کاربر:Salar/صفحه تمرین
سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امامخمینی، فقیه مبارز و مفسر قرآن.
زندگینامه
تحصیلات
سیدمصطفی تحصیلات ابتدایی خود را تا پایان دوره ششم در مدارس باقریه و سنایی قم به پایان برد[۱] و پس از مدتی ترک تحصیل،[۲] در سال ۱۳۲۴ در پانزدهسالگی به انتخاب خود و تشویق و راهنمایی پدر به فراگیری علوم حوزوی روی آورد.[۳]
او پس از فراگیری ادبیات عرب و خواندن کتابهای مقدماتی نزد پدر خود و جعفر سبحانی و دیگر استادان حوزه در هفدهسالگی معمم شد.[۴] امامخمینی در مراسم جشن عمامهگذاری وی گروهی از دوستان خود را دعوت کرد و با تشریفات و خواندن دعاهای ویژه، عمامه بر سر وی نهاد.[۵]
وی افزون بر فهم خوب و دقت بسیار، دارای حافظه خوبی بود، به گونهای که همه الفیه ابنمالک، قسمتی از اشعار منظومه و برخی کتب دیگر را حفظ بود (سبحانی، ۸۴). وی درسهای دوره سطح را نزد مرتضی حائری یزدی، محمد صدوقی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، سیدرضا صدر و محمدجواد اصفهانی فرا گرفت و در ۲۲سالگی این دوره را به پایان برد؛[۶] سپس در درسهای خارج فقه و اصول سیدمحمد حجت کوهکمرهای، سیدحسین بروجردی و سیدمحمد محقق داماد و امامخمینی شرکت کرد (ملاییپور، ۲۴). وی که علاقهمند به فراگیری علوم غریبه نیز بود، به شهرستان ابهر رفت و با مدتی اقامت در آن شهر این علوم را از شیخزینالعابدین معروف به امام ابهری (درگذشت ۱۳۸۹ق) که از استادان بزرگ این فن بود فرا گرفت.[۷]
سیدمصطفی خمینی همزمان با تحصیلات فقه و اصول، به فراگیری حکمت و فلسفه نیز پرداخت، شرح منظومه سبزواری را از محمد فکور یزدی فرا گرفت[۸] و اسفار را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی و سیدابوالحسن رفیعی قزوینی خواند.[۹]
تدریس در قم
وی بیشتر کتابهای مقدماتی و سطح حوزه را در دوره جوانی برای طلاب حوزه تدریس کرده بود و در سال ۱۳۴۰ در مدرسه حجتیه شرح منظومه و اسفار ملاصدرا را به طور خصوصی برای عدهای درس داده بود.[۱۰]
ادامه تحصیلات در نجف
وی که یک بار در سال ۱۳۳۶ به عتبات مشرف شده بود،[۱۱] در سال ۱۳۴۱ به همراه مادر خود برای زیارت به نجف رفت و در مدت اقامت یکماهه در جلسات و محافل درسی حاضر میشد و به طور جدی در بحثها شرکت میکرد.[۱۲]
خمینی که دو ماه پس از امامخمینی به ترکیه تبعید شده بود،[۱۳] پس از انتقال به عراق در سال ۱۳۴۴ تحصیلات خود را در نجف ادامه داد و از درسهای استادان بزرگ حوزه سیدمحسن حکیم، سیدمحمود شاهرودی، سیدابوالقاسم خویی، باقر زنجانی و بهویژه امامخمینی استفاده کرد.[۱۴]
وی همچنین در درس فقه سیدحسن بجنوردی که به طور خصوصی شبها در خانه او برگزار میشد شرکت میکرد.[۱۵] وی در راه کسب دانش، به درسهای رایج حوزه بسنده نکرد. در آثار علمی غیر درسی، با ژرفنگری تمام به مطالعه و مباحثه میپرداخت و کمتر کتاب علمی در رشتهای از دانشهای حوزوی یافت میشد که آن را مطالعه یا مباحثه نکرده باشد.[۱۶]
تدریس در نجف
او در نجف به تدریس شرح منظومه، کفایة الاصول و مکاسب پرداخت[۱۷] و خارج اصول نیز تدریس میکرد که حدود ده سال طول کشید. او بحثهای خود در این درس را مینوشت[۱۸] و با عنوان «تحریرات فی الاصول» منتشر شدهاست؛ چنانکه در فقه نیز بحث صوم را تدریس کرده و پنجشنبهها و جمعهها تفسیر میگفت.[۱۹]
شاگردان
خمینی در میان فضلای حوزه و مجامع علمی نجف به شخصیت برجسته علمی، مدرس، مجتهد و مبارز مشهور بود و علمای ایران و عراق به شخصیت علمی، معنوی و مبارزاتی وی احترام میگذاشتند.[۲۰] در سالها تدریس او شاگردان زیادی در علوم مختلف عقلی و نقلی شرکت میکردند که ازجمله میتوان به: محمد مؤمن، محمدرضا ناصری، سیدرضا برقعی، سیدمحمد سجادی، محیالدین فاضل هرندی، سیدعلیاکبر محتشمیپور، ابراهیم فاضل فردوسی، سیداحمد خمینی و سیدحمید روحانی اشاره کرد.[۲۱]
اجتهاد
خمینی با توجه به استعداد فوقالعاده و هوش سرشاری که داشت، خیلی زود به مراتب عالی علمی دست یافت و در سیسالگی به درجه اجتهاد رسید و از امامخمینی اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۲۲] برخی اجتهاد وی را پیش از آن و در ۲۷سالگی[۲۳] و حتی ۲۵سالگی[۲۴] دانستهاند که با توجه به نسبیبودن موضوع اجتهاد این اختلاف طبیعی است؛ چنانکه به گفته خودش وی بیش از چند سال تقلید نکردهاست.[۲۵]
دیدگاههای علمی
خمینی علاوه بر اجتهاد مسلم در فقه و اصول، در فلسفه، رجال، تفسیر و دیگر علوم اسلامی نیز صاحبنظر و سرآمد بود[۲۶] و در بسیاری از علوم بهویژه فقه و اصول و تفسیر نظریههای مهم و ارزشمندی داشت.
