کاربر:Salehi/صفحه تمرین۴
قمار، حکم شرعی بازی به همراه برد و باخت مالی.
قِمار مصدر باب مفاعله و از ریشه «قمر» و در اصل به معنای سفیدی در چیزی است و ماه نیز به سبب سفیدبودن، قمر نامیده شده است. وجه نامیدن قمار نیز شباهت آن به قمر شمرده شده است؛ زیرا قمارباز دایم در حال زیاد و کمکردن مال خود است؛ چنانکه قمر در طول ماه ناقص و کامل میشود.[۱] قمار به بازی همراه با برد و باخت و شرطبندی (رهن) بر چیزی گفته میشود.[۲] از قمار به «مَیسر» از ریشه «یسر» به معنای آسانی نیز تعبیر شده است؛[۳] زیرا مال غیر به آسانی و بدون زحمت تصاحب میشود.[۴] برخی کاربرد میسر را در بازی با تیرهای شرطبندی که نوعی قمار بوده[۵] یا شتری که پس از تقسیم گوشت آن با استفاده از تیرهای خاصی بر آن شرطبندی میشده[۶] شمردهاند. قمار و میسر در منابع دینی و فقهی نیز به همان معنای لغویشان بهکار رفتهاند؛ از اینرو فقیهان ازجمله امامخمینی در آغاز، برای فهم درست آن، به بررسی کاربردهای لغوی قمار و بیان دیدگاههای اهل لغت و روایاتی که این واژگان در آنها ذکر یا بر مواردی تطبیق داده شده، پرداختهاند.
پیشینه
قمار در میان ملل مختلف مانند هند، مصر و روم وجود داشته است.[۷]. در آیین یهود، حکیمان همه انواع شرطبندی قمار را نوعی راهزنی تلقی میکردند.[۸] در دوره جاهلی عرب نیز انواعی از قمار، رواج داشته است.[۹] برخی با قمار به دنبال کسب ثروت و مال بودند و هر آنچه داشتند، در این راه صرف میکردند.[۱۰] ازجمله قمار و میسر، بازی با تیرهای شرطبندی و علامتدار بوده که با آن، گوشت شتری را میان خود تقسیم میکردند و سهم هر یک از برندگان بر اساس آن تیرها تعیین میشد و برنده سهم خود را بر میداشت.[۱۱] چگونگی انجام آن، اینگونه بوده است که شتری را خریده و نحر کرده و به ۲۸ قسمت تقسیم میکردند؛ سپس ده عدد چوبه تیر با اسامی مختلف انتخاب و برای هر یکی به ترتیب یک تا هفت سهم انتخاب میکردند، جز سه تیر آخر که بدون سهم بود. پس از آن به نام هر کسی یکی از تیرها را خارج میکردند و کسانی که بازنده میشدند، پول شتر را پرداخت میکردند. برخی از برندگان برای آنکه از ایشان به نیکی یاد شود، سهم خود را به فقیران میدادند.[۱۲]
در قرآن کریم، از قمار با نام میسر یادشده و در کنار شراب از آن نکوهش شده و در آیاتی به آن[۱۳] یا به تیرهای شرطبندی (ازلام)[۱۴] اشاره شده است. همچنین بر اساس روایاتی دستور خداوند به پرهیز از رجس[۱۵] و نهی از پرستش بتها،[۱۶] به شطرنج تفسیر شده است.[۱۷] همچنین پرهیز از «اکل مال به باطل»،[۱۸] به قمار تفسیر شده است.[۱۹] در روایات چندی از قمار، نهی و احکام و آثار زیانبار آن بر زندگی دنیوی و اخروی بیان شده است.[۲۰] در حدیثی امامصادق(ع) ضمن اشاره به برخی از مصادیق قمار، بازی با آن را، شرک و مصرف درآمد کسبشده با آن را، حرام و جایگاه بازیکنندگان با آن را، آتش دانسته است.[۲۱]
با استناد به آیات و روایات، این بحث در نخستین کتابها و منابع فقهی مطرح شده است.[۲۲] قمار در آغاز در ابواب سبق و رمایه،[۲۳] شهادت؛[۲۴] تعیین محرّمات[۲۵] یا اطعمه و اشربه حرام[۲۶] مطرح شد. در این میان برخی آن را در باب کسبهای حرام مطرح کردهاند[۲۷] و به مرور در همین باب، جایگاه ثابت پیدا کرد؛[۲۸] البته به مناسبت ارتکاب عمل حرام در سایر ابواب مانند شهادت و وصیت و غیر آن نیز به قمار اشاره شده است.[۲۹] همین امر در دورههای بعدی نیز جریان داشته[۳۰] و تا دوران معاصر کشیدهشده است.
امامخمینی این بحث را در کتاب المکاسب المحرمه به صورت استدلالی مطرح کرده[۳۱] و در تحریر الوسیله[۳۲] و رساله نجاة العباد،[۳۳] احکام آن را بهاجمال ذکر کرده و در استفتائات[۳۴] به مسائل جدید آن پاسخ داده است.
حقیقت قمار
پیرو تحریم قمار در آیات و روایات، فقیهان از موضوع حرمت و حقیقت قمار بحث کردهاند و به تبیین معنای مَیسر و قِمار پرداختهاند که آیا قمار چنانکه بیشتر فقها قائل شدهاند؛ بازی با ابزار مخصوص قمار با برد و باخت مالی (رهان) است یا تنها وجود ابزار مخصوص دخیل است و رهان در صدقِ قمار اعتباری ندارد یا برعکس. این اختلاف نظر در پی اختلاف برداشت از سخنان اهل لغت و دلالت روایات به وجود آمده است.
عموم فقها قمار را بازی با ابزاری خاص شمردهاند؛[۳۵] هرچند برخی در صدق قمار، بازی با ابزار خاص را معتبر ندانستهاند.[۳۶] امامخمینی نیز قمار را بازی با ابزار خاص دانسته است؛ از اینرو قائل شده است در عرف، به مطلق غلبه و برد و باخت مال در بازیهای مختلف مانند دویدن و تیراندازی قمار گفته نمیشود.[۳۷] ایشان با اشاره به اختلاف نظر اهل لغت معتقد است هرچند ظاهر کلام برخی از اهل لغت این است که قمار مطلق غلبه و برد و باخت مالی است،[۳۸] اما تصریح برخی دیگر مانند طریحی[۳۹] این است که بازی با ابزار خاص قمار، در صدق آن دخالت دارد و بعید نیست از ظاهر سخنان برخی مانند جوهری[۴۰] نیز قابل استفاده باشد؛[۴۱] بنابراین اگر از ابزاربودن بیرون بیاید، قمار صدق نمیکند.
اما در اعتبار برد و باخت مال (رهان) برای صدق قمار، گروهی از فقها صرف بازی با ابزار خاص قمار مانند نرد و شطرنج را کافی دانستهاند؛ گرچه بدون برد و باخت مال باشد؛[۴۲] زیرا ظاهر برخی از کتابهای اهل لغت مانند الصحاح و مصباح المنیر این است که قمار مطلق بازی با ابزار خاص قمار است.[۴۳] در برابر، گروهی دیگر از فقها[۴۴] و امامخمینی،[۴۵] وجود برد و باخت مال را در صدق قمار معتبر دانستهاند. ایشان اصل نسبت مطلقی که به اهل لغت داده شده و استفاده از عبارات آنان را صحیح ندانسته و تأکید کرده است، بسیاری از اهل لغت به برد و باخت مال نیز تصریح کردهاند.[۴۶] ایشان در فرض صحتِ نسبتِ به اهل لغت، آن را بیان صرف استعمال و اعم از حقیقت تلقیکرده و در صورت حقیقتبودن، آن را مخالف با عرف عام دانسته است؛ در نتیجه امامخمینی همانند بیشتر فقها، قمار را بازی با ابزار خاص آن در عرف، همراه با برد و باخت مال دانسته است.[۴۷] البته ایشان در ادامه با بهرهگیری از لغت و روایات به طور مبسوط به بررسی معنای واژه «میسر» در آیه ۹۰ سوره مائده پرداخته و همانند برخی دیگر،[۴۸] آن را برابر با مطلق قمار معرفی کرده است؛[۴۹] همچنین در حکم حرمت بازی با غیر ابزار قمار یا بازی با ابزار قمار بدون برد و باخت مال، گرچه قائل است قمار صدق نمیکند، میگوید میتوان به روایات خاص دیگر استناد کرد که باید بررسی شود.
حرمت قمار
منابع دینی قمار را حرام دانستهاند و فقها بر حرمت آن اتفاق نظر دارند[۵۰] و حتی برخی حرمت آن را ضروری دین اسلام نامیدهاند.[۵۱] فقیهان بسیاری دلالت آیه میسر[۵۲] را بر حرمت قمار به وجوه مختلفی پذیرفتهاند.[۵۳] دراینباره روایات متعددی نیز وجود دارد[۵۴] که ادعای کثرت و استفاضه،[۵۵] بلکه تواتر آنها[۵۶] شده است.
برخی دیگر با اذعان به حرمت قمار، آن را از گناهان صغیره دانستهاند که در عدالت فرد جز در صورت اصرار بر آن، خللی پدید نمیآورد.[۵۷] در برابر، برخی دیگر با اشکال در گفته یادشده، قمار را از گناهان کبیره دانستهاند.[۵۸] امامخمینی قمار را از گناهان کبیره میداند و برای اثبات آن به ظاهر آیه مَیسر و ذیل آن[۵۹] استناد میکند که خداوند گناهِ آن را بزرگ (اثم کبیر) معرفی کرده است؛[۶۰] همچنین دراینباره روایات متعددی وجود دارد[۶۱] که دلالت برخی از آنها درباره اقسام مختلف قمار، مورد قبول ایشان است؛[۶۲] نیز حضور در مجالس قمار تحریم شده است.[۶۳]
گونههای قمار
میان فقیهان این بحث مطرح شده است که بر اساس معیارهای گفته شده درباره حقیقت قمار، چه هنگام قمار و میسر صدق میکند و آیه و روایات تحریم، شامل چه صورتهایی از آن میشوند. دراینباره چهار فرض ذکر شده است: ۱. بازی با ابزار قمار با برد و باخت مال؛ ۲. بازی بدون برد و باخت مال؛ ۳. بازی با غیر این ابزار با برد و باخت مال؛ ۴. بازی با غیر این ابزار بدون برد و باخت.
۱. بازی با ابزار قمار با برد و باخت مال: این صورت قدر متیقن از عنوان قمار و میسر و دلایل حرمت از کتاب و سنت و اجماع است[۶۴] و فرقی میان انواع ابزار قمار از نرد و شطرنج و غیر آن دو، حتی بازی با مثل گردو و تخم مرغ نیست؛ چون قمار بر بازی با اینها صدق میکند و به سبب متعارفبودن قمار با این اشیا، همه آنها حرام خواهند بود؛[۶۵]
۲. بازی با ابزار قمار بدون برد و باخت مال: گروهی از فقها بازی با ابزار قمار بدون برد و باخت مال را نیز حرام دانستهاند؛[۶۶] اما بعضی جز در نرد و شطرنج، به سبب دلیل خاص قائل به تحریم نشدهاند[۶۷] و گروهی در تمام دلایل قول به تحریم، تشکیک کردهاند.[۶۸] اما در استدلال بر آن بنابر نظر امامخمینی و برخی دیگر از فقها، بر بازی بدون برد و باخت مال، قمار صدق نمیکند؛[۶۹] از اینرو حکم این صورت از دلایلی که درباره حرمت قمار وارد شده، قابل استفاده نیست و باید از دلایل دیگری کمک گرفت. شیخ انصاری دراینباره به کمک برخی روایات[۷۰] میسر در آیه[۷۱] را به معنای ابزار قمار دانسته که در نتیجه، صرف بازی با آنها حرام میشود؛ حتی اگر بدون برد و باخت مال باشد؛[۷۲] از اینرو ایشان و برخی دیگر[۷۳] مراد از آن را قمارکردن ندانستهاند تا احتمال انصراف آن به قمارهای رایج که با برد و باخت مال بوده مطرح شود.
امامخمینی دراینباره با بسط و تفصیل به بررسی دلالت آیه میسر و بیان احتمالهای چهارگانه در آن پرداخته است. ایشان برای هر یک از چهار احتمال، اینکه میسر ابزار قمار، مال مورد برد و باخت، هر دو با هم یا همان قمار باشد، روایاتی ذکر[۷۴] و در همه آنها اشکال کرده[۷۵] و روایاتی را پذیرفته است که میسر را مطلق قمار دانستهاند؛ مانند روایتی از امامرضا(ع) که میسر را همان قمار دانسته است.[۷۶] امامخمینی همین را مطابق با کلمات اهل لغت و برخی از مفسران شمرده است.[۷۷] ایشان این روایات را شاهد جمع میان مجموعه روایات قرار داده و روایات دیگر را ناظر به بیان مصادیق میسر گرفته است. پس میسر در آیه همان چیزهایی است که ذکر شده است، اعم از ابزار قمار، عمل و گرو و مال؛ از اینرو امامخمینی دلالت آیه[۷۸] بر حرمت بازی با ابزار قمار بدون برد و باخت مال را پذیرفته است.[۷۹]
امامخمینی در ادامه ذیل آیه را که میگوید شیطان میخواهد دشمنی و کینه را میان مردم ایجاد کند، اشاره به حکمت تشریع این حکم دانسته و آن را به این معنا گرفته که قماربازان در معرض وقوع دشمنی و کینهاند، نه اینکه علت آن، وقوع دشمنی و کینه باشد و شکی نیست که این درمعرضبودن، با قماربازی بدون برد و باخت مال نیز حاصل میشود.[۸۰] ایشان تعداد دیگری از روایات را به صورت دلیل مستقل ذکر[۸۱] و مانند گروهی از فقها[۸۲] در سند یا دلالت تعدادی از آنها بر بازی با مطلق ابزار قمار اشکال کرده است؛[۸۳] اما دلالت برخی از آنها مانند موثقه زراره یا روایات حرمت شطرنج[۸۴] را میپذیرد[۸۵] و درباره روایت معمربنخلاد[۸۶] میگوید امام(ع) در صدد نفی خصوصیت از نرد و شطرنج است؛ پس روایت را شامل سایر ابزار قمار دانسته است.[۸۷] از همین جا امامخمینی برای شطرنج خصوصیتی ندیده و آن را به صورت مطلق حرام ندانسته است، بلکه معیار در حرمت آن را از باب صدق آلت قمار دانسته که بعدها در پاسخ استفتائی اشاره کرده است اگر احراز شود شطرنج در عرف از ابزار قمار خارج شده و به صورت بازی فکری درآمده، بازی با آن بدون برد و باخت مال جایز است.[۸۸] ایشان در فتوای خویش نیز بازی با انواع ابزار قمار را حتی بدون برد و باخت، حرام شمرده است؛[۸۹]
- (ببینید: شطرنج)
۳. بازی با غیر ابزار قمار با برد و باخت مال: فقها در حرمت بازی با غیر ابزار مخصوص قمار با برد و باخت مال، اختلاف نظری ندارند[۹۰] و حتی محقق نجفی حرمت را ظاهر اجماع فقیهان دانسته است (۲۸/۲۲۰).
امامخمینی نیز حرمت را پذیرفته است،[۹۱] اما در مقام استدلال بر آن، استناد به اجماع را با توجه به وجود دلایل مختلف و احتمال مدرکیبودن نپذیرفته است.[۹۲] ایشان برخلاف برخی دیگر[۹۳] صدق قمار در بازی با غیر ابزار مخصوص را صحیح ندانسته[۹۴] و نظر شیخ انصاری را که میگوید از برخی روایات، صدق قمار بر این موارد فهمیده میشود (المکاسب، ۱/۳۷۷) نمیپذیرد و احتمال میدهد موارد یادشده در روایات ناظر به ابزاری است که در آن زمان، قمار با آنها متعارف بوده است (همان، ۲/۲۴). امامخمینی آیه پرهیز از «اکل مال به باطل»[۹۵] و تعدادی از روایات در تفسیر این آیه[۹۶] و روایاتی را که درباره میسر وارد شده[۹۷] میآورد و دلالت آنها را نمیپذیرد؛[۹۸] اما دلالت مرسله صدوق در باب سبق و رمایه[۹۹] بر حرمت بازی با غیر ابزار قمار با برد و باخت را قبول میکند و این روایت را ازجمله مرسلههایی میداند که به صرف ارسال در سند، قابل کنارگذاشتن و مناقشه نیستند.[۱۰۰]
فقها با توجه به دلایل یادشده مسابقات مختلف را جز در موارد مخصوص مانند اسبدوانی و مانند آن و تیراندازی، در صورتی که با برد و باخت مال باشد، حرام دانستهاند و بر حرمت آن ادعای اجماع کرده، آن را از مصادیق قمار برشمردهاند.[۱۰۱] امامخمینی نیز بازیهای مختلف را با برد و باخت مال، حرام شمرده است.[۱۰۲]
از مسائلی که از مصادیق صورت سوم به شمار میرود، بلیط بختآزمایی است که امروزه در زبان عربی به آن «یانصیب» گویند.[۱۰۳] امامخمینی مطلق معامله بلیطهای بختآزمایی رایج در زمان رژیم پهلوی را که افراد در ازای دریافت بلیط، پولی پرداخت کرده و آن شرکت به قید قرعه به برنده مبلغ معینی میداد، باطل و غیر مجاز شمرده است؛ هرچند در آن زمان در برههای اسم آن عوض شده و با عنوان اعانه به مؤسسات خیریه، معرفی شده بود؛[۱۰۴] البته ایشان در ادامه فرض میکند اگر واقعاً مؤسسهای پیدا شود و برای کمک به مراکز خیریه و نیازمندان، بلیطهایی منتشر کند و مردم هم برای کمک به این مراکز، مبلغی بدهند و آن شرکت پولها را صرف آن کار خیر کند و از مال خودش یا از وجوهی که از انتشار بلیط به دست میآید، با رضایت پولدهندگان، مبلغی به اشخاصی پرداخت کند که قرعه به نام آنان درمیآید، جایز است؛[۱۰۵]
۴. بازی با غیر ابزار مخصوص بدون برد و باخت: گروهی از فقها بازی و مسابقه با غیر ابزار مخصوص قمار بدون برد و باخت را جز در موارد منصوص حرام میدانند؛[۱۰۶] حتی برخی بر آن ادعای اجماع کردهاند.[۱۰۷] در برابر، گروهی دیگر از فقها حکم این صورت را جواز دانستهاند.[۱۰۸] امامخمینی، چنانکه گذشت، در بازی بدون برد و باخت، قمار را صادق نمیداند و در دیگر ادله قائلان حرمت مانند اجماع و روایات مختلف از باب سبق و رمایه و غیر آن[۱۰۹] اشکال میکند و ظاهر کلام ایشان، قبول جواز میباشد.[۱۱۰] ایشان بر اساس مبنای یادشده مسابقات مختلف مانند فوتبال، والیبال، کشتی و غیر آن را تنها در صورت برد و باخت مال، حرام میداند و در غیر آن صورت، جایز میشمارد.[۱۱۱]
اموال قمار
فقها تصرف در اموالی که در بازی قمار به دست فرد میرسد، حرام و آن را همانند مقبوض به معاملات فاسد میدانند که باید عین آن یا مثل و قیمت آن در صورت تلف، به مالکش بازگردد.[۱۱۲]
امامخمینی تصرف در این مال را به عنوان قمار، با استدلال بر روایاتی ازجمله صحیحه معمربنخلاد که هر آنچه با آن قمار شود میسر معرفی کرده،[۱۱۳] حرام بلکه از گناهان کبیره دانسته است.[۱۱۴] به نظر ایشان این حرمت به دلیل تصرف در مال دیگران نیست، بلکه از باب صدق عنوان مال قمار است؛ از اینروی تصرف در آن شامل همه افراد است و حتی برای مالک آن نیز حرام میباشد؛ البته اگر مالک از باب نادیدهگرفتن قمار و انتقال به سبب آن، در مال تصرف کند و آن را باز پس گیرد، اشکال ندارد.[۱۱۵]
امامخمینی در بحث بلیط بختآزمایی نیز پس از بیان بطلان معامله در فرض یادشده، پول پرداختشده برای بلیط و پولی را که با قرعه برای برنده به دست میآید، حرام و موجب ضمان دانسته است و اگر بتوانند صاحب آن را پیدا کنند، باید به صاحب آن بازگردانند و اگر نمیشود، آن مال مجهولالمالک بوده، باید از طرف صاحبان صدقه داده شود و احتیاط لازم را کسب اجازه از حاکم شرع دانسته است. ایشان در ادامه تأکید میکند اگر کسی پول قرعه به دست او رسیده و فقیر باشد، نمیتواند خودش آن را به عنوان صدقه از طرف صاحبش بردارد، بلکه بر او لازم است آن را به دیگر فقرا صدقه بدهد.[۱۱۶]
حکم ابزار قمار
به نظر فقها از آنجاکه ابزار مخصوص قمار، تنها منفعت حرام دارند، ساخت، خرید و فروش و کسب با آنها حرام است.[۱۱۷] امامخمینی نیز ساخت و خرید و فروش این ابزار را حرام و باطل دانسته است.[۱۱۸] بر این اساس ایشان در احکام مسافر نیز سفر برای خرید ابزار مخصوص قمار را از مصادیق سفر حرام شمرده که نماز این مسافر، شکسته نمیباشد؛[۱۱۹] همچنین در احکام وصایا، وصیت باید به چیزی باشد که منفعت حلال داشته باشد از اینرو ایشان وصیت به منفعت ابزار لهو و قمار را صحیح ندانسته است.[۱۲۰]
پانویس
- ↑ ← ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۲۵ ـ ۲۶.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۹۹؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۱۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۶۳.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۵۶؛ فیروز آبادی، القاموس المحیط، ۲/۲۶۳.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۵۲۰.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۸۵۷؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۲۹۸.
- ↑ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۲/۲۶۳؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۷/۶۳۶.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۲۰۱، ۴۵۷، ۴۶۴ و ۳/۴۵۱.
- ↑ اشتاین سالتز، سیری در تلمود، ۲۳۷.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان (تفسیر الثعلبی)، ۲/۱۵۰؛ سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ۳۶۹.
- ↑ علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۵/۱۲۷.
- ↑ ابنکلبی، بتهای عرب، ۲۲۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱/۲۵۹ ـ ۲۶۱؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲/۳۲۹ ـ ۳۳۲؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۱۹۲.
- ↑ بقره، ۲۱۹؛ مائده، ۹۰ و ۹۱.
- ↑ مائده، ۳ و ۹۰؛ صافات، ۱۴۱.
- ↑ حج، ۳۰.
- ↑ انبیاء، ۵۲.
- ↑ حر عاملی تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۱۰ و ۳۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۶/۲۳۶.
- ↑ بقره، ۱۸۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۴، ۱۶۶ و ۱۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۱۲۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۴ ـ ۱۶۸ و ۳۱۸ ـ ۳۲۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۲۳.
- ↑ مفید، المقنعه، ۷۲۶؛ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۸۱.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۹۳.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۸/۲۲۱ ـ ۲۲۲؛ طوسی، النهایه، ۳۲۷.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۸۱.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۳۹۹.
- ↑ سلار، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، ۱۷۰؛ ابنبراج، المهذب، ۱/۳۴۴.
- ↑ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۲/۲۱۵؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۲/۳ ـ ۴.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۴/۱۱۷؛ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۴۶۰.
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹.
- ↑ امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۱۷۲ و ۲/۷ ـ ۴۷.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۱ و ۲/۵۹۰ ـ ۵۹۱.
- ↑ امامخمینی، رساله نجاة العباد، ۲۲۲.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۹.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۱۲۳؛ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۴/۲۴؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۱؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۴/۱۰۴؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۸.
- ↑ ← ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۱۵؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۲/۲۰۷.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۶۳.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۹۹.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۳ ـ ۲۴.
- ↑ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۴/۲۴؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۱۲۳؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۱؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۰/۲۳۹؛ ایروانی، حاشیة المکاسب، ۱/۳۷ ـ ۳۸.
- ↑ ← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۴/۱۰۴؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹؛ انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۱۱۷، ۳۷۲؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۷۱ ـ ۵۷۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۷ ـ ۸.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۸.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۹.
- ↑ ایروانی، حاشیة المکاسب، ۳۸؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۰.
- ↑ حلی، علامه، منتهی المطلب، ۱۵/۳۷۷؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۸/۴۱.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۴.
- ↑ مائده، ۹۰.
- ↑ حلی، علامه، منتهی المطلب، ۱۵/۳۷۶؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱۸/۱۸۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹؛ خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۶/۴۳۵ ـ ۴۳۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۷.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱۸/۱۸۶.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹؛ انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۳۷۱؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۴.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۴/۱۷۷؛ سبزواری، کفایة الفقیه، ۲/۷۵۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۴۵؛ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۸/۱۳۲.
- ↑ مائده، ۹۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۴۴.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۱۹، ۳۲۱ و ۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۴۴ ـ ۴۷.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱۸/۱۸۹.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۸۱؛ حلی، علامه، منتهی المطلب، ۱۵/۳۷۶ ـ ۳۷۷؛ امامخمینی، مکاسب، ۲/۷.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۷.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۴/۱۷۶؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۱۸۴؛ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۵.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۴/۱۰۵ ـ ۱۰۶.
- ↑ خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۲۱.
- ↑ مائده، ۹۰.
- ↑ انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۳۷۳ ـ ۳۷۴.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۴ ـ ۵۶۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۵ و ۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۰ ـ ۱۴.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ مائده، ۹۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۵.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۶.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۶ ـ ۲۳.
- ↑ ایروانی، حاشیة المکاسب، ۱/۳۸؛ خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۸؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۶ ـ ۵۷۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۹ ـ ۲۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۲۱ ـ ۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲ ـ ۲۳.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۱۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۹ و ۱۴۹ ـ ۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۹ و ۱۱.
- ↑ ← انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۳۷۵؛ خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۸.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۲ ـ ۲۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۳.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۳ ـ ۲۴.
- ↑ نساء، ۲۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۴، ۱۶۶ و ۱۶۷.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۱۶۵ و ۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۲۴ ـ ۳۰.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۵۹.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۳۲.
- ↑ ← طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۰/۲۳۸ ـ ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۹.
- ↑ حلی، ۴۹؛ بستانی، ۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۰.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۰ ـ ۵۹۱.
- ↑ ← طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۱۰/۲۳۹.
- ↑ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۳۵۴؛ ← انصاری، کتاب المکاسب، ۱/۳۸۰.
- ↑ سبزواری، کفایة الفقیه، ۱/۷۲۰ ـ ۷۲۱؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ۳/۳۰؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۱/۳۸۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۱۹ و ۱۹/۲۵۳، ۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۳۶ ـ ۴۱.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۲/۹.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۱۸۴ ـ ۱۸۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۱۱۰؛ خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ۳/۲۹؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، ۳۵/۵۷۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۶/۴۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۷/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۴۷.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۴۲ ـ ۴۴.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۹۱.
- ↑ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۸/۱۴۰ و ۱۷۰؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۱۰۴ ـ ۱۰۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۲۵ و ۴۱/۴۳ ـ ۴۶.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۱/۱۷۲ ـ ۱۷۳؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۷۱؛ امامخمینی، نجاة العباد، ۲۲۲.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۳۱۲.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنبراج، قاضیعبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابنزهره، سیدحمزةبنعلی، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ابنعاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابنعاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنکلبی، هشامبنمحمد، بتهای عرب، ترجمه یوسف فضائی، تهران، عطائی، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- اشتاین سالتز، آدین، سیری در تلمود، ترجمه باقر طالبی، قم، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ایروانی، علی، حاشیة المکاسب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ترجمه رضا مهیار، تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- ثعلبی نیشابوری، احمدبنمحمد، الکشف و البیان (تفسیر الثعلبی)، تحقیق ابیمحمدبنعاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، کتابخانه امامامیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- حلی، حسین، بحوث فقهیه، تقریر سیدعزالدین بحرالعلوم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۸ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- حلی، محقق، جعفربنحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامامالخوئی، مصباح الفقاهه، تقریر میرزامحمدعلی توحیدی تبریزی، قم، مؤسسه احیاء آثار الإمامالخویی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق.
- دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن، ج۱، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، قیصر و مسیح، ج۳، ترجمه پرویز داریوش، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدری نیا، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، مشهور به کفایة الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- سلار، حمزةبنعبدالعزیز، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، تصحیح محمود دبستانی، قم، حرمین، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهرهمند و دیگران، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالساقی، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- فیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- یعقوبی، احمدبنابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.
ابوالقاسم مقیمی حاجی