گناه

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از گناهان صغیره)

گناه، نافرمانی از دستورهای خداوند تعالی.

از واژه‌های مرتبط با گناه؛ اثم، خطیئه، عصیان، سیئه و جناح است که با هم تفاوت‌هایی دارند.

امام‌خمینی گناه را به کبیره و صغیره تقسیم و تعریف بدیعی از گناه کبیره کرده است و آن اینکه عمل نزد عقل یا ارتکاز متشرعه گناه کبیره محسوب گردد. همچنین در تقسیم بدیعی گناه را به قلبی و قالبی دسته‌بندی می‌کند.

با اینکه گناه در هر صورتی، تضییع حق الهی است، امام‌خمینی به اعتبار تضییع حق خدا یا مردم، گناه را به گناهانی که متعلق آن حق‌الله و یا حق‌الناس است، تقسیم می‌کند.

امام‌خمینی معتقد است که نسبت گناه به افراد، دارای مراتب است؛ و برخی اعمال، برای افراد عادی گناه محسوب نمی‌شود، ولی برای مقربان درگاه الهی، گناه شمرده می‌شود.

امام‌خمینی، نقصان ایمان و حب دنیا را  از جمله اسباب ارتکاب گناه برشمرده، و برای ترک گناه راه عملی چون مراقبت از نفس و راه علمی چون توجه به صورت برزخی گناه ارائه کرده و تاریکی روح و غفلت از توبه را از جمله آثار گناه  برشمرده است.

امام‌خمینی تدارک گناه را امری ضروری می‌داند و توبه و تحمل سختی عبادت را ازجمله اسباب تدارک گناه برشمرده و تأخیر در تدارک گناه را باعث سنگین‌شدن بار گناه و سخت‌ترشدن کار گنهکار می‌داند.

مفهوم‌شناسی

گناه به معنای جرم، خطا، نافرمانی، تقصیر و تبهکاری است[۱] که در زبان عربی با واژه‌‌هایی چون اثم، معصیت، خطیئه، سیئه،[۲] ذنب و جناح[۳] هم‌معناست؛ اگرچه میان خود این واژه‌ها نیز تفاوت‌هایی وجود دارد. در اصطلاح اخلاقی، به هر کردار، گفتار و فکری که خداوند نهی کرده است، گناه گفته می‌شود.[۴] در اصطلاح فقهی نیز گناه، مخالفت با اوامر و نواهی حق‌تعالی است.[۵]

اثم به معنای کندی و تأخر است[۶] و برخی آن را عملی که برای انسان حلال نیست، معنا کرده‌اند.[۷] ذنب به عملی می‌گویند که عاقبت آن شدید باشد[۸] و یا به امری گفته می‌شود که سرزنش به دنبال داشته باشد.[۹] به گناه از آن‌رو که سبب کندی حرکت انسان به سوی نیکی‌ها می‌شود، اثم و از آن‌رو که عاقبت بدی به ‌دنبال دارد، ذنب گفته می‌شود. همچنین خطیئه به آن دسته از بدی‌ها گفته می‌شود که بدون قصد از انسان سر بزند.[۱۰] عصیان به معنای مخالفت با اطاعت و فرمانبرداری است[۱۱] و سیئه کار زشت و متضاد حسنه است.[۱۲] جناح به معنای گناه و انحراف از حق است.[۱۳] فرق خطیئه با اثم و سیئه در این است که سیئه و اثم بر امری گفته می‌شود که مقصود اصلی و بالذات بوده و با تعمّد همراه است؛ اما در خطیئه غالباً مقصود از آن امر عرضی و تبعی است.[۱۴]