دیدگاههای فقهی
وی در فقه در زمینههای غنا، تصویرگری و مجسمهسازی، مالیات و لزوم پرداخت آن به حکومت اسلامی، گرفتن مزد بر انجام واجبات، فهم عرفی در احکام، ریا در عبادات، معامله سرقفلی، نظریه کارشناسی در فقه و موضوعات متعدد دیگر افقهای تازهای را گشوده و نظریههای جدیدی را مطرح کردهاست؛[۲۷] برای نمونه، در بحث غنا با نقل نظریه مشهور فقهای شیعه که مطلق غنا را حرام میدانند و نیز نقل نظریه محقق سبزواری و فیض کاشانی که آن را در صورتی که در مجالس لهو نباشد و با ابزار لهوی همراه نگردد و نیز مستلزم حرام دیگری نباشد حرام نمیدانند، به نقد و بررسی دلایل آنها پرداخته و خود نظریه سومی اختیار کرده و معتقد است اصل غنا حرام است؛ ولی نه به طور مطلق، بلکه غنا گونههای بسیاری دارد که برخی از آنها حرام و برخی حلالاند.[۲۸]
خمینی در موضوع چهرهنگاری و پیکرتراشی نیز با نقل نظر فقهای شیعه و بررسی دلایل آن که عمدتاً اجماع و روایات است، براین باور است که حرامبودن پیکرتراشی و چهرهنگاری مطلق نیست، بلکه در صورتی است که انگیزههای جاهلی و زنده نگهداشتن شعائر بتپرستی در میان باشد و در غیر این صورت اشکالی ندارد.[۲۹] وی با اشاره به اینکه وقتی میتوان به اطلاقِ حرمت استناد کرد که مقدمات حکمت تمام باشد؛ ولی با توجه به شرایط روزگار ظهور اسلام و وجود زمینههای شرک و بتپرستی در جامعه آن روز منطقه جزیرةالعرب معلوم نیست ادله اطلاقی داشته باشند که بتوان به آن استناد کرد، بهویژه آنکه وجود قرینههای حالیه و مقامیه و مناسبت حکم و موضوع نیز چنین اقتضایی دارند.[۳۰]
وی درباره جایگاه خطیر اجتهاد و لزوم پرهیز از اجتهادهای فردی و کمکگرفتن از اجتهاد شورایی سخن گفته و بر عدم جواز افتای فردی تأکید کردهاست.[۳۱]
دیدگاههای تفسیری
خمینی در تفسیر قرآن نیز سبک مخصوص خود را داشت و نگرشهای علمی را جدای از یکدیگر میآورد و معتقد بود رعایتنکردن این مسئله موجب درهمآمیختگی بحثها در تفسیر شده و زیانبخش است.[۳۲]
وی در تفسیر خود با بهرهگیری از تخصصهای گوناگون و دانشهای رایج در حوزه، چون رسمالخط، صرف، نحو، لغت، معانی، و بیان و عروض، علم حروف، تجوید و قرائت، تاریخ و شأن نزول، اصول فقه، فقه، کلام، عرفان، اخلاق، حکمت و فلسفه و سبکها و برداشتهای علمای تفسیر، به بحث از آیات میپردازد و در این اثر، شیوه ماندگاری در دانش تفسیر و قرآن پژوهی، از خود بهجا میگذارد.[۳۳] وی همچنین از علوم غریبه ازجمله علم معروف اعداد و اوفاق و نیز دانش جفر، در تفسیر قرآن و مباحث عرفانی استفادههای زیادی کرده و به نکات جالب و جدیدی دست یافته که در نوع خود کمنظیر و ممتاز است؛[۳۴] برای نمونه، در تفسیر سوره حمد معتقد است سوره حمد از چهار سفر معنوی آدمی حکایت دارد و این کشف را از الطاف خداوند متعال نسبت به خودش میداند.[۳۵]
دیدگاههای فلسفی
خمینی در مسائل مشکل و مهم فلسفی مانند مسئله نفس،[۳۶] علم و ادراک،[۳۷] مقولات عشر،[۳۸] چگونگی وجود اجسام[۳۹] و معاد جسمانی[۴۰] با سبک خاص خود برخی دیدگاههای مشهور را نقد و نظریات جدیدی ارائه کردهاست.
وی در بحث مهم امتناع تسلسل، دلایل و براهینی را که فیلسوفان برای امتناع تسلسل اقامه کردهاند، بررسی دقیق کرده و ایرادهای جدی بر آنها وارد ساختهاست.[۴۱] او همچنین درباره مسائل پیچیده اعراض و جواهر، برخی از اندیشههای ملاصدرا، حکیم و فیلسوف معروف را در این زمینه نقد کردهاست.[۴۲]
دیدگاههای اصولی
خمینی در علم اصول فقه نیز بیاندازه مبتکر بود و حرفهای جدیدی داشت.[۴۳] وی استفاده از فلسفه و دریافتها و قاعدههای علوم دیگر و نیز تکیه بر باریکبینیهای عقلی را در مباحث اصولی یکی از آسیبهای دانش اصول میدانست و معتقد بود لازم است مباحث اصولی از این امور پیراسته و برکنار باشند. او معتقد بود کتابهای اصولی بهتدریج متورم شدهاند و دانش اصول از اهداف اصلی خود دور مانده و گرفتار تقسیمبندیهای غیر لازم و ورود بحثهای غیر مرتبط و نیز طرح احتمالات نادرست فراوان شدهاست و این نیز از آسیبهای جدی این علم است و باید برای آن چارهاندیشی کرد.[۴۴]
دیدگاههای سیاسی ـ اجتماعی
خمینی در حوزه مسائل سیاسی و حکومتی نظریات قابل توجه داشت. وی اعتقاد داشت کسی که ادعای خبرهبودن در دین و اسلامشناسی دارد، باید اصول کلی شریعت را خوب درک کند تا بتواند میان مبانی دینی و عرصههای سیاسی و اجتماعی پیوند منطقی و مناسب برقرار کند. کسی که از درک همه زوایای دین ناتوان و از درک خطوط اصلی آن بیخبر است و میان اسلام و سیاست و اجتماع پیوندی نمیبیند، فقیه و دینشناس نیست و آگاهیهای وی هرچند زیاد باشند، گرهگشا نیستند و نمیتوانند به حال امت اسلامی مفید باشند.[۴۵] وی همواره مردم و روحانیان را به تلاش برای به دست آوردن قدرت برای محققساختن وظیفههای شرعیشان فرا میخواند و با اشاره به آیه شریفه «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ»[۴۶] معتقد بود وظیفه روحانیت همان وظیفه انبیاست و وقتی وظیفه انبیا در برابر ستم و بیدادگری قیام است، وظیفه روحانیت هم اینگونه است.[۴۷]
مبارزات و فعالیتهای سیاسی
خمینی از آغاز نهضت امامخمینی همواره در کنار ایشان بود و از حرکتهای انقلابی و مبارزه بر ضد رژیم پهلوی حمایت میکرد. وی پیش از آن نیز در جریان مبارزات سیاسی قرار داشت و با فداییان اسلام که فعالیتهای گستردهای بر ضد رژیم داشتند، پیوسته در تماس بود و علاقه فراوانی به سیدمجتبی نواب صفوی و سیدعبدالحسین واحدی داشت.[۴۸] وی با فداییان اسلام بهویژه واحدی که مدتی فراری و در خانه محمد صدوقی یزدی مخفی بود، جلسات خصوصی و رفت و آمد داشت.[۴۹]
در هنگام بازداشت امامخمینی در شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ وی نخستین کسی بود که در جریان قرار گرفت و خیلی تلاش کرد از بردن ایشان ممانعت کند؛ ولی با تهدید مأموران به شلیک به وی روبهرو شد؛ با این حال، تا وقتی امامخمینی او را از این کار نهی نکرد، همچنان تلاش میکرد.[۵۰] پس از بازداشت و انتقال امامخمینی به تهران او طی سخنرانی در حرم فاطمه معصومه(س) مردم را در جریان این واقعه قرار داد و آنان را به مقاومت و پایداری فرا خواند.[۵۱] در مدتی که امامخمینی در زندان در تهران بود با نظارت او گروهی از طلاب مبارز در خانهای در اطراف مدرسه حجتیه قم به تنظیم سخنرانیها و اعلامیههای امامخمینی و نشر و توزیع آنها مشغول بودند.[۵۲]
