امام حسن‌ مجتبی(ع)

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از امام حسن مجتبی(ع))
امام حسن‌ مجتبی(ع)
سجاد(ع).jpeg
نقشامام دوم(ع)
نامامام حسن‌مجتبی(ع)
کنیهابومحمد
زادروزنیمه رمضان سال سوم هجری
زادگاهمدینه
مدت امامت۱۰ سال
مدفنقبرستان بقیع
محل زندگیمدینه
لقب(ها)مجتبی و زکیّ
پدرامام علی(ع)
مادرحضرت فاطمه(س)
طول عمر۴۸ سال
امامان شیعه
امام علی(ع)امام حسن مجتبی(ع)امام حسین(ع)امام سجاد(ع)امام محمد باقر(ع)امام صادقامام کاظم(ع)امام رضا(ع)امام جواد(ع)امام هادی(ع)امام حسن عسکری(ع)امام زمان(ع)


امام‌حسن مجتبی(ع)، زندگی، جایگاه و نقش امام دوم(ع).

امام حسن(ع) ملقب به محتبی، امام دوم شیعیان و فرزند امام‌علی(ع) و حضرت زهرا(س) در پانزدهم ماه رمضان سال سوم قمری در مدینه به دنیا آمد و بنا بر قول مشهور در ۲۸ صفر سال ۵۰ قمری در مدینه با توطئه معاویه به شهادت رسید. امام‌حسن(ع) دارای فضایل و مقامات معنوی فراوان است و روایاتی از پیامبر اکرم(ص) دربارهٔ شخصیت، فضایل و مناقب ایشان آمده است. امام‌حسن(ع) همچنین بسیار مورد توجه پدر خود علی(ع) بود؛ چنان‌که او را به یحیی‌بن‌زکریا و داشتن علم الهی در کودکی تشبیه کرد.

امام‌خمینی، امام‌حسن(ع) را سبط اکبر پیامبر(ص) خوانده و احتمال داده یکی از معانی «حمله عرش» در قرآن، حاملان علم و دانش هستند که چهار نفر از پیامبران گذشته و چهار نفر از افراد کامل امت اسلامی شامل پیامبر اکرم(ص)، امام‌علی(ع)، امام‌حسن(ع) و امام حسین(ع) حاملان آن باشند. امام‌خمینی، امام‌حسن(ع) را از اصحاب پیامبر(ص) خوانده و اینکه مانند دیگر امامان(ع) دارای ولایت کلی (تکوینی) و تشریعی است.

امام‌خمینی با اشاره به قیام امام‌حسن(ع) علیه معاویه و سپس به علل صلح آن حضرت با معاویه پرداخته و معتقد است حیله‌گری و خیانت برخی از همراهان امام‌حسن(ع) از علت‌های صلح تحمیلی است. به گفته او ادامه تفکر خوارج و مقدسان نهروان که برای علی(ع) آن همه مشکل درست کردند، از موجبات صلح تحمیلی امام‌حسن(ع) است که در صورت آگاهی و استقامت یاران، امام‌حسن(ع) گرفتار آن مصائب نمی‌شد و قضایای کربلا پیش نمی‌آمد.

امام‌خمینی تأکید کرده است که علمای بزرگ وظیفه دارند در مبارزه با فساد و ستم، راه ائمه(ع) ازجمله امام‌حسن(ع) را دنبال کنند. ایشان در دوران جنگ تحمیلیِ عراق علیه ایران (۱۳۵۹–۱۳۶۷) با بیان دشواری‌های برخاسته از جنگ، به مردم سفارش کرد از زندگی امام علی(ع) و امام‌مجتبی(ع) عبرت بگیرند و در راه خدا مقاومت کنند.

معرفی اجمالی

امام ابومحمد، حسن‌بن‌علی(ع)، فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص)، ملقب به مجتبی، زکیّ، بَرّ، تقی، طیب، سبط و سید است.[۱] آن حضرت در نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه متولد شد[۲] و هفت سال و چند ماه از عمر خود را با جدّ و نیز مادر خود بود[۳] و نزدیک به ۳۷ سال با پدر خویش زندگی کرد که ۲۵ سال آن با خلافت خلفای سه‌گانه هم‌زمان بود. دوره امامت ایشان پس از شهادت پدر خود حدود ده سال بود.[۴]

جایگاه

امام‌حسن(ع) دارای مقامات و کمالات معنوی فراوان است؛ ازجمله ایشان در شمار اهل بیت پیامبر(ص) است و آیه تطهیر که دلالت بر عصمت و عظمت اصحاب کسا دارد،[۵] آن امام را دربر می‌گیرد[۶] (ببینید: اهل بیت(ع)). ایشان در مباهله پیامبر اکرم(ص) با مسیحیان نجران همراه حضرت بود.[۷] ایشان بسیار مورد توجه و علاقه پیامبر(ص) بود[۸]؛ چنان‌که پس از تولد ایشان، پیامبر(ص) در گوش ایشان اذان و اقامه گفت[۹] و نام «حسن» را برای وی انتخاب کرد.[۱۰]