پیشینه

هر دین و مکتبی، مخالفت با اوامر و نواهی و آموزه‌های خود را بر نمی‌تابد و آن را نافرمانی شمرده، مرتکب آن را مستحق مجازات می‌داند؛[۱۵] برای مثال در آیین هندو صدمه‌رساندن به دیگران و دروغ‌گفتن نهی شده،[۱۶] غسل در رودخانه گنگ، موجب کاهش گناه دانسته شده است.[۱۷] در آیین بودا، پرهیز از دزدی و بی‌عفتی و خودخواهی، جزو دستورهای او به حساب می‌آید.[۱۸] زردشتی‌ها نیز دروغگویان را گناهکارانی می‌دانند که جاودانه در جهنم مجازات می‌شوند.[۱۹] همچنین، مخالفت و عصیان امر مولا عقلاً قبیح است.[۲۰] در دین یهود به انواع زیادی از گناهان، اشاره شده، به توبه و صدقه برای جبران آن توصیه شده است.[۲۱] در مسیحیت، گناه، نقض عمدی دستورهای الهی شمرده شده که ناشی از غرور و اعجاب نفس است.[۲۲] در میان ادیان الهی، اسلام، اهتمام ویژه‌ای به دوری از گناه دارد. در قرآن کریم از گناه با نام‌های گوناگونی همچون اثم،[۲۳] خطیئه،[۲۴] سیئه[۲۵] و ذنب[۲۶] تعبیر شده است. در کتاب‌های روایی، ابواب پرشماری به این مسئله اختصاص یافته است و به موضوعاتی همچون کوچک‌شمردن گناه، اقسام گناه، توبه از گناهان کبیره و پرهیزدادن انسان از اصرار بر گناه پرداخته شده است.[۲۷]

علمای اخلاق از گناه با عنوان هلاک‌کننده انسان و باعث تاریکی قلب یاد کرده‌اند[۲۸] و ابوابی را به بررسی گناه و اقسام آن اختصاص داده‌اند.[۲۹] متکلمان و فرقه‌های مختلف اسلامی، آرای گوناگونی درباره گناه بیان کرده‌اند؛ چنان‌که خوارج مسلمان مرتکب گناه کبیره را کافر[۳۰] و معتزله آنها را نه کافر و نه مسلمان، بلکه فاسق[۳۱] می‌دانند. اشاعره و امامیه نیز گناهکار را مسلمانی فاسق می‌دانند؛ چون از جهت عملی خدا را نافرمانی کرده است، اما از جهت باطنی و قلبی هنوز به خدا ایمان دارد.[۳۲] فقها نیز در ضمن مباحث فقهی، چون بحث عدالت، به این مسئله توجه کرده‌اند.[۳۳]

امام‌خمینی در آثار اخلاقی خود به گناه و موضوعات مرتبط به آن پرداخته است.[۳۴] همچنین در آثار فقهی خود به اقسام گناه و احکام آن اشاره کرده،[۳۵] به‌ویژه در کتاب المکاسب المحرمه به بحث‌های استدلالی درباره شماری از گناهان پرداخته است.[۳۶]

اقسام و مراتب

در قرآن کریم به دو قسم گناه کبیره[۳۷] و صغیره[۳۸] اشاره شده است. بعضی از روایات نیز به این دو قسم اشاره کرده‌اند.[۳۹] در برخی روایات، گناهانی که به سبب آنها به انسان وعده آتش داده شده است، چون قتل، عاق والدین، ربا و خوردن مال یتیم، از گناهان کبیره به حساب آمده‌اند؛[۴۰] اگرچه هر گناهی ازآن‌رو که مخالفت و عصیان خداوند است، در حقیقت بزرگ و کبیره است[۴۱] و صغیره یا کبیره‌بودن گناهان، امری نسبی است. در برخی روایات، اصرار بر گناه،[۴۲] کوچک‌شمردن گناه[۴۳] و خوشحالی در هنگام ارتکاب گناه[۴۴] از عوامل تبدیل گناهان صغیره به کبیره دانسته شده است.

فقها در تعریف گناهان کبیره و صغیره اختلاف دارند. به فقهای پیشین نسبت داده شده است که ایشان همه گناهان را کبیره شمرده‌اند؛ در عین حال‌که بعضی گناهان را بزر‌گ‌تر از دیگر گناهان دانسته‌اند.[۴۵] بعضی نیز گناهانی که بر آنها وعده عذاب داده شده است، گناه کبیره شمرده‌اند.[۴۶] علمای اخلاق نیز گناه کبیره را گناهی می‌دانند که بر آن وعده عذاب داده شده[۴۷] و یا در قرآن به آن تصریح شده است؛[۴۸] همچنین پنج عامل را سبب تبدیل گناه صغیره به کبیره شمرده‌اند: ۱. اصرار بر گناه؛ ۲. کوچک‌شمردن آن؛ ۳. شادشدن در انجام گناه؛ ۴. اظهار گناه در جایی که باید آن را مخفی نگه دارد؛ ۵. شخصِ مورد اعتماد مردم گناه صغیره‌ای انجام دهد و به سبب عمل او، قبح گناه نزد مردم کم شود.[۴۹]