پس از آزادی امامخمینی از زندان در تهران و انتقال به خانه رضا روغنی زنجانی در قیطریه، سیدمصطفی خمینی به طور مستقیم در خدمت ایشان قرار گرفت و توانست به رغم احضار و تهدید از سوی شهربانی در برقراری و تداوم رابطه ایشان با مردم و مبارزان نقش اساسی و مؤثری ایفا کند.[۵۳] امامخمینی در مدت اقامت اجباری در تهران، طی نامهای به وی نسبت به شهریه طلاب سفارش کرد؛[۵۴] همچنین از وی خواست با مبلغ ارسالی ایشان و تشویق ثروتمندان، به مستمندان قم کمک کند.[۵۵]
وی در جریان قیام امامخمینی بر ضد لایحه کاپیتولاسیون نیز فعالانه شرکت داشت و برای روشنگری مردم نامهها و اطلاعیههای گوناگونی را با نامهای مختلف تدوین و منتشر میکرد.[۵۶] خمینی پس از بازداشت و تبعید امامخمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ نیز سعی کرد ارتباط مردم با بیت امامخمینی برقرار باشد و پرداخت شهریه و دریافت وجوهات ادامه یابد[۵۷] چنانکه همان روز ۱۳ آبان با رفتن به خانه علما و بزرگان حوزه و دیدار و گفتگو با برخی از آنان ازجمله سیدشهابالدین مرعشی نجفی و میرزاهاشم آملی سعی کرد آنان را در جریان امر قرار دهد و درباره اقداماتی که باید دراینباره انجام شود مشورت کند.[۵۸]
وی همچنین در جهت اطلاعرسانی به علما، بازاریان و مردم بسیار تلاش کرد؛ ولی مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که از نقش مهم وی در پیشبرد نهضت خبر داشتند، او را نیز در همان روز بازداشت کردند و به تهران بردند و در قزلقلعه تهران زندانی کردند.[۵۹] وی در چند روز بازجویی[۶۰] با شجاعت از لایحه کاپیتولاسیون با عنوان «سند بردگی ملت ایران» نام برد و تصریح کرد اقدام امامخمینی در مخالفت با آن از باب امر به معروف و نهی از منکر بودهاست که از احکام اصلی اسلام و منکر آن کافر و ترککننده آن مرتکب گناه کبیره است و مجازات سنگین دارد.[۶۱]
او برای اینکه درِ بیت امامخمینی به عنوان کانون مبارزه باز باشد، طی حکمی از درون زندان به شهابالدین اشراقی وکالت داد تا به مسائل مردم و مراجعان به بیت رسیدگی کند؛[۶۲] علاوه بر این در داخل زندان به همزندانی خود فضلالله محلاتی نیز وکالت داد در صورتی که وی را تبعید کردند و یا از میان بردند، سهم امام(ع) را از مردم بگیرد و به هر گونه صلاح میداند به مصرف حوزه و خانوادههای زندانی برساند.[۶۳] او سرانجام پس از ۵۷ روز تحمل زندان در سلول انفرادی[۶۴] از زندان آزاد شد و به قم رفت و جمع زیادی از روحانیان و مردم از او استقبال کردند.[۶۵] امامخمینی در روزهای آغازین حضور در ترکیه طی چندین نامه به سیدمصطفی خمینی، ضمن اعلام سلامتی خود و درخواست برخی لوازم شخصی، وی را به رسیدگی به خانواده بهویژه مادر سفارش کرد؛[۶۶] چنانکه در ۱۳۴۳/۸/۱۹ طی نامهای از بورسای ترکیه، وی را وصی و وکیل تامالاختیار خود در همه امور قرار داد تا وجوه شرعی را دریافت کند و شهریه طلاب را بپردازد؛[۶۷] همچنین از وی خواست برای رهایی ایشان به هیچکس متوسل نشود.[۶۸]
پیوستن به پدر در ترکیه
سرتیپ علیاکبر مولوی رئیس ساواک استان تهران که قصد داشت سیدمصطفی خمینی را از کشور بیرون کند، پس از آزادی به وی پیشنهاد کرد به ترکیه برود و از پدر خود دیدن کند. نخست سیدمصطفی پذیرفت؛ ولی پس از مشورت با برخی از علما به این نتیجه رسید که چون هدف رژیم تبعید وی است، از سفر به ترکیه منصرف شود، مگر اینکه بهاجبار او را تبعید کنند.[۶۹] با خودداری وی از سفر به ترکیه، مأموران ساواک در حالیکه هنوز چند روز از آزادی وی از زندان نگذشته بود، در ۱۳ دی ۱۳۴۳ دوباره وی را بازداشت کردند و به تهران بردند و روز بعد با هواپیما به استانبول و از آنجا به بورسای ترکیه پیش پدر خود تبعید کردند.[۷۰]
حضور او در تبعیدگاه ترکیه برای امامخمینی بسیار مهم و تأثیرگذار بود؛ زیرا او نه تنها مونس و غمخوار، بلکه مدافع، خدمتکار و حتی آشپز ایشان بود و به پرستاری و تنظیم برنامه و انجام کارهای پدر میپرداخت؛[۷۱] با این حال، امامخمینی پس از پرسش از اینکه وی به اختیار خود آمده یا به اجبار بردهاند، اظهار داشت که میخواسته اگر وی به اختیار خودش آمده او را به ایران برگرداند.[۷۲]
او همهروزه با امامخمینی بحثهای علمی و فقهی میکرد و از این بحثها استفادههای علمی و معنوی فراوانی کرد؛[۷۳] چنانکه پیامرسان خوبی نیز برای نهضت اسلامی بود و تلاش میکرد در فرصتهایی که پیش میآمد با مسافران و دانشجویان ایرانی تماس بگیرد و با فرستادن نامه و پیام مردم را به بیداری و ادامه نهضت دعوت کند.[۷۴]
همراهی امام خمینی در تبعید به عراق
خمینی پس از حدود نُه ماه در ۱۳۴۴/۷/۱۳ همراه با امامخمینی از ترکیه به عراق منتقل شد.[۷۵] او در نجف در متن جریانات سیاسی ایران قرار داشت و افراد و جمعیتهای سیاسی همواره با وی در تماس بودند.[۷۶]
وی با استفاده از آزادی نسبی در حوزه نجف بر دامنه مبارزات و فعالیتهای سیاسی خود افزود و در کنار برنامهها و فعالیتهای درسی و پژوهشی خود، با انتشار اعلامیه و انجام سفرهای تبلیغی مردم را در جریان مسائل قرار میداد.[۷۷] وی همچنین با نهضتهای آزادیبخش جهان اسلام و شخصیتهای مهم اسلامی در خارج عراق ارتباط داشت و تلاش میکرد از این طریق پیام امامخمینی را به مردم ایران و دیگر کشورها برساند.[۷۸]
خمینی در عرصه مسائل مبارزاتی استفاده از هر شیوهای را برای رسیدن به مقصود درست نمیدانست و از همینرو با همکاری با برخی گروههای سیاسی سخت مخالف بود؛[۷۹] چنانکه در نجف بهشدت با کسانی مانند سیدابوالحسن بنیصدر و صادق قطبزاده مخالف بود و روحانیان مبارز نجف را از همکاری با آنان بر حذر میداشت.[۸۰] وی افزون بر فعالیتهای پنهانی مانند نشر و پخش اعلامیههای امامخمینی، ارتباط با مبارزان و فرستادن کمکهای مالی برای آنان، در محافظت از امامخمینی و نیز حفظ دفتر و مدیریت کارها و دیدارهای ایشان نیز فعال بود[۸۱] و امامخمینی نیز گاهی از وی در برابر تهمتها دفاع میکرد.[۸۲]