پیامبر(ص) از همان آغاز بر آن بود که جایگاه حسن(ع) را به مردم بنمایاند و در مواقع مهم ایشان را به همراه داشت،[۱۱] در حضور جمعیت به او ابراز علاقه می‌کرد،[۱۲] او را سید و آقا[۱۳] و سرور جوانان بهشت[۱۴] می‌خواند و دوستی و دشمنی وی و برادرش حسین(ع) را دوستی و دشمنی با خود می‌دانست.[۱۵]

امام‌حسن(ع) بسیار مورد توجه پدر خود علی(ع) بود؛ چنان‌که حسن(ع) را به یحیی‌بن‌زکریا و داشتن علم الهی در کودکی تشبیه کرد.[۱۶] علی(ع) پس از بازگشت از صفین وصیت‌نامه‌ای برای فرزند نوشت که در آن فرزند خود را به تقوا، دعا، مطالعه و پندگرفتن از تاریخ و شناخت زمانه خویش توجه داد.[۱۷] امام‌حسن(ع) نزد دیگر صحابه پیامبر(ص) نیز از جایگاهی شایسته و ممتاز برخوردار بود.[۱۸]

ویژگی‌ها

امام‌خمینی نیز که امام‌حسن(ع) را سبط اکبر پیامبر(ص) خوانده،[۱۹] یکی از معانی «حمله عرش» در قرآن[۲۰] را حاملان علم و دانش شمرده و احتمال داده است که مراد از عرش خدا، علم فعلی حق و مقام ولایت کبرا باشد و چهار نفر از پیامبران گذشته و چهار نفر از افراد کامل امت اسلامی شامل رسول خدا(ص)، امام‌علی(ع)، امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) حاملان آن باشند.[۲۱] همچنین ایشان با استناد به روایات بر آن است که مراد از شب‌های دهگانه در آیه «وَ لَیالٍ عَشْرٍ»[۲۲] و سوگندخوردن قرآن به عظمت شب‌ها، امام‌حسن مجتبی(ع) تا امام‌حسن عسکری(ع) است و فرشتگان در شب قدر بر همه امامان(ع) ازجمله امام‌حسن(ع) نازل می‌شوند.[۲۳] ایشان، امام‌حسن(ع) را از اصحاب پیامبر(ص) خوانده[۲۴] و تصریح کرده است آن حضرت مانند دیگر امامان(ع) دارای ولایت کلی (تکوینی) و تشریعی بود[۲۵]؛ چنان‌که از آن حضرت به خلیفه خدا، حجت بر خلق و از ائمه نیکوکار و نیک‌روش و نیکومنش یاد کرده است.[۲۶]

امام‌خمینی به استناد روایات[۲۷] یادآور شده است پیامبر(ص)، حسن(ع) و حسین(ع) را در همه حالات چه قیام کنند و چه بنشینند، ولیّ و امام و پیشوای بر امت خود شمرده است[۲۸] و بدون باور به امامت ائمه(ع) به معنای ولایت الهی آنان (ازجمله امام‌حسن(ع))، نماز گرچه با همه ضوابط آن انجام گیرد، قابل پذیرش نیست.[۲۹] امام‌خمینی از خطاب امام‌علی(ع) به امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) در وصیت خود پس از ضربت‌خوردن در نوزدهم ماه رمضان[۳۰] استفاده کرده است که آن دو بسیار مورد علاقه امیرالمؤمنین(ع) بوده‌اند.[۳۱] ایشان به استناد روایتی،[۳۲] روز دوشنبه را متعلق به امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) دانسته و شایسته شمرده که برای در امان‌ماندن از شر شیطان در تعقیب نماز این روز، به آن دو بزرگوار توسل جسته شود.[۳۳]

امام‌حسن(ع) به جد خود پیامبر(ص) از نظر ظاهری شباهت بسیار داشت[۳۴] و خلق و خوی ایشان نیز شبیه پیامبر(ص) بود.[۳۵] ایشان از کودکی و نوجوانی اهل فضل و دانش بود،[۳۶] از کودکی در مجلس پیامبر(ص) حاضر می‌شد و گفته‌های جد خود را برای مادرش فاطمه(س) نقل می‌کرد.[۳۷] ایشان از جوانی پارسا و عبادت‌پیشه بود.[۳۸] امام‌خمینی از یک‌سو تربیت‌شدگان خانه کوچک فاطمه(ع) را تجلی تمام قدرت حق‌تعالی شمرده[۳۹] و از سوی دیگر، با استناد به منابع روایی[۴۰] یادآور شده است رنگ امام‌حسن(ع) در وقت عبادت از خوف خدا زرد می‌شد.[۴۱]