امام‌خمینی به گناهان کبیره و صغیره از چند جهت اشاره‌هایی کرده است.[۵۰] ایشان گناه کبیره را گناهی می‌داند که نصی بر کبیره‌بودن آن وارد شده و یا بر آن وعده آتش و عذاب داده شده است و یا در کتاب و سنت از گناهان کبیره شمرده شده است.[۵۱] ایشان افزون بر این موارد، تعریف بدیعی از گناه کبیره کرده است و آن اینکه عمل نزد عقل یا ارتکاز متشرعه گناه کبیره محسوب گردد.[۵۲] از نظر ایشان گناهانی همچون شرب خمر،[۵۳] زنا،[۵۴] ریا،[۵۵] دروغ[۵۶] و غیبت،[۵۷] نیز اصرار بر گناهان صغیره،[۵۸] ازجمله گناهان کبیره به حساب می‌آیند. ایشان افزون بر تقسیم گناه به صغیره و کبیره، در مواضع چندی خطاها، گناهان و رذایل اخلاقی انسان را در تقسیم بدیع دیگری، به قلبی و قالبی دسته‌بندی می‌کند[۵۹] که این تقسیم در سخنان دیگر ‌اندیشمندان دیده نشده است.

امام‌خمینی با استناد به روایات،[۶۰] بر این باور است که نسبت گناه به افراد، مختلف و دارای مراتب است؛ چنان‌که برخی اعمال، برای افراد عادی گناه محسوب نمی‌شود، ولی برای مقربان درگاه الهی، گناه شمرده می‌شود؛ برای مثال توجه به عالم کثرت برای مقربان، گناه و ذنب است، ولی به اصطلاح عرف عام، گناه نیست.[۶۱] با اینکه گناه در هر صورتی، تضییع حق الهی است، در تقسیمی دیگر، به اعتبار اینکه تنها تضییع حق خداوند یا مردم، به گناهانی که متعلق آن حق‌الله و یا حق‌الناس است، تقسیم می‌شود و پذیرش توبه در گناهانی که مربوط به حق مردم است، منوط به رضایت آنها می‌گردد.[۶۲] امام‌خمینی نیز با استناد به بعضی روایات،[۶۳] گناهانی مانند غیبت را ـ که مربوط به حق مردم است ـ شدید‌تر می‌داند؛ ازآن‌رو که بخشودگی آنها به رضایت مخلوق هم نیاز دارد و اگر انسان با این گناهان از دنیا برود، کارش بسیار مشکل می‌شود؛ زیرا در حقوق الهی سر و کار انسان با شخص رحیم است، اما اگر سر و کار انسان با مردم باشد، ممکن است گرفتار کسی شود که به این آسانی از او نگذرد.[۶۴] ایشان با توجه به وجود گناهان فردی و اجتماعی، هم بر ترک گناهان فردی تأکید می‌کرد و هم به گناهانی که دارای آثار اجتماعی هستند، هشدار می‌داد و به مناسبت‌های گوناگون، مردم و مسئولان را به رعایت حق‌الناس سفارش می‌کرد.[۶۵] به اعتقاد ایشان، ازجمله گناهان بزرگ و نابخشودنی، گناهانی است که آسیب‌اش متوجه تمام جامعه گردد؛ همانند اختلاف و تفرقه‌افکنی بین مسلمانان،[۶۶] تضعیف حکومت اسلامی،[۶۷] رهاکردن سنگر علم دین و دنیا[۶۸] و مسامحه در تربیت جوانان.[۶۹] ایشان اعمالی که منجر به صدمه‌زدن به اسلام می‌شود را خیانت به اسلام و جرم و گناهی نابخشودنی می‌داند.[۷۰]

