله العظمی حکیم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، تحقیق محمدرضا مصطفی‌پور، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، محققین مجید حیدری‌فر و حسن جلیلی، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حاجی‌یوسفی، امیرمحمد، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امام‌صادق (ع)، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • حسینی همدانی، سیدمحمدحسین، انوار درخشان، تهران، لطفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • حکیمی، محمود و کریم حسنی‌تبار، جهان‌بینی و حکمت فردوسی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، روزنامه اطلاعات، ۳۰/۳/۱۳۶۰ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، مهادنه، مجله فقه اهل بیت (ع)، شماره ۱۱–۱۲، ۱۳۷۶ش.
  • درودیان، محمد، پرسش‌های اساسی جنگ، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • درودیان، محمد، جنگ، بازیابی ثبات، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
  • درودیان، محمد، روند پایان جنگ، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
  • درویشی، فرهاد، جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • راوندی، قطب‌الدین سعیدبن‌هبةالله، فقه القرآن، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • رضایی، محسن، آشنای غریب، ناگفته‌های دکتر محسن رضایی، تهران، جبهه نسل سوم انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.
  • سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • شربینی، محمدبن‌احمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • شمس‌الدین، محمدمهدی، جهاد الامه، بیروت، دارالعلم للملائین، ۱۹۹۷م.
  • شمیم، علی‌اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، مدبر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • شهید ثانی، زین‌الدین‌بن‌علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ‌الاسلام، حسین، مصاحبه، مجله شاهد یاران، شماره ۴۱–۴۲، ۱۳۸۸ش.
  • صیاد شیرازی، علی، ناگفته‌های جنگ، خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، تدوین احمد دهقان، تهران، نشر شاهد، چاپ چهارم، ۱۳۸۹ش.
  • طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهره‌مند و دیگران، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • طلوعی، محمود، فرهنگ جامع علوم سیاسی، تهران، علم، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
  • عبدالمنعم، محمود عبدالرحمن، معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیه، قاهره، دارالفضیله، ۱۹۹۹م.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی و محمدباقر شریف‌زاده، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قرطبی، محمدبن‌احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • قمی مشهدی، محمدبن‌محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کرکی، محقق ثانی، علی‌بن‌حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مختاری، مجید، پذیرش قطعنامه تاکتیکی نیست، مجله تاریخ جنگ، شماره ۱۰، ۱۳۷۴ش.
  • مدنی، سیدجلال‌الدین، ایران اسلامی در برابر صهیونیسم، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • مسائلی، محمود و عالیه ارفعی، جنگ و صلح از دیدگاه حقوق و روابط بین‌الملل، تهران، وزارت امورخارجه، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل‌البیت (ع)، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل و چهار، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و دو، ۱۳۸۵ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۸۶ش.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • واقدی، محمدبن‌عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.
  • وحید قزوینی، محمدطاهر، عباسنامه، به اهتمام ابراهیم دهگان، اراک، داوودی، ۱۳۲۹ش.
  • ولایتی، علی‌اکبر، حرفی از هزاران، مجموعه مقالات گفتگوها و سخنرانی‌ها، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، روزهای پایداری، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول ۱۳۹۳ش.
  • هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ جامع فقه مطابق مذهب أهل بیت علیهم السلام، قم، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • هالستی، کی. جی، مبانی تحلیل سیاست بین‌الملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعود طارم‌سری، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.

پیوند به بیرون