امام‌مجتبی(ع) بیست بار پیاده حج به جای آورد[۴۲] و آراسته به مکارم اخلاق و بسیار حلیم و بردبار بود.[۴۳] نمونه‌هایی از بردباری ایشان در برخورد با مخالفان در روایات آمده است.[۴۴] آن حضرت بسیار شجاع، باشهامت،[۴۵] جواد و بخشنده[۴۶] بود و امام‌خمینی نیز با استناد به منابع روایی[۴۷] یادآور شده است حضرت بسیار انفاق می‌کرد، در زندگی سه مرتبه نیمی از دارایی حتی کفش و لباس خود را در راه خدا بخشید.[۴۸] ایشان در سروده‌های خود نیز خلق و خوی امام زمان(ع) را به خلق و خوی امام‌حسن(ع) شبیه دانسته است.[۴۹] (ببینید: امام زمان(ع)).

امام‌مجتبی(ع) از نوجوانی در ترویج دین، تفسیر قرآن و پاسخ به پرسش‌های دینی مردم، فعال بود.[۵۰] در منابع موجود نام نزدیک به ۱۴۰ تن از راویان حدیث از ایشان آمده است.[۵۱]

فعالیت‌ها در زمان امام علی(ع)

امیرالمؤمنین(ع) و امام‌مجتبی(ع) از نخستین کسانی بودند که در دوره مخالفت خلفا با کتابت احادیث پیامبر اکرم(ص) علوم خود را مکتوب کردند و بدین وسیله بخشی از مواریث اسلامی را از خطر نابودی نجات دادند[۵۲] (ببینید: حدیث). در وقت اعتراض مردم علیه خلیفه سوم، عثمان و محاصره خانه وی، امام‌حسن(ع) به فرمان علی(ع) شکایت‌های مردم را به خلیفه منتقل می‌کرد[۵۳]؛ چنان‌که با بالاگرفتن اختلاف میان عثمان و محاصره‌کنندگان خانه وی، امام‌حسن(ع) برای بدترنشدن شرایط و جلوگیری از کشته‌شدن عثمان، در خانه وی حضور یافت[۵۴] و به هنگام منع طلحه از رساندن آب به عثمان[۵۵] امیرالمؤمنین(ع) به وسیله امام‌حسن(ع) برای عثمان آب فرستاد[۵۶] و به گزارشی امام‌حسن(ع) در این جریان زخمی شد.[۵۷]

با به‌خلافت‌رسیدن امیرالمؤمنین(ع) در سال ۳۵ق بر دامنه فعالیت‌های امام‌حسن(ع) افزوده شد. پاسخ به پرسش‌های دینی مردم به سفارش پدر،[۵۸] اقامه نماز جمعه به جای ایشان،[۵۹] سخنرانی به دستور ایشان برای مردم[۶۰] و قضاوت‌کردن در میان مردم[۶۱] ازجمله فعالیت‌های امام‌حسن(ع) بود. ایشان در نبردهای جمل،[۶۲] صفین[۶۳] و نهروان،[۶۴] در کنار امیرالمؤمنین(ع) بود.

دوران امامت

امام‌حسن(ع) پس از شهادت علی(ع) در سال چهلم هجری به امامت رسید. امیرالمؤمنین(ع) بر اساس وصیت پیامبر(ص) آن حضرت را جانشین خود کرد[۶۵] و در بازگشت از صفین در اقامتگاه «حاضرین» بر شایستگی فرزند خود تأکید کرد و ایشان را پاره‌ای از خود بلکه همه وجود خود و آسیب به او را آسیب به خود شمرد.[۶۶] بزرگان شیعه نیز پس از شهادت امام‌علی(ع) بر شایستگی امام‌حسن(ع) تأکید کردند و ایشان را فرزند پیامبر(ص) و وصیّ امام‌علی(ع) دانستند و مردم را به بیعت با ایشان فرا خواندند.[۶۷] امام‌حسن(ع) نیز پیش از بیعت عمومی مردم به تبیین جایگاه و مقام اهل بیت(ع) و معرفی خود پرداخته[۶۸] و مردم را به اطاعت از خود دعوت کرد.[۶۹] پس از آن مردم با ایشان بیعت کردند[۷۰]؛ البته انگیزه افراد از بیعت متفاوت بود و شمار کسانی که بر اساس اندیشه شیعی با آن حضرت بیعت کردند، اندک بودند.[۷۱] پس از بیعت چند نامه میان امام‌حسن(ع) و معاویه مبادله شد. حضرت(ع) در یکی از نامه‌ها بر حقانیت خلافت خاندان پیامبر(ص) و نامشروع‌بودن حکومت معاویه تأکید کرد و او را به بیعت با خود فرا خواند[۷۲]؛ ولی او نپذیرفت و اعلان جنگ کرد.