اسباب گناه

علمای اخلاق، عواملی برای ارتکاب گناه و اصرار بر آن برشمرده‌اند؛ ازجمله: ۱. تبعیت از هوای نفس؛ ۲. غلبه شهوات؛ ۳. تسلط شیطان؛[۷۱] ۴. نداشتن ایمان به آخرت و یا شک در آن؛ ۵. دنیا را نقد و آخرت را نسیه دیدن؛ ۶. امیدواری بی‌حساب به عفو خداوند.[۷۲]

امام‌خمینی نیز به برخی عوامل ارتکاب گناهان اشاره کرده است: نخست، نقصان ایمان و یقین شخص است.[۷۳] به اعتقاد ایشان، اگر انسان یقین کند و ایمان بیاورد که عالم محضر خداست و خداوند در همه جا حاضر و ناظر است، ممکن نیست مرتکب گناه شود؛[۷۴] از ‌این‌رو انبیا و اولیای الهی که از یقین و اطمینان کامل برخوردارند، معصوم از گناه هستند.[۷۵] دوم، حب دنیا و حب نفس است که منشأ اصلی گناهان انسان است.[۷۶] سوم، کوچک‌شمردن گناه است؛[۷۷] چهارم، مشغول شدن به سخنان لغو و باطل است؛[۷۸] پنجم، وسوسه‌‌های شیطان است؛ زیرا شیطان با جلوه‌دادن هر امر باطلی به صورت حق، انسان را فریب می‌دهد و به امید توبه در آخر عمر، انسان را به شقاوت می‌کشاند.[۷۹] ششم، تکبر در برابر اوامر الهی است که به واسطه آن، شخص متکبر از امتثال اوامر الهی، مانند حج و نماز سر باز می‌زند؛ زیرا پوشیدن لباس احرام یا سجده در نماز را مناسب مقام خود نمی‌بیند.[۸۰] (ببینید: حب دنیا، حب نفس، و تکبّر)

راهکارهای پیشگیری و ترک

علمای اخلاق برای جلوگیری از گناه، راه‌های علمی و عملی متعددی ذکر کرده‌اند؛ ازجمله راه‌های علمی آنان عبارت است از، ۱. یادآوری زشتی گناه و شدت عقوبت آن؛ ۲. تأمل در حکایات انبیا و اولیای الهی و مصیبت‌هایی که آنان در دنیا به واسطه ترک اولی دچار شدند؛ ۳. تأمل در پیامدهای دنیوی گناه؛ ۴. یادآوری ضعیف‌بودن نفس و عاجز‌بودن آن از تحمل عذاب.[۸۱] ازجمله راه‌های عملی آنان نیز، توبه، یعنی پشیمانی از گذشته و عزم عملی بر ترک گناه در حال و آینده[۸۲] و مرابطه است و مرابطه خود مرکب از چهار امر است: اول، مشارطه که در هر شبانه‌روز یک بار انسان باید با نفس شرط کند و از آن عهد و پیمان بگیرد که دنبال گناه نرود. دوم، مراقبه است که در تمام شبانه‌روز مراقب نفس خود باشد تا شرط را فراموش نکند. سوم، محاسبه پس از عمل است تا اگر معصیتی مرتکب شد، در مقام نکوهش نفس برآید. چهارم، معاتبه است که پس از حسابرسی، اگر نفس را مقصر و خیانتکار دید، مسامحه نکند و ابتدا او را سرزنش و پس از آن، او را به واسطه عبادات سخت، صدقه اموال و تلافی کوتاهی‌ها، تنبیه کند.[۸۳]

امام‌خمینی، راه عملی جلوگیری از گناه را مراقبت از نفس[۸۴] و عمل‌کردن برخلاف ملکات زشت[۸۵] می‌داند؛ زیرا با این روش، اخلاق زشت کم‌کم از انسان دور شده، شیطان از او فاصله می‌گیرد و حق‌تعالی در قلب ساکن می‌شود.[۸۶] ایشان راه علمی درمان گناه را در توجه انسان به این نکته می‌داند که گناهان در عالم برزخ و قیامت، صورت‌های متناسب با خود دارند و انسان با آنها عذاب می‌شود؛ بنابراین انسان آگاه به این مسئله، دیگر مرتکب گناه نمی‌شود.[۸۷] (ببینید: تقوا)

