طلّاب، محصلان علوم دینی در حوزههای علمیه، نقش و وظایف.
معنی
طلاب، جمع «طالب»، از ریشه طلب به معنای خواستن و در پی چیزی بودن ازجمله دانش است و از اینرو به جویندگان علم «طلاب» گفته میشود [۱]. «طلبه» نیز جمع طالب است ولی در کاربرد فارسی در معنای مفرد و به معنای محصل و دانشجوی علوم دینی به کار میرود و بهصورت طلاب جمع بسته میشود [۲]. طلبه در اصطلاح رایج کسی است که در مدارس دینی و حوزههای علمیه، مشغول فراگیری علوم اسلامی است [۳] و طلبگی به اشتغال به تحصیل این علوم در مدارس و حوزههای علمیه گفته میشود.
پیشینه
انسان از آغاز خلقت به دنبال یادگرفتن و علمآموزی بوده است و همه پیامبران الهی رسالت و شریعت خود را برای مردم بیان میکردند و افرادی نیز آنها را فرا میگرفتند؛ اما بهصورت مشخص و تاریخی سابقه علمآموزی را باید در تمدنهای ایران، مصر و یونان جستجو کرد [۴]. در اسلام این پیشینه به زمانی بر میگردد که گروهی با حضور در مسجد مدینه، اطراف پیامبر اکرم(ص) جمع میشدند تا دستورهای دینی را از ایشان فراگیرند. اینگونه علمآموزی و تعلیم را امامعلی(ع) و فرزندان و اصحاب و شاگردان آن حضرت ادامه دادند [۵]. در حقیقت اسلام برای تبیین، حفظ و گسترش خود نیازمند فرد یا افرادی است که اسلام را به طور صحیح بیاموزند و به دیگران آموزش دهند. از اینرو ورود به مدارس دینی برای کسب دانش در راستای عمل به تکلیف شرعی و تأمین نیازمندیهای جامعه اسلامی صورت میپذیرد [۶].
امامان معصوم(ع) در هر فرصتی حلقههای درسی و آموزشی تشکیل میدادند تا آموزههای دینی را برای مخاطبان بیان کنند [۷]. این مخاطبان که گاه یک تن و گاه شمار زیادتری بودند، مطالب گوناگون از احکام و معارف اسلامی را فرامیگرفتند و مینوشتند و یا به ذهن خود میسپردند تا بتوانند آنها را آموزش دهند و به دیگران منتقل کنند [۸]. به مرور زمان و با گسترش اسلام و زیاد شدن مساجد که به نوعی محل تحصیل و آموزش هم بودند، مسائل تعلیم و تربیت نظم بهتری پیدا کرد [۹]؛ چنانکه امامصادق(ع) شاگردان پرشماری داشت که در رشتههای مختلف علمی مانند کلام و فقه از ایشان آموخته بودند [۱۰] (ببینید: امامصادق(ع)). شواهد نشان میدهد که امامان(ع) افزون بر تعلیم احکام و معارف به شاگردان، شیوههای استنباط و استدلال را هم به آنان آموزش میدادند و افراد مستعد و ورزیده را به تشکیل حلقههای درس فرامیخواندند و از شیعیان میخواستند که آموزههای خود را از آنها بیاموزند [۱۱].
شاگردان مکتب امامان(ع) بهتدریج در نقاط مختلف عالم اسلامی مانند بغداد، نجف، کربلا، سامرا، حله، جبل عامل و حلب [۱۲]، محور اجتماع طلاب شدند. فشار و سختگیری عباسیان بر شیعیان موجب شد طلاب و علمای شیعه از نجف به سوی شهرهای قم و ری که با حمایت حاکمان آلبویه از شیعه و علمای علوی پایگاه تشیع شده بودند مهاجرت کنند [۱۳] (ببینید: حوزه علمیه نجف). در دورههای بعد حوزههای علمیه در ایران گسترش یافتند و در سده اخیر حوزه علمیه قم به دست عبدالکریم حائری یزدی تأسیس گردید (ببینید: عبدالکریم حائری یزدی). پس از وی گروهی از عالمان و مدرسان حوزه با آگاهی از جایگاه بلند علمی سیدحسین طباطبایی بروجردی، از ایشان برای حضور در قم دعوت کردند [۱۴] که موجب رونق بهتر حوزه علمیه قم شد [۱۵].
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی، حوزههای علمیه، نقشها و کارکردهای جدیدی در مسائل علمی، فرهنگی و سیاسی یافتند؛ ازجمله این کارکردها میتوان به تدوین و گسترش فرهنگ انقلاب [۱۶]، نوگرایی در روشهای تحصیلی طلاب [۱۷] و شناخت زمان و نیازهای جامعه [۱۸] و در حوزه سیاست، حضور علما و طلاب در صحنه سیاسی جامعه [۱۹] و مؤثر دانستن فهم سیاسی در فقاهت [۲۰] اشاره کرد (ببینید: حوزههای علمیه).
جایگاه
خداوند در آغاز نزول وحی، پس از نعمت آفرینش، از نعمت «علم» سخن گفته است [۲۱]. در آغاز رسالتِ پیامبر اکرم(ص) نیز تحصیل و طلب علم به دست آن حضرت در میان اصحاب پایهگذاری شد و ایشان تحصیل علم را بر هر مسلمانی واجب دانست [۲۲]. آن حضرت در سخن دیگری، مسلمانان را به تحصیلِ علم، اگرچه مستلزم رفتن به نقاط دور دست مانند چین باشد ترغیب کرده است [۲۳]. ایشان خود را آموزگار بشریت میخواند و میان عبادت و علمآموزی که هر دو را خیر معرفی میکرد، علمآموزی را افضل میدانست [۲۴]. پس از رحلت ایشان، امامان معصوم(ع) همین راه را ادامه دادند و اصحاب را به آموختن قرآن، حدیث و فقه و آموزش آن به دیگران تشویق میکردند؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) در نامهای به قثمبنعباس که به فرمانداری مکه گمارده بود، توصیه کرد نادان و جاهل را علم و دانش بیاموزد و با رجال علمی وارد بحث و گفتگو شود [۲۵]. امامان معصوم(ع) برخی شاگردان خود را به رسیدگی نیازهای علمی، فقهی، دینی و عقیدتی مردم ملزم میکردند و خود بر آنان نظارت و اشراف داشتند [۲۶]. بر این اساس جایگاه طلاب و کسانی که وظیفه فراگیری اسلام و آموزههای دینی را بر عهده دارند، جایگاه انبیا الهی است و لذا هویت صنفی، اجتماعی، فرهنگی، فکری و فلسفه وجودی آنان به پیامبران(ع) و امامان(ع) بر میگردد [۲۷].
امامخمینی طلاب را امانتداران الهی مینامید [۲۸] و با استناد به قرآن [۲۹]، بر این باور بود که خداوند شهادت «اهل علم» را در ردیف شهادت خود و ملائکه قرار داده است [۳۰]. همچنین ایشان با اشاره به آموزههای قرآنی [۳۱] برتری آدم(ع) بر فرشتگان را در علم آدم و جایگاه علمی وی میدانست [۳۲] و راه علمآموزی را، راهی خطیر و پرمسئولیت همانند شغل و راه انبیا(ع) میشمرد [۳۳] و بر همین اساس در گرفتاریها از اجاره خانه و ملکی که در خمین داشت، به طلاب کمک میکرد [۳۴].
نظام آموزشی و تربیتی
تحصیلات حوزوی طلاب سه مرحله «مقدمات»، «سطح» و «خارج» را شامل میشود. در دوره مقدمات، طلاب به فراگیری ادبیات عرب و قواعد زبان عربی، صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق میپردازند که به طور معمول مدت این دوره سه تا چهار سال است. در دومین دوره که به آن دوره سطح گفته میشود و حدود هفت سال طول میکشد، طلاب اصول فقه و فقه استدلالی را میآموزند و در دوره سوم که به «دوره خارج» معروف است و بحثهای تخصصی مطرح میشود، طلاب در درس استادان سطوح بالا (مجتهدان) شرکت میکنند و شیوههای استنباط احکام را میآموزند و این دوره معمولاً به زمان معینی نیز محدود نمیشود و هدف نهایی عالمان رسیدن به مرحله عالی اجتهاد است [۳۵]. البته در سالهای اخیر اقدامات و برنامهریزیهای دقیقتری در مواد درسی طلاب و مدت آموزشی هر دوره شده است [۳۶] (ببینید: حوزههای علمیه).
روش آموزشیِ طلاب در حوزههای علمیه متکی بر آموزههای قرآن و سنت است و برنامهریزی برای فهم آن همراه با تربیت و تهذیب است و این باعث میشود که طلاب درس و بحث را تکلیف و وظیفه خود بدانند [۳۷]؛ همچنین ارتباط صمیمانه میان شاگرد و استاد و آزادی نقد استاد در جلسه درس و مباحثه کردن دروس پس از فراگیری، از نکات مثبت نظام آموزشی طلاب است. امامخمینی «مباحثه» طلاب را ورزش علمیـ ذهنی و از امتیازات خاص نظام درسی حوزه میدانست که مانند آن در مراکز آموزشی دیگر یافت نمیشود [۳۸]. ایشان وجود برنامههای علمی و عملی برای تربیت (طلاب) مبلّغ و مجهزشدن به انواع وسایل مورد نیاز برای ارشاد به صورت تخصصی را لازم میدانست [۳۹]؛ ازجمله اموری مانند فراگیری زبانهای خارجی را که ازجمله ابزار تبلیغ در دنیای امروز است، برای تبلیغ اسلام لازم میدانست و با معرفی آن به عنوان عبادتی بزرگ [۴۰]، خواستار تلاش حوزویان برای جبران نقصهای گذشته بود [۴۱].
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام آموزشی حوزه از کاستیهایی مانند نبود برنامه نظاممند برای ورودی حوزهها، هضمشدن بیشتر رشتهها در فقه (یعنی به حاشیه رفتن دیگر علوم، چون تفسیر و عقاید) و روش غلط برای تدریسِ برخی دروس وجود داشت [۴۲]؛ اما پس از پیروزی، با تخصصیکردن رشتههای حوزوی و با تأسیس برخی مراکز تا حدود زیادی این نواقص و کاستیها برطرف گردیده است [۴۳].
امامخمینی معتقد به اهمیت و لزوم تقویت و حفظ فقه، به همان صورت فقه جواهری بود و صَرف وقتِ بیشتر در علوم فقه، اصول، فلسفه و مباحثه را برای طلاب و روحانیون مهم میدانست و بر آن تأکید میکرد [۴۴]. گذشته از برنامههای آموزشی، از نظر ایشان مهمترین وظیفه حوزههای علمیه، ضرورت ایجاد و تقویت درس اخلاق و تربیت و تهذیب برای طلاب بود [۴۵] تا طلاب علوم دینی بتوانند در شرایط مناسب علاوه بر فراگیری علوم، همواره نفس خود را تزکیه کنند و در میان جامعه تأثیرگذار باشند [۴۶] و در عین داشتن زندگی زاهدانه، به کسب علم و معنویت بپردازند و زیر بار ذلت و منت نروند [۴۷]. در نگاه ایشان، طلابِ برآمده از این مکتب آموزشی باید دارای ویژگیهای مثبتی چون قناعت، شجاعت، صبر، زهد، طلب علم، وابستهنبودن به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئولیت در برابر مردم باشند [۴۸]. ایشان این ویژگیها را باعث زنده، پایدار و محبوبماندن طلبهها نزد مردم میدانست [۴۹].
از سوی دیگر، در برنامههای آموزشی تربیتی طلاب، اخلاص و معنویت بر محیط زندگی طلاب حاکم است و روابط آنان بر اساس فضایل انسانی است؛ از اینرو در محیطهای طلبگی جز به واسطه علم و تقوا، هیچکس امتیازی بر دیگری ندارد [۵۰]. امامخمینی نیز تأکید کرده است که طلاب و روحانیون باید تلاش کنند که از زندگی ساده و زی طلبگی که ائمه هدی(ع) و مشایخ و بزرگان حوزه در طول تاریخ داشتهاند خارج نشوند زیرا خروج از زیّ طلبگی در نهایت باعث پشتکردن مردم به اسلام خواهد شد [۵۱].
وظایف و مسئولیتها از نگاه قرآنی
در گام نخست بزرگترین مسئولیتی که بر عهده طلاب است، شناخت عمیق و تفقّه در دین است که باید اسلام را فرا بگیرند تا بتوانند به دیگران آموزش دهند [۵۲]. بر همین اساس امامخمینی یکی از مسئولیتهای مهم طلاب را درسخواندن همراه با تحصیل معنویات و تفقه در دین میدانست [۵۳]. منظور از تفقّه، فهم عمیق و همهجانبه معارف دینی اعم از اصول و فروع است نه خصوص احکام عملیه [۵۴] (ببینید: فقه)؛ زیرا انذار مردم بدون فهم همه آموزههای آن، ممکن نیست [۵۵].
از دیگر وظایف و مسئولیتهای مهم طلاب پرداختن به تزکیه و تهذیب نفس و رعایت اخلاق اسلامی است. به نظر امامخمینی طلاب در کنار فراگیری درس و بحث لازم است برای تحکیم مبانی دینی خود به تهذیب نفس و تحصیل تقوا بپردازند [۵۶]. ایشان با تکرار چند بار واژه «تقوا» و تهذیب نفس تأکید میکرد که لازم است فضلا و طلاب علوم دینی تقوا را نصبالعین خود قرار دهند [۵۷]. تزکیه برای تکتک مردم لازم است [۵۸]؛ ولی تهذیب و خودسازی برای طلاب علوم دینی بسیار مهمتر و لازمتر است [۵۹]؛ زیرا طلاب، سخنگویان اسلاماند [۶۰] و تأثیرگذاری و هدایت مردم نیازمند کسب تقواست [۶۱] و علم اگر همراه با تقوا و تهذیب نفس نباشد، شخص نمیتواند جامعه را هدایت کند؛ زیرا علم بدون تهذیب در حقیقت جهل و ظلمت است [۶۲].
امامخمینی در تأکید بر جایگاه تهذیب نفس برای طلاب و علما هشدار میداد طلاب گمان نکنند وقتی مشغول به تحصیل علوم شرعیاند و فقه میآموزند، به تکلیف عمل کردهاند، بلکه اگر این علمآموزی با تهذیب نفس و تقوا همراه نباشد ضرر دنیا و آخرت را به همراه دارد [۶۳]. یک مجاهد با نفس خود میتواند امتی را اصلاح کند [۶۴] و میتواند جامعهای را تغییر دهد و دیگر افراد را به تزکیه نفس و فضیلت اخلاقی راهنمایی کند [۶۵]. ایشان تأکید داشت که حب دنیا را باید از خود دور کرد؛ زیرا سرچشمه تمام خطاهاست [۶۶] و علم توحیدیِ برآمده از نفسِ دنیاطلب، باعث دوری از درگاه خداوند خواهد شد [۶۷]. ایشان بر همین اساس به طلابِ جوان هشدار میداد که در جامعه مواظب رفتار و کردار خود باشند و از انجام اعمالی هرچند مباح که دور از جایگاه طلبگی است، خودداری کنند؛ زیرا کجرفتاری و عمل ناشایستِ طلبه، مردم را از روحانیت و دین ناامید میکند [۶۸]. ایشان همچنین به طلابی که در سنین جوانی هستند و قلبشان زودتر و شدیدتر از دیگران متأثر میشود، هشدار میداد که مراقب تأثیرپذیری از دیگران باشند [۶۹].
از سوی دیگر، امامخمینی بر وظایف و مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی طلاب تأکید داشت و معتقد بود که آنان باید عضو فعال جامعه باشند و بر امور جاری محیط خود نظارت کنند و در امور سیاسی، اجتماعی و مشکلات مسلمانان حاضر شوند [۷۰]. ایشان در فروردین ۱۳۴۲ که رژیم پهلوی برای مقابله با نهضت اسلامی پس از فاجعه حمله به مدرسه فیضیه، بسیاری از طلاب و فضلای حوزه را دستگیر و به سربازی اعزام کرد [۷۱]، موقعیت سربازی را زمینه مناسبی برای فعالیتهای سیاسی دانست و اعلام کرد که از سربازی فرزندان اسلام هراسی ندارد و از اینکه طلاب جوان به سربازخانهها بروند و سربازان را تربیت کنند و سطح افکار آنان را بالا ببرند استقبال میکند [۷۲]. ایشان این را وظیفهای مهم برای طلابِ اعزامشده به سربازی میدانست که بدون تزلزل، به روشنگری و تربیت سربازان و درجهداران ارتش بپردازند و با کمال جدیت و پشتکار تعلیمات نظامی را دنبال کنند و خود را از نظر روحی و جسمی قوی سازند [۷۳] و ابراز امیدواری میکرد که تربیت سربازان آزاداندیش و روشن ضمیر موجب آزادی و سربلندی ملت ایران خواهد شد [۷۴] (ببینید: سربازگیری طلاب).
به اعتقاد امامخمینی شعار «جدایی دین از سیاست» یکی از حیلههای سیاسی استکبار بود که در میان طلاب تبلیغ میشد [۷۵]؛ بدینترتیب ایشان وظیفه طلاب را پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هوشیاری سیاسی و شناخت دقیق افراد و جریانات میدانست تا در سرنوشت نظام و برعهدهگرفتن امور مهم کشور، دچار سادهاندیشی نشوند و فریب چهرههای بهظاهر انقلابی را نخورند [۷۶]. از نظر ایشان گوشهنشینی و دوریجستن از رویدادهای جامعه جایز نیست؛ زیرا اگر مطلوب بود پیامبر اکرم(ص) و سایر معصومان(ع) انزوا بر میگزیدند؛ ولی سیره عملی آنان حاکی از حضور مستمرشان در میادین اجتماعی است [۷۷]. تلاش در جهت وحدت حوزه و دانشگاه نیز ازجمله وظایف طلاب است. امامخمینی با اشاره به توطئه دیرینه استعمار در ایجاد تقابل میان دانشگاهها با دین و علما، معتقد بود استعمارگران با یک نقشه حسابشده میخواستند نگذارند حوزه و دانشگاه با هم باشند و با هم تفاهم کنند [۷۸] و اختلاف میان حوزه و دانشگاه، نتیجه توطئه حسابشده و چندینساله دشمنان بوده است [۷۹]؛ از اینرو طلاب افزون بر وظایف اصلی مانند تبلیغ دین و روشنگری سیاسی، وظیفه و رویکرد وحدتخواهی میان دو قشر حوزه و دانشگاه را که از مسائل مهم جامعه است نیز بر دوش دارند [۸۰] و باید در رفع اختلاف و سوء تفاهمها بکوشند [۸۱]. ایشان تاکید میکرد مسئولیت این دو گروه مهم اجتماعی در برابر هم و سایر جناحهای ملی، اتحاد و ارتباط است و لازم است طلاب و دانشجویان با آغوش باز از یکدیگر استقبال کنند و تعامل و همکاری و تبادلنظر داشته باشند [۸۲] (ببینید: وحدت حوزه و دانشگاه).
از سوی دیگر، امامخمینی بر لزوم جذب جوانان از سوی روحانیان بهویژه استادان و عالمان برجسته حوزوی و متهمنساختن آنان به انحراف فکری تاکید میکرد (ببینید: جوان و التقاط)؛ ازجمله در نامهای که ایشان در تیرماه ۱۳۶۷ به اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نوشته است، بر این مهم در جذب و ازخوددانستن طلاب جوان تاکید کرده است. ایشان با اشاره به اینکه طلاب قویترین بازوی مدرسان هستند و از اینرو نمیتوان آنان را نادیده گرفت، این گمان را که طلاب باید در همه مسائل اعتقادی هماهنگ با مدرسان باشند و در غیر این صورت منحرف شمرده میشوند، نادرست دانسته است و با اشاره به پیشینه دراز پذیرش اختلاف نظر در حوزهها، داشتن اعتقادات متفاوت از سوی طلاب جوان را با توجه به شور و شوق آنان در مبارزه با رژیم پهلوی و جنگ تحمیلی و خطرپذیری آنان در این راه، بیاشکال دانسته است. ایشان با انتقاد از ممانعت برخی دستاندرکاران از برگزاری مراسم تجلیل از شهدای پانزده خرداد از سوی طلاب، در «قتلگاه مقدس فیضیه، این برجستهترین سنگر مبارزات روحانیت»، آن هم در سالروز همان روز تاریخی، و اینکه این موضعگیری غلط و تلخ در تاریخ ماند، درباره احتمال نزدیکشدن برخی جریانها به تشکل جامعه مدرسین و سوء استفاده از آن هشدار داده است. ایشان با اشاره به اینکه میتوان دو یا سه نفر از طلاب حوزه قم را در شورای مدیریت نیز عضو کرد تا از نزدیک به مشکلات کار آگاه باشند، بر لزوم تلاش برای جذب جوانان حوزهها و دانشگاهها و اینکه همه خواهان اسلام هستند، تاکید کرده و پیامد درگیری و اختلاف را به سود دشمنان اسلام شمرده است و هشدار داده تا زمانی که آنان اسلام «سربازان» انقلاب در حوزهها و دانشگاهها را اسلامی مارکسیستی بدانند، این سربازان نیز اسلام «سرداران» خود را اسلام امریکایی خواهند دانست؛ در حالیکه هیچیک درست نیست و تنها دو گونه برداشت از اسلام است که امری سابقهدار است. ایشان با توجهدادن به اینکه امروز خطر از میانبردن اسلام (از سوی دشمنان) بسیار قوی است، یادآور شده است که بدون جذب جوانان دلسوخته حوزهها و دانشگاهها و بازارها و کوچهها نمیتوان اسلام ناب محمدی(ص) را در جهان مستضعفان و پابرهنگان پیریزی کرد [۸۳].
وضع طلاب در رژیم پهلوی
دوره پهلوی یکی از دورههای سخت برای طلاب و حوزههای علمیه بود. به نظر امامخمینی، رضاشاه پهلوی، مأمور مقاصد اجانب بود و به دستور انگلیس کودتا کرد [۸۴] و آنان سیاستهای او را تعیین میکردند [۸۵]. رضاشاه در آغاز سلطنت، بهسبب آگاهی از نفوذ علما، از مخالفت آشکار با آنان خودداری میکرد و خود را متدین و حامی شرع نشان میداد و با تظاهر به رفتارهای مذهبی بسیاری از متدینان و عالمان را به خود جلب کرد؛ ولی پس از محکمکردن پایههای قدرت خود در جهت مخالفت با ارزشهای دینی و نابودی و حذف حوزههای علمیه و روحانیت قدم برداشت [۸۶].
امامخمینی خاطرنشان کرده است که رضاشاه با اقدامات خود علیه روحانیت و بستن و از میانبردن مدرسهها، ظلم و جنایتی در حق روحانیت کرد که مغولها با هیچ ملتی نکرده بودند [۸۷] (ببینید: رضا پهلوی). در اثر فشار رضاشاه و محدودیتهایی که انجام میشد، حوزه علمیه وضعیت بسیار خرابی پیدا کرد و شرایط علیه روحانیت بهحدی سخت شد که روحانیت به کلی کارکردهای اجتماعی خود را از دست داد و در حوزه تنها یکصد نفر طلبه باقی ماند [۸۸] و طلاب از ترس جرئت نمیکردند روزها در مدرسه بمانند [۸۹]. همچنین در زمان رضاشاه، برنامهها و سیاستهای متعددی برای کاهش و حتی حذف طلاب از جامعه صورت گرفت [۹۰] که ازجمله آنها میتوان به اعمال زور و حمله به طلاب در مدارس و مساجد [۹۱]، ایجاد مزاحمت برای طلاب معمم و بریدن لباس آنان در کلانتریها [۹۲]، اشاره کرد. با این سختگیریها و خشونتها بود که طلاب از ترس مأموران رژیم، روزها، حجرهها را ترک میکردند و به باغهای اطراف شهر میرفتند و شب باز میگشتند [۹۳]. همچنین در دوره رضاشاه برای جلوگیری از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی طلاب، مساجد نیمهتعطیل شدند و منبر و عزاداری ممنوع شد [۹۴]؛ چنانکه برای تخریب چهره طلاب و روحانیان نزد تحصیلکردگان و روشنفکران، با تبلیغات سوء، آنان را دارای افکار خوابآور، مخدر و عامل انگلیس و مانع پیشرفت کشور معرفی میکردند [۹۵].
در دوره محمدرضا پهلوی نیز با نقشههای حسابشده، مانند مطرحکردن امتحان و آزمونگرفتن از طلاب [۹۶]، تأسیس سپاه دین که در کنار سپاه دانش به کار تعلیم و ترویج فرهنگ رسمی و دولتی به مردم روستاها میپرداخت [۹۷]، پیگیر نابودی اسلام و قطع ریشه طلبهها و روحانیت بودند [۹۸]. به نظر امامخمینی مسئله ایجاد دانشگاه اسلامی توسط رژیم پهلوی یکی دیگر از این موارد بود که در حقیقت برای فریب مردم و حذف طلاب بود [۹۹]. ازجمله اقدامهای این دوره، حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح طلاب بود (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه و هفده خرداد).
نقش طلاب در پیروزی انقلاب و جنگ
طلاب جوان در اغلب جنبشهای مردمی ایران نقش مهمی در برانگیختن جامعه داشتند. مردم نیز با اعتماد به این طبقه آنان را مدافع خود و علیه نیروهای بیگانه میدانستند [۱۰۰]. بیشترین نقش طلاب و روحانیان در شکلگیری انقلاب اسلامی و پیروزی آن، در اطلاعرسانی و آگاهکردن مردم از اهداف و برنامههای انقلاب بود. این نقش با مدیریت مساجد انجام شد [۱۰۱]. این روحانیان که از روزهای نخست آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۱، همراه و همپای ایشان حضور داشتند، پس از تبعید ایشان و با وجود خفقان موجود و تضعیف روحیه نیروهای مبارز و مذهبی، دست از مبارزه نکشیدند و با صدور بیانیه، جلسات سخنرانی، تکثیر و توزیع اعلامیه و ...، مبارزه را سامان دادند [۱۰۲]. قیام طلاب حوزه علمیه قم در اعتراض به مقاله اهانتآمیز روزنامه اطلاعات به امامخمینی در روزنامهای و مقاومت آنان در برابر فشار رژیم پهلوی، که شعلههای خشم را علیه طاغوت شعلهور کرد، نمونهای از این تلاش است [۱۰۳] (ببینید: نوزده دی).
روحانیان و طلابی که در سراسر ایران پراکنده و غالباً در مساجد مستقر بودند، بهترین راه برای رساندن پیامهای امامخمینی از شهری به شهر دیگر بودند [۱۰۴]. طلاب و علمای مبارز، بنا به ضرورت زمان و سفارش امامخمینی، از سالهای آغازین دهه پنجاه، به تشکیل جلسات هماندیشی و فعالیتهای هماهنگ اقدام کردند و این جلسات و اقدامات، در مدیریت نهضت اسلامی مردم و نیز شرایط انتقال قدرت در زمان پیروزی، نقش قابل توجهی داشت (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز تهران، و حزب جمهوری اسلامی). امامخمینی که معتقد بود جامعه روحانیت در طول تاریخ همواره سپر بلای مردم بوده و در سختترین شرایطِ زندانها و تهدید و تهمت به هدایت نسلها در مسیر ارزشها همت گماشتهاند [۱۰۵]، در تمام مراحل نهضت و انقلاب اسلامی نیز، طلاب و مساجد را، در نقش اول و پیشرو میدانست [۱۰۶] و براین باور بود که جلوداری روحانیت در نهضت اسلامی، موجب حفظ معتقدات اسلامی و انقلابی شده و در غیر این صورت، جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهانخواران، چیزی باقی نمیماند [۱۰۷].
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز، حضور طلاب و روحانیون در صحنههای دفاع، چشمگیر بود [۱۰۸]. طلاب رزمنده با راهنماییهای امامخمینی، زمینه حضور تیپی مستقل از نیروهای طلبه در جبههها را فراهم کردند [۱۰۹] و با عنوان طلابِ رزمیـ تبلیغی [۱۱۰] به صورت گروهی وارد جبههها شدند [۱۱۱]. از نقشهای طلاب و روحانیان در زمان جنگ، علاوه بر حضور رزمی و نظامی آنان [۱۱۲]، آموزش و تبلیغ با حضور در پادگانها و صحنه نبرد بود [۱۱۳]. آنان دوشادوش دیگر رزمندگان، به مبارزه مستقیم با دشمن میپرداختند و شهدای زیادی در این راه تقدیم کردند [۱۱۴]. امامخمینی طلاب انقلابی و مبارز را پیشتاز صیانت از انقلاب اسلامی میدانست [۱۱۵] و تعداد زیاد شهدای طلبه، جانبازان و مفقودان حوزههای علمیه (به نسبت جمعیت) که شهدای آنان بیش از ۲۵۰۰ نفر بوده را نشاندهنده حضور و آمادگی طلاب برای دفاع از اسلام و کشور میشمرد [۱۱۶] (ببینید: شهدا و روحانیت). بنابر آخرین بررسیها شهدای طلبه و روحانی در دوران جنگ تحمیلی در حدود ۴۳۰۰ تن برآورد شده است [۱۱۷].
پانویس
- ↑ مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ۲/۵۶۱.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۶۶۷؛ مصاحب، دائرۀالمعارف فارسی، ۲/۱۶۲۸.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۸۹۵.
- ↑ سارتن، مقدمه بر تاریخ علم، ۱/۱۰.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۲/۲۱۰ ـ ۲۱۴.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ۸۶ ـ ۸۷.
- ↑ طارمیراد، حوزه علمیه، ۱۴/۳۴۷.
- ↑ طارمیراد، حوزه علمیه، ۱۴/۳۴۷.
- ↑ حیدر، الامامالصادق و المذاهب الاربعه، ۱/۶۷ ـ ۷۷.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۱/۳۲۷.
- ↑ طارمیراد، حوزه علمیه، ۱۴/۳۴۷.
- ↑ ←صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمی شیعه.
- ↑ شعبانزاده، تاریخ شفاهی مدرسه حقانی، ۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین، ۱/۲۹ ـ ۳۱.
- ↑ گروه مؤلفان، حوزه علمیه، ۳۸ و ۴۲ ـ ۴۴.
- ↑ عباسی، نقش و کارکرد روحانیت، ۱۳۸ ـ ۱۴۰.
- ↑ عباسی، نقش و کارکرد روحانیت، ۱۴۱.
- ↑ عباسی، نقش و کارکرد روحانیت، ۱۴۴.
- ↑ عباسی، نقش و کارکرد روحانیت، ۱۸۵.
- ↑ عباسی، نقش و کارکرد روحانیت، ۱۹۰.
- ↑ علق، ۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱/۱۷۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱/۱۸۰.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۲۳.
- ↑ نهج البلاغه، ن۶۷، ۴۸۹.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۵۵۴.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ۸۸.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸.
- ↑ آل عمران، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۶۶.
- ↑ بقره، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۱.
- ↑ بهاءالدینی، مصاحبه، ۶۵.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ۶۹ ـ ۷۰.
- ↑ علمالهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ۶۹ ـ ۷۰.
- ↑ شاکر برخوردار، آداب الطلاب، ۱۰۱ ـ ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۰۱ ـ ۱۰۲ و ۱۸/۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۰۰ ـ ۴۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۴ ـ ۱۰۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۹۰ ـ ۴۹۱.
- ↑ ←جمعی از اساتید، مدیریت تحول در حوزه.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۲.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۱ ـ ۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۸۷ ـ ۴۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۲ ـ ۱۳.
- ↑ توبه، ۱۲۲.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۰.
- ↑ ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، ۱/۲۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۹/۴۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۲ و ۵۱۹.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۷.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۸.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۱۳ ـ ۱۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۶.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۴۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸ ـ ۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۶۰ و ۹/۱۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۶۴ ـ ۴۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۳ ـ ۶۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۳ ـ ۶۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۹۸ و ۴۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۳ و ۱۵/۲۰۸.
- ↑ حسینیزاده، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، ۲۲۳؛ حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه، ۳۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۹۲ ـ ۲۹۳ و ۱۸/۳۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۸؛ کریمی، رژیم شاه و آزمونگیری از طلاب، ۱۹ ـ ۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۱۱؛ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۳۵۳ ـ ۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹۴.
- ↑ کریمی، رژیم شاه و آزمونگیری از طلاب، ۴۵.
- ↑ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۲ ـ ۳۰۳.
- ↑ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۳۵۸ ـ ۳۵۹.
- ↑ نقیبزاده، نقش روحانیت شیعه در انقلاب، ۱۳۰.
- ↑ سلیمیبنی و مظفری، جامعه روحانیت مبارز، ۳۱ و ۷۱ ـ ۷۳؛ هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۲۲۸.
- ↑ کدی، ریشههای انقلاب ایران، ۳۵۸ ـ ۳۵۹.
- ↑ نقیبزاده، نقش روحانیت شیعه در انقلاب، ۱۴۱ ـ ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۶۰ و ۱۱/۴۵۹ ـ ۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۸.
- ↑ منصورنژاد و شیخیان، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، ۵/۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶۶ و ۱۸/۱۷۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۱۱۶.
- ↑ منصورنژاد و شیخیان، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، ۵/۹۹ و ۲۸۶ ـ ۲۸۷.
- ↑ بنیاد حفظ آثار، نقش مراجع و روحانیت در دفاع مقدس، ۷۵ ـ ۷۶.
- ↑ نائینی، عوامل و روشهای توسعه روحیه حماسی، ۵.
- ↑ ربانی خلخالی، شهدای روحانیت شیعه، ۲/۵ ـ ۱۴؛ حوزه علمیه، شهدای روحانیت نجفآباد، ۱/۳ ـ ۴؛ دفتر تبلیغات، شهدای روحانیت در جبهه، ۲/۳ ـ ۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ شهدای روحانی، ۳۰/۱/۱۳۹۸ش.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، نقش مراجع و روحانیت در دفاع مقدس، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- بهاءالدینی، سیدرضا، مصاحبه، مجله حوزه، شماره ۳۲، ۱۳۶۸ش.
- جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم، مدیریت تحول در حوزههای علمیه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- حسینیان، روحالله، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- حسینیزاده، محمدعلی، شکلگیری و تحول حوزههای شیعه، تهران، مؤسسه دینپژوهی بشرا، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- حوزه علمیه نجفآباد، شهدای روحانیت نجفآباد، نجفآباد، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- حیدر، اسد، الامامالصادق و المذاهب الاربعه، دارالتعارف، بیروت، بیتا.
- دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شهدای روحانیت در جبهه، قم، ۱۳۶۲ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ذبیحزاده، علینقی، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، قم، مؤسسه پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- ربانی خلخالی، علی، شهدای روحانیت شیعه، قم، مکتب الحسین(ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- سارتن، جورج، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، علمی فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- سلیمیبنی، صادق و آیت مظفری، جامعه روحانیت مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- شاکر برخوردار، فرید، آداب الطلاب، تهران، لاهوت، چاپ اول ۱۳۸۵ش.
- شعبانزاده، بهمن، تاریخ شفاهی مدرسه حقانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۴ش.
- شهدای روحانی، پایگاه اطلاعرسانی، ۳۰/۱/۱۳۹۸ش.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، سیر حوزههای علمی شیعه، قم، مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، چاپ اول ۱۳۵۷ش.
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- طارمیراد، حسن، حوزه علمیه، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرۀالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- عباسی، محمد، نقش و کارکرد روحانیت در تحولات اجتماعی از دیدگاه امامخمینی، قم، رواق دانش، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- علمالهدی، منصور، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، قم، هاجر، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- کدی، نیکی آر، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- کریمی، علیرضا، رژیم شاه و آزمونگیری از طلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- گروه مولفان، حوزه علمیه؛ تاریخ، ساختار، کارکرد، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ دوم، ۱۳۹۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصاحب، غلامحسین، دائرۀالمعارف فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
- مصطفی، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، قاهره، دارالدعوۀ، بیتا.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- منصورنژاد، محمد، علی شیخیان، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، تهران، مرکز تحقیقات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- نائینی، علیمحمد، عوامل و روشهای توسعه روحیه حماسی در دوران دفاع مقدس، مجله راهبرد دفاعی، شماره ۲۷، ۱۳۸۸ش.
- نقیبزاده، احمد، وحید امانی زورام، نقش روحانیت شیعه در انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
پیوند به بیرون
- محمدعیسی مصطفوی، طلاب، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۱۲۰-۱۳۰.