وی در حوزه نجف در برابر فشارهای سیاسی علیه امامخمینی و نیز حملات و هجمههای برخی روحانیان خود را سپر بلا کرده بود و تلاش میکرد با حسن خلق و تماس و گفتگو بسیاری از مسائل را حل کند.[۸۳] تنظیم و فرستادن سخنرانیها و بیانیههای امامخمینی به ایران و دیگر نقاط، هماهنگسازی مبارزات طلاب، راهاندازی مجله پانزده خرداد در عراق، برقراری ارتباط با مبارزان فلسطینی و لبنانی و حمایت از آنان، اعزام برخی از روحانیان به لبنان برای گذراندن دورههای آموزش نظامی، تقویت ارتباط میان بیت امامخمینی و بیت مراجع دیگرِ نجف، بهویژه سیدمحسن حکیم از دیگر فعالیتهای سیاسی وی در نجف بود.[۸۴] در ۱۹ خرداد ۱۳۴۸ رژیم بعثی عراق هر گونه ملاقات با حکیم را ممنوع کرد، اما سیدمصطفی خمینی هر روز به دیدن ایشان میرفت؛ به همین دلیل در ۲۱ خرداد ۱۳۴۸ نیروهای امنیتی عراق او را بازداشت کردند و به بغداد بردند؛ ولی پس از مدتی او را آزاد کردند.[۸۵]
خمینی در مدت اقامت در نجف در مناسبتهای زیارتی امامحسین(ع) مانند دهه محرم، اربعین، عرفه و روزهای زیارتی رجب و شعبان و ذیالحجه در تابستان و زمستان پیاده به کربلا میرفت.[۸۶] او همواره مقید به مستحبات بود و به خواندن زیارت عاشورا و دعاها و زیارتهای دیگر اهتمام ویژهای داشت و دهه آخر ماه رمضان در مسجد کوفه معتکف میشد.[۸۷]
شیفتگی به امامخمینی
سیدمصطفی خمینی علاقه عجیبی به امامخمینی داشت؛ علاقهای که بسیار فراتر از علاقه پدر و فرزندی بود. او کاملاً مطیع و مرید پدر بود و فوقالعاده احترام میکرد و همواره مراقب سلامتی ایشان بود.[۸۸] او امامخمینی را مجدد اسلام میدانست و معتقد بود اسلام به ایشان نیاز دارد و باید مراقب ایشان بود.[۸۹] او حالت شیفتگی خاصی به امامخمینی داشت و میخواست خود را فدای ایشان کند؛ بنابراین دفاعش از پدر تا سرحد فداکردن جان بود.[۹۰]
وی در آثار متعدد خود امامخمینی را جامع علوم عقلی و نقلی، استاد ممتاز در تمام علوم اسلامی، محقق و دانشور بزرگ معرفی میکرد؛[۹۱] با وجود این خود صاحبنظر بود و استقلال رأی داشت و در درس امامخمینی به شیوه معمول در حوزههای علمیه با صراحت به مباحث ایشان اشکال میکرد و به بحث میپرداخت[۹۲] امامخمینی نیز سیدمصطفی را امید آینده اسلام میدانست[۹۳] چنانکه پس از درگذشت وی این نگاه خود را با جمله؛ «مصطفی امید آینده اسلام» بود، اظهار کرد.[۹۴] ایشان با اطمینان و اعتماد تمام اختیارات سیاسی، حوزوی و امور شرعی را به سیدمصطفی واگذار میکرد و در ۱۹ آبان ۱۳۴۳ هنگام تبعید در ترکیه وکالتنامهای برای وی صادر کرد.[۹۵]
درگذشت مشکوک
سیدمصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ در خانه خود در نجف و در ۴۷سالگی به طرز مشکوکی درگذشت.[۹۶] پزشکان با معاینه جسد احتمال دادند وی بر اثر مسمومیت درگذشته است و برای روشنشدن موضوع باید کالبدشکافی میشد؛ ولی امامخمینی با اینکار مخالفت کرد.[۹۷] علت درگذشت وی مشخص نشد؛ ولی از مجموع گفتههای بستگان درجه اول و دوستان و نزدیکان وی بر میآید که مرگ وی طبیعی و عادی نبود، بلکه بر اثر نوعی مسمومیت به شهادت رسیدهاست.[۹۸]
برخی نزدیکان و دوستان وی مانند سیداحمد خمینی و سیدمحمود دعایی با اطمینان از شهادت او سخن گفته و شواهدی مانند لکههای مسمومیت روی پوست را ذکر کردهاند؛ چنانکه شرکت وی چند ساعت پیش از درگذشت در مجلس ختمی که برخی عوامل رژیم پهلوی دستاندرکار خدمات آن بودهاند، از امور قابل توجه شمرده شدهاست؛ اموری که در مجموع احتمال عمدی بودن فوت و شهادت وی را تقویت میکند؛[۹۹] همچنین از پارهای گزارشها بر میآید که ساواک از تلاشهای سیاسی وی بهشدت نگران بودهاست و تمامی ارتباطها و برنامههایش را با حساسیت پیگیری میکردهاست؛[۱۰۰] چنانکه در محافل سیاسی ـ انقلابی و رسانهای بر حسب قراین، مرگ سیدمصطفی به ساواک نسبت داده میشد؛ زیرا وی نقش مهمی در مبارزه داشت و پیوسته با روحانیان، روشنفکران و دانشجویان مسلمان مبارز داخل و خارج کشور در ارتباط بود و ساواک میخواست با از میان بردن او یک مخالف جدی را از میان بردارد.[۱۰۱] امامخمینی نیز درگذشت وی را مشکوک دانستهاست.[۱۰۲]
درگذشت سیدمصطفی خمینی برای امامخمینی بسیار سخت و سنگین بود؛ ولی ایشان با تأسی به شیوه اولیای خدا پس از شنیدن خبر درگذشت فرزند عزیز خود تنها سه بار «انا لله و انا الیه راجعون» گفت.[۱۰۳] ایشان چند روز پس از درگذشت سیدمصطفی، در جمع روحانیان، طلاب و ایرانیان مقیم عراق ضمن یک سخنرانی مفصل که موضوعات متنوعی را دربر میگرفت، ضمن تشکر از تمامی کسانی که در این مصیبت به ایشان ابراز محبت کردهاند، با اشاره به درگذشت فرزند خود و اینکه این گونه قضایا مهم نیست به شرح «الطاف خفیه» خداوند تعالی پرداخت و توضیح داد که چون علم به آن الطاف وجود ندارد، جزع و فزع صورت میگیرد و کسانی که به مصالح آن علم پیدا کنند، آنها را جزئی و غیر مهم میپندارند و از خدا خواست ایشان را نیز از این دسته افراد قرار دهد؛[۱۰۴] چنانکه با تسلیت به مادر و همسر داغدارش او را امانتی دانست که خداوند داده و پس گرفتهاست.[۱۰۵]
امامخمینی در یادداشتی که در روز یکشنبه نهم ذیالقعده ۱۳۹۷ نوشتهاست، سیدمصطفی را «نور بصر و مُهْجَه قلب» خود خوانده که دار فانی را وداع کرده و به جوار رحمت حقتعالی رهسپار شدهاست. ایشان در این یادداشت در حق وی دعا و از پیشگاه خداوند برای وی تقاضای رحمت و مغفرت کردهاست؛[۱۰۶] نیز فرزند خود را در همه مستحبات خود که بسیار زیاد هم بود شریک کرد.[۱۰۷] ایشان در پاسخ به پیام تسلیت سیدحمید روحانی فرزند خود را امانتی شمرد که به دست صاحب آن سپرده شد و در جوار جد خود آرمید و اظهار امیدواری کرد که وی با سلامت روح و غیر آلوده به دنیا رفته باشد؛[۱۰۸] همچنین در پاسخ به جلالالدین فارسی به امید خود به اینکه فرزندش شخصی خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد، اشاره کرد.
از سوی دیگر، امامخمینی در پاسخ به خبرنگار روزنامه لوموند که از علت مرگ فرزندش پرسیده بود گفت با قطعیت نمیتواند بگوید که چه اتفاقی افتادهاست؛ ولی میداند که پیش از شب مرگش در سلامت کامل بودهاست و گزارشهایی به دستش رسیده که آن شب افراد مظنونی به خانه وی رفتهاند. ایشان در همین گفتگو افزود که مسئله اصلی، پسر ایشان نیست، بلکه مردم چون وی و پسرش را خدمتگزار خویش میدانند ناراحت شدهاند و علیه ستمگران و بهرهکشان قیام کردهاند.[۱۰۹]
تعطیلی حوزه علمیه نجف
با انتشار خبر درگذشت سیدمصطفی خمینی درسهای حوزه نجف تعطیل شد و روحانیت به سوگ نشست. به دستور امامخمینی پیکر وی به کربلا انتقال یافت و پس از غسل و کفن و طوافدادن در حرم امامحسین(ع) به نجف بازگردانیده شد[۱۱۰] و روز بعد، از مسجد بهبهانی به سوی حرم امیرالمؤمنین(ع) تشییع گردید و سیدابوالقاسم خویی از مراجع تقلید بر جنازه وی نماز خواند و در جوار قبر امیرالمومنین علی(ع)، زیر گلدسته شمالی حرم، در مقبره علامه حلی و محمدحسین اصفهانی، در جنب ایوان طلا به خاک سپرده شد.[۱۱۱]
امامخمینی در همان روز درگذشت فرزند خود به دیدن خانواده وی رفت و از آنان خواست برای خدا در این مصیبت صبر پیشه کنند،[۱۱۲] چنانکه این مصیبت سنگین نظم و برنامه متداول ایشان را برهم نزد و روز دهم آبان ۱۳۵۶ فعالیتهای خود را اعم از تدریس و اقامه نماز جماعت آغاز کرد و به دنبال آن تمام درسهای حوزه از سر گرفته شد؛[۱۱۳] در عین حال به پیامهای تسلیتی که برای ایشان ارسال میشد، پاسخ میداد؛[۱۱۴] چنانکه در ۲۱ آبان در پیام تشکرآمیزی خطاب به همه مردم ایران بهویژه حوزویان و دانشگاهیان، ابراز داشت ملت ایران با گرفتاری عظیم و مصیبتهای دلخراشی روبهرو است که نباید در میان آن از مصایب شخصی سخن گفته شود[۱۱۵] ایشان همچنین تأکید کرد در پی درگذشت پسر خود، هیچ خصومت شخصی با محمدرضا پهلوی ندارد و تنها به خاطر خیانتها و جنایتهایش با او مخالف است.[۱۱۶]
بازتاب درگذشت
در ایران به محض انتشار خبر، درسهای حوزههای علمیه شهرهای مختلف ازجمله قم، مشهد، اصفهان، شیراز و تبریز تعطیل شد و مجالس عزاداری و فاتحهخوانی متعددی در سراسر کشور برپا شد.[۱۱۷] نخستین مجلس فاتحه برای وی در ایران را مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی در مسجد اعظم قم برگزار کرد و به دنبال آن، دیگر مراجع تقلید، جامعه مدرسین حوزه علمیه و بازار نیز مجالسی برپا کردند.[۱۱۸] در این مجالس که با استقبال و شرکت گسترده اقشار مختلف مردم روبهرو میشد، مردم شعارهایی ضد رژیم پهلوی سر میدادند و گاه اعلامیههایی در محکومیت این رژیم و دعوت به ادامه مبارزه پخش میشد.[۱۱۹]
در تهران نیز روحانیان، دانشگاهیان، روشنفکران و بازاریان در مسجد ارگ مراسمی برگزار کردند و حسن روحانی سخنرانی کرد و به افشاگری و انتقاد از حکومت پرداخت.[۱۲۰] در شیراز، آبادان، اهواز، مشهد، یزد، تبریز، اصفهان، کاشان، خمین و جهرم نیز اینگونه مجالس ادامه یافت.[۱۲۱]
در خارج از ایران ازجمله در پاکستان، افغانستان، سوریه، کویت، عربستان سعودی، لبنان، بحرین، قطر، انگلستان، سوئد، امریکا و کانادا نیز مجالس ختم و بزرگداشت برگزار شد و اقشار گوناگون به خصوص دانشجویان و روحانیان با شرکت در این مجالس و انجام تظاهرات ضمن ابراز تنفر از رژیم پهلوی بر حمایت خود از نهضت امامخمینی تأکید کردند.[۱۲۲]
حضور گسترده مردم در مجالس بزرگداشت سیدمصطفی خمینی بهویژه مجلسی که از سوی جامعه مدرسین قم برگزار شده بود و مقایسه آن با مجلس بزرگداشت فرزند سیدحسین بروجردی که مدتی پیش از این اتفاق افتاده و معمولی برگزار شده بود، موجب تعجب کارشناسان ساواک[۱۲۳] و نگرانی برخی از اطرافیان سیدکاظم شریعتمداری[۱۲۴] شده بود. تحلیلگر ساواک در بیان علل استقبال مردم از مجالس بزرگداشت سیدمصطفی و گسترش نفوذ امامخمینی ده نکته آوردهاست و هر چند این نکتهها از سر کینهجویی است؛ با این حال، به واقعیات مهمی اشاره میکند که درخور دقت و تامل است.[۱۲۵]
افزون بر مجالس ختم و بزرگداشت، روحانیان ایران از شهرهای مختلف با ارسال تلگرام به امامخمینی تسلیت گفتند و طول عمر و بازگشت ایشان را به ایران از خداوند خواستار شدند.[۱۲۶] ایشان نیز در ۱۳۵۶/۸/۲۱ در نامهای خطاب به طبقات مختلف مردم ایران از فرستادن تسلیتنامه و ابراز همدردی آنان تشکر کرد.[۱۲۷]
برگزاری مجالس متعدد ختم و سخنرانی در داخل و خارج کشور در تشدید مبارزات بر ضد رژیم پهلوی نقش مهمی داشت و موجب شد مردم با نهضت امامخمینی و دیدگاههای سیاسی ایشان بیشتر آشنا شوند و در جریان مفاسد رژیم پهلوی و علت قیام امامخمینی و دلایل تبعید ایشان قرار گیرند[۱۲۸] و با شعارهای انقلابی در حمایت از امامخمینی و راهاندازی تظاهرات بر ضد حکومت تنفر خود را از رژیم پهلوی نشان دهند.[۱۲۹] در بسیاری از این مجالس، رژیم پهلوی و ساواک متهم اصلی فوت سیدمصطفی خمینی اعلام میشدند و سبب تظاهرات و درگیری مردم با پلیس میگردید.[۱۳۰] برابر اسناد ساواک علیرغم سختگیریهای رژیم، سخنرانانِ مجالس ختم بر روی منبرها آشکارا از امامخمینی نام میبردند و مردم با فرستادن صلوات و دادن شعار بر ضد رژیم حمایت خود را از ایشان و انقلاب ابراز میکردند.[۱۳۱] غالباً در پایان مجالس شرکتکنندگان تظاهرات میکردند و شعارهایی بر ضد رژیم سر میدادند و به همین دلیل ساواک برای کنترل اوضاع اقدام به بازداشت و تبعید شخصیتهای فعال حوزه و دانشگاه کرد.[۱۳۲] در گزارش ساواک و نیز برخی رسانههای خبری به این موضوع اشاره شدهاست که در مجالس ترحیمِ فرزند ارشد امامخمینی، نام ممنوعالذکر او پس از سالها بر سر زبانها افتاد.[۱۳۳]
آثار ماندگار
سیدمصطفی خمینی افزون بر پنجاه عنوان کتاب و رساله در زمینههای مختلف علمی تألیف کردهاست که برخی از آنها مانند کتاب الاجاره و رسالهای در بحث الخلل فی الصلوة در جریان بازداشت امامخمینی در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ یا در حمله مأموران پهلوی در ۱۳۴۶/۸/۲۲ به خانه ایشان غارت شده و از میان رفتهاست.[۱۳۴] همچنین او در بسیاری از حاشیهها و تقریرهای فقهی خود، از کتاب بزرگ فقهی خود با عبارت «کتابنا الکبیر» نام برده و شرح و پیگیری بحثهای بیشتر را به آن کتاب ارجاع دادهاست که ظاهراً گمشده و در حال حاضر وجود ندارد.[۱۳۵] در مجموع هجده رساله و کتاب از سوی ایشان نگاشته شده ولی موجود نمیباشد؛[۱۳۶] با این حال، کتابهای زیادی از ایشان باقیمانده که برخی هنوز خطیاند و بیشتر چاپ و منتشر شدهاند، مانند تفسیر قرآن در پنج جلد شامل تفسیر سوره حمد و بخشی از آیات سوره بقره، تحریرات فی الاصول در هشت جلد، کتاب الصوم، حاشیه بر الاسفار الاربعه در دو جلد، القواعد الاصولیه، تطبیق هیأت جدید بر هیأت و نجوم اسلامی، دروس الاعلام و نقدها، کتاب الطهاره، کتاب البیع، الاسلام و الحکومه، اجتهاد و تقلید، الفوائد و العوائد، القاعدة الرجالیه، مکاسب محرمه و شرح زندگانی ائمه(ع).[۱۳۷]
ازدواج و فرزندان
سیدمصطفی خمینی در ۲۲سالگی (۱۳۳۲) با معصومه حائری نوه بنیانگذار حوزه علمیه قم و دختر مرتضی حائری یزدی ازدواج کرد[۱۳۸] و از وی صاحب چهار فرزند شد: سیدحسین که روحانی و در حوزه علمیه به فعالیتهای علمی و تحصیل و تدریس مشغول است و سیدهمریم که پزشک است[۱۳۹] و دو فرزند دیگر وی یکی در جریان حمله کماندوهای رژیم پهلوی در سیزده آبان ۱۳۴۳ به خانه امامخمینی و بازداشت ایشان پیش از تولد سقط شده و دیگری در کودکی بر اثر بیماری از دنیا رفتهاست.[۱۴۰] امامخمینی در نامهای که ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۰ خطاب به سیدحسین با تعبیر «پسرم، حسین خمینی» نوشتهاست، با توجهدادن به خطرهای جوانی از وی همانند دیگر بستگان خود خواستهاست که در کورانها و اختلافهای سیاسی وارد نشود و در تحصیل علوم اسلامی و تهذیب نفس کوشش کند و افزون بر پند پدرانه، به وی دستور شرعی دادهاست که وارد بازیهای سیاسی نگردد و از آنها دوری کند و برای ادامه تحصیل به حوزه قم برگردد.[۱۴۱] در سال ۱۳۵۳ همسر سیدمصطفی یک دانگ خانه امامخمینی در قم را بابت مهریه درخواست کرد تا با آن به سفر حج برود و امامخمینی بهجدّ پیگیر قیمتگذاری خانه از سوی پدر وی و پرداخت مهریه شد.[۱۴۲] ایشان در وصیتنامههای شخصی پس از درگذشت سیدمصطفی خمینی نسبت به خوشرفتاری با فرزندان وی، به خانواده خود سفارش کردهاست.[۱۴۳]
پس از انقلاب با توجه به اینکه امامخمینی نمیخواست برای فرزندش امتیازی باشد، با برگزاری مجالس و همایش برای وی موافقت نمیکرد؛[۱۴۴] علاوه بر این راضی نبود مراکز تبلیغی و فرهنگی مانند صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم اقداماتی برای معرفی و بزرگداشت شخصیت او انجام دهند، بلکه دستور میداد برنامه ویژه سالگرد وی نیز تهیه و پخش نشود؛[۱۴۵] ولی پس از ارتحال ایشان و در آستانه بیستمین سالگرد درگذشت سیدمصطفی خمینی در روزهای آخر مهر و اول آبان سال ۱۳۷۶ به مدت دو روز کنگره شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی در تالار شیخ مفید دانشگاه قم برگزار گردید[۱۴۶] و ابعاد مختلف شخصیت وی به بحث و بررسی اندیشمندان و صاحبنظران گذاشته شد و مقالات متعدد و ویژهنامه به همین مناسبت چاپ و منتشر شد[۱۴۷] مجموعه آثار تفسیری، فقهی، اصولی و فلسفی ایشان نیز در ۲۹+۱ جلد از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی منتشر شدهاست.
پانویس
- ↑ کاهه، سیدمصطفی مصطفوی خمینی، ۳۶۰/۱.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۰/۱.
- ↑ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۳ - ۲۴.
- ↑ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۵۶ ـ ۳۵۷؛ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۹ - ۳۰.
- ↑ مصطفوی، یادها و یادمانها، ۳۷۶/۲.
- ↑ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۴ - ۲۵؛ کاهه، سیدمصطفی مصطفوی خمینی، ۳۶۰/۱؛ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۶ ـ ۲۵.
- ↑ جلالی، سیری در تفسیر القرآن الکریم، ۱۹۹.
- ↑ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۴ ـ ۲۵؛ کاهه، سیدمصطفی مصطفوی خمینی، ۳۶۰/۱ ـ ۳۶۱.
- ↑ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۵۷؛ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۷ ـ ۲۹.
- ↑ رازیزاده، یادها و یادمانها، ۲۳۴/۲؛ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴۳/۱.
- ↑ موسوی بجنوردی، یادها و یادمانها، ۱۵۳/۲ ـ ۱۵۵.
- ↑ ← مقاله بورسا.
- ↑ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۵۷؛ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۸ ـ ۲۹؛ محتشمیپور، یادها و یادمانها، ۱۳۶/۱.
- ↑ موسوی بجنوردی، یادها و یادمانها، ۱۶۱/۲.
- ↑ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۵۷.
- ↑ آشتیانی، یادها و یادمانها، ۱۰۰/۲.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۳۷؛ یزدی، یادها و یادمانها، ۳۳۲/۲.
- ↑ ناصری، یادها و یادمانها، ۲۲۵/۱.
- ↑ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۲۶.
- ↑ محتشمیپور، یادها و یادمانها، ۱۳۷/۱؛ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۳۰.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۵/۱؛ موسوی بجنوردی، یادها و یادمانها، ۱۶۰/۲.
- ↑ ← راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۲۶.
- ↑ اشراقی، یادها و یادمانها، ۶۶/۱ ـ ۶۷.
- ↑ خمینی، امید اسلام شهید آیتالله حاجسیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، ۷۶.
- ↑ فاضل لنکرانی، یادها و یادمانها، ۶۲/۱؛ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۵۸ ـ ۳۵۹.
- ↑ اسماعیلی، نگاهی به دیدگاههای فقهی شهید سیدمصطفی خمینی، ۳۵ ـ ۳۶.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ۳۸۶/۱؛ اسماعیلی، نگاهی به دیدگاههای فقهی شهید سیدمصطفی خمینی، ۳۶ ـ ۴۴.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ۳۷۴/۱ ـ ۳۸۵؛ اسماعیلی، نگاهی به دیدگاههای فقهی شهید سیدمصطفی خمینی، ۴۴ ـ ۴۶.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ۳۷۴/۱ ـ ۳۷۷؛ اسماعیلی، نگاهی به دیدگاههای فقهی شهید سیدمصطفی خمینی، ۴۷ ـ ۴۹.
- ↑ خمینی، ثلاث رسائل؛ ولایة الفقیه، العوائد و الفوائد، درس الاعلام و نقدها، ۵۳ ـ ۵۴.
- ↑ خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۹۸/۱ ـ ۱۹۹.
- ↑ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۶۶.
- ↑ خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۴۵/۱ ـ ۱۸۰.
- ↑ خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۲۱۶/۲ ـ ۲۱۷.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۱۰ ـ ۱۱؛ مصطفوی، سیدهزهرا، نظر علامه شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی درباره مسئله وجود ذهنی، ۴۷ ـ ۵۱.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۸۶ و ۹۷.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۱۷۳.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۵۶۵.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۶۸۲ ـ ۶۸۹.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۱۸ ـ ۲۲؛ بیات، آراء فلسفی شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، ۴۲۹ ـ ۴۶۹.
- ↑ خلخالی، یادها و یادمانها، ۱۰۸/۱ ـ ۱۰۹
- ↑ یعقوبی، رویکردهای نوین استاد در دانش اصول، ۱۲۶ ـ ۱۶۶؛ مبلغی، نقد اصولی از دیدگاه شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۱۹ ـ ۱۲۰.
- ↑ خمینی، ثلاث رسائل؛ ولایة الفقیه، العوائد و الفوائد، درس الاعلام و نقدها، ۳ ـ ۱۰؛ رضوی، تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقامصطفی خمینی، ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
- ↑ انفال، ۶۰.
- ↑ خمینی، ثلاث رسائل؛ ولایة الفقیه، العوائد و الفوائد، درس الاعلام و نقدها، ۲۵ ـ ۴۵؛ رضوی، تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقامصطفی خمینی، ۳۲۹.
- ↑ خلخالی، یادها و یادمانها، ۱۱۱/۱.
- ↑ خلخالی، یادها و یادمانها، ۱۱۱/۱؛ روحانی، یادها و یادمانها، ۲۰۴/۱؛ یزدی، خاطرات آیتالله محمد یزدی، ۱۷۱.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۵۴.
- ↑ ← مقاله دستگیری امامخمینی.
- ↑ درچهای، یادها و یادمانها، ۲۲۱/۲ ـ ۲۲۲.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، شانزده ـ هفده.
- ↑ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ۵۰۸/۲۱
- ↑ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ۲۶۰/۱.
- ↑ روحانی، یادها و یادمانها، ۲۰۵/۱.
- ↑ کروبی، یادها و یادمانها، ۵۷/۲ ـ ۵۸.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۵۵.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۶۳ ـ ۶۷.
- ↑ خمینی، امید اسلام شهید آیتالله حاجسیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، ۵۵ ـ ۷۹.
- ↑ خمینی، امید اسلام شهید آیتالله حاجسیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، ۷۴ ـ ۷۹؛ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۶۷.
- ↑ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، راز توفان (یادنامه آیتالله سیدمصطفی خمینی)، ۱۲۷؛ رضوی، تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقامصطفی خمینی، ۳۲۲.
- ↑ رضوی، تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقامصطفی خمینی، ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۵۶.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۶۶ ـ ۶۷.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۵۷ ـ ۵۸.
- ↑ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ۴۲۷/۱ ـ ۴۳۲.
- ↑ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ۴۳۱/۱.
- ↑ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ۴۳۲/۱.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، ۲۹۰ ـ ۲۹۱.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، ۲۹۲.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۶/۱ ـ ۳۷
- ↑ خمینی، امید اسلام شهید آیتالله حاجسیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران، ۲۴
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۶۰.
- ↑ رضوی، تلاشهای سیاسی و اجتماعی شهید آقامصطفی خمینی، ۳۲۳.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۶۳ ـ ۱۶۶؛ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۶۱.
- ↑ منتظری، یادها و یادمانها، ۵۸/۱.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۶۴.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۶۴.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۴۱ ـ ۴۳.
- ↑ موسوی بجنوردی، یادها و یادمانها، ۱۶۷/۲ ـ ۱۶۸.
- ↑ خمینی، مجموعه آثار یادگار امام، ۶۵/۱.
- ↑ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ۱۶۱/۳.
- ↑ سجادی، یادها و یادمانها، ۱/۳۶۳.
- ↑ پانزده خرداد، شهادت در تبعید، ۱۲۳.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۲۱.
- ↑ حسینیان، ستاره صبح انقلاب، ۸۷ ـ ۸۸.
- ↑ روحانی، یادها و یادمانها، ۲۰۲/۱.
- ↑ خمینی، مجموعه آثار یادگار امام، ۶۴/۱؛ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۶/۱ ـ ۳۷.
- ↑ مصطفوی، فانی در وجود پدر، ۵۶.
- ↑ محتشمیپور، یادها و یادمانها، ۱۵۴/۱.
- ↑ جلالی، سیری در تفسیر القرآن الکریم، ۱۹۸.
- ↑ کریمی جهرمی، صحیفه دل، ۱۲۴/۲.
- ↑ محتشمیپور، یادها و یادمانها، ۱۶۸/۱.
- ↑ محتشمیپور، یادها و یادمانها، ۱۶۸/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۳۱/۱؛ کریمی جهرمی، صحیفه دل، ۱۱۷/۱.
- ↑ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۳۷.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۴۰۵/۲.
- ↑ ثقفیان، شهید سیدمصطفی خمینی و تفسیرش، تهران، ۱۹.
- ↑ ← مقدمی شهیدانی، نقدی بر مدخل امامخمینی در دایرةالمعارف تشیع، ۲۵۸ ـ ۲۶۱.
- ↑ روحانی، یادها و یادمانها، ۲۰۵/۱؛ محتشمیپور، یادها و یادمانها،۱۵۷/۱ ـ ۱۵۸
- ↑ خلخالی، یادها و یادمانها، ۱۱۷/۱ ـ ۱۲۰؛ اشراقی، یادها و یادمانها، ۷۰/۱ ـ ۷۱؛ منتظری، یادها و یادمانها، ۵۸ ـ ۵۹؛ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، راز توفان (یادنامه آیتالله سیدمصطفی خمینی)، ۱۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۷۲/۳.
- ↑ خمینی، یادها و یادمانها، ۵۳/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۴/۳ ـ ۲۳۶.
- ↑ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، راز توفان (یادنامه آیتالله سیدمصطفی خمینی)، ۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۳۳/۳.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۷/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۳/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۷۲/۳.
- ↑ محتشمیپور، یادهاو یادمانها، ۱۷۳/۱ ـ ۱۷۴.
- ↑ محتشمیپور، یادهاو یادمانها، ۱۷۷/۱ ـ ۱۷۸؛ خمینی، یادها و یادمانها، ۹۴/۲.
- ↑ ملاییپور، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۸۰
- ↑ بنیاد تاریخ، راز توفان (یادنامه آیتالله سیدمصطفی خمینی)، ۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۵۳/۳ ـ ۲۵۴، ۲۵۸، ۲۵۹، ۲۶۳ و ۲۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۶۰/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۹۳/۵.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۸۹ ـ ۹۰.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۶ ـ ۱۲ و ۲۹ ـ ۳۰؛ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۶ ـ ۱۲ و ۲۹ ـ ۳۰؛ راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ ← خمینی، امید اسلام شهید آیتالله حاجسیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، ۴۰۱.
- ↑ اکبرزاده، خاطرات، ۳۱ ـ ۳۲.
- ↑ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۳۱۳/۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۶ و ۱۰۲ ـ ۱۱۱
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۶ و ۵۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۶ و ۱۰۲ ـ ۱۱۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۶، ۴۲، ۴۴، ۵۲، ۶۸ ـ ۶۹ و ۷۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۷۶/۶، ۱۰۱ و ۱۱۱ ـ ۱۱۲.
- ↑ کاهه، سیدمصطفی مصطفوی خمینی، ۳۶۵/۱؛ ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، ۴۳۴.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، ۴۳۴.
- ↑ ذاکری، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، ۴۳۴.
- ↑ ملاییپور قرجهداغی، شهید سیدمصطفی خمینی در نگاه تاریخ، ۹۰ ـ ۹۱.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۸۶/۲ ـ ۸۷؛ حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ساواک و روحانیت، بولتنهای نوبهای ساواک از ۱۳۴۹/۱۲/۲۵ ـ ۱۳۵۷/۶/۳۰، ۱۹۹ ـ ۲۰۲.
- ↑ حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ساواک و روحانیت، بولتنهای نوبهای ساواک از ۱۳۴۹/۱۲/۲۵ ـ ۱۳۵۷/۶/۳۰، ۲۰۲.
- ↑ ثقفیان، شهید سیدمصطفی خمینی و تفسیرش، ۵۴ ـ ۷۲.
- ↑ اسماعیلی، نگاهی به دیدگاههای فقهی شهید سیدمصطفی خمینی، ۳۵.
- ↑ ← تقوی، مصطفای من، گذری بر زندگی و آثار آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۶۷ ـ ۷۰.
- ↑ ثقفیان، شهید سیدمصطفی خمینی و تفسیرش، ۵۴ ـ ۷۲؛ میری، نگاهی به زندگی علمی و آثار شهید آقامصطفی خمینی، ۳۶۴ ـ ۳۶۸؛ تقوی، مصطفای من، گذری بر زندگی و آثار آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۷۳ ـ ۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۴/۱؛ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۱/۱ ـ ۳۲.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۱/۱ ـ ۳۲.
- ↑ ثقفی، یادها و یادمانها، ۳۱/۱ ـ ۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۴۵/۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۱/۳، ۵۴ و ۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲۱/۱۲ و ۷۰/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۷/۱؛ هاشمی رفسنجانی، یادها و یادمانها، ۳۳/۲.
- ↑ کروبی، یادها و یادمانها، ۵۴/۲.
- ↑ ثقفیان، شهید سیدمصطفی خمینی و تفسیرش، ۴۱ ـ ۴۲؛ محتشمیپور، مقدمه، چاپشده در مجموعه مقالات کنگره شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی، ۸.
- ↑ ثقفیان، شهید سیدمصطفی خمینی و تفسیرش، ۴۱ ـ ۴۲.
منابع
- ابنالرضا، مهدی، ضیاء الابصار فی ترجمة علماء خوانسار، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری قمی، ناصرالدین، اختران فقاهت، قم، دلیل ما، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- انصاریان خوانساری، محمدتقی، مرجع متقین (خاطرات و اسنادی منتشرنشده درباره آیتالله العظمی حاج سید احمد خوانساری)، قم، انصاریان، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- خادمیان، محمدرضا، صفایینامه، مؤسسه کتاب شیعه، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- خلخالی، صادق، خاطرات آیتالله خلخالی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۱، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- همو، نهضت امامخمینی، ج۲، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- ریحان یزدی، علیرضا، آینه دانشوران، مقدمه، تعلیقات و اضافات ناصر باقری بیدهندی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- سلیمی، حشمتالله، خوانساری، سیداحمد (آیتالله)، چاپشده در فرهنگنامه رجال روحانی عصر امامخمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایتالله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۲ش.
- عابدی میانجی، محمد، آیتالله سیداحمد خوانساری.
- تندیس پارسایی، مجله فرهنگ کوثر، شماره ۹، ۱۳۷۶ش.
- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
- متولی، عبدالله، آیتالله سیداحمد خوانساری به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- منتظری، حسینعلی، خاطرات آیتالله منتظری، قم، بینا، ۱۳۷۹ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- میرمحمدی، حمید رضا، ستارگان خوانسار، قم، جمال، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- نور علم، مجله، نجوم امت(۵)، مرحوم آیتالله العظمی حاجسیداحمد خوانساری، شماره ۸، ۱۳۶۳ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، مرجعیت، مجله مشکوة، شماره ۴۵، ۱۳۷۳ش.
پیوند به بیرون
محمد عابدی، خوانساری، سیداحمد، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۱۸۱–۱۸۵.