امام‌خمینی با اشاره به امیرالمؤمنین(ع)، حسن‌بن‌علی(ع) و حسین‌بن‌علی(ع) و یاران آنان و دیگر ائمه تصریح کرده است آنان همه عمرشان را برای حفظ اسلام صرف کردند.[۷۳] ایشان پس از اشاره به اهمیت حکومت و واگذاری آن از سوی خداوند به پیامبر(ص) و امام‌علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) یادآور شده است نگذاشتند ائمه(ع) به حکومت برسند و تنها امام‌علی(ع) و امام‌حسن(ع) مدت کمی به حکومت رسیدند.[۷۴] ایشان در جای دیگر پس از اشاره به مقابله همه امامان معصوم(ع) با حاکمان ستمگر در همه شرایط و به اندازه توان، به قیام امام‌حسن(ع) علیه معاویه پرداخته و سپس به علل صلح و شرایط و آثار مثبت آن اشاره کرده است.[۷۵]

صلح تحمیلی با معاویه

امیرالمؤمنین(ع) پس از جنگ صفین و جریان حکمیت، پس از آنکه معاویةبن‌ابی‌سفیان گروه‌هایی را برای تجاوز به عراق و یمن اعزام کرد،[۷۶] سپاهی را برای جنگ با معاویه آماده کرده بود، اما ایشان پیش از حرکت به شهادت رسید. پس از بیعت مردم با امام‌حسن(ع)، آن حضرت وقتی باخبر شد معاویه به سوی عراق در حرکت است، سپاهی که پدر ایشان سازماندهی کرده بود را بسیج کرد[۷۷] و برای مقابله با معاویه آماده جنگ شد.[۷۸] منطقه «مسکن» عراق آوردگاه دو سپاه بود.[۷۹] معاویه پیش از آغاز جنگ پیشنهاد صلح را مطرح و هم‌زمان اقدام به فریب‌دادن سپاه امام‌حسن(ع) کرد. مغیرةبن‌شعبه و عبدالله‌بن‌عامر از سوی معاویه برای گفتگو به اردوگاه امام‌حسن(ع) آمدند. پس از خروج آنان از میان سپاه، عوامل معاویه در میان مردم شایع کردند که حسن‌بن‌علی(ع) گرایش به صلح دارد.[۸۰] به نقل برخی از منابع، معاویه صفحه‌ای سفید و مهرشده برای حضرت فرستاد تا هر شرطی که می‌خواهد در آن بنویسد.[۸۱] با وجود وفاداری بزرگانی چون قیس‌بن‌سعد و حجربن‌عدی،[۸۲] عده‌ای از فرماندهان عافیت‌طلب به امام‌حسن(ع) خیانت کردند،[۸۳] ازجمله عبیدالله‌بن‌عباس که پس از دیدار با عبدالرحمن پسر سمره، نماینده معاویه شبانه خود را با تعدادی دیگر از افراد، تسلیم سپاه معاویه کرد و اقدام وی زمینه از هم‌پاشیدن دیگر نیروها را فراهم کرد.[۸۴]

امام‌حسن(ع) که شرایط را برای جنگ نامساعد دید، با مردم سخن گفت و با اشاره به تغییر روحیه آنان ابراز کرد آنان در وقت رفتن به جنگ صفین، دینشان مقدم بر دنیاشان بود؛ ولی امروز دنیای آنان مقدم بر دینشان است و پیشنهاد کرد در صورت آماده‌بودن آنان برای نبرد پیشنهاد معاویه را رد می‌کند و خواهد جنگید و در صورت مخالفت با جنگ، صلح را خواهد پذیرفت که مردم با شعار «البقیة البقیة» درخواست پذیرش صلح کردند.[۸۵] در این جریان گروهی از خوارج همراه با سپاه حضرت به خیمه ایشان هجوم بردند و آن را غارت کردند و یکی از خوارج، امام‌حسن(ع) را با خنجر زخمی کرد.[۸۶] در مجموع بی‌رغبتی و سستی مردم در جنگ با سپاه شام، حفظ نخبگان شیعی و حضور خوارج در سپاه امام‌حسن(ع)[۸۷] و استفاده معاویه از زر، زور و تزویر، ضعف بینش عمومی سپاهیان امام‌حسن(ع) و آمیخته‌شدن ایمان به انگیزه‌های مادی[۸۸] از علت‌های پذیرش صلح تحمیلی بود.

