حسینی، سید شهابالدین؛ از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی. سید شهابالدین حسینی در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش از عالمان قم و از شاگردان امام خمینی بود و جایگاه او نزد امام خمینی بهاندازهای بود که یک بار امام خمینی خطاب به او فرمود: «شما درس من نیایید، من ناراحت میشوم»، ولی علیرغم آن، در درس امام خمینی حضور مییافت. درباره تاریخ و محل تولد سید شهابالدین حسینی اطلاعاتی در دست نیست و او در مصاحبهای با حریم امام به موارد فوق و همچنین تحصیلات خود اشاره نکرده است. به همین علت درباره استادان او در دوره مقدمات و سطح هم اطلاعاتی وجود ندارد. با استناد به محتوای مصاحبه و نسبت پدرش با امام خمینی، میتوان احتمال داد که چون پدرش از مدرسان حوزه علمیه قم بود، سید شهابالدین حسینی بخشی از دروس را نزد وی خوانده است. حسینی همراه با پدرش در درسهای امام خمینی شرکت میکرد («سید شهابالدین حسینی: من جوانی و نیروی خودم را در اختیار نهضت امام و انقلاب گذاشتم»، ۱۲-۱۳) ولی درباره سالهای دقیق حضور او در درس امام خمینی اطلاعاتی در دست نیست. با استناد به مصاحبه فوق، میتوان احتمال داد که در سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۳ ش در درسهای خارج فقه و اصول امام خمینی در مسجد اعظم حضور مییافته است. سید شهابالدین حسینی از دوران نوجوانی به تبلیغ میپرداخت. او در سخنرانیهایش از امام خمینی تجلیل میکرد. بهویژه در مسجد امام حسن عسگری (ع) قم به سخنرانی میپرداخت و به صراحت از محمدرضا شاه انتقاد میکرد. بر اثر این فعالیتها در قم دستگیر و در شهربانی زندانی شد. پس از آزادی به فعالیتهایش ادامه داد و به همین علت مدتی مخفی بود. پس از آن، از سوی آیتالله سید صادق روحانی به همدان اعزام شد و در آن شهر در سخنرانیهایش اعلامیههای امام خمینی و دیگر روحانیان مبارز را قرائت میکرد. به سبب این سخنرانیها در همانجا دستگیر و به شهرستان سقز تبعید شد. در آن دوران با حسین نوری همدانی، شیخ علی تهرانی، مرتضی فهیم کرمانی، سید محمد احمدی فروشانی و سید علیاصغر دستغیب همتبعیدی بود (همان). سخنرانیهای او در همدان و در انتقاد صریح از شاه باعث شد تا مورد تجلیل روحانیان شاخص قرار گیرد و ازجمله از سوی سید محمدعلی قاضی طباطبایی به تبریز دعوت شد («سید شهابالدین حسینی: من جوانی و نیروی خودم را در اختیار نهضت امام و انقلاب گذاشتم»، ۱۲-۱۳). او همچنین به شهرهای بانه و ارومیه سفر کرد. علاوه بر آن با حضور در مساجد سقز، به فعالیتهای سیاسی ادامه میداد (همان). یک بار نیز وقتی جمعی از طلاب حوزه علمیه قم برای دیدار با او و دیگر روحانیان تبعیدی به سقز رفته بودند، همراه با آنان در حسینیهای در آن شهر حضور یافت و سید محمد احمدی فروشانی در آن مجلس به سخنرانی پرداخت. این فعالیتها باعث شد تا تحت مراقبت قرار گیرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب۳۵، ۲۲۵-۲۲۷). حسینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیتهای تبلیغی خود ادامه داد و از پذیرش مسئولیتهای دولتی و حکومتی سر باز زد («سید شهابالدین حسینی: من جوانی و نیروی خودم را در اختیار نهضت امام و انقلاب گذاشتم»، ۱۲-۱۳). منابع: «سید شهابالدین حسینی: من جوانی و نیروی خودم را در اختیار نهضت امام و انقلاب گذاشتم» (۱۳۹۸)، هفتهنامه حریم امام، سال هفتم، شماره ۳۶۶، ۵ اردیبهشت؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳۵: حجتالاسلاموالمسلمین سید محمد احمدی فروشانی (۱۳۸۳)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.