آثار گناه

قرآن کریم آثار برخی از گناهان را عذاب سخت الهی،[۸۸] از‌ میان‌رفتن حسنات،[۸۹] انتقال حسنات گناهکار به دیگری[۹۰] و تکذیب آیات الهی[۹۱] و ظهور و تجسم آن به صورت مناسب گناه در آخرت[۹۲] ذکر می‌کند. در روایات، برای برخی گناهان آثار ویژه‌ای بیان شده است؛ ازجمله: ظلم سبب نزول بلا، شرب خمر سبب رسوایی، قطع رحم سبب کوتاهی عمر و نزدیک‌شدن اجل،[۹۳] رواج زنا سبب زمین‌لرزه، نپرداختن زکات سبب از بین‌رفتن چهارپایان، قضاوت به‌ناحق سبب قطع باران و پیمان‌شکنی سبب غلبه مشرکان بر مسلمانان[۹۴] می‌شود.

‌اندیشمندان اسلامی نیز آثاری برای گناهان ذکر کرده‌اند؛ ازجمله: ظلمت و کدورت قلب،[۹۵] دوری از خداوند[۹۶] و حبط و بطلان عمل و یا بطلان ثواب آن.[۹۷] به اعتقاد آنان، از آنجاکه وجهه حقیقی و ملکوت گناه، صورت‌هایی مناسب خود دارد،[۹۸] این اعمال در هر نشئه‌ای از نشئه‌های عالم، به صورت خاص خود ظهور می‌یابد؛ چنان‌که اثر خوردن مال یتیم در آخرت به صورت خوردن آتش ظاهر می‌شود.[۹۹] (ببینید: تجسم اعمال)

امام‌خمینی در بیان آثار گناه، به تأثیر آن در نفس و روح انسان توجه کرده است که منشأ انحرافات دیگر می‌شود. ایشان معتقد است قلب انسان مانند آینه صاف و شفاف است که در اثر گناهان، کدر گشته، سبب تاریکی روح گناهکار می‌شود و او را از معرفت الهی باز می‌دارد و چشم حقیقت‌بین او را کور می‌کند.[۱۰۰] به اعتقاد ایشان، از آنجاکه گناهان مانند امراض حسی نیستند که اثر و درد ظاهری داشته باشند ـ بلکه در ظاهر لذت هم دارند ـ بسیار خطرناک‌اند و بدون ایجاد درد، قلب و روح را فاسد می‌کنند. انسان نیز در اثر تکرار گناهان، سرانجام، حقایق دین، چون عالم برزخ، صراط، معاد و قیامت را منکر می‌شود و مقامات اولیا را نیز انکار می‌کند؛[۱۰۱] اگر گناه باعث ظاهرشدن ملکات و رذایل اخلاقی بشود، انسان از رحمت الهی بیشتر دور می‌شود. گناه، نور فطرت را خاموش کرده، انسان را همنشین شیطان می‌کند و در جهنم می‌افکند.[۱۰۲] ایشان تأثیر گناه بر قلب را زودتر و شدیدتر از اعمال نیک بر آن می‌داند؛ زیرا انسان از عالم طبیعت است و قوای غضب، شهوت و شیطنت با او همراه است و قلب به سوی اموری که مطابق طبیعت اوست، گرایش دارد و با ‌اندک کمکی از خارج، در قلب انسان تأثیر شدیدی رخ می‌دهد؛ از این‌روست که در روایات[۱۰۳] از همنشینی با افراد فاسق و زشت‌خو و شرکت در مجالس معصیت نهی شده است.[۱۰۴]

از دیدگاه امام‌خمینی گناه گاهی موجب ناامیدی از رحمت الهی می‌شود و در نتیجه گناهکار مورد خشم و غضب الهی قرار گرفته، از درگاه حضرت حق رانده می‌شود.[۱۰۵] ایشان یکی دیگر از آثار گناه و جرئت بر آن را از بین‌رفتن عزم و اراده انسان می‌شمارد که موجب می‌شود انسان از هویت انسانی تهی شده، در آخرت به صورت انسان محشور نشود.[۱۰۶] نیز ارتکاب گناهان، به ویژه گناهان کبیره، موجب می‌شود گناه در دل ریشه کند و انسان را از توبه غافل نماید، و اگر هم متذکر شود، آن را به تأخیر ‌اندازد.[۱۰۷] ایشان ظهور گناهان در آخرت به صورت ملکوتی خود را نتیجه این اعمال در دنیا می‌داند که به صورت مناسب خود ظاهر می‌شوند؛ چنان‌که اعمال نیک و عبادات انسان به صورت جنت اعمال و بهشت جسمانی ظاهر می‌شوند.[۱۰۸] (ببینید: توبه و تجسم اعمال)

جبران گناه

قرآن کریم از خداوند با عنوان بخشاینده گناهان، بارها[۱۰۹] و تبدیل‌کننده سیئات به حسنات[۱۱۰] یاد کرده، در آیاتی دیگر به بازگشت به سوی حق و تدارک گناهان، دستورهایی داده است.[۱۱۱] همچنین در دعاهای رسیده از اهل بیت(ع) نیز با بیان سعه رحمت حق و بزرگی خداوند و اعتراف به گناهان و قصورهایی که در بندگی و انجام وظایف شده، از خداوند طلب بخشش شده است.[۱۱۲] در برخی روایات، جبران گناه به پرداخت حقوق مخلوقات، انجام فرایض ترک‌شده، ذوب‌کردن گوشت‌هایی که از مال حرام بر بدن روییده و تحمیل عبادات بر جسم، منوط شده است.[۱۱۳] علمای اخلاق نیز بر لزوم تدارک فوری گناه تأکید کرده، تأخیر در آن را جایز ندانسته‌‌اند[۱۱۴] و جبران گناه در حق مردم را به ادای حقوق مالی و غیر مالی و به دست آوردن رضایت آنان منوط کرده‌اند؛ همچنین تدارک گناه در حق خداوند را به استغفار و توبه و انجام تکالیف فوت‌شده و پرداخت برخی کفارات دانسته‌اند.[۱۱۵] (ببینید: توبه)

امام‌خمینی تدارک گناه را در اصلاح نفس، امری ضروری می‌داند؛ زیرا لذت گناه در نفس، تأثیر سوء بسیاری دارد و موجب فساد آن می‌شود.[۱۱۶] به اعتقاد ایشان، ازجمله اسباب تدارک گناه، توبه است و همان گونه که لباس، زشتی‌های ظاهر انسان را می‌پوشاند، توبه و پشیمانی از گناهان نیز باطن انسان را از زشتی‌ها پاک می‌کند.[۱۱۷] از اسباب دیگر تدارک گناه، ریاضت و تحمل سختی عبادت بر نفس است.[۱۱۸] امام‌خمینی تأخیر در تدارک گناهان را باعث سنگین‌شدن بار گناه و سخت‌ترشدن کار گنهکار می‌داند؛[۱۱۹] زیرا هر چه سن انسان بالاتر ‌رود، ریشه گناه در قلب او قوی‌تر، اراده‌اش ضعیف‌تر و قوایش ناتوان‌تر می‌گردد،[۱۲۰] و چه بسا اجل مهلت توبه ندهد و با بار گناهان از این دنیا منتقل شود که در این صورت، جبران آنها در آن عالم، کار آسانی نیست و تا انسان مشمول شفاعت گردد فشارها و عذاب‌هایی متحمل خواهد شد.[۱۲۱] (ببینید: شفاعت)

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۷۰۰۶.
  2. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۱/۱۷۰۰۶.
  3. فراهیدی، کتاب العین، ۸/۱۹۰؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۳۸۹ و ۲/۴۳۰.
  4. خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۲۵ ـ ۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۸۲۷.
  5. بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱۲/۲۰۳؛ خویی، موسوعة الامام‌الخویی، ۷/۳۲۴؛ امام‌خمینی، معتمد‌ الاصول، ۲/۸۶.
  6. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۱/۶۰.
  7. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۵.
  8. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۳۱.
  9. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۸.
  10. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۷.
  11. جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، ۶/۲۴۲۹؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۵/۶۷.
  12. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۴۱.
  13. جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، ۱/۳۶۰؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۱/۴۸۴.
  14. عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۷؛ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۵/۱۶۷.
  15. منسکی، اخلاق در شش دین جهان، ۱۰۴ ـ ۱۰۵.
  16. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۵۲۹.
  17. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۵۳۴.
  18. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.
  19. هیوم، ادیان زنده جهان، ۲۸۹.
  20. نایینی، فوائد الاصول، ۴/۱۱۱؛ امام‌خمینی، تهذیب الاصول، ۱/۴۶۶ و ۳/۱۷۲.
  21. منسکی، اخلاق در شش دین جهان، ۲۹۹ ـ ۳۰۳.
  22. مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۲۴۱۴.
  23. بقره، ۱۷۳ و ۱۸۲؛ حجرات، ۱۲.
  24. نساء، ۱۱۲؛ بقره، ۸۱.
  25. بقره، ۸۱؛ غافر، ۴۰.
  26. آل عمران، ۳۱؛ فتح، ۲؛ الرحمن، ۳۹.
  27. کلینی، الکافی، ۲/۲۶۸ و ۲۸۷؛ دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ۲۴۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۵/۲۹۹ ـ ۳۳۸.
  28. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۱/۱۵۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۴۷ ـ ۴۸.
  29. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۶۹ ـ ۱۷۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۷۳ ـ ۷۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۷۲ ـ ۶۷۴.
  30. شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۳۲.
  31. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۸۴.
  32. حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۴۱۴ ـ ۴۱۵.
  33. شهید اول، الدروس الشریعة ما فی الفقه الامامیه، ۲/۱۲۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۸/۲۸۲ ـ ۲۸۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۳/۲۷۵ و ۲۸۵ ـ ۲۸۷.
  34. امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۱، ۸۴ و ۱۰۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۷ ـ ۶۸، ۲۷۹ ـ ۲۸۱ و ۳۳۷ ـ ۳۴۳؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۶۸، ۳۱۷، ۳۴۵ و ۴۱۵ ـ ۴۱۶؛ امام خمینی، جهاد اکبر، ۳۳ ـ ۳۶.
  35. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۸ ـ ۲۵۹؛ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۳۹۸ و ۴۴۲.
  36. امام خمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۲۹۹، ۳۷۰ و ۲/۷، ۴۸، ۱۴۲.
  37. شوری، ۳۷.
  38. نساء، ۳۱؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۲۳ ـ ۳۲۴.
  39. کلینی، الکافی، ۲/۲۷۶ ـ ۲۸۷.
  40. کلینی، الکافی، ۲/۲۷۶ ـ ۲۷۷.
  41. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۵/۳۱۲؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۷۴/۱۶۸.
  42. کلینی، الکافی، ۲/۲۸۸.
  43. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۵/۳۱۲.
  44. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱۸۷.
  45. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۳/۶۱؛ ← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۳/۳۰۵.
  46. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۳/۶۱؛ شهید اول، الدروس الشریعة ما فی الفقه الامامیه، ۲/۱۲۵.
  47. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۷۴.
  48. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۳۵.
  49. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۳۲۹ ـ ۳۳۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۱ ـ ۶۹۲.
  50. امام خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۸؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۲، ۲۵۸ و ۲/۴۵۶ ـ ۴۵۷.
  51. امام خمینی، تعلیقه عروه، ۴۴۲؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۸؛ امام خمینی، مکاسب، ۲/۹۹ ـ ۱۰۰.
  52. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۸.
  53. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۲۰، ۳۳۰؛ امام خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۷ ـ ۲۵۸ و ۲/۴۵.
  54. امام خمینی، استفتائات، ۳/۵۸۷.
  55. امام خمینی، تعلیقه عروه، ۳۳۱.
  56. امام خمینی، استفتائات، ۲/۶۱۷.
  57. امام خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۰۳ و ۳۰۹.
  58. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۹.
  59. امام خمینی، جهاد اکبر، ۴۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱.
  60. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۵/۲۰۴ – ۲۰۵ و ۶۰/۱۸۳.
  61. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۲ ـ ۳۴۳.
  62. کلینی، الکافی، ۲/۴۴۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۸۷ ـ ۶۸۸.
  63. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۲/۲۸۰ ـ ۲۸۱.
  64. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۰۷ ـ ۳۰۹.
  65. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۰۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۲۳ و ۱۹/۱۶۳.
  66. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۱۷ و ۱۱/۱۷۶ ـ ۱۷۷.
  67. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۶.
  68. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۷.
  69. امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰ و ۲۱۸.
  70. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹۷ و ۱۳/۴۳۵.
  71. (غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۵/۴۹)
  72. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۳۳۸ ـ ۳۳۹.
  73. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  74. امام خمینی، جهاد اکبر، ۴۹.
  75. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۵۲.
  76. امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۳۰ ـ ۳۱.
  77. امام خمینی، چهل حدیث، ۷۱.
  78. امام خمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.
  79. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۵.
  80. امام خمینی، چهل حدیث، ۸۱.
  81. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۴۶ و ۱۲/۲۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۸۷؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۰۱ ـ ۷۰۳.
  82. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۷۴.
  83. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۷ ـ ۷۰۲.
  84. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۸.
  85. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵ ـ ۲۶.
  86. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵ ـ ۲۶.
  87. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۷۵.
  88. انعام، ۱۲۴.
  89. محمد(ص)، ۳۲؛ حجرات، ۲.
  90. نحل، ۲۵؛ عنکبوت، ۱۳.
  91. بقره، ۳۹؛ اعراف، ۱۴۷.
  92. نساء، ۱۰.
  93. کلینی، الکافی، ۲/۴۴۸.
  94. صدوق، الخصال، ۱/۲۴۲.
  95. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۸۰.
  96. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۹۹.
  97. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲/۱۷۲.
  98. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۹۱ ـ ۹۳؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، ۱/۲۵۴.
  99. ملاصدرا، العرشیه، ۲۸۲ ـ ۲۸۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۲۰۴.
  100. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۴۲ ـ ۴۳.
  101. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۵۲ ـ ۵۳.
  102. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۶۸.
  103. کلینی، الکافی، ۲/۳۷۶ و ۶۳۹ ـ ۶۴۲.
  104. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۷۵ ـ ۳۷۶.
  105. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۵.
  106. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸.
  107. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۳.
  108. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۳۷.
  109. آل عمران، ۱۳۵؛ زمر، ۵۳.
  110. فرقان، ۷۰.
  111. هود، ۳، ۶۱ و ۹۰؛ تحریم، ۸.
  112. امام‌خمینی، صحیفه سجادیه، ۱۳۹ ـ ۱۴۶؛ قمی، مفاتیح الجنان، ۱۱۸.
  113. نهج البلاغه، ح۴۰۹، ۵۹۸.
  114. غزالی، احیاء‌ علوم الدین، ۱۱/۱۵۹ ـ ۱۶۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۷۹ ـ ۶۸۰.
  115. مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۳۳۲؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۶۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۲۹؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۸۷ ـ ۶۸۸.
  116. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۹۰.
  117. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۹۹.
  118. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۸۰.
  119. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۹.
  120. امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۵۷ ـ ۵۸؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۵.
  121. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۷۳ ـ ۲۷۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، ج۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، ج۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • بحرانی، یوسف‌بن‌احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت ـ مؤسسه فرهنگی طه ـ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
  • تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمس‌الدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  • خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام‌الخویی، التنقیح، الطهاره، تقریر میرزاعلی غروی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام‌الخویی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • دیلمی، حسن‌بن‌محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
  • شهید اول، محمدبن‌مکی عاملی، الدروس الشریعة ما فی الفقه الامامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
  • صحیفه سجادیه، امام‌علی‌بن‌الحسین(ع)، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • عسکری، حسن‌بن‌عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم‌ الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
  • قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوام‌الدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبن‌حسین، بیروت دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • قمی، عباس، مفاتیح الجنان، قم، اسوه، بی‌تا.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
  • مکی، ابوطالب محمدبن‌علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، العرشیه، تصحیح غلامحسین آهنی، تهران، مولی، ۱۳۶۱ش.
  • منسکی ورنر و دیگران، اخلاق در شش دین جهان، ترجمه محمدحسین وقار، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • نایینی، محمدحسین، فوائد الاصول، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
  • نراقی، ملامحمدمهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
  • هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.

پیوند به بیرون