امام‌خمینی نیز حیله‌گری و خیانت برخی از همراهان امام‌حسن(ع) را از علت‌های صلح تحمیلی دانسته است،[۸۹] تا جایی که برخی از سپاهیان در برابر آن حضرت ایستادند و برخی حتی به آزار و اذیت ایشان روی آوردند و به غارت خیمه امام(ع) پرداختند و با دشمن ارتباط برقرار و توطئه‌های زیادی را علیه ایشان طراحی و برنامه‌ریزی کردند.[۹۰] ایشان ادامه تفکر خوارج و مقدسان نهروان را که برای علی(ع) آن همه مشکل درست کردند، از موجبات صلح تحمیلی امام‌حسن(ع) خوانده و افزوده است که در صورت آگاهی و استقامت یاران، امام‌حسن(ع) گرفتار آن مصائب نمی‌شد و قضایای کربلا پیش نمی‌آمد.[۹۱]

امام‌حسن(ع) برای مصالح اسلام و مسلمانان شرایطی را در پیمان صلح گنجانید[۹۲]؛ ازجمله شرایط آن بود که معاویه بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) و روش خلفای اولیه رفتار کند و کسی را برای جانشینی خود معین نکند و شیعیان و اصحاب علی(ع) بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند و معاویه علیه آن حضرت و برادرش حسین(ع) و دیگر اهل بیت(ع) هیچ دسیسه‌ای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند[۹۳] و همچنین معاویه خود را «امیرالمؤمنین» نخواند[۹۴]؛ ولی معاویه به هیچ‌یک از پیمان‌های خود وفادار نماند[۹۵] و چنان‌که امام‌خمینی با توجه به منابع تاریخی[۹۶] یادآور شده است، معاویه پس از قرارداد صلح در کوفه بر منبر رفت و همه پیمان‌هایی را که در صلح با امام‌حسن(ع) متعهد شده بود، زیر پا گذاشت.[۹۷] در عین حال ایشان یادآور شده است این صلح، با همه تلخی‌های آن ثمربخش و مثبت بود و امام‌حسن(ع) با رفتار حساب‌شده و پذیرش صلح، معاویه را رسوا ساخت و به همان میزان که قیام و شهادت امام‌حسین(ع) در رسواساختن بنی‌امیه و یزید مؤثر بود. (ببینید: امام حسین(ع) و عاشورا)، صلح امام‌حسن(ع) نیز در رسوایی معاویه نقش داشت.[۹۸]

الگوی جنگ و صلح

امام‌خمینی تأکید کرده است که علمای بزرگ وظیفه دارند در مبارزه با فساد و ستم، راه ائمه(ع) ازجمله امام‌حسن(ع) را دنبال کنند.[۹۹] ایشان در دوران جنگ تحمیلیِ عراق علیه ایران (۱۳۵۹–۱۳۶۷) با بیان دشواری‌های برخاسته از جنگ، به مردم سفارش کرد از زندگی امیرالمؤمنین(ع) و امام‌مجتبی(ع) عبرت بگیرند و در راه خدا مقاومت کنند.[۱۰۰] اگر برخی مدعیان اسلام در زمان امام‌علی(ع) از آن حضرت جانبداری می‌کردند، چه بسا آن صلح تحمیلی در زمان امام‌حسن(ع) و کشتن و اسارت خاندان پیامبر(ص) در زمان امام‌حسین(ع) پیش نمی‌آمد.[۱۰۱] ایشان با اشاره به شهادت محمدعلی رجایی رئیس‌جمهور و محمدجواد باهنر نخست‌وزیر به دست سازمان مجاهدین خلق در هشتم شهریور ۱۳۶۰ اعلام کرد که شهدای صدر اسلام مانند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و حسن‌بن‌علی(ع) و دیگر ائمه(ع) برتر از شهدای زمان کنونی بودند و آنان عمر خود را برای حفاظت از اسلام به کار بردند و همه چنین وظیفه‌ای دارند.[۱۰۲] ایشان مقاومت‌ها و خدمت‌های امام‌حسن(ع) به اسلام را الگوی مردم ایران شمرده و یادآور شده است آن حضرت با خدمت بزرگ خود دولت ستمگر اموی را رسوا ساخت و اسلام را زنده کرد.[۱۰۳]

امام‌خمینی از سوی دیگر، برای دلداری به آن عده از فرماندهان دفاع مقدس که از نرسیدن به همه اهداف خود در جنگ تحمیلی ازجمله در عملیات بدر در اسفند ۱۳۶۳، در هور الهویزه[۱۰۴] ناراحت بودند، به آنان توصیه کرد صبر پیشه کنند و با اشاره به سیره ائمه(ع) ازجمله امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) یادآور شد ائمه معصوم(ع) نیز گاه در رسیدن به مقاصد خود موفق نبودند؛ اما کار برای خدا شکست ندارد.[۱۰۵] از سوی دیگر، در اوج دفاع مردم ایران علیه متجاوزان بعثی، برخی به امام‌خمینی سفارش می‌کردند با رژیم متجاوز عراق صلح کند؛ ولی ایشان این سازش را به مصلحت نمی‌دید و پیشنهاد صلح با صدام حسین را مانند صلح امام‌حسن(ع)، صلحی تحمیلی از جانب مقدسان می‌دانست و معتقد بود چنان‌که معاویه بر سر پیمان خود با امام‌حسن(ع) نماند،[۱۰۶] صدام حسین نیز بر عهد خود وفادار نخواهد ماند و پاره‌کردن قرارداد صلح ایران با عراق معروف به «قرارداد الجزایر» به وسیله او را شاهد آن شمرد.[۱۰۷] با این حال، ایشان در سال ۱۳۶۷ با پدیدآمدن شرایط ناگوار در جنگ تحمیلی، قطعنامه ۵۹۸ و آتش‌بس را پذیرفت و تلخی این اقدام در کام خود را همانند تلخی نوشیدن جام زهر شمرد. (ببینید: قطعنامه ۵۹۸). ایشان پس از پذیرش قطعنامه با اشاره به صلح پیامبر(ص) با مشرکان قریش در حدیبیه[۱۰۸] خاطرنشان کرد پیامبر(ص) و ائمه معصوم(ع) نیز مأمور به انجام تکلیف بودند، نه به نتیجه، و پذیرش صلح نیز به معنای عقب‌نشینی از مواضع اصولی نیست.[۱۰۹]

