مکتب مشاء

از ویکی امام خمینی

مکتب مشاء: یکی از مکاتب فلسفه اسلامی، متأثر از آراء فلسفی ابن‌سینا

این مکتب دارای اصول و مبادی‌ای است که بحث‌های فلسفی مشائیان بر حول و محور آن تمرکز دارد. ابن‌سینا با عنوان رئیس مشاء، برای تبیین کلام فلسفی خود نقطه آغاز را «موجود» قرار داده است؛ به گونه‌ای که همه مباحث فلسفی او بر محور این موضوع قرار دارد. روش خاص مکتب مشاء، روش برهان و عقل است؛ یعنی برای پی‌بردن به حقیقت اشیا یگانه راه یقینی، استدلال عقل و برهان است.[۱] حکمت مشاء روش و گرایش ویژه‌ای دارد که از آن به «حکمت بحثی» یاد می‌شود که در امتداد فلسفه یونانی قرار دارد و در طرح و اثبات مدعیات فلسفی به روش انتزاعی مفهومی عقلی تکیه داشته، همه مباحث آن بر مدار محور عقل است.[۲]

مشائیان پیروان ارسطو هستند و بر به‌کارگیری روش عقلی محض در شناخت تأکید دارند. فارابی، ابن‌سینا و ابن‌رشد از پیشروان مشائیان مسلمان شمرده می‌شوند.[۳] البته آثار فارابی و ابن‌سینا که پیروان حکمت مشائی هستند، هیچ‌گاه خالی از ذوق و اشراق و استناد به کتاب و سنت نیست؛ چنانچه حکمت مشرقی ابن‌سینا، مقامات العارفین، رسائل رمزی و تفاسیری که بر بعضی سور و آیات نگاشته، گواه این حقیقت است؛[۴] بنابراین در مکتب مشاء از روش برهانی بهره گرفته شده، پی‌بردن به حقیقت اشیا یگانه راه یقین است. از این‌رو فلسفه مشاء حکمتی است که ویژگی بارز آن استدلال و اعتنا به عقل و برهان است و اساس آن، دانایی در پرتوی حکمت نظری و پرورش ذوق استدلالی در قلمروی علم و رسیدن از عقل بالقوه به عقل بالفعل است که جز از طریق کسب معلومات نظری و اکتساب تصورات و تصدیقات علمی، به دست نمی‌آید.[۵]

امام‌خمینی در آثار خود به مکتب مشاء توجه داشته، بر جایگاه و اهمیت آن تأکید دارد؛ به گونه‌ای که در نامه خود به میخائیل گورباچف درباره بحث قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، وی را به مطالعه مکتب مشاء و آثار ابن‌سینا دعوت می‌کند.[۶] و ابن‌سینا مهم‌ترین شخصیت مورد توجه امام‌خمینی در مکتب مشاء است.[۷] مراجعه به تحلیل‌های امام‌خمینی در موضوعات فلسفی، نشان می‌دهد ایشان به آرای مکتب مشاء، بیشتر از باب رعایت سیر تاریخی و آگاهی‌دادن به پیشینه بحث و اشاره به آغاز آرای موجود در زمینه بحث پرداخته است؛ در عین حال، ایشان در مباحث محوری فلسفه، حتی اصالت وجود که مبنایی‌ترین بحث حکمت صدرایی است، با مکتب مشاء اختلاف نظر دارد و تقریر او با آنچه فلسفه مشاء از آن دارد، تفاوت عمیقی دارد.[۸] (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف) امام‌خمینی در بحث فلک، جسم، صورت و ماده و اثبات هیولا به روش مشائی مشی کرده است؛ اما با توجه به نظریه حرکت جوهری، بحث از صورت در جسم را ارتقا بخشیده، معنایی نو و همسو با حکمت صدرایی ارائه می‌دهد.[۹] ایشان در مواردی، مبانی و اصول مکتب مشاء را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله: ۱. علم الهی،[۱۰] ۲. حرکت جوهری، [۱۱] ۳. اتحاد عاقل و معقول، [۱۲] ۴. ربط حادث به قدیم، [۱۳] ۵. تناسخ، [۱۴] ۶. تجرد برزخی [۱۵] و ۷. عقول عشره برای مثال، در نظام فلسفی مشاء برای بیان کیفیت پیدایش کثرات از عقول عشره بهره برده شده است که امام‌خمینی این مبنا را نقد کرده، علت انحصار عقول به عقول عشره را رصد مشاء می‌داند؛ زیرا اگر حکیم به عقل حِکمی خود بسنده کند، عقول را غیر متناهی می‌بیند؛ چنان‌که اشراقی‌ها که رصد را در نظر نگرفته‌اند، قائل به عقول غیر متناهی شدند؛ از زمانی که افلاک تسعه باطل شد، عشریت عقول نیز باطل شد.[۱۶] (ببینید: فلک، جسم، علم الهی، حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول، تناسخ، برزخ، نفس، عوالم هستی، و عقل)

  1. مطهری، مجموعه آثار، ۵/۱۴۸؛ یزدان‌پناه، شاخصه‌های کلان، ۱۶.
  2. کرد فیروزجایی، نوآوری‌های فلسفه، ۱۱۱ ـ ۱۲۰.
  3. فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی، ۱/۷۴.
  4. فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی، ۱/۷۵.
  5. یزدان‌پناه، شاخصه‌های کلان، ۱۶.
  6. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۳ ـ ۲۲۴.
  7. ← مقاله ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله.
  8. ← مقاله اصالت وجود.
  9. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۰۰ ـ ۱۰۵.
  10. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۲ و ۳۸۷.
  11. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۲۰ ـ ۱۲۱؛ ۳/۴۲۶.
  12. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷.
  13. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۸۴ ـ ۳۸۵.
  14. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۷۰ ـ ۱۷۵.
  15. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷.
  16. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.