اسفار اربعه

از ویکی امام خمینی

اسفار اربعه، مراحل سیر چهارگانه معنوی سالک.

بحث از اسفار اربعه جایگاه مهمی در مباحث عرفانی دارد و راهی را که سالک برای رسیدن به مبدأ طی می‌کند و منازل و مقاماتی که در این راه به آن می‌رسد، نشان می‌دهد عرفا سیر را به سیر الی‌الله و سیر فی الله تقسیم کرده، برای سیر الی‌الله نهایتی قرار داده‌اند، ولی سیر فی الله را بی‌نهایت شمرده­اند.

ترتیب اسفار اربعه در کلام قدما به‌ وضوح تبیین نشده است، اما پس ‌از ابن‌عربی عارفان دیگری به تکمیل و توضیح آن پرداخته‌اند، اسفار اربعه در نزد اهل معرفت به ‌صورت کلی عبارتند از: سفر اول: سیر از خلق به‌ حق؛ سفر دوم: سیر از حق به حق بالحق؛ سفر سوم: سیر از حق به خلق بالحق؛ سفر چهارم: سیر از خلق به خلق بالحق. امام‌خمینی به این موضوع در کتاب مصباح‌الهدایه به‌ تفصیل پرداخته و کلام حکیم محمدرضا قمشه‌ای را در چهار سفر نقل کرده، به تحلیل و بیان نظر خود در آن باره می‌پردازد.

به اعتقاد امام‌خمینی، اختلاف پیامبر و اولیای الهی در اسفار اربعه، به مظهریت آنها از اسمای الهی برمی‌گردد. همچنین ایشان اطلاع بر سرّالقدر و اعیان ثابته را در سفر سوم می‌داند و بر این باور است که سالک در سفر سوم از حضرت احدیت جمعی در اعیان ثابته سیر می‌کند و حقایق اشیاء و کمالات آنها و همچنین چگونگی عروج آنها را در قوس صعود در می‌یابد.

امام‌خمینی در تطبیق اسفار اربعه بر نماز معتقد است، نماز نمونه‌ای از این سفرهاست که با استعاذه آغاز، و با تشهد و سلام سفر چهارم به اتمام می‌رسد.

معنای لغوی و اصطلاحی

اسفار جمع «سَفَر» و به معنای آشکارشدن[۱] و یا پیمودن مسافت طولانی[۲] است. سفر در اصطلاح عرفانی، به معنای توجه قلبی به حق، به همراه ذکر است[۳] که سالک در آن، با سیر باطنی، برای رسیدن به مبدا کل، گام بر می‌دارد.[۴] از الفاظ مرتبط با سفر سیر و سلوک است. بعضی سفر را در معنای اصطلاحی، مترادف سیر دانسته‌اند.[۵] سیر در اصطلاح عرفانی تلبس به احوال متعاقبه برای سالک است[۶] و سلوک انتقال و حرکت معنوی از گفتارهای بد به گفتارهای نیک و از افعال بد به افعال نیک و از هستی خود به هستی حق است.[۷]

پیشینه

اسفار اربعه، جایگاه مهمی در مباحث عرفانی دارد و راهی را که سالک برای رسیدن به مبدا طی می‌کند و منازل و مقاماتی که در این راه به آن می‌رسد، نشان می‌دهد.[۸] بحث از سیر باطنی عارف، پیشینه‌ای طولانی در متون عرفانی دارد و در کلام قدما از آن با عنوان سفر و سیر تعبیر می‌شده است؛ چنان‌که نسفی از مشایخ خود نقل می‌کند که کتاب‌های فراوانی درباره سیر و سلوک عارفان نگاشته‌اند[۹] که برخی از آنها، سیر را به سیر الی الله و سیر فی الله تقسیم کرده، [۱۰] برای سیر الی الله، نهایتی قرار داده‌اند؛ ولی سیر فی الله را بی‌نهایت شمرده‌اند.[۱۱] اما تعبیر به اسفار و تقسیم و تعریف اصطلاحی آن، در عرفان نظری به صورت رایج، به‌ظاهر، از ابداعات ابن‌عربی است.[۱۲] او در این زمینه، کتاب‌ها و رساله‌هایی چون الاسفار عن نتایج الاسفار و الاسراء الی مقام الاُسراء را نگاشته است. ملاصدرا نیز کتاب فلسفی خود را الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه نامیده، مباحث فلسفی کتاب را، بر اسفار اربعه عرفانی منطبق کرده است.[۱۳]

ترتیب اسفار اربعه در کلام قدما به‌وضوح تبیین نشده است؛ ولی اعتقاد به مضمون آن در نزد آنها نفی ناشدنی است[۱۴]؛ چنان‌که بعضی، تقسیم سیر به دو قسم را در کلام قدما، تلخیص همان اسفار اربعه دانسته‌اند.[۱۵] پس از ابن‌عربی، عارفان دیگری، چون قونوی در النفحات الالهیه، [۱۶] قیصری در شرح فصوص الحکم، [۱۷] تلمسانی در شرح منازل السائرین، [۱۸] عبدالرزاق کاشانی در شرح منازل السائرین، [۱۹] سیدحیدر آملی در تفسیر المحیط الاعظم[۲۰] و قمشه‌ای در آثار حکیم صهبا[۲۱] به تکمیل و توضیح آن پرداخته‌اند. اگرچه اهل معرفت در کیفیت و بعضی آثار اسفار اربعه، اختلاف پیدا کرده‌اند، اما تقسیم کلی چهارگانه آن در قرون متمادی، محفوظ مانده است. امام‌خمینی نیز در کتا‌ب‌های خود، مانند شرح دعاء السحر، [۲۲] مصباح الهدایه، [۲۳] آداب الصلاة[۲۴] و سرّ الصلاة[۲۵] به این موضوع پرداخته است. ایشان در کتاب مصباح الهدایه به‌تفصیل، کلام حکیم محمدرضا قمشه‌ای را در چهار سفر نقل کرده، به تحلیل و بیان نظر خود در آن باره می‌پردازد.[۲۶] بحث از اسفار اربعه، به مباحث مهم دیگری، چون ولایت، نبوت الهی، آگاهی بر سرّ قدر و مقامات در عرفان مرتبط است.

دیدگاه‌ها در حقیقت اسفار اربعه

اسفار اربعه، در نظر اهل معرفت به صورت کلی عبارت‌اند از: سفر اول: سیر از خلق به حق؛ سفر دوم: سیر از حق به حق بالحق؛ سفر سوم سیر از حق به خلق بالحق؛ سفر چهارم: سیر از خلق به خلق بالحق.[۲۷] باید افزود عارفان در برخی جزئیات و آثار اسفار اربعه اختلاف نظر دارند.

سفر اول

عموم اهل معرفت، این سفر را سفر از خلق به سوی حق می‌دانند.[۲۸] سالک در این سفر، از کثرات موجودات روی گردانیده، به سوی حقیقت و عالم وحدت توجه می‌کند که خود دارای مراحلی است.

به نظر امام‌خمینی، سفر اول، سفر از خلق به سوی حق مقید است که سالک در این سفر، جمال حق را در مظاهر خلقی مشاهده می‌کند؛ حجاب‌هایی که در جهت خلقی موجودات است، از میان برداشته می‌شود و سالک همه اشیا را آیت حق می‌بیند.[۲۹] فرق نظر ایشان با دیگر عارفان در این است که ظاهر کلام سایر عارفان در این سفر، رجوع سالک به حق مطلق است که به مرتبه محو و فنا می‌رسد[۳۰]؛ اما ایشان سفر اول را سفر به حقِ مقید می‌داند که هنوز سالک در قید کثرات است و حق را در مظاهر کثرت مشاهده می‌کند.[۳۱] ایشان مانند دیگر عارفان معتقد است در این سفر، سالک با خروج از بیت نفس و پیروی از شریعت، حجاب‌های نورانی و ظلمانی را می‌درد.[۳۲] بعضی بر این باورند که سالک با رفع این حجاب‌ها، از مقام نفس رها می‌شود و به افق مبین می‌رسد که نهایت مقام قلب است[۳۳]؛ چنان‌که نهایت این سفر، اولین مرحله ولایت است.[۳۴]

بنابر نظر امام‌خمینی در سفر اول، سالک موجودات را به عنوان آیات حق‌تعالی مشاهده می‌کند و همگان را نمودی از حق می‌داند. در این سفر وقتی سالک جهت خلقی موجودات را ادراک می‌کند و رابطه مظهریت آنان را نسبت به حق‌تعالی در می‌یابد، در واقع از خلق به حق مقید سفر کرده است؛ به این معنا که به مشاهده جهت حقی موجودات و مشاهده آنان از این جهت که فعل حق و مظهر ذات او می‌باشند، می‌رسد.[۳۵] در حقیقت این سفر، به حق مطلق راه نمی‌یابد بلکه با سیر در نشئه‌های مختلف وجودی و سیر در منازل مختلف و با زوال قید به تدریج به حق مطلق راه می‌یابد.[۳۶]

از نظر امام‌خمینی سفر اول در محدوده فنای افعالی است اما بر اساس نظر حکیم قمشه‌ای سالک در سفر اول به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد.[۳۷] به باور ایشان سالک در سفر اول تنها حق‌تعالی را در مظاهر می‌بیند و ظهور فعلی او را که حق مقید است، رؤیت می‌کند، آن‌گاه در سفر دوم، با تجلی قهاریت حق‌تعالی دیگر مظاهر را مشاهده نمی‌کند و در احدیت جمع که تمامی اسما و صفات در آن مستهلک است، سیر می‌کند.[۳۸] بنابر نظر قمشه‌ای سالک در همان سفر نخست به حق مطلق می‌رسد، ولی بنا بر نظر امام‌خمینی این وصول به حق مطلق در طی دو سفر انجام می‌پذیرد؛ یعنی در سفر نخست از کثرات خارجیه به مقام حق مقید و در سفر دوم از مقام حق مقید به مقام حق مطلق و فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد. چون «محو کلی» محصول فنای ذاتی سالک است و این فنا زمانی حاصل می‌شود که به احدیت راه پیدا کرده و در همه اسما و صفات مستهلک شوند، لذا بنابر نظر قمشه‌ای در همان سفر اول «محو» حاصل می‌شود و در نتیجه از سالک شطح صادر می‌گردد ولی در نظر امام‌خمینی چنین حالتی برای سالک در پایان سفر دوم رخ می‌دهد.[۳۹]

سفر دوم

سفر از حق به سوی حق بالحق است؛ زیرا سالک پس از پایان سفر اول و رسیدن به مقام فنا، وجودی حقانی یافته، برای رسیدن به کمالات اسمائی، شروع به سفر در صقع ربوبی می‌کند و با معرفت به همه اسما، غیر از اسمای مستاثره، به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی دست می‌یابد.[۴۰]

بنابر نظر امام‌خمینی، سیر سالک در این سفر، از حق مقید به حق مطلق است و مقام وحدانیت برای او تجلی کرده، قیامت کبرای او برپا می‌شود و از ذات و صفات و افعال خود فانی می‌گردد. بنابر این بیان، رسیدن به حق مطلق و فنای سالک، در سفر دوم محقق می‌شود.[۴۱] بنابر این نظر، طی این دو سفر، اگر از انانیت سالک چیزی باقی باشد، شطحیاتی از او سر می‌زند که از نقصان سلوک او حکایت دارد.[۴۲] نهایت سفر دوم، رفع حجاب وحدت از چهره کثرت علمی باطنی[۴۳] و وصول به مقام قطبیت است[۴۴] اگرچه ابن‌عربی، رسیدن به مقام قطبیت را در سفر سوم می‌داند.[۴۵]

سفر سوم

سفر از حق است به سوی خلق بالحق.[۴۶] سالک در این سفر در عوالم سه‌گانه[۴۷] سیر می‌کند و به مقام صحو تام (ببینید: فنا) و نبوت انبائی که غیر از نبوت تشریعی است، (ببینید: نبوت) می‌رسد.[۴۸] امام‌خمینی این سفر را رجوع از مقام احدیت جمع به مرتبه اعیان ثابته می‌داند که در این سفر، حقایق و کمالات اشیا و کیفیت رجوع آنها به حقیقت اصلی خود، برای سالک روشن می‌گردد.[۴۹] بنابر نظر ایشان سالک در این سفر به سوی اعیان ثابته سفر می‌کند که هنوز در مرتبه غیب و صقع ربوبی است.[۵۰] اما دیگر عارفان، سیر را در عوالم سه‌گانه دانسته‌اند که سالک در مرتبه خارج از صقع ربوبی است؛ از این‌رو بعضی اهل معرفت، اطلاع بر اعیان ثابته و سرّالقدر را در سفر دوم دانسته‌اند.[۵۱] در سفر سوم، سالک به نهایت مرتبه ولایت می‌رسد.[۵۲]

در سفر سوم بنابر نظر قمشه‌ای سیر در افعال حق است، به این معنا که سالک در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت سیر کرده و به نبوت انبائی می‌رسد که پایین‌تر از نبوت تشریعی است؛ اما بنابر نظر امام‌خمینی در سفر سوم سالک از حضرت احدیت جمعی به سوی حضرت اعیان ثابته سیر می‌کند. در این سفر حقایق اشیا، کمالات و کیفیت ترقی آنان و نیز کیفیت بازگشت آنان به وطن اصلی‌شان برای سالک منکشف می‌شود.[۵۳]

سفر چهارم

سفر از خلق به خلق بالحق است. امام‌خمینی مانند دیگر عارفان، [۵۴] معتقد است سالک در این سفر، پس از فنای تام به مرتبه بقای بعد از فنا می‌رسد و جمال حق را در همه موجودات مشاهده می‌کند[۵۵] و به مقام نبوت تشریعی رسیده، احکام ظاهری و باطنی را جعل می‌کند و از اسما و صفات الهی و معارف حق خبر می‌دهد[۵۶] و وظیفه هدایت و دستگیری از مردم و اسباب عروج و ترقی معنوی آنها را بر عهده می‌گیرد.[۵۷] بعضی عارفان، سفر چهارم را مقام انبیا(ع)، اولیا(ع) و کمّل (کاملان) می‌دانند.[۵۸]

در سفر چهارم بنابر نظر قمشه‌ای سفر از خلق به خلق بالحق است که در این سفر حقانی شده و به آثار و منافع و لوازم خلایق پی‌می‌برد و چگونگی رجوع خلایق به خداوند را در می‌یابد؛ اما از نگاه امام‌خمینی سفر از خلق حقی؛ یعنی از حضرت اعیان ثابته، شروع و به سوی خلق و اعیان خارجی ادامه می‌یابد؛ لکن این سیر حقانی شده و در همه چیز جمال حق را مشاهده می‌کند و از آن طریق، مقاماتی را که اعیان خارجی در نشئه علمی دارند، می‌شناسد و راه سلوک و چگونگی وصول آنان را به حضرت حق در می‌یابد. در این سفر به مقام نبوت تشریعی می‌رسد و احکام ظاهری و باطنی، جعل می‌کند. بنابراین بازگشت سالک در سفر معنوی به سوی خلق، به اسم جامع الهی است که برای او نبوت ظاهری و باطنی و خلافت ظاهری و باطنی حاصل می‌شود[۵۹] امام‌خمینی، حقیقت این سفر را ویژه رسول مکرم اسلام(ص) می‌داند و به تبع ایشان برای ائمه هدی(ع) که علم و معرفت را از مشکات آن حضرت گرفته‌اند، ثابت است؛ زیرا آنان، مظهر تجلی اسم جامع «الله» هستند.[۶۰]

اختلاف مراتب پیامبران(ع) و اولیا(ع)

به اعتقاد امام‌خمینی، اختلاف پیامبران(ع) و اولیا(ع) در اسفار اربعه، به مظهریت آنها از اسمای الهی بر می‌گردد؛ چنان‌که بعضی پیامبران(ع)، مظهر اسم «الرحمن» بوده، در سفر اول، اشیا را مظهر اسم «الرحمن» می‌بینند و در سفر دوم، همه اشیا را مستهلک در آن اسم دیده، با رحمت و وجود رحمانی، به عالم رجوع می‌کنند؛ از این‌رو دائره نبوت آنها محدود است. اما کسی که مظهر اسم جامع «الله» است، نبوتی ازلی و ابدی دارد در نهایت سفر اول حق‌تعالی را با همه شئونش مشاهده می‌کند و در نهایت سفر دوم، همه حقایق را فانی و مستهلک در اسم جامع «الله»، بلکه در مرتبه احدیت می‌بیند، و در رجوع به عالم با اسم جامع «الله» باز می‌گردد؛ در حالی‌که به ولایت ظاهری و باطنی رسیده است. این مقام در اساس، ویژه پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) است.[۶۱] (ببینید: نبوت)

رابطه اسفار و سرّالقدر

برخی اهل معرفت اطلاع بر سرّالقدر و احوال اعیان ثابته به وسیله کشف و شهود آنان آخرین مقام اهل مکاشفه در سفر دوم است[۶۲] و به طریق اولی صاحبان سفر سوم و چهارم بر سرّالقدر آگاهی دارند و می‌توان به آنان اعتماد کرد.[۶۳] امام‌خمینی بر خلاف برخی اهل معرفت اطلاع بر سرّالقدر و اعیان ثابته را در سفر سوم می‌داند و بر این باور است که سالک در سفر سوم از حضرت احدیت جمعی (مرتبه احدیت) در اعیان ثابته سیر می‌کند و حقایق اشیا و کمالات آنها و همچنین چگونگی عروج آنها را در قوس صعود در می‌یابد.[۶۴] (ببینید: سرالقدر)

رابطه عبادات با اسفار اربعه

امام‌خمینی معارف و علوم الهی را مقدمه عمل می‌داند؛ بر همین مبنا از ویژگی‌های ایشان تطبیق معارف و مبانی عرفان نظری بر عبادات است که اهل معرفت کمتر به آن پرداخته‌اند. ایشان در تطبیق اسفار اربعه بر نماز، معتقد است نماز نمونه‌ای از این سفرهاست؛ برای مثال، حقیقت و باطن استعاذه که در آغاز سوره حمد قرائت می‌شود، اشاره به ترک غیر حق و فرار از سلطه شیطان دارد و سفر از خلق به سوی حق است و «بسمله» به مقام توحید فعلی و ذاتی اشاره دارد و جمع میان این دو است که این، با حقانی‌شدن سالک و رهایی از عالم کثرت به دست می‌آید. از «الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا «مالِکِ یوْمِ الدِّینِ» بیان سفر دوم است که سفر از حق به سوی حق بالحق است و «مالِکِ یوْمِ الدِّینِ»، پایان این سفر است. «اِیاکَ نَعْبُدُ» سفر از حق به سوی خلق است که با حالت صحو (ببینید: فنا) همراه است و پایان این سفر سوم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» است.[۶۵] ایشان در جای دیگر، اسفار اربعه را بر نماز تطبیق داده، حقیقت و باطن سلام نماز را نهایت سفر چهارم قرار می‌دهد که در آن، سالک در حال سجود به فنا می‌رسد و پس از حالت صحو در تشهد، به خلق متوجه می‌گردد و سپس با تشهد به مقام نبوت توجه می‌کند و ادب حضور را در سلام، به مقام نبوت و ولایت ابراز می‌دارد.[۶۶]

پانویس

  1. جوهری، الصحاح، ۲/۶۸۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۳۲.
  2. فیومی، المصباح المنیر، ۲۷۸.
  3. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۳۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۲۸.
  4. فناری، مصباح الانس، ۶۴۱.
  5. تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۹۵۷.
  6. فناری، مصباح الانس، ۶۳۱.
  7. نسفی، زبدة الحقائق، ۱۰۳.
  8. کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳؛ بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۵.
  9. نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۱۳۷.
  10. نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۸۰ و ۱۳۷.
  11. نسفی، زبدة الحقائق، ۱۰۳.
  12. بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۲.
  13. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳.
  14. بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۵.
  15. حسن‌زاده آملی، نصوص الحکم، ۳۰۸-۳۰۹.
  16. قونوی، النفحات الالهیه، ۶-۱۰.
  17. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳ و ۴۸۰.
  18. تلمسانی، منازل السائرین، ۲/۳۸۰-۳۸۲.
  19. کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۵۴-۵۵۶.
  20. آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۴/۱۰۸.
  21. قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۳.
  22. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳ و ۱۵۰.
  23. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.
  24. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.
  25. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۴.
  26. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.
  27. قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۴.
  28. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱۳؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
  29. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  30. سمنانی، مصنفات فارسی، ۳۶۱؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۰.
  31. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  32. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۶ و ۲۹۷؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.
  33. آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۸.
  34. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷.
  35. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸؛ ← جوادی آملی، مقدمه امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۳.
  36. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳.
  37. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.
  38. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  39. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.
  40. سبزواری، تعلیقات چاپ‌شده، ۱/۱۴؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۰-۲۱۱.
  41. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  42. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.
  43. آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۹.
  44. تلمسانی، منازل السائرین، ۲/۳۸۱.
  45. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۵.
  46. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱۳؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۰.
  47. جبروت، ملکوت، ناسوت.
  48. سبزواری، تعلیقات چاپ‌شده، ۱/۱۴؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۱.
  49. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.
  50. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.
  51. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳.
  52. آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۸.
  53. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.
  54. کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳.
  55. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰.
  56. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹.
  57. آملی، تفسیر المحیط، ۴/۶۴ و ۱۰۹؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۱-۲۱۲.
  58. آملی، جامع الاسرار، ۱۵۷.
  59. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.
  60. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹-۹۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰-۱۵۱.
  61. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹-۹۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۳.
  62. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۴.
  63. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۷۹-۴۸۰.
  64. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.
  65. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.
  66. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۴.

منابع

  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • آملی، سیدحیدر، جامع ‌الاسرار و منبع الانوار، تحقیق‌هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • بیدارفر، محسن، مقدمه شرح منازل السائرین، تالیف عبدالرزاق کاشانی، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • تلمسانی، عفیف‌الدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات ‌الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جوادی آملی، عبدالله، مقدمه کتاب سرّ الصلاة تالیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، قم، رجاء، چاپ دوم، ۱۳۷۵ق.
  • سبزواری، ملاهادی، تعلیقات چاپ‌شده در الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، تالیف ملاصدرا، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • سمنانی، علاءالدوله، مصنفات فارسی علاء‌الدوله سمنانی، به اهتمام نجیب مایل هروی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقا محمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قونوی، صدرالدین، النفحات الالهیه، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات ‌الصوفیه، تصحیح مجید‌هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید‌هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • نسفی، عزیزالدین، زبدة الحقائق، تصحیح حق‌وردی ناصری، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.

پیوند به بیرون