امام‌حسن(ع) پس از صلح با وجود درخواست عده‌ای از شیعیان برای اقامت در کوفه به مدینه بازگشت[۱۱۰] و سفرهایی نیز به مکه[۱۱۱] و شام[۱۱۲] داشت. جایگاه اجتماعی و مرجعیت علمی ایشان سبب شده بود که صبح و عصر در مسجد پیامبر(ص) می‌نشست و با مردم گفتگو می‌کرد[۱۱۳] و به پرسش‌های آنان پاسخ می‌داد.[۱۱۴]

امام‌حسن(ع) که برادر خود امام‌حسین(ع) را به عنوان امام پس از خود معرفی کرده بود،[۱۱۵] بنا به مشهور، در ۲۸ صفر سال ۵۰ق[۱۱۶] یا در صفر ۴۹ق[۱۱۷] با توطئه و تحریک معاویه به دست همسر خود به شهادت رسید[۱۱۸] و مردم مدینه بر شهادت وی گریستند.[۱۱۹] امام‌حسن(ع) سفارش کرده بود وی را نزد جدش پیامبر اکرم(ص) به خاک بسپارند که بنی‌امیه به رهبری مروان‌بن‌حکم و به گزارشی به دستور عایشه، ام‌المؤمنین از آن جلوگیری کردند[۱۲۰] و به گزارش دیگر به‌رغم اجازه عایشه، مروان و دیگر بنی‌امیه با پوشیدن سلاح از آن جلوگیری کردند[۱۲۱]؛ از این‌رو ایشان در قبرستان بقیع،[۱۲۲] در کنار مادربزرگ خود فاطمه‌بنت‌اسد در مقبره بنی‌هاشم به خاک سپرده شد.[۱۲۳]

فرزندان

برخی، فرزندان امام‌حسن(ع) را پانزده تن و برخی شانزده تن ذکر کرده‌اند.[۱۲۴] عبدالعظیم حسنی(ع) مدفون در شهر ری از نوادگان ایشان است[۱۲۵] و امام‌خمینی به زیارت این امامزاده عظیم‌الشأن رفته است.[۱۲۶]

آثار معنوی

بخشی از آثار معنوی به‌جای‌مانده از امام‌حسن(ع) در حوزه عقاید و کلام، اخلاق و ارزش‌ها و احکام دینی و سنت و سیره پیامبر(ص) و امام‌علی(ع) در مسند الامام‌المجتبی(ع)، تألیف عزیزالله عطاردی، موسوعة کلمات الامام‌الحسن(ع)، پژوهشکده باقرالعلوم و صلح امام‌حسن(ع) راضی آل یاسین و حیاة الامام الحسن‌بن‌علی، باقر شریف قرشی ثبت شده است.

تخریب مرقد

قبر آن حضرت در قرن‌های بعد دارای بارگاه و خادم و وسایل پذیرایی از زوار گردید[۱۲۷]؛ اما در سال ۱۳۴۴ق/ ۱۳۰۵ش، به دست وهابیان حاکم بر عربستان ویران شد.[۱۲۸] امام‌خمینی نفهمی و کج‌روی را از انگیزه‌های این جنایت شمرده است.[۱۲۹] (ببینید: وهابیت)

پانویس

  1. ابن‌شهرآشوب ۴/۲۹؛ ار بلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۴۱–۱۴۲.
  2. مفید، الارشاد، ۲/۵؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة ۲/۶۸۷.
  3. مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۵۷؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۷۶–۷۷، ۱۲۲–۱۲۳ و ۱۳۸.
  4. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۲۸.
  5. احزاب ۳۳.
  6. کلینی، الکافی، ۱/۲۸۷؛ مفید، الارشاد، ۲/۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۲/۴۱۶؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۳۶۹.
  7. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۸۷.
  8. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۵۳–۲۵۵.
  9. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۵؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۳۷.
  10. مفید، الارشاد، ۲/۵.
  11. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۵۶.
  12. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۲۰، ۲۴–۲۵.
  13. متقی هندی، کنز العمال، ۷/۲۶.
  14. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۲۰؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۵۱.
  15. مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۲۶۴.
  16. مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۲۶.
  17. نهج البلاغه، ن۳۱، ۴۰۹–۴۱۰.
  18. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۵۸–۲۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۲۲–۳۳۳.
  19. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۵۵۸.
  20. غافر، ۷.
  21. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.
  22. الفجر، ۲.
  23. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۰.
  24. امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱۲.
  25. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۵.
  26. امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۹۷.
  27. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۳/۳۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۲۹۱.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۵.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۵.
  30. نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶.
  31. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۷۰.
  32. مجلسی، بحار الانوار، ۲۴/۲۳۹.
  33. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.
  34. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۱/۱۶۱.
  35. مجلسی، بحار الانوار، ۵۱/۱۶۱.
  36. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۱۰ و ۱۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۲۶.
  37. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۷–۸.
  38. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۷۰؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۵۳.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷.
  40. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۱۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۳۹؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۳۵۴.
  41. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱۲.
  42. کلینی، الکافی، ۱/۴۶۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۱/۱۳۱.
  43. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۸۲–۱۸۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۳/۲۶۶؛ سیوطی، تاریخ الخلفا، ۳۱۴–۳۱۵.
  44. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۴۴.
  45. مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۴۵.
  46. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۷۸–۱۷۹؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة ۲/۷۰۷–۷۰۹؛ سیوطی، تاریخ الخلفا، ۳۱۵.
  47. طوسی، تهذیب الاحکام، ۵/۱۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۹/۴۸۰.
  48. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۹۳.
  49. امام‌خمینی، دیوان امام، ۲۷۶.
  50. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۶۵۶–۱۶۶.
  51. عطاردی، مسند الامام‌ابی‌محمد الحسن‌بن‌علی(ع)، ۷۳۵–۷۹۰.
  52. امین، اعیان الشیعه، ۱/۸۸.
  53. ابن‌عبدربه، عقد الفرید، ۵/۵۸–۵۹.
  54. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ۱/۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۵/۵۵۸–۵۵۹.
  55. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ۱/۴۰–۴۱.
  56. طبری امامی، دلائل الامامه، ۱۶۸.
  57. مسعودی، مروج الذهب، ۲/۳۴۵.
  58. قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۶۸–۲۷۰.
  59. مسعودی، مروج الذهب، ۲/۴۳۱؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۹۵–۱۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۲/۲۲۸.
  60. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۹۵.
  61. کلینی، الکافی، ۷/۲۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۰/۲۹۶؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۸/۲۶۵.
  62. طوسی، الامالی، ۷۱۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۳/۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۲/۷۳.
  63. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۳/۱۸۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۱/۲.
  64. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۳/۹۳۹؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۳/۱۹۳.
  65. مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۲۲.
  66. نهج البلاغه، ن۳۱، ۴۱۰.
  67. مفید، الارشاد، ۲/۸.
  68. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۶۲.
  69. مسعودی، مروج الذهب، ۲/۴۳۱.
  70. ابن‌اعثم، الفتوح، ۴/۲۸۳–۲۸۴؛ مفید، الارشاد، ۲/۷–۹؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة ۲/۷۱۷.
  71. احمدی، حیات و سیره امامان(ع)، ۱۵–۱۶.
  72. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۶۴–۶۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۲۴–۲۵؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۹۲.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳۵.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۴.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۱.
  76. ثقفی کوفی، الغارات، ۲/۲۸۸، ۳۰۷–۳۰۸، ۳۲۰ و ۳۴۴؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۳۸۳.
  77. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۴۰۳.
  78. مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۵۸–۱۵۹؛ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۶۹–۷۰؛ مفید، الارشاد، ۲/۱۰–۱۱.
  79. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۵/۱۵۹.
  80. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۱۵؛ مفید، الارشاد، ۲/۹.
  81. بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۴۱.
  82. امین، اعیان الشیعه، ۱/۵۲۷ و ۵۶۸.
  83. مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۵۸–۱۵۹؛ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۷۳–۷۴؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۶۲–۱۶۳.
  84. بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۳۷–۳۸.
  85. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۳/۲۶۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۳/۴۰۶.
  86. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۷۲؛ مفید، الارشاد، ۲/۱۱–۱۲.
  87. احمدی، حیات و سیره امامان(ع)، ۳۷–۳۸.
  88. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۴۴ و ۱۶۰.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۹.
  90. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۰.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۹.
  92. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۳۸.
  93. ابن‌اعثم، الفتوح، ۴/۲۹۰–۲۹۱ و ۲۹۴؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۶۴.
  94. صدوق، علل الشرایع، ۱/۲۱۲.
  95. بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۴۸؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲/۱۶۴–۱۶۵.
  96. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۴۶؛ آل یاسین، صلح امام‌حسن(ع)، ۱۸ و ۳۸۸.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۹.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۱ و ۱۶/۸۷.
  99. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۱.
  100. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳۵.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۹.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۱۵/۱۳۵.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷.
  104. درودیان، آغاز تا پایان، ۱۰۲–۱۱۶؛ اطلاعات، ۱۱.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۷۸.
  106. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۸–۱۱۹.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۲.
  108. مفید، الارشاد، ۱/۱۲۱؛ آل یاسین، صلح امام‌حسن(ع)، ۱۷.
  109. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۴–۲۸۵.
  110. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۱۶.
  111. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۸/۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۳/۳۳۱.
  112. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۱۸.
  113. ابن‌سعد، الطبقات الکبری ۱/۲۹۷–۲۹۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۲۱؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۳/۲۴۱.
  114. ابن‌صباغ، الفصول المهمة ۲/۷۰۲.
  115. مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۱۷۴.
  116. مفید، الارشاد، ۲/۱۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۲۹.
  117. کلینی، الکافی، ۱/۴۶۱.
  118. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۲؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة ۲/۷۳۶.
  119. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۷۳.
  120. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۸۱–۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۶۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۴.
  121. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۸۲–۸۳.
  122. کلینی، الکافی، ۱/۳۰۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۴/۱۷۴.
  123. مفید، الارشاد، ۲/۱۸–۱۹.
  124. مفید، الارشاد، ۲/۲۰؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۱/۴۱۶.
  125. شریف رازی، اختران فروزان ری و طهران، ۱۹–۲۰.
  126. توکلی‌بینا، دیدار در نوفل لوشاتو، ۲۹۸–۲۹۹.
  127. نجمی، تاریخ حرم ائمه بقیع(ع) و آثار دیگر در مدینه منوره، ۸۸–۱۰۱.
  128. دخیل، ائمتنا، ۱/۱۰۱.
  129. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۷۵.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آل یاسین، راضی، صلح امام‌حسن(ع)، پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، تهران، آسیا، چاپ اول، ۱۳۵۱ش.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌اعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری (الخامسه)، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌شهرآشوب، محمدبن‌علی، مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌صباغ مالکی، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، تحقیق سامی الغریری، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌عبدالبر، یوسف‌بن‌عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌عبدربه اندلسی، احمدبن‌محمد، عقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌عساکر، علی‌بن‌حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله‌بن‌مسلم، الامامة و السیاسه، تحقیق طه محمد الزینی، بی‌جا، حلبی، بی‌تا.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن‌عمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  • احمدی، حمید، حیات و سیره امامان(ع)، امام‌حسن(ع)، تهران، مشعر، چاپ اول، ۱۳۹۶ش.
  • اربلی، علی‌بن‌عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق سیداحمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • اطلاعات، روزنامه، ۷/۱۰/۱۳۹۰ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، دیوان امام (سروده‌های حضرت امام‌خمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
  • امام‌خمینی، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
  • بلاذری، احمدبن‌یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹م.
  • توکلی‌بینا، ابوالفضل، دیدار در نوفل لوشاتو.
  • خاطرات سیاسی ـ اجتماعی ابوالفضل توکلی‌بینا، به کوشش فرامرز شعاع‌حسینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • ثقفی کوفی، ابراهیم‌بن‌محمد، الغارات، تحقیق جلال‌الدین حسینی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.
  • حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، تهران، مؤسسه ایمان جهادی، چاپ پنجاه و سوم، ۱۳۹۴ش.
  • دخیل، علی محمد، ائمتنا، بیروت دارالمرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
  • درودیان، محمد، آغاز تا پایان، بررسی وقائع سیاسی ـ نظامی جنگ در زمینه‌سازی تهاجم عراق تا آتش‌بس تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ هفدهم، ۱۳۹۱ش.
  • ذهبی، محمدبن‌احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب‌الله نووط، بیروت، الرساله، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
  • سیوطی، جلال‌الدین، تاریخ الخلفا، محمدغسان نصوح عزفول الحسینی، قطر، وزارت اوقاف، چاپ سوم، ۱۴۳۴ق.
  • شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، قم، مکتبهٔ الزهرا، بی‌تا.
  • صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • طبری امامی، محمدبن‌جریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • طوسی، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • عطاردی، عزیزالله، مسند الامام‌ابی‌محمد الحسن‌بن‌علی(ع)، تهران، عطارد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • قمی، علی‌بن‌ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، علی‌بن‌حسین، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش.
  • مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقیق اسعد داغر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • مفید، محمدبن‌محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل‌البیت(ع)، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • منقری، نصربن‌مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ق.
  • نجمی، محمدصادق، تاریخ حرم ائمه بقیع(ع) و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران، مشعر، چاپ هشتم، ۱۳۸۸ش.
  • نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • واحدی، علی‌بن‌احمد، اسباب